مصاحبه ای با رضا جمشیدی

به مناسبت سالروز مرگ مرحوم پرنیان

اخبارات سرپلذهاب:گفتگو و هم صحبت شدن با مردانی چون رضاجمشیدی که به صراحت کلام شهره هستند همواره جذابیت های خاص خود را دارد.بر آن شدیم در سالروز مرگ زنده یاد آزاد پرنیان با نزدیکترین فرد از جامعه رسانه به آن مرحوم مصاحبه ای را انجام دهیم که متن مصاحبه در زیر می آید:

خبارات سرپلذهاب:از اولين روز حضور زنده ياد پرنيان در نشريه برایمان بگوئید؟

رضاجمشیدی:سالهاي82و83بود آن زمان نداي جامعه در اوج فعاليت خود بود و افراد زيادي در دفتر حزب و نشريه بودند كلا مكاني شده بود براي تبادل نظر و انديشه.كلاسهاي مختلفي هم توي دفتر برگزار مي شد.يه روز يادمه كه توي دفتر در حال ويراستاري يك مقاله بودم كه جواني با لباس سربازي وارد دفتر شد گويا چند بار قبل از اين هم آمده بود چون سيداقبال حسيني و شهرام صفري و بقيه بچه هاي نشريه را مي شناخت اما من براي اولين بار بود كه ديدمش .به هم معرفي شديم و هنوز هم همان لهجه سورانيش را يادمه دستم را محكم فشار داد خيلي انسان خجالتي بود و اين را از اولين برخوردش فهميدم.فهميدم كه در حال گذراندن دوران آموزشيش توي پادگان شهيد ثابتخواه گيلانغربه.گفت من نداي جامعه را اونجا جا انداختم و همه افراد اونجا نداي جامعه را مطالعه مي كنند و خيلي از قسمت«اي وه خير»خوششان آمده.سر صحبت را كه با او باز كردم فهميدم كه خيلي روي مسائل كردي تعصب داره.تازه اول كار مطالعاتيش بود و هنوز عميقا به مسائل نپرداخته بود و اين شد شروع همكاري من و آزاد تا زمان رفتنش.

اخبارات سرپلذهاب:شما به عنوان شخصی که بیشترین سابقه همکاری با آن مرحوم را دارید یقینا خاطرات فراوانی از روزهای با او بودن دارید که خوشحال می شویم یکی از این خاطرات را ذکر کنید؟

رصاجمشیدی:من نزديك به10سال با آزاد همكاري داشته ام و خاطرات بسيار خوبي را با او دارم.انساني بود كه از لحاظ اخلاقي من نمونه او را كمتر ديده ام بسيار اهل حرام و حلال بود يك روز يادمه كه زنگ زد و گفت پول يكي از آگهي ها را روي حسابت ريخته ام آخر شب ساعتهاي12.5بود يا 1 نمي دانم ديدم دوباره زنگ زد.گفتم چي شده آزاد؟گفت آقاي جمشيدي بخدا خوابم نبرده من از اين پول اگهي بايد 300تومان ديگه به حسابت مي ريختم .آزاد اينجور انساني بود ميشد براي هر كاري بهش اطمينان كرد.هميشه مي گفت حتما روي بچه ت بايد اسم كردي بزاري.تا اينكه«لاوين» به دنيا آمد و چند ماه بعد هم كتاب «فرهنگ نامهاي كردي»را گردآوري كردم و چاپش كردم گفتم حالا خيالت راحت شد.دور دوم رياست جمهوري آقاي خاتمي بود عكس بزرگي از خاتمي را توي دفتر زده بوديم يك روز كه تنها توي دفتر بوديم گفت:چرا اينقدر خاتمي را قبول داري؟گفتم:چون انديشمند است صلح طلب است حرفهايش از نهاد عدالتخواه و صلح طلبش بر مي خيزد يك شخصيت جهانيست هر كس جهاني نمي شود از وقتي كه امده بسياري از انديشمندان دنيا و مردم خيلي از كشورها احترامش مي گذارند. گفت:آقاي جمشيدي به خدا قسم هر وقت نگاهش مي كنم انگار سالهاست عضو يك خانواده هستيم از بس نجيب و دوست داشتنيست احساس مي كنم كورد است.بعد رفت و زير عكس خاتمي نوشت:«هر بژي ئنسانيت،هر بژي ئيران،هر بژي خاتمي»

اخبارات سرپلذهاب:از احساستان پس از شنيدن خبر مرگ زنده ياد آزاد پرنیان برایمان بگوئید؟

رضاجمشیدی:روزي كه شنيدم تصادف كرده فوري به منزلشان زنگ زدم و گفتند فردا به كرمانشاه منتقل ميشه.فرداش من و لاوين به بيمارستان طالقاني رفتيم.از بس احترام داشت نيم خيز شد .يكساعتي پيشش بودم و گفتند عكس پايش را كه بگيرند امشب به سرپل بر مي گردد.روز بعد من در جلسه اي در رابطه با تعاوني مسكن بودم كه شهسوار بسطامي زنگ زد گفت:بهت تسليت ميگم آزاد فوت شده.نميشه گفت چه احساسي داشتم ولي در حالتي ميان باورنكردن و باور كردن بودم.فوري بيرون آمدم و دوباره به بسطامي زنگ زدم گفت آره الان ما همه در بيمارستان شهداي سرپل زهابيم و منتظريم رييس بيمارستان و آقاي تجري نماينده بيايند و توضيح بدهند.به طرف سرپل حركت كردم توي بلوار طاق بستان خانم محمدي و آقاي صمدي را ديدم و ماجرا را برايشان گفتم.خانم محمدي كه مدير مسئول نشريه بود خيلي ناراحت شد و همانجا گريه كرد.به سرپل آمدم و روز بعدش هم كه آزاد را به خاك داديم به همين سادگي.در حاليكه وضعيت آزاد اينقدر وخيم نبود كه درصد مرگش بالا باشد.متاسفانه بي مسئوليتي ها،بي تخصصي ها،بي امكاناتي ها باعث شد اين جوان پركار كه اميد خانواده اش بود به راحتي تلف شود بي آنكه كك كسي هم بگزد .

اخبارات سرپلذهاب:چه ویژگیهای در مرحوم پرنیان بود که باغث می شد مرگ آن مرحوم تا این حد بازتاب داشته باشد؟

رضا جمشیدی:بازتاب مرگ آزاد را از سه جنبه مي توان بررسي كرد.يكي از لحاظ انسان بودنش و اخلاق نيكويي كه داشت به نحوي كه هر كسي او را مي شناخت برايش افسوس خورد و در غمش گريست مثل خودش كه در غم صديق قنبري بسيار متاثر شد. ديگري اينكه دوستانش همه روزنامه نگار بودند و برايش سنگ تمام گذاشتند و سوم اينكه قصور پزشكي و ناكارايي كادر پزشكي باعث اين مسئله شد كه همين مورد اگر براي هر كس ديگري اتفاق مي افتاد به مورد دوم يعني روزنامه نگاران ربط پيدا مي كرد و بازتاب داشت.

اخبارات سرپلذهاب:حرف آخر؟

رضاجمشیدی:شهر سرپل زهاب شهر عجيبيست شهري پر از استعدادهاي هنري و علمي.تنها شهريست كه در غرب كشور از آذربايجان شرقي تا ايلام بغير از مراكز استانها،روزنامه داشته،حزب سياسي داشته،موسيقي غني دارد،در شعر جايگاه ويژه اي دارد،قدمت بسيار كهن تاريخي دارد،17اسم در تاريخ4500ساله اش دارد،جايگاه اديان و مذاهب مختلف بوده و بسياري از خصوصيات ديگر.در اين چند سال هم عزيزاني را از دست داده مثل:يداله رحماني،يوسف اسكندري،مريم حاتمي،صديق قنبري،زارعپور و بزرگاني را مانند احمد عزيزي روي تخت بيمارستان دارد.هنرمندان بزرگي كه گوشه عزلت گزيده اند.همين حالا هم تعداد روزنامه ها و وسايتها و وبلاگهاي خبري اين شهر از همه جا بيشتر است اما متاسفانه اين شهر دارد به سمتي مي رود كه استعدادهايش در حال از بين رفتنند و كسي هم مسئوليتي روي دوش خودش احساس نمي كند،حرمتها در حال شكسته شدنند كه اي كاش چنين نشود.

از وبلاگ خبري شما هم بسيار سپاسگزارم

اخبارات سرپلذهاب:ما هم از شما بابت وقتی که در اختیارمان گذاشتید متشکریم

مصاحبه ای با رضا جمشیدی

مطالب مشابه :

قابل توجه آموزش و پرورش سرپلذهاب...

قصرنیوز نوشت:

شهرداري سرپلذهاب ميزبان ماهان كرمانشاه

شهسوار بسطامی در گفتگو با سرپلذهاب نیوز:

در پی دستگیری سارقین در سرپلذهاب:

مصاحبه ای با رضا جمشیدی

متن کامل مصاحبه اخبارات سرپلذهاب و فرهاد تجری