شعر :« مادر » شاعر : « کارو »

شعر :« مادر »

شاعر : « کارو » 

 

همره باد از نشیب و از فراز کوهساران

از سکوت شاخه های سرفراز بیشه زاران

می خراشد قلب صاحب مرده ای را سوز سازی

ساز نه ، دردی ، فغانی ، ناله ای ، اشک نیازی

مرغ حیران گشته ای در دامن شب می زند پَر

میزند پَر ، بر در و دیوار ظلمت میزند سَر

ناله می پیچد به دامان سکوت مرگ گستر :

 

این منم ، فرزند مسلول تو مادر ، بازکن دَر

بازکن در ، بازکن تا بینمت یکبار دیگر

چرخ گردون زآسمان کوبیده اینسان بر زمینم

آسمان قبر هزاران ناله کنده بر جبینم

تار غم گسترده پرده روی چشم نازنینم

خون شد از بس که مالیدم به دیده آستینم

کوبکو پیچیده دنبال تو فریاد حزینم

اشک من در وادی آوارگان آواره گشته

درد جانسوز مرا بیچارگی ها چاره گشته

سینه ام از دست این تک سرفه ها صدپاره گشته

 

بر سر شوریده جز مهر تو سودایی ندارم

بازکن مادر ، ببین از بادۀ خون مستم آخر

خشک شد ، یخ بست ، بر دامان حلقه دستم آخر

آخر ای مادر زمانی من جوانی شاد بودم

سر بسر دنیا اگر غم بود ، من فریاد بودم

هرچه دل می خواست در انجام آن آزاد بودم

صید من بودند مهرویان و من صیاد بودم

بهر صدها دختر شیرین صفت فرهاد بودم

 

درد سینه آتشم زد ، ز اشک تر شد پیکر من

لاله گون شد سر بسر از خون سینه بستر من

خاک گور زندگانی شد ، دربدر خاکستر من

پاره شد در چنگ سرفه پرده در پرده گلویم

وه ، چه دانی سل چها کرده ست با من ؟ من چه گویم ؟

همنفس با مرگم و دنیا مرا از یاد برُده

ناله ای هستم کنون در چنگ یک فریاد مُرده

این زمان دیگر برای هر کسی مردی عجیبم

زآستان دوستان مطرود و در هرجا غریبم

غیر طعن و لعن مردم نیست ای مادر نصیبم

زیورم پشت خمیده ، گونه های گود زیبم

 

خواهی ار جویا شوی از این دل غمدیدۀ من

بین چه سان خون می چکد از دامنش بر دیدۀ من

وه ، زبانم لال ، این خون دل افسرده حالم

گر که شیر توست ، مادر ... بی گناهم ، کن حلالم

آسمان ، ای آسمان ، مشکن چنین بال و پرم را

بال و پر دیگر چرا ؟ ویران که کردی پیکرم را

بس که بر سنگ مزار عمر کوبیدی سرم را

باری امشب فرصتی ده تا ببینم مادرم را

سر به بالینش نهم ، گویم کلام آخرم را

گویمش مادر چه سنگین بود این باری که بردم

خون چرا قی می کنم مادر ؟ مگر خون که خوردم ؟

 

سرفه ها ، تک سرفه ها ، قلبم تبه شد ، مُرد ، مُردم

بس کنید آخر خدارا ، جان من بر لب رسیده

آفتاب عمر رفته ، روز رفته ، شب رسیده

زیر آن سنگ سیه گسترده مادر ، رختخوابم

سرفه ها محض خدا خاموش ، می خواهم بخوابم

عشق ها ، ای خاطرات ، ای آرزوهای جوانی

اشکها ، فریادها ، ای نغمه های زندگانی

سوزها ، افسانه ها ، ای ناله های آسمانی

دستتان را می فشارم با دو دست استخوانی

آخر امشب رهسپارم ، سوی خواب جاودانی

هرچه کردم یا نکردم ، هرچه بودم در گذشته

گرچه پود از تار دل ، تار دل از پودم گسسته

عذر می خواهم کنون و با تنی درهم شکسته

میخزم با سینه تا دامان یارم را بگیرم

آرزو دارم که زیر پای دلدارم بمیرم

تا لباس عقد خود پیچد بدور پیکر من

تا نبیند بی کفن ، فرزند خود را مادر من

 

پرسه میزد سرگران بر دیدگان تار ، خوابش

تا سحر نالید و خون قی کرد ، توی رختخوابش

تشنه لب فریاد زد ، شاید کسی گوید جوابش

قایقی از استخوان ، خون دل شوریده آبش

ساحل مرگ سیه ، منزلگه عهد شبابش

بسترش دریای خونی ، خفته موج و ته نشسته

دستهایش چون دو پاروی کج و درهم شکسته

میخورد پارو به آب و میرود قایق به ساحل

تا رساند لاشۀ مسلول بی کس را بمنزل

آخرین فریاد او از دامن دل می کشد پَر

این منم ، فرزند مسلول تو مادر ، باز کن در

بازکن ، از پا فتادم ، آخ

مادر ، ما .. د .. ر

  

                           


مطالب مشابه :


دانلود آهنگ - مادر - جواد يساري

کلبـــــــــــــه موســــــــیقی - دانلود آهنگ - مادر بیایم هر شب هفته بشینم بر مزار




بر مزار مادر

در آرزوی مادر - بر مزار دوستان عزیر اگه ممکنه لطف کنید بفرمایید شاعر این شعر و خواننده




شعر :

شعر سنگ قبر مادر. شعر سنگ قبر تصا ویر انوا ع سنگ مزار ا لبوم شعر انواع آب سردکن وچراغهای




شعرهاي زيبا و مفهومي مخصوص مادر

به نظر من بهترين شعر را در مورد مادر استاد شهريار سروده است . خاك مزار پاك تو را شستشو




مزار داشی شعرلری( شعر های سنگ مزار - ترکی)

عشق اولسون . eşq olsun - مزار داشی شعرلری( شعر های سنگ مزار - ترکی) -




مويه اي بر مزار مادر

به بهانه چهلمين روز درگذشت مادر مهربانم، روحش شاد و يادش گرامي باد در كمال حيرت و نا باوري




شعر سنگ مزار میرزاده عشقی

گنجینه ی بهترین شعرها - شعر سنگ مزار میرزاده عشقی - بهترین اشعار توصیفی مادر;




قلب مادر : شاعر ایرج میرزا

شعر و شاعری - قلب مادر : شاعر ایرج میرزا - اشعار زیبا - شعر و شاعری




شعر :« مادر » شاعر : « کارو »

شعرمادر » شاعر : « کارو » همره باد از نشیب و از فراز کوهساران. از سکوت شاخه های سرفراز بیشه




برچسب :