حومه نشینی یا زاغه نشینی و بررسی حاشیه نشینی

اجراي برنامه هاي نو استعماري در كشورهاي جهان سوم تحت عنوان برنامه هاي توسعه، در راستاي شكست ساختار اجتماعي و اقتصادي سنتي اين گونه كشورها عمل كرده  و به همراه خود پديده ي شوم حاشيه نشيني را به ارمغان آورد.

كشورهاي جهان سوم به دليل تحت سلطه  قرار گرفتن و عدم توانايي در غارت ديگر ملل، قادر به كنترل ابعاد رو به افزايش اين پديده نبوده و تعداد زاغه نشينان اين كشورها به طور روز افزوني،  افزايش مي يابد به طوريكه امروزه وجود حاشيه نشينان در اطراف شهرهايي بزرگ مانند كلكته پديده اي عادي به نظر مي رسد، حدود 30% از افراد ساكن در شهرهايي بزرگ در پايتخت هاي كشورهاي جهان سوم به  طور زاغه نشيني زندگي مي كنند.[1]

در سال 1964 حدود 45% از جمعيت  آنكارا، 21% از جمعيت استانبول و 18% از جمعيت ازميرد در زاغه ها بسر مي‌برند و نيز در سال 1951، 20% در مانيل، 65% در ونزوئلا، 25% در سانتياگو، 23% در كراچي، 12% در كينگستون (جامائيكا) و 15% از جمعيت سنگاپور زاغه نشين بوده اند.

در ايران نيز پس از ورود و استقرار سرمايه داري را  وابسته، پديده حاشيه نشيني به وجود آمد و رشد آن،  عمدتا از سال 1320 به بعد شدت يافت.

گفتني است كه اصلاحات به اصطلاح عميق نيز از همين سال به بعد صورت گرفت. پس از بروز تغييرات عمده در سالهاي 1341و1342 رشد حاشيه نشيني به حدي رسيد كه دستگاه حكومتي و پژوهشگران اجتماعي را  بر آن داشت  تا براي رفع  آن چاره انديشي كنند در سال 1350 موسسه  مطالعات و تحقيقات اجتماعي دانشگاه تهران بنا به خواست سازمان برنامه و بودجه، طرح گسترده اي براي مطالعه حاشيه نشيني در كشور تهيه  كرد كه با مطالعه شهر تهران آغاز مي شود و سپس مطالعات عميق تري پيرامون ديگر شهرها آغاز شده بررسي حاشيه نشينان ديگر شهرهاي كشور از جمله شهرهاي بندر عباس، همدان، باختران و بوشهر منتشر شد.

دفاتر استاني سازمان برنامه و بودجه نيز به تشويق سازمان مركزي خود به انجام اينگونه مطالعات پرداخته و در نتيجه گزارش وضعيت حاشيه نشينان شهر تبريز، حاشيه نشينان شهر كرمان و غربتيهاي شهر سبزوار انتشار يافت.

مطالعات ديگري نيز در اين زمينه صورت گرفت  كه مي توان از حاشيه نشينان شيراز آلونك هاي شهر آرا، آلونك نشينان سلسبيل شمالي، ساكنان تپه ي هگمتانه و حيطه ي قائنيها نام برد.

تمامي اين  مطالعات، در حد شناخت جامعه ي آماري حاشيه نشينان كشور و به دست آوردن مشخصات اين جامعه بوده و كمتر به  تحليل مساله پرداخته اند.

در چنين شرايطي آمارها فقط ارقام و پديده ها را نشان مي دهند نه منطقي و غير منطقي بودن ها را  و فقط مشكل و معلول كنوني را  بازگو مي كنند نه سلسله علل را  شايد بتوان گفت كه بررسي عميق پديده ي حاشيه نشيني فقط در پايان نامه هاي دانشجويان قابل مشاهده است.[2]

در هر حال نتيجه ي اينگونه پژوهش هاي، انجام برنامه هايي شتابزده مانند  ساختن خانه هاي كوي نهم آبان سابق و يا  خانه هاي حاشيه نشينان شهر كرمان بود كه  چون بر اساس شناختي صحيح و عميق از اين پديده استوار نبودند، بزودي با  شكست روبرو شده و متوقف شدند.

اقدام ديگري كه در نظام گذشته براي از بين  بردن اين پديده انجام گرفت  باز گرداندن اجباري مهاجرين حاشيه نشين به  روستاهاي خود بود كه به روشني آشكار است كه اين اقدام تا چه حد مي تواند اصولي و يا موفق باشد.

حاشيه نشيني شهري كه شايد هميشه  وجود داشته در شرايط  امروزين ابعادي بزرگتر يافته و در ارتباط با مساله مهاجرت و مشكل مسكن و غيره يكي از مسائل مركب شهري و اجتماعي در اغلب كشورها و جوامع جهان محسوب مي‌شود اين  پديده در بعضي جوامع معلول كشش طبيعي قطبهاي صنعتي و شغلي و رفاهي و اداري و در بعضي اجتماعات معلول بيكاري و فقر ناشي از بحران صنعتي و اقتصادي، مهاجرت روستائيان و جاذبه سراب زندگي شهري،  افزايش سرسام انگيز جمعيت و ارتباط با  وضع راكد اقتصادي است. [3]

ضعف عمده ي مطالعات گذشته، نبود تحليلي عميق و دقيق از اين پديده است كه به ضعف در نظريه  ها باز مي گردد.

هيچيك از نويسندگان داخلي، نظريه اي جامع در مورد تحليل اين پديده ارائه نمي دهند و بين نويسندگان غربي نيز نظريه‌اي منسجم مشاهده نمي شود هنگاميكه تحليل يك پديده كامل و يا صحيح نباشد مسلما تعريف آن پديده جامع  و مانع نبوده است.

در اين تحقيق سعي بر آن شده كه ابتدا مفهوم  حاشيه نشيني و نظريات مختلف به طور مختصر ارائه شود تا برداشت و دركي نسبي در مورد اين پديده داشته باشيم سپس حاشيه نشيني در جهان و كشورهاي داراي حاشيه نشين و در نهايت به حاشيه نشيني در زنجان پرداخته ايم باشد كه مورد رضايت شما خواننده محترم واقع شود.

 

مفهوم حاشيه نشيني

در زبان انگليسي كلمه زاغه Slum از كلمه ي Slumber گرفته شود كه زماني به كوچه هاي پست، گمنام و خاموش اطلاق مي شد.[4]

هنگاميكه از حاشيه نشيني گفتگو مي شود، اگر چه موضوع خاصي به اذهان متبادر مي گردد اما در تعريف ارائه شده ي اين  مفهوم توسط پژوهشگران مختلف، تفاوتهايي ديده مي شود كه باعث  تغيير جامعه ي آماري هر پژوهشگر مي گردد.

بروز تغيير در جامعه ي آماري، موضوع پژوهش را با وجود اشتراك در لفظ، متفاوت ساخته و استفاده از نتيجه ي پژوهش هاي گوناگون را مشكل مي سازد.

در اينجا تلاش مي شود تا از كتابهاي مختلف و سايت ها و … به بررسي تعاريف مختلف حاشيه نشيني بپردازيم تا در پايان به تعريفي دقيق و جامع دست يابيم.

در نشريه هايي كه از سوي پژوهشگران داخلي انتشار يافته، يكي از قديمي ترين  مطالعات،  حاشيه نشيني را اينگونه تعريف مي كند:

مفهوم حاشيه نشيني به معناي اعم، شامل تمامي كساني است  كه در محدوده اقتصادي شهر ساكن هستند ولي جذب اقتصاد شهري نشده اند. جاذبه‌ي شهرنشيني و رفاه شهري، اين  افراد را از زادگاه خويش كنده و به سوي قطب هاي صنعتي و بازارهاي كار مي كشد و اكثرا مهاجرين روستايي هستند كه به منظور گذران بهتر زندگي، راهي شهرها مي شوند.[5]

اين تعريف بسيار كلي بوده و شامل افراد فقير و يا بيكاري كه جذب  اقتصادي شهري نشده اما حاشيه نشين نيستند نيز مي شود، در برگيرنده ي كارگران ساختماني كه در حال گرداندن چرخ يكي از واحدهاي اقتصادي شهر (بخش ساختمان) مي باشند، نيست، حال آنكه اين گروه ممكن است  كه عملا در زاغه ها زندگي كنند.

تعريف حاشيه نشيني از ديدگاه آقايان منصوريان و آيت اللهي به گونه اي ديگر است: «حاشيه نشينان كساني هستند  كه در سكونتگاههاي غير متعارف با ساكنين بافت اصلي (شهر) زندگي مي كنند، گروههاي مزبور بيشتر بر اثر نيروي دافعه ي خاستگاه – چون فقر و بيكاري – و كمتر عوامل جاذب شهري از زادگاه خود روستا، ايل يا شهر – رانده شده و به شهرها روي آورده اند از آنجايكه اكثريت  اين گروهها بيسواد بوه و مهارت  لازم را جهت جذب در بازار كار شهر ندارند عامل پس ران شهري نيز آنها از شهر رانده و به حاشيه كشانده است.[6]

اين تعريف نوع  مسكن حاشيه نشينان را معين ساخته و علت را مهاجرت فرض مي كند اما پديده ي حاشيه نشيني را از لحاظ  اجتماعي و اقتصادي مورد توجه قرار نمي دهد (تعريفي جمعيت شناسانه از حاشيه نشيني است).

تعريف ديگري از زاهد زاهداني در سال 1358 است.

«حاشيه نشين كساني هستند كه در محدوده ي اقتصادي شهر زندگي مي كنند و جذب نظام اجتماعي – اقتصادي شهر نشده اند.[7]

در اين تعريف عدم جذب در نظام اجتماعي – اقتصادي معرف آن است  كه حاشيه نشين به عنوان يك شهروند مشروع در جامعه ي شهري پذيرفته نشده است و اگر از بازار كار و يا تاسيسات شهري استفاده مي كند نه به عنوان صنعتي در شهر بلكه به عنوان موجودي موقتي و انگل به حساب مي آيد و نحوه ي رفتار اهالي و مسئولان امور شهري با آنها بدان گونه كه با ديگر اهالي شهر است، نيست. همچنين رفتار خود حاشيه نشينان  نيز بگونه اي رفتار طبيعي خود ساكنين شهر نمي باشد.

حومه نشيني تمركز زدايي و واگرائي جمعيت  از شهر و مكان گزيني آنها در آباديهاي پيرامون به دلايل متعددي چون بالا رفتن و قيمت زمين و مسكن، افزايش اجاره مسكن، افزايش بهاي خدمات، افزايش آلودگيهاي زيست  محيطي و … مي باشد از اين  رو حومه نشيني قبل و بيش از هر تعبيري داراي مفهوم و بعد مكاني است.[8]

علت تلقي عدم جذب او در نظام اجتماعي  - اقتصادي شهر، يكي شكل ممكن اوست و ديگر اينكه شيوه  ي زندگي او با شيوه ي زندگي ديگر افراد معمولي ساكن در شهر كه همان درآمد را دارند، بسيار متفاوت است  و در قالب رفتارهاي اجتماعي متعارف شهري نيست. [9]

تعريف بالا اگر چه شامل تمام حاشيه نشينيان شهري مي شود، اما تعريف كلي بوده و جزئيات مساله حاشيه نشيني را تبيين نمي كند براي پرداختن دقيق به اين مساله  به تعريفي روشن تر نياز است.

در بين نويسندگان خارجي نيز كه به  مساله حاشيه نشيني پرداخته اند تعاريف متعددي به چشم مي خورد:

چارلز  آبرامز كارشناس معروف مسكن مي گويد:

«ساختمان و يا بخشي از شهر كه در آن ويراني، نارسائي عرضه ي خدمات درماني، تراكم زياد جمعيت در واحدهاي مسكوني نتوان آسايش لازم و خطرات ناشي از عوامل طبيعي نظير سيل ديده شود مي تواند به عنوان زاغه و يا منطقه  ي زاغه نشين معرفي گردد.

در تعريفي ديگر حاشيه نشيني به نوعي مسكن گفته مي شود كه افرادي بدون اجازه و يا پرداخت  هزينه ي سنگين اجاره بها، مكان آنها را اشغال  كرده و آن را پناهگاه خويش قرار داده اند.

اين تعريف فقط به جنبه ي فيزيكي پرداخته و تعريف عدواني را لازمه ي حاشيه نشيني دانسته در پژوهشي ديگر حاشيه نشيني را به طور گسترده تري تعريف كرده: حاشيه نشينان گروههاي اجتماعي هستند كه در شهرها پديد مي آيند در واقع حاشيه نشيني يك مساله  و عارضه  شهري است منبع اصلي بزهكاري و جرم است. اگر چه حاشيه نشيني انواع مختلف دارد اما داراي الگوي مشخص جهاني است و گمان مي رود كه حاشيه نشينيان از نظر اجتماعي داراي موقعيتي ضعيف  بوده و در طبقه ي پايين  اجتماع  قرار دارند و فقير هستند.

حاشيه نشينيان نيز به  نوبه خود با ديد ترديد به جهان خارج نگاه مي كنند.

در اين تعريف نويسنده سعي كرده است كه از تمامي مشخصات حاشيه نشيني در سراسر جهان استفاده كند تا به تعريفي جامع دست يابد اين شيوه باعث مي شود كه هر گوشه ي تعريف به گروهي از حاشيه نشينيان در كشوري خاص باز گردد و در نتيجه از قدرت مانع بودن  تعريف بكاهد و كاربرد چنداني نداشته باشد.

همين نويسنده حاشيه نشيني را از لحاظ  جامعه شناسي يك شيوه ي زندگي تعريف مي كند. «خرده فرهنگي با مجموعه‌اي از ارزشها و هنجارها كه در محل هايي با بهداشت و سلامت كم با كجرويهاي اجتماعي و مشخصات ديگري كه انزواي اجتماعي و طرد شدن را به دنبال دارد، به  اجر در مي آيد.

ويژگي وجود كجرويهاي اجتماعي كه به ويژه در آثار نويسندگان خارجي، به حاشيه نشينان نسبت  داده مي شود ويژگي عام نبوده و با توجه به مطالعات حاشيه نشيني كشورمان دليل وجود خرده فرهنگي مستقل نيست زيرا حاشيه نشينان غالبا فرهنگ زادگاه خويش را به همراه دارند.

با توجه به  اين تعاريف ارائه شده و نظريه اينكه تحقيق موجود بر حاشيه نشينان ايران و (به ويژه زنجان) تكيه دارد در پايان اين مبحث تعريفي از حاشيه نشينان شهري شهرهاي ايران ارائه مي دهيم.

«حاشيه نشينان بيشتر افراد مهاجر روستايي و  عشاير و كمتر شهري (از شهرهاي ديگر و يا خود شهر) هستند كه اغلب فاقد مهارت لازم  شهري و بعضا غير ماهرند. اين افراد بيشتر به علت عوامل رانش زادگاه خود و كمتر به  دليل عوامل جاذب شهري، زادگاه خود را ترك كرده و به شهرها روي مي آورند آنها به  دليل عدم تطبيق با محيط شهري از يكسو و بر اثر عوامل پس ران شهري از سوي ديگر، از محيط شهري پس زده مي شوند و به تدريج در كانونهايي به  هم پيوسته و يا جدا در قسمتهايي از شهر سكني مي گزينند به صورتي  كه محل سكونت و نوع مسكن آنها با محل سكونت متعارف شهري، مغاير بوده و حاكميت آن غالبا غصبي است. و از نظر وضعيت فرهنگي و اقتصادي نيز با جمعيت شهري تمايز دارد.

اين  تعريف شكل تكامل يافته تعاريفي است  كه توسط پژوهشگران داخلي عرضه  شده و سعي شده در ضمن تبيين موضوع تعريفي جامع و مانع باشد.

 

نظريات حاشيه نشيني

نويسندگان و پژوهشگران داخلي در مورد پيدايي حاشيه نشيني كمتر به علت  يابي پرداخته و تا كنون نظريه اي جامع ارائه نداده اند اما نويسندگان خارجي اغلب سعي در بيان چرايي اين  پديده داشته و نظريه  هايي در اين مورد عرضه  كرده‌اند.

برخي از پژوهشگران به مساله حاشيه نشيني از ديدگاه بوم شناسي شهري (اكولوژي شهري) نگريسته و تلاش كرده اند تا با توجه به بافت  فيزيكي شهر به توجيه مكانيزم پيدايي حاشيه نشيني بپردازند.

-مارشال كلينارد نظريه  هاي حاشيه نشيني را  به 2 دسته تقسيم مي كند كه عبارتند از:

1-تغيير  در نحوه ي استفاده از زمين

2-كمبود مسكن و عدم تعمير و نگهداري صحيح آن.

در دسته ي نخست با توجه به مطالعات ارنست بوركس و لويس ويرث كه عمدتا پيرامون شهرهاي ايالات  متحده امريكا انجام گرفته است مي آورد:

در مراحل اوليه‌ي رشد شهر، اينگونه مناطق محل سكونت طبقات بالا مي باشد و منطقه ي مسكوني مد روز است  با گسترش مناطق تجاري و صنعتي كارخانه ها، انبارها و مراكز عمده فروشي در همسايگي اين  محل رشد مي نمايد و آنها كه وضع بهتري دارند از مركز شهر به  سمت خارج حركت نموده دور از مركز شهر سكني مي گزينند.

كارگران كم درآمد، كه شامل گروههاي قومي فقير تازه  وارد و گروههاي نژادي مي باشند به اين  مناطق آمده، ساكنين اين نواحي مي شوند. چون مالكان اجاره ي كمي جهت تعمير و نگهداري ساختمانها دريافت مي دارند شرايط نزول مي يابد و به علت شلوغي زياد بي توجهي و تخريب توسط ساكنين اين مناطق به  زاغه ها تبديل مي شوند.

يكي ديگر از نظريه  پردازان بوم شناسي شهري هومر هويت است كه كلينارد با توجه به نظريات او در زمينه ي نحوه ي استفاده از زمين نظريه  قبلي را كاملتر مي كند.

بر اساس اين نظريه  مناطق صنعتي در امتداد دره ي رودخانه ها، كانالهاي آب و خطوط راه آهن از مركز به سمت خارج شهر گسترش مي يابند و سكونتگاه كارگران نيز از اين روند تبعيت مي كند و حتي كارخانه هايي در لايه هاي خارجي شهر ايجاد مي شوند. طبق نظريه  قطاعي بهترين  نقاط مسكوني در حلقه ي خارجي شهر قرار نگرفته و فقط بخشهايي از شهر را مي پوشاند.

كلينارد اين نوع نحوه ي استفاده از زمين را خاص كشورهاي صنعتي دانسته و در مورد شهرهاي ما قبل صنعتي و شهرهاي كشورهاي جهان سوم از قول سوبرگ SJOBERG نويسنده كتاب شهر ما قبل صنعتي مي گويد «خانه‌هاي خارجي شهر، مربوط به  ساكنين كم درآمد است  كه مشكلتر مي توانند دستر سي به  تسهيلات مركزي شهر داشته باشند.

اين  مطلب به وسيله ي مطالعات شنور Schnore كه در مورد چندين شهر آمريكاي لاتين انجام يافته تاييد مي شود سرانجام كلينارد نتيجه مي گيرد  كه الگوي زاغه نشيني در كشورهاي آسيا، آفريقا و امريكاي لاتين با آمريكاي شمالي مغايرت داشته و در اين گونه كشورها مناطق حاشيه نشيني در حاشيه هاي خارجي شهر تشكيل مي يابند.

در مورد دسته دوم نظريات حاشيه نشيني كلينارد از زبان كولين مي گويد Colean:

در امر حاشيه نشيني، صاحبخانه ها، ساكنين و اجتماع هر سه مقصرند: صاحبخانه ها به خاطر منفعت طلبيشان، ساكنين به  خاطر فقر و بي توجهي و عدم نگهداري صحيح شان و اجتماع  به خاطر اجازه‌ي رشد به مناطق زاغه نشين مي دهد و در از بين  بردن آنها كوشش نمي كند و دولت  را در جهت حفظ استانداردهاي اجتماعي ياري نمي نمايد.

مكينتا ش  نويسنده ي انگليسي در همين دسته از نظريات 4 عامل را در نظريه ي حاشيه نشيني مورد توجه قرار مي دهد.

محيط فيزيكي اطراف خانه، شرايط فيزيكي خانه، صاحبخانه و ساكنين آن او معتقد است  كه با بهبود شرايط فيزيكي مي توان به مساله ي حاشيه نشيني پايان داد به عقيده ي او مي بايد شرايط محيطي بهبود يابد صاحبخانه ها و ساكنين بهتر از خانه ها نگهداري كنند و مقامات دولتي، نظارتهاي تخصصي خويش را اعمال كنند.

در اين مورد نظريه‌ي  ديگري توسط كلود گرون Claude gruen ارائه شده است وي  مي‌گويد: نوسازيهايي كه در شهرها انجام مي شود موجب بروز زاغه هاي جديد مي گردد به  نظر او با نوسازي محل زاغه هاي قديمي، درخواست صاحبخانه براي اجاره بهاي بيشتر افزايش مي يابد و اجاره بها براي خانه هاي فقير نشين بيشتر مي شود و در نتيجه قادر به پرداخت اجاره بها نبوده به زاغه نشيني روي مي آورند به عقيده اي او با رشد اقتصادي – اشتغال كامل و كاهش تبعيض نژادي در گزينش كاركنان درآمد افراد فقير افزايش يافته و از اين طريق وضع مسكن بهبود خواهد يافت.

نظريه  ديگري مهاجرت را عامل اصلي حاشيه نشيني در كشورهاي در حال توسعه مي داند:

در كشورهاي در حال توسعه، شهرهاي بزرگ با سيل عظيم  مهاجرين  روستايي روبرو هستند. شهر به عنوان يك متوقف كننده در مورد آنها عمل مي نمايد بعضي از مهاجرين  خوشبخت، مي توانند از دروازه ي طلايي شهر عبور كرده و خود را با شهر تطبيق دهند، اما بعضي از آنها نمي توانند با شهر  سازگاري داشته باشند و در نتيجه پشت دروازه‌‌ي شهر تشكيل مناطق حاشيه نشيني مي دهند.

اولين عامل حاشيه نشيني اقتصاد و بعد از آن دلايل فرهنگي  و اجتماعي است تعداد افراد در حاشيه ها و خصوصيات  آنها متفاوت است اندازه ي آنها بستگي به حجم مهاجرين  و محيط آنها دارد فرهنگ و وضع اجتماعي حاشيه نشينان با افراد شهري متفاوت است. عدم توازن و نابرابري سطح زندگي در روستا و شهر خود باعث حاشيه نشيني مي شود.

در پايان اين مبحث  مي توان گفت اگر چه عده اي از مهاجرين به  زندگي در زاغه ها رو مي آورند اما تمام مهاجران حاشيه نشين نمي شوند و تمام حاشيه نشينان نيز مهاجر از خارج به داخل نيستند.

از طرف ديگر نابرابري در توزيع  امكانات چهره هاي مختلفي از سكونتگاه ها به  وجود آورده است  و اين امر به سيستم فني يا تكنيكي مسلط بر كل جامعه باز مي گردد. تكنولوژي  حاكم بر جامعه، امكانات موجود را بگونه اي توزيع كرده است كه عده اي قادر به سكونت در شهر عده اي در روستا و عده اي ديگر در زاغه ها شده اند.

اگر در تكنولوژي حاكم بر جامعه، ويژگي نابرابري وجود داشته باشد امكانات به طوري نابرابر توزيع مي شوند و در نتيجه شيوه هاي سكونتي افراد مختلف جامعه با يكديگر تفاوت مي يابند از اين رو نمي توان گفت: حاشيه نشيني معلول وجود ويژگي نابرابري در سيستم تكنولوژي حاكم بر جامعه است.[10]

 

تاريخچه ي حاشيه نشيني در ايران:

آغاز شهر نشيني در ايران باستان همزمان با توسعه اقتصادي، پيشرفت صنايع و گسترش كشاورزي در حدود هزاره اول كه منجر به تاسيس  سلسله هاي گوناگون گرديده بود. امپراطوري آشور، بابل، ماد و هخامنشي از جمله اين  سلسله ها هستند و اشكانيان در اين  بافت تحولات جديدي به وجود مي آورند.

احداث شهرها تا زمان ساسانيان نيز ادامه مي يابد و احداث شهرهايي با نقشه هاي مربع، چند ضلعي، مدور و بيضي به  سبك اشكانيان تداوم مي يابدبعد از ظهور اسلام بافت  شهري به صورت تركيبي از ابعاد مذهبي و شهرسازي قبل از اسلام  شكل مي گيرد. پس از زمانهاي قديم در ايران شبكه اي از شهرهاي سياسي، نظامي، مبادلاتي، ارتباطي پديد آمده بود و بين نباشد نظام ايلاتي، نظام مبتني بر زراعت و نظام شهري، همزيستي برقرار بود.

با ورود نظام سرمايه داري به  كشورهاي جهان سوم و از جمله ايران، هماهنگي بين اين 3 بخش از بين مي رود و شهر بدون مركز جانشين اين  سه  نظام مي گردد در اين مرحله است  كه شهرها بدون ارتباط با هم و به صورتي گسسته در جهت ارضاي نيازهاي سرمايه داري و براي مصرف، رشد معاصر خود را آغاز مي كنند.[11]

دكتر پرويز پيران روند شكل گيري شكل ناهمگون شهرنشيني موجود را به  اين شرح بيان مي دارد كه:

در جهت ارضاي نيازهاي سرمايه داري غربي، توسعه برون زا يا تحميلي مناطقي كه به جهان سوم موسوم است و از جمله ايران بدون توجه به  شرايط تاريخي بستر فرهنگي و نيازهاي واقعي اين  قبيل جوامع آغاز، و با هدايت غرب گسترش يافت و در جهان سوم نيز شهر مركزي غربي، اما اين  بار فقط براي مبادله و مصرف به عنوان مقر نمايندگيهاي شركتهاي فرامليتي و ايستگاههاي مبادلاتي تكرار شد و در نتيجه پايتخت و با شدتي به مراتب كمتر چند شهر ديگر به  سرعت رشد كرد و شهرنشيني شتابان ولي فوق العاده ناهمگون رخ داد.

انبوه روستائيان آشنا شده با شهر پرآشوب نه از براي چرخانيدن چرخهاي صنايع نو پا بلكه بيشتر براي پادويي در بخش خصوصي بي ضابطه  كه حتي با بخش خصوصي غربي نيز از هيچ نظر قابل مقايسه  نيست  سيل وار به  شهرها سرازير شدند و شرايط كنوني پديد آمد.[12]

حال كه با مفهوم و نظريات و تاريخچه ي حاشيه نشيني در ايران به طور مختصر آشنا شديم حال رو به سكونتگاهها و نوع مسكن مي آوريم.

مي دانيم در بسياري از منابع  حاشيه نشيني را همراه آلونك نشيني، زاغه نشيني و حومه نشيني و … آورده اند كه اشتباه است؛ زيرا هر واژه تعريفي  از انواع مسكن را دارد، از اين  رو شامل بر حاشيه نشيني نبوده و تنها نوعي از زندگي حاشيه نشيني را كه متفاوت از انواع ديگر مي باشند را بازگو مي كنند.

در ذيل انواع زندگي حاشيه نشيني بر اساس نوع مساكن را مي آوريم  ولي قبل از آن سكونتگاه شهرنشينان را  هم تعريف مي كنيم.

 

سكونت گاههاي شهرنشينان

مصالح  عمده ي ساختماني در شهرهاي ايران آجر – آهن – سيمان و در درجه دوم آجر، چوب و مصنوعات  فلزي و شيميايي و در درجه ي سوم خشت و چوب و گل مي باشد كه در معماري امروز در شهرهاي بزرگ ايران تيرچه بلوك – بتن آرمه – ديوارها و خانه هاي پيش ساخته به سرعت رواج  پيدا مي‌كند ولي با اين حال بايد دانست كه حدود 88% از كل مساكن ساخته شده و در ايران گلي و چوبي هستند و حدود 90% اين خانه هاي گلي در روستاها و 10% در شهرها قرار دارد.

 

انواع واحد مسكوني

آلونك: خانه هايي كه در شهرها و يا اطراف شهرها از سر هم بندي مصالحي مثل نايلون – حلبي – برزنت – چوب – سنگ و گل و … ساخته شده است آلونك ناميده مي شود ضمن آنكه اينگونه مسكن ارتفاع كمي هم دارند.

زاغه: محلهايي كه در ديواره هاي گودها و يا تپه ها كنده شده و در ساختمان آنها مصالح زيادي  بكار نرفته زاغه ناميده مي شود، محلهايي مثل غار- تنه ي درخت در صورتيكه مورد استفاده ي خانوار براي سكونت باشد در اين  گروه قرار مي گيرد، مسكني كه در آن مصالحي بكار گرفته نشده و پايين تر از سطح زمين قرار گرفته يا در ديواره گود يا كوه كنده شده است.[13]

كپر (lodge): مسكني  كه با دله  و حصير و يا گاهي هم از خشت ساخته شده باشد و در برخي نواحي اسكلت آن را ازني ساخته و روي آن را با نمد مي پوشانند[14]

چادر (Tont): منظور از چادر آن دسته از واحدهاي مسكوني است  كه از پارچه ي پشمي – نخي – مويي – نايلون – برزنت و … ساخته و به كمك تيركهاي چوبي و يا فلزي و طناب بر پا مي شود.

گرگين: مسكني كه ديواره  هاي آن با مصالح  ساختماني معمولا خشت و گل و سقف آن از حصير و مشابه آن ساخته شده باشد (مسكني كه داراي ديوار معمولي با مصالح ساختماني و سقف حصيري است)[15]

زيرزمين: مسكني كه پايين  تر از سطح زمين ايجاد شده و در ساخت آن  مصالح بكار رفته باشد.

واحد مسكوني معمولي: آن   دسته از واحدهاي مسكوني  كه از مصالح سخت (آجر – سيمان – سنگ – چوب – خشت – آهن و …) به  منظور سكونت ساخته شده است.

اتاق (Room): منظور از اتاق فضاي محصور  و مسقفي است  كه لااقل 4 متر مربع مساحت و m2 ارتفاع داشته باشد فضاهايي مانند حمام – آب انبار – توالت كاهداني و طويله اتاق به  شمار نمي آيد.

دانشگاه حاشيه نشيني:

خصيصه هاي فرهنگي مناطق حاشيه نشين نشان مي دهد كه حاشيه  نشينان در يك دوره انتقالي از زندگي روستايي به زندگي شهري قرار گرفته اند. در اين دوره انتقالي، مهاجرين روستايي ابتدا در جامعه حاشيه نشين آموزش مي بينند و بعد وارد جامعه شهري مي شوند. بي جهت نيست كه عده اي محققين از اين منطقه به عنوان دانشگاه حاشيه نشيني نام مي برند. اين دانشگاه به مهاجرين روستايي حرفه هاي گوناگون مي آموزد، محل شغلي تهيه مي كند، با نظام جديد اجتماعي آشنا مي‌سازد، نظارتهاي سازمانهاي دولتي و ميزان قدرت و كارآيي آنها را به تازه واردين گوشزد مي كند، قطعه زميني جهت ايجاد مسكن در اختيارشان مي گذارد، از قوانين و اصول زندگي در منطقه حاشيه نشين سخن به ميان مي آورد و بالاخره در اين دانشگاه بزرگ مهاجرين روستايي در زمينه فروش توليدات روستايي، روبرو شدن با جامعه شهري، فرصتهاي شغلي، دريافت وام از اهالي محل، رعايت پاره اي از مقررات شهري به آگاهيهاي لازم دست مي يابند. از طرفي دانشگاه حاشيه نشيني قادر است كه در مورد پاره اي از مشاغل نظير تعمير كفش، تعمير ساعت و راديو، لباس دوزي، قاليبافي، مشروب فروشي، خدمتكاري، پادوئي و كار در فعاليتهاي ساختماني امكانات كافي در اختيار مهاجرين روستايي قرار دهد.

 

نگرش اقتصادي و اجتماعي به مساله حاشيه نشيني:

1-     مهاجرين روستايي كه به شهرهاي بزرگ وارد مي شوند به عنوان يك منبع ملي شناخته شوند و در جهت توسعه اقتصادي ناحيه مورد قبول واقع گردند.

2-     به توانايي و ظرفيت اقتصادي، اجتماعي و فيزيكي شهرها بيش از مساله افزايش جمعيت شهري تاكيد گردد و مساله حاشيه نشيني تنها از زاويه افزايش جمعيت شهرها مورد توجه قرار نگيرد.

3-     كوشش شود كه تازه واردين به شهرها در اقتصاد شهري جذب شوند. اين حالت بيش از جدايي گزيني مهاجرين روستايي از ساير طبقات، به نفع جامعه شهري خواهد بود چرا كه اين عده در آينده در سرنوشت شهر نقشهايي بعهده مي‌گيرند.

4-     سعي شود كه مهاجرين با يك طرح از پيش تعيين شده به منطقه معيني از شهر وارد شوند  شكل گيري مناطق حاشيه نشين نيز از روي طرح و نقشه صورت گيرد. چنين طرحي مي تواند توسعه شهري را در مسيرهاي سنجيده و منطقي قرار دهد.

5-     4/3 حاشيه نشينان شهري از حوزه هاي روستايي مي آيند. اين عده كه از جامعه سنتي كشاورزي بدون برخورد و آشنايي با فرهنگ شهري، به يك جامعه شهري، صنعتي وارد مي شوند بيش از شرايط فيزيكي منطقه حاشيه نشين، به آگاهيهاي فرهنگي و اجتماعي نياز دارند.

6-         انتقال حاشيه نشينان به نقاط ديگر به هيچوجه به صرفه اقتصادي نيست.

7-     در نوسازي  و عمران مناطق حاشيه نشين نبايد از معيارهاي مناطق شهري تبعيت نماييم. بلكه با توجه به شرايط اقتصادي، اجتماعي و فيزيكي منطقه از معيارهاي ويژه اي بهره گيريم.

8-     در جوامعي كه به سرعت شهرنشين مي شوند. بهتر است كه مسيرهاي تازه‌ي مهاجرتي به وجود آيد و در استانها، همه شهرهاي بيش از صد هزار نفري امكان يابند كه به صورت متروپليتن هاي ناحيه اي در آيند.

9-     در كشورهاي در حال توسعه، متروپليتن ها در توسعه اقتصادي و اجتماعي نواحي، نقش تعيين كننده اي دارند. از اين رو نقش يابي شهرهاي بيش از صد هزار نفري به نفع كشورهاي در حال توسعه است.

10-   در جهت حل مسائل حاشيه نشيني، نمي توان تنها به يك راه حل توسل جست و يا از الگوي معيني مدد گرفت. در اين راه لازم است كه شرايط ناحيه اي و محلي بيش از همه مورد بررسي و مطالعه قرار بگيرد.

 

 

 

 

خصيصه هاي محدوده مناطق حاشيه نشين

 

  http://anarchygeography1.blogfa.com/post-44.aspx

  مناطق با خانه هاي خود ساخته و ساكن بدون كنترل شهري كه سريع تراز نواحي ديگر رشد مي كنند . رشد جمعيت اين مناطق تا 12% در سال ميرسد مناطق وسيعي كه زماني با جمعيت اندك و بناهاي رو به انحطاط مشخص شده و زماني ديگر با جمعيتي فشرده و ازدياد شديد نفوس و وسعت كم سرزمين همراه است . مواردي كه نيز مشاهده مي شود كه منطقه حاشيه نشين از نظر قانوني كنترل شده و تا حدي نقشه برداري گرديده و داراي خيابانها و فضاهاي باز ومنظم شده است چيزي كه بيش از اندازه در اين نواحي خودنمائي مي كند ظاهر شلوغ و چشم انداز مغشوش اين بخش هاست . مساكن از مواد ساختماني بي ارزش و يا از پيش ساخته شده بوجود مي آيند و از نظر خدمات شهري و وضع مالكيت اشكالات و مسائل زيادي در اين محلات مطرح است در بسياري موارد سند مالكيت زمين يا خانه مورد اختلاف بوده و غير قانوني است و يا اينكه اصلا" سندي وجود ندارد.

 

    محققين اصطلاحات و تعاريف گوناگوني را براي اين موضوع  پذيرفته اند slum , محله يا كوچهاي كثيف يك شهر با مساكن انحطاط يافته و غير معمولي

 

    مساكن كنترل نشده – مساكن غصبي – مساكن درحال تغيير و تحول – مساكن حاشيه اي – مساكن خود ساخته – مساكن بي كنترل و غير مستقل شدي

 

    نواحي حاشيه نشين دو خصوصيت عمده دارد : از يك سو جمعيت تراكمي در آنها جاي گرفته اند و از سوي ديگر فاقد ابتدائي ترين و ساده ترين وسايل بهداشتي , خدماتي و فرهنگي هستند در اكثر مناطق سه نفر يا بيشتر در يك اتاق زندگي مي كنند .

 

مباني تئوريك (( حاشيه نشيني ))

 

    برخي از پژوهشگران به مسئله حاشيه نشيني از ديدگاه اكولوژي شهري ( بوم شناسي شهري ) نگريستند و تلاش كرده اند با توجه به بافت فيزيكي شهر , با توجيه مكانيزم ( ساز و كار ) پيدايش حاشيه نشيني بپردازد در اين زمينه مارشال كلينارد , كليه نظريه هاي حاشيه نشيني را به دو دسته تقسيم مي كند كه عبارتند از :

 

1-     تغيير در نحوه استفاده از زمين

2-     كمبود مسكن وعدم تعمير و نگهداري صحيح آن

 

حاشيه نشينان با منشا ٌ روستايي :

 

    حاشيه نشينان و زاغه نشينان مشهد منشاء روستايي دارند كه اين خود معمول وضع نامناسب اقتصادي – اجتماعي روستاها و بطور كلي قدرت را صحنه زيست محيطي در روستاها بوده است دراين ميان ناملايمات طبيعي نقش مهمي را ايفا كرده است مانند خشكسالي , سل و زلزله , پيشروي كوير و ماسهاي روان همچنين شرايط نامطلوب تقنصادي نيز مهاجرت روستائيان به شهر به ويژه در چند دهه اخير تاثير به سزايي داشته است كه اهم آن موارد به شرح زير است .

 

-     جايگزيني روشها , تكنيكها , ابزارها و مراحل جديد كاشت , داشت وبرداشت در قبال كشت سنتي و شيوه هاي معمول در روستاهاي خراسان و مناطق ديگر كه موجب آزاد شدن نيروي كار روستايي و راهي شدن آنها به شهر مشهد گرديده است .

 

حاشيه نشينان با منشاء شهري :

 

    اين گروه خود در دو مقوله نسبتا" متمايز قرار مي گيرند گروه نخست شامل آن دسته از زاغه نشيناني مي گردد كه در شهر مشهد متولد شده اند وليكن بنا به دلايلي از جمله رشد فيزيكي شهر دائما" از يك نقطه به نقطه ديگر شهر نقل مكان مي يابد ( مانند زاغه نشينان جاده سرخس ) همچنين مسائلي چون اعمال فشار و سختگيري مقامات انتظامي شهري در مورد قاچاق , دزدي , انحرافات اخلاقي و غيره سبب گرديده است كه گروهي براي انجام اين گونه فعاليتها , يا سوء استفاده از كمك هاي اتفاقي به زاغه نشينان , به اين مناطق روي آورده و نوعي حاشيه نشيني و زاغه نشيني تصنعي و مصلحتي را اختيار كنند ( مانند زاغه نشينان و حاشيه نشينان قلعه آبكوه )

 

    گروه دوم شامل حاشيه نشيناني مي شود كه در شهرهاي ديگر به خصوص شهرهاي خراسان و شرق ايران ساكن بوده اند و سپس به مشهد مهاجرت كرده اند و گروهي از آنان با توجه به توان مالي بيشتر نوع زيست آلونك نشيني را بيشه كرده اند مانند آلونك نشينان منطقه اميركبير بخشي از كوي المهدي ( سيدي ) و شركت بهارستان كه خارج از اين بحث بوده  و تحقيق جامع ديگري را مي طلبد .

 

حاشيه نشيني      مولف : سيد سعيد زاهد زاهداني       1369            انتشارات دانشگاه شيراز

 

    در نشريه هايي كه از سوي پژوهشگران داخلي انتشار يافته است تعاريف متعددي مشاهده مي شود . يكي از قديمي ترين مطالعات حاشيه نشيني را اينگونه تعريف مي كند .

 

- مفهوم حاشيه نشيني به معناي اعم , شامل تمام كساني است كه در محدوده هاي اقتصادي شهر ساكن هستند ولي جذب اقتصاد شهري نشده اند . جاذبه ي شهرنشيني و رفاه شهري , اين افراد را از زادگاه خويش كنده و به سوي قطب هاي صنعتي و بازارهاي كار مي كشد و اكثرا" مهاجرين روستايي هستند كه به منظور گذران بهتر زندگي راهي شهرها مي شوند.

 

-         تعريف حاشيه نشينان از ديدگاه آقايان منصوريان و آيت الهي به گونه اي ديگر است :

"حاشيه نشينان كساني هستند كه در سكونت گاههاي غير متعارف با ساكنين بافت ( اصلي ) شهر زندگي مي كنند . گروههاي مذبور بيشتر بر اثر نيروي دامنه خاستگاه – چون فقر و بيكاري – و كمي عوامل جاذب شهري از زادگاه – روستا , ايل يا شهر – رانده شده و به شهرها روي آورده اند . از آنجا كه اكثريت اين گروهها بيسواد بوده و مهارت لازم را جهت جذب در بازار كار شهر ندارند , عامل پس گرا شهري نيز آنها را از شهر رانده و به حاشيه كشانده است ."

 

    اين تعريف , نوع مسكن حاشيه نشينان را تعيين ساخته و علت حاشيه نشيني را مهاجرت فرض مي كند اما حاشيه نشيني را از لحاظ اجتماعي و اقتصادي مورد توجه قرار نمي دهد .

 

    تعريف ديگري كه بين مطالعات داخلي به چشم مي خورد و با دو تعريف ارائه شده متفاوت مي باشد , تعريف نگارنده از حاشيه نشيني در سال 1358 است .

 

"حاشيه نشين , كساني هستند كه در محدودي اقتصادي شهر زندگي مي كنند و جذب نظام اجتماعي و اقتصادي شهر نشده اند ."

 

در توضيح اين تعريف مي آيد :

    حاشيه نشين را كسي قلمداد مي كنند كه جذب نظام اجتماعي اقتصادي شهر نشده باشد . عدم جذب در نظام اجتماعي – اقتصادي معرف آن است كه حاشيه نشين به عنوان يكشهروند مشروع , در جامعه شهري پذيرفته نشده است و اگر از بازار كار و يا تاسيسات شهري استفاده مي كند , نه به عنوان صاحب حقي در شهر بلكه به عنوان موجودي موقتي و انگل به حساب مي آيد و نحوه رفتار اهالي و مسئولان امور شهري با آنها بدان گونه كه با ديگر اهالي شهر است نيست . همچنين , رفتار خود حاشيه نشينان نيز به گونه اي رفتار طبيعي خود ساكنين شهر نمي باشد . اگر انتخاب مسكن و سازش با نوع آن را نوعي رفتار اجتماعي بدانيم , خودش دادن به سكونت در مسكن هاي حاشيه اي و انتخاب چنين سكونتگاهي , حال به هر دليل , دليل جدا بودن شيوه هاي زندگي حاشيه نشينان از ديگر ساكنين شهر است . در ضمن , گروههاي ديگر غريب افتاده شهر نيز كه در مسكن هاي رو به انحطاط زندگي مي كنند و بنا به ظاهر تا حدي متعارف مسكنشان , در محدوده ي مطالعات حاشيه نشيني انجام گرفته قرار نگرفته اندو به علت نداشتن بضاعت كافي نمي توانند از تاسيسات و خدمات موجود در شهر استفاده ي شايسته نمايند و با همسايگان و اطرافيان خود يك خرده فرهنگ متفاوت با فرهنگ شهري بوجود آورده اند , جزء اين گروه به حساب مي آيند . پس حاشيه نشين كساني هستند كه در محدوده اقتصادي شهر زندگي مي كنند و جذب نظام اجتماعي – اقتصادي شهر نشده اند مثلا" كارگر ساختماني زاغه نشيني كه در نظام اقتصادي شهر مكاني براي خود يافته است , چون جذب نظام اجتماعي – اقتصادي شهر نشده , حاشيه نشين به حساب مي آيد . علت تلقي عدم جذب او در نظام اجتماعي – اقتصادي شهر , يك شكل مسكن اوست و ديگر اين كه شيوه ي زندگي او با شيوه ي زندگي ديگر افراد معمولي ساكن در شهر كه همان درآمد را دارند , بسيار متفاوت است و در قالب رفتارهاي اجتماعي متعارف شهري نيست .

 

-         حاشيه نشيني به نوعي مسكن گفته ميشود كه افراد بدون اجازه و يا پرداخت اجاره بها , مكان آنها را اشغال كرده و آن را پناهگاه خويش قرار داده اند .

-     حاشيه نشينان ,گروه هاي اجتماعي هستند كه در شهرها پديد مي آيند , حاشيه نشين شهري , معملا" بر سر دو راهي مرحله ي انتقال اجتماع هستند . به اين صورت كه اولا" , كساني كه به طور موقت وارد شهر مي شوند به مسكن موقت احتياج دارند . دوم اين كه افراد شهري كه از نظر اقتصادي و اجتماعي از شهرها رانده شده اند ( به علت كمي دستمزد و ديگر موارد اجتماعي ) حاشيه نشين مي شوند .

    حاشيه نشيني يك مساله و عارضه ي شهري است . منبع اصلي بزهكاري و جرم است . انواع مختلف و شكلهاي مختلف دارد اگر چه حاشيه نشيني انواع مختلف دارد وليكن داراي الگوي مشخص  جهاني است ارادي كه در مناطق حاشيه نشين زندگي مي كنند از شناخت قدرت و سياست عمومي جامعه جدايي يافته و به عنوان گروه پست اجتماعي تلقي مي گردند . حاشيه نشينان به نوبه ي خود با ديد ترديد به جهان خارج نگاه مي كنند و حاشيه نشيني از نظر اجتماعي , جنبه منفي دارد . چيزي است كه از آن دوري مي جويند . در حقيقت حاشيه نشيني از كلمه ي slumer گرفته شده است زيرا تصور مي شود كه افرادي كه در كوچه و خيابانهاي نتمشخص در حال خوابيدن و يا چرت زدن هستند و يا ساكنين حاشيه ها و يا كساني كه در حاشيه ها سكني مي گزينند , باشند . حاشيه نشينان از نظر اجتماعي داراي موقعيتي ضعيف بوده و در طبقه ي پايين اجتماع قرار دارند , فقير هستند . در كوچه و پس كوچه ها و مناطق كم درآمد زندگي مي كند .

 

    همين نويسنده , حاشيه نشيني را از لحاظ جامعه شناسي " يك شيوه زندگي " تعريف مي كند .

 

    خرده فرهنگي با مجموعه اي از ارزشها و هنجارها كه در محل هايي كه با بهداشت و سلامت كم , با كجرويهاي اجتماعي و مشخصات ديگري كه از انزواي اجتماعي و ترد شدن را به دنبال دارد , به اجرا در مي آيد .

در تعريفي از حاشيه نشيني را كه بيشتر ناظر به حاشيه نشينان شهري شهرهاي ايران مي باشد , ارائه مي دهيم .

حاشيه نشينان, بيشتر افراد مهاجر روستايي و عشاير و كمتر شهري ( از شهرهاي ديگر و يا حوزه شهر ) هستند كه اغلب فاقد مهارت لازم شهري و بعضا" غير ماهرند . اين افراد بيشتر به علت عوامل رانش زادگاه خود و كمتر به دليل عوامل جاذب شهري , زادگاه خود را ترك كرده و به شهرها روي مي آورند آنها بدليل عدم تطبيق با محيط شهري از يك سو و بر اثر عوامل پس ران شهري از سوي ديگر , از محيط شهري پس زاده مي شوند و به تدريج در كانونهاي به هم پيوسته و يا جدا از يكديگر , در قسمت هايي از شهر سكني مي گزينند به صورتي كه محل سكونت و نوع مسكن آنها با محل سكونت متعارف شهري مغاير بوده و مالكيت آن غالبا" غصبي است . همچنين حاشيه نشينان از نظر وضعيت فرهنگي و اقتصادي نيز با جمعيت شهري تمايز دارند.

 

    تعاريفي از زاغه , گتو , حاشيه , محلات نوع سوم , آلونك و اصلام (slum)

مفاهيمي چون زاغه , آلونك , گتو , حاشيه , اصلام (slum) , محلات نوع سوم , چادر, گپر و بسياري ديگر از اين دست غالبا" به يك معني متجلي مي شوند .

    حال آنكه از ديدگاه جغرافياي شهري و مفهوم شناسي هر يك از آنها تعريف واحد و مشخص خود را دارند . حاشيه نشيني آلونك نشيني نيست , زاغه نشيني هم نيست حتي چادر , گپر و حلبي نشيني هم نيست .حاشيه نشيني يك روند است روندي كه در آن عده اي در حاشيه يك شهر زندگي مي كنند . اين افراد ممكن است از نظر اقتصادي مرفه باشند ( حاشيه رفاه ) و يا طبقه سه و قشر كم درآمد شهري باشند ( حاشيه فقير ) اما حاشيه نشينان شهر مشهد عمدتا" در شرايط بد اقتصادي – اجتماعي و سكونتي زيست مي كنند بنابراين ما موضوع خود را تمديد كرده و حاشيه نشيني بر اثر عوامل بد اقتصادي واجتماعي را مورد تحقيق قرار مي دهيم . بنابراين از اين به بعد در اين تحقيق هر جا سخن از حاشيه نشيني آورديم


مطالب مشابه :


گزارش تحليلي وضعیت اشتغال مهارت آموختگان مراکز آموزش فني و حرفه اي دولتي در سال 1388-1387

ميانگين فاصله زماني انتظار كاريابي اصفهان ، آذربايجان كنيم كمبود فرصتهاي شغلي 12/82 درصد




مهاجرت در روستای گریوان

افزايش سريع فرصتهاي شغلي اغلب بهمراه سپس شهر اصفهان در آيند و هم چنين كاريابي سريع




حومه نشینی یا زاغه نشینی و بررسی حاشیه نشینی

شدن با جامعه شهري، فرصتهاي شغلي، دريافت وام از كاريابي متخصصانgis اصفهان دانشگاه




مشكلات پايان ناپذير حاشيه نشينان حاشيه نشيني و جامعه شهري

ساكنان مناطق حاشيه شهرها بدليل نداشتن فرصتهاي برابر در يا شغلي نداشته و كاريابي




سرمايه اجتماعي و جنسيت در محيط كار

تحليل كمي نشان داد كه پيشرفت شغلي زنان در كاريابي، گرانوتر تعداد فرصتهاي موجود




بررسي مفهوم "شهرديجيتالي" و مزاياي ايجاد آن

«ارزيابي موسسات غذايي شهر، كاريابي، ماليات شغلي بازرگاني، فرصتهاي اقتصادي و




آيا فكر مي‌كنيد از راه دور بدنبال كار گشتن يعني وقت تلف كردن است؟

دليل دوم بدنبال كار گشتن از راه دور اين است كه فرصتهاي شغلي با توجه به نكات زير، كاريابي




برچسب :