حبیب نجار( مومن آل یس ) ، حزقیل ( مومن آل فرعون ) ، علی بن ابیطالب ( مومن آل محمد « ص »

حبیب نجّار ، شخصیتى مسیحى كه در منابع اسلامى به مؤمن آل‌یس ملقب است.

نسب او را، به اختلاف، حبیب‌بن اَبریا، حبیب‌بن مرى و حبیب‌بن اسرائیل ضبط كرده‌اند شغلهاى گوناگونى چون ریسمان‌بافى و كفاشى براى او ذكر شده گرچه حرفه وى در بیشتر منابع نجّارى و لقبش نجّار است و گفته‌اند چون پیش از ایمان آوردن بت‌تراش بوده است او را با این لقب خوانده‌اند درباره زندگى زاهدانه و رفتارهاى عابدانه وى مطالب اندكى در منابع آمده است

نام حبیب نجّار صریحاً در قرآن نیامده، اما در منابع اسلامى، ضمن نقل ماجراى «اصحاب‌القریة»  به نام وى تصریح شده است. بنابر این آیات، پس از اینكه اصحاب قریه دو رسولى را كه براى دعوت آنان به توحید آمده بودند، تكذیب می‌كنند، مردى شتابان از دور دست شهر می‌آید و مردم را به پیروى از رسولان فرا می‌خواند و ایمان خود را به پروردگار آشكار می‌سازد. پس از مرگ وى، قوم او با صیحه‌اى هلاك می‌گردند. در منابع اسلامى، این مرد مؤمن حبیب نجّار دانسته شده است.

در تفاسیر و تواریخ اسلامى این داستان با تفصیل بیشتر و گاه با اختلافاتى نقل شده است. بر این اساس، عیسى علیه‌السلام دو تن از حواریون خود را به انطاكیه ــكه در قرآن «القَرْیة» خوانده شده است ــ می‌فرستد. فرستادگان عیسى در حوالى شهر با چوپان پیرى روبه‌رو می‌شوند و او را به پرستش خدا و دین عیسى علیه‌السلام دعوت می‌كنند. چوپان از آنان درخواست معجزه می‌كند و ایشان پسر بیمار او را شفا می‌دهند و پیرمرد ــكه همان حبیب نجّار است ــ به گفته‌هاى آنان ایمان می‌آورد. دلایل دیگرى نیز براى ایمان آوردن حبیب نقل شده است، از جمله اینكه رسولان، پسر او را كه هفت روز از مرگش می‌گذشت زنده كردند و دیگر اینكه خودِ حبیب را كه به جذام مبتلا بود شفا دادند. فرستادگان پس از ورود به انطاكیه، به دستور پادشاه زندانى می‌شوند. عیسى رسول سومى را به یاریشان می‌فرستد و آنان در حضور پادشاه معجزاتى از خود نشان می‌دهند، اما پادشاه و اطرافیان او ــ بنابه قولى ــ تصمیم به قتل رسولان می‌گیرند. حبیب نجّار هنگامی‌كه از این خبر آگاه می‌شود، شتابان خود را به منكران می‌رساند و آنان را به پذیرش یگانه‌پرستى و معاد دعوت می‌كند، اما مردم به او حمله می‌كنند و او را به طرز فجیعى به قتل می‌رسانند .

در منابع تفسیرى و روایى، از حبیب نجّار و ایمان وى تجلیل شده است. اگر چه به نوشته برخى منابع، وى پیش از ایمان به رسولان، مشرك بوده است و حتى گفته‌اند هفتاد سال بت می‌پرستیده است ولى عده‌اى وى را در زمره كسانى چون ورقةبن نوفل*، بحیرا* و قس‌بن ساعده* شمرده‌اند كه پیش از بعثت پیامبر اكرم به او ایمان داشته‌اند چنان‌كه تصریح شده حبیب نجار ششصد سال پیش از ظهور اسلام، به حضرت محمد صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم مؤمن بوده است  براساس حدیثى نبوى، حبیب نجّار ــ كه از او با لقب مؤمن آل‌یس یاد شده است ــ به همراه حزقیل* (ملقب به مؤمن آل‌فرعون) و حضرت على علیه‌السلام كسانی‌اند كه حتى لحظه‌اى به خدا كافر نشدند (رجوع کنید به ثعلبى، قصص‌الأنبیاء، ص 366؛ طبرسى، ج 8، ص 659). در احادیث دیگرى از پیامبر اكرم، حبیب نجّار از صدیقان، مقربان الهى و اهل بهشت و یكى از مصادیق «ثُلَّةٌ من الاَوَّلین» (واقعه: 13) معرفى شده است (رجوع کنید به مقاتل‌بن سلیمان، ج 3، ص 578؛ كوفى، ص 354، 465؛ ابن‌بابویه، ص 385؛ نیز رجوع کنید به مجلسى، ج 13، ص 58، ج 14، ص 273ـ274).

در منبعى متقدم، محل دفن حبیب نجّار بازار انطاكیه ذكر شده است (رجوع کنید به مقدسى، ج 3، ص 130ـ131؛ نیز رجوع کنید به هروى، ص 17؛ یاقوت حموى، ج 1، ص 387)، اما به گزارش منابع جدید، مقبره وى در مشرق انطاكیه، در دامنه كوه سلبیوس، كه جبل حبیب نجّار نامیده می‌شود، قرار دارد (رجوع کنید به د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه؛ بوسه، ص 157). در خیابان اصلى انطاكیه نیز مسجدى به نام حبیب نجّار هست كه ابتدا كلیساى جامع انطاكیه بوده و در دوره اسلامى، مسجد شده است  

2-    حزقیل ( مؤمن آل فرعون )

 

در قرآن کریم آمده است كه او مردى بود از فرعونيان كه به حضرت موسی علیه السلام ايمان آورده بود اما ايمان خود را کتمان می کرد، در دل به حضرت موسى عشق مى‏ورزيد و خود را موظف به دفاع از او مى‏ديد. او مردى بود هوشيار و دقيق و وقت شناس و از نظر منطق بسيار نيرومند و قوى كه در لحظات حساس به يارى حضرت موسى می شتافت‏.

 

اما در روايات اسلامى و سخنان مفسران توصيفات بيشترى درباره او آمده است. از جمله اين كه بعضى گفته‏اند: او پسر عمو يا پسر خاله فرعون بود، و تعبير به "آل فرعون" را نيز شاهد بر اين معنى دانسته‏اند زيرا تعبير به آل معمولا در مورد خويشاوندان بكار مى‏رود هر چند در مورد دوستان و اطرافيان نيز گفته مى‏شود.

 

بعضى ديگر او را يكى از پیامبران خدا بنام "حزبيل" يا "حزقيل" مى‏دانند.

 

بعضى روايت كرده‏اند كه او خازن (سرپرست خزائن و گنجينه‏هاى) فرعون بوده است. بعضى نيز احتمال داده‏اند كه او از بنى اسرائيل بوده كه در ميان فرعونيان مى‏زيسته و مورد اعتمادشان بوده است، ولى اين احتمال بسيار ضعيف به نظر مى‏رسد چرا كه با تعبير "آل فرعون"، و همچنين "يا قوم" (اى قوم من) سازگار نيست، ولى به هر حال نقش مؤثر او در تاريخ موسى و بنى اسرائيل كاملا روشن است، هر چند تمام خصوصيات زندگى او امروز براى ما روشن نيست.(1)

 

مؤمن آل فرعون در قرآن

 

مؤمن آل فرعون در قرآن کریم به خاطر تلاش براى حفظ جان حضرت موسی، پيامبر زمانش، و نيز مخالفت با فرعون قدرتمند و ستمگر مورد ستايش قرار گرفته و داستان اعتراض و ارشاد او در برابر فرعونيان، با شكوه و جلوه خاصى در آيات سوره مومنون بيان شده است. که 17 آیه در قرآن کریم به او اختصاص داده شده است:

 

«وَ قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إيمانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلاً أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَ قَدْ جاءَكُمْ بِالْبَيِّناتِ مِنْ رَبِّكُمْ وَ إِنْ يَكُ كاذِباً فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَ إِنْ يَكُ صادِقاً يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لايَهْدي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّاب‏»: مرد مؤمنى از فرعونيان كه ايمانش را پنهان مى‏داشت گفت: «آيا مى‏خواهيد مردى را بكشيد كه مى‏گويد: پروردگار من خداى يكتاست و دليل هاى روشنى از جانب پروردگارتان آورده است، اگر دروغ مى‏گويد دروغش به گردن خود اوست و اگر راست مى‏گويد پاره‏اى از وعده‏هايى كه داده است به شما خواهد رسيد، به راستى كه خدا اسرافكار دروغگو را هدايت نمى‏كند. (سوره غافر، آیه 28)

 

مؤمن از آل فرعون كه به موسى عليه السلام ايمان آورده ولى بظاهر ايمان خود را پنهان مي نمود. به فرعون مي گفت: و او را تهديد مي نمود از اجراى دستور قتل موسى عليه السلام و مي گفت چگونه شخصى و رادمردى را مي خواهى بقتل برسانى كه تو را دعوت به خداپرستى مي نمايد و مي گويد آفريدگار من در حالى كه دلايل و معجزات بسيارى براى اثبات دعوى رسالت خود ارائه داد كه همه معجزه است مانند عصا كه بهيئت اژدها ظهور كرد و دست درخشان و ساير معجزات ديگر.

 

وَ إِنْ يَكُ كاذِباً فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ: از نظر احتجاج به فرعون مي گفت: چنانچه به فرض كه موسى با اين دلايل و معجزات برخلاف حقيقت دعوى رسالت نمايد نسبت ناروا و برخلاف واقع به پروردگار دهد به هلاكت خواهد افتاد و عقوبت او مورد ندارد.

 

وَ إِنْ يَكُ صادِقاً يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ: و چنان چه موسى در دعوى خود به رسالت صادق باشد لامحاله تهديدات او نيز مبنى بر صدق بوده و اگر هر چه تهديد نموده اجراء نشود لااقل شما را به هلاكت خواهد افكند.

 

إِنَّ اللَّهَ لايَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ: در صورت صدق دعوى موسى هر كه با او مبارزه نمايد به ضلالت بوده آفريدگار جهان را تكذيب نموده و نعمت او را ناسپاسى نموده مورد تهديد و عقوبت قرار خواهد گرفت. پروردگار هر كسى را كه در مقام انكار دعوت رسولان برآيد ناسپاسى نموده او را هدايت نخواهد فرمود.

 

يا قَوْمِ لَكُمُ الْمُلْكُ الْيَوْمَ ظاهِرِينَ فِي الْأَرْضِ فَمَنْ يَنْصُرُنا مِنْ بَأْسِ اللَّهِ إِنْ جاءَنا: (سوره غافر، آیه 29) مؤمن آل فرعون در مقام رد فرعون به قوم خود مي گفت و آنان را تقويت نموده كه نفوذ و فرمانروائى در اين سرزمين از آن شما است و دشمنان شما بنى اسرائيل در اقليت بوده و محكوم هستند و هرگز قوم خود و مردم قبط را مورد خطر عقوبت قرار ندهند و چون فرعون پند و نصيحت مؤمن آل فرعون را نپذيرفت با قوم خود سخنانى مي گفت كه آنان را هم عقيده خود نمايد.

 

نظر به اين كه مؤمن آل فرعون را درباره قتل موسى رد مي نمود و اظهار داشت كه نمي توان دعوت او را تكذيب كرد به اين كه فرعون دعوى الوهيت ننمايد از اين جهت مردم قبط را تهديد به خطر هلاكت مي نمود.

 

و مي گفت كه ملت مصر بر مردم مخالف خود سلطه دارد و در سرزمين مصر نهايت استيلاء دارد بر اين اساس آسايش و استقلال زندگى خود را معرض خطر قرار ندهيد و متعرض رسولى مانند موسى نشويد و چنانچه عقوبت كه موسى ما را تهديد مي نمايد.

 

به مردم مصر روآورد هرگز نمي توانند از آن دفاع نموده و يا فرار نمايند و اين گفتار و سخنان مؤمن آل فرعون از نظر آن بود كه خود را ناصح‏ معرفى نمايد ناگزير در خطر شريك خواهد بود و همانطور كه دفع خطر را براى خود مي خواهد درباره قوم خود همان را پيشنهاد مي نمايد در نتيجه عاقبت و سلامت موسى را از خطر قتل و تهديد فرعون تأمين مي نمود.

 

فَمَنْ يَنْصُرُنا مِنْ بَأْسِ اللَّهِ إِنْ جاءَنا: از جمله سخنان پندآميز مؤمن آل فرعون آنست كه به منظور تهديد قوم خود و فرعون مي گفت كه درباره قتل موسى خطر نزول عذاب الهى است و از اجراى آن بايد در حذر بود و خود را نيز مورد خطر معرفى نموده و ايمان خود را به حضرت موسی عليه السلام پنهان نموده.

 

قالَ فِرْعَوْنُ ما أُرِيكُمْ إِلَّا ما أَرى‏ وَ ما أَهْدِيكُمْ إِلَّا سَبِيلَ الرَّشادِ: (سوره غافر آیه 29) فرعون درباره قتل موسى اصرار مي ورزيد در پاسخ مؤمن آل فرعون به قوم خود مي گفت: آن چه را پيشنهاد مي نمايم درباره قتل موسى طريق هدايت و نجاح است كه از خطر دعوت موسى چنان چه بخواهيم ايمن باشيم بايد ماده فساد و اختلاف و سبب فتنه را ريشه كن كرد و فقط طريقه امنيت و آسايش مردم مصر در اجراى تصميمى است كه پيشنهاد نموده‏ام.

 

وَ قالَ الَّذِي آمَنَ يا قَوْمِ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ مِثْلَ يَوْمِ الْأَحْزابِ: (سوره غافر آیه 30) نظر به اين كه فرعون درباره تصميم قتل موسى به قوم خود اظهار نموده به جمله (ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسى‏) استفاده مى‏شود كه قوم فرعون و اكثريت مردم مصر با تصميم فرعون مخالف بودند و نمي خواستند به موقع اجراء درآيد بدين جهت مؤمن آل فرعون با پنهان نمودن ايمان خود به موسى براى جلب نظر قوم خود كه با تصميم فرعون موافقت ننمايند.

 

به منظور تأكيد مي گفت: اى قوم و خويشان من بيم دارم از اين كه چنان چه فرعون‏ تصميم خود را درباره موسى اجراء نمايد همان طور كه موسى ما را تهديد به هلاكت نموده قوم قبط نيز مانند اقوام پيشين مورد خطر و هلاكت قرار گيرند.(2)

 

وَ يا قَوْمِ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ يَوْمَ التَّنادِ: (سوره غافر آیه 32) از جمله سخنان تهديد آميز مؤمن آل فرعون است كه مردم را بروز قيامت متوجه مي سازد روزى كه مردم ستمگر در صحنه قيامت فرياد و زارى آنان طنين انداز است و كسى به فرياد آنان توجه ننموده گوش فراندهند.

 

يَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِينَ مالَكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عاصِمٍ: (سوره غافر آیه 33) از نظر تأكيد مؤمن آل فرعون خطاب به قوم خود نموده آنان را تهديد مي نمايد به اين كه قيامت هنگامى است كه در دوزخ از شدت شعله‏هاى آتشين از اين سو به آن سو فرار خواهند نمود كه بتوانند از دوزخ رهائى يابند هرگز نتوانند از عقوبت پروردگار نجات يابند.

 

وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمالَهُ مِنْ هادٍ: (سوره غافر آیه 33) و هر كه را پروردگار از نظر مبارزه با ساحت او به ضلالت افكند و او را به همان‏ مقصد كه برگزيده او را برساند و وسايل مقصد او را دسترس او گذارد هرگز نيروى ديگرى نمي تواند او را از ضلالت كه خود برگزيده و بدان رهسپار است او را از ادامه آن راه بازدارد و به هدايت او را رهبرى نمايد در صورتى كه از آن روگردان است.(3)

 

سرانجام مؤمن آل فرعون

 

امام صادق علیه السلام مى‏فرمايد: قوم فرعون مؤمن آل فرعون را تكه تكه كردند، اما خداوند او را از اين كه ايمانش را از او بگيرند، حفظ فرمود.(4)

 

واقعه مؤمن آل فرعون سرمشق بزرگى است. براى مؤمنين اين امت كه دريابند شرافت و بزرگوارى را به سبب ثبات و استقامتى كه در ديندارى ظاهر گردانيد به مرتبه‏اى كه منظور نظر خداوند رحمان واقع شد و وصف او را در كلام مجيد قرآن بيان و نام نيك او در عالم تا قيامت باقى ماند.

 

و حضرت پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: الصديقون ثلثه حبيب نجار مؤمن ال يس، و حزبيل مؤمن ال فرعون، و على بن ابى طالب مؤمن ال محمد عليهم السلام: راستگويان در گفتار و كردار سه نفرند: حبيب نجار، مؤمن آل يس و حزبيل، مؤمن آل فرعون و على بن ابى طالب، مؤمن آل محمد عليهم السلام.(5)

 

ایمان همسر مومن آل فرعون

 

ابن عباس روايت كرده، رسول خدا صلی الله علیه و آله به جبرئيل فرمود: هر وقت تو در نزد من مى‏آيى بويى بسيار خوش به مشامم مى‏رسد، اين بو از چيست؟ جبرئيل گفت: اين بو از آرايشگر مومن آل فرعون و اولاد اوست، روزى او مشغول آرايش دختر فرعون بود، شانه از دستش افتاد، بلافاصله گفت: بسم اللَّه، دختر فرعون گفت: منظورت پدر من است؟ او گفت: خير، بلكه الله پروردگار من و تو پدر توست، دختر فرعون اين خبر را به پدر رساند، فرعون هم او و فرزندانش را فراخواند و گفت: پروردگار شما كيست؟ او گفت: پروردگار من و تو الله است، آن گاه فرعون دستور داد تنورى از مس گداخته را داغ كنند، سپس او و فرزندانش را بياورند، وقتى چنين كردند، آن زن به فرعون گفت: از تو درخواستى دارم و آن اين كه استخوان هاى من و فرزندانم را جمع كرده و آن ها را دفن كنى، فرعون گفت: باشد، به خاطر حقى كه در برابر خدماتت برگردن من داريد، چنين مى‏كنم، سپس فرمان داد فرزندان او يكى يكى وارد آتش شدند تا نوبت به آخرين فرزند رسيد كه كودكى شيرخوار بود و به خواست خدا به سخن درآمد و گفت: اى مادر صبر كن، تو بر حق هستى، آن گاه مادر و كودك را با هم در تنور انداختند، اين بوى خوش از او و اولاد اوست.(6)

 

مؤمن آل فرعون در روايات

 

•1- محمد بن ابى ليلى از پيامبر خدا صلی الله علیه و آله نقل مى‏كند كه فرمود:

صديقان (كسانى كه پيامبر زمان را مخلصانه تصديق كردند) سه نفر بودند: على بن ابى طالب و حبيب نجار و مؤمن آل فرعون.(7)

 

•2- يونس بن عمار گويد:

به حضرت امام صادق عليه السلام عرض كردم اين بيمارى كه در چهره‏ام ظاهر شده مردم خيال مى‏كنند كه خداوند به هر بنده‏اى كه نياز ندارد او را به اين درد مبتلا مى‏كند، امام عليه السلام فرمود: مؤمن آل فرعون هم دستش معيوب بود ولى با همه آن ها تبليغ دين مى‏كرد.

 

بعد فرمود: هرگاه ثلث آخر شب شد برخيز و وضو بگير و خود را براى نماز آماده كن، و هنگامى كه به سجده آخر در ركعت اولى رسيدى در سجده بگو: يا على يا عظيم، يا رحمان يا رحيم، يا سامع الدعوات يا معطى الخيرات صل على محمد و آل محمد و اعطنى من خير الدنيا والآخرة ما أنت اهله واصرف عنى من شر الدنيا والآخرة ما أنت أهله و اذهب عنى هذا الوجع فإنه قد غاظنى و أحزننى. در خواسته خود از خداوند كوشش كن، يونس گويد: من اين دعا را خواندم و هنوز به كوفه نرسيده بودم كه بيمارى من برطرف شد.(8)

 

•3- از حضرت امام صادق عليه السلام است كه:

خداوند هيچ گونه قضائى در حق مؤمن ندارد مگر اين كه خير مؤمن در آن است و اگر مالك شرق و غرب زمين گردد خير او است. سپس حضرت اين آيه را تلاوت فرمود: «فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا». (سوره غافر، آیه 44)

 

خداوند مؤمن آل فرعون را از شر مكر و حيله فرعونيان مصون داشت. فرمود: به خدا سوگند فرعونيان بر او مسلط شدند و او را كشتند اما آن چه خداوند او را از آن حفظ كرد اين بود كه فرعونيان نتوانستند در دين او صدمه وارد كنند.(9)

 

•4- امام حسن عسکری علیه السلام از پدران اطهرش از امام صادق علیه السلام نقل مى‏كند:

مؤمن آل فرعون قوم خود را بسوى توحيد الهى و نبوت حضرت موسی علیه السلام و برترى حضرت محمد صلی الله علیه و آله بر جميع انبياء الهى و همه مخلوقات و نيز برترى امام علی بن ابى طالب و اولاد اطهرش عليه السلام بر ساير اوصياء انبياء فرامى‏خواند و آن ها را از ربوبيت فرعون منع مى‏كرد و خود اعلام برائت از وى مى‏نمود.(10)

 

پی نوشت

 

(1). تفسير نمونه، ج‏ 20، ص: 87.

(2). انوار درخشان، ج‏ 14، ص: 326.

(3). انوار درخشان، ج‏ 14، ص: 328.

(4). قصص الأنبياء (قصص قرآن)، ص: 386.

(5). تفسير اثنا عشري، ج‏ 11، ص: 315.

(6). قصص الأنبياء (قصص قرآن)، ص: 386.

(7). خصال/ترجمه جعفرى، ج 1، ص 269.

(8). ايمان و كفر/ترجمه الإيمان والكفر بحارالانوار، ج‏ 1، ص: 112.

(9). بحارالانوار/ترجمه جلد 67 و 68، ج‏ 2، ص: 166.

(10). قصص الأنبياء (قصص قرآن)، ص: 384.

 

 

منابع

 

(1). تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازى؛ تهران: دارالكتب الإسلامية، چاپ اول، 1374 ش.

(2). انوار درخشان، سيد محمد حسين حسينى همدانى؛ تهران، كتابفروشى لطفى، چاپ اول، 1404 ق.

(3). قصص الأنبياء؛ فاطمه مشايخ‏، تهران‏: انتشارات فرحان‏، چاپ اول‏، 1381 ش‏.

(4). تفسير اثنا عشري، حسينى شاه عبدالعظيمى حسين بن احمد؛ تهران: انتشارات ميقات، چاپ اول، 1363 ش.

(5). خصال/ترجمه جعفرى، يعقوب جعفرى؛ قم، نسيم كوثر، چاپ اول، 1382 ش.

(6). ايمان و كفر/ترجمه الإيمان والكفر بحارالانوار، عزيزالله عطاردى؛ تهران: انتشارات عطارد، چاپ اول، 1378 ش.

(7). بحارالأنوار، علامه مجلسى‏؛ تهران‏.

 

علی ابن ابیطالب ( مومن آل محمد )

فضایل امام علی ـ علیه السّلام ـ در قرآن و...

 

 

 

 

 

 

 هنگامیکه معاویه به‌عنوان خلیفه مسلمین وارد مدینه طیّبه شد، دستور داد تا ابن عباس، عموزاده علی ـ علیهالسّلام ـ راحاضر کنند، آنگاه با کمال ناراحتی و خشم به او گفت:

«شنیدهام هنوز دم از فضایل علی میزنی؟ مگر نمیدانی ذکر فضایل علی را ممنوع کردهام؟ بترس از اینکه مبتلای به عقوبت سختی گردی به نحوی که هرگز از آن رهایی نداشته باشی.»

ابن عباس فرمود:«تمام اهل مدینه شاهدند که من به غیر از تفسیر قرآن سخن دیگری بر زبان جاری نمیکنم، لکن چون از پیغمبر خدا ـ صلیالله علیه و آله ـ شنیدم که فرمودند: «مَنْ فسَّرَ القرآنَ بِرَایهِ فَالیَتَبَوَّءْ مَقْعَدُهُ مِنَ النّارِ» کسی که قرآن را بر خلاف واقع تفسیر کند، نشیمنگاه او در آتش خواهد بود؛ لذا هرگز قرآن را بر خلاف واقع تفسیر نمیکنم.»

معاویه گفت: « تفسیر بگو و خلاف حقیقت و دروغ هم معنا مکن، لکن حق نداری دم از فضیلت علی بزنی.»

ابن عباس گفت: بسیار خوب، لکن گاهی من این آیه شریفه را میخوانم: «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسکیناً وَ یَتیماً و أسیراً»[1] از من سؤال میکنند: خداوند در این آیه از چه کسانی ستایش میکند؟ اگر بگویم آنان علی و فاطمه و فضّه خادمه میباشند،آیه را به نحو حقیقت تفسیر نمودهام و إلاّ آیه رابه دروغ و خلاف واقع تفسیر کردهام.»

معاویه گفت: «آیات دیگر را از برای مردم تفسیر کن. مگر قر‎‎آن آیه دیگری ندارد؟» ابن عباس گفت:«بسیار خوب، اینک آیه دیگری میخوانم و آنگاه این آیه را خواند: «یْا أیُّها الرَّسولُ بَلَّغْ ما اُنزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللهُ یَعْصِمُکَ مِنَ الّناس»[2] از من سؤال میکنند، پیامبر مأمور به ابلاغ چه موضوعی بوده که اگر آنرا ابلاغ نمیکرد گویا اصلاً رسالت خود را ابلاغ نکرده ؟ اگر بگویم پیغمبر ـ صلیالله علیه و آله ـ در غدیر خم مأمور بود تا علی ـ علیهالسّلام ـ را به عنوان خلیفه بلافصل خود معرفی نماید آیه را درست تفسیر کردهام و الا بر خلاف واقع سخن گفتهام.»

معاویه گفت: «مگر حتماً باید این آیه را تفسیر کنی؟ آیه دیگری بخوان»

ابن عباس گفت: «این آیه شریفه را بشنو: «یاایُّهاالذین آمنوا اذا ناجَیْتُمُ الرَّسولَ فَقَدَّموا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَه» [3] از من میپرسند: آیا کسی به این آیه شریف عمل نموده؟ اگر بگویم تنها کسی که به این آیه عمل نموده علی ـ علیهالسّلام ـ است و او با اینکه یک دینار بیشتر نداشت، با این حال یک دینار را به ده درهم فروخت و هر گاه میخواست با پیامبر نجوا کند، یک درهم صدقه میداد، در این صورت آیه را صحیح تفسیر کرده‏ام و إلّا بر خداوند دروغ بستهام و من هرگز جرأت آن را ندارم که بر خلاف واقع، قرآن را تفسیر کنم.» معاویه گفت: «از آیات دیگر قرآن بخوان.»

ابن عباس خواند:

«وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشری نَفْسَهُ اَبْتِغاءَ مَرْضات اللهِ، وَاللهُ رَئُوفٌ بالعِبادِ»[4] ازمن میپرسند: «آن کسی که جان خود را در راه رضایت خدا بذل نمود که بوده؟ اگر بگویم آن شخص علی ـ علیهالسّلام ـ بود که در «لیلهالمبیت» بجای پیغمبر اکرم ـ صلیالله علیه و آله ـ در بستر خوابید تا اینکه آن حضرت بتواند به مدینه هجرت کند، آیه را به نحو حقیقت و واقع تفسیر نمودهام وإلا به خداوند اسناد دروغ داده‎‎ام.»

معاویه گفت: «از آیات دیگر قرآن بخوان.»

ابن مسعود گفت: این آیه شریفه را گوش کن: «قُلْ لا اَسْئَلُکُمْ عَلَیهِ اَجْراً اِلاّ المَوَدَّهِ فی القُرْبی»[5] از من سؤال میکنند: «ذی القربی» کیانند که محبت آنان در عوض مزد رسالت پیغمبر اکرم ـ صلیالله علیه و آله ـ میباشد؟ اگر بگویم مراد، علی و فاطمه و فرزندان آنهاست درست تفسیر کردهام و گرنه بر خلاف واقع تفسیر کردهام و من هرگز این کار را نخواهم کرد.

معاویه گفت: «قرآن هزاران آیه دارد،آیه دیگری بخوان.»

ابن عباس خواند: «انَّما یُریدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ اَلْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً»[6] از من میپرسند: آنانیکه خداوند هر رجس و پلیدی را از آنهازایل نموده چه کسانی هستند؟ اگر بگویم آنان اهلبیت پیغمبراکرم ـ صلیالله علیه و آله ـ هستند براستی سخن گفتهام والّا آیه را به دروغ تفسیر کردهام.

معاویه گفت: «مگر در قرآن آیه دیگری نیست؟»

ابن عباس این آیه شریفه را خواند: «فَمَنْ حاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جائَکَ مِنَ العِلْمِ فَقُل ْتَعالَوْ نَدْعُ اَبْنائَنا وَ اَبْنائَکُمْ وَ نسائَنا و نسائَکُمْ وَ اَنفُسَنا اَنْفُسَکُمْ، ثٌمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلُ لَّعنَهَ اللهِ عَلَی الکاذِبینَ»[7] و گفت: «از من سؤال میکنند: داستان مباهله پیغمبر ـ صلیالله علیه و آله ـ با نصارای نجران که بنا شد در حق هم نفرین کنند تا خداوند دروغگو را از بین ببرد چیست؟ اگر بخواهم طبق واقع تفسیر کنم باید بگویم: پیغمبر اکرم ـ صلیالله علیه و آله ـ در روز مباهله دو فرزند خود، امام حسن و امام حسین ـ علیهماالسّلام ـ و زهرا ـ علیهاالسّلام ـ و علی ـ علیهالسّلام ـ را با خود همراه کرد و از علی ـ علیهالسّلام ـ تعبیر به «نفس» وجان خود کرد، اما اگر بگویم پیغمبر ـ صلیالله علیه و آله ـ مردی غیر از علی ـ علیهالسّلام ـ را جهت مباهله با خود همراه کرد قطعاً دروغ گفتهام و من هرگز بر خلاف واقع آیهای تفسیر نمیکنم.»

معاویه گفت: «آیه دیگری بخوان.»

ابن عباس خواند: «اِنَّما وَلیُّکُمُ اللهُ وَ رسوُلُهُ و الَّذینَ آمنوا الذینَ یُقیمون الصَّلوهَ وَ یُؤتُونَ الزَّکاهَ وَهُمْ راکِعُونَ»[8]

پس گفت: « اگر از من بپرسند: آن کسی که بعد از خدا و رسول بر مردم ولایت دارد و دارای این صفت بوده که در حال رکوع نماز زکات داده کیست؟ اگر بگویم او علی ـ علیهالسّلام ـ است به نحو حقیقت سخن راندهام والا آیه را بر خلاف حقیقت تفسیر کردهام و از من چنین انتظاری نداشته باش» معاویه گفت: «آیه دیگری را برای مردم تفسیر کن، مگر قرآن فقط شامل همین آیاتی بود که در شأن علی تفسیر کردی؟»

ابن عباس گفت: پس این آیه را بشنو «اِنَّمااَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هاد[9]» از من سؤالی میشود که تفسیر این آیه چیست؟ ما«منذر» را که پیغمبر اکرم ـ صلیالله علیه و آله ـ باشد شناختهایم، امّا، هادی امّت را نمیشناسیم. اگر بگویم مقصود از «هادی امّت» علی ـ علیهالسّلام ـ است براستی سخن گفتهام زیرا تمام علماء خاصّه و عامّه این حدیث شریف را از پیغمبر اکرم ـ صلیالله علیه و آله ـ نقل نمودهاند که فرمود: «أنا المُنْذِرُ و علیٌّ الهادی و بِکَ یا علیُّ یُهْتَدی المُهْتَدوُنَ» من ترساننده امّت و علی رهنمای آنان میباشد و سپس فرمودند: یا علی توسط تو مردم به راه راست هدایت خواهند شد. و هر گاه آیه شریفه را خلاف واقع تفسیر کنم گنهکار خواهم بود و من طاقت عقوبت خداوند را ندارم.»

معاویه گفت: «مگر قرآن آیات دیگری ندارد که تفسیر کنی؟»

ابن عباس گفت: بسیار خوب آیه دیگری را گوش کن: «قُلْ کَفی بِاللهِ شهیداً بَیْنی وَ بَیْنَکُم وَ مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الکِتابِ»[10] مردم از من سؤال میکنند: آن کسی که در نزد او علم قرآن بوده چه کسی است؟ اگر بگویم علی ـ علیهالسّلام ـ است براستی سخن گفتهام زیرا تمام مفسرین از اهل تسنّن و تشییع نقل کردهاند که چون از پیغمبر اکرم ـ صلیالله علیه و آله ـ سؤال شد: آن کسی که علم قرآن در نزد اوست کیست؟ فرمود: علی ـ علیهالسّلام ـ است بعلاوه رسول گرامی اسلام بارها فرمودند:

«أنا مدینهُ العِلْمِ وَ عَلیٌّ بابُها، فَمَنْ أرادَ الحِکْمَهَفَالْیَئْتِها مِنْ بابِها»

«من شهر علم و علی بمنزله باب علم و حکمت است، پس هر کس دانش میخواهد باید ابتدا دست به دامن علی ـ علیهالسّلام ـ شود.»

معاویه گفت: «از آیات دیگر قرآن قرائت کن.»

ابن عباس گفت «این آیه شریفه را میخوانم: «وَاَعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمیعاً و لا تَفَرَّقوُا»[11] از من از تفسیر این آیه سؤال میکنند؛ اگر بگویم مقصود از ریسمانی که مردم باید به آن چنگ بزنند تا دچار اختلاف نشوند، اهلبیت پیغمبر ـ صلیالله علیه و آله ـ و در رأس آنان علی ـ علیهالسّلام ـ است براستی سخن گفتهام زیرا خاصّه و عامّه بنحو تواتر این حدیث را از وجود مبارک نبی اکرم ـ صلیالله علیه و آله ـ نقل کردهاند که فرمود:

«اِنی تَرَکْتُ فیکُمْ حَبْلَیْنی، إنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِما لَنْ‌ تَضِلّوا اَبَداً، اَحَدُهُما اَکْبَرٌ مِنَ اَلاَخَرِ، کِتابُ الله حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّماءِ اِلَی اَلأرضِ وَ عِتْرَتی أهلَ بیتی. فَانَّهُما لَنْ یفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوْض» «به درستی که من دو ریسمان محکم را در بین امّت خود به یادگار میگذارم، و هر کس به این دو ریسمان محکم چنگ بزند هرگز گمراه نمیشود، یکی از آنها بزرگ‌تر از دیگری است و آن قرآن است که چون ریسمان از آسمان به زمین کشیده شده و دیگری عترت من است و این دو از هم جدا نمیشوند تا اینکه در کنار حوض کوثر بر من وارد گردند.»

ای معاویه! اگر من آیه را به غیر از این تفسیر کنم بر خلاف حقیقت معنی نمودهام و من هرگز چنین نخواهم کرد.

 

--------------------------------------------------------------------------------

 

[1] .سوره انسان، آیه 8.

[2] .سوره مائده، آیه67.

[3] سوره مجادله،آیه12.

[4] . سوره شوری،آیه23.

[5] .سوره بقره آیه207.

[6] . سوره احزاب ، آیه33.

[7] . سوره مائده آیه55.

[8] . سوره آل عمران، آیه 61.

[9] . سوره رعد آیه 7.

[10] . سوره رعد آیه 43.

[11] . سوره آل عمران، آیه 103.

 والسلام


مطالب مشابه :


سایت های در دسترس

فامنین حوزه علمیه امیرالمومنین ع فامنین - سایت های در دسترس - خدمات فضای مجازی برای طلاب




آثار شهید مطهری

سایت شورای عالی حوزه علمیه ورود به سایت نجاح ورود به سایت




حبیب نجار( مومن آل یس ) ، حزقیل ( مومن آل فرعون ) ، علی بن ابیطالب ( مومن آل محمد « ص »

سایت کاشمر(ترشیز)سرزمین سرو و نور - حبیب نجار( مومن آل یس ) ، حزقیل ( مومن آل فرعون ) ، علی بن




خرید dvd نرم افزار کل سایت موسسه تحقیقاتی ولیعصر عج

خرید dvd نرم افزار کل سایت موسسه تحقیقاتی ولیعصر سایت شیخ نجاح




آیا قرآن کافی است؟!

سایت جهانی سنت پایگاه سلفی و وهابی سایت شیخ نجاح




روایت علی خليفتی فی كل مؤمن من بعدی با سند معتبر

سایت جهانی سنت پایگاه سلفی و وهابی سایت شیخ نجاح




عمر بن خطاب چگونه به خلافت رسید؟

سایت جهانی سنت پایگاه سلفی و وهابی سایت شیخ نجاح




حدیث یوم الدار

سایت جهانی سنت پایگاه سلفی و وهابی سایت شیخ نجاح




لعن علمای بزرگ اهل سنت بر یزید لعنت الله علیه

سایت جهانی سنت پایگاه سلفی و وهابی سایت شیخ نجاح




دعوت به تالار ندای شیعه

برای ساخت آی دی ، باید ایمیل داشته باشید چون سایت پالتاک به محض ساخته شدن سایت شیخ نجاح




برچسب :