اس ام اس پیامک متن زیبا برای روز پدر
زد عشق تو خیمه در دل ما .... حل شد ز تو جمله مشکل ما .... با مهر علی و آل بسرشت .... از روز ازل خدا دل ما ..... ولادت باسعادت مولای عاشقان، امیر مؤمنان، علی علیه السلام ، مبارک باد
ذکر من، تسبیح من ، ورد زبان من علی است .... جان من ، جانان من ، روح و روان من علی است .... تا علی (ع) دارم ندارم کار با غیر علی .... شکر لله حاصل عمر گران من علی است
هر کس که شود داخل حصن حیدر .... ایمن بود از عذاب روز محشر .... جز مهر علی و آل چیزی نبود .... سرمایه ی طوبا و بهشت و کوثر
ای تو کعبه را نگین ، یا امیر المؤمنین .... ای تو خلقت را پدر ، وی خلائق را امین .... کن نظر ز روی لطف ، به تمام پدران .... روز سیزده رجب ، ای امیر مؤمنان
پدر ای چراغ خونه ! مرد دریا ، مرد بارون ..... با تو زندگی یه باغه ، بی تو سرده مثل زندون ..... هر چی دارم از تو دارم ، تو بهار آرزوها .... هنوزم اگه نگیری ، دستامو می افتم از پا
ای تکیه گاه محکم من، ای پدر جان ..... ای ابر بارنده ی مهر و لطف و احسان .... ای نام زیبایت همیشه اعتبارم ..... خدمت به تو در همه حال، هست افتخارم
پدرم : منی که پدر شده ام می دانم چه رنجهایی برای من کشیدی . من می دانم که با چه سختی هایی نیازهای من را بر طرف کردی ، پدرم قسم به تمام روزهای سرد و گرم که برایم زحمت کشیدی دوستت دارم و خیالت برایم تکیه گاه است ، روزت مبارک
علی پا به این دنیا گذاشت و قلب عاشقان را محسور کرد و همگان را با انسانی آشنا کرد ، که پدر تمامی آفریدگان پروردگارش لقب گرفت روز پدر مبارک
روز پدر رو به بابای خوب دست و دلبازم تبریک میگم
باور کن ماه هاست زیباترین جملات را برای امروز کنارمی گذارم، اما امشب همه جملات را فراموش کرده ام، همینطور بی وزن و بی هوا آمدم بگویم .... پدرم روزت مبارک
پدر عزیزم ؛ از تو آموختم چگونه سبکبال زندگی کنم تا هجرتم نیز سبکبال باشد . این بالهای پرواز قناعت و امید و عشق را تو به من بخشیدی
روز مرد رو به مرد راستینی که مقام زیبای مردانگی رو درک کرده تبریک میگم . روزت مبارک
تبریک به کسی که نمی دانم از بزرگی اش بگویم یا مردانگی، سخاوت، سکوت، مهربانی و ... بسیار سخت است ... پدر روزت مبارک
ولادت باسعادت مولای عاشقان ، امیر مؤمنان ، علی علیه السلام ، مبارک باد ...
---------------------------------------------------------------------------------------------------
پدرم روزت مبارک
به نام حق
پدر بابا اقا جون اتا نمی دونم دیگه به چه زبونی باید صدات کنم ولی می خوام بگم روزت مبارک
امروز خیلی از وبهارو دیدم که مطلبی در مورد پدر گذاشته بودن و همه رو خوندم و الحق هم که کار همشون عالی بود
پدر: وسیع مثل دریا
بابا: مقاوم مثل کوه
پدر: مهربون مثل مادر
وقتی داشتم اون مطالب رو می خوندم با خودم گفتم امروز که رفتم خونه حتما دستهای پینه بسته پدرم رو می بوسم و از اون می خوام منو به خاطر تمام بدیهام ببخشه
ولی اینجا نمی خوام از پدر هایی که بچه هاشون روزشونو به اونا تبریک می گن، بگم
می خوام از پدرهایی بگم که کسی امروز بهشون نگفته بابا روزت مبارک
می خوام از پدرهایی بگم که الان گوشه زندونن به هر دلیلی خوب یا بد با گناه یا بی گناه
پدرهایی که گوشه سالمندان کز کردن و چشمشون به در سالیانه که خشک شده
پدرهایی که دیگه حتی امید ندارن بچه هاشون حتی یه زنگ دریغ از یه زنگ یا شاخه گلی براشون بیارن
پدرهایی که دستشون از دنیا کوتاهه ولی مطمئنم باز چشم انتظارن که بچه هاشون حداقل با فاتحه ای یادشون کنن
پدرهایی که بچه هاشون اونقدر درگیر زندگی و فرزندان خودشون هستن که دیگه یادشون رفته حتی پدری دارن
پدرهایی که دلشونو به عکس بچگیهای فرزندانشون خش کردن
پدرهایی که چه شبها که نخوابیدن چه روزها که گرسنه موندن تا بچه هاشون به جایی برسن ولی الان همین بچه ها عارشون می یاد بگن این بابامه
پدرهایی که پشت قیافه های عبوسشون قلبی به لطافت گل وجود داره
پدرهایی که اشک های پنهونی شونو ماها ندیدیم
پدرهایی که خیلی وقتها شرمنده بچه هاشون شدن پدر هایی که چشم ها و دست های نیازمند بچه هاشون رو دیدن هزاران بار در خودشون شکستن ولی کاری نتونستن بکنن
و پدرهایی که بارها و بارها غرورشون رو به خاطر بچه هاشون در مقابل خیلی از نامردها شکستن
اهای با شمام به خودتون بیان تا دیر نشده
دارم چی می گم
اول از همه باید به خودم بگم
روزها و ماههایی که با پدرم قهر کردم سر مسائل کوچیک و بزرگ
پدر منو ببخش می دونم بارها می خواستی منو نوازش کنی ولی با دیدن چشمام پشیمون شدی
و اینو می دونم بارها تو خواب این لبهای تو بود که بر سرم بوسه می زد
بابا و همه پدرهای خوب چون هیچ پدر بدی وجود نداره من نیاز با اینکه عضو کوچکی از بلاگ هستم ولی به نیابت از طرف همه بچه ها روزتون رو تبریک می گم. این جمله ام از طرف همه بچه هایی که از پدراشون دور هستنپدرم روزت مبارک
---------------------------------------------------------------------------------------------------پدرم روزت مبارک
پدرم،مطلع عزّت،مظهرعشق وعطوفت
پدرم، نشانۀ، هر چه خوبی و صداقت
پدرم، مهر و وفا تجلیّ قلب لطیفت
نفسم بسته به لبخند نگاهت
پدرم، معدن احساس و غروری
پشت من پناه من در همه حالت
پدرم،منشأ امنیت وحلم واستواری
دست پر مهر شماست،مایۀ برکت
پدرم،بهتر ازاین کلمات،هدیه ندارم
سایۀ امن شما برسرمان تا به نهایت
مریم دلیری
---------------------------------------
سلام پدرم، دوستت دارم
شايد اين تنها جملهاي باشد كه بتوان با آن از تو قدرشناسي كرد، اما نه، خوبي و صفاي وجود تو در هيچ واژگاني نميگنجد.
پدر يعني تكيهگاه، يعني اميد، ايثار، پدر يعني كوه مقاومت و درياي عشق. به خدا سوگند ميدانم دل خستهات پر از غم است. ميدانم پدرم به خدا ميدانم كه رنج برايت صبوري را ترجمه كرد و تمام دردهاي تلخ زندگي را تجربه كردي.
يقين دارم كه درد هيچكس در اين وادي بيكران همتاي درد تو نيست. دستان پينهبستهات گواه تن محنتكش توست. قطرات اشكي كه هنگام مرور خاطرات زندگي در چشمان زيبايت حلقه ميبندد و بغضي را كه با فشار درد حنجرهات فرو ميبري نشان از دردهاي ناگفته درون سينهات است.
نميدانم چرا هر بار خواستم تا با من از گذشته بگويي، غمهايت را در وراي سكوتي تلخ پوشاندي. نميدانم چرا نميخواهي بگويي در تمام سالهاي زندگي تنهايي، تنها ياورت بود. نگاهت پر از غم و اميد است. غم غربت و تنهاييات و اميد سعادت فرزندانت.
پدر خوبم، ميخواهم بگويم برايم از هر كس مهربانتري و من هر گاه در مسير زندگيام مايوس ميشوم و توان ادامه راه را ندارم ياد مشقتهاي بيپايان تو به پاهايم رمق ميدهد.
هر گاه بغض غربت آزارم ميدهد، چشمان غربت ديدهي تو آرامم ميكند. پدرم از اعماق وجودم دوستت دارم و ميلاد ساقي كوثر علي و حيدر و روز پدر برتو هزاران هزار بار مبارك باد.
ثرياعبداللهيفر
******************
شايد بتوانم با نوشتن براي تو بغضهايي را كه در گلويم مانده، باز كنم. ما تا آخرين لحظه با هم بوديم تا آخرين دقيقه، تا آخرين ثانيه. انگار كه همه ميدانستند چه اتفاقي ميافتد و چه سرنوشتي در پيش داريم. پدر از زمان آن تصادف لعنتي كه شما را خانهنشين كرد ميگويم. وقتي شما را بعد از 12ساعت ديدم كه روي تخت بيمارستان افتادهايد، همه از اين كه نفس ميكشيد خدا را شكر كرديم و من تازه فهميدم كه چقدر شما براي ما ارزش داريد و خداوند با لطف بيكرانش ما را از وجود شما محروم نكرد. پدر بعد از آن وجود شما را بيشتر و بهتر در كنار خودمان احساس ميكنيم و قدر ميدانيم. به خاطر تمام زحماتي كه در طول عمر خود براي ما كشيدهايد از تو سپاسگزاريم و ميگوييم؛ پدر روزت مبارك.
مليكاداداشي
*****************
فرشتهاي ديگر
به پاس فداكاريهاي بيچشمداشتت، به پاس همهي دردها و رنجهايي كه به تنهايي بردوش كشيدي و عشق بزرگت كه ارزانيم بود، براي تو مينويسم. براي تو كه سالهاي جوانيت، در چروك دستانت پنهان شده است و بر لبهايت مهر سكوت خورده است.
دستانت را بر صورتم بكش، ميخواهم زبري آن را لمس كنم تا شايد او بگويد كه چقدر برايم زحمت كشيدهاي.
پدرم تا حال هر چه داشتهام از توبوده است، براي داشتههاي ديروز و امروزم از تو متشكرم.
الهامحاجيلري
****************
تنها التيمبخش دردهاي من، پدر
پشت لحظهلحظههاي دلتنگيام همواره تو را يافتهام. اي كه دستهاي مهربانت نوازشگر شبهاي تنهاييام بوده، آن هنگام كه به يكباره خود را بي كسترين ديدهام، تو را ، تنها تو را جستجو كردهام و نگاه خستهات تنها التيامبخش دردهاي من است. دستان گرمت بوسهگاه من خواهد بود و تنها پناهبخش بيقراريهايم.
هفتهاي كه گذشت هر روزش با نام تو و چهره قشنگ تو همراه بود. هفتهاي كه گذشت در هر نفس خدا را شكر كردم كه تو را دارم. هفتهاي كه گذشت با تمام وجودم آرزو كردم مبادا تو را از دست بدهم، ميخواهم باشي تا هميشه.
روي همه پدران دنيا را ميبوسم، حتي آنها كه ديگر نيستند. يادشان را قاب ميكنم و بر طاقچه ذهن ميآويزم.
رياحي
*****************
خداوندا، خداي مهربان من، ميخواهم با تو سخن بگويم، اما زبانم ناتوان است. فقط ميتوانم حس كنم، حس كنم كه آهنگي در دلم جريان دارد، قلبم سرشار از محبت پدر است. قلبم سرشار از محبت پدر است و تو، تو كه او را به من هديه كردهاي. خداوندا تو گفتهاي كه اگر ميخواهيد مرا بشناسيد، خود را بشناسيد. من هم تو را شناختهام، در وجود پدر. مهرباني و عطوفت تو را در قلب مهربان پدر، رحمت و گذشت تو را در نگاه پدر، زيبايي را در لبخندش، درستي و صداقت را در كلامش، بخشندگي را در دستها و استواري را در گامهايش.
ميخواهم دعا كنم چون اين تنها زباني است كه دلم ميشناسد.
خدايا به مغفرت و بخشندگيات بر همهي پدراني كه از دنيا رفتهاند، رحمت فرست.
خداوندا به توانايي و قدرتت همهي پدراني را كه بر تخت بيماري اسيرند، سلامتي عطا فرما.
خداوندا به عظمت و بزرگواريات سايهي وجود پدر را بر سر همهي فرزندان پايدار نما.
خداوندا پدرم طراوت و سرزندگي خانه ماست، در پناه شفقت و مهربانيات او را برايمان حفظ كن. آمين.
محدثهقليشلي
*****************
تقديم به تمام پدرهاي جاويدالاثر و غنچههاي منتظر ماندهي آنها:
سري به من بزن، ستارهچين شبهاي ابريام
آن وقتها، هنوز آنقدر بزرگ نشده بودم كه بتوانم تنهايي روي پشتبام بخوابم. دست مادر را ميكشيدم و به زور او را همراه خود پاي نردبان ميبردم. او هم كه حسابي لجش ميگرفت، ميرفت از داخل اتاق لحاف و تشك را برميداشت و در حالي كه پشت سرم از نردبان بالا ميآمد، ميگفت: «از دست تو بچه...» و من هنوز هم عاشق اين طور حرف زدنهايش هستم. روي پشت بام كه دراز ميكشيدم، باد چهار سوق ميآمد و ميرفت داخل گوشهايم. مادر يك پارچه چهارلا ميكرد و ميگذاشت روي دو گوشم. هر شب هم موقع گذاشتن پارچه حرفش اين بود: «چقدر گوشهاي تو بزرگ هستند بچه. بعضي وقتها واقعاً برايشان غصه ميخورم.» بعد يك ماچ ميگذاشت روي گونهام و ميخوابيد و من خيره ميشدم به ستارهها. هي به ستارهها نگاه ميكردم و هي به عكس تو كه وقتي مادر ميخوابيد از زير بلوزم درش ميآوردم. هي به ستارهها، هي به قد و بالاي تو: «خدايا پس كي بابا ميآيد تا برايم ستاره بچيند؟ خدايا يك كاري كن يا هر زودتر بابا بيايد، يا مرا قد بابا كن. خدايا، «تو رو خدا» اين كار را بكن...» هنوز هم مثل آن وقتها هستم. نه، بيوفايي نكردم و بدون تو بزرگ نشدهام. هنوز هم فكر ميكنم تو اگر يك شب روي پشتبام بايستي و دستت را دراز كني، حتماً ميتواني5ـ 4 تا ستاره برايم بچيني. با خودم ميگويم: «اصلا بابا كه آمد خودم ميروم روي دوشهايش سوار ميشوم و با دستهاي خودم ستارهها را ميچينم. بعد با بابا و ستارهها ميرويم داخل اتاقم. در اتاق را قفل ميكنم و تمام ستارهها را ميگذارم روي موهاي سياه و پرپشت پدر. چه زيبا. يك آسمان ديگر! آن قدر روي سر بابا ستاره ميريزم كه ديگر هوس نكند به آسمان و به پيش ستارههاي ديگر برود.»راستي بابا وقتي بيايي ميخواهم يك چيزي نشانت بدهم كه حسابي غافلگير ميشوي. كمدم را ميگويم. بابا نميداني داخلش چه خبر است. تمام هديههاي تولد و روز پدري را كه برايت خريدهام قايم كردهام داخلش. منتظرم بيايي و همه را بدهم به خودت. پدرِ علي هم مثل من از پيشش رفته است، بابا. او ميگويد مامانش گفته باباش گل خيلي دوست داشت و هر وقت تولد پدرش يا روز پدر ميشود او يك دسته گل برايش ميبرد. او ميگويد پدرش همين دور و برها برايش يك يادگاري گذاشته است كه علي هديههاي او را آنجا ميبرد. يكبار مرا هم همراه خودش برد. او گفت پدرش آنجا خوابيده. راستي پدر تو چرا براي من يادگاري نگذاشتهاي؟ چرا عوض اين كه مثل پدر علي در زمين بخوابي، در آسمان خوابيدهاي؟ تو كه ميدانستي من قدم به آسمان نميرسد، چرا فكر دلتنگيهاي مرا نكردي و رفتي در آسمان خوابيدي؟ يكبار از مادر پرسيدم پدر من هم گل دوست داشت؟ او گفت كه نميداند. من فكركردم حتماً دوست داري. گل كه چيز بدي نيست. همان روز رفتم يك شاخه گل گرفتم و از انداختم سمت آسمان. اما تو دست دراز نكردي تا گل را برداري. گل دوباره آمد پايين و خورد به صورتم. من هم از تو قهر كردم و گل را انداختم داخل حوض. راستي بابا وقتي آمدي قول بده با همان تفنگ روي دوشت كه باهاش عكس انداختي حساب پسردايي سلمان را برسي. ديشب كه من و مامان رفته بوديم خانهشان مرا از روي دوچرخهاش هُل داد پايين. داشتيم نوبت به نوبت دور ميزديم. نفري 10 دور. 10 دور من كه تمام شد، هوس كردم يك دور ديگر بزنم. آخر ميداني، همچين تند پا ميزدم كه نسيم با بوي شببو ميآمد داخل دهانم. خوشم ميآمد. آمد سمتم و هُلم داد زمين. افتادم روي آجرهاي باغچه و دوچرخه هم رويم. آرنجم خوني شد. زندايي آمد سمتش. يك نيشگون از بازويش گرفت و گفت: «بيتربيت، پسر عمهات است.» سلمان اخم كرد و گفت: «هي بهش ميگويم نفري10 دور... ديگر نميگذارم سوار دوچرخهام شود...» مادر دستم را داد زير شير آب سرد و گفت: «همين فردا برايت دوچرخه ميخرم.» دستم را از دست مادر بيرون آوردم و با بغض گفتم: «پدرم كه از مسافرت برگردد خودش برايم ميخرد. از آنهايي كه بوق دارد هم ميخرد...» مادر چيزي نگفت و من رفتم روي تخت گوشهي حياط دراز كشيدم و خيره شدم به ستارهها. آن موقع ياد تو افتادم. از همه چيز و همهكس لجم گرفته بود. از تهته دلم آرزو كردم كه از اين به بعد آسمان هميشه ابري باشد تا من ديگر هوس چيدن ستارهها را نكنم. آن شب تو به خوابم آمدي. آسمان ابري بود، اما تو در دستت ستاره داشتي. ستارهها را گذاشتي داخل مشتم و دوباره رفتي. نميدانم كجا. ردّت را پيدا نكردم. يكبار ديگر هم سلمان شلوار دايي را كه از اتوشويي آورده بوديم، انداخت داخل جوي آب و لجن و بعد هم بدو رفت خانه و شلوار كثيف را گرفت جلوي همه و گفت: «نگاه كنيد شلوار را رضا انداخته داخل لجنها.» دايي به من هيچي نگفت، اما من از سلمان بدم آمد. راستي داشت يادم ميرفت. بايد بروم هديه بخرم، براي تو. ناسلامتي فردا روز توست، روز بابايي من. قول ميدهم يك كادوي خوشگل بخرم و بگذارم كنار بقيه توي كمدم. وقتي برگردي بايد يك شب تا صبح بشينيم و فقط كادوها را باز كنيم. من كه خسته نميشوم. تو چي؟ بابايي هفتآسماني من؟
محدثهجعفريآلوستاني
----------------------
همه روزهای عمرم از واژه پر برکت نامت بلند آوازه شده
و دست تقدیرم از تفکربلند تو بر امده
وقتی درخیابانهای بلند زندگی قدم می زنم
تفکر تو در ذهنم می جوشد
هنوز بوی گرم دستهایت را می دهد بند بند تنم
و من نیازمند محبت توام
نیازمند دستهای گرم و مهربانت که لحظه ای مرا تنها نگذاشت
من به آن دستهای پر توان و زحمتکش مث دیواری برای تکیه زدن محتاجم
به آن دیوار بلند تکیه زدم و بالیدم
و بزرگ شدم
پدر نازنینم همیشه دوستت دارم
هر کجا که آسمان ابری است
و با هیاهوی باد میگرید
یاد تو می کنم
صحرای بزرگ دلت را یاد می کنم
که پر از ابر بود و مه گرفته
پر از غم بود و غم
هیچگاه گریستنش را ندیدم
که باد در آن صحرای بزرگ و بالنده همیشه می تاخت
طوفان شن درست میکرد
و هیاهویش را در نفس گرم پدرم دیده ام
شکستنت دلم را می شکند
روزت مبارک
پدرم نگاه آریاییت مرا به دین زرتشت, مهر کوروش,عظمت
داریوش,جام جمشید,تیر آرش,خون سیاوش, رخش رستم و
عشق بابک رهنمون می کند
مطالب مشابه :
متن های زیبای تسلیت و ابراز همدردی به مناسبت درگذشت مادربزرگم
در غم عزیز از دست رفته غفران و رحمت الهی برای آن عزیز از دست رفته و ( مادر-پدر
اس ام اس پیامک متن زیبا برای روز پدر
اس ام اس پیامک متن زیبا برای خوب دست و هستن که دیگه یادشون رفته حتی
چند شعر کوتاه و پیامک خیلی زیبا برای مادر به مناسبت روز مادر
چند شعر کوتاه و پیامک خیلی زیبا برای مادر به آمد از گلو دست نوازش رفته است
چند شعر کوتاه و پیامک خیلی زیبا برای مادر به مناسبت روز مادر
چند شعر کوتاه و پیامک خیلی زیبا برای مادر به آمد از گلو دست نوازش ست زیبا مادر
متن های زیبا و آموزنده
متن های زیبا و هايم مي شوند رفته اي و هنوز همه كن ، نزار از دست بره اين عشق
برچسب :
متن زیبا برای مادر از دست رفته