هدف برتر 15


یــــــــــــــــــاس
هر چی چشم می گردوندم کمتر گلزار رو پیدا می کردم. دختر پسر ها با حالت های غیر عادی توی هم وول می زدن و می رقصیدن ، بعضیاشون که اینقدر تیپ و قیافه هاشون اسف بار بود که ترجیح می دادم اصلا نگاشون نکنم. برسام با کمی فاصله از من تکیه داده بود به دیوار و مثل من مشغول دید زدن این و اون بود ، از گوشه چشم نگاش کردم، سنگینی نگامو حس کرد، چرخید به سمتم و با دیدن نگاهم اومد به سمتم. تکیه ام رو از دیوار کندم. جلوم ایستاد و گفت: - فکر کنم سر کاریم ... - منم همینطور فکر می کنم! - دو دقیقه اینجا وایسا ، من میزبان رو پیدا کنم ببینم می تونم چیزی از زیر زبونش بکشم یا نه. با ترس گفتم: - وای نه برسام من می ترسم تنهایی! با اطمینان گفت: - نترس یاس، من همه حواسم پیشته، زود بر می گردم. - قول می دی؟ لبخند زد و گفت: - آره بمون اومدم ... بعد از این حرف با سرعت ازم فاصله گرفت و رفت که میزبان رو پیدا کنه. باز دوباره چسبیدم به دیوار. چشمای پسری که از لحظه ورود روی من میخکوب شده بود هنوز هم داشت اذیتم می کرد ... روی صندلی های روبروی من نشسته بود ... موهاشو دو سانتی کوتاه کرده و روی ابروی چپش چند تا خط با تیغ انداخته بود ... قیافه بدی نداشت اما نگاهش حال آدمو بد می کرد. وقتی دید نگاش میکنم از جا بلند شد، لیوان نوشیدنیشو گذاشت روی میز بغل دستش و اومد به سمتم. با ترس به مسیری که برسام رفته بود خیره شدم. خبری ازش نبود ... پسره رسید بهم ... اخمامو کشیدم تو هم ، از رو نرفت دستشو بالای سرم به دیوار تکیه داد و گفت: - سلام عرض شد ... صروتمو چرخوندم و خواستم از اون جا برم که مچ دستمو چسبید و با صدای مشمئز کننده اش که سعی می کرد بم نشونش بده گفت: - کجا خانومی؟ می خوام تازه باهات آشنا بشم ... مجبور بودم صدامو ببرم بالا تا با وجود اون موسیقی کر کننده بشنوه: - لطفا مزاحم نشین آقا؟ - مزاحم چیه عزیز؟ می خوام یه کم با هم گپ بزنیم ، برقصیم ... ح ا ل کنیم ! نیومدی اینجا که غمبرک بزنی! سعی کردم مچ دستمو از توی دستش آزاد کنم اما فایده ای نداشت. هر چی زور می زدم اون فشارشو بیشتر میکرد. غریدم: - ول کن عوضی! برو حالتو با یکی مث خودت بکن ، با من چی کار داری؟ چشمکی زد و گفت: - چشمم تو رو گرفته ... - غلط می کنی ... ول کن دستمو بی شعور! در حال تقلا بودم که کسی از پشت دستمو گرفت و با یه فشار از دست پسر مزاحم بیرون کشید. سریع چرخیدم ، برسام پشت سرم بودم ... نا خودآگاه پشت سرش پناه گرفتم و با بغض گفتم: - برسام کجا بودی؟ پسره وسط حرف من گفت: - تو از کجا پیدات شد یهو؟ برسام رو به من گفت: - وایسا کنار ... از حالت چشماش و اخمی که بین دو تا ابروهاش رو خط انداخته بود ترسیدم و قدمی عقب رفتم. برسام رخ به رخ پسره وایستاد و گفت: - فرمایشی داشتی؟ پسره دستشو تو سینه برسام کوبید و گفت: - مسلما با تو نه! برسام یقه پسره رو صاف کرد و گفت: - با من که کار داشته باشی مشکلی نیست. اما اگه با خانومم کاری داشته باشی ... به اینجا که رسید صداشو پایین آورد. با تکون داد لبهاش گفت: - دهنت سرویسه! تو دلم داشتن قند آب می کردن ... بی اراده بازوی برسام رو چنگ زدم و گفتم: - بریم برسام ولش کن، در حد تو نیست ... برسام بیخیال پسره اومد عقب و گفت: - بریم اون سمت سالن ... دوست ندارم جلو چشم این باشی ... پسره که انگار از رو نمی رفت از پشت سر بلند خطاب به من گفت: - این سوسول هم در حد تو نیست خانوم خوشگله ... برسام بازوشو از دستم کشید بیرون و خواست حمله کنه سمت پسره که دوباره سریع گرفتمش و گفتم: - برسام ... خواهش می کنم! برسام زیر لب چند تا فحش نثار پسره کرد و دنبال من که می کشیدمش راه افتاد. دو تا صندلی خالی پیدا کردم ... نشستم و برسام هم نشست کنارم ... با لبخند گفتم: - پسره سوسول به تو می گه سوسول ... لبخندی روی لبهاش نشست و گفت: - نیستم؟! لپمو از داخل جویدم و گفتم: - نه ... لبخندش عمیق تر شد و گفت: - و این خوبه یا بد؟ غر زدم: - اِ برسام! خندید و دیگه چیزی نگفت ، یهو یادم به چیزی افتاد و پرسیدم: - راستی چی شد گلزار؟ پرسیدی؟ - آره ... سر کاریم ... یارو کلی جا خورد و گفت یکی سر به سرمون گذاشته ... با ناراحتی گفتم: - وا ... پس الکی اومدیم! چشمکی زد و گفت: - همچین الکی هم نیستا ... برای بار اول یه پارتی هم اومدیم ... نطلبیده مراده! خندیدم و گفتم: - مگه آبه؟!! برسام از جا بلند شد و گفت: - آخ گفتی آب! چقد تشنه امه ... بشین من می رم یه کم آب بخورم ... بی اراده دستشو گرفتم و منم ایستادم ... گفتم: - نرو برسام، من می ترسم باز سر و کله این یارو پیدا بشه ... برسام بدون حرف زل زده بود توی چشمام. رقص نور روی صورتش سایه می انداخت ... صورت سه تیغش همراه چشماش چه برقی می زدن! آدم دلش می خواست صورتشو نوازش کنه ... برسام دستشو آروم از توی دستم کشید بیرون خواستم دستمو بکشم عقب که نذاشت و اینبار انگشتاشو فرو کرد بین انگشتامو و دستمو محکم توی دستش فشار داد. حس کردم فشارم افتاده! شایدم هیجانم زیادی رفته بود بالا ... برسام سرشو جلو اورد و در گوشم با صدایی که سعی می کرد بشنوم گفت: - من تا حالا با دختری نرقصیدم ... حتی با نامزد خودم ... افتخار می دی برام اولین نفر باشی؟ از گونه هام حرارت بیرون می زد ... سرمو زیر انداختم و چند بار کله مو بالا پایین کردم ... منو کشید یه کم اونطرف تر ... صدای موسیقی حالا به نظرم مفهموم پیدا کرده بود ... دستمو ول کرد و دو تایی شروع کردیم به رقصیدن ... آهنگش یه کم ریتمش زیادی تند بود و رقصیدنو برام سخت می کرد ... نمی تونستم تو چشمای برسام نگه کنم ... داشتم از خجالت آب می شدم می رفتم توی زمین ... برای منم اولین بار بود ... شب نامزدیم با ایلیا اینقدر که همه تو هم می لولیدن یه بار هم فضا باز نشد من و ایلیا برقصیم ... اما حالا ... توی مهمونی این غریبه ها داشتم برای اولین بار تجربه اش می کردم. انکار کردنش فایده ای نداشت ، واقعا داشتم لذت می بردم ... هنوز سی ثانیه نگذشته بود که آهنگ تموم شد ... خواستم جیم بزنم که صدای دی جی بلند شد: - به افتخار همه دو نفره های عاشقمون! صدای موسیقی لایت بلند شد ... برسام بدون اینکه حرفی بزنه یا چیزی بپرسه شونه هامو با دو دست گرفت و منو کشید سمت خودش ... قبل از اینکه بفهمم داره چه اتفاقی می افته تو بغل برسام بودم ... همه بدنم داشت می لرزید ... دستای برسام دور کمرم پیچیده شد ... صدای خواننده بلند شد: - چشای من پُر خواهش ِ نگاه تــــو یه نوازش ِ
برای این دلِ دیوونه دلم برات پَر می کشه صدات واسم آرامش
نگات واسه نم بارونه
سرمو گرفتم بالا و تو چشمای برسام خیره شدم ... نگاش خیلی داغ شده بود ... می تونست خرمنی رو بسوزونه ... لبامو با زبون خیس کردم چون حرارت بدنم حسابی خشکشون کرده بود ... فشار دست برسام روی کمرم بیشتر شد ... دوست دارم دلم میگیره بی تــــو بی هوا
هر لحظه قلب من می شکنه بی تــــو
بی صدا عشقت تو خونم ِ قلب تــــو قلب منه
هرجا تو هر نفس دل واسه تــــو
میزنه صدای پیانوی موسیقی باعث آرامشم شده بود. همونجا سر جام چرخیدم و پشتمو به برسام کردم ... دستای برسام اینبار روی شکمم قفل شدن . نفسشو توی گردنم حس می کردم ... کی غیر تــــو عزیزم همه حرفام و می دونه؟! اشکام و کی می فهمه غم ِ چشمام و می خونه عشقت کار خدا بود که تــــورو به دلم داده
دنیا منو فهمیده مهرت به دلم افتاده
باز فشار دستای برسام زیاد شد و من سرم رو از پشت به شونه اش تکیه دادم ... انگار دیگه نه ایلیا رو می دیدم ... نه از گلزار کینه ای به دل داشتم ... من بودم و برسام ... من بودم و آرامش ... من بودم و ... عشق ... دوست دارم دلم میگیره بی تــــو بی هوا
هر لحظه قلب من می شکنه بی تــــو
بی صدا عشقت تو خونم ِ قلب تــــو قلب منه
هرجا تو هر نفس دل واسه تــــو
میزنه دوست دارم دلم میگیره بی تــــو بی هوا
هر لحظه قلب من می شکنه بی تــــو
بی صدا عشقت تو خونم ِ قلب تــــو قلبه منه
هرجا تو هر نفس
... ( آهنگ بی هوا از امین رستمی ) آهنگ بالاخره تموم شد ... اما منو برسام هنوز تو همون حالت مونده بودیم ... چند لحظه ای طول کشید تا تونستم دستای برسام رو از دور شکمم باز کنم و سرمو از شونه اش بردارم و خودمو کنار بکشم. چرخیدم به سمتش ... گونه هام هنوزم داغ بودن ... برسام سرشو زیر انداخت ... پسری با سینی نوشیدنی بهمون نزدیک شد و با خنده گفت: - دوستان خسته نباشین ... بفرمایین بخورین ... خنک شین ... فکر کنم و ی س ک ی بود ... برسام یه گیلاس برداشت و به من نگاه کرد ... خیلی راحت منم یه گیلاس برداشتم ... علیرضا اهل نوشیدن بود و یلدا و من رو هم از راه به در کرده بود و بعضی وقتا سه تایی دور از چشم مامان می نشستیم و می خوردیم ... می دونستم ظرفیتم بالائه ... برسام به تعجب نگام کرد و گفت: - می خوری؟ شونه ای بالا انداختم و گفتم: - خوب آره ... مگه چیه! یهو زد زیر خنده و گفت: - ایول یاس! ازت خوشم می یاد خیلی پایه ای!! منم خنده ام گرفت ... گیلاسم رو به گیلاسش زدم و گفتم: - چاکریم! اونم گیلاسش رو به گیلاس من زد و گفت: - سلامتی ... دو تایی شروع کردیم به خوردن ... بقیه هنوزم داشتن می رقصیدن ... برسام گیلاسش رو یه نفس سر کشید و چند لحظه قیافه اش در هم شد اما سریع به حالت طبیعی برگشت و گفت: - رقص خوبی بود ... ممنونم! لبخند زدم ، ولی حرفی نزدم ..


مطالب مشابه :


رمان هدف برتر(5)

رمان ♥ - رمان هدف برتر(5) 59-دانلودرمان( اُ ) 60-دانلودرمان( اَ ) 61-دانلودرمان( ب ) 62-دانلودرمان( پ )




رمان هدف برتر(7)

رمان ♥ - رمان هدف برتر(7) - رمان,دانلود رمان,رمان مخصوص موبایل,رمان ایرانی 58-دانلودرمان( اِ )




هدف برتر 8

دانلودرمان روزای رمان هدف برتر. رمان شاه




هدف برتر 10

دانلودرمان روزای رمان هدف برتر. رمان شاه




هدف برتر 7

دانلودرمان روزای رمان هدف برتر. رمان شاه




14 هدف برتر

رمان ♥ - 14 هدف برتر 58-دانلودرمان( اِ ) 59-دانلودرمان( اُ ) 60-دانلودرمان( اَ ) 61-دانلودرمان( ب )




12 هدف برتر

رمان ♥ - 12 هدف برتر 59-دانلودرمان( اُ ) 60-دانلودرمان( اَ ) 61-دانلودرمان( ب ) 62-دانلودرمان( پ )




هدف برتر 17

دانلودرمان روزای رمان هدف برتر. رمان شاه




هدف برتر 15

دانلودرمان روزای رمان هدف برتر. رمان شاه




برچسب :