هدف برتر 16

باز هم لبخند زد و اون چال هاشو به نمایش گذاشت. در عجب بودم از خودم که تا به امروز متوجه چال های یاس نشده بودم و اینقدر برام جالب نشده بودن! یه گیلاس دیگه هم خوردیم، هیجان و حراراتم لحظه به لحظه داشت بالا می رفت ، دست ظریف یاس رو گرفتم توی دستم و دوباره کشیدمش وسط ...
انقدر گرم خودمون بودیم که اصلا یادمون رفت واسه چی اومده بودیم به این پارتی ! کم کم همه آماده رفتن شدند ، رفتیم یه گوشه وایسادیم و به یاس گفتم بره آماده شه تا بریم ... باز دوباره مظلوم نگام کرد و ازم خواست دنبالش تا پشت در اتاق برم. منم چاره ای نداشتم جز اطاعت ... چند دقیقه بعد از بین جمعیت زدیم بیرون ، از پله های جلوی در که خواستیم بریم پایین یاس دستم رو گرفت و با خنده گفت :
- می خوام ، مثل بچگی هام ، لی لی کنم و از پله ها پایین بیام ، تو هم میای ؟
نگاهش کردم ، خندید ، ... خندیدم ... دستش رو محکم گرفتم ، دستم رو محکم گرفت ، هم زمان یه پامون رو بردیم بالا و از پله ها اومدیم پایین .... هیچوقت انقدر از پله پایین اومدن بهم نچسبیده بود !
دست تو دست هم رفتیم سمت در حیاط ، که یاس وایساد ، منم وایسادم ...
: چیزی شده یاس ؟
یاس که داشت کفشش رو از پاش در میاورد ، سرش رو بالا آورد و گفت :
- خیلی گرممه برسام ...
اون یکی کفشش رو هم درآورد ، شوت کرد اون طرف، چشماش رو بست. دو تا پاش رو با احتیاط گذاشت روی زمین و با لذت گفت :
- آخـیـــــش!
بعد هم بی توجه به من و کفشاش چشماشو بست و پا برهنه سریع از حیاط رفت بیرون . مونده بودم تو کار این دختر ! خوبه حالا یه کم خورده بود که فقط گرم شه ! ناچار خم شدم کفش هاش رو برداشتم و افتادم دنبالش ... از ترس اینکه نکنه بلایی سرش بیاد سریع در ماشین رو براش باز کردم و سوار شد .
بعد هم خودم سوار شدم کفشاشو انداختم روی صندلی عقب و راه افتادیم . تو اون وضعیت یاد سیندرلا افتاده بودم! صدای یاس منو از فکر کردن به سیندرلا و کفشاش بیرون کشید:
- برسام ؟
-: بله ؟
یاس که مشخص بود هنوز هم کاملا تخلیه نشده گفت:
- دلم آهنگ می خواد .... یه آهنگ تووووپ.
باهاش موافق بودم، منم هنوز داغ بودم. بلند گفتم :
- به چشـــــم !
بعدش دستم رو بردم جلو و از توی داشبورد اولین سی دی ای که دستم بهش خورد رو برداشتم و گذاشتم تو ضبط .
یاس : چی گذاشتی ؟
خودمم نمی دونستم !
گفتم : راستشو بخوای ، خودمم نمی دونم ! ندیده گذاشتم تا سورپرایز شیم!
هنوز ضبط سی دی رو نخونده بود که راه افتادیم ... با شنیدن اولین تیکه آهنگ ، هر دو تامون منفجر شدیم از خنده !
پارسال بهار دسته جمعی رفته بودیم زیارت
برگشتنی یه دختری خوشگل و با محبت
یاس از خنده روده بر شده بود منم دست کمی از اون نداشتم. یاس وسط خنده هاش شروع کرد به خوندن:



همسفر ما شده بود همراهمون میومد
به دست و پام افتاده بود این دل بی مروت
میگفت برو,بهش بگو آخه دوستش دارم میگفت بگو
هرچی میخواد بگه بگه,هرچی میخواد بشه بشه
هرچی میخواد بگه بگه
هرچی میخواد بشه بشه
یاس دوباره قهقهه زد و اینبار من گفتم:
راز دلم رو گفتم این رو جواب شنفتم
راز دلم را گفتم این رو جواب شنفتم
یاس سریع خم شد به سمتم دستشو گذاشت روی دهنم و گفت:
تو زواری پسر چقدر نادونی اومدی زیارت یا كه چش چرونی
دستای داغشو کنار زدم و در حالی که زل زده بودم تو چشماش گفتم:
گفتم به اون زیارتی كه رفتم
قسم به اون عبادتی كه كردم
قسم به اون قفل و دخیل كه بستم
بعد خدا من تو رو میپرستم
اینبار دوتایی خوندیم:
گفتم به اون زیارتی كه رفتم قسم به اون عبادتی كه كردم
قسم به اون قفل و دخیل كه بستم
بعد خدا من تو رو میپرستم
راز دلم رو گفتم این رو جواب شنفتم
آهنگ که تموم شد ما هر دو هنوز داشتیم می خندیدم. اومدم سی دی رو عوض کنم که یاس نذاشت و با هیجان کودکانه اش گفت :
- دوباره ! دوباره !
تا رسیدن به خونه دوست یاس ، یه سه چهار باری این آهنگ کذایی تکرار شد و یاس با ذوق باهاش خوند . منم فقط با خنده نگاش می کرد، یه ادا اطوارهایی از خودش در می اورد که می ترکیدم از خنده! به خصوصی که چهار زانو هم نشسته بود روی صندلی و تقریباً داشت می رقصید. چون دیر وقت بود شال یاس هم افتاده بود خیلی نگران بودم که بگیرنمون، اما دلم هم نمی یومد به یاس چیزی بگم. خدا رو شکر تا وقتی که رسیدیم اتفاقی نیفتاد .
جلوی آپارتمان پری که رسیدیم ، وایسادم تا یاس پیاده شه ... اما اون همینجوری نشسته بود .
گفتم : نمی خوای پیاده شی ؟ احیانا ؟
یاس خندید و گفت :
- می خوام این آهنگه تموم شه ... بعد برم.
منم سریع ضبط رو قطع کردم . یاس لب ورچید و گفت :
- چرا قطعش کردی ؟ داشتم گوش می کردم . اینقدر عجله داری برم؟
لبخند بدجنسی زم و گفتم :
- به یه شرط ادامه ش رو برات می ذارم .
یاس اخمهاش از هم باز شد و گفت :
- چه شرطی ؟
گفتم : اینکه از ته دل بخندی .
یاس با تردید پرسید :
- اونوقت برام می ذاریش ؟
- : بـــــــــله !
یاس هم زد زیر خنده و باز اون گودالی !
دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم. سرم رو بردم جلو ... خیلی خودمو کنترل کرده بودم تا الان. یاس بی حرکت به من خیره شده بود ولی هنوز لبخندش روی صورتش بود و گودالیش پیدا ... یه ذره دیگه رفتم جلو و خودمو گم کردم توی اون گودالی صورتش ...


مطالب مشابه :


رمان هدف برتر(8)

رمان ♥ - رمان هدف برتر(8) - رمان,دانلود رمان,رمان مخصوص موبایل,رمان رمان هدف برتر(8)




هدف برتر | 20

بی رمان - هدف برتر | 20 - رمانها و ترانه های ایرانی | خارجی __بخش دانلود__9 10- دانلود رمان |




هدف برتر 11

رمان ♥ - هدف برتر 11 - رمان+رمان ایرانی+رمان عشقولانه+رمان عاشقانه+رمانی ها+عاشقان رمان+رمان




اطلاعیه رمان هدف برتر

رمان هدف برتر توسط هما پوراصفهانی هم ادامه داده نمیشه. هنوز معلوم نیست. دانلود آهنگ




هدف برتر 16

رمان ♥ - هدف برتر 16 - رمان+رمان ایرانی+رمان عشقولانه+رمان عاشقانه+رمانی ها دانلود آهنگ




11هدف برتر

رمان رمان ♥ - 11هدف برتر - رمان,دانلود رمان,رمان مخصوص موبایل,رمان 41-رمان هدف برتر.




16هدف برتر

رمان رمان ♥ - 16هدف برتر - رمان,دانلود رمان,رمان مخصوص موبایل,رمان 41-رمان هدف برتر.




برچسب :