هفته‌ی پژوهش و آموزش و پرورش

…آیا در شتر نمی‌نگرند که چگونه بدیع آفریده شده است؟ و نیز به آسمان که چگونه برافراشته شده است؟ ونیز به کوه ها که چگونه برقرار شده‌اند؟ ونیز به زمین که چگونه گسترده شده است؟(غاشیه آیه‌های ۱۷تا۲۰)نگاه کنید، بیندیشید، تفکر کنید به این، به آن به همه!  این پیام‌های روشن وحی خداست. اندیشیدن، نه تنها به شتر، به کوه، به آسمان، به همه چیز. اگر قرآن را «فصل الخطاب» خود بگیریم باید این نکته را به ذهن و زبان خود بسپاریم که اندیشیدن و اندیشه‌ورز بودن، بالاترین ارزش بشریت به شمار می‌آید. برای همین است که پیغمبر ما«یک ساعت تفکر را بالاتر از ۶۰ سال عبادت می‌داند.» 

 پرسش از اندیشه می‌زاید و پرسشگری آغاز دانایی است. بر اساس مثل مشهور« پرسیدن عیب نیست و ندانستن عیب است.»چقدر بد است که ما پرسش کننده را نادان بدانیم. بهتر است این سخن را آویزه‌ی گوش خود کنیم که: هر پرسش نشانه‌ی یک درجه آگاهی بیش‌تراست. نادان کسی است که پرسش ندارد! آن کس که در هیچ چیز اندیشه نمی‌کند، هرگز با پرسشی روبه‌رو نمی‌شود! اندیشه، مادرِ پرسش است و پرسش آغاز پژوهش.

در آستانه‌ی هفته‌ی پژوهش هستیم، در نظر داشتیم قلم را بر محور وضعیت پژوهش محض در این دیار بگریانیم اما بر اساس اولویت‌هایی که در ذهن خود طبقه‌بندی شده داریم برآن شدیم تا بحث پژوهش و میانه‌ی آن را با برنامه‌های آموزش و پرورش پی‌گیری نماییم.

سال‌ها پیش در وارسیِ یکی از آموزشگاه‌های منطقه‌ی سپید دشت، متوجه شدیم که معلم پایه‌ی دوم دوره‌ی ابتدایی موضوعی را برای پژوهش به دانش‌آموزان داده بود که انجام آن از هر جهت خارج از توان دانش‌آموزان ارزیابی می‌شد. به آموزگار- خدا بیامرزادش- عرض کردیم: این موضوع تحقیق شما اگرچه موضوع مقدسی است اما خارج از توان ذهنی دانش آموزان است، بهتراست به دانش‌آموزان دوره‌ی ابتدایی به ویژه پایه‌های اول و دوم موضوعات حسی داد. مثلاً گفت: که تفاوت بین برگ چنار و برگ بلوط را بنویسید! یا تفاوت‌ها و شباهت‌های بین رودخانه و جویبار را بنویسید! بگذریم از آن که آن آموزگار محترم آسمان و ریسمان را به هم بافته بود و از شش جهت برای ما طومار نوشته بود که فلانی مخالف تحقیق است!! اماآن وارسی خالی از فایده نبود و متوجه شدیم در آن سال -که به سال پژوهش نام‌گذاری شده بود- برنامه‌ریزان آموزشی از یک طرف و معلمان محترم از سوی دیگر، در باره‌ی پژوهش و پژوهشگر به یک درک و فهم مشترک نرسیده‌اند! آن‌چه در ذهن تصمیم سازان و تصمیم‌گیران آموزشی در قالب بخش‌نامه تبلور می‌یافت هرگز با ذهنیت معلمان سنخیت تمام نمی‌یافت. هنوز که هنوز است این دغدغه ما را رها ننموده‌است و این نقص در فرآیند آموزشی ما بسیار روشن و ملموس وجود دارد.

برنامه‌ریزان کلان آموزشی از سال‌ها قبل تلاش‌های زیادی نمودند تا آموزش و پرورش را به سمت پژوهش‌محوری با فعالیت‌محوری بکشانند، نمود این فعالیت‌ها و تلاش‌ها را می‌توان در کتاب‌های بخوانیم و بنویسیم دوره‌ی ابتدایی مشاهده کرد، اما از آن جهت که هم‌کاران فرهنگی و معلمان گرانسنگ به درک درستی از پژوهش نرسیده‌اند یا به تعبیری در خصوص پژوهش و چیستی و هویت آن و ضرورت و اهمیت آن به یک درک مشترک یا هم‌فهمی کلی نرسیده‌اند  ادامه از صفحه‌ی اول: باز این کتاب‌ها به عنوان سرفصل‌هایی تقریباً خوب نتوانسته‌است «گره از کار فروبسته‌ی ما بگشاید» و بحث پژوهش به شکلی جدی در آموزشگاه‌ها پی‌گیری شود.

نگاه ما به این پدیده و معضل آموزشی یک نگاه فرآیندی است. یعنی باورمندیم عوامل بسیاری در این میانه تأثیرگذارند، عوامل تاریخی، فرهنگی، سیاسی حتا اقتصادی هر کدام به نسبتی در نبود رویه‌ی اندیشه‌ورز بودن یا نبودن جامعه‌ی ما به ویژه نظام آموزشی ما می‌تواند تأثیرگذار باشند. ما در این مقال کوتاه مجال پرداختن تمام به این موضوع را نداریم تنها می‌توانیم به یکی دو نکته اشاره نماییم:

یکم: «پژوهش» در آموزش و پرورش هنوز به شکلی روشن تعریف نشده‌است. یا به تعبیری درست‌تر هنوز تعریف جامع و مانعی ندارد. در باب «پژوهش» البته کتاب‌های زیادی نوشته شده‌است، اما در تمام این کتاب‌ها بحثی به نام « پژوهش کودک و نوجوان» مطرح نشده‌است. دانش‌آموزان یا به تعبیری اعضای جامعه‌ی آموزش و پرورش، در حوزه‌ی سنی «کودک و نوجوان» طبقه‌بندی می‌شوند. در هیچ‌کتابی بحث «پژوهش» با «پژوهش کودک و نوجوان» جدا نشده‌است، همان‌گونه که در دیگر حوزه‌های دانش، « موسیقی کودک»، «شعر کودک»، «ادبیات کودک»، «کتاب کودک» و … داریم. اگر درک درستی از پژوهش و ادبیات آن داشته باشیم باید بپذیریم که باید بحث «پژوهش کودک و نوجوان» را نیز از بحث پژوهش محض جدا کنیم. 

«پژوهش کودک و نوجوان» قواعد و ضوابط و چارچوبه‌های ویژه‌ی خود را دارد، زاویه‌ی دید، سوژه‌یابی، شیوه‌های کندوکاو، در«پژوهش کودک و نوجوان» خیلی روشن با پژوهش بزرگ‌سالان تفاوت اساسی دارد. اولین اقدام آموزش و پرورش این است که شیوه‌نامه‌ی  «پژوهش کودک و نوجوان» را به شکلی روشن و منطبق بر ادبیات کودک و نوجوان تدوین نماید. در پژوهش کودک و نوجوان‌محور بر این باشد که چشم و حواس دانش‌آموزان را به زیست محیط خود گره بزنند، تا دانش‌آموزان یا به تعبیر علمی‌تری « فراگیران» به آسانی از کنار پدیده‌های زیست محیط خود نگذرند، به هر چیز دقت کنند، ببینند، بیندیشند، بشنوند و از چیستی و هستی آن پرسش کنند.

پژوهشگری نیازمند تجهیزات و امکانات نیست، یک نوع تکنولوژی فکری است، بدون میکروسکوب، رایانه و تلسکوب و… هم  می‌توان دانش آموزان را پژوهشگر نمود، باید روح جست‌وجوگری و کندوکاو را در دانش‌آموزان پروراند. یعنی به جای این که در درس تاریخ محل تولد آقامحمدخان قاجار را از دانش‌آموزان بخواهیم! بهتراست از آنان بخواهیم علت پیدایش شخصیت آقامحمدخان را پیگیری کنند، به جای این که بخواهیم در درس علوم تجربی «میعان» را تعریف کنند از آنان بخواهیم با یک کتری آب و چراغ خوراک‌پز«آب مقطر» تهیه نمایند و… دانش‌آموزان را وادار کنیم تا در مورد حوادث یک‌صد ساله زیست محیط خود پژوهش کنند، نیاکان خود را بشناسند در آداب و رسم و رسوم نیاکان خود پژوهش کنند! تیره، طایفه، و… را بشناسند! از ضرورت‌های طایفه‌گرایی و پیامدهای ناگوار آن بنویسند! از کوه، تپه، دره و… میانه‌ی این‌ها با اخلاق آدمیان بنویسند!  از رود از آب از چشمه و میانه‌ی آن‌ها با مردم بنویسند!

سرآخر این که تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران آموزش و پرورش قبل از هرگونه صدور بخش‌نامه و فرمان جمع‌آوری تحقیقات دانش‌آموزی بهتر است نوع نگاه و نگرش خود به «پژوهش» را تغییر داده و در این باره تلاش نمایند تا با معلمان یا به تعبیری مجریان بخش‌نامه‌ها به یک نوع هم‌فهمی و درک مشترک برسند.

دوم: این واقعیت تلخ را باید پذیرفت که هنوز بیش‌تر معلمان، به عنوان رهبران آموزشی، در باب «پژوهش کودک» به فهم مشترکی نرسیده‌اند. از همه بدتر هرگز از خود پرسیده‌ایم که چند درصد از معلمان پژوهشگرند؟ چند درصد از معلمان اهل کندوکاو هستند؟پرسش دارند؟ پرسشگرند؟ کتاب می‌خوانند؟ روزنامه می‌خرند…؟!

معلم پژوهشگر است که دانش‌آموز پژوهشگر می‌سازد. هیچ‌دانش‌آموز پژوهشگری هنر خود را مدیون معلمانی نمی‌داند که در طول عمر خود یک کتاب درست و حسابی نخوانده‌اند! راستی چرا خود را به خواب خرگوشی بزنیم؟ کیست در این دور و زمانه که نمی‌داند، هنوز درصد زیادی از معلمان ما دغدغه‌ی اصلی آن‌ها کیفیت تدریس نیست و به تدریس به عنوان رفع تکلیف نگاه می‌کنند!!؟ وقتی نظام آموزشی‌ما چنان مریض و ملالت‌بار و غیرفعال و ناکارآمد است که یک معلم با اطلاعات کهنه‌ی ۲۰ سال پیش تربیت معلم هنوز می‌تواند سرکلاس، گلیم خود را به آسانی از آب بیرون بکشد ضرورتی ندارد خود را به زحمت بیندازد و کتاب بخواند؟ ضرورتی ندارد در خانه‌ی خود، کتابخانه تهیه کند ؟ ضرورتی ندارد روزنامه و کتاب بخواند؟ البته که نظام آموزشی کتاب‌محور ما تحفه‌ای جز این نمی‌تواند داشته باشد!  این کتاب‌های درسی یا سیاست «کتاب‌محوری» در آموزش و پرورش دمار از روزگار معلمان در آورده‌است! ذهن معلمان را چارتخته نموده‌است و خلاقیت را از آن‌ها گرفته است! با وجود کتاب‌های درسی، معلم جایی برای تفکر ندارد! در کتاب‌های درسی محتوا آماده، پرسش آماده، عناوین آماده‌است و معلم هم ….. در کلاس تشریف می‌آورند و بس!

از همه چیز بگذریم مگر معلم از دست نیاز های اولیه‌ی خود فارغ شده است تا به دغدغه‌های آموزشی بپردازد! در نظام ما، آموزش و پرورش محور توسعه نیست! برای همین است که معلمان در این نظام دغدغه‌ی نان ومسکن دارند صبح تا شام در بند برآوردن نیازهای مازلویی خودهستند! 

در چنین نظام آموزشی، معلم فرصتی برای اندیشیدن و آفرینش و انشا نخواهد داشت و او وظیفه دارد که اطلاعات مرده و قدیمی و بی‌اعتبار کتاب‌های درسی را به زور در ذهن دانش‌آموزان بتپاند و دانش‌آموزان را به عنوان یک سطل آشغال به رسمیت بشناسد.

نظام آموزشی ما برای تقویت روحیه پژوهشگری معلمان هیچ برنامه‌ی حساب شده و دارای اعتبار روایی نداشته، ندارد و نخواهد داشت. زیرا اساسن آموزش و پرورش ما یک آموزش و پرورش غیرکارآمد است. تعریف درستی از انسان مدرن ندارد و نیازهای انسان مدرن را نمی‌شناسد و دنیای انسان مدرن را نمی‌پذیرد و هنوز معتقد است وظیفه آموزش و پرورش انتقال میراث گذشتگان به آیندگان است حال آن که این تعریف می‌تواند یکی از وظایف آموزش و پرورش باشد نه همه‌ی آن، در چنین وضعیتی وظیفه آموزش و پرورش با ساختن یک فیلم تاریخی که گذشتگان را به آیندگان می‌نمایاند، تمام می‌شود.

صاحب نظران باور دارند که دنیای فرامدرن از هرنظر با روزگار ما متفاوت است زندگی در دنیای فرامدرن ساز وکار خاص خود را می‌خواهد آنان باور دارند که هرکس که می‌خواهد در دنیای فردا زندگی آبرومندی داشته باشد ناگذیر است سه ویژگی اساسی را داشته باشد:

۱- قدرت پیوندیابی: چون در آینده تحرکات انسان‌ها بسیار زیاد می‌شود و شخص ممکن است به ضرورت تغییر شغل هر شش ماه جایی زندگی کند ناگزیر از مهارت دوست یابی یا به تعبیر درست داشتن یک روابط عمومی خوب است و آن کس که نتواند در کوتاه ترین مدت با همنوع خود ارتباط برقرار کند از قافله جا می‌ماند و…

۲- قدرت گزینش: دنیای فرامدرن تنوع زیادی دارد فرهنگ‌های متنوع زیادی به جامعه عرضه می‌شود. انسان فرامدرن فردا باید آن‌قدر قوی باشد و آن‌قدر به داشته‌های فرهنگی خود و دنیا آگاه باشد که بتواند از میان همه‌ی فرهنگ‌ها آن دسته از هنجارها که به باورها و نگاه و نگرش‌های اصیل او نزدیک است گزینش نماید و…

۳- قدرت یادگیری: یادگیری یک مهارت است استعداد خدادادی نیست یک مهارت اکتسابی است آدم باید یاد بگیرد که یاد بگیرد. این نکته‌ی جدید و قابل تأملی است صاحب نظران باورمندند کسی می‌تواند در دنیای فرامدرنِ فردا، زندگی پذیرفته‌ای داشته باشد که بتواند زود یاد بگیرد و به مهارت یادگیری رسیده باشد.

راستی در چنین حالتی با این نظام آموزشی «کتاب محور»، ما و بچه‌هایمان در کجای دنیای فرامدرنِ فردا قرار می‌گیریم؟

   منبع : سیمره


مطالب مشابه :


شیوه آموزش محور چیست؟ انتخاب آموزش محور یا پژوهش محور در ارشد

ساعیان - شیوه آموزش محور چیست؟ انتخاب آموزش محور یا پژوهش محور در ارشد - اجتماعی.فرهنگی




دستور العمل مدارس پژوهش محور

کارشناسی پژوهش و تحقیق آموزش و پرورش آمل - دستور العمل مدارس پژوهش محور - - کارشناسی پژوهش و




هفته‌ی پژوهش و آموزش و پرورش

آموزش و پرورش دانایی محور - هفته‌ی پژوهش و آموزش و پرورش - در این وبلاگ آموزش و پرورش از نگاه




فرایند آموزشی پژوهش­محورِ مهارت­آفرینِ اشتغال­زا ؛رویکرد بالنده­ی مدرسین و الگوی سرآمدیِ دانشگاه فنی

ارتباط اثربخش - فرایند آموزشی پژوهش­محورِ مهارت­آفرینِ اشتغال­زا ؛رویکرد بالنده­ی مدرسین




تدریس پژوهش محور

شمع - تدریس پژوهش محور - آموزشی:تربیتی:علمی: گام های آموزش پژوهش محور: 1-مرحله اتصال:




تدریس پژوهش محور

آموزش پژوهش محور یکی از مهیج ترین و اثر گذار ترین روشهای تدریس در حوزه یاد دهی- یادگیری در




برچسب :