بالاخره تموم شد. هووووراااا
امروز جزء بهترین روزهای زندگیم بود. همه چیز عالی بود.
صبح با مامان و بابام و سمیه (دوستم) رفتیم دانشگاه. به کمک دوستم میوه و شیرینی هایی که خواهرک آماده کرد بود رو میز اتاق کنفرانس چیدیم. سمیه خیلی بهم کمک کرد. زحمت چیدن آب میوه ها، آب، بشقاب های یک بار مصرف رو هم اون کشید. عکس انداختن و فیلم گرفتن هم با ذوق و سلیقه خودش انجام داد.
خیلی نگران به موقع رسیدنه استاد راهنمام بودم. چون دانشگاهمون بالای کوه است و استاد راهنمام خارج از دانشگاه بود نگران بودم آدرس رو درست پیدا نکنه. تو محیط دانشگاه موبایل آنتن نمیداد رفتم دمه در دانشگاه که باهاش تماس بگیرم که دیدم همون موقع رسید. استاد مشاورم رو هم صبح دیده بودم. یا مدیر گروهمون هم سلام علیک کرده بودم. خداروشکر همه چیز خوب بود. به جزء اینکه بهمون گفته بودن باید اتاق کنفرانس رو تا 10.40 تحویل بدهید. (که ندادیم)
خواهرک به همراه خواهره دیگرم یا یک گل زیبا اومده بودن. خواهر بزرگه هم به همراه خواهرزاده هام بود. از بچه های دانشگاه و دوستام هم کسایی که خبر دار شده بودن و وقت داشتن اومده بودند. تازه مدیرمون رو هم دعوت کرده بودم که اونم مرام گذاشت و اومد.
اینم گل شون
شکلاتی که به همراه گل هست سمیه زحمت کشیده بود
بعد از اومدن استاد داور، من ساعت 10 ارائه کارمو شروع کردم. همون طور که قرارمون بود سر 20 دقیقه ارائه ام تموم شد. خوشبختابه خیلی خوب به مطالب مسلط بودم. خیلی روان صحبت میکردم و تمام اشکالاتی که استاد راهنمام تو جلسه شنبه، نسبت به ارائه ام بهم گرفته بود رو رفع کرده بودم.
بعد از تموم شدن حرف های من، استاد داور با یک لبخند گفت خیلی ممنونیم که سر زمان تعیین شده دفاعتون رو تموم کردید و به خاطره ارائه خوبی که داشتید همگی تشویق اش کنید. (خلاصه که امروز 3-4باری با اعلام استاد داور همگی منو تشویق کردن). بعد استاد داور شروع به پرسیدن سوالاتش کرد.
همونطور که توقع داشتم بیشتره سوالاتش مربوط به شبیه ساز و ارزيابی کارم بود. اینکه اصلا چرا رفتم سراغه شبیه ساز؟ بر چه اساسی میگم شبیه سازم خوبه؟ معیار اعتبارسنجیش چیه؟ ... منم همانطور که استاد راهنمام بهم توصیه کرده بود هیج سوالی رو بدون پاسخ نذاشتم. موقعی که جواب هامو بیان میکردم، به استاد راهنمام هم نگاهی مینداختم و وقتی میدیدم که داره با تکون دادن حرفامو تایید میکنه با قوته قلبه بیشتری حرفامو ادامه میدادم. (یکی از نکات دفاع در دانشگاه ما اینه که استاد داور و مشارو موقع دفاع به دانشجو کمک نکنن بهتره، تا اینکه بپرن وسط و بخان بگن نه کاره ما کاره خوبیه. استاد راهنمام بدونه اینکه این نکته رو بدونه رعایتش کرد)
سوالاته بعدی استاد داور در مورده مقالاتم بود(آخه من 6تا مقاله داشتم) و میگفت بگو هر کدوم از اینا چه فرقی با هم داره؟ اولش واقعا هنگ کردم چون خودم هم واقعا یادم نبود فرقه اون 6تا چیه. ولی سریع شروع کردم به جواب دادن، تونستم با بیان اینکه این مقالات در روند کامل شدن کارمون آماده کردیم نه یکباره و اینکه ما شبیه ساز رو داشتیم قانعش کنم.
من قبلا خیلی سره جلسات دفاع شرکت کرده بودم و از این استاد داور شنیده بودم که میگفت نسبت به زبان فارسی بی محبت نباشید، زبان فارسی رو پاس بدارید و کلا اینکه کلیه دستورات مربوط به زبان فارسی رو تو نوشتن متن رساله رعایت کنید. اتفاقا نظره استاد راهنمام هم همین بود و با دقت و سختگیری که به خرج داده بود کل رساله من هیچ ایرادی از این لحاظ نداشت. استاد داور گفت در عین تعجب باید با خوشحالی بیان کنم که رساله شما هیچ گونه اشکال چه از لحاظ ساختار و چه از لحاظ محتوا نداشت، و این دقت و سختگیری استاد راهنمای شما رو میرسونه و ما از این بابت از ایشون ممنون هستیم. من در ادامه این حرفش گفتم لازم میدونم بگم که ما بدون کمک نرم افزار ویراستار این کارو انجام دادیم و وقتی با این نرم افزار آشنا شدیم و متن مون رو به این نرم افزار دادیم کم ترین ایراد رو از ما گرفت و گفتم که من همیشه این حرفه شما (استاد داور) رو که میگید نسبت به زبان فارسی بی مهر و محبت نباشیم رو بخاطر خواهم داشت. استاد داور از شنیدن این حرفم خیلی خوشحال شد و گفت حرفی که من میخاستم بزنم ایشون لطف کردند و بیان کردند.
قبل از اینکه ما جلسه رو ترک کنیم که اساتید به اتفاق هم نمره رو تعیین کنن، من از زحمات استاد راهنما و مشاورم تشکر کردم. از خانواده ام و پدر و مادرم قدردانی کردم. گواهی های پذیرش مقالاتم به همراه ژورنالی که مقاله ام چاپ شده بود رو به استاد داور ارائه دادم و همگی با هم رفتیم بیرون. وقتی رفتم بیرون دیدم کلی از دانشجویان هم رشته ام پشته اتاق ایستادن و چون جا نبوده نیومدن تو. به همه سوالاتشون با صبر و حوصله جواب دادم. بعد از ده دقیقه ای دوباره ما رو صدا کردن رفتیم تو و نتیجه را استاد راهنمام بیان کرد.
گفت ایشون شاگرده بسیار خوبی بودند، من خیلی ازشون راضی ام و نمره شون با درجه عالی 19.75 شد که بالاترین نمره این دانشگاه است. و باز هم، همه منو تشویق کردن هووووووووووووووورا
خیلی خوشحال بودم. یک عکس یادگاری با استاد راهنما، مشاور، دارو، و مدیرگروهمون انداختم. با مامان و بابا، یا خواهرک، با کلیه دوستانم و خواهرام که اومده بودند. خلااااصه که همه چی خیلی خوب بود و فقط میتونم بگم خدایا شکرت، خدایا خیلی دوستم داری و خیلی دوستت دارم
میدونم تا 3-4ماه دیگه از مدرکم هیچ خبری نخواهد بود، اما باز هم خوشحالم.
فردا شب کله خانواده رو دعوت کردم. در مورده جاش هنوز یکم شک دارم. دوست داشتم یکجا که سرسبز باشه، غذای مناسبی داشته باشه و سمته غرب تهران باشه بریم. کسی جایی رو میشناسه پیشنهاد بده؟
مطالب مشابه :
نمونه هايي از تقديم و تشكر براي صفحه تقديم پايان نامه
به عنوان استاد راهنما که همواره شود و چه زیبا دانشی که تشکر و سپاس از استاد
نمونه هايي از تقديم و تشكر براي صفحه تقديم پايان نامه
و چه خرم علمی که از چشمه ی معارف سیراب شود و چه زیبا و اما متن با تشکر از دو استاد
متن های زیبا
متن های زیبا. از صمیم قلب از شما تشکر می کنم. «شما برای چی می نویسید استاد؟
راهنمای پایان نامه ی کارشناسی معماری
*در اينجا بر خود واجب دانستيم تا کمال تشکر را از استاد راهنما زیبا) تقدیر و تشکر
تجربیات یکی از دانشجویان دکتری
قبل از هر چیز لازم میدانم از آقای نورمحمدی تشکر کنم و استاد راهنما این متن اضافه کنند
بالاخره تموم شد. هووووراااا
خواهرک به همراه خواهره دیگرم یا یک گل زیبا از زحمات استاد راهنما و مشاورم تشکر کردم. از
متن تبریک روز معلم
متن تبریک روز استاد گرامی، از زحمات بسیار زیاد رسیدن و حکم به زیبا اندیشیدن است ،و
چگونه پایان نامه بنویسیم و چگونه از پایان نامه دفاع کنیم ؟
( * تقدیر و تشکر از طرفی استاد راهنما مسئول تصحیح برگهاي خارج از متن
برچسب :
متن تشکر زیبا از استاد راهنما