مشاهیر علم زمین شناسی
هانرى بکرل: دانشمند فرانسوى ( 1852- 1908) در سال 1896 خاصيت راديو آکتيويته در بعضى از کانيها را کشف کرد. از اين زمان کانيها يى که محتوى عنصرهاى راديو آکتيو بودند مورد توجه قرار گرفتنند. فريدريش موس: کانى شناس آلمانى (1911- 1844) مى زيسته است0 وى ابتدا در در گراتز و سپس در وين به عنوان استاد کانى شناسى تدريس مى کرد. در سال 1820 براى تعيين سختى کانى ها مقياسى درنظر گرفت که سختى کانى هاى ديگر را با آن مقايس مى توان تعيين کرد. در اين مقياس که به مقياس موس معروف است ده کانى مختلف: تالک، گچ، کلسيت، فلوئورين، آپاتيت، اورتوز، کوارتز، توپاز، کورندون و الماس را در نظر گرفته شده است. سختى اين کانى ها از يک تا ده است. اين مقياس امروزدرآزمايشگاههاى کانى شناسى مورداستفاده است. موس کتابى در کانى شناسى تاليف کرده است که در سال 1825 به انگليسى ترجمه شده است. ميشل لوى: در اين زمان يکى از دانشمندان فرانسوى (1911-1844) براى نامگذارى رويه هاى بلورها علامتهاى اختصارى وضع کرد که هنوز هم اين علامتهاى اختصارى، که با حروف آنها را نمايش داده است، در بعضى از کتاب ها به کار برده مى شود. سوربى: دانشمند انگليسى (1826-1908) در سال 1858 براى اولين بار کانى ها را به وسيله ميکروسکوپ با نور منعکس مورد مطالعه قرار داد و اين مقـدمه پيدايش فلز شناسى شد. ارنست مالار: دانشمند فرانسوى ( 1894-1833) که استاد کانى شناسى مدرسه معـدن بود، در سال 1859 دو جلد کتاب درباره بلورشناسى نوشت و در آن بلورهاى کانى ها را از نظر هندسى و فيزيکى مورد مطالعه قرار داد. مالار ثابت کرد که بلورهايى مانند: پيريت که به شکل نيم رويه اى متبلور مى شوند مى توانند تشکيل ماکلهاى نيم رويه اى را بدهند. از اين زمان به بعـد اسباب و وسايل علمى زيادى اختراع شد که هرکدام به نحوى به شناختن کانى ها کمک مى کرد. هــوِى گـــنس: دانشمند هلندى ( 1629-1695 ) در سال 1690 دو شکستگى را در بلور کوارتز کشف کرد و درباره ى دوشکستگى کانى ها مطالعاتى انجام داد و به اين نتيجه رسيد که: در محيطى آنيزوتروپ سرعت ارتعاش نور در جهت هاى مختلف يکسان و به يک اندازه نيست ين دانشمند براى توضيح خاصيت نورى کلسيت فرض کرده است که هر بلور کلسيت ازاجتماع ذره هاى بسيار کوچکى تشکيل شده و مرکز آنها روى شبکه منظمى قرار گرفته است. امروز هم فرض چنين شبکه اى براى کانى ها مورد قبول است. روبرت بويل: فيزيکدان و شيميدان انگليسى ( 1622-1691 ) ، کلمه کانى نخستين بار در دارو سازى و سپس به وسيله اين دانشمند براى کانی شناسی به کار برده شد. لــومـونوسف: يکى از دانشمندان روس ( 1711-1765 ) در سده هجدهم کتابى درباره کانى ها نوشت. در اين کتاب 3030 گونه مختلف از کانى ها را مورد مطالعه قرار داد0اين دانشمند در 1748 به ثابت بودن زاويه هاى بين سطح هاى بلورهاى کانى ها پى برد و طرز قرار گرفتن ذره هاى بسيار کوچک ( اتم، مولکول، يون ) بلور کانى را روى شبکه اى معين کشف کرد. ابوریحان بیرونی ابوريحان محمد بن احمد بيرونى(440-362 هجرى قمرى)، دانشمند برجستهى ايرانى، در رشتههاى گوناگون دانش، رياضى، جغرافيا، زمينشناسى، مردمشناسى، فيزيک و فلسفه، سرآمد روزگار خود بود. زندگىنامه در سوم ذيحجهى 362 هجرى قمرى(18 دىماه 351 خورشيدى) در شهرکاث، از شهرهاى ولايت خوارزم، به دنيا آمد. پدرش، ابوجعفر احمد بن على انديجانى، اخترشناس دربار خوارزمشاه در رصدخانهى گرگانج بود و مادرش، مهرانه، پيشينهى مامايى داشت. چنان که خود گفته است، پدرش را در پى بدگويى حسودان از دربار راندند و به ناچار در يکى از روستاهاى پيرامون خوارزم ساکن شدند و چون براى مردم روستا بيگانه بودند، به بيرونى شهرت پيدا کردند. آشنايى بيرونى با امير نصر منصور بن عراقى باعث راهيابى او به دربار خوارزمشاه و مدرسهى سلطانى خوارزم شد که امير نصر آن را بنيانگذارى کرده بود. اما پس از چند سال در پى فروپاشى حکومت خاندان آل عراق بر خوارزم، به رى و سپس گرگان رفت و کتاب آثارالباقيه را در آنجا به نام شمس المعالى قابوس وشمگير نوشت. بيرونى بين 400 و 407 هجرى قمرى به خوارزم بازگشت و مدتى را در دربار ابوالعباس مأمون ابن خوارزم بزيست. در زمان شورش خوارزم و لشکرکشى سلطان محمود غزنوى به خوارزم در آنجا بود و سلطان محمود او را در بهار 408 به غزنه برد. بيرونى در لشکرکشىها محمود به هندوستان همراه او بود و در اين سفرها با دانشمندان هندى آشنا شد و با آنان به گفت و گو نشست. زبان سانسکريت آموخت و اطلاعات لازم براى نگارش کتاب تحقيق ما للهند را فراهم کرد. بيرونى در 77 سالگى در رجب 440 هجرى قمرى در غزنه درگذشت. پژوهشها از جملهى پژوهشهاى بيرونى مىتوان به اينها اشاره کرد: 1. شرحشمار هندى 2. مجموع گندمهايى که به تصاعد هندسى در خانههاى شطرنج گذاشته شود 3. تثليث زاويه و ديگر مسألههايى که با پرگار و ستاره حل نمىشود 4. پايهريزى روشى براى رسم کردن نقشههاى جغرافيايى به نام قاعدهى تسطيح کره بر سطح مستوى 5. پژوهش در جرم مخصوص(چگالى) و تعيين دقيق جرم مخصوص 18 سنگ گرانبها و فلز 6. بيان علمى چاههاى آرتزين بر اساس قانون ظرفهاى مرتبط 7. پژوهشهايى در حساب سال و ماه قومهاى گوناگون 8. رصد ماهگرفت، خورگرفت، سيارهها و ستارگان 9. اندازهگيرى دقيق طول و عرض جغرافيايى چند شهر 10 ساختن ابزارهاى اخترشناسى و چند ابزار علمى ديگر 11. اندازهگيرى دقيق شعاع، قطر، محيط و مساحت زمين 12. تعيين فاصلهى بسيارى از شهرهاى آباد زمان خود پژوهشهاى زمينشناسى 1. چگالى کانىها. ابوريحان در کتاب الجماهر فى معرفه الجواهر به شرح فلزها و جواهرهاى قارههاى آسيا، اروپا و آفريقا مىپردازد و ويژگىهاى فيزيکى ماند بو، رنگ، نرمى و زبرى حدود 300 نوع کانى و مواد ديگر را شرح مىدهد و نظريهها و گفتارهاى دانشمندان يونانى و اسلامى را دربارهى آنها بيان مىکند. او چگالىسنج دقيقى اختراع کرد و چگالى کانىهاى شناخته شده را اندازهگيرى کرد. اندازهگيرىهاى او با اندازهگيرىهاى امروزى، که با ابزارهاى پيشرفته انجام مىشود، چندان اختلاف ندارد. 2. چاههاى آرتزين. بيرونى در آثار الباقيه دربارهى فوران آب از برخى چشمهها و چاهها چنين مىگويد: "اما فوران چشمهها و صعود آب به سمت بالا، علتش اين است که خزانهى آن از خود چشمهها بالاتر جاى دارد، مانند فوران معمولى و گرنه آب هرگز به سوى بالا جز اين که منبع آن بالاتر باشد، نخواهد رفت ... بسيارى از مردم که چون علت امرى طبيعى را ندانند، به همين اندازه کفايت مىکنند که بگوييد الله اعلم، مطلبى را که ما گفتهايم انکار کردهاند و يکى از آنان با من به منازعه پرداخت ... البته ممکن است آب به قلهى کوه هم برود، به شرط آن که قلهى کوه از منبع و مخزن آب، پايينتر باشد." 3. اندازهگيرى قطر و محيط زمين. در کتاب قانون مسعودى نوشته است: " در سرزمين هند، کوهى را مشرف بر صحراى هموارى يافتم که هموارى آن همسان هموارى سطح دريا بود. بر قلهى آن محل برخورد ظاهرى آسمان با زمين، يعنى دايرهى افق را اندازه گرفتم که از خط مشرق و مغرب به اندازهى اندکى کمتر از ثلث و ربع درجه، انحطاط داشت و من آن را 34 دقيقه محسوب داشتم. سپس از تفاع کوه را از طريق رصد کردن قلهى آن از دو نقطه الحجر اين قله، که بر يک امتداد بودند، اندازه گرفتم که مساوى ششصد و پنجاه و دو ذراع در آمد ... و چون حساب کردم، تقريبا 58 ميل درآمد و از اينجا به درستى اندازهگيرى منجمان مأمون اطمينان يافتم." او در پايان کتاب اسطرلاب، روش رياضى به دست آوردن شعاع، محيط، مساحت و حجم کرهى زمين ر شرح داده است. 4. پژوهشهاى ديگر. شرح گردش زمين به دور خودش؛ بيان اين که درهى سند را بايد دريايى کهن دانست که با مواد رسوبى پر شده است پدر علم زمين شناسی ايران استاد عبدالکريم قريب در سال 1291 ه . ش در خيابان عين الدوله تهران ديده به جهان گشود. پدرش ميرزا مصطفى خان مستوفى، فرزند ميرزا عبدالکريم مستوفى گرگانى بود و مادرش دختر ميرزا شکرالله خان (کاردار سفارت ايران در دولت عثمانى). او فرزند چهارم خانواده بود. دو ساله بود که پدرش بازنشسمته شد و پس از آن به اتفاق خانواده به گرگان بازگشت. دکتر عبدالکريم قريب از آن دوران مى گويد: "از تهران با کجاره به گرگان رفتيم. در طول راه ، من و مادرم در يک تاى کجاوه نشسته بوديم و خواهرم و يکى از دختر عموهايم که تحت تکفل پدرم بود در تاى ديگر. پدرم نيز سوار بر اسب بود تا به گرگان رسيديم. اين مسافرت 7 روز به طول انجاميد. 3 روز تا قم و 3 روز تا گرگان. استاد قريب، کودکى و تحصيلات خود را در گرگان گذرانده، به گفته خودش: "درگرگان مکتب هايی وجود داشت که به تدريس علوم و ادب قديم آن روز مى پرداختند، ولى کسانى که خود داراى فضل و دانش بودند، فرزندانشان را خودشان آموزش مى دادند. تحصيلات پدرم حدود کار مستوفى گرى بود و با زبان رياضيات آن زمان (سياق) هم آشنا بود. او بر علوم قديمى و ادبيات فارسى تسلط داشت. شعر مى سرود و خط زيبايی هم داشت. وقتى من به 6 سالگى رسيدم، آموزش و تعليم مرا برعهده گرفت و بدين ترتيب هر روز صبح نزد پدرم به تحصيل مى پرداختم. پس از فراگرفتن الفبا و خواندن و نوشتن به خواندن کتابهاى چون عم جزء و توسل، گلستان، بوستان، نصاب، صرف مير، امثله، صرف و نحو، مقامات حميدى، کتاب حکيم مؤمن (که در علوم طبيعى آن روز نزد علما معرو ف بود) پرداختم. استاد دکتر عبدالکلريم قريب در دوازده سالگى پدرش را که نعمت بزرگ زندگى اش بود، از دست داد و به همراه مادرش که اهل تهران بود، مجددا" از گرگان به تهران عزيمت کرد. دکتر قريب در اين باره مى گويد: در سال 1304 ش پدرم فوت کرد. پس از فروش خانه و باغ و اثاثيه هاى منزل، من و مادرم در سال 1306 به تهران آمديم و منزلى کوچک در خيابان سقاباشى اجاره کرديم. در همان سال به دبستان صفوى رفتم و چون در دروس ادبيات قوى بودم من را درکلاس پنجم پذيرفتند. مدرسه صفوى بين دروازه دولاب و دروازه دوشان تپه بود. من درکلاس پنجم آن مدرسه عربى، انشاء، فارسى و رياضيات را ياد گرفتم و چون شاگرد اول کلاس بودم، هميشه مبصر هم بودم. رقتى هم معلم ها نبودند، من به بچه ها ديکته مى گفتم. جوانى و ورود به دبيرستان علميه استاد دکتر عبدالکريم قريب پس از اتمام دورهء ابتدايی در مدرسه صفوى، در سال 1307 براى ادامه تحصيل، در دبيرستان علميه ثبت نام کرد. استاد قريب در ادامه بيان زندگيش مى گويد: "در 17 سالگى پس از اتمام دورهء ابتدايی در مدرسه صفوى به دبيرستان علميه که در آن زمان نزديک دانشسراى قديم (سه راه ژاله سابق) بود وارد شدم و پس از آن به مدرسه اى در پشت مسجد سپهسالار رفتم و تا اخذ ديپلم همانجا ماندم. من هر سال شاگرد اول کلاس بودم و دروس رياضى، فيزيک و شيمى را در حد عالى مى دانستم. مرحوم دکتر محمود حسابى هم دبير فيزيک من در آن دوره بود. " استاد از آن دوران مى گويد: من در دوران دبيرستان معمولا" درس مى خواندم و دنبال بازى نبودم. سه ساعت صبح و دو ساعت بعد از ظهر در دبيرستان بوديم و به خانه هم که مى آمدم، درسهاى روز بعد را آماده مى کردم و تا ساعت 8 يا 9 شب مشغول مطالعه بودم. شب زود مى خوابيدم و صبح زود بيدار مى شدم. فقط روزهاى جمعه کوه مى رفتم و با دوستانم کوه پيمايی مى کرديم. " استاد قريب در سال 1314 با اخذ ديپلم علمى از دبيرستان علميه تهران فارغ التحصيل شد. به گفته استاد در آن سال کليه دانش آموزان سال ششم دبيرستان را در دارالفنون جمع کردند و امتحان گرفتند و ايشان نيز در آنجا امتحان دادند و ديپلم گرفتند. ورود به دانشگاه... استاد دکتر قريب مى گويد: در سالی که ما ديپلم گرفتيم آن قدر تعداد ديپلمه ها کم بود که به ما مى گفتند در هر دانشکده ای که دوست داريد ادامه تحصيل دهيد و حتى مى گفتند، بياييد يک ماه در اين دانشکده بنشينيد، اکر خوشتان آمد ادامه دهيد و اگر خوشتان نيامد برويد دانشکده ديگر. من نيز در ابتدا، هر چند روز در يک دانشکده مى رفتم و حدود يک ماه همين طور در دانشکده ها مى چرخيدم تا وارد دانشکدهء علوم در رشته رياضى شدم. 6 ماه در رشته رياضى ادامه تحصيل دادم ولى بعد از آن مجددا" رشته علوم طبيعى را انتخاب کردم و تا پايان تحصيلات دورهء ليسانس در اين رشته ماندم، بخصوص چون زمين شناس جزء اين رشته برد و من به مرور زمان به رشته زمين شناسى خيلى علاقه مند شده بودم، در اين رشته ماندم. بعد از اتمام دورهء ليسانس، مطالعاتم را در زمين شناسی ادامه دادم. زمين شناسى چون با طبيعت سروکار دارد، برايم مفرح ترين رشته بود. به خصوص براى من که درکودکى در دهات و باغ و زمين بزرگ شده بودم. به اعتقاد من، تمام زندگى انسان از زمين به دست آمده است و چيزى نيست که ما از زمين نگرفته باشيم. زمين در قرآن کريم از جايگاه ويژه اى برخوردار است. قرآن 114 سوره دارد و در 104 سورهء آن از زمين صحبت شده است. دکتر قريب در سال 1317 در رشته علوم طبيعى فارغ التحصيل شد. او در مدت تحصيل در دانشگاه از راهنمايی اساتيد عاليقدرى برخوردار بود و پروفسور احمد پارسا نيز استاد گياه شناسى وى در مدت تحصيل بود. دکتر قريب از اتمام دورهء ليسانس خود مى گويد: در آن زمان بعد از اخذ مدرک ليسانس همه موظف بودند به مدت يک سال، هرجايی دولت تعيين مى کند بروند و کار کنند. اهواز از جاهايی بود که داوطلب نداشت. من اهواز را انتخاب کردم و پس از يک سال تدريس، در سال 1318به تهران بازگشتم و به سربازى رفتم. در سال 1320 خدمت نظام را تمام کردم و چون تعهد دبيرى داشتم، در دبيرستان ايرانشهر تهران دبير شدم. يک سال و نيم دبير بودم تا اينکه با يکى از اساتيد دانشگاهى ام برخورد کردم. ايشان گفت: شما نمى خواهيد به دانشگاه بياييد و با من کار کنيد. من پذيرفتم و به دانشگاه رفتم. در ابتدا نصف وقتم را صرف آموزش و پرورش مى کردم و نصف وقتم را هم صرف دانشگاه. سال بعد از آن به طور تمام وقت به دانشگاه رفتم و به عنوان دبير و متصدى آزمايشگاه کانى شناسى دانشکده علوم کار کردم. در سال 30 يا 31 قانونى گذراندند که هر يک از فارغ التحصيلان ليسانس شاغل در دانشگاه سابقه کار دارند در صورتى که تأليفاتى داشته باشند، مدرکشان معادل دکترا شناخته مى شود و من چون 15 سال سابقه داشتم و طى آن مدت هم يک جزوه اى در زمينه بلورشناسى )کانيهاى جزير ه هرمز( تهيه کرده بودم، شرايط اين قانون را داشتم. بعد از تصويب اين قانون، دانشسراى عالى و دانشکدهء علوم دانشگاه تهران، همزمان با هم از افرادی که داراى چنين ويژگيهايی بودند، دعوت به عمل آوردند و من در هر دو جا ثبت نام کردم و در هر دو جا با هم پذيرفته شدم. هنگامى که قرار شد از سوى شوراى دانشگاه حکم برايم صادر شود، بين رئيس دانشسراى عالى و رئيس دانشکده علوم اختلاف افتاد. بالاخره رئيس دانشگاه کفت: اين موضوع را به عهدهء خودشان بگذاريد. من هم دانشسراى عالى را انتخاب کردم و در سال 1333 دانشيار دانشسراى عالى شدم. در سال 348 1 با رتبه 0 1 استادى و 38 سال سابقه کار به درخواست خودم از دانشسراى عالى بازنشسته شدم. در سال 1349 تا 1355 مدرسه عالى علوم اراک را تأسيس کردم و تا سال1354 مسئوليت آنجا را به عهده داشتم. در سال 1354 وزارت علوم اعلام کرد که کليه مدارس عالى ملى مى بايست ضميمه دانشگاهها شوند و مدرسة عالى علوم اراک ضميمه دانشسراى عالى شد. بعد از اين کار حدود پنج ماه ديگر آنجا بودم، ولى ديدم مرتب دستوراتى مى دهند که مطابق ذوق من نيست و چون من آن دستورات را انجام نمى دادم از تهران مرا خواستند و گفتند: آقاى وزير علوم گفته است که "صلاح نيست شما در اراک باشيد. بياييد مشاور عالى دانشسراى عالى باشيد. " من هم گفتم: آقاى وزير علوم خيلى خوب تشخيص داده اند که صلاح نيست من در اراک باشم، ولى من تشخيص داده ام که صلاح نيست مشاور عالى بشوم. خداحافظى کردم و آ مدم دانشگاه شهيد بهشتى (ملى) و به طور حق التدريس، مشغول کار شدم تا سال 1358 که دانشگاهها تعطيل شد. از آن سال مشاور سازمان انرژى اتمى شدم. استاد دکتر عبدالکريم قريب رئيس کميته کارشناسى ايران نيز بوده است. دانشگاه تربيت معلم در سال 1371براى ارج نهادن به تلاشهاى علمى استاد سمينارى تشکيل داد. سازمان انرژى اتمى نيز در سال 1372 بخشى از کتابخانه اين سازمان را به نام ايشان نامگذارى کرد. استاد قريب تا همين اواخر على رغم کهولت و ضعف دوران پيری همچنان به فعاليت، تحقيق، تدريس و مطالعه مشغول بوده است. کتابها و تأليغات استاد عبدالکريم قريب: - بلورشناسى، چاپخانه علمى، 1329. - کانى شناسى، درباره کانيهاى جزيره هرمز، دانشگاه تهران، 1336. - أصول علم کانيها، چاپخانه علمى،1338. - شناختن کانيها به وسيله معرفهاى شيميايی، دانشگاه تربيت معلم، 1344. - چگونه کانيها را مى توان شناخت، دانشگاه تربيت معلم، 1344. - مقالاتى چند درباره زمين، دانشگاه تربيت معلم، 1345. - سنگ شناسى، دانشگاه تربيت معلم، 1346. - يک دوره 17 جلدى کتابهاى طبيعى براى دبيرستانها، 1346-1344. - گرگان، نشر آفتاب، 1363. - زمين در فضا، نشر آفتاب، 1363. - مبارزه با عوارض پيرى، چاپخانه رامين، 1371. - فرهنگ زمين شنا سى، انتشا رات انزلى، 1366. - جلد اول شنااخت سنگها با نگاهى ويژه به سنگهاى ايران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى،1372. - جلد دوم شناخت سنگها با نگاهى ويژه به سنگهاى ايران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي. - واژه هاى زمين شناسى، دانشگاه تربيت معلم،1377. - توليد خاک از نظر کشاورزى (ترجمه)، چاپخانه علمى، 1328. - زلزله و آتشفشان (ترجمه)، چاپخانه علمى، 1329. - بلور (ترجمه)، دانشگاه تربيت معلم، 1345. - مبانى زمين شناسى (ترجمه)، انتشارات خوارزمى، چاپ اول و دوم، 1348 و 1358. - رازها ى درون زمين (ترجمه)، انتشارات نيل، 1349. - پديده هاى شگفت انگيز در آسمان و زمين (ترجمه)، انتشارات آفتاب، 1360. - انسان در نبرد با طبيعت (ترجمه ر تأليف)، نشر آفتاب، 1361. - 57 درس براى تقويت حافظه (ترجمه و تأليف)، نشر آفتاب، 1361. - اسرار سه اقيانوس (ترجمه)، نشر آفتاب، 1362. - غارشنا سى (ترجمه)، نشر کوهستان، 1371. - غارها و موارد استفاده از آنها،1377. شرکت درکميسيون هاى علمى و عضويت در هيأت نويسندگان مجلات: - عضو هيأت نويسندگان مجله سخن علمي. - عضو انجمن کانى شناسى و بلورشناسى فرانسه. - مسئول و سرپرست مجله دانش روز (اراک). - عضوکميسيون واژه گزينى زمين شناسى به سرپرستى شادروان دکتر حسين گل گلاب (فرهنگستان دوم). - عضو کميسيون واژه گزينى جغرافيا در سازمان جغرافياى ارتش جمهورى اسلامي. - سردبير و عضو هيأت نويسندگان مجله رازى (کرمانشاه). - سردبير ر عضو هيأت نويسندگان مجله رشد زمين شناسي. - مؤسس مدرسه عالى علوم اراک از سال 1349 (دانشکاه فعلى استان مرکزى). - کمک و همکارى با آقاى دکتر عباس شيبانى نماينده محترم مجلس شوراى اسلامى در تأسيس دانشکده پزشکى کاشان. - مؤسس رشته زمين شناسى در دانشگاه آزاد اسلامى آشتيان. رنه ژوست آئويى (1822-1745 ميلادى)، کانىشناس بزرگ فرانسوى، کار خود را با خوانندگى آغاز کرد. سپس کشيش شد و بعدها به لباس استاد زبان يونانى درآمد. او در ضمن آموزش زبان يونانى، به مطالعهى کانىها و جمعآورى نمونهى بسيارى از آنها پرداخت. در زمان انقلاب فرانسه، مورد بدگمانى قرار گرفت و زندانى شد. بنا بر خواهش او، نمونههاى کانىهايى که جمعآورى کرده بود، در اختيارش قرار گرفت و مطاله روى کانىها را در زندان ادامه داد. هنگامى که مىخواستند او را از زندان آزاد کند، چون کارش ناتمام مانده بود، در زندان ماند تا مطالعهى خود دربارهى کانىها و طبقهبندى آنها را به پايان رساند. بيشتر مطالعهى آئويى در زندان، به پيدا کردن نظم در بلورهاى کانىها صرف شد و سرانجام در پى رويداد تصادفى سادهاى، به راز مهمى دربارهى ساختمان بلورها دست يافت. هنگام مطالعهى يک بلور کلسيت با سطحهاى لوزى، اين بلور از دستش افتاد و شکست. آئويى با شگفتى مشاهده کرد که قطعههاى به دست آمده از اين رخداد، هر چند اندازهى گوناگونى دارند، اما شکل لوزى در همهى آنها وجود دارد. لوئى پس از اين روىداد، شکلها ديگرى از کلسيت را شکست و مشاهده کرد که قطعههاى به دست آمده از شکستن، همگى شکل بلور آغازين را دارند.او با اين آزمايشها اين حقيقت را ثابت کرد که هر چيز بلورى شکل ويژهاى دارد که همواره حفظ مىشود؛ بلورهاى کوچک يک بلور درشت، پهلو به پهلوى يکديگر قرار گرفتهاند و امتداد يالها آنها شبکهى منظمى را به وجود مىآورد وشکل بلورهايى که از يک چيز بلورى ممکن است به وجود آيد، به چگونگى کنار هم قرار گرفتن بلورهاى اوليهى آن چيز بازمىگردد. همچنين، او قانونهاى مربوط به تقارن بلورها را کشف کرد. آئويى براى نخستينبار 7 دستگاه يا 7 شبکهى اصلى بلورىشدن را براى کانىها در نظر گرفت که تا امروز مورد پذيرش همهى زمينشناسان است. پژوهشها جديد نيز وجود اين شبکهها را ثابت کردهاند. براى مثال، مطالعهى بلورها با پرتوهاى ايکس نشان داد اتمهايى که کانىهاى گوناگون را به وجود مىآورند، روى گرههاى يکى ار هفت شبکه، که آنها را شبکهى اصلى مىنامند، قرار گرفتهاند. آئويى در سال 1783 به عضويت فرهنگستان علوم فرانسه برگزيده شد و تا پايان زندگى در دانشگاه پاريس درس داد. او کتابهاى زيادى دربارهى کانىها نوشته است که مهمترين آنها عبارتاند از: ساختار بلورها، کانىشناسى(چهار جلد)، جدول مقايسهى بلورها، سنگهاى پربها، بلورشناسى و تجزيهى شيميايى و ردهبندى کانىها. با همهى کوششهايى که آئورى در راه کانىشناسى انجام داد، بيش از يک قرن طول کشيد تا نظريههاى او دربارهى نظم ساختمان درونى بلورها از سوى دانشمندان ديگر پذيرفته شود. با وجود اين، کانى شناسان نام يک کانى را به افتخار او، آئويين( Hauyne ) گذاشتند. همچنين، نوعى بازالت، را که مقدار زيادى آئويين دارد، آئويينيت( Hauynite ) نامگذارى کردند. دکتر يدالله سحابى (1381-1284)، از پيشگامان آموزش زمينشناسى ايران، از پدرى اصفهانى و مادرى تهرانى در شهر تهران به دنيا آمد. دورهى آموزش ابتدايى را در دبستانهاى شرف احمدى و اتحاديه و دورهى دبيرستان را در دبيرستانهاى شرف و دارالفنون گذراند. سپس به دارالمعليمن مرکزى، که در آن زمان زير نظر ميرزا ابوالحسنخان فروغى اداره مىشد، رفت و آموزش پايه را در 1304 به پايان رساند. سحابى پس از چند ماه آموزگارى، نزديک سه سال در سمنان و خراسان به راهسازى پرداخت. اما با آغاز به کار دارالمعلمين عالى(دانشراى عالى که به دانشگاه تربيت معلم تبديل شد) در سال 1307، که با کوشش يحيىخان قراگوزلوى همدانى(اعتمادالدوله) راهاندازى شده بود، به آن مرکز آموزشى وارد شد. او پس از 3 سال فراگيرى دانش، يکى از نخستين فارغالتحصيلان ليسانس در رشتهى علوم طبيعى از آن مرکز شد. سحابى در سال 1310 کار رسمى خود را به عنوان آموزشگر علوم طبيعى در چهار دبيرستان دولتى شناخته شدهى آن زمان، دارالفنون، علميه، شرف و ايرانشهر، آغاز کرد. او در شهريورماه 1311 پس از شرکت کردن در مسابقهى علمى و پيروزى در آن، از دانش آموختگان اعزام به فرانسه شد. سحابى 4 سال در دانشگاه ليل( Lille ) به فراگيرى دانش پرداخت و سرانجام درجهى دکترا در زمينشناسى را دريافت کرد. سحابى در اسفندماه 1315 به تهران بازگشت و پس از يک سال خدمت نظام وظيفه، از فروردينماه 1317 به آموزش زمينشناسى در دانشکدهى علوم دانشگاه تهران، که در آن زمان بخشى از دانشسراى عالى بود، پرداخت. او پس از 5 سال از درجهى دانشيارى به درجهى استادى رسيد و کار آموزش را تا 25 سال ديگر ادامه داد. سحابى تا سال 1341 به آموزش زمينشناسى در دانشگاه تهران پرداخت. اما در سال 1341 به دليل مبارزهى سياسى عليه رژيم پهلوى به زندان افتاد. او پس از 4 سال از زندان آزاد شد، اما از آموزش در دانشگاه محروم گشت. به علاوه، مدرسهاى که او در سال 1337 با کمک مالى برخى از دوستانش بنيانگذارى کرده بود و شعار آن "تحکيم دين از راه ترويج علم" بود، پس از 15 سال بسته شد. سحابى علاقهى خود به زمينشناسى را مديون معلمان خوب خود و دورهاى که در راهسازى کار مىکرد، مىداند: "در سال ششم ابتدايى معلم جغرافياى خوبى داشتيم، به نام آقاى غلامحسينخان، که خدا بيامرزدش. آن مرد با تسلط بر موضوع و بيان گيرا و مهر فراوانى که داشت، عوارض زمين را چنان تجسم مىکرد که مطالب جغرافياى طبيعى بهخوبى مفهوم مىشد و براى من درس او از شيرينترين درسهاى مدرسه بود. در سال سوم متوسطه هم برنامهى تحصيلى ما در قسمت علوم مبحث زمينشناسى بود. در اين مورد هم معلم علاقهمند و خوشبيانى داشتيم که مطالب اين بحث را، با آنکه مثالى از ايران نمىگفت، براى ما بهخوبى مفهوم مىساخت و درس او که کلياتى از پديدههاى زمينشناسى و از سنگها بود، براى من دور از ذهن و ناپسند نبود. چند سال خدمت در راهسازى و سر و کار داشتن با سنگها و وضع لايههاى سنگها در کوهها و برخورد با فسيلها نيز، عشق به دانستن دربارهى آنها را در من برانگيخت." از سحابى چند کتاب و تعدادى مقاله منتشر شده است. زمينشناسى عمومى، که در دههى 1330 از سوى دانشگاه تهران منتشر شد و کتاب شناخته شدهى او با نام خلقت انسان که در دههى 1340 چند بار به چاپ رسيد، از مهمترين کتابهاى اوست. او مقالههايى پيرامون زمينشناسى ايران در مجلههاى مناطق خشک و کويرى دانشسراى عالى به چاپ رساند و نيز ياداشتى پيرامون اثر طوفان نوح از نظر زمينشناسى، که علامه طباطبايى در تفسير سورهى هود به آن اشاره کرده است. مجلهى رشد آموزش زمينشناسى در شمارهى 4 خود، به تاريخ پاييز 1364، گفت و گويى با دکتر سحابى انجام داد و استاد در آنجا به نکتههاى آموزندهاى دربارهى آموزش زمينشناسى در کشور اشاره کردهاند که نظر به تازگى آن سخنان، بخشهايى از آن در ادامه مىآيد. "در دانشگاهها نبايد بدون آماده ساختن نيروى تعليماتى کاردان و مجرب و علاقهمند، به توسعهى هيچ يک از رشتههاى تعليماتى دانشگاهى و از جمله و دست کم رشتهى زمينشناسى در تمامى کشور بپردازند و تصور نفرماييند که با ايجاد چهار ديوار موسسهاى به نام مدرسهى عالى و يا دانشکده، بدون تهيهى هيات آموزشى فهميده و شايسته و بدون رعايت موقعيت مناسب و احتياج محلى، خدمتى در توسعهى علم به نفع کشور است و مطمئن باشند که توسعهى دانشگاههاى دولتى در شرايط فعلى که اغلب به اصرار افراد و يا مقامات ناوارد و ظاهربين صورت مىگيرد و دادن ديپلم و عنوانهاى علمى بىمحتوا(چنانکه امروز پر رواج است) ثمرى جز اشاعهى بىکارى و سلب شخصيت و فسادهاى اخلاقى ناشى از آن در سطح جامعه به بار خواهد آورد. يکى از مشکلات بزرگى که در سالهاى اخير در تنزل کيفيت تعليمات دانشگاهها تاثير نموده و نابسامانىهايى را در ادارهى دانشکدهها به وجود آورده است، دخالت مقامات غيرعلمى در کار تعليمات و واحدهاى علمى دانشگاههاست. پيش از انقلاب رواج عقايد ضددينى و اعمال ضداخلاقى و فعاليتهاى سياسى افراطى و آشوبطلب، باعث شد که بعضى از معلمان بىاعتقاد و کم اعتنا به مبانى اخلاقى و حيثيت ملى نيز سوء استفاده کند و در محيط درس به اغوا و تحريک دانشجويان بپردازند. ناسالمى محيط تعليماتى دانشگاهها منجر به تعطيل موقت آنها گرديد و در بازگشايى مجدد آنها بر آن شدند که با تشکيل جمعيت و انجمنهاى دينى، جلو تحريکات بدخواهان و آشوبطلبان را بگيرند و از ابتدا بعضى از دانشجويان تازه وارد به دانشگاه و ناهماهنگ با سايرين( از نظر مقدمات علمى و غيره) را در اين فعاليتها وارد ساختند. اما بعد نحوهى عمل از حالت عادى و شروع خارج گرديد، دامنهى چنين اقداماتى به کلاسهاى درس کشانيده شد و محيط اين کلاسها را از امنيت و صفايى که بايد داشته باشد، خالى ساخت و روابط استاد و دانشجو را که بايد بر عطوفت و احترام استوار باشد، نيز متزلل گرديد. از کارهاى پسنديدهاى که در سالهاى اخير معمول گريديده، مسافرتهاى مطالعاتى هياتهاى علمى دانشگاهها به خارج از کشور است. هر چند تا کنون چنين مسافرتهايى در بهبود کيفيت آموزش زمينشناسى بروزى نداشته است، ولى اميد آن مىرود که با مراقبت بيشتر و رعايت مقررات لازم، که در کار اين مسافران و چگونگى تحقيق و بهرهگيرى علمى آنان بايد بشود، ثمرههاى بهترى از اين سفرها به دست آيد و علاوه بر اصلاح وضع آموزش، پژوهش را در دانشگاهها رونق بخشد تا پژوهشگران ما نيز در رديف دانشمندان جهان در کار اکتشاف اسرار جهان قرار گيرند. يکى از علل رکود مطالعات علمى و تحقيقاتى دانشگاهيان، نبودن فرصت و وقت براى مطالعه است. زيرا عمدهى وقت هياتهاى علمى دانشگاهها، غير از تدريس موظف، صرف اضافه تعليم و اشتغال حقالتدريسى در ساير مدرسههاى عالى و يا موسسات ديگر مىشود. اين اشتغالات زيانبار فرع توسعهى بىرويهى دانشگاهها و غفلت متصديان امور است که بدون رعايت مصالح باطنى و اساسى موسسات علمى و بدون ضرورت قطعى و بدون احراز شرايط و ايجاد وسائل کار، به صرف تقاضاى افراد ناوارد و مقامات ذىنفوذ، اقدام در تاسيس و يا توسعهى دانشگاه مىنمايند. يکى از کاستىهاى بزرگ تعليمات دانشگاهى ما دور ماندن دانشجويان از مطالعهى کتابهاى علمى و عادت ندادن آنان به استفاده از کتابخانه است. دانشجويان دانشگاهها ما به ماند شاگردان مدرسهى عمومى مىمانند که چيزهايى را مىآموزند که به آنها درس گفته مىشود و در انتحان هم از مطالب که به آنها درس گفته شده است، پرسش مىکنند. به همين جهت است که پس از فارغالتحصيل شدن، توانايى رفع اشکالات علمى خود را از کناب، آنطور که بايد، ندارند. اگر استادان زمين شناسى دانشجويان خود را وادارند تا بخشى از موضوعهاى درسى سادهتر را خودشان در کتاب درسى و يا کتابهاى مرجه مطالعه کنند و سپس به صورت سخنرانى در کلاس عرضه کنند و آنگاه استاد با توضيح خود کاستىها و اشتباههاى درس ايراد شده را تذکر دهد و ساير دانشجويان مطالب گفته شده و تصحيح شده را براى مراجعه در دفتر خود ياداشت کنند، تحولى در تعليم پديد مىآيد. در مورد زمينشناسى در تعليمات عمومى، سنگينى مطالب اين کتابها و وجود بعضى معلمان ناآشنا به اصول آموزش و کم بودن معلمانى که در زمينشناسى تحصيلاتى داشته باشند، بيزارى و دلزدگى بزرگ در دانش آموزان علوم تجربى ايجاد کرده است. به طورى که شاگردان جز حفظ کردن مطالب نامفهوم کتاب چارهاى نداشته و معلمان هم در امتحانات غير از تحويل گرفتن عين عبارتهاى کتاب از دانشآموزان چيزى نمىخواهند. بايد گروهى از خبرگان و آشنايان به زمينشناسى ايران و معلمان مجرب، با مطالعهى دقيق ريز مواد درسى زمينشناسى دورهى متوسطه را با توجه به احتياجات روز و مقتضيات محلى مناطق مختلف کشور تنظيم نمايند و بر طبق قانون به تصويب شوراى عالى آموزش و پرورش برساند و سپس تهيهى کتابها بر اساس همين مواد مصوب و بدون انحراف از آنها، با عبارتهاى درست و مفهوم و رعايت نکات ادبى صورت گيرد. حتى کتابها بايد جداگانه به وسيلهى مولفان مختلف تاليف شود تا پس از تجربه، بهترين آنها براى تدريس در مدرسههاى متوسطه انتخاب گردد. دکتر عبدالمجید یعقوب پور دکتر عبدالمجید یعقوب پور در سال 1320 در بروجرد دیده به جهان گشود . وی تحصیلات پیش از دانشگاه خود را در بروجرد سپری کرد . در سال 42 با مدرک کارشناسی در رشته آموزش زمین شناسی از دانشسرا عالی تهران ( دانشگاه تربیت معلم کنونی ) فارغ التحصیل شد. ایشان پس از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه ، در فاصله سال های 42-47 به عنوان دبیر در آموزش و پرورش مشغول به کار شدند. در سال های 47-52 به عنوان کارشناسی در دانش سرای عالی تهران به تدریس پرداختند . در سال 1353 برای گذراندن دوره های تحصیلات تکمیلی عازم آمریکا شدند و مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری خود را در دانشگاه آیوا سپری کردند و در سال 1358 موفق به دریافت مدرک دکتری خود در رشته زمین شناسی اقتصادی از این دانشگاه شدند. پس از بازگشت به وطن در سال 1358 با سمت استاد یاری در دانشگاه تربیت معلم مشغول به کار شدند . در سال 71 به سمت دانشیاری و در سال 1377 به سمت استادی نایل شدند . ایشان در حال حاضر به عنوان استاد پایه 27 در این دانشگاه به تدریس اشتغال دارند. دکتر یعقوب پور چندین دوره تخصصی را در کشورهای مختلف گذرانده اند که از آن جمله می توان به دوره اکتشاف معدن به کمک رایانه در مدرسه معدن پاریس (1988) و فرصت مطالعاتی ، مرکز تحقیقات علوم زمین در دانشگاه ملی استرالیا ، کانبرا ( 1381) اشاره کرد. افزون بر این ، ایشان در انجمن های علمی معتبر ملی و بین المللی نیز عضویت دارند که موارد زیر از آن جمله است : انجمن زمین شناسی ایران انجمن زمین شناسان اقتصادی ( Seg ) انجمن ژنو فیزیک ایران انجمن زمین شناسی کاربردی – ذخایر معدنی اروپا ( Sga ) انجمن زمین شناسان اروپا – شعبه ایران دکتر یعقوب پور علاوه بر دانشگاه تربیت معلم در دانشگاه های تهران ( دانشکده فنی و دانشکده علوم ) ، مشهد ، شیراز ، تربیت مدرس ، پیام نور ، صنعتی امیر کبیر و شهید بهشتی دروس گوناگونی را در مقاطع کارشناسی ، کارشناسی ارشد و دکترا در رشته های زمین شناسی اقتصادی و اکتشاف معدن تدریس نموده اند . ایشان راهنمایی و مشاوره چندین رساله را در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری در دانشگاه های صنعتی امیر کبیر ، تربیت مدرس ، شیراز ، تربیت معلم و تهران به عهده داشته و راهنمایی یک رساله دکترا از دانشگاه رورکی کشور هندوستان را نیز انجام داده اند. ایشان افزون بر خدمات آموزشی ارزنده خود ، سمت های اجرایی بسیاری نیز داشته اند که از میان آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد : عضویت در کمیته تخصصی گروه زمین شناسی فرهنگستان عضویت در شورای عالی معادن وزارت معادن و فلزات عضویت در کمیته برنامه ریزی زمین شناسی شورای عالی برنامه ریزی وزارت علوم تحقیقات و فناوری عضویت در شورای هم ارزی زمین شناسی ، سازمان یونسکو عضویت وابسته در فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران ، شاخه زمین شناسی عضویت در هیات ممیز مرکزی وزارت علوم ، تحقیقات و فناوری ریاست انجمن زمین شناسی ایران معاونت پژوهشی مرکز نشر دانشگاهی عضویت در هیات تحریریه چندین مجله از جمله مجله علوم جمهوری اسلامی ایران استاد یعقوب پور در زمینه تالیف و ترجمه کتاب تاکنون موفق به نشر 13 اثر شده اند که کتاب های زمین در فضا ، مبانی زمین شناسی اقتصادی ، تخمین و ارزیابی ذخایر معدنی ، اکتشاف معدن ، اصول زمین شناسی ذخایر معدنی ، و واژه های علوم زمین از آثار ایشان در زمینه تالیف و کتاب های ارزیابی اقتصادی در اکتشاف ، منابع معدنی از دیدگاه اقتصادی و زیست محیطی ، اطلس ابرهای دریایی و کانی های خاک های کمیاب در زمینه ترجمه هستند . افزون بر فعالیت های ارزنده آموزشی ، پژوهشی و اجرایی ایشان در طول عمر پر بار خود موفق به انتشار بیش از 60 مقاله در کنفرانس ها و مجلات داخلی و چندین مقاله در ژورنال ها و کنفرانس های معتبر بین المللی شده اند. نورمن لویی باون بنیانگذار سنگ شناسی تجربی نوین سری واکنشی باون که چگونگی تبلور کانی های گوناگون در شرایط مختلف دما و فشار را نشان می دهد ، برای دانشجویان زمین شناسی نامی آشناست . باون بدون شک بزرگ ترین سنگ شناس سده بیستم بود . وی با به کار گیری اصول الهام گرفته از نمودارهای فازی ساده اعضای انتهایی کانی های سنگ ساز رایج ، برای علمی که پیش از آن تنها با مشاهده و رده بندی سرو کار داشت رویکردی کمی ارائه کرد . نورمن در 21 ژوئن سال 1887 در شهر کینگ تاون اونتاریو در کانادا دیده به جهان گشود . باون به رغم شخصیت آرام ، شوخ طبع و قامت کوچکش ، انسانی بزرگ بود . باون در روزگار جوانی در مغازه نانوایی خانوادگی به پدر کمک می کرد و با گاری نان را به مشتریان تحویل می داد ، تجربه ای که به عدم اطمینان همیشگی او به اسب ها منجر شد . زمستان را به اسکیت روی یخ می پرداخت و تابستان به یک شناگر قوی شنای پروانه تبدیل می شد و در مسابقات شرکت می کرد . وی در کلیسای محلی انگلیکان ( Anglican ) آواز می خواند و گفته می شود صدایی عالی داشته است . مدارس دولتی زادگاه ، باون را برای امتحانات ورودی دانشگاه کوئینز آماده ساخت . باون در رشته هنر ثبت نام کرد و قصد داشت معلم شود ، اما مانند بسیاری از جوانان دیگر اشتیاق شدیدی برای دیدن مناطق تازه و جذاب و به دست آوردن پول داشت. از این رو به بخش نقشه برداری زمین شناسی اداره معادن اونتاریو زیر نظر بروک ، پیوست . بروک که شخصیت برجسته ای داشت و سرانجام مدیر سازمان زمین شناسی کانادا شد ، اعتماد زیادی به توانایی های ذاتی باون و مهارت های وی در نقشه برداری بیشه زار ها داشت ، به گونه ای که مرد جوان را برای انجام کار تنها گذاشت ، سفر به این بیشه زارها با قایق انجام می شد و پیمایش رخنمون ها زیر پوششی از پشه و مگس های سیاه صورت می گرفت . باون هنگام انجام عملیات نقشه برداری به تفکیک دیابازها علاقه مند شد. در نتیجه تجارب صحرایی که به دست آورد ، زمانی که به دانشگاه کوئین بازگشت ، در دانشکده معدن ثبت نام کرد و درس های کانی شناسی و زمین شناسی را گذراند . پس از چند عملیات صحرایی در اطراف دریاچه آبی تی بی و گوگاندا ، بار دیگر توجه باون به دیابازها جلب شد . باون به خاطر نوشتن بهترین مقاله با عنوان دیاباز و آپلیت ناحیه کبالت- نقره برنده 25 دلار و مدال طلای پرزیدنت از سوی موسسه معدن کاری کانادا شد. باون به دلیل تجاربی که در بیشه های کانادا در مورد تنوع متغیر ها در فرآیندهای زمین شناختی طبیعی اندوخته بود ، به سرعت به اصول زمینشناسی و شیمی جلب شد . در سال 1909 باون برنده بورس تحصیلی لندن شد و امکان ادامه تحصیل برای وی فراهم شد. باون ابتدا قصد داشت در نروژ ادامه تحصیل دهد که دلیل آن خواندن کتاب DieSilikatschmelzlosungen که توسط پرفسور فوگت نوشته شده بود . فوگت در این کتاب کاربرد اصول فیزیکوشیمیایی در بررسی سرباره ها برای تفکیک آذرین را توضیح داده بود . وجود دکتر بروگر که با مطالعه فراوان بر روی سنگ های ناحیه اسلو به نتیجه گیری های فیزیکو شیمیایی ارزنده ای دست یافته بود عامل دیگری برای کشش باون به طرف نروژ بود. متاسفانه فوگت دلایل زیادی برای منصرف کردن باون آورد که مشکل زبان نروژی از آن جمله بود. از این رو باون به ناچار از همکاران کانادایی خود کمک گرفت . سرانجام باون به MIT ( موسسه فناوری ماساچوست ) رفت تا زیر نظر استادی برجسته و پر جذبه یعنی رینولد دالی تحصیل کند . این استاد الهام بخش باون بود و کمک های ارزنده ای در عملیات های صحرایی به وی کرد . این استاد باون را با این عقیده که مایع بازالتی یک ماگمای اولیه بوده و تمام ماگماهای دیگر از آن مشتق شده اند ، آشنا کرد. دالی ، همچنین بعضی از دلایل تفریق مانند انتشار ، تبلور جز به جز جدایش بلوری ، انتقال گازی ، ناهمامیزی و هضم را به باون معرفی کرد . کمک های بزرگ دیگری که باون در هنگام تحصیل در MIT دریافت کرد و منطق فکری وی را شکل داد ، استادانی همچون وارن ، شیمر ، لافلین ، لیندگرن و جاگار بودند که در اصول زمین شناسی و نووی ، لویس و بری در فرا گرفتن اصول شیمی – فیزیک وی را یاری کردند . احتمالا چارلز . اچ . وارن ، کاربرد اصول شیمی فیزیک در مورد مسائل کانی شناختی و سنگ شناختی را به وی الهام کرد. در تابستان سال 1911 باون همراه با دالی برای انجام عملیات صحرایی ، نقشه برداری ناحیه بریتیش کلمبیا که به خاطر وجود گرانیت های متقاطع و تزریق های بزرگ مقیاس و گسترده معروف است ، عازم این ناحیه شد . باون در سوم اکتبر 1911 با ماری لامونت که دانشجوی رشته پزشکی بوستون بود ازدواج کرد . این کار در آن زمان غیر معمول بود چرا که هیچکس در زمان دانشجویی ازدواج نمی کرد. باون در چهارم ژوئن سال 1912 فارغ التحصیل شد. رساله دکتری وی که بررسی سیستم نفلین – آنورتیت بود به سرعت توسط American Journal of Sciences پذیرفته و منتشر شد. باون پس از فارغ التحصیلی ، پیشنهادهای گوناگونی برای کار دریافت کرد. وی پس از انجام یک عملیات صحرایی دیگر در بریتیش کلمبیا تصمیم گرفت به هیئت علمی آزمایشگاه زمین فیزیک موسسه کارنگی بپیوندد ، چرا که می توانست هم در زمین شناسی و هم در شیمی به تحقیقات خود ادامه دهد . باون در اول سپتامبر سال 1912 این خواسته خود را عملی کرد. دهه های 1910 و 1920 زمان توسعه مراحل جدیدی در بررسی های تجربی سازند های زمین شناختی بود. سنگ های پوسته ای در سراسر آمریکای شمالی و اروپا مطالعه شده بودند و حدس و گمان در مورد چگونگی تشکیل زمین به ویژه نسبت به سنگ های آذرین و دگرگونی فراوان بودند . افزون بر این بسیاری از فنون تجربی برای ایجاد دماهای بالا توسعه خود را به تازگی آغاز کرده بودند. باون تضمین کرد که به طریق تجربی رژیم های دمایی و ترکیبی که در آنها انواع غالب سنگ های پوسته ای تشکیل می شوند را به وجود آورد . زمینه وی از شیمی و زمین شناسی و توانایی زیاد وی در مشاهدات صحرایی ، او را قادر ساخت تا به این تعهد خود عمل کند . وی پس از شروع کار در آزمایشگاه زمین فیزیک ، به مطالعات خود در مورد سنگ های پوسته ای ، بررسی سیستم آلبیت – آنورتیت که پلاژیوکلاز یعنی فراوانترین کانی در پوسته زمین را تشکیل می دهند ادامه دارد. در سال 1928 کتاب تکامل سنگ های آذرین که به دست نامه سنگ شناسان سراسر جهان تبدیل شد را منتشر کرد . باون در این کتاب اصول زمین فیزیکی و زمین شیمیایی مطالعه سنگ ها و کانی ها را بیان کرده است . در سال 1938 باون آزمایشگاه زمین فیزیک را ترک کرد و 10 سال در دانشگاه شیکاگو به تدریس پرداخت . پس از آن بار دیگر به آزمایشگاه بازگشت و تا زمان بازنشستگی در سال 1951 در آنجا ماند . بازنشستگی اجباری وی در سال 1952 یک اشتباه بود و باون پس از یک سال به تشویق همکارانش به عنوان دستیار پژوهشی به آزمایشگاه بازگشت اما این کار وی را افسرده کرد. سرانجام در 11 سپتامبر 1956 دیده از جهان فرو بست و خاکستر جسدش بر روی زمین اطراف آزمایشگاه نزدیک درخت مورد علاقه اش پاشیده شد. به پاس قدر دانی از این دانشمند بزرگ هر سال جایزه ای به نام وی توسط American Geophysical Union به کسانی که با ارائه مقالات فردی برجسته و یا انجام تحقیقات پیوسته گروهی نقش موثری در پیشبرد علوم آتشفشان شناسی ، زمین شیمی ، سنگ شناسی داشته اند اهدا می شود. مهندس نصرالله خادم در سال 1289 تهران متولد شد ، و پس از دريافت ديپلم از دبيرستان علميه تهران ، در سال 1312 همراه آخرين گروه اعزامى به خارج ، رهسپار فرانسه گرديد . در اواخر سال 1317 پس از گذراندن دوره مهندسى معدن از دانشکده معدن پاريس که شهرت و اعتبار فراوانى در زمينه معدن دارد ، به ايران برگشت .او در تمامى مراحل تحصيلى از شاگردان ممتاز و نمونه بود . پس از انجام خدمات سربازى در خدمات دو لتى به ترتيب در سمت هاى مهندسى معدن زغال سنگ شمشک ، نظارت معادن خصوصى حوضه البرز ، رياست معدن ذغال سنگ شمشک ، بازرس شرکت سهامى معادن زغال سنگ ، مدير عامل معادن هرمزگان و قشم ، غضو هئيت مديره و سپس مدير عامل شرکت سهامى کل معادن و ذوب فلزات به کار پرداخت . به موازات اين مشاغل فنى و ادارى ، آموزش درس زمين شناسى را نيز در دانشکده علوم دانشگاه تهران به عهده گرفت . اکثر کسانى که با فعاليت هاى ايشان کم و بيش آشنا هستند بر اين باورند که خادم در بنيان گذارى صنعت نوين معدن کارى ايران نقش بسيار ارزشمندى داشته است . کوشش هاى درخشان او در بخش دو لتى ، و راهنمايى هاى مفيد او در تجسس خصوصى معادن در اکتشاف معدن طلاى موته و کشف معدن سرچشمه ( با همکارى زنده ياد مهندس على انتظام ) و مواردى ديگر از اينگونه ، موجب مى گردد که در تاريخ معدن کارى جديد ميهن عزيزمان ، نامش جاودان بماند . وى در اواخر سال 1339 پس از تصويب قانون تاسيس سازمان زمين شناسى کشور ، عهده دار تشکيل اين سازمان گرديد و توانست در زمانى کوتاه با گزينش و جلب جوانان مستعد دانش آموخته در رشته علوم زمين و همکارى شمارى از کارشناسان سازمان م
مطالب مشابه :
مشاهير زمين شناسى
- واژه هاى زمين شناسى، دانشگاه مجله رشد زمين شناسي. زمين شناسى مهندسى
دکتر مانوئل بربریان
دبيرستان خوارزمى زمين شناسى دانشگاه تهران و زلزله شناسى و مهندسى
مشاهیر علوم زمین ایران
، انتشارات خوارزمى زمين شناسى دانشگاه تهران و زمين شناسي مهندسي و
دکتر مانوئل بربریان
به گروه زمين شناسى دانشگاه تهران زلزله شناسى و مهندسى مقالات مجله هاى
مشاهیر علم زمین شناسی
واژه هاى زمين شناسى، دانشگاه مجله رشد زمين شناسي. زمين شناسى مهندسى
دکتر منوچهر فرج زاده اصل
مدير بخش gis موسسه بين المللي زلزله شناسي و مهندسي دانشگاه تربيت مدرس خوارزمي، مجله
زندگینامه دکترمانوئل بربریان
گروه زمین شناسى دانشگاه تهران زلزله شناسى و مهندسى مقالات مجله هاى
آموزش و پرورش تکاب
مهين ملکي رتبه 907 رشته مهندسي شيمي، دانشگاه رشته زمين شناسي دانشگاه 3000 مجله رسيده است
خانه ملت
زمين شناسي دانشگاه تربيت مدرس عضو هيات دانشگاه خوارزمي. نبي الله احمدي دکتري مهندسي.
برچسب :
مجله زمين شناسي مهندسي دانشگاه خوارزمي