مردم شناسی افغانستان
تاجیک
عنوان تاجیک برای یکی از چهار قوم عمده افغانسان به کار می رود و همانند واژ های هزاره ٰپشتون و ازبک ٰیک مهفوم قومی را می رساند و بر یک وحد نژادی دلالت دارد.در باره ریشه این کلمه دو نظر بیان شده است ؛ چنان که یکی از مورخان معاصر افغانستان نوشته است :
برخی از محققان بر این نظریه اند که تاجیک دارای ریشه محلی می باشد و برای اثبات قول خود از نبشته جان کین ، سفیر چین در سالهای 128 پیش از میلاد که از سر زمین های واقع در کناره رودجیحون دیدن کرده بود، نقل می کنند وی می نویسد که باختر مردمانی به نام تاهیا سکونت داشتند که در شهر های محصور زندگی می کردند و به بازرگنی می پرداختند[1]
به موجب قواعد زبان شناسی، کلمه تاهیا می تواند شکل چینی کلمه تاجیک باشد ؛ در نتیجه این احتما
ل تقویت می شود که استعمال کلمه تاجیک، بر ورد
عریان (مسلمانان)به خراسان (افغانستان)مسبوق
بوده وریشه محلی داشته باد[2]
نظریه دیگر –جنان که نویسنده ، نیز اشاره کرده است – بر ریشه عربی داشتن این کلمه استوار است و این که در اصل «تازیک» بوده و در آغاز در مورد عرب های مسلمان در این نواحی (اطراف رود جیحون )استعمال شده؛سپس در باره مسلمانانی به کار رفته است که در نواحی یاد شده به دست عربها اسلام اختیار کردند[3]
کلمه تاجیک در افغانستان کنونی، کار برد روشنی ندارد و کاهی بر ساکنان فارسی زبان شمال کابل که در ولایت های پروان کاپیسا، بغلان ، بدخشان، و تخار، و بلخ ساکن هستند.اطلاق می شود و زمانی در مورد همه فارسی زبانها ی کشور که جزء یکی اقوام هزاره ، پشتون، بلوچ وقزلباش نیستند ، استعمال می شود.در صورت اخير بسياري از ولايت هاي افغانستان – به ويژه شمال و شرق و غرب – جمعيت اندك تاجيك دارند و در برخي ولايتها ي واقع در شمال كابل در اكثريت مي باشند. بنا برهمين تعريف تاجيكها، يكي از چهار قوم عمده كشور هستند و دومين ياسومين آن به شمار مي روند ؛اما بنا بر تعريف نخست بدون ترديد يكي از جهار قوم عمده افغانستان –به حساب نمي آيند.
آقاي فرهنگ عنوان تاجيك را كلمه قومي و تاجيكان را يك قوم ندانسته ؛بلكه ساكنان مختلف افغانستان را مشمول آن شمرده و تصريح كرده است كه عربها اين واژه را در زمان ورود اسلام ، در مورد قسمت عمده ساكنان كشور به كار مي برند يا به تدريج كار برد پيدا كرده است [4]
سيد مهدي فرخ ، سفير وقت دولت ايران در دولت امان لله خان (1919-1929) در مورد تاجيك مي نويسد:
تاجيك اين قوم را تا 56250 مي گويند و در كابل و غز نين و بلخ و هرات و قندهار و بدخشان و خنجان و لهو كرد ، سكونت دارند و به استثناي تاجيك باميان و چوره و گيزاب بقيه پيرو سنت و جماعت هستند...[5]
تاجيكها – چنانچه كه اشاره شد – عمدتا پيرو مذهب تسنن و حنفي اند ؛اما شماري از آنان – افزون بر آنچه بر آن اشاره شد –در استان بدخشان ، غزنين و باميان زندگي مي كنند و پيرو مذهب اماميه اند. البته در هرات نيز شماري فراواني از شيعيان اماميه زندگي مي كنند كه به فارسيوان شهرت دارند.تعدادي از تاجيك هاي ساكن در ولايت بغلان داراي مذهب تشيع اسماعليه مي باشند كه به هواداران سيد كيان معروفند.
تاجيكها عمدتا به زبان فارسي سخن مي گويند و در شهرها و روستاها سكونت داشته و از كوج نشيني خارج شده اند.در سال 1307-1308 به مدت نه ماه براي نخستين بار توانستند قدرت را در كابل به دست گيرند.اين قوم در دگر گوني هاي سياسي و نظامي افغانستان در سال هاي اخير.نقش فعال داشته و نسبت به ديگر اقوام ، بيشترين جمعيت شهري را به خود اختصاص داده اند [6]
پشتون
بزرگ ترين قوم ساكن در افغانستان را پشتونها يا افغانها تشكيل مي دهند.اين قوم كه عمدتا در ولايت هاي جنوبي و شرق كشور حضور دارند ، زبانشان پشتو بوده ، سني مذهبند و از ابو حنيفه پيروي مي كنند اين قوم در شمال پاكستان نيز اقوامي دارند كه حدود 12 تا 16 در صد جمعيت پاكستان را به خود اختصاص داده و از آنان به عنوان « پتان»ياد مي شود
در داخل اقوام پشتون شماري ، شماري از شيعيان افغانستان سكونت دارند غولي پشتون خود داراي پيروان مذهب تشيع نيست. در باره حضور پشتونها در افغانستان ، آقاي فرهنگ آورده است:
علاوه به تاجيكان در آن هنگام (زمان ورود اسلام به افغانستان )اقوام
ديگر ي هم در خراسان زيست مي كردند كه بعضي از بقاياي مهاجمان سابق بودند و برخي از مردم خانه به دوش محلي مانند اجداد پشتونها و بلوچها و نورستاني هاي كنوني.اينان به علت سكونت در مناطق دشوار گذار ، از آميزش با عناصر مهاجم و نو وارد محفوظ مانده فزبان و عرف و عادت خود را نگه داشتند ، و در مورد مردم نورستان دين آبايي خود را براي مدت دراز حفظ كردند و در اغلب اوقات از
از يك نوع آزادي محلي بهره مند بودند.
[7] شتونها به قومها وطايفه ي مختلف تقسيم مي شوند.سابقه حكمراني اين قوم بر سر زمين افغانستان ، به اوايل نيمه دوم قرن دوازدهم بر مي گردد.پس از نادر شاه افشار در سال 1160 در قوچان ايران ، دسته اي از جنگجويان پشتون و ازبك تحت فرماندهي وي ، با تصاحب خزانه اش به قندهار آمدند.آنان به فرماندهي احمد شاه ابدالي و اعلام سلطنت به مر كزيت ان شهر ، حكومت جديدي را تأ سيس كردند و احمد شاه ابدالي بر سر نوشت افغانستان تسلط يافت.به اين تر تيب ، حاكميت قوم پشتون بر آن سر زمين آغاز شد و تا قتل عام سردار محمد داود خان و خانواده اش در سال 1357 ش به دست مار كسيسها (حزب خلق و پرچم) ، قدرت را به صورت انحصاري در دستداشتند چنان كه اشاره شد در اين فاصله ، فقط در سال 1307-1380 ش مدت كوتاهي فردي به نام حبيب كلكاني، معروف به بچه سقا حكومت نيم بندي را بر كابل و بخشي از كشور در دست داشت [8]
دراين دوران طولاني، با حكومت شاخه اي از پشتونها بر افغانستان ، حاكميت قوم پشتون بر ان سر زمين آغز شده و آن كشور شهد تحولات مهم و تاريخي بود ؛ از جمله جايگزين شدن نام «افغانستان » به جاي خراسان ، تعيين مرزهاي كشور با همسايگان ، جنگ هاي مختلف با انگليس ؛جنگ هاي خونين داخلي كه شاهزادگان پشتون سدوزايي و محمد زايي هر چند گاهي براي تصاحب تاج و تخت به راه مي اخداختندو...
با وجود آنكه در مجموع قوم پشتون ، قوم حاكم در افغانستان بوده است، بيشترين حس دوري از مركز و عدم انقياد از حكومت مركزي در ميان دسته هاي مختلف اين قوم وجود داشته ؛چنان كه يكي از نويسندگاني خارجي در اين باره نوشته است :
باري نزديك مرد دانا و سال خورده از قبيله مياخيل منافع يك زندگي آرام و مصون را كه زير فرمان يك شاه نيرومند ميسر است ، ياد كردم و ان را با نظام آشفته پر از مخاطرات مقايسه كردم ؛پير مرد به گرمي جوابم داد و بر ضد قدرت مطلقه با صداي بلند گفت :با بي اتفاقي راضي هستيم ، با خطرات راضي هستيم ، با خون ريزي راضي هستيم ؛ولي هرگز با داشتن يك ارباب راضي نخواهم بود.[9]
پشتونها، يگانه قوم در ميان اقوام افغانستانند كه شماري زيادي صحرا گرد دارد. بادام خود در ميان مرزها ي افغانستان و پاكستان كوچ مي كنند و از مشكلات فراوان رنج مي برند. گاهي انان مشكلات فراواني را براي مناطق مختلف افغانستان –به دليل هجوم به مراتع ، سر زمينها و مزارع – به بار مي آورند كه همواره زمينه بالقوه اي جهت تشنجات قومي و اختلافات بوده است[10]
حاكمان پشتون ، در مدت222 سال حاكميت خويش بر افغانستان، به جاي پذيرش واقعيت چند قومي افغانستان و مهندسي درست اين واقعيتها، به برخي سياست هاي غير انساني وزبانبار يكسان سازي قومي رو آورده اند ؛از جمله تغير نام اين سرزمين ، رسميت يافتن زبان پشتو ، اجباري كردن آموزش آن به جاي زبان كهن و ريشه دار فارسي دري و محروم كردن اقوام و ساكنان غير پشتون از مزايا مختلف آموزشي ، اداري ، فرهنگي و اقتصادي ، اين سياستها به تدريج باعث بحران هاي پياپي و سر انجام كودتاي ماركسيستي و فروبردن كشور به كام ارتش سرخ و جنگ هاي خانمان سوز داخلي شد واين اب و خاك مقدس را به مركز تروريزم تبديل كرد و معضلات فراواني به بار آورد سر انجام به بحراني جهاني انجاميد[11]
ترک تبارها
چهار مین قوم بزرک افغانستان ترک تبار هایند ؛در رأس آنها قوم ازبک است که پس از آنها ترکمنها و قیر قیزها قار دارند. این قوم در شمال کشور (ولایتها جوز جان، فاریاب، بلخ ، سمنگان و اطراف پامیر) سکنند و عمدتا به کله داری ، کشاورزی و تجارت اشتغال دارند.مناطق سکونت این اقوام که شمال افغانستان می باشد ، به ترکستان معروف است ؛ هرچند جمعیت فراوان هزاره ، تاجیک و پشتون نیز در آنجا به سر می برند.هزاره عمدتا در مزار شریف ، مرکز بلخ ؛ تاجیکها در ولایت تخار و پشتونها در ولایت قندوز زندگی می کنند.
قسمت زیادی از ازبکها در قرن دهم و پس از قدرت یافتن شیبک خان ازبک، موسس سلسله شیبانیان در آسیا میانه ، به افغانستان مهاجرت کردند. شماری بیشتری از خانواده آنها پس از تسلط نظامی روسیه تزاری و سلطه سیاسی ارتش سرخ استالین در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم ، از ماوراءالنهر به شمال افغانستان کوچیدنو در آجا اقامت گزیدند.ازبکها ازاقوام محروم کشور و دارای مذهب تسنن بوده و پیرو ابو حنیفه اند.
ترکمنها در طول کرانه جنوبی آمو دریا و مرز شمال غربی افغانستان استقرار دارند و اغلب به دامداری (پرورش کسفند واسب) می پر دازند ترکمنها یا ترکمان؛ از اقوام ترکند ؛ولی برخی از انان نسل خودرا به چنگیز می رسانند. انها دارای مذهب اهل سنت هستند ؛هرچند گفته می شود تعداد اندکی شیعه مذهب که به زبان دری صحبت می کنند در میان آنها پیدا می شوند.[12]
دیگر اقوام
غیر از اقوام چهار گانه یاد شده اقلیت های قومی دیگری نیز در افغانستان حضور دارند که می توان به اقوام ذیل اشاره کرد:
بلوچها که بیشتر در ولایات نیمروز (جنوب غرب کشور )و هم مرز استان سیستان و بلوچیستان ایران و صوبه بلوچیستان پاکستان مأوادارند شماری از آنها در ولایت سر پل در شمال افغانستان به سر می برند.بلوچها افغانستان ، بیش از دیگر قوم های کشور در انزوا به سر برده ، از محرومیت های مختلف رنج می برند.بلچها به دو مذهب تشیع و تسنن تعلق دارند و بلوچ های سر پل ، شیعه امامیه اند و در سورمه قلعه زندگی می کنند.
[13] قزلباش: یکی از اقوا م ساکن در افغانستان قزلباش است که از قوم های ، مختلف ترک چون بیات قراقویونلو، آق قویونلو ، تکلوذوالقدر، شاهسوند و غیره تشکیل یافته است.اینان به دلیل بند سر خی که در زمان صفویه وبه عنوان سربازان شاه اسماعیل صفوی و اعقابش می پیچیدند ، عنوان قزلباش به خود گرفتند و برای نخستین بار لشکر شاه اسماعیل صفوی (م937 ق)را تشکیل دادند و اورا به قدرت رسانیدند. تعدادی از قزلباشان پس از سقوط صفویه و بر آمدن نادر شاه افشار (1116)با لشکریان وی به افغانستان آمدند و جهت حفظ سلطه او در شهر های هرات ، قندهار، غزنینو کابل اقامت گزیدند و از آن پس به عنوان بخشی از ملت افغانستان و جمعیت شهری فعال، نقش مهمی در تحولاتسیاسی به وژه امور اداری ایفا کردند.[14]
قزلباشها – بر خلاف منشإ اوليه خويش در افغانستان –به دو دسته قزلباش و بيات تقسيم شدند آنان به زبان فارسي و دري سخن مي گويند و خدو را فارسي و قوم واحدي مي شمارند.اين قوم پيرو مذهب شيعه اماميه اند.بياتها در غزني و قزلباشها در محله چنداول كابل شناخته شده تراز جاهاي ديگرندو به صورت جمعي زندگي مي كنند.
فرسيوان: اين قوم در هرات هستند و مردم هرات تحت اين نام خوانده مي شوند. شماري از آنها در قندهار و مزار شريف هستندكه به زبان فارسي دري تكلم مي كنند آنان در هرات به پيروان تسنن و تشيع تقسيم مي شوندو در قندهاركه به عنوان قوم خليلي نيز ياد مي شوند.شيعه اندآنها در مزارشريف و نقاط ديگر نيز به عنوان خليلي و فارسيوان معروفندو مذهب تشيع اماميه دارند.[15]
ايماق :اين قوم از لحاظ ظاهري باهزارهها شباهت تمام دارند آناندر ولايت غور مركزي افغانستان زندگي مي كنند و داراي مذهب تسنن هستند.با آنكه از اقوام زرد مغولند و به زبان دري سخن مي گويند.[16]
مغولان:در غور و بادغيس زندگي مي كنند ؛ بعضي به زبان دري سخن مي گويندو عدهاي زبان خودرا فراموش كردهوبه زبان پشتوتكلم مي كنند آنان از لحاظ مذهبي ، به تدريج مذهب تسنن را پذيرفته وسني اند.[17]
براهوي:اين قوم در كنار بلوچ هابه سر بردهبه زبان بلوچيياپشتو سخن مي گويندو مذهب تسنن راباور دارندانان چون اكثريت اهل سنت افغانستانسني حنفي اند.با اين حال محروميت، همچون بلوچها مي بشند.
نورستاني ها:اين قوم –بنا بر بعضي اقوال –از بقا يا لشكر اسكند مقدوني اند كه پيش از اسلام وارد افغانستان شدن اند و در ولايت جزود كنرآن زمان (ولايت مستقل نورستاني كنوني)زندگي مي گنند.قوم ياد شده به زبان نرستاني تكلم مي كنند.آنان در مناطق صعب العبور ، هم مرز پاكستان هستن هستندو در زمان يكي از شاهانبد نام افغانستان(عبدالرحمن1880-1910)به اسلام واداشته شدندو موطن انهااز كافرستانبه نورستانتغير نام يافت[18]
جت، عرب و گوچار :اقوام دیگری هستند که در افغانستان شناسایی شده اند. ای اقوام به رغم جت ٰعرب وگوچار بودن به زبان پشتو صحبت می کنند.آنان مذهب تسنن حنفی را پذیرفته اند و در شرق وشمال افغانستان زندگی می کنند.
گلچه و کوهستانی :گلچه به تاجیک های گفته می شود که در منطقهپامیر بهسر می برند به زبان دری سخن می گویند ؛بعضی از آنها سنی حنفی و شماری شیعه اسماعیلی اند.کوهستانیها در جنوب نورستان وولایت کاپیسادر شمال زندگی می کنند.[1]افغانستان در پنچ قرن اخیر ،ج 1 ،ص 22.
[2]همان.
[3]همان.
[4]همان.
[5]تاريخ سياسي افغانستان ،ص 79.
[6]Richard newell،the politica of Afghanistan ،p ،17؛oliver roy ،islam and resistananse in afghanistan،p،310
1افغانستان ،ص 23.
[8]جان سي گرفتز ،افغانستان كليد يك قاره ،ص 123،122،96؛هزارجات سرزمين محرومان :ص 113 ؛ عبد الحسين مسعود انصاري ،خاطرات سياسي و اجتماعي ،ص 618.
[9]استوارت الفنستون، گزارش سلطنت كابل ص 177.
[10].افغانستان،ص 33،24.
[11]همان ص 245- 250؛جمعي از پژوهشگران ،افغانستان،طالبان و سياست هاي جهاني ،ص 232-234.
[12]افغانستان ، ص 23؛افغانستان کلید یک قاره ص 101 ؛تاریخ سیاسی افغانستان ؛ ص 78-83
[13]افغانستان ،ص 23.
[14]میر محمد صدیقفرهنگ افغانستان ج 1؛تاریخ سیاسی افغانستان ص 80:<این طایفه بر طبق گزارش حیات خان ،در سنه 1271 سر شماری شده ،بیست هزار خانه در هرات و غزنین و کابل و پشاور سکونت داشته و تمام امور حکومتی و مخصوصا مستوفی و محاسب وسالاری افواج در دست این طایفه بوده است ؛ولی از زمان عبدالرمن خان به واسطه فشار و سختی زیاد به ترکستانروس و خراسان و سایر بلاد فراری و متواری شده فعلا در تمام افغانستان از ده هزار الی دوازده خانهقزلباش زیادتر نیس
محل سکونت این طایفه ،در کابل در چنداول و محله چوب فروشی علی رضاخان و قلعه حیدر خان و قلعه مراد خانی وزیر آباد و افشار و نانک چی مقیم ،از فرقه های شاهسون ،منصور جوانشر و خوانی و شیرازی هستند که اگر قادر به مسافرت باشند ،به ایران مهاجرت خاهد کرد . در قندهار نیز در محله توبخانه و محله علی زایی و در هرات در شهر و دهات سکونت دارند.> وی در جای دیگر ،قوم کوچک لزکی را نیز که نادر شاه به افغانستان وولایت فراه آورده ودر اصل از اقوام قفقاز بودند ،جز قزلباش می شمارد همانص 82.
قزلباش ها پس از عبدالرمن (1880-1901م)و در دوران اختلاف وی دوباره قدبر افراشتند ؛هرچند در دوران عبد الرحمن نیز تعدادی از در باریان اورا تشکیل می دادند .در زمان امانالله خان (1919-1929)بیش از همه با ورود تنها نماینده هزارهها در تشکیلات دولتی مخالفت نمودند و از آن پس با دولت های وقت دمساز بودند و در بخش هایمختلف مطبوعاتی و رسانه ای ،پزشکی و اموزشی فعال بودند؛اما در جریان کوئتای مارکسیس ها (1357)و انقلاب اسلامی مردم افغانستان صدمات فراوان دیده ،به کشور های مختلف منطقه و جهان پناهنده شدندو تعدادی اندکی از روشنفکران آنانبه جای تأسیس حزب مستقل و یا هماهنگی با احزاب جهادی شیعه ،به حزب جمعیت پیوسته و حتی در درون خود به جمعیتی و شورای نظاری تقسیم شدندو در جریانجنگ ها داخلی کابل (1370-1357)که منطقه شیعیان به ویژه چنداول نیز توسطجمعیت و شورای نظار و اتحادسیاف سخت تخریب گردید آنان از حمایتی ربانی ،مسعود و سیاف نادم نشده ،دست نکشیدند
[15]نجيب مايل هروي \تاريخ وزبان در افغانستان\قسمت اخير؛محمد عيسي غرجستاني \ دايرة المعرف تشيع \واژه «فارسيوان»
[16]تاريخ سياسي افغنستان ص 79،مير آقا حقجو،افغانتان ومداخلات خارجي ص23.
[17]همان تاريخ سياسي افغانستان ص79؛ تحت عنوان هزاره و ايماق آورده است
[18]همان ص 83.
به نظر شما دوستان مردم ساکن در اردوگاههای رفسنجان بردسیر
وسمنان وعده ای در تربت جام و به طور کل مردم سوزمه قلعه چنانچه در این
مقاله آمده بلوچ هستند یا شامل گروهای قومی دیگر می شود؟
بنده معتقدم بر اساس یکسری شواهد بلوج نیستیم بر خلاف آنچه در این
مقاله آمده در سایر تواریخ افغانستان هیچگاه بلوچ های افغانستان
شیعه مذهب نبوده اند و همه سنی مذهب می باشند حال اینکه
عدم تکلم ما به زبان بلوچی و پیدا نشدن حتی یک کلمه بلوچی در زبان ما
و اینکه تا جایی که یاد دارند شیعه مذهب بوده ایم و بس را به کنار نهیم
دیگر به کدام دلیل ما را بلوچ می خوانند آیا این که در افغانستان ما را به رسمیت
بشناسند یا نشناسند دلیل بر آن می شود که به دنبال اصالت خود نباشیم ؟
و خود را به این و آن وصله بزنیم
از دوستان محترم خواهشمندم تا کمی جدیتر به این مسئله بیندیشند تا
همان باشیم که هستیم و هویت گم شده خود را از لابلای تواریخ و مستندات
موجود پیدا نماییم
البته این یکی از دغدغه های اصلیم قبل از دانشجوییم بوده وحال هم چه دانشجو
باشم یا نباشم و چه بگویندم یا نگویند این مسئله جزئ از تحقیقاتم خواهد بود تا
به یک نتیجه متقا و قابل استنادی برسم علاقه ام آنگاه گه در دروس رشته ام
به مردم شناسی اقوام درزدنیا می پرداختم صد چندان شد است
حال هم بر اساس مطالعاتی که داشته ام یکسری احتمالاتی می دهم که بد
نیست شما را هم در جریان بگذارم
جمع بندی این مطالعات و تحقیقات این را نشان می دهد که از بین اقوام یاد شده
در این مقاله و مقالات و تواریخ دیگر افغانستان و ایران بیشترین نزدیکی را به فارس
داریم که در اینجا فرسیوان یاد شده است و از شاخه های آن به شاخه خلیلی
که اصالتا به فارسی تکلم دارند و شیعه نیز می باشند
در سایر تواریخ نیز مطالبی بیان شده است که شباهت ما را به آنها صد
چندان می کند به هر حال تا حال ما بر این باوریم حال اگر دوستانی مدارک
ومستنداتی بهتر و محکمتر دارند که قابل استناد باشد ارایه دهند تا اولا
این مطلب برای همگان روشن شود و ثانیا خط بطلانی باشد بر عرایض من
قابل ذکر است که در برخی تواریخ به قوم بوروتی نیز اشاره شده است
که آن را نیز در فرست های آینده باز خواهیم کرد
با تشکر محمدمیر پاینده
پژوهشگر علوم اجتماعی
مطالب مشابه :
برگذاریی یازدهمین یادواره بیش از 450شهید گلگون کفن سوزمه قلعه و بغاوی و خوب آباد
دانشگاه آزاد واحد رفسنجان. سیستم مکانیزه دانشگاه و مدرس حوزه و دانشگاه و همچنین
نخستین کنگره شعر و ادبیات عاشورایی در افغانستان فراخوان داد -
دانشگاه آزاد واحد رفسنجان. سیستم مکانیزه دانشگاه آزاد دانشجویان افغانستانی دانشگاه شهید
مردم شناسی افغانستان
دانشگاه آزاد واحد سیستم مکانیزه دانشگاه آزاد دوستان مردم ساکن در اردوگاههای رفسنجان
منابع دکترای مکانیزاسیون کشاورزی 2405 - منابع دکتری نیمه متمرکز 91
مرجع جزوات دانشگاه آزاد سراسري سیستم های مکانیزه ، ریاضیات رفسنجان دانشگاه
منابع آزمون دکتری مكانيزاسيون كشاورزی
رفسنجان، دانشگاه اردکان مکانیزه کشاورزی سراسری و دانشگاه آزاد این رشته
فهرست مقالات تایید شده در اولین کنفرانس بیمارستان الکترونیکی و تله مدیسین- تهران -1389
بررسی تاثیر سیستم سیستم مکانیزه بررسی نگرش پزشکان دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان
برچسب :
دانشگاه ازاد رفسنجان سیستم مکانیزه