طب اسلامی، اثبات وجود بیان ماهیت
طب اسلامی - مفهوم شناسی |
مقدمه هدف از طبابت ارتقاء سطح سلامتی جامعه است،از راه پیشگیری یا درمان. در طول تاریخ،مردم از روشهای مختلفی برای حفظ سلامتی و درمان بیماریهای خود استفاده نموده اند. اما در قرون اخیر طب جدید با تکیه بر پیشرفتهایی که در سایر علوم مانند شیمی و فیزیک و علوم سلولی ملکولی صورت گرفت و با استفاده از پیشرفتهای حیرت انگیز در تکنولوژی و ساخت ابزارهای مختلف تشخیصی – درمانی یکه تاز میدان شده و همه رقبا را کنار زد؛ بطوریکه تصور می شد این نقطه پایان پیشرفت علم طب است و در نتیجه بشر بر قله سلامتی قرار خواهد گرفت. اما دیری نپایید که چالش های ایجاد شده بطلان این فکر خام را ثابت کرد مقاومت باکتریها به آنتی بیوتیکها، خصوصاً مقاومت چند دارویی (MDR) ،افزایش روزافزون موارد ابتلا به HIV ،خصوصاً افزایش خیره کننده بیماریهای قلب و عروق و بیماریهای اعصاب و روان خاصه اضطراب و افسردگی و درصدر قرار گرفتن این بیماریها در لیست میزان شیوع بیماریهای جهان تردیدهای جدی در دگماتیسم فوق وارد نمود. لذا دانشمندان جهان رویکردی جدید نسبت به سلامت پیدا کردند و سازمان بهداشت جهانی نیز چنین رویکردی را تعقیب و همه کشورها را تشویق نمود تا به احیاء طب سنتی خود بپردازند تا از این طریق به نیازهای جامعه خود در ابعاد حفظ سلامتی و درمان بیماران پاسخ دهند. تلاش های گوناگون در کشورهای مختلف آغاز شده است. افراد زیادی مشغول بازخوانی،آموزش و تحقیقات در طب سنتی کشور خود هستند .گویی همه دلسوزان بدنبال گمگشته ای می گردند. یک مکتب درمانی که پاسخگوی نیازهای بهداشتی و درمانی بشر باشد. ولی این بار هم اگر قرار باشد مانند طب جدید مدتی دنبال یک مکتب طبی برویم و پس از چندین سال به نقایص و ناکارامدی آن پی ببریم ،باعث تاسف و دریغ بسیار خواهد بود. لذا این نگرانی که ما عمر خود را صرف احیاء چیزی نماییم و بعد از مثلاً سی سال متوجه محدودیتها و ناکارآمدیهای آن بشویم ذهن هر انسان هوشمندی را به خود معطوف می نماید. سوال مهم آن است که آیا می توان به یک مکتب طبی کامل دست یافت که با گذشت زمان بجای آنکه محدودیت،نواقص و ناکارآمدی آن برملا شود،گستردگی،برتری و قوت آن اثبات شود؟ آیا می شود به علمی دست یافت که گذر زمان گرد کهنگی بر آن ننشاند؟ پاسخ مثبت است. اگر علم،علم باشد نباید در گذر زمان تغییر کند. آیا گذشت زمان و پیشرفتهای ایجاد شده نتیجه دو ضربدر دو را تغییر می دهد؟ آنچه تغییر می کند اطلاعات است نه علم. در حوزه علم طب فقط یک راه برای دستیابی به چنین علمی وجود دارد که با وجود انعطاف پذیری از چنان ثباتی برخوردار باشد که تغییرات زمانی آن را به چالش نکشاند و آن هم اخذ علم طب از خالق انسان می باشد که آگاه به ظاهر و باطن و جزء و کل انسان است.
بخش اول: اثبات وجود - بحث عقلی: الف- نقص نسبی دانش بشر: همانطور که در مقدمه بیان شد بشر در همه علوم خود همواره دارای یک نقص نسبی بوده است. در شناخت خود نیز دچار چنین نقصی است. به رغم پیشرفتهای فراوان در علوم مختلف پایه و بالینی، همچنان مجهولات فراوانی وجود دارد. علت بسیاری از بیماریها مشخص نیست و بسیاری از بیماریها لاعلاج مانده اند. به سرعت اطلاعات رو به افزایش است اما مجهولات بیشتری در پیش روی دانشمندان مطرح می شود. نتایج تحقیقات مختلف اختلافات و تضادهای زیادی را پیش آورده است. آیا می توان سلامتی بشر را به دست مکاتبات طبی سپرد که سلسله مجهولات آن را احاطه کرده است؟ این نقص تنها به طب جدید متعلق نیست بلکه علوم بشری به دلیل تجربی بودن واجد ویژگی آزمون و خطاست لذا مکاتب طب سنتی نیز دچار چنین نقصی می باشد. ب- رحمت واسعه الهی: آیا می توان تصور کرد که خداوند مهربان که رحمت واسعه او همه چیز را در عالم فراگرفته است نسبت به سلامتی انسان و راهنمایی بشر برای حفظ آن بی تفاوت بوده است؟ بشر اولیه چگونه سلامتی خود را حفظ کرده است؟ آیا اگر قرار بود این سیر آزمون و خطا را طی کند نسل بشر با بیماریهای واگیردار و.... منقرض نمی شد؟امام صادق (ع)در جواب طبیب هندی در این مورد میفرماید:اگر این ها با تجربه باشد لازم است که در اولین بار تجربه بمیرد به واسطه کمی دانش نسبت به منافع ومضار آن و اکثر آنها سم قاتل است. قال الصادق( ع) فی جواب الطبیب الهندی : وَ لَئِنْ قُلْتَ بِالتَّجْرِبَةِ وَ الشُّرْبِ لَقَدْ كَانَ يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَمُوتَ فِي أَوَّلِ مَا شَرِبَ وَ جَرَّبَ تِلْكَ الْأَدْوِيَةَ بِجَهَالَتِهِ بِهَا وَ قِلَّةِ مَعْرِفَتِهِ بِمَنَافِعِهَا وَ مَضَارِّهَا وَ أَكْثَرُهَا السَّمُّ الْقَاتِل (بحار الانوار ج 1 ص182) لذا برای ما عقلاً ثابت می شود که خداوند حکیم علیم از سر رحمت خود راههای حفظ سلامتی و درمان بیماری را از ابتدا به بشر آموخته است - بحث نقلی: الف- خلقت آدم و آموزش علوم به آدم ابوالبشر: عَنْ أَبِي الْعَبَّاسِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها مَا ذَا عَلَّمَهُ قَالَ الْأَرَضِينَ وَ الْجِبَالَ وَ الشِّعَابَ وَ الْأَوْدِيَةَ ثُمَّ نَظَرَ إِلَى بِسَاطٍ تَحْتَهُ فَقَالَ وَ هَذَا الْبِسَاطُ مِمَّا عَلَّمَهُ (بحارالأنوارج 11 ص 147 ) عَنِ الْفَضْلِ بْنِ عَبَّاسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها مَا هِيَ قَالَ أَسْمَاءُ الْأَوْدِيَةِ وَ النَّبَاتِ وَ الشَّجَرِ وَ الْجِبَالِ مِنَ الْأَرْضِ این مسئله راجع به سایر انبیاء نیز صدق می کند چنانچه در روایت راجع به سلیمان پیامبر هست که گیاهان در محراب با او سخن می گفتند و خواص خود را بیان می کردند.( عن ابن عباس عن النبي صلى الله عليه و سلم قال كان سليمان عليه السلام إذا صلى رأى شجرة نابتة بين يديه فيقول لها ما اسمك فتقول كذا و كذا فان كانت لغرس غرست و ان كانت لدواء نبتت ...)( الدر المنثور في تفسير المأثور ج5 230 قوله تعالى فلما قضينا عليه الموت الآية ..... ص : 229( بر اساس روایات می توان دریافت که در سایر علوم نیز پیامبران پیشرو بوده اند. چنانچه در ابداع خط،خیاطی و... پیامبران الهی پیشرو هستند َ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى إِدْرِيسَ ع ثَلَاثِينَ صَحِيفَةً وَ هُوَ أَوَّلُ مَنْ خَطَّ بِالْقَلَمِ وَ أَوَّلُ مَنْ خَاطَ الثِّيَابَ وَ لَبِسَهَا وَ كَانَ مَنْ كَانَ قَبْلَهُ يَلْبَسُونَ الْجُلُودَ وَ كَانَ كُلَّمَا خَاطَ سَبَّحَ اللَّهَ وَ هَلَّلَهُ وَ كَبَّرَهُ وَ وَحَّدَهُ وَ مَجَّدَهُ وَ كَانَ يَصْعَدُ إِلَى السَّمَاءِ مِنْ عَمَلِهِ فِي كُلِّ يَوْمٍ مِثْلُ أَعْمَالِ أَهْلِ زَمَانِهِ كُلِّهِمْ (بحارالأنوار ج11 ص 279( پس ادریس اولین کسی است که با قلم خط نوشته و لباس دوخته است. َ وَ كَانَ نُوحٌ رَجُلًا نَجَّاراً فَجَعَلَهُ اللَّهُ نَبِيّاً وَ انْتَجَبَهُ وَ نُوحٌ أَوَّلُ مَنْ عَمِلَ سَفِينَةً تَجْرِي عَلَى ظَهْرِ الْمَاء )بحارالأنوار ج 11 ص331( نوح نیز اولین کسی است که کشتی ساخته است. لذا تمدن بشری پیشرفتهای اساسی خود را مدیون انبیاء الهی است. ب- تصریحات ائمه راجع به علم طب: در علم کلام و امام شناسی موضوع علم امام کاملاً مورد بحث قرار گرفته و این موضوع ثابت است که امام عالم ترین فرد هر زمان است. چنانکه امام امیرالمومنین علی علیه السلام می فرماید: از من سوال کنید قبل از آنکه از میان شما بروم چرا که من به راههای آسمان داناتر از راههای زمین هست. أَيُّهَا النَّاسُ سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَانَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّي بِطُرُقِ الْأَرْضِ قَبْلَ أَنْ تَشْغَرَ بِرِجْلِهَا فِتْنَةٌ تَطَأُ فِي خِطَامِهَا وَ تَذْهَبُ بِأَحْلَامِ قَوْمِهَا(نهجالبلاغة ص : 280) يَقُولُ سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَانا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّي بِطُرُقِ الْأَرْضِ. ( بحارالأنوار ج 30 670 ( لذا امام مردم را دعوت می کند که هرچه می خواهند از او بپرسند پس اگر کسی بلند می شد و یک سوال طبی می پرسید نمی توانست بگوید که این سوال را نکن،سوال دیگری بپرس. او آماده است تا همه سوالات را پاسخ بگوید. تاریخ زندگانی اهل بیت ثابت می کند که هیچ سوالی از سوی مردم مطرح نشد مگر آنکه بهترین پاسخ ها از سوی امام بیان شد. در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است که اکثر اطبا می گویند انبیا علم طب نمی دانند و من دیدم اکثر ایشان از روش انبیا رو گرداندند و کتب منزل بر ایشان از سوی خدا را تکذیب می کنند لذا از طلب این علم و حاملین آن دوری کردم. ِ ثُمَّ قَالَ ع إِنَّ أَكْثَرَ الْأَطِبَّاءِ قَالُوا إِنَّ عِلْمَ الطِّبِّ لَمْ يَعْرِفْهُ الْأَنْبِيَاءُ فَمَا نَصْنَعُ عَلَى قِيَاسِ قَوْلِهِمْ بِعِلْمٍ زَعَمُوا لَيْسَ تَعْرِفُهُ الْأَنْبِيَاءُ الَّذِينَ كَانُوا حُجَجَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ أُمَنَاءَهُ فِي أَرْضِهِ وَ خُزَّانَ عِلْمِهِ وَ وَرَثَةَ حِكْمَتِهِ وَ الْأَدِلَّاءَ عَلَيْهِ وَ الدُّعَاةَ إِلَى طَاعَتِهِ ثُمَّ إِنِّي وَجَدْتُ أَكْثَرَهُمْ يَتَنَكَّبُ فِي مَذْهَبِهِ سُبُلَ الْأَنْبِيَاءِ وَ يُكَذِّبُ الْكُتُبَ الْمُنْزَلَةَ عَلَيْهِمْ مِنَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَهَذَا الَّذِي أَزْهَدَنِي فِي طَلَبِهِ وَ حَامِلِيهِ ( بحار الانوار ج 10 ص 172( در روایت دیگری در مناظره امام صادق با طبیب هندی نقل شده است که طبیب هندی به امام می گوید: می خواهی چیزی از علم طب که نزد من است به تو بیاموزم؟ حضرت فرمودند: خیر چرا که آنچه با من است بهتر از آن است که نزد توست. یعنی حضرت می خواهد بفرماید من طبی دارم مستقل و کامل به طوری که به طب تو نیاز ندارم، در ضمن امام در ادامه روایت می فرماید آیا گمان می کنی این مطالب را از کتب طبی آموخته ام؟ بلکه آن را از پدران خود از رسول خدا از جبرئیل و از پروردگار عالمیان که اجساد و ارواح را خلق کرده است اخذ نموده ام. عَنِ الرَّبِيعِ صَاحِبِ الْمَنْصُورِ قَالَ حَضَرَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقُ (ع) مَجْلِسَ الْمَنْصُورِ يَوْماً وَ عِنْدَهُ رَجُلٌ مِنَ الْهِنْدِ يَقْرَأُ كُتُبَ الطِّبِّ فَجَعَلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ( ع) يُنْصِتُ لِقِرَاءَتِهِ فَلَمَّا فَرَغَ الْهِنْدِيُّ قَالَ لَهُ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَ تُرِيدُ مِمَّا مَعِي شَيْئاً قَالَ لَا فَإِنَّ مَا مَعِي خَيْرٌ مِمَّا مَعَكَ قَالَ وَ مَا هُوَ قَالَ أُدَاوِي الْحَارَّ بِالْبَارِدِ وَ الْبَارِدَ بِالْحَارِّ وَ الرَّطْبَ بِالْيَابِسِ وَ الْيَابِسَ بِالرَّطْبِ وَ أَرُدُّ الْأَمْرَ كُلَّهُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَسْتَعْمِلُ مَا قَالَهُ رَسُولُ اللَّهِ( ص )وَ أَعْلَمُ أَنَّ الْمَعِدَةَ بَيْتُ الدَّاءِ وَ الْحِمْيَةُ هِيَ الدَّوَاءُ وَ أُعَوِّدُ الْبَدَنَ مَا اعْتَادَ فَقَالَ الْهِنْدِيُّ وَ هَلِ الطِّبُّ إِلَّا هَذَا فَقَالَ الصَّادِقُ( ع) أَ فَتَرَانِي عَنْ كُتُبِ الطِّبِّ أَخَذْتُ قَالَ نَعَمْ قَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا أَخَذْتُ إِلَّا عَنِ اللَّهِ سُبْحَانَه(بحارالأنوار ج 10 ص 205 ( لذا امام ضمن تاکید بر اینکه مکتب طبی مستقل و کاملی دارد بیان می نماید که منشا این علم، الهی است ؛ لذا نقص علم بشری در آن راه ندارد. ج- احادیث فراوان از ناحیه معصومین پیرامون علم طب: پس از آنکه اثبات شد که انبیا و ائمه اطهار واجد همه علوم از جمله علم طب بوده اند. سوالی که مطرح می شود آن است که آیا غیر از علوم دینی این علوم را نیز منتشر نموده اند یا خیر؟ با مروری در جوامع روایی متوجه می شویم که روایات فراوانی پیرامون مسائل گوناگون طبی از معصومین وارد شده است. در کتاب بحارالانوار از جلد 58 تا 66 به مسائل طبی و امور مرتبط با آن اختصاص یافته است این حجم از روایات غیر از روایاتی است که در مواضع دیگر آمده و گرچه مستقلاً بحث طبی نیست اما مرتبط با طب است مثلاً اثبات توحید بر اساس اشاره به هلیله. به واسطه وجود حجم فراوان روایت عده ای از علماء کتب مستقلی تحت عنوان طب الائمه نوشته اند و روایات طبی را جمع آوری نموده اند. همچنین در قرآن کریم نکات طبی فراوانی بیان شده است از جمله آنکه در عسل شفا قرار داده شده است،(ثُمَّ كُلي مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ فَاسْلُكي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ فيهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ في ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ- نحل 69( حضرت یونس ع که از شکم ماهی نجات یافته بایستی با خوردن کدو خود را درمان کند(وَ إِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلينَ اذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ فَساهَمَ فَكانَ مِنَ الْمُدْحَضينَ فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُليمٌ فَلَوْ لا أَنَّهُ كانَ مِنَ الْمُسَبِّحينَ لَلَبِثَ في بَطْنِهِ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ فَنَبَذْناهُ بِالْعَراءِ وَ هُوَ سَقيمٌ وَ أَنْبَتْنا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ يَقْطينٍ صافات :146-139( روزی دو وعده خوردن صبح و شام عَنِ ابْنِ أَخِي شِهَابِ بْنِ عَبْدِ رَبِّهِ قَالَ شَكَوْتُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مَا أَلْقَى مِنَ الْأَوْجَاعِ وَ التُّخَمِ فَقَالَ تَغَدَّ وَ تَعَشَّ وَ لَا تَأْكُلْ بَيْنَهُمَا شَيْئاً فَإِنَّ فِيهِ فَسَادَ الْبَدَنِ أَ مَا سَمِعْتَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِيها بُكْرَةً وَ عَشِيًّا( بحارالأنوار ج : 63 ص : 342 و الكافى ج 6 ص 288 )و نکات بسیار دیگر. توجه به آیات و روایات فراوان طبی، ما را با ذخایر عظیم و تقریباً دست نخورده فراوانی روبرو می سازد که مانند گنجینه های عظیمی می ماند که استخراج آنها نیاز به تلاش و کوشش فراوان دارد و پس از استخراج نیاز به تخلیص، فراوری و تولید محصولات گوناگون از این ذخایر گرانبها دارند. نکته پایانی در این بخش آنکه ائمه اطهار می فرمایند: به شرق و غرب عالم بروید علم صحیح را نمی یابید مگر از نزد ما ٍ( عَنْ أَبِي مَرْيَمَ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع لِسَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ وَ الْحَكَمِ بْنِ عُتَيْبَةَ شَرِّقَا وَ غَرِّبَا فَلَا تَجِدَانِ عِلْماً صَحِيحاً إِلَّا شَيْئاً خَرَجَ مِنْ عِنْدِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ الكافي ج 1 ص 399( . لذا اگر بخواهیم به علم طبی دست یابیم که دچار تغییر و تحول و نقص و خطا نباشد بایستی این علم را از نزد ائمه اطهار اخذ نماییم. حال اینکه آیا کار دین طبابت است یا نه، بحث سند احادیث و تعارضات موجود در آنها و چالشهای دیگر موجود بر سر راه ایجاد یک مکتب طبی مستقل مباحثی است که در آینده خواهد آمد. پاسخ به چند اشکال: اشکال اول: آیا کار شارع طبابت است یا هدایت؟ سوال مهم این است که آیا حوزه فعالیت مربیان دین یعنی انبیا و ائمه شامل طبابت می شود یا کار آنها هدایت مردم و حل مسائل اخروی ایشان است. با این دیدگاه انبیا و ائمه نباید به مسائل دنیوی مردم چون اقتصاد، قضاوت، حکومت و ... کاری داشته باشند. در حالی که می بینیم هدایت مردم آنچنان حوزه وسیعی را شامل می شود که شامل مسائل دنیا و آخرت مردم شده معلمان دین عملاً وارد مسائل دنیای مردم می شوند. معلمان دین چگونه می توانند سعادت اخروی را برای انسان به ارمغان آورند در حالیکه نسبت به مسائل اقتصادی او بی تفاوت باشند. لذا می بینیم که در تعالیم دینی بیان شده که اگر نخ دگمه لباس کسی غصبی باشد نماز او باطل است. )توضيح المسائل المحشى للإمام الخميني مسأله 815: لباس نمازگزار بايد مباح باشد و كسى كه مىداند پوشيدن لباس غصبى حرام است، اگر عمداً در لباس غصبى يا در لباسى كه نخ يا دگمه يا چيز ديگر آن غصبى است نماز بخواند، بايد آن نماز را با لباس غير غصبى اعاده نمايد( بنابراین حقوق مردم و اقتصاد کاملاً با مسائل فردی و عبادی مرتبط است. بنابراین دین برای تاًمین سعادت اخروی انسان بایستی سیستم های مختلفی را برای ابعاد مختلف زندگی دنیوی ارائه دهد. در واقع ما معتقدیم دنیا مزرعه آخرت است (عوالياللآلي ج1 ص 26 و قال ص الدنيا مزرعة الآخرة ( بنابراین نمی توان بدون یک سیستم اقتصادی، قضایی و حقوقی، بهداشتی و درمانی، حکومتی و... جامعه دین داران را اداره کرد و دنیایی برای ایشان ساخت که مزرعه آخرت باشد. بنابراین وقتی که پیامبر اسلام حکومت اسلامی را در مدینه تاًسیس می کند بایستی همه سیستم های زیرمجموعه یک حکومت را بدون وام گرفتن از دیگران طراحی و ارائه کند، آن هم با تکیه بر وحی، گرچه ممکن است برخی دستاوردها و تجربیات گذشته بشر که بسیاری از موارد ریشه در تعالیم انبیاء گذشته داشته مورد تایید و امضاء او قرار گیرد. آیا پیامبر در مدینه نسبت به بهداشت و درمان مردم بی تفاوت بوده و پاسخی برای نیازهای مردم ارائه ننموده است؟ مطمئناً پاسخ منفی است. پیامبر ضمن بیان دستورات مختلف بهداشتی یک سیستم بهداشتی کارآمد را مطرح نموده و همچنین در بیماری ها نیز درمان هایی را ذکر فرموده اند. خود ایشان نیز به این دستورات عمل کرده و پس از او ائمه و جانشینان او نیز چنین کرده اند. پیامبر و امامان خود نیز بیمار می شده اند لکن مراجعه به طبیب نداشته اند گرچه دیگران گاهی به واسطه جهل به مقام امام یا جهت پاره ای مسائل سیاسی و اجتماعی برای ایشان طبیب آورده اند مانند جریان حضور طبیب بر بالین امام علی علیه السلام هنگام ضربت خوردن ایشان. اشکال فوق به گونه دیگری نیز مطرح می شود که آیا شاًن امام طبابت است یا هدایت؟ در پاسخ باید گفت شخص امام به شان خود آگاه تر از ماست. در روایات فراوانی هرگاه که از ایشان راجع به طب و درمان بیماری ها سوًال شده است امام پاسخ گفته اند و فرد سوًال کننده به آن دستور عمل کرده و درمان شده است در حالیکه می توانست امام بفرماید که این کار، طبابت است و در شان من نیست از من فقط در مورد عقاید و احکام و اخلاق سواًل کنید و برای درمان بیماری خود نزد طبیب بروید. البته استثنایی که در مورد فوق در روایات دیده می شود یکی دو مورد است که به افراد آموزش استفاده از نظام اسباب و علل، مراجعه به طبیب، مصرف دارو و... جهت درمان بیماری داده می شود و می خواهند به فرد سائل بفهمانند که دعا کردن به تنهایی برای درمان بیماری کافی نیست. در سایر موارد راجع به هر بیماری که سوًال شده است امام نسخه ای درمانی بیان فرموده اند . حتی در مواردی فردی درخواست دعا می کند و امام می فرماید دعا بجای خود اما فلان دارو را مصرف کن. برای تکمیل بحث به روایت ذیل توجه کنید: فردی خدمت امام باقر می رسد و امام بر اساس رنگ چهره او به او می گوید بواسیر داری و او نیز تاًیید می کند و بر غیرقابل درمان بودن بیماری خود اشاره می کند امام می فرماید: آیا می خواهی دارویی برایت شرح دهم؟ راوی می گوید بسیار معالجه کردم فایده نداشت امام در جواب می فرماید: انا طبیب الاًطباء و راًس العلماء و رئیس الحکماء و بعد دارویی را برای وی تجویز می کند که با یکبار مصرف آن بهبود می یابد لذا می بینیم که امام خود را طبیب الاًطباء معرفی می کند (عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الثُّمَالِيِّ عَنْ إِسْحَاقَ الْجَرِيرِيِّ قَالَ قَالَ الْبَاقِرُ ع يَا جَرِيرِيُّ أَرَى لَوْنَكَ قَدِ انْتُقِعَ أَ بِكَ بَوَاسِيرٌ قُلْتُ نَعَمْ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ اسْأَلِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ لَا يَحْرِمَنِي الْأَجْرَ قَالَ أَ فَلَا أَصِفُ لَكَ دَوَاءً قُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ اللَّهِ لَقَدْ عَالَجْتُهُ بِأَكْثَرَ مِنْ أَلْفِ دَوَاءٍ فَمَا انْتَفَعْتُ بِشَيْءٍ مِنْ ذَلِكَ وَ إِنَّ بَوَاسِيرِي تَشْخُبُ دَماً قَالَ وَيْحَكَ يَا جَرِيرِيُّ فَإِنِّي طَبِيبُ الْأَطِّبَاءِ وَ رَأْسُ الْعُلَمَاءِ وَ رَئِيسُ الْحُكَمَاءِ وَ مَعْدِنُ الْفُقَهَاءِ وَ سَيِّدُ أَوْلَادِ الْأَنْبِيَاءِ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ قُلْتُ كَذَلِكَ يَا سَيِّدِي وَ مَوْلَايَ قَالَ إِنَّ بَوَاسِيرَكَ إِنَاثٌ تَشْخُبُ الدِّمَاءَ قَالَ قُلْتُ صَدَقْتَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ عَلَيْكَ بِشَمْعٍ وَ دُهْنِ زَنْبَقٍ وَ لُبْنَى عَسَلٍ وَ سُمَّاقٍ وَ سَرْوِ كَتَّانٍ اجْمَعْهُ فِي مِفرَغه عَلَى النَّارِ فَإِذَا اخْتَلَطَ فَخُذْ مِنْهُ قَدْرَ حِمَّصَةٍ فَالْطَخْ بِهَا الْمَقْعَدَةَ تَبْرَأْ بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَى قَالَ الْجَرِيرِيُّ فَوَ اللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ مَا فَعَلْتُهُ إِلَّا مَرَّةً وَاحِدَةً حَتَّى بَرِئَ [بَرَأَ] مَا كَانَ بِي فَمَا حَسَسْتُ بَعْدَ ذَلِكَ بِدَمٍ وَ لَا وَجَعٍ قَالَ الْجَرِيرِيُّ فَعُدْتُ إِلَيْهِ مِنْ قَابِلٍ فَقَالَ لِي يَا أَبَا إِسْحَاقَ قَدْ بَرِئْتَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ نَعَمْ فَقَالَ أَمَا إِنَّ شُعَيْبَ بْنَ إِسْحَاقَ بَوَاسِيرُهُ لَيْسَتْ كَمَا كَانَتْ بِكَ إِنَّهَا ذُكْرَانٌ فَقَالَ قُلْ لَهُ لِيَأْخُذْ بَلَاذُراً فَيَجْعَلُهَا ثَلَاثَةَ أَجْزَاءٍ وَ لْيَحْفِرْ حُفَيْرَه وَ لْيَخْرِقْ آجُرَّه فَيَثْقُبُ فِيهَا ثُقْبَةً ثُمَّ يَجْعَلُ تِلْكَ الْبَلَاذُرَ عَلَى النَّارِ وَ يَجْعَلُ الْآجُرَّةَ عَلَيْهَا وَ لْيَقْعُدْ عَلَى الْآجُرَّةِ وَ لْيَجْعَلِ الثُّقْبَةَ حِيَالَ الْمَقْعَدَةِ فَإِذَا ارْتَفَعَ الْبُخَارُ إِلَيْهِ فَأَصَابَهُ حَرَارَةٌ فَلْيَكُنْ هُوَ يَعُدُّ مَا يَجِدُ فَإِنَّهُ رُبَّمَا كَانَتْ خَمْسَةَ ثَآلِيلَ إِلَى سَبْعَةِ ثَآلِيلَ فَإِنْ ذَابَتْ وَ أَتَتْهُ فَلْيَقْلَعْهَا وَ يَرْمِ بِهَا وَ إِلَّا فَلْيَجْعَلِ الثَّالِثَ مِنَ الْبَلَاذُرِ عَلَيْهَا فَإِنَّهُ يَقْلَعُهَا بِأُصُولِهَا ثُمَّ لْيَأْخُذِ الْمَرْهَمَ الشَّمْعَ وَ دُهْنَ الزَّنْبَقِ وَ لُبْنَى عَسَلٍ وَ سَرْوَ كَتَّانٍ هَكَذَا قَالَ وَصَفْتُ لَكَ لِلذُّكْرَانِ فَلْيَجْمَعْهُ عَلَى مَا ذَكَرْتُ هَاهُنَا لِيَطْلِيَ بِهِ الْمَقْعَدَةَ فَإِنَّمَا هِيَ طَلْيَةٌ وَاحِدَةٌ فَرَجَعْتُ فَوَصَفْتُ لَهُ ذَلِكَ فَعَمِلَهُ فَبَرَأَ بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَى فَلَمَّا كَانَ مِنْ قَابِلٍ حَجَجْتُ فَقَالَ لِي يَا أَبَا إِسْحَاقَ أَخْبِرْنَا بِخَبَرِ شُعَيْبٍ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ الَّذِي قَدِ اصْطَفَاكَ عَلَى الْبَشَرِ وَ جَعَلَكَ حُجَّةً فِي الْأَرْضِ مَا طَلَى بِهَا إِلَّا طَلْيَةً وَاحِدَةً- بحارالأنوار ج : 59 ص : 199( نکته قابل توجه و مهم آنکه آیا سلامتی فرد و جامعه با انجام مسئولیت های دینی و سعادت دنیوی و اخروی او مرتبط نیست؟ اگر پاسخ مثبت است پس دین نسبت به آن بی تفاوت نیست. دستورات فراوانی که در قرآن و حدیث راجع به خوردنی ها وجود دارد آیا دستورات طبی تلقی نمی گردد. این که گوشت خوک و مردار و شراب حرام است؛ آیا دستورات طبی نیست؟ به مطلب فوق اضافه بفرمایید ارتباط حلال و حرام با مصلحت انسان که در منابع دینی ثابت شده است. یعنی حلال و حرام و مستحب و مکروه تابع نفع و ضرر برای انسان است یا نفع و ضرر جسمی و یا روحی. لذا همین دستورات فقهی نیز جنبه طبی دارد. ارتباط مسائل جسمی و روحی و تاثیر و تاثراین دو از یکدیگر مسئله ای غیر قابل انکار است لذا در قرآن و احادیث به این مسئله توجه ویژه ای شده است. شاهد اول: يا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّي بِما تَعْمَلُونَ عَليمٌ مومنون51( ای پیامبران از طیبات بخورید و عمل صالح انجام دهید شاهد دوم از آنچه روزیتان کرده ایم حلال و طیب آن را بخورید و تقوای الهی داشته باشید کلوا مما رزقناکم حلالا طیب واتقوالله وَ كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالاً طَيِّباً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ (مائده88( فَكُلُوا مِمَّا غَنِمْتُمْ حَلالاً طَيِّباً وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ (انفال69( فَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالاً طَيِّباً وَ اشْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ (نحل114( يا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلالاً طَيِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ (بقره168( با توجه به آیات فوق درمی یابیم که مصرف غذای طیب (که البته فراتر از بحث حلال بودن است چرا که در آیه دوم مورد اشاره حلالا طیبا بیان شده است که می فهمیم طیب بودن امری غیر از حلال بودن است یعنی غذا علاوه بر حلال بودن باید طیب باش) با تقوی و عمل صالح مرتبط است. شاید بتوان چنین گفت که روح برای حرکت و تعالی نیاز به مرکبی را هوار دارد جسم با خودن غذای حلال طیب مرکبی را هوار خواهد شد لکن با خوردن غذای غیر حلال و یا غیر طیب نیز این مرکب شایستگی خود را برای بدرقه روح از دست می دهد. آشنایان با مبانی طب سنتی به راحتی درمی یابند که مصرف غذای ثقیل و غلیظ باعث ایجاد خلط غلیظ و ثقیل و در نتیجه تاًثیر منفی بخارات آن بر مغز که طبق روایات مسکن روح است می گردد. شاهد سوم: در احادیث اخلاقی این رابطه به زیبایی ترسیم شده است بعنوان نمونه در حدیث معروف عنوان بصری امام صادق علیه السلام می فرماید: من درباره نه موضوع به تو توصیه و سفارش می کنم که برای افرادی که بخواهند راه خدا را طی نمایند لزوم دارند و از خدای سبحان می خواهم که تو را برای انجام دادن آنها موفق بدارد. آنگاه امام از میان این نه توصیه که برای سالکان راه خدا ضروری است سه توصیه طبی می فرمایند. قَالَ عُنْوَانُ فَفَرَّغْتُ قَلْبِي لَهُ فَقَال ع َ أَمَّا اللَّوَاتِي فِي الرِّيَاضَةِ فَإِيَّاكَ أَنْ تَأْكُلَ مَا لَا تَشْتَهِيهِ فَإِنَّهُ يُورِثُ الْحِمَاقَةَ وَ الْبُلْهَ وَ لَا تَأْكُلْ إِلَّا عِنْدَ الْجُوعِ وَ إِذَا أَكَلْتَ فَكُلْ حَلَالًا وَ سَمِّ اللَّهَ وَ اذْكُرْ حَدِيثَ الرَّسُولِ ص مَا مَلَأَ آدَمِيٌّ وِعَاءً شَرّاً مِنْ بَطْنِهِ فَإِنْ كَانَ وَ لَا بُدَّ فَثُلُثٌ لِطَعَامِهِ وَ ثُلُثٌ لِشَرَابِهِ وَ ثُلُثٌ لِنَفَسِه( بحارالأنوار ج : 1 ص : 226( لذا می بینیم که به جهت همان شاًن هدایت گری ائمه در موضوعات طبی وارد شده اند و دستورات گران بهایی را در این زمینه بیان نموده اند. حال سوًالی که مطرح می شود آن است که این دستورات وارد شده در احادیث یک مجموعه دستورالعمل است نه یک مکتب طبی مستقل، این موضوعی است که در ادامه مستقلاً راجع به آن بحث خواهیم کرد. نتیجه: آنچه از این بخش می خواهیم نتیجه بگیریم این است که گرچه شان اصلی انبیاء و امامان هدایت گری است لکن توصیه های فراوان طبی از ایشان به ما رسیده است که هم به واسطه حجم وسیع و هم به جهت عمق و محتوی نبایستی آنها را نادیده بگیریم. همچنین ما توقع نداریم که مثلاً امام صادق علیه السلام در بحبوحه انحرافات عقیدتی و جهل مردم به احکام الهی همه کار خود را تعطیل کند و مطب یا بیمارستانی تاسیس کند و به درمان بیماران بپردازد. بلکه دعوی ما آنست که از ایشان دستورات فراوانی رسیده است که با فهم درست و بکارگیری فنون اجتهادی می توان یک مکتب طبی مستقل را پایه ریزی کرد. اشکال دوم: آیا احادیث طبی از نظر سندی قابل اتکاء هستند؟ اولاً آشنایان با علوم حدیث می دانند که تنها راه قضاوت در مورد یک حدیث سند آن نمی باشد بلکه از علوم دیگری غیر از علم رجال هم در شناخت حدیث صحیح از ضعیف استفاده می شود. علم درایه الحدیث در شناخت حدیث صحیح در بسیاری از موارد از سند حدیث کاربرد بیشتری دارد. برای روشن شدن مطلب فرض کنید فرد دروغگو و فاسقی روایتی از یک امام معصوم نقل کند آیا می توان به صرف اینکه فرد کذابی حدیث را نقل کرده حدیث را رد کرد؟ به عبارت دیگر آیا یک فرد دروغگو همیشه دروغ می گوید؟ اگر صرفاً به سند احادیث اکتفا کنیم حجم عظیمی از روایات را از دست می دهیم. اما راههای دیگری وجود دارد که می توانیم اطمینان کنیم که این حدیث از ائمه صادر شده است. بعنوان مثال عالمی که در علم حدیث سالها کار کرده است از متن روایت می تواند بفهمد که این حدیث از ناحیه امام است یا خیر. چنین درکی ناشی از شناخت قرآن،کلیت روایات،ادبیات زمان امام و ... می باشد. بعنوان مثال به یک استاد ادبیات و شعر چند بیت از شعرای مختلف بدهید بدون ذکر نام شاعر او بر اساس سبک شعر و خصوصیات مختلف ادبی می گوید این بیت از رودکی است آن یکی از سعدی و دیگری از حافظ. یک فرد آشنا با طب سنتی و منابع مهم آن نیز اگر عبارات مختلفی را ببیند می تواند بگوید این متن از هدایه المتعلمین است، آن دیگری از عقیلی خراسانی است و آن متن دیگر متعلق به جرجانی است. همچنین قرائن مختلف به حل این مشکل کمک می کند. مثلاً وقتی همه اطباء طب سنتی افتیمون را مسهل سودا می دانند یا کاسنی را برای کبد مفید می دانند اگر در نسخه ای یا کتابی خلاف آن دیده شد بایستی این تعارض را حل کرد که یا در استنساخ این نسخه دچار خطا شده اند یا نکته خاصی از نظر طبی وجود داشته است. به این مسئله در علم حدیث تواتر می گویند یعنی مفید بودن کاسنی برای کبد در طب سنتی متواتر است. تواتر گاهی لفظی است گاهی معنوی. یعنی ممکن است همان لفظ تکرار نشده باشد اما همان مفهوم تکرار شده باشد چنانکه ما در تاکید روایات بر عسل، سیاهدانه، حجامت و ... نمی توانیم تردید کنیم. لذا می توانیم از قراین (تراکم ظنون)، تواتر و مقایسه مجموعه آیات و روایات در مواردی که سند حدیث ضعیف باشد به صدور حدیث از امام اطمینان حاصل کنیم. نکته بسیار مهم آن است که بحث سند حدیث در احکام به دلیل منتهی شدن به ثواب و عقاب حائز اهمیت بسیار است. لذا در بسیاری ازموارد مانند احادیث اخلاقی نیز علماء در بررسی سند حدیث آنچنان که در احادیث احکام دقت دارند وسواس به خرج نمی دهند. بسیاری از احادیث طبی نیز متواتر معنوی هستند و خبر واحد کمتر داریم تا نیاز به بررسی سند داشته باشیم. پس استفاده از مجموعه روایات، آیات قرآن، مجموعه رفتارهای معصومین، کتب متقدمین از علماء بزرگ، منابع طب سنتی، دستاوردهای جدید طبی و اجتهاد عالمان حدیث شناس به همراه استفاده از مشاوران متخصص در امور مختلف می تواند این مشکل را برطرف سازد. گرچه آشنایان با علم حدیث در درک این مسئله مشکل زیادی ندارند و این اشکال بیشتر ناشی از عدم آشنایی کامل با متدلوژی علم الحدیث است چرا که عده ای مطلبی راجع به سند حدیث شنیده اند و گمان می کنند که همه چیز سند حدیث است. اشکال سوم: گاهاً در احادیث تعارضاتی دیده می شود، این ها را چگونه باید حل کرد؟ در پاسخ به این سوال روایتی را بعنوان نمونه از میان روایات فراوان وارد شده در این بخش بیان می کنیم. در روایتی در کتاب بحارالانوار چنین آمده است که شخصی از امام سوال کرد: شخصی از طرف شما می آید که معروف به دروغگویی است و چیزی نقل می کند آیا آن را بپذیریم یا رد کنیم؟ امام فرمودند: آیا شب را روز و روز را شب معرفی می کند؟(یعنی آیا تضاد صد در صدی وجود دارد) گفت: نه حضرت فرمودند: اگر اینطور نیست پس او را تکذیب نکن چرا که تکذیب او تکذیب من است(عَنْ سُفْيَانَ بْنِ السِّمْطِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ رَجُلًا يَأْتِينَا مِنْ قِبَلِكُمْ يُعْرَفُ بِالْكَذِبِ فَيُحَدِّثُ بِالْحَدِيثِ فَنَسْتَبْشِعُهُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ لَكَ إِنِّي قُلْتُ لِلَّيْلِ إِنَّهُ نَهَارٌ أَوْ لِلنَّهَارِ إِنَّهُ لَيْلٌ قَالَ لَا قَالَ فَإِنْ قَالَ لَكَ هَذَا إِنِّي قُلْتُهُ فَلَا تُكَذِّبْ بِهِ فَإِنَّكَ إِنَّمَا تُكَذِّبُنِي بحارالأنوار ج 2ص 211( در روایت دیگری حضرت می فرمایند: اگر چیزی به ما نسبت دادند و خلاف آن را می دانی رد نکن چرا که چه می دانی برای چه گفتیم. یعنی ممکن است روایات در ظاهر تعارض داشته باشند اما وقتی وجه آن معلوم می شود متوجه می شویم که تعارضی در کار نبوده است و ما درک درستی از حدیث نداشته ایم َ( عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنِّي لَأُحَدِّثُ النَّاسَ عَلَى سَبْعِينَ وَجْهاً لِي فِي كُلِّ وَجْهٍ مِنْهَا الْمَخْرَجُ . بحارالأنوارج 2 ص198( بنابراین رفع تعارضات نیز نیاز به یک کار اجتهادی فقهی دقیق دارد که به عهده علمای حدیث شناس حوزه است گر چه ضروری است که یا خود ایشان به علوم طبی احاطه داشته باشند یا آنکه بهتر است شوراهای تخصصی مرکب از اطباء و دانشمندان علوم مربوطه شکل گیرند و با مشورت با هم این مشکلات حل شود. اشکال چهارم: احادیث طبی موردی است و عمومیت ندارد؟ این اشکال ناشی از یک قضاوت شتابزده است. اگر کسی با مکتب طب اخلاطی که قرابت زیادی با طب اسلامی دارد آشنا باشد می داند که اگر برای درمان غلبه خون حجامت توصیه شده موردی نیست بلکه یک اصل کلی است. و اگر برای درمان بلغم یک بیمار دوایی مرکب از آویشن و سیاهدانه و مصطکی و زنیان و عسل از سوی معصوم تجویز می شود کاملاً بر یک منطق اصولی استوار است چرا که داروهای گرم و خشک برای درمان بلغم تجویز شده است و این تجویز برای درمان بلغم قابل تعمیم است. لذا کسانی که به منطق این طب آشنا هستند می توانند تشخیص دهند که این توصیه ها شخصی است، مربوط به جغرافیای خاص و زمان خاص است یا عمومی است. بعنوان مثال در پایان رساله ذهبیه امام رضا علیه السلام می فرمایند هر کس به این دستورات عمل کند از همه بیماریها در امان است. لذا گرچه ظاهراً نامه برای مامون نوشته شده است اما امام فرصتی پیدا کرده برای بیان حقایق طبی برای همه مردم، پس مسئله کاملاً عمومی است چنانکه در آخر رساله بدان اشاره فرموده اند. گاهی هم ممکن است تجویز موردی باشد که از قرائن می توان متوجه شد مثلاً ممکن است برای بواسیر یک نفر یک دارو و برای بواسیر دیگری داروی دیگری تجویز شود. این تفاوت با توجه به علت بیماری و شرایط بیمار قابل درک است و گاهاً در خود روایت هم به آن اشاره شده است.
بخش دوم: بیان ماهیت - وجود یک مکتب، نه صرفاً مجموعه دستورالعمل : آنچه مراد ما از طب اسلامی است با آنچه در حال حاضر به عنوان طب اسلامی مطرح است در واقع طب مسلمانان است نه طب اسلامی آثار بوعلی، رازی، جرجانی و عقیلی و... را نمی توان طب اسلامی دانست گرچه در آثار ایشان توجه به اراده خداوند و مشیت و حکمت او فراوان به چشم می خورد. اما اساس این طب همان طب یونانی است که البته به عقیده برخی محققان منشا طب یونانی نیز طب ایرانی بوده است. این طب در دست دانشمندان مسلمان توسعه زیادی پیدا کرده حکمای مسلمین این طب را نظام بخشیده، توسعه داده و آن را به بالندگی رسانده اند. در این راستا ایشان مقلد صرف اساتید یونانی خود نبوده اند بلکه آراء ایشان را مورد نقد قرار داده اند بعنوان مثال رازی کتاب الشکوک الی جالینوس نوشته است. درادامه نقاط افتراق طب اسلامی با طب مسلمانان خواهیم پرداخت. در اینجا لازم است این نکته بسیار مهم را ذکر کنیم که آنچه به عنوان طب اسلامی مطرح می نماییم بایستی چارچوب،اساس و ارکان آن مبتنی بر آیات و روایات پی ریزی شود اما در هر حال چارچوب و قالب طب حکماء بزرگ مسلمان همان طب یونانی است. در ادامه بحث برای درک بهتر این مطلب مثالی از علم روانشناسی می زنیم. چند سالی است که اقبال عمومی به روانشناسی و علوم مرتبط با آن مثل تعلیم و تربیت بسیار چشمگیر شده است. در این میان بازار ترجمه کتب روانشناسی غربی بسیار داغ است. عده ای از روانشناسان متعهد و متدین، با توجه به اینکه علاقه مذهبی خود را در این علم نمی توانند نادیده بگیرند تلاش نموده اند که با استفاده از آیات و روایات مکتب روانشناسی اسلامی را معرفی نمایند. اما برخی موارد به این ترتیب کار کرده اند که چارچوب و قالب را از روانشناسی غربی اخذ نموده اند و در هر بخش اگر روایت یا آیه ای یا داستانی دینی متناسب با موضوع یافته اند بیان کرده اند. این کار مانند آن است که شما یک ساختمان با روانشناسی غربی بسازی و چند تابلو در اتاق ها و راهروها نصب کنی و در آن آیه و روایتی بنویسی. این روانشناسی اسلامی نیست بلکه اگر با آیه و روایت نقشه ساختمان را کشیدی فونداسیون ساختمان را ریختی و ستونها را بنا کردی، حال اگر آجرها را از جای دیگر آوردی باز نقشه و کلیت ساختمان مال شماست و می توان گفت قالب اسلامی است سایر مصالح را نیز شما به خدمت گرفته ای نه اینکه آیه و روایت در خدمت ساختار روانشناسی غربی قرار بگیرد. گرچه برخی محققین تلاش نموده اند تا ساختار روانشناسی اسلامی را بیان نمایند. در طب اسلامی نیز ما بایستی بتوانیم نقشه و چارچوب و ساختاری جدید مبتنی بر آیات و روایات ارائه دهیم که متمایز از سایر ساختارهای موجود طبی باشد. حال اگر از دستاوردهای سایر مکاتب طبی بعنوان مصالح این ساختمان استفاده کرده ایم بسیار زیبنده است اما نقشه و چارچوب مال اسلام است. -سوال: چه موقع یک مکتب طبی بوجود می آید؟ با چند مثال به این سوال پاسخ می دهیم بعنوان مثال به مکتب طبی هومیوپاتی نگاه کنید آقای هانمن که ابداع کننده این مکتب است با یک جمله این مکتب را ایجاد کرده است بر اساس این نظریه که مشابه را با مشابه باید درمان کرد. کلیه توضیحات و تفصیلات ایشان در کتاب ارگانون که مهم ترین متن هومیوپاتی به شمار می رود پیرو همین نظریه شکل می گیرد و درمان بیماریها نیز بر اساس همین نظریه صورت می گیرد. بعنوان مثال سوم طب غربی را در نظر بگیرید بر اساس نظر مورخین کسی که پایه گذار طب جدید است پاراسلسوس است که نظریه ورود شیمی(کیمیا گری) را به طب بیان کرد. این نظریه تحول جدی در طب ایجاد کرد و ساخت داروهای شیمیایی را در پی داشت. بنابراین ایجاد یک مکتب طبی درابتدا نیاز به مواد اولیه زیادی ندارد. به عبارتی دیگر آقای هانمن که نظریه مشابه درمانی را ارائه می کند نباید توقع داشت. که همه بیماران را درمان کند چرا که وی در حال پی ریزی یک مکتب است مانند کسی که هنوز دیوارهای یک ساختمان را بالا نبرده است به او بگوییم چرا اتاقها سرد است یا چرا هنوز لوستر و... ندارد. از کسی که شروع به ساخت یک مکتب می کند خصوصیات نقشه آن را باید بپرسیم. در طب سنتی نیز اصل و اساس بر ارکان، امزاج و اخلاط است نه درمان فلان بیماری. چون برخی گمان می کنند تا ما می گوییم طب اسلامی باید روایتی مبنی بر درمان ایدز و هپاتیت با همین عبارات و اسامی ارائه دهیم و الا طب اسلامی نخواهیم داشت. اگر اینطور است پس طب شیمیایی یک مکتب طبی نیست چرا که از درمان بسیاری از بیماریها عاجز مانده است. در طب سنتی عبارت ایدز و هپاتیت نداریم. بنابراین اینکه طب جدید برای نفی طب اسلامی بخواهد تنگناها و بن بست های خود را بیان کند و از طب اسلامی نو احیاء شده بخواهد که جوابهای فوری، دقیق و کاملی ارائه کند نوعی شارلاتانیزم تبلیغاتی است تا برخوردی عالمانه و منطقی. ما مدعی هستیم بر اساس آیات و روایات می توانیم نقشه، پی و ستونهای این ساختمان و حتی برخی جزئیات را نیز استخراج کنیم. اما آنچه قاعده است در روایات بنابراین است که ائمه فرمودند علینا القاءالاصول و علیکم لتفریع الفروع ما اصول را به شما القا می کنیم شما بر این اصول با فکر و اجتهاد به آن شقوق مختلف بدهید و جزئیات را پیدا کنید. پس نتیجه آنکه بر اساس مدعای ما با استفاده از آیات و روایات می توان یک مکتب طبی مستقل با وجوه اشتراک و افتراق و حدود مشخص بعنوان طب اسلامی ایجاد کرد. پس صرفاً یک سری دستورات پراکنده طبی نداریم بلکه بر اساس این دستورات می توانیم یک سیستم بهداشتی درمانی نو، کارآمد ومستقل طراحی کرد. ویژگیهای این مکتب و وجوه افتراق آن از سایر مکاتب در ادامه بیان می شود. - ویژگیهای این مکتب طبی: الف- ویژگیهای ممتاز کننده: ١- اتصال به وحی : بنابر آنچه از سیره و گفتار پیامبر و ائمه دریافت می شود ایشان هیچگاه رای و نظری از خود ابراز نمی کرده اند و آنچه می گفته اند مستقیم (در مورد پیامبر) و غیر مستقیم (در مورد امامان معصوم) به وحی متصل بوده است در واقع وقتی احادیث طبی را می خوانیم نسخه را از دست خداوند خالق انسان دریافت می کنیم 2- خطا ناپذیری: ویژگی اول باعث ایجاد عصمت و مصونیت از خطا و اشتباه می گردد در زمان حضور امام که هیچ امکان خطایی در کلام او وجود ندارد. در زمان غیبت امام معصوم که دسترسی به امام وجود ندارد اگر با متد صحیح به بررسی آیات و روایات پرداخته شود به مرز عصمت نزدیک می شویم و آراء و نظریات جدید آن را رد نمی کند. 3- کل نگر بودن: بسیاری از مکاتب طبی در حال حاضر کل نگر بودن را سر لوحه خود قرار داده اند. برخی از این مکاتب منظورشان از کل نگری بررسی تمام بدن انسان در مقابل بررسی جزئی از بدن است. برخی نیز خصوصیات روانی را به این مجموعه اضافه می کنند و طب خود را کل نگر می دانند. اما مقولاتی وجود دارد که هیچ یک از مکاتب طبی راهی برای شناخت، طرح، آزمایش و تجربه آن ندارند. یک مقوله بسیار مهم مبحث روح انسانی و خصوصیات آن و ارتباط متقابل آن با جسم است. بعنوان مثال خوردن گوشت زیاد و قساوت قلب، خوردن مال حرام و دشمنی با پاک ترین انسانهای تاریخ چون امام حسین (ع) ، استفاده از دعا و ذکر برای تسکین یا درمان آلام جسمی، تاثیر حالات روحی مادر بر شیر و انتقال آن به شیرخوار و هزاران مبحث دیگر و دست نخورده که علوم روز و علوم گذشته بشری بطور کل از آن بی اطلاعند و گهگاه اگر اشاراتی در این زمینه داشته اند به جهت استفاده از مباحث دینی بوده است. بر اساس آموزه های دینی بسیاری از مسائل ماوراءطبیعی در سلامتی موثرند که شناخت آنها از حوزه علوم پزشکی خارج است اما مگر می تواند طب نسبت به امور مربوطه به سلامتی بی تفاوت باشد. مثلاً تاثیر صدقه دادن در درمان بیماریها، تاثیر صله رحم در طول عمر و تاثیر عقیقه کردن (قربانی برای اطفال ) برسلامتی کودکان، تاثیر تربت سیدالشهدا در درمان بیماریها و ... همچنین تاثیر مشکلات جسمی بر مقوله های روحانی بسیار مورد تاکید است. در برخی روایات به تاثیر غلبه اخلاط بر خلقیات انسان اشاره شده است. بعنوان مثال تجبر و تکبر و عجله از مرّه و شهوت پرستی از غلبه خون و اشتهای زیاد برای طعام و شراب از بلغم بیان گردیده است لذا می توان گفت تنها مکتب طبی کل نگر طب اسلامی است روح و جسم را با هم می بیند و می تواند روابط آنها را شرح دهد. 4- علاج پذیری تمام بیماریها جز مرگ: بر اساس تعالیم دینی همه بیماریها قابل درمان هستند جز مرگ که دراین مکتب مرگ هم بیماری نیست بلکه برای تکامل انسان است پس بر خلاف مکاتب طبی دیگر که هر کدام در درمان برخی از بیماریها عاجز مانده اند و این بیماریها را لاعلاج دانسته اند؛ در طب اسلامی بیماری لاعلاج نداریم. البته ما در حال طراحی این مکتب و احیاء آن هستیم لذا چنین ادعایی نداریم که در حال حاضر نسخه کافی برای تمام بیماریها موجود است، بلکه معتقدیم در صورتیکه این مکتب با تمام ویژگیها و خصوصیات خود بکار گرفته شود بیماری لاعلاج نخواهیم داشت. ب- وجوه افتراق از طب سنتی: ١- کسانی که با طب سنتی آشنایی دارند ممکن است در مواجهه با روایات طبی تصور کنند این همان طب سنتی ایرانی است با همان عبارات و اصطلاحات رایج مثل خون و بلغم و صفرا و سودا،گرمی و سردی و.... در حالیکه استفاده از اصطلاحات مشترک دلیل بر یکی بودن دو مکتب نمی شود. ممکن است دو ساختمان ساخته شود هر دو با آجر و تیرآهن اما یکی مسجد بشود و دیگری خانه مسکونی. طبیعی است که مصالح اولیه یکی است اما نقشه و طراحی وقتی فرق کرد نتیجه متفاوت می شود و کارکردهای مختلفی بخود می گیرد. مثلاً در فلسفه بوعلی و حکمت مشائی ، محور عقل است و در فلسفه اشراق محور قلب است حال اگر اصطلاحات مشابه بین این دو مکتب دیده شد نباید فلسفه بو علی را با فلسفه مشاء اشت مطالب مشابه :تصمیم عجیب دولت درباره طب سنتی!جنبش احیای طب سنتی و اسلامی که بر عملکرد عطاری ها و اطبا نظارت تخصصی داشته باشد نقد مصاحبه ی دکتر سید هادی معتمدی(روانپزشک) با موضوع بختک(و نظر اطبا سنتی)طب سنتی،گنجی در خرابه (و نظر اطبا سنتی) نقش زبان عربی در ترجمه ی صحیح متون طب سنتی اسلامی آدرس نحوه تماس با بعضی مراکز و مطب های اطبا طب سنتیبچه های مسجد نواب صفوی - آدرس نحوه تماس با بعضی مراکز و مطب های اطبا طب سنتی - نام و نشانی اطبا طب اسلامی - ایرانی به نقل از عطاری ابابچه های مسجد نواب صفوی - نام و نشانی اطبا طب اسلامی موضوعات مرتبط: طب سنتی و اسلامی.:: اسرار حفظ صدا«طب اسلامی و ایرانی» موسسه بین المللی طب سنتی اسلامی. اطبّا برای رفع گرفتگی صدا چنین و اخرجنی مخرج صدق ....اندیشگاه طب - و اخرجنی مخرج صدق . - آزاد اندیشی در حوزه طب سنتی ایرانی اسلامی - اندیشگاه طب نشانی پزشکان طب سنتی اصفهاناحیای سلامت اصفهان - نشانی پزشکان طب سنتی اصفهان - ما روزی خود را در تندرستی مردم می جوییم نه استاندارد های کثیفجنبش احیای طب سنتی و اسلامی ایران اینها همان چیزهایست که اطبا و خود وزارت بهداشت و همه طب اسلامی، اثبات وجود بیان ماهیتمرکز تخصصی مشاوره طب سنتی ایران - طب اسلامی است که اکثر اطبا می گویند انبیا علم جایگزین استامینوفنجنبش احیای طب سنتی و اسلامی بومی هم از طریق تجویز اطبا یادگرفته اند که به محض بروز برچسب : اطبا سنتی اسلامی |