روش تحلیل محتوای کیفی
امروزه تحليل محتوا كاربردهاي زيادي در حوزهها و علوم گوناگون از جمله مطالعههاي رسانهاي در علوم اجتماعي و ارتباطات، ادبيات، قوم نگاري، روانشناسي، مسائل جنسيتي و جنسي، جامعهشناسي و علوم سياسي يافته است. عموما كاربرد تحليل محتوا را در سه مقوله اساسي گروهبندي ميكنند:
- استنباط دربارهي پيشايندهاي يك ارتباط
- توصيف و استنباط دربارهي ويژگيهاي يك ارتباط
- استنباط دربارهي اثرهاي يك ارتباط (ميرزايي؛ 1388؛ 418)
مزاياي تحليل محتواي كيفي
اگر ما بگوييم كه تحليلهاي محتواي كيفي درصدد حفظ مزيتهاي حاصل از تحليلهاي محتواي كمي در مورد تفسيرهاي متون كيفي هستند، پس اين پرسش پيش ميآيد كه اين مزيتها چه هستند؟ در اينجا به چهار نكته اشاره ميكنيم:
- قرار دادن مطالب يك متن در قالب مدل ارتباطي: بايد مشخص شود كه كدام بخش از استنتاجات ارتباطي را بايد براي جنبههاي مربوط به شخص برقرار كننده ارتباط (تجربيات او و احساسات و عقايد او)، براي موقعيتهاي كه در آنها متون شكل ميگيرند، براي زمينههاي اجتماعي – فرهنگي، براي خود متن توليد شده و براي كارآمد بودن و تاثير گذاري پيام حاصل از اين متون مورد استفاده قرار داد.
- قوانين مربوط به تحليلها: مطالب موجود در يك متن را بايد به شكل مرحله مرحله مورد تحليل قرار داد و همچنين بايد در اين تحليل از فرآيندهاي قانوني پيروي كرده و بتوانيم مطالب را در قالب واحدهاي تحليلي مفهومي تقسيم بندي كنيم.
- دسته بنديهاي موجود در كانون مركزي تحليلها: جنبههاي موجود در تفسير يك متن و همچنين سوالات مطرح شده در مورد آنها در قالب دستهبنديهايي قرار ميگيرند كه بايد آنها را با دقت فراوان در چارچوب فرآيند آناليز اصلاح و ويرايش كرد (حلقههاي بازخورد)
تاريخچه تحليل محتوا
تحليل محتواي كيفي متشكل از مجموعهاي از تكنيكهاست كه براي تحليلهاي سيستماتيك و برنامهريزي شده متوني به كار ميروند كه در مطالعات و بررسيهاي طولي 20 سال گذشته با موضوع پيامدهاي روانشناختي – اجتماعي پديده بيكاري به كار گرفته شدند. با مصاحبههاي آزادي كه انجام شد و در نتيجه آن بيش از 20000 صفحه از گفتههاي مصاحبه شوندگان بدست آمد، ترجيح داده شد كه از روش كيفي براي تحليل آنها استفاده شود.
ميتوانيم مراحل مختلف موجود در تاريخچه تحليل محتوا را به روشني مشخص كنيم:
- شكل ابتدايي: ما روشهاي مختلفي براي تحليل و مقايسه متون تفسيري را (مثل تفسيرهاي انجيل) در قالب تحليلهاي انجام شده قديمي در روزنامه، فرآيندهاي خط شناسي تا تحليلهاي انجام شده توسط زيگموند فرويد در حوزه خواب و رويا، مشاهده كردهايم.
- بيان نظري ارتباطات: پايه و اساس تحليل محتواي كيفي توسط افرادي نظير لازارسفلد و لاسول در آمريكا در طول دهههاي 20 و 30 قرن بيستم مشخص گرديد و به دنبال آن نخستين كتاب در مورد اين موضوع منتشر شد.
- گستره چند رشتهاي و تفاوتها: در دهه 60 قرن بيستم، روش اسلوب شناختي در حوزههايي مثل زبان شناسي، روان شناسي، علوم اجتماعي / جامعه شناسي، تاريخ و هنر و ... مشاهده گرديد و به دنبال آن اين روندها نيز اصلاح شدند (اصلاح مدلهاي مختلف ارتباطي؛ تحليل جنبههاي غيركلامي، تحليلهاي تصادفي، استفاده از برنامههاي كاربردي كامپيوتري و ...)
- مرحله نقدهاي كيفي: از اواسط قرن بيستم، اعتراضاتي بر ضد تحليلهاي سطحي كه بدون توجه به مفاهيم و متون جديد انجام شده بودند مطرح شد؛ زيرا ين تحليلها با سادهتر كردن و تحريف در حوزه معرفي ويژگيهاي مختلف يك متن انجام ميشدند. به دنبال اين اعتراضات، روشهاي كيفي در حوزه آناليزهاي مختلف يك متن انجام ميشدند. به دنبال اين اعتراضات، روشهاي كيفي در حوزه تحليلهاي محتوا مورد استفاده قرار گرفتند.
هدف از انجام اين روش
هدف از انجام تحليل محتواي كيفي را ميتوان در قالب تمامي ارتباطات ثبت شده تعريف كرد (مثل گفتههاي ثبت شده از مصاحبه شوندگان، بحثها و گفتگوها، اصول مربوط به مشاهدات، نوارهاي ويدئويي، اسناد و ...) ، تحليلهاي محتوايي فقط بر تجزيه و تحليل مفهومهاي موجود در مطالب مطرح شده نميپردازند. ليسمن و بكر (1973) مفاهيم مختلفي را در سطوح مختلف معرفي ميكنند: موضوعات و عقايد اصلي متن كه به عنوان مفهوم اصلي متن در نظر گرفته ميشوند؛ اطلاعات حاصل از متن به عنوان جديدترين مفاهيم تجزيه و تحليل جنبههاي ظاهري متون نيز جزء اين اهداف در نظر گرفته ميشوند. تحليلهاي محتوايي ميتوانند متن را در قالب يك مدل ارتباطي دربياورد كه تعريف كننده اهداف تحليل خواهد بود. اين مطلب از سوي كيپندرف مطرح شده؛ او ميگويد: " تحليل محتوا عبارتست از كاربرد روشهاي تكثيرسازي و روشهاي ارزيابي كننده براي بدست آوردن استنتاجات از متن موجود و همچنين ارائه استنباطهايي از شرايط يا خصوصيات ديگر منبع آن متن "
وجه تمايز تحليل محتواي كمي و كيفي
تحليل محتواي كمي، به طور عمده در يك ارتباط جمعي بعنوان روشي براي شمارش عناصر يا عوامل متني آشكار استفاده ميشود كه جنبهاي از اين روش براي بيتوجهي لغوي و اطلاعات معناشناختي نهفته در متن مورد انتقاد قرار ميگيرد. در مقابل، تحليل محتواي كيفي بطور اساسي در انسان شناسي، جامعه شناسي كيفي و روانشناسي، به منظور بررسي كردن پيامهاي فيزيكي اصلي و اساسي معاني توسعه يافته است. دوم اينكه، تحليل محتواي كمي، براي تست كردن فرضيهها و يا توجه كردن به سوالات جمعآوري شده از تحقيقات تجربي قبلي و نظري، مطلوب و استنتاجي است. در مقابل، تحليل محتواي كيفي، بطور اساسي استقرايي است و پايه بررسي موضوعات و مضمونها آنگونه كه از دادهها نتيجه ميشود ميباشد. در بعضي موارد تحليل محتواي كيفي تلاشهايي براي خلق تئوري است. سوم اينكه، تكنيكهاي نمونهگيري دادهها، توسط دو روش كه متفاوت هستند، انجام ميشود. تحليل محتواي كمي نياز دارد كه دادهها با استفاده از نمونهگيري تصادفي يا ديگر رويكردهاي احتمالي، به دليل اينكه از اعتبار نتيجهگيري مطمئن باشند انتخاب ميشوند. در مقابل، نمونههاي تحليل محتواي كيفي معمولا شامل متنهاي انتخاب شده هدفمند ميباشد كه ميتواند به سوالات تحقيقي كه بررسي شده است، شكل ببخشد. آخرين مورد اينكه دستاوردهاي دو روش متفاوت هستند . رويكرد كمي، چيزهايي را توليد ميكند كه ميتواند با روشهاي آماري متفاوت بطور صحيح بكار برده شود. در مقابل، رويكرد كيفي معمولا نوع شناسي و توصيفات را در طي اظهاراتي كه از موضوعاتي كه منعكس كننده ديد دنياي اجتماعي است، ايجاد ميكند. با توجه به اين مفهوم، چشماندازهاي مولدان متن ميتواند نه فقط از سوي محقق بلكه از سوي خوانندگان نتايج متن بهتر درك شود. تحليل محتواي كيفي به مضمون منحصري توجه ميكند كه گستره معاني پديده را نسبت به اهميت آماري متداول متنها يا مفاهيم خاص بررسي ميكند. در كار تحقيق واقعي، دو رويكرد منحصر به فرد نيستند و ميتوانند التقاط گردند. همانگونه كه بوسيله اسميت پيشنهاد شد " تحليل كيفي با صورتها و الگوهاي نتايج پيشين از فرم و شكل سرو كار دارد در حالي كه تحليل كمي به مدت و كثرت و فراواني فرم و صورت ميپردازد.
بدين ترتيب تحليل محتواي كيفي شامل يك فرايند طراحي شده براي متمركز كردن دادههاي خام به سمت موضوعات و طبقهبنديهايي براساس استنباط و تفسير معتبر ميباشد. اين فرآيندها از استدلال استقرايي، بوسيله چنين موضوعات و طبقهبنديهايي كه از دادهها از طريق بررسي دقيق محقق و مقايسه هميشگي حاصل ميشود، استفاده ميكنند. اما تحليل محتواي كيفي به كنار گذاردن استدلال استنباطي نيازي ندارند. همچنين ايجاد كردن مفاهيم و متغيرها از نظريه يا مطالعات قبلي براي تحقيق و بررسي كيفيت، مخصوصا در ابتداي تحليل دادهها بسيار مفيد ميباشد.
سه رويكرد به تحليل محتواي كيفي
تحليل محتوا يك تكنيك كيفي تحقيق است كه به طور گسترده مورد استفاده قرار ميگيرد. به جاي آنكه يك روش منفرد باشد، كاربردهاي متداول تحليل محتوا سه رويكرد متمايزي را براساس درجه نقش استدلال استقرايي نشان ميدهد: قراردادي، هدايتي، تلخيصي. همه اين سه ديدگاه براي تفسير معنا از محتواي دادههاي متن ، مورد استفاده قرار ميگيرند، بنابراين بر الگوي مبتني بر اصول طبيعي توافق دارند. تناقضات اصلي ميان رويكردها شامل رمزگذاري طرحها، اساس رمزها، و مخاطراتي كه در برابر قابليت اطمينان است ميباشد. در تحليل محتواي قراردادي، طبقهبنديهاي رمزگذاري به طور مستقيم از داده متن اقتباس شده است. اين رويكردي است كه براي تكوين نظريه زمينهاي استفاده ميشود. با يك رويكرد هدايتي، تحليل با يك نظريه يا يافتههاي مربوط به تحقيق به عنوان راهنمايي براي رمزهاي مقدماتي آغاز ميگردد. بنابراين در طي تحليل دادهها، محققان خودشان را در اطلاعات غرق ميكنند و به موضوعات اجازه پديدار گشتن از آنها را ميدهند. معمولا هدف اين رويكرد معتبر كردن يا گسترش دادن يك چارچوب عقلي و ذهني يا تئوريك ميباشد. روش سوم، تجزيه و تحليل فشرده شده محتوا ميباشد كه با شمارش كلمات و يا مفهوم روشن و آشكار همراه است، بنابراين تحليل را براي گنجاندن معاني و موضوعات پنهان بسط ميدهند. هدف اين رويكرد كاوش كردن كاربرد كلمات، نشانگرها در يك روش قياسي ميباشد.
شرايط كلي تحليل محتواي كيفي
در ابتداي استفاه از اين تكنيك ، دانشمندان بيشتر به بررسي كيفي محتواها ميپرداختند. امروزه نيز با انواع شيوههاي كمي، تحليلهاي كيفي همچنين مورد استفاده است. در اينگونه بررسيهاي كيفي، هدف آنست كه تاثير متنهاي مورد نظر بر روي گيرنده پيام (خواننده، شنونده، بيننده) سنجيده شود و اين از آن طريق انجام ميگيرد كه محقق بار ارزشي مفاهيم و عبارتهاي بكار برده شده را بررسي و شمارش ميكند. به عبارت ديگر يك شيوه مهم و معمول از تكنيك تحليل محتوا به شمارش مفاهيم و پيامهايي ميپردازد كه فرستنده پيام ابراز داشته است. گاه تعداد اين پيامها خود گوياي يك مطلب خاص هستند كه در شرايط عادي جلب توجه نميكنند، اما مخاطب را بطور ناخودآگاه تحت تاثير قرار ميدهد و گاه نسبت تعداد اين پيامها با تعداد پيامهاي ديگر مقايسه ميشود و از آن طريق اطلاعاتي بدست ميآيد.
بنابراين شرايط كلي تحليل محتواي كيفي به اين ترتيب است:
- تعيين چهارچوب تئوريكي:
در اينجا محقق ميبايست ابتدا چهارچوب تئوريكي داشته باشد، كه براساس آن فرضيهها و متغيرهاي خود را مشخص سازد و سپس در پي يافتن روشي برآيد كه براي سنجش آن متغيرها مناسب باشند.
- نمونهگيري:
به اقتضاي مسئله مورد بررسي، محقق بايد متنهايي را گردآوري كند كه در آنها بتوان مسئله مورد بررسي را به نحو قابل تعميم تحليل نمود. انتخاب اين نمونهها همواره به اقتضاي مسئله مورد بررسي خواهد بود.
- واحد محتوا:
پس از نمونهگيري، نوبت به تعيين واحدهاي سنجش ميرسد. اين واحدها ميتوانند لغات، جملهها ، سرمقالهها ... باشند كه ما ميخواهيم بار ارزشي آنها را بسنجيم و يا براساس محتوايشان آنها را طبقهبندي كنيم.
- واحد كاربردي در تحليل محتوا:
تقريبا همه بررسيهاي تحليل محتوايي يكي از پنج واحد زير را بكار بردهاند:
الف) كلمه يا نماد: معمولا كوچكترين واحدي است كه در پژوهش تحليل محتواي بكار ميرود. به نظر ميرسد كلمهها و نمادها گستردهترين كاربرد را در بررسيهاي " سبك " " روان درماني " " بازرسي ادبي " داشتهاند.
ب) موضوع : از جنبههاي بسياري موضوع يعني اظهاري واحد درباره چيزي مفيدترين واحد تحليل است. تقريبا كاربرد اين واحد در پژوهشهاي مربوط به تبليغات ارزشها، ايستارها، اعتقادات و نظاير آن ضروري است. اشكال عمده آن، اين است كه معمولا رمزگذاري موضوعها باعث اتلاف زمان ميشود. همچنين اشكال ديگر اين است كه حدود آن به سادگي حدود كلمه، پاراگراف يا عنوان قابل تشخيصاست.
پ) شخصيت: اغلب در مورد بررسيهايي كه درباره (محتواي) افسانهها، نمايشنامهها، فيلمها، برنامههاي راديويي و ديگر اشكال مطالب سرگرم كننده است، از شخصيت متن به عنوان واحد مثبت استفاده ميشوند. پژوهشهايي كه شخصيت را واحد ثبت قرار ميدهند بر تحليل ويژگي قومي، اجتماعي، اقتصادي، زوجي، روانشناختي ديگر ويژگيهاي شخصيتها متمركز شده است.
ت)جمله يا پاراگراف: به دليل اينكه معمولا واحدهايي دستوري تنظيم جمله يا پاراگراف قابل طبقهبندي در مقولهاي واحد نيستند به ندرت به عنوان واحد ثبت بكار ميروند . هنگامي كه دقت اندازهگيري مهم باشد، جمله يا پاراگراف به ندرت رضايتبخش است در اين مورد احتمالا از كلمهها يا موضوعها استفاده خواهد شد. از سوي ديگر هنگامي كه فقط به اندازهگيري خام ويژگيهاي محتوا در متن وسيعي از اطلاعات نياز داشته باشيم احتمالا رمزگذاري جملهها يا پاراگرافها بسيار سخت انجام ميشود.
ث)عنوان: وقتي كه قرار است مقالهاي كامل، فيلم، كتاب يا برنامهاي راديوئي توصيف شود از عنوان براي واحد ثبت استفاده ميكنيم. اين واحد براي بيشتر پژوهشها بسيار ناخالص است و هنگامي كه عنوانها بين دو مقوله قرار ميگيرد ممكن است مشكلاتي ايجاد كند. تحليل عنوان هنگامي نتايجهايي به دنبال دارد كه با مقولههايي به كار رود كه به خوبي تنظيم شدهاند.
تهيه طبقههاي تحليل: واحدهاي محتوا ميبايست نظير پاسخهاي پاسخگويان در تكنيك مصاحبه و يا واحدهاي مشاهده در تكنيك مشاهده طبقهبندي شوند. بدين منظور همانند تكنيك مشاهده به طبقاتي نيازمنديم كه واحدهاي بررسي شده در يك متن را در آن طبقات يا ردهها دستهبندي كنيم. اين طبقهبندي خصوصا وقتي مورد نياز است كه ما تحليل خود را براساس يك تئوري بنا كرده باشيم و بخواهيم متغيرها و فرضيههاي خود را بررسي نماييم. طبقات محتواها بايد داراي همان شرايطي باشند كه در تكنيك مصاحبه و مشاهده نيز در نظر گرفته ميشوند.
فرآيند تحليل محتواي كيفي
فرآيند تحليل محتواي كيفي اغلب در طول مراحل اوليه جمعآوري دادهها شروع ميشود. اين درگيري اوليه در مرحله تحليلي به شما كمك ميكند كه مابين تكوين مفاهيم جمعآوري دادهها به عقب و جلو حركت كنيد. وممكن است به شما در نشان دادن جمعآوري دادههاي بعدي به سمت منابعي كه براي پرداختن به سوالات تحقيق مفيدتر هستند، كمك كند. براي حمايت كردن نتايج موثق و معتمد، تحليل كيفي محتوا شامل يكسري عملكردهاي سيستماتيك و واضح براي پردازش دادهها ميباشد. بعضي از مراحل با عملكردهاي تحليل محتواي كمي قديمي همپوشي دارند. براساس اهداف مورد بررسي و مطالعه شما، تحليل محتواي شما ممكن است انعطافپذيرتر و استانداردتر باشد اما بطور كلي ميتواند به مراحل زير تقسيم شود، كه با مقايسه دادهها و گزارشات منتشر شده از طريق نوشتن يافتهها در يك گزارش، آغاز ميشود.
مرحله (1):
تحليل محتواي كيفي ميتواند براي انواع گوناگون تحليل دادهها استفاده گردد. اما بطور كلي دادهها، نياز به تغيير يافتن به سمت متن نوشتاري قبل از اينكه تحليل شروع شود، دارد. اگر دادهها از متنهاي موجود سرچشمه بگيرد، گزينش محتوا بايد توسط آنچه كه شما ميخواهيد بدانيد، قابل توجيه باشد.در مطالعات علم كتابخانه و اطلاعات، تحليل محتواي كيفي اغلب براي تحليل كردن رونوشتهاي مصاحبه به منظور رهاسازي يا شكل دادن اطلاعات مردم در مورد رفتارها و تفكرات، بيشتر مورد استعمال قرار ميگيرد. هنگام تنظيم مصاحبهها چنين سوالاتي به چشم ميخورد: آيا همه سوالات مصاحبه كننده يا تنها سوالات عمده بايد از راهنماي مصاحبه تنظيم و رونوشت شود؟ آيا بيان كردن بايد بطور ادبي تنظيم شود يا تنها در يك خلاصه؟ آيا مشاهدات در طي مصاحبه (مثل: صداها، مكثها و ديگر رفتارهاي شنيدني) بايد نسخهبرداري شود يا نه؟ پاسخ شما به اين سوالات بايد براساس سوالات تحقيقتان باشد. در حاليكه يك نسخه كامل ممكن است مفيدتر باشد و ارزش افزوده شده آن زمان اضافه مورد نياز را براي ايجاد كردن آن توجيه نميكند.
مرحله (2) تعريف واحد تحليل:
واحد تحليل به بخش اساسي متن به منظور مقوله بندي در طول تحليل محتوا اشاره دارد. اين پيامها بايد قبل از اينكه آنها بتوانند رمزگذاري شوند، يكي شوند و اختلافات در تعريف واحد ميتواند در تصميمهاي رمزگذاري همانند مقايسه نتايج با ديگر بررسيهاي مشابه تاثيرپذير باشد. بنابراين تعريف كردن واحد رمزگذاري يكي از اساسيترين و مهمترين تصميمات است. معمولا تحليل محتواي كيفي از موضوعات فردي بعنوان واحد براي تحليل نسبت به واحدهاي زبانشناختي فيزيكي استفاده ميكند (مثل كلمه يا پاراگراف) و اغلب در تحليل محتواي كمي مورد استعمال قرار ميگيرد. يك نمونه از اين مورد ممكن است تنها در يك كلمه، يك عبارت، يك جمله، يك پاراگراف و يا يك سند كامل بيان گردد. وقتي از موضوع بعنوان يك واحد رمزگذاري استفاده ميكنيد، شما بطور اساسي اظهارات يك ايده و عقيده را جستجو مينماييد. بنابراين شما، ممكن است يك كد براي يك بخش متني در هر اندازهاي، به مقدار آن بخشي كه يك موضوع منحصر يا مسئله مربوط به سوالات تحقيقتان ارائه ميدهد، ارائه دهيد.
مرحله (3) تكوين مقولهها و يك طرح رمزگذاري:
مقولهها و يك برنامه رمزگذاري ميتواند از سه منبع ناشي شود: دادهها، مطالعات و بررسيهاي مربوطه قبلي و تئوريها. طرحهاي رمزگذاري ميتواند هم بصورت قياسي و هم استقرايي توسعه يابند. در بررسيهايي كه هيچ تئوري وجود ندارد، شما بايد طبقهبنديها را بصورت استقرايي از دادهها جمعآوري كنيد. بخصوص كه تحليل محتواي استقرايي براي مطالعاتي كه براي تكوين نظريه، نسبت به آنهايي كه براي توصيف يك پديده خاص يا تغيير يك نظريه موجود در نظر گرفته ميشود، مناسب است. زمانيكه مقولهها بطور استقرايي از دادههاي خام تكوين مييابد، شما به منظور استفاده از روش مقايسهاي ثابت از آنجا كه تنها قادر به برانگيختن بينشهاي اصلي نيستيد، تشويق ميشويد اما روش مقايسهاي دائم ميتواند تفاوتهايي مابين مقولههاي آشكار بوجود بياورد. ماهيت روش مقايسهاي دائم 1) مقايسه سيستماتيك هر متن مقرر شده براي يك مقوله، با هر يك از متون منصوب شده قبلي براي آن مقوله 2) ادغام كردن مقولهها و شاخصهايشان از طريق توسعه يادداشتهاي تفسيري، ميباشد. در بعضي بررسيها، شما يك مدل مقدماتي يا تئورياي براساس تحقيقتان خواهيد داشت. شما ميتوانيد يك ليست اوليه از مقولههاي رمزگذاري مدل يا تئوري ايجاد كنيد. گزينش طرحهاي رمزگذاري تكوين يافته در مطالعات قبلي ، مزيت حمايت از گردآوري و مقايسه يافتههاي تحقيقي در مقابل مطالعات چندگانه را دارد. تحليل محتواي كيفي به شما اجازه در نظر گرفتن يك واحد از متن بيشتر از يك مقوله بطور همزمان را ميدهد. با اين حال، مقولهها در طرح رمزگذاري شما بايد به روشي كه آنها از لحاظ ذاتي (دروني) ظاهرا تا جايي كه ممكن است، متجانس و همگون و از لحاظ خارجي نامتجانس باشند، تعريف شوند. براي اطمينان از انسجام رمزگذاري، بويژه زمانيكه چندين رمزگذار درگير هستند، شما بايد يك راهنماي رمزگذاري، كه معمولا شامل مقولههاي اسامي، تعاريف يا قوانيني براي كدها و نمونهها و مثالها ميباشند، تكوين دهيد. بعضي از راهنماهاي رمزگذاري يك زمينه ديگر براي نكته برداشتن بعنوان دستاورد رمزگذاري را دارا هستند. استفاده از روش مقايسهاي هميشگي به راهنماي رمزگذاري از طريق فرايند تحليل داده، شكل خواهد بخشيد و با يادداشتهاي تفسيري افزايش خواهد يافت.
مرحله (4) :
طرح رمزگرداني را بر روي يك نمونه از متن آزمايش كنيد. اگر شما از يك فرآيند استاندارد بطور منصفانه در تحليل آن استفاده ميكنيد، شما ميخواهيد طرح كدگذاري اخيرتان را در فرآيند توسعه داده و اعتبار (قانوني ) بخشيد. بهترين بررسي از شفافيت و تداوم تعاريف مقولهتان، رمزگذاري كردن يك نمونه از دادههايتان است. بعد از اينكه نمونه كدگذاري شد، هماهنگي در كدگذاري، در بيشتر موارد از طريق يك ارزيابي از توافق كدگذار داخلي نيازمند چك شدن ميباشد. اگر سطح هماهنگي پايين است. قوانين كدگذاري شده بايد دوباره بررسي شوند. ترديدها و مسائل نگران مربوط به تعريف طبقهبندي، رمزي كردن قوانين يا دستهبندي موارد خاص نيازمند اين هستند كه مورد بحث قرار گيرند و در ميان گروه تحقيقيتان حل شوند. رمزي كردن متن نمونه، بررسي كردن انسجام كدگذاري و تجديد نظر كردن قوانين كدگذاري، يك فرايند تكراري است و بايد تا زمانيكه به هماهنگي كدگذاري دست يابد، بايد ادامه داشته باشد.
مرحله (5) رمزگذاري همه متن:
وقتي كه انسجام كافي صورت گيرد، قوانين رمزگذاري شده ميتوانند براي مجموعه كل متن، بكار گرفته شوند. در طول فرآيند كدگذاري، شما نياز به بررسي كردن كدگذاري بصورت تكراري به منظور جلوگيري از " رانده شدن به سمت يك حس شخصي از آنچه كه كدها معني ميدهد " داريد. به اين دليل كه كدگذاري ادامه مييابد، و همچنان دادههاي جديد براي جمعآوري شدن نيز افزوده ميگردند، اين امر ممكن است كه موضوعات و مفاهيم جديد آشكار گرديده و نياز به اضافه كردن كد گذار دستي باشد.
مرحله (6) ارزيابي كردن انسجام كدگذاري:
بعد از كدگذاري مجموعه كامل دادهها، شما نياز به دوباره وارسي كردن هماهنگي بين رمزگذاري داريد. محتاطانه نيست كه فرض كنيم، اگر يك نمونه در روشي معتبر و هماهنگ كدگذاري شود، رمزگذاري همه مجموعه از متن هم منسجم ميگردد. همچنين ، درك رمزگذار از طبقهبنديها و قوانين رمزگذاري ممكن است به نحو ظريفي در طول زمان تغيير يابد، و به سمت پراكندگي بيشتر سوق نمايد. به همين دليل، شما نياز به دوباره وارسي كردن هماهنگي رمزگذاري داريد.
مرحله (7) استخراج نتايج از دادههاي رمزي:
اين مراحل شامل پي بردن به موضوعات يا مقولههاي مشخص شده و شاخصهاي آنها ميباشد. در اين مرحله، نتيجهگيري خواهيد كرد و بازسازيتان از معناي استخراج شده از دادهها را ارائه خواهيد داد. فعاليت شما ممكن است شامل بررسي كردن مشخصات و ابعاد طبقهبنديها، تعيين كردن روابط بين طبقهبنديها، آشكار كردن الگوها و تست كردن طبقهها در مقابل همه دادهها باشد. اين امر يك مرحله بحراني در فرآيند تحليل است و موفقيت آن تقريبا هماهنگ با تواناييهاي استدلاليتان خواهد بود.
مرحله (8) گزارش روش و يافتههايتان:
براي اينكه بررسي و تحقيق شما درست باشد، نياز به اين داريد كه از شيوه و فرآيند تحليلتان بصورت كامل و صحيح مراقبت كرده و گزارش دهيد. در مورد تحليل محتواي كيفي، شما به گزارش تصميمها و اعمال مربوط به فرآيند رمزگذاري همانند روشي كه شما براي برقراري قابليت اعتماد بررسيتان استفاده ميكنيد، نياز داريد. تحليل كيفي محتوا، نشانههاي آماري و شمارشي ارائه نميدهد، بلكه، الگوها و موضوعات و اهميت طبقهبندي براي يك حقيقت اجتماعي را آشكار ميسازد. ارائه كردن يافتههاي تحقيق از تحليل كيفي محتوا دشوار است. اگرچه يك عمل رايج براي استعمال برآورد هزينه نوعي به منظور توجيه كردن نتايج است، شما ممكن است روشي ديگر را براي ارائه دادهها، شامل جدول مشخصات، نمودارها، جداول و شبكههاي ذهني و مفهومي خواستار باشيد. در پايان فرم و گسترش گزارش به اهداف خاص تحقيق بستگي دارد. وقتي نتايج تحليل محتواي كيفي ارائه ميشود، شما بايد براي يك تعادل بين توصيف و تفسير تلاش كنيد. توصيف به خوانندگان شما پيشزمينه و بافت متن را ارائه ميدهد بنابراين نياز به غني شدن دارد. تحقيق كيفي بطور اساسي و بنيادي ، تفسيري است و تفسير درك تئوري و شخصيتان از پديدههاي تحت بررسي را بازگو ميكند. يك گزارش خواندني و مورد علاقه " توصيف كافي براي اجازه دادن به خواننده به منظور فهميدن اصل براي يك تفسير را فراهم ميآورد و يك تفسير كافي به خواننده اجازه درك توصيف را ميدهد."
معيار قابليت اطمينان و اعتمادپذيري
اعتبار، پايايي و عينيت، ملاكهايي هستند كه براي ارزيابي كيفيت تحقيق در پارادايم تحقيق متعارف اثباتگرايان استفاده ميشود. همانند يك روش تفسيري، تحليل محتواي كيفي ، از سنت اثباتگرايانه در فرضيه هاي اصلي ، اهداف تحقيق و فرآيندهاي استدلالي متفاوت مي باشد. بنابراين باعث ايجاد ملاك متعارف نامناسب براي قضاوت نتايج تحقيق مي گردد. براي سازماندهي اين فضا، لينكلن و گوبا ( 1985 ) ، چهار معيار براي ارزيابي كار تحقيقي تفسيري ايجاد كردند: اعتبار پذيري، انتقال پذيري، قابليت اطمينان و تٲييد پذيري ( قابليت تٲييد )
اعتبار اشاره دارد به " ارائهي مناسب ساختارهاي دنياي اجتماعي تحت مطالعه" لينكلن و گوبا ( 1985 )، يكسري فعاليتهايي كه به بهبود بخشيدن اعتبار در نتايج تحقيقتان كمك مي كند، را ارائه مي كنند: تماس طولاني با محيط پرورش ، مشاهده ي مستمر، بررسي از زواياي مختلف، تحليل موارد منفي، بررسي كردن تفاسير در مقابل داده هاي خام، تبادل نظر با همتايان و كنترل از سوي اعضا. براي ارتقاي اعتبار تحليل محتواي كيفي محققان نه تنها نياز به طراحي استراتژي هاي جمع آوري داده ها كه قادر به درخواست كردن مناسب عرضه ها مي باشد دارند، بلكه همچنين نيازمند طراحي فرآيندهاي واضح ( شفاف ) براي رمز گذاري كردن و ترسيم نتايج از داده هاي خام مي باشند.
تجربه و دانش رمز گذاران و شفاف سازي عملكرد هاي رمز گذاري، امري ضروري است. همچنين اين امر براي آماده سازي رمز گذاران از طريق يك برنامه ي آموزشي كامل مفيد مي باشد.
انتقال پذيري اشاره به سبط فرضيه ي كاري محقق وارد كه مي تواند در مفهوم ديگري بكار گرفته شود. فراهم آوردن يك شاخص انتقال پذيري وظيفه محقق نيست، و تا اندازه اي او براي ايجاد مجموعه داده ها و توضيحات ، مسئول مي باشد كه به اندازه كافي ارزشمند مي باشد، بنابراين ديگر محققان قادر به قضاوت كردن در مورد انتقال پذيري يافته ها براي موقعيت ها و محيط هاي متفاوت مي باشند.
قابليت اطمينان اشاره به پيوستگي فرايند داخلي و روشي كه محقق براي تغيير شرايط در پديده به خود اختصاص مي دهد، دارد.
قابليت تٲييد، اشاره به گسترش مشخصه هاي داده ها ، دارد همانگونه كه توسط محقق ثابت نگه داشته شده است، مي تواند بوسيله كساني كه نتايج تحقيق را مي خوانند و باز بيني مي كنند ، تٲييد شود.
تكنيك اصلي براي برقراري قابليت اطمينان و قابليت تٲييد از طريق رسيدگي فرآيند ها و يافته هاي محقق مي باشد. قابليت اطمينان بوسيله ي بررسي كردن ثبات فرايند هاي مطالعه و قابليت تٲييد توسط سنجيدن انسجام داخلي و دروني ما حصل تحقيق، يعني، داده ها، يافته ها، تفاسير و پيشنهاد ها صورت مي گيرد. عناصري كه مي تواند در اين رسيدگي ها مورد استفاده قرار گيرد شامل داده هاي خام، يادداشتهاي دامنه، نكته هاي تئوري، راهنماي رمز گذاري، نكات فرآيند و غيره مي باشد. فرآيند رسيدگي داراي 5 مرحله است: پيش ثبت كردن، تعيين توانايي رسيدگي، توافق رسمي، اعتماد پذيري( قابليت اطمينان و تٲييد ) و مذاكرات.
كاربرد كامپيوتر در تحليل محتواي كيفي
به طور خاص در سالهاي اخير چندين برنامه ي كامپيوتري در چارچوب تحليل هاي كيفي ايجاد شده اند و هدف از توليد آنها حمايت ( و نه جايگزين شدن ) از جنبه هاي مربوط به تفسير كردن متون است.
كامپيوتر در اينجا يك نقش سه گانه بر عهده دارد:
كامپيوتر به عنوان يك دستيار، يك عامل حمايت كننده و تسهيل كننده ي مراحل مربوط به تحليل هاي متني عمل مي كند; اين تحليل ها بر روي صفحه ي كامپيوتر انجام مي شوند ( از كامپيوتراز طريق كار يا مطالب نوشته شده، كشيدن خطوطي زير برخي مطالب، نوشتن نكاتي در بخش هاي حاشيه اي مطالب كه تعريف كننده ي محتويات دسته بندي شده و قوانين كد گذاري كننده، ثبت ديدگاه ها دركنار متون و ... استفاده مي شود. ) كامپيوتر مي تواند ابزار مفيدي را براي تنظيم و اداره كردن متن به ما ارائه كند ( ارائه ي ابزار تحقيقاتي، ابزاري براي بررسي صفحات بعدي، جمع آوري و ويرايش صفحه ها و ...) .
كامپيوتر به عنوان يك مركز جمع آوري كننده ي اسناد و مدارك، ثبت كننده ي تمامي جنبه هاي ارائه شده از سوي مفسران، قابل فهم كردن تحليل ها و فراهم كردن زمينه اي براي تكثير و كپي آنها.
كامپيوتر لينك هايي را در مورد تحليل هاي كمي به ما ارائه مي كند ( كه اغلب از طريق يك برنامه ي خاص اجرا مي شوند ) ، كه مي توانيم آنها را براي مقايسه ي تعداد دفعات تكرار دسته بندي ها، بدون رخ دادن خطا يا خطر كه معمولآ در حين انتقال هاي دستي مطالب به برنامه ي كامپيوتري ديگر رخ مي دهند مورد استفاده قرار دهيم .
براي استفاده از تحليل هاي كيفي مخصوصي از طريق كامپيوترها، به طور خاص مي توانيم دو برنامه را معرفي كنيم :win Max و ATLAS/ti
بنابراين تحليل محتواي كيفي معمولآ توسط برنامه هاي كامپيوتري حمايت مي شود، همانندATLAS.ti و NVivoبرنامه ها در پيچيدگي و ظرافتشان متفاوت هستند، اما هدف معمولشان كمك كردن به محققان در سازماندهي، مديريت و رمز گذاري داده ها ي كيفي در يك شيوه ( رفتار ) كارآمدتر مي باشد. عملكردهاي پايه كه بوسيله چنين برنامه هايي حمايت مي شوند، شامل ويراست كردن متن، نكته برداشتن و يادداشت كردن، رمز گذاري كردن، اصلاح متن و كاربرد مناسب طبقه و انشعاب مي باشد. بيش از پيش نرم افزار تحليل كيفي داده ها يك مدل ارائه ي بصري را گنجانده است كه به وضوح به محقق اجازه ي واضح ديدن روابط بين طبقه بندي ها را مي دهد. حتي بعضي از برنامه ها يك تاريخ كد گذاري را براي اجازه دادن به محققان به منظور حفظ كردن ارتقاي تفاسير، ثبت مي كنند. هر زماني كه شما بخواهيد با بيش از چند مصاحبه كار كنيد و يا با يك تيم محققان مشغول به كار باشيد، بايد از اين نوع نرم افزار براي حمايت از تلاش هايتان استفاده كنيد.
نتيجهگيري
ما با مطرح كردن تحليل محتواي كيفي سعي داشتيم تا فرآيندهاي مربوط به سيستم تحليل متون را توصيف كنيم كه ميتوان از اين طريق نقاط قوت تحليلهاي محتوايي در حوزه علوم اجتماعي را حفظ نمود. هدف از اين مطالب رشد و توسعه فرآيندهاي كيفي كه ميتواند تحليلهاي اسلوب شناختي را تحت كنترل خود درآورد بود.
فرآيندهاي دخيل در تحليل محتواي كيفي در صورت دارا بودن دو شرط زير كارآمد نخواهند بود:
- اگر سوال تحقيقاتي بسيار آزادانه، به صورت اكتشافي و متغير بيان شوند، محدوديتهايي به وجود خواهد آمد.
- اگر تحليلهاي بسيار كل گرانه و بدون فرآيندهاي مرحله به مرحله به كار روند.
به بياني ديگر ، تحليل محتواي كيفي را ميتوان با فرآيندهاي كيفي ديگر تركيب كرد. سوال تحقيقاتي و ويژگيهاي مطالب نوشته شده بايد در روند تصميمگيري در مورد روشهاي قابل قبول در اولويت قرار گيرند. بنابراين بحث در مورد سوالاتي كه در حوزه روشهاي مربوط به تحليلهاي محتوايي خاص مطرح ميشوند حائز اهميت خواهد بود.
بنابراين بحث و بررسي درباره اين روش و زمينهها و فرآيندها و سوالات پژوهشي ميتوانند زمينه بهتر نمودن و رشد اين روشها را فراهم نمايند.
مثال
ملاك ساخت قضاوت ربط
اسكامبر در سال 2000 تحقيقي آزمايشي در زمينه ي كاربران حرفه اي، اطلاع رساني وضعيت آب و هوا به اجرا رساند تا به قضاوت ربط مبتني بر صورت كلي اجرا و منابع اطلاع رساني وضعيت آب و هوا دست يازد.
وي به منظور كسب گزارشات دست اول از كاربران، روش مصاحبه ي زمانبندي را براي جمع آوري اطلاعات از 30 نفر از افراد به كاربست. هر برداشت شامل ده نفر با عواملي نظير فوايد نيروي برق و هوانوردي . اين شركت كنندگان سخت مشتاق بوده و خود نيز نياز ويژه اي به اطلاعات آب و هوايي داشتند. طبق روشي طبيعت گرايانه پاسخ هاي مصاحبه بايد به صورتي معنا شود كه معناي اصلي ذكر شده توسط مطالعه شركت كنندگان را به خطر نيندازد. تجزيه و تحليل محتواي استقرائي به منظور كمك به اينگونه مسائل و رسيدن به نتيجه اي دقيق و معتبر انتخاب شده بود. مصاحبه ها به صورت كاست صوتي و ضبط شده بودند. رونوشت ها به عنوان اولين منابع اطلاعات تجزيه و تحليل داده ها به شمار مي روند، زيرا هدف از مطالعه اين موضوع شناخت و توصيف معيارها و ملاك هايي بوده كه مدام بتوانند قضاوت ربط ارائه دهئد.
اسكامبر آيين نامه ي واحدي را معرفي كرد: يك واژه يا گروهي از واژه ها مي توانند تحت يك مقوله ي معياري رمزگذاري شوند ( اسكامبر2000 ) . تمامي پاسخ ها در هر مصاحبه قبل از كد گذاري در اين زمينه مطابق يكديگر بوده اند. همانگونه كه اسكامبر ياد آور شده، همانگونه كه تجزيه و تحليل مطالب به عنوان ابزار مشاهده اي ثانويه براي شناخت متغيرها در متن به كار مي رود ابزار تحليلي اي براي طبقه بندي نيز مي باشد. تجزيه و تحليل مطالب در اين مطالعه مثال در مرحله پيش آزمون به منظور طرح راهنماي مصاحبه و به عنوان پايه اي براي آيين نامه گنجانده شده است و همينطور به ارزيابي تاثيرات موارد ويژه مي پردازد.
گزارش نويسنده مي گويد: بر اساس داده هايي از تعداد كمي از نخستين پاسخ دهنده ها ، طرح به طور قابل توجهي طي هشت بار آزمايش توسط 14 كد گذارنده انجام شد تا به مراحل مطلوب دست يازند.
چهارده كد گذار در زمان يكسان در كد گذاري دخالت نداشتند بلكه آنها در هنگام سه مرحله ي تجديد نظر و باز نگري تقريبآ پراكنده بودند.
روند تجزيه و تحليل استقرائي بوده و نوعي روش تئوري استوار مي باشد. مؤلف متغيرها يا طبقه هايي از تئوري هاي موجود يا مطالعات مربوطه ي پيشين را استخراج مي كند و وي هيچگونه قصدي در بررسي تئوري هاي موجود ندارد. وي نسبتآ خود را غرق در رونوشت هاي مصاحبه مي كند و اجازه مي دهد كه طبقات به خودي خود شكل بگيرند. تعدادي از اين گونه طبقات در طرح كد گذاري ساده بودند و مي توان به آساني بر اساس محتواي بارز شناخته شوند در حالي كه ديگر آنها عمومآ بر اساس محتواي بالقوه متن براي شناخت دشوارتر مي باشند . طبقات اينطور به نظر مي رسيدند كه متقابلآ اختصاصي و جامع باشند ( در واقع متمايز از يكديگر باشند. ) تكرار مجدد روند كد گذاري منجر به طرح كد گذاري به همراه هشت طبقه اصلي گرديد.
او به طور قابل قبولي ميزان اعتبار بازسازي و ترميم واقعيات اجتماعي محقق را ارزيابي كرد. اسكامبر در اين مطالعه به دقت تمامي روش هاي جمع آوري و تجزيه و تحليل داده ها را طراحي و كنترل كرد تا از صحت نتايج آن محقق اطمينان حاصل كند.
ابتدا وي از تكنيك مصاحبه زمانبندي شده گزارشات پاسخ گويان را نه در مكاني تجربي و مصنوعي بلكه در محيط كار واقعي شان جويا شد. دوم، تجزيه و تحليل محتواي استقرائي غير اضافي را به كاربرد تا موضوعات شكل گرفته از رونوشت هاي مصاحبه را شناسايي كند. معيارها در رونوشت هاي پاسخ گويان در مصاحبه ها به زبان خودشان تعريف شده بودند. به علاوه جلساتي از پرسش و پاسخ رو به رو در روند توسعه كد گذاري انجام گرديد تا از طريق كاهش جانبداري و جبهه گيري محقق واحد، از صحت اعتبار تحقيق اطمينان حاصل شود. آنگونه كه اسكامبر گزارش مي دهد : گروهي از مردم ، تقريبآ هفت نفره كه اكثرا دانشآموزان فارغالتحصيل و محققين بودند تقريبا بيش از يك ترم هر هفته يكديگر را ملاقات كرده و در رابطه با طبقات معيارهاي ممكن براساس رونوشتهايي از چهار پاسخگو به بحث ميپرداختند. صحت يافتههاي محقق اغلب با اين حقيقت كه اكثر معيارها توسط بيش از يك پاسخگو در بيش از يك سناريو ذكر شده، بررسي شده بودند.
اسكامبر صراحت انتقالپذيري نتايج تحقيق را ادعا نميكند بلكه وي ميگويد انتقالپذيري مطالعه توسط اسناد جامع پردازششده در كتاب آييننامه "كتاب كد" ممكن ميباشد. اولين بخش اين كتاب، روشهايي را براي كنترل انواع دادهها توضيح ميدهد (شامل روشهاي كمي). در قسمت دوم آن غالبهاي كدگذاري شده ليست شده است؛ كه شامل: تشخيص اعداد، اسامي طبقهبندي شده، تعاريف طبقه، قوانين كدگذاري و مثالها ميباشد. اين اسناد جامع كنترل دادهها و طرح كدگذاري، كار محققان آتي را براي قضاوت در مورد حد انتقالپذيري معيارها را براي ديگر افراد كاربر و يا ديگر بافتهاي مكاني آسانتر ميكند. قابليت انتقالپذيري معيارهاي شناسايي شده گاهنا با اين حقيقت ثابت كرده بود كه معيارهاي شناسايي شده در اين مطالعه اغلب بطور گستردهاي در آثار تحقيق قبل بايگاني شده بودند.
مطالب مشابه : تحلیل محتوای کمی و کیفی و بررسی تکنیک های خبری در بررسی پوشش مطالب انتخاباتی
پیامهای ارتباطی - تحلیل محتوای کمی و کیفی و بررسی تکنیک های خبری در بررسی پوشش مطالب
تحلیل محتوا
در تحلیل محتوای کیفی، متن به شیوه ای تحلیل محتوای کیفی یک تکنیک کیفی تحقیق است که به
گزارش یک پایان نامه
روش تحلیل محتوای کیفی تکنیک توصیفی تحلیل محتوا ( گرداوری اطلاعات با پرسشنامه معکوس)
تکنیک خاص تحقیق
تکنیک تحلیل بعد از آن کمی نیز پیدا شد.در تحلیل محتوای کیفی هدف آن است که تأثیر متن
روش تحلیل محتوای کیفی
روش تحلیل محتوای کیفی. امروزه تحليل محتوا كاربردهاي زيادي در حوزهها و علوم گوناگون از جمله
جزوه کامل تحلیل محتوا
در تکنیک تحلیل محتوا قابلیت اعتماد بسیار مورد سوال شرایط کلی تحلیل محتوای کیفی :
روش تحقیق ششم تحلیل محتوا (قسمت دوم)
در تکنیک تحلیل محتوا قابلیت اعتماد بسیار مورد سوال شرایط کلی تحلیل محتوای کیفی :
مروری بر تعریف تحلیل محتوا
چنانچه از نام تحلیل محتوا پیداست، این تکنیک به تحلیل و تحلیل محتوای کیفی به
تحلیل محتوا(قسمت پنجم)
در واقع در درون تکنیک عام تحلیل محتوا، می توان از از این فن جزء تحلیل محتوای کیفی
دو نمونه تحلیل محتوا(قسمت هفتم)
بوده که با استفاده از تکنیک تحلیل محتوا مورد شیوه تحلیل محتوای کیفی اجرا شده
برچسب :
تکنیک تحلیل محتوای کیفی