تعریف اصطلاحات تربیتی

مقدمه

میتود های تدریس ، شیوه عمل معلم را در صنف درسی شکل می دهند وفرصت های مناسب را هم برای شاگردان و شاگردان به وجود می آورد. بعضأ سوال میشود: آیا لازم است معلم از یک میتود تدریس خاص بهره بگیرد ؟ پاسخ آن است که هیچ متخصصی یا هیچ منبع علمی ای کاربرد یک میتود تدریس خاصی را به صورت تجویزی پیشنهاد نمی کند. معلمان می تواند بنا بر هدفی که تدریس می کنند از یک ویا چند میتود تدریس به صورت مشترک کمک بگیرند.

میتود های تدریس ابزاری بسیار مهم کار معلم به شمار می رود. به هر اندازه ایکه معلم با میتود های بیشتر ومتفاوت تدریس آشنا باشد، به همان اندازه وسایل متعددی را حین پیشبرد درس با خود دارد که توسط این وسیله ها می تواند محتوا و مواد دلخوا خویش را با درنظر داشت شرایط زمانی و مکانی در اختیار شاگردان قرار دهد. هیچ شاگردی نباید در جریان تدریس شنونده غیر فعال وخسته باشد. میتود تدریس باید طوری باشد که شاگردان را مواظب، هوشمند، بیدار، تیزفهم گردانیده و در اجرای امورسهم فعال گرفته وبه صورت جدی به آن اشتراک نمایند.

هر قدری که معلم در جریان تدریس از میتود های متفاوت استفاده بعمل آورد و جریان تدریس را از یک حالت خشک و بی محتوا خارج ساخته به همان اندازه تدریس دل پذیرتر وبا مفهوم تر می گردد. که میتوان به آن تدریس خوب نام گذاشت، تدریس خوب به شاگردان کمک میکند تا خود آموزی را فرا گیرند وسر انجام میتود های نوین تدریس ومخصوصأ میتودهای جدید تدریس وسایل مفیدی برای ایجاد یادگیری با معنا به شمار می رود. درک میتود های فعال تدریس باعث می شود تا شاگردان و معلمان بتوانند در خود ذخایری از معلومات کافی را برای آموزش وپرورش توسعه دهند. میتود های تدریس می تواند به شاگردان در رشد وتوسعه آنان به عنوان یک فرد در افزایش توان تفکر خلاق، میتودن، عاقلانه، ساختن مهارت ها وتعهدات اجتماعی کمک کند و بالاخره میتود های نوین و فعال تدریس باعث می شود تا شاگردان و معلمان به خود آموزی، خود کنترولی و خود سازی آماده شوند.

 

تعریف اصطلاحات

تعریف یادگیری:

مفهوم یادگیری(Learning) را می توان به صورت های مختلف تعریف کرد:

کسب دانش و اطلاعات، عادت های مختلف، مهارت های متنوع و راه های گوناگون حل کردن مسائل، همچنین می توان یادگیری را به عنوان فراگیری رفتارها و اعمال مفید و پسندیده و حتی به عنوان کسب رفتارها و اعمال مضر و ناپسند تعریف کرد. پس یادگیری مباحث بسیار گسترده ای را شامل می شود.

هرگن هان(Hergenhan) و السون(Olson)(2005، ترجمه سیف 1385) گفته اند: یادگیری یکی از مهم ترین زمینه ها در روانشناسی امروز و در عین حال یکی از مشکل ترین مفاهیم برای تعریف کردن است. با این حال به سبب اهمیت مفهوم یادگیری، از آن تعریف های مختلفی به دست داده اند. جامع ترین و معروف ترین تعریفی که تاکنون از یادگیری ارائه شده است، تعریف هیلگارد و مارکوئیز است که به قرار زیر می باشد:

یادگیری به فرایند ایجاد تغییر نسبتاً پایدار در رفتار بالقوه ی فرد، بر اثر تجربه گفته می شود و نمی توان آن را به حالتهای موقتی بدن مانند آنچه بر اثر بیماری، خستگی یا مصرف داروها پدید می آید نسبت داد. ویژگی های مهم این تعریف عبارتنداز:

1ـ مفهوم فرایند: فرایند بر وقایع و روابط پویا، جاری، مستمر و پیوسته در حال تغییر اطلاق می شود. یکی از مشخصات بارز فرایند حرکت و پویایی آن است که بر اثر تعامل دائم اجزا و متغیرهای موجود در آن صورت می گیرد و آغاز و پایانی ندارد. یادگیری نیز یک فرایند است. چون بر اثر تعامل دائم فرد با محیط، همیشه و در همه جا بطور پیوسته و مستمر صورت می گیرد.

2ـ مفهوم تغییر: براساس تعریف فوق یادگیری به تغییر می انجامد، یعنی بعد از کسب تجربه ی یادگیری موجود زنده از جمله انسان از حالت قبل از کسب تجربه به یک حالت تازه تغییر می یابد. این یادگیری چه پیچیده باشد مانند یادگیری نحوه ی راندن موتر، چه ساده چون یادگیری یک شماره تلفن یا نام یک شخص، در هر حال یادگیرنده پس از کسب مهارت یا اطلاع تازه در نحوه ی برخوردش با رویدادها، در مقایسه با زمان پیش از یادگیری تغییر می کند.

3ـ مفهوم نسبتاً پایدار: درست است که یادگیری ایجاد تغییر است، اما این تغییر باید نسبتاً پایدار باشد تا آن را یادگیری بنامیم. بسیاری تغییرات که ناشی از عوامل انگیزشی هیجانی، خستگی و مانند اینهاست و به سرعت از بین می روند در شمار یادگیری های ما قرار ندارند.

4ـ مفهوم رفتار بالقوه: یعنی تغییر نسبتاً پایداری که ما نام یادگیری به آن می دهیم باید در سلوک بالقوه ی ما ایجاد شود. این ویژگی تعریف یادگیری بیشتر از ویژگی های دیگر آن نیاز به توضیح دارد. رفتار بالقوه حاکی از آن است که یادگیری در یادگیرنده نوعی توانایی ایجاد می کند، یعنی تغییر حاصل از یادگیری به تغییر در توانایی های یادگیرنده می انجامد نه صرفاً به تغییر در رفتار ظاهری او. ما با ملاحظه تغییرات حاصل در اعمال و رفتار آشکار فرد به تغییرات ایجاد شده در توانایی او پی می بریم. بنابه توضیحات فوق یادگیرنده از راه یادگیری، توانایی انجام اعمال مختلف را کسب می کند و بعضی اوقات این توانایی برای مدت ها در او بطور نهانی باقی می ماند و تظاهر آثار آن به صورت تغییر رفتار تا مدتی به تأخیر می افتد.

5ـ مفهوم تجربه: در تعریف یادگیری گفته شد تغییر حاصل در رفتار بالقوه یادگیرنده در صورتی یادگیری به حساب می آید که بر اثر تجربه ی یادگیری رخ دهد نه عوامل دیگر. سوالی که در اینجا طرح می شود این است که آیا به غیر از تجربه عوامل دیگری سبب ایجاد تغییر در فرد می شود یا نه؟ جواب این سوال مثبت است. علاوه بر یادگیری و عوامل دیگری که قبلاً به آن اشاره شد، یعنی عوامل انگیزشی، خستگی و مصرف داروها، چندین عامل دیگر نیز منجر به تغییر رفتار می شوند که حاصل تجربه ی یادگیری نیستند و لذا یادگیری به حساب نمی آیند. از جمله می توان به رشد کردن، بالغ شدن و پیر شدن به عنوان عواملی که منجر به تغییر می شوند، اما تغییرات حاصل از این عوامل یادگیری به حساب نمی آیند، چون از تجربه ناشی نمی شوند، اشاره کرد. منظور از تجربه در تعریف یادگیری تأثیر متقابل محرک ها(بیرونی و درونی) و یادگیرنده است. لایت و کاکس(2002) در تعریف تجربه گفته اند: ما تجربه را به پیروی از جان دیویی، به عنوان نوعی داد و ستد بین فرد(یادگیرنده) و آنچه، در زمان یادگیری، محیط او را تشکیل می دهد تعریف می کنیم.

بعضی از عواملی که در یادگیری شاگردان موثر است:

تحقیقات تجربی نشان داده است که عوامل زیر در یادگیری شاگردان موثر است:

1ـ هر چه تکالیف صنفی با میزان توانایی های شاگردان تناسب داشته باشد، یادگیری آنان بهتر انجام می گیرد.

2ـ هر چه علاقه و تمایل شاگردان نسبت به درس بیشتر باشد(با تشویق های معلم) آنان موفقیت بیشتری در درس کسب خواهند کرد.

3ـ اگر منطق ارائه درس برای شاگردان توضیح داده شود(هدفمند بودن درس)، آنان با اشتیاق بیشتری درس را فرا می گیرند و موفقیت بیشتری بدست می آورند.

4ـ هر چه حجم پلان درسی با فرایند رشد شاگردان، نحوه ی یادگیری و مدت زمان اختصاص یافته بیشتر تناسب داشته باشد، یادگیری بهتر انجام می گیرد و پیشرفت تعلیمی شاگردان بیشتر تسهیل می شود.

5ـ چنانچه درس با آینده تحصیلی یا شغلی شاگردان ارتباط داشته باشد و آنان این ارتباط را درک کنند، با انگیزه و علاقه بیشتری به یادگیری می پردازند. به طوری که در پیشرفت تعلیمی آنان نیز تأثیر می گذارد.

6ـ سازماندهی، مدیریت صنف درس به نحو مطلوب در یادگیری شاگردان موثر است.

7ـ استفاده از میتود های فعال(شاگرد محوری در یادگیری) و ترویج کار گروهی یا یادگیری از طریق فرایندهای گروهی به یادگیری بهتر شاگردان کمک می کند.

8ـ علاقه معلم نسبت به درسی که تدریس می کند و نشان دادن شیفتگی و اشتیاق وافرش به کار، جذابیت درس را در نظر شاگردان بالا می برد و در یادگیری بهتر آنان تأثیر می گذارد.

9ـ جو صنف عاری از ترس، تهدید به تنبیه و فشار روانی زمینه مناسبی برای یادگیری شاگردان فراهم می کند. در حالی که اعمال قوانین و مقررات خشک کنترولی شاگردان را وادار به انجام تکالیف می کند، ولی روحیه خلاقیت و نوآوری آنان را در یادگیری سرکوب می نماید.

10ـ استفاده از وسایل آموزشی مفید و مورد علاقه شاگردان بویژه در قالب کار گروهی موجب ارتقای یادگیری آنان می شود.

رفتار

تعریف یادگیری تمایز بین یادگیری و رفتار را نشان می دهد. چنانکه گفته شد، یادگیری نوعی توانایی است که در فرد ایجاد می شود و تنها از طریق مراجعه به رفتار آشکار فرد می توان از آن اطلاع حاصل کرد. از سوی دیگر، رفتار به اعمال و حرکات مختلف درونی و بیرونی فرد گفته می شود.

روانشناسان رفتارها را به دو دسته رفتارهای آشکار و نهان تقسیم می کنند. رفتار آشکار به اعمالی که مستقیماً قابل مشاهده اند گفته می شوند، مانند صحبت کردن، نوشتن، راه رفتن و از این قبیل. رفتار نهان به غعمال درونی فرد که به طور مستقیم قابل مشاهده نیستند گفته می شود، مانند تفکر، تخیل، و مانند اینها. ما از طریق رفتار آشکار به رفتار نهان پی می بریم. هرچند که بعضی از روانشناسان برای رفتار آشکار اهمیت بیشتری قائل می شوند و گروهی دیگر به رفتارهای نهان توجه بیشتری دارند، اما همه روانشناسان نیاز دارند که رفتارهای آشکار فرد را مورد مشاهده قرار دهند تا تعیین کنند آیا تغییراتی که یادگیری نام دارد در فرد اتفاق افتاده است یا نه.

تعریف آموزش:

به فعالیت های حرفه ای معلم آموزش گفته می شود. براون واتکینس(1991) آموزش را به عنوان «فراهم آوردن فرصت هایی برای اینکه شاگردان یاد بگیرند» تعریف کرده اند. معمولاً فعالیت هایی را که معلم به قصد آسان کردن یادگیری در یادگیرندگان به تنهایی یا به کمک وسایل آموزشی انجام می دهد آموزش می نامند. پس بنا به تعریف، آموزش به فعالیت هایی گفته می شود که با هدف آسان ساختن یادگیری از سوی معلم طرح ریزی می شود و بین معلم و یک یا چند یادگیرنده به صورت تعامل متقابل جریان می یابد. دقت کنید که در این تعریف بر آموزش به صورت فعالیت هایی که از سوی معلم طراحی می شوند و هدف آنها سهولت بخشیدن یا کمک کردن به یادگیری یادگیرندگان است تأیید شده، یادگیری فعالیتی است که از سوی یادگیرنده انجام می گیرد و خود او در شکل گیری آن دخالت مستقیم دارد و نقش معلم صرفاً فراهم آوردن شرایط و امکاناتی است که یادگیری را آسان می سازد. در واقع معلم، از راه آموزش، در تجارب یادگیری شاگردان دخل و تصرف می کند تا بر یادگیری آنان تأثیر می گذارد. در این تعریف همچنین فرض شده است که یادگیری یک فرایند درونی یادگیرنده است و آموزش نسبت به یادگیری جنبه ی بیرونی دارد. بنابه تازه ترین برداشت ها از آموزش از دیدگاه روانشناسان تربیتی:

یادگیرندگان باید دانش را در ذهن خود بسازند. معلم با آموزش دادن به راههایی که معلومات را برای یادگیرندگان معنی دار و قابل فهم می کند با دادن فرصت هایی به آنان تا اندیشه ها را خود کشف کنند و به کار بندند، و با آموزش دادن اینکه راهبردهای مورد استفاده در یادگیری خود را آگاهانه برگزینند می تواند فرایند ساختن دانش را در آنان آسان سازد. معلم می تواند وسیله صعود به درک بالا را در اختیار یادگیرندگان قرار دهد. اما یادگیرندگان خودشان باید از این وسیله بالا بروند(اسلاوین 2006،ص 243).

واتکینس، کارنل ولاوج(2007) نیز سرچشمه ی یادگیری را در شخص یادگیرنده می دانند و کمک های بیرونی را تنها به عنوان عوامل تسهیل کننده به حساب می آورند. آنان در این باره گفته اند: هیچ کس نمی تواند برای شما یاد بگیرد. هر چند که دیگران ممکن است بتوانند با فراهم آوردن شرایط مناسب محیطی یا صحبت کردن با شما به یادگیری تان کمک کنند. آن روی دیگر سکه این است که بنابه گفته بی. بی. کینگ(موسیقی دان امریکایی) «زیبایی یادگیری در این است که هیچکس نمی تواند آن را از شما بگیرد». بنابراین یادگیرنده همواره در قلب فرایند یادگیری قرار دارد. صرف نظر از اینکه چگونه پیش برود. تعریف ذکر شده از آموزش، ویژه ی آموزش رو در روی صنفی است. زیرا در آن بر تعامل متقابل بین معلم و یادگیرندگان تأکید شده است. در نتیجه این تعریف انواع دیگر آموزش مانند آموزش بوسیله رادیو، تلویزیون، کتاب و مانند اینها را فاقد تعامل متقابل یا رابطه دو جانبه ی رو در روی بین معلم و شاگردان است شامل نمی شود. اگر بخواهیم از آموزش تعریف جامع تری بدست دهیم، آن گونه که علاوه بر آموزش رو در روی صنفی انواع دیگر آموزش را نیز شامل گردد، می توانیم آن را بصورت زیر تعریف کنیم:

هر گونه فعالیت یا تدبیر از پیش پلانگذاری شده ای را که هدف آن آسان کردن یادگیری در یادگیرندگان است.

تعریف تربیت(پرورش):

تربیت به جریان یا فرایندی منظم و مستمر گفته می شود که هدف آن هدایت رشد جسمانی و روانی یا به طور کلی هدایت رشد همه جانبه ی شخصیت تربیت شوندگان در جهت کسب و درک معارف بشری و هنجارهای مورد پذیرش جامعه و نیز کمک به شکوفا ساختن استعدادهای آنان است(سیف، روانشناسی پرورشی نوین،1386) بنابراین تعریف یک نظام تربیتی موفق هم به فرد در شکوفا ساختن استعدادهای ذاتی اش کمک می کند و هم او را به عنوان یک فرد آگاه از مسائل جهانی و متعهد به ارزش های جامعه ای که به آن وابسته است تربیت می دهد. هدف همده ی همه مکاتب و سایر موسسات آموزش عالی تربیت دادن این گونه افراد است. تربیت جز این نیست که مربی شرایطی را فراهم آورد که شی مورد تربیت بتواند توان ها و کمالات درونی خود را نشان دهد و راه کمال خود را طی کند. مانند کاری که یک باغبان انجام می دهد. عین این مطلب درباره ی بشر نیز صادق است. بشر در مکتب فطرت خوبی ها و بدی ها، ارزش های اخلاقی، هنجارها و ناهنجارها را به خوبی شناخته است و به صورت نهادینه در وجود او جای گرفته است. ولی عیناً به سان معدن طلا و نقره است که زیر خروارها خاک نهفته باشد مهندسی لازم است که با کنار زدن خاک ها و تصفیه خاک، طلای آن را به صورت طلای ناب در آورد. در حقیقت مربیان، نوآوران نیستند بلکه یاد آورانند.

تعریف تدریس:

کوشش هایی که تا حال برای ارائه تعریف تدریس شده است، بیشتر بر کاوش درباره ی ابعاد مختلف مفهوم تدریس متمرکز بوده و نه بر تدوین تعاریف دقیق و میتودن آن.

از بررسی مجموعه تعاریف ارائه شده در زمینه تدریس می توان نتیجه گرفت که تدریس یک فعالیت است اما نه هر نوع فعالیتی که آگاهانه و براساس هدف خاصی انجام می گیرد. فعالیتی که بر پایه وضع شناختی شاگردان انجام می پذیرد و موجب تغییر آنان می شود. اگر چه هنوز هستند کسانی که براساس الگوها و میتود های سنتی، تدریس را تنها به تلاش و فعالیت معلم در صنف اطلاق می کنند. در هر صورت، اگر یادگیری را «تغییر در رفتار ارگانیسم براثرتجربه» بدانیم. بدون شک فعالیتی که موقعیت را برای تغییر فراهم کند یا ایجاد موقعیتی که تجربه را آسان نماید تغییر لازم را در شاگرد سبب شود، تدریس نام دارد. در نتیجه، عمل تدریس یک سلسله فعالیت های مرتب، منظم، هدفدار و از پیش طراحی شده است. فعالیتی که هدفش ایجاد شرایط مطلوب یادگیری است. فعالیتی که به صورت تعامل و رفتار متقابل بین معلم و فراگیر جریان دارد. یعنی ویژگی ها و رفتار معلم در فعالیت ها و اعمال شاگردان تأثیر می گذارد و بالعکس، از ویژگی ها و رفتارآنان متأثر می شود. این تأثیر ممکن است به صورت مستقل یا غیر مستقل به وقوع بپیوندد. به عبارت دیگر، تدریس عبارت است از تعامل یا رفتار متقابل معلم و شاگرد، براساس طراحی منظم و هدفدار معلم برای ایجاد تغییر در رفتار شاگرد. این تعریف دو ویژگی خاص برای تدریس مشخص می کند:

1ـ وجود تعامل یا رابطه متقابل بین معلم و شاگرد

2ـ هدفدار بودن فعالیت های معلم.

بنابراین اگر فعالیت معلم در صنف به صورت رفتار متقابل و براساس هدف خاص صورت نگیرد، به هیچ وجه مفهوم تدریس به آن اطلاق نخواهد شد. ممکن است معلمی در صنف صحبت کند یا تمرین حل کند، اما به مفهوم واقعی، تدریس نداشته باشد، زیرا به فعالیت های پراکنده و یکجانبه ی معلم که هیچ گونه تغییری در شاگردان ایجاد نکند، تدریس گفته نمی شود. همچنین به آن نوع یادگیری که از طریق فیلم، تلویزیون، کتاب و غیره صورت می گیرد، تدریس اطلاق نمی شود و فیلم و کتاب و تلویزیون نیز معلم نیستند. یا کسانی که بطور جنبی به کار تدریس اشتغال می ورزند، مانند کسی که به صنف نظم می دهد، هدف های درس را تهیه و تنظیم می کند یا به تصحیح اوراق امتحان می پردازد، نمی توان الزاماً عنوان معلمی داد و کارش را تدریس دانست.

تدریس مفاهیم مختلفی را در بر می گیرد، مانند نگرش ها، گرایش ها، باورها، عادت ها و شیوه های رفتار و بطور کلی انواع تغییراتی که می خواهیم در شاگردان ایجاد کینم. تغییر در زمینه های فوق نه تنها از نظر مشخصات متفاوت است، بلکه فرایندهای یادگیری متناسب با آنها نیز با هم متفاوتند. نکته مهم در فرایند تدریس این است که معلم مشخص کند چه باید یادگرفته شود تا براساس آن محتوای آموزشی و فعالیت های متناسب با درک و فهم شاگردان فراهم گردد، در واقع توجه به سنه نکته زیر در جریان تدریس لازم و ضروری است:

1ـ تدریس باید هدف داشته باشد.

2ـ میتود تدریس باید متناسب با هدف و مقصود باشد، یعنی بیان کننده ی آن چیزی باشد که قرار است یاد گرفته شود.

3ـ مفاهیم به طریقی ارائه شود یا شرایط تغییر به طریقی فراهم گردد که مطابق فهم و توانایی شاگردان باشد.

آموزش در مقایسه با تدریس:

هر چند که بسیاری کسان آموزش و تدریس را مترادف می دانند، با این حال آن را نمی توان دقیقاً هم معنا دانست. آموزش علاوه بر فعالیت های صنفی معلم که در حضور شاگردان انجام می شود. فعالیت های پیش از رفتن به صنف یعنی طراحی آموزشی، فعالیت های مربوط به طراحی و اجرای ارزشیابی را نیز شامل می شود. در مقابل تدریس(درس دادن) عمدتاً به فعالیت های صنفی معلم که در حضور شاگردان و غالباً به صورت کلامی انجام می گیرد گفته می شود.

در همین راستا دمبو(1994) تدریس را بعنوان مجموعه ی اعمالی که به قصد ایجاد یادگیری از سوی معلم انجام می شود تعریف کرده است. اٌدانل، ریو و اسمیت(2007) نیز تدریس را به گونه ی زیر تعریف کرده اند:

کوشش های بین فردی برای کمک به یادگیرندگان در کسب فراگیری مهارت ها و درک توانمندی های خود. بنابر آنچه گشت می توان گفت که تدریس بخشی از آموزش است. اما تمامی آن نیست. همچنین می توان گفت که تدریس وابسته به معلم است، اما آموزش می تواند بدون معلم صورت پذیرد. به همین سبب است که ما اصطلاحات آموزش از راه دور، آموزش مکاتبه ای و آموزش غیرحضوری داریم، اما تدریس از راه دور، تدریس مکاتبه ای و تدریس غیرحضوری اصطلاحات متداول نیستند.

گانیه، ویگر، گلاس و کلر(2005) در ارتباط با تفاوت بین آموزش و تدرس گفته اند:

تدریس تنها یک قسمت از آموزش است. واژه درس دادن یا تعلیم دادن حاکی از این است که یک شخص(معلم) چیزی را به یادگیرنده(شاگرد) توضیح یا نمایش می دهد. با این حال نقش معلم فراتر از این است و مواردی چون انتخاب مواد آموزشی، آماده سازی یادگیرندگان برای یادگیری، مدیریت زمانی صنف، نظارت بر فعالیت های آموزشی و بالاخره ایفا کردن نقش یک منبع معلوماتی و آسان ساختن یادگیری را شامل می شود. بنابراین اصطلاح جامع آموزش بر دامنه ی وسیع از فعالیت هایی که معلم به کار می گیرد تا شاگردان را وادار به یادگیری کند تأکید می ورزد.

یادگیری در مقایسه با تدریس:

یادگیری تغییری است که براثر تعامل شاگرد با محیط حاصل می شود، تدریس را تعامل متقابل معلم و شاگرد توصیف می کنند. در این تعامل معلم با برنامه ریزی تلاش می کند شرایط مطلوب را برای تغییر بوجود آورد. بنابراین تدریس و یادگیری دو فرایند جدا هستند و هرکدام باید نظریه ی خاص خود را داشته باشند. یادگیری در همه جا و همیشه و حتی بدون تدریس صورت خواهد گرفت. از طرف دیگر هر تدریسی نیز همیشه منجر به یادگیری نخواهد شد. یعنی شکست شاگردان در یادگیری بدین معنی نیست که تدریس انجام نشده است و این نیز بدان معنی نیست که تدریس و یادگیری هیچ گونه ارتباطی با هم ندارند. می توان با عمل تدریس کمیت و کیفیت و سرعت یادگیری را افزایش داد و یا شرایط را برای یادگیری اموری که در شرایط معمولی امکان پذیر نیست فراهم نمود.

نظریه های یادگیری صرفاً به پدیده های یادگیری توجه دارد و همیشه معطوف به شاگرد است. به عبارت دیگر، نظریه های یادگیری تبین کننده ی چگونگی یادگیری و توصیف کننده ی شرایطی است که با حصول آنها یادگیری صورت می گیرد. در حالیکه نظریه های تدریس باید بیان کننده و پیش بینی کننده و کنترول کننده ی موقعیتی باشد که در آن رفتار معلم موجب تغییر رفتار شاگرد می شود. نظریه های یادگیری راه های یادگیری شاگرد را بیان می کند. در صورتی که نظریه های تدریس، توصیف کننده ی میتود هایی است که بدان وسیله یک فرد(معلم) فرد دیگری(شاگرد) را تحت تأثیر قرارمی دهد و سبب می شود که او یاد بگیرد.

ميتودولوژي ( علم میتودهای تدريس ):

میتودولوژی درلغت بمعنی میتود شناسی ، ، علم اصول ، اسلوب شناسی ، میتود .

ميتودولوژي يا علم میتود های تدريس عبارت از يك سلسله فعاليت هاي منظم آموزشي است كه معلم در تدريس از ان كار ګرفته و به هدف درسي خود(آموزش شاگردان، ميرسد ).
يابه عبارت ديګر ميتود راه و میتود (عمليه منظم) درس دادن است كه معلم در جريان تدريس از آن استفاده نموده، معلم و شاگرد هر دو را در وقت كم به هدف ميرساند.
استفاده از ميتود ها نظر به سطح دانش، مضمون و نظر به و ضعيت آموزشي شاګردان فرق ميكند.

میتود چیست ؟

میتود از کلیمه لاتینی " متد " Method گرفته شده است ، وکلیمه میتود در فرهنگ فارسی وفرهنگ انگلیسی به فارسی به: میتود ، شیوه ، طریقه ، اصول ، راه ، طرز و اسلوب معنی شده است . به طور کلی ، « راه انجام دادن هر کاری » را میتود یامیتود گویند ، که میتود یا میتود تدریس عبارت است از « راه ومیتود منظم ، با قاعده ومنطقی برای ارایه درس » .

همچنان در تعلیم وتربیه میتود به مفهوم عام ، طریق رسیدن به هدف وشکل معین تنظیم فعالیت ها معنی میدهد. و به مفهوم خاص میتود عبارت است ازراه حل یا طریقه حل یک مساله یا میتود با قاعده و منطقی برای تدریس نامیده میشود .

بصورت عموم تعریفات ذیل غرض ارایه مفهوم میتود داده شده است :

× میتود عبارت از یک سلسله راه های منظم ، منطقی و با قاعده است که معلم در عملیه تدریس از ان کار میگیرد .

×میتود یک سلسله فعالیت های سازنده و تعمیری است که شاگردان را به هدف می رساند .

×میتود عبارت از طریقه علمی است غرض وصول به هدف انتخاب میگردد .

× ویا میتود عبارت از طی کردن مراحل لازم برای انجام دادن یک کارویا یک وظیفه ویا به عبارت دیگرمیتود بکار بردن وسایل ویک سلسله فعالیت هائی است که به موقع و در مدت کوتاه وبه سهولت به هدف رسیدن را محیا میسازد . و درحقیقت میتود عبارت از تطبیق عملی اساسات تدریس خوب است که با درنظرداشت وضع شاگرد ف وضع مضمون وضرورت اموختن شاگرد بنا نهاده شده است.

فنون تدریس :

فنون جمع فن است ، کلمه فن که معادل واژه " تکنیک " به کار رفته است ، به معنی راه ، روش ، شیوه و مهارت معنی شده است . همچنان فن به معنی " راه به کارگیری مهارتهای اساسی ویا روش انجام ماهرانه کاری " تعریف شده است .


مطالب مشابه :


اساسات تعلیم و تربیت

جایګاه و اهمیت « اصول د رمسایل تربیتی»: مسایل تعلیم و تربیت تحت تاثیر چهار چوب های معین و




نقش تعلیم و تربیه در جامعه روستایی افغانستان ! نجیب الله جویا

نقش تعلیم و تربیه در جامعه روستایی افغانستان ! نویسنده : نجیب الله " جویا "وقتیکه کلمه و یا




میتود تدریس1

همچنان در تعلیم وتربیه میتود به مفهوم عام ، طریق اصول تدریس وسیله یی است برای




اساسات تعلیم و تربیت1

معارف سنگلاخ - اساسات تعلیم و تربیت1 - انجمن تعلیم و تربیت سنگلاخ




اهمیت و ضرورت اساسات تعلیم وتربیه

وبلاگ محمد ظاهر متین - اهمیت و ضرورت اساسات تعلیم وتربیه - وبلاگ معلوماتی و اصول تعلیم و




اهداف کلی تعلیم وتربیت افغانستان

اهداف کلی تعلیم وتربیت افغانستان. رساله ای کارشناسی ارشد اینجانب تحت عنوان: بررسی اهداف کلی




معرفی جان لاک

تعلیم و تربیت. تعلیم لاك، تمسّك انحصاري به سنت، آداب و رسوم، و تكيه بر اصول لايتغير را




تاریخچه معارف افغانستان

علیجان سعیدی فارغ التحصیل فقه و اصول از جامعة المصطفی تعلیم و تربیت یکی از عرصه های




تعریف اصطلاحات تربیتی

فلسفه تعلیم و تربیت میتود ، شیوه ، طریقه ، اصول ، راه همچنان در تعلیم وتربیه میتود به




افلاطون

فلسفه تعلیم و تربیت - افلاطون - philosophy of education in iran




برچسب :