سير ترجمه در ايران
فهرست كتاب هاى فارسى شده چاپى, از آغاز تا سال 1370. تهيه و تنظيم موسى الرضا باشتنى, ميهن فضائلى, عباس كيهانفر. زير نظر محسن ناجى نصرآبادى, مشهد: بنياد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس رضوى, 1380, 4ج.
پژوهندگان ايرانى و فارسى زبان براى آگاهى از جايگاه تمدن خود در دوره اسلامى و نيز در دوران معاصر, ناگزيرند ادوار گوناگون ترجمه را در زبان فارسى بشناسند. شناخت ادوار ترجمه در زبان فارسى, اسلوب ها و روش هاى مترجمان در دوره هاى گوناگون, توجه مستقيم يا باواسطه به آثار و نگارش هاى زبان ها و تمدن هاى دور و نزديك, انگيزه ها و دلايلى كه ترجمه را در زبان فارسى موضوعيت بخشيده است و تجزيه و تحليل اين موارد با توجه به عوامل اقتصادى, سياسى, اجتماعى و فرهنگى موجب مى شود تا بتوان به سودمندى و در برخى از دوره ها به زيانمندى ترجمه در زبان فارسى پى برد و جايگاه جامعه ايرانى را در تمدن اسلامى و نيز در تمدن معاصر تصوير و تصديق كرد.
بى گمان پديده ترجمه در ميان ايرانيان در نخستين سده هاى اسلام با برگردان قرآن كريم به فارسى درى به ميان مردم راه يافته است. گرچه در اين اوان هنوز ترجمه شكل نظام مندى نداشته است, ضرورت ايجاب مى كرده است توده مردم براى آشنايى و آگاهى از كتاب مقدسى كه به آن ايمان آورده اند, مفاهيمى را دريابند و آن را حس كنند. اگرچه گروهى نخستين ترجمه فارسى قرآن مجيد را مربوط به قرن چهارم هجرى در عصر سامانيان مى دانند, شاهفور اسفراينى نخستين برگردانِ پارسى قرآن را از آنِ سلمان فارسى مى داند. وى مى گويد:
ونيز… ـ صلى اللّه عليه وآله وسلم ـ فرمود: بعثتُ الى الثَقَلَيْن, مرا فرستيدند به جمله جنّ و انس. و ترسانيدن عجم و آگاه كردن ايشان را به فارسى شايد كرد. ناچار بود كه قرآن را ترجمه باشد به زبانى ديگر تا اهل لغت آن را بدانند و ترهيب ايشان بدان حاصل شود و از بهرِ اين معنى بود كه سلمان فارسى از مصطفى(ص) دستورى خواست تا قرآن به پارسى به قوم خويش نويسد. وى را دستورى داد. چنين گفتند كه وى قرآن بنبشت و پارسى آن اندر زيرِ آن بنبشت, آن گه به آخر آن بنبشت: هذا القرآن الّذى اُنزل على محمّد, اين است قرآن كه فرو فرستيده آمده است به محمّد(ص).1
انبوه نسخه هاى كهن قرآن مجيد كه متضمن ترجمه فارسى نيز هست, حاكى از آن است كه ترجمه مردمى و غير رسمى قرآن بى ترديد از پايان سده دوم هجرى در زبان فارسى پديده اى شناخته شده بوده است. از اين رو مى توان گفت پديده ترجمه در زبان فارسى مبناى عقيدتى دارد و با ترجمه هاى قرآن مجيد شكل يافته است.
از ميانه سده هاى دوم تا سده پنجم هجرى, زبان عربى به مثابه زبان علم و فرهنگ جهان اسلام شناخته شد و جامعه فارسى زبان در حوزه نگارش آثار خويش تنها به زبان عربى مى نوشتند. در اوايل قرن پنجم براى اين كه شمول استفاده از كتاب ها بيش تر شود و جامعه فارسى دان نيز از منافع كتاب ها بهره برد, برخى از كتاب هاى سيره به زبان فارسى برگردانده شد. نجم الدين محمود راوندى زنده به سال 577 يا 585 كتاب شرف النبى ابوسعيد واعظ خرگوشى را لفظ به لفظ به پارسى نقل كرد:
(پس مترجم اين كتاب, امام عالم ربانى بارع ناسك متورع نجم الدين محمود بن على الراوندى ـ رحمةاللّه عليه رحمة واسعة ـ اين كتاب را نقل كرد از زبان تازى به پارسى لفظاً بلفظ تا خوانندگان عجم را از آن فايدت حاصل باشد و فايدت و منفعت آن عام و شامل شود و نقل كننده را به دعاى خير ياد دارند….)2
اندك مدتى پس از آن رفيع الدين اسحاق بن محمّد همدانى كتاب سيرة رسول اللّه محمّد بن اسحاق را به فارسى ترجمه مى كند و هدف خويش را چنين باز مى گويد:
(بعد از تمهيد اين مقامات… از حسن اعتقاد به حكم زيارت و تبرك نسخه سماع كه اين ضعيف داشت بر دست گرفت و در آن نظرى مى كرد و بر لفظ اشرف براند كه اين كتاب را ترجمه اى بايد تا مطالعت ما را بشايد… پس التزام نموديم خاص حضرت وى را كه از حوادث محروس يابد و عام نفع مسلمانان را, كتاب سيرت پيغمبر(ع) ترجمه ساختن و از لفظ تازى با زبان پارسى آوردن.)3
دانشيان علاوه بر ترجمه قرآن, عنايتى بسزا به ترجمه احاديث نيز مبذول داشته اند كه از آن جمله مى توان از ترجمه شهاب الاخبار تأليف قاضى قضاعى نام برد. گويا اين كتاب پيش از سال 567ق به فارسى برگردانده شده است.4
حمله مغول, تصرّف ايران و شكل گيرى حكومت مغولان سبب شد كه كشور ما براى مدتى طولانى از سرزمين هاى عربى زبان جدا شود و ارتباطى را كه از نخستين سده هاى اسلامى به بعد با آن ها داشت, از دست بدهد. اين گسيختگى به كم رونق شدن بازار تأليف و تصنيف به زبان عربى و رواج بيش تر تدوين كتاب به زبان فارسى انجاميد.
در اواخر قرن هفتم و اوايل قرن هشتم هجرى, سنّت ديرينه ترجمه از عربى همچنان دنبال شد. ابوسعيد حسن بن حسين شيعى سبزوارى مؤلف كتاب راحة الارواح و مؤنس الاشباح, كتاب هايى را نيز به فارسى ترجمه كرده است; از آن جمله: ترجمه كشف الغمّة, بهجة المباهج (ترجمه و تلخيص مباهج المهج فى مناهج الحجج) قطب الدين كيدرى و مصابيح القلوب (ترجمه 53 حديث نبوى).5 همچنين مترجمان فارسى زبان در حوزه ترجمه به زبان هاى ديگر از جمله چينى توجه كردند و با عنوان (كلمه چى) ـ يعنى كسى كه گفته ديگرى را به زبان ديگرى بگويد ـ زير نظر خواجه رشيدالدين فضل اللّه در ربع رشيدى, نگارش هاى پزشكى چينى را به فارسى برگرداندند.6
از سده دهم هجرى به بعد پديده ترجمه در مقام يك نهضت فرهنگى در تاريخ زبان فارسى با تثبيت قدرت دولت صفويه شناخته شد; به طورى كه نه تنها در حوزه سياسى جامعه ايرانى, بلكه در قلمرو گسترده فارسى زبانان به ويژه در شرق جهان اسلام, روزنه هاى تازه اى به روى دانش پژوهان گشود. در ايران دوره صفوى تشيع به عنوان دين رسمى شناخته شد و بسيارى از دانشمندان فارسى زبان عربى دان بر آن شدند كه براى رواج شناخت آثار شيعى, مؤلفات مربوط به علوم قرآنى, حديث, كلام و فقه را به فارسى برگردانند. از دگرسوى عده اى ديگر از فاضلان و دانشمندان اين دوره به ترجمه امهات منابع تاريخ, جغرافيا, علوم فلسفى و پزشكى پرداختند. براى شناخت مترجمان عصر صفوى و آگاهى از آثار مترجم آن ها تحقيقى جامع و كامل لازم است تا سير تحول و نقاط ضعف و قوت آن در عهد صفوى مورد مداقّه قرار گيرد.7
در اين عهد مترجمانْ بيش تر به ترجمه آزاد مى پرداخته اند. با اين همه در نقل موضوع به زبان فارسى دقيقاً به متن مورد نظر وفادار بوده و اگر موضوعاتى افزون بر متن اثر وارد ترجمه مى كردند, به گونه اى آن را تبيين و تصريح كرده و با ضبط تعابيرى چون (مترجم گويد) يا (ناقل گويد) افزوده هاى خود را از متن اثر ممتاز داشته اند. بسيارى از علماى طراز اول اين عصر وارد عرصه ترجمه شده اند, كسانى چون: شيخ بهايى, شيخ نورالدين على بن حسين كركى, ملا عبدالعلى بيرجندى, ملا على بن حسن زواريى, ملا فتح اللّه كاشانى, ابن خاتون عاملى, جمال الدين محمد خوانسارى, محمد هادى مترجم پسر محمد صالح مازندرانى, حزين لاهيجى, علامه مجلسى و…. از اين ميان براى نمونه به معرفى مختصرِ تعدادى از آن ها و آثار فارسى شده ايشان اشاره مى كنيم:
ـ كمال الدين حسين بن خواجه عبدالحق الهى اردبيلى
وى علاوه بر تأليف كتاب هايى به فارسى, مانند تفسير الهى, منهج الفصاحة فى شرح نهج البلاغة و تاج المناقب فى فضائل الائمة الاثنى عشر, بعضى از آثار گذشتگان را به فارسى ترجمه كرده است; از آن جمله: خلاصة الفقه, ترجمه ارشاد الاذهان علامه حلّى,8 ترجمه مهج الدعوات سيد بن طاووس و ترجمه رساله امامت.9
ـ فخرالدين ابوالحسن على بن حسن زواره اى
وى فاضلى دانشمند, مفسّرى فقيه و محدثى معروف است و از شاگردان غياث الدين جمشيد زوارى مفسر و شيخ على بن عبدالعالى كركى است. او از سيد امير عبدالوهاب بن على حسينى استرآبادى كه در اوايل دولت صفويه شهرتى بسزا داشت, روايت كرده است. از آثار او است: ترجمة الخواص ترجمه و تفسير قرآن مجيد, رياض الابرار, ترجمه و شرح نهج البلاغه, ترجمه كشف الغمه على بن عيسى اربلى به نام ترجمة المناقب, وسيلة النجاة فى ترجمة الاعتقادات كه ترجمه فارسى رساله اعتقادات ابن بابويه قمى است, ترجمه تفسير حضرت امام حسن عسكرى به فرمان شاه طهماسب, ترجمه كتاب مكارم الاخلاق فرزند شيخ ابوعلى طبرسى به نام مكارم الكرائم به خواهش شاه طهماسب, كتاب مفتاح النجاح در ترجمه كتاب عدةالداعى ابن فهد حلّى, ترجمه كتاب احتجاج شيخ طبرسى, ترجمه اربعين شهيد اوّل و طراوة اللطائف ترجمه طرائف سيد بن طاووس.10
ـ ملا فتح اللّه كاشانى
مفسر معروف متوفاى 988ق, وى علاوه بر تأليف كتاب هايى به فارسى, مانند تفسير منهج الصادقين, خلاصه المنهج, تنبيه الغافلين و تذكرةالعارفين (در شرح نهج البلاغه),بعضى از آثار گذشتگان را نيز به فارسى ترجمه كرده است; مانند كشف الاحتجاج (ترجمه احتجاج طبرسى) و ترجمه قرآن (و اين به جز سه تفسير وى بر قرآن است).11
ـ ملا محمدصالح بن محمدباقر قزوينى روغنى
وى علاوه بر تأليف شرح فارسى نهج البلاغه, آثارى را به فارسى ترجمه كرده است; از آن جمله: بركات المشهد المقدس (ترجمه عيون اخبار الرضا(ع)), ترجمه صحيفه سجاديه, ترجمه عهدنامه مالك اشتر و ترجمه توحيد مفضل كه تاريخ فراغت از آن 1080ق بوده است.12
ـ آقا حسين محقق خوانسارى, متوفاى 1099ق
وى افزون بر تأليف شرح هيأت فارسى قوشچى, داراى ترجمه هايى است, از آن جمله: ترجمه قرآن و ترجمه صحيفه سجاديه.13
ـ علامه محمدباقر مجلسى, متوفاى 1110ق
وى از بزرگ ترين علماى دوره صفوى به شمار مى رود, و صاحب تأليفات متعددى است; از جمله در عربى: مرآةالعقول و بحارالانوار, و در فارسى: اختيارات الايام, اوقات الظهر والعصر, تحفةالزائر, جلاء العيون, حق اليقين, حليةالمتقين, حياةالقلوب, زادالمعاد, عين الحياة, مشكاةالانوار و مقباس المصابيح. آثارى را نيز به فارسى ترجمه كرده است, از آن جمله: ترجمه باب حادى عشر, ترجمه توحيد مفضل, ترجمه حديث جبر و تفويض, ترجمه حديث سعد بن عبداللّه, ترجمه حديث رجاء بن ابى ضحّاك, ترجمه حديث عبداللّه بن جندب, ترجمه حديث ستّه اشياء ليس للعباد فيها صنع, ترجمه دعاى المباهله, ترجمه دعاى سمات, ترجمه دعاى كميل, ترجمه الرسالة الذهبيّة (معروف به طب الرضا(ع)) ترجمه زيارت جامعه, ترجمه صحيفه سجاديه, ترجمه عهدنامه مالك اشتر, ترجمه فرحةالغرى سيد ابن طاووس و ترجمه قصيده دعبل خزاعى.14
ـ آقا هادى مترجم
فرزند ملا محمّدصالح مازندرانى متوفاى 1120ق. وى علاوه بر تأليف كتاب هايى به فارسى, مانند شرح شرح شمسيه و شرح معالم, صاحب ترجمه هايى است, از آن جمله: ترجمه قرآن, ترجمه صحيفه سجاديه, ترجمه شافيه و ترجمه كافيه از ابن حاجب.15
ـ آقا جمال محمد بن حسين خوانسارى متوفاى 1125ق
وى علاوه بر تأليف كتاب هايى به فارسى, مانند شرح غررالحكم آمدى, جبر و اختيار, شرح احاديث طينت, نيّت و اخلاص و مبدأ و معاد, برخى از آثار را نيز به فارسى ترجمه كرده است, از آن جمله: موائد الرحمن فى ترجمة القرآن (معروف به تاج التراجم), ترجمه الفصول المختارة, ترجمه مفتاح الفلاح شيخ بهائى, ترجمه الصلاة و اذكارها و ترجمه صحيفه سجاديه.16
ـ سيّد على بن محمّد بن اسداللّه امامى اصفهانى
معروف به مترجِم, متوفاى حدود 1130ق. وى كتاب هايى را به فارسى ترجمه كرده است, از آن جمله: خصال, كمال الدين و تمام النعمة, عيون اخبار الرضا(ع), امالى صدوق, مهج الدعوات, مصباح المتهجد, مصباح كفعمى ـ كه مجموعاً به هشت بهشت معروف است17 ـ ترجمه شفاى ابن سينا و ترجمه شرح اشارات خواجه نصيرالدين طوسى.
در همين دوره در شبه جزيره هندوستان نيز ترجمه نگارش هاى عربى به فارسى رواج يافت و متونى چون معجم البلدان ياقوت حموى, الملل والنحل شهرستانى و تيسير القارى فى شرح صحيح البخارى فارسى شد. افزون بر ترجمه نگارش هاى عربى در شبه قاره, باب ترجمه متون و آثار مربوط به تمدن و تفكر هندى از سانسكريت به فارسى گشوده و متونى چون اوپانيشاد, مهابارات, پنجاتنترا و راج ترنگينى (تاريخ كشمير) فارسى شد. گشايش اين باب ترجمه در تاريخ ترجمه و تراجم فارسى حائز اهميت فراوان و درخور جُستارى جداگانه است.
با روى كار آمدن حكومت قاجار در ايران بيش ترين توجه مترجمان به آثار و نگارش هاى تمدن و تفكر غرب معطوف شد. مسافرت هاى شاهان قاجار و ديگر سردمداران حكومتى به اروپا, آمد و شد هيأت هاى اروپايى به ايران و نيازهاى سياسى, ادارى و فرهنگى كشور در زمينه هاى نظامى, علمى و جغرافيايى سبب شد تا كتاب هايى از زبان هاى انگليسى, فرانسه, روسى و تركى به فارسى ترجمه شود. در اين ميان عباس ميرزا نايب السلطنه و وزير دانشمند دوره قاجار قائم مقام فراهانى نقش بسزايى داشتند. در بررسى كتاب هاى ترجمه شده به فارسى در دوره قاجار تعداد قابل توجهى كتاب ملاحظه مى شود كه از تركى عثمانى به فارسى درآمده اند. نخستين اين ترجمه ها حوادث نامه نام دارد كه به سال 1222ق توسط محمد رضى تبريزى به فارسى ترجمه و به عباس ميرزا اهدا شد. موضوع اين كتاب جنگ هاى ناپلئون پادشاه فرانسه با دول نمچه (اتريش) و روسيه در سال 1220ق است. اين كتاب پس از شكست عباس ميرزا از سپاه روسيه به فارسى درآمده است. جيمز كمل كتاب تاريخ اسكندر را به دستور عباس ميرزا در سال 1228ق به فارسى ترجمه كرد. عباس ميرزا تنها به ترجمه كتاب هاى تاريخى توجه نداشت, بلكه به ترجمه كتاب هاى نظامى و بهداشتى نيز هم عنايت داشت. كتاب تعليم نامه در اعمال آبله زدن را كه دكتر كرميك به انگليسى نگاشته بود, ميرزا محمد بن عبدالصبور خويى طبيب, به فارسى ترجمه كرد و در سال 1245ق در باصمه خانه دارالسلطنه تبريز به چاپ رسيد.18
با افتتاح دارالفنون در سال 1268ق و توجه خاص ناصرالدين شاه به آن از يك سو, و آمدن اساتيد خارجى به دارالفنون از ديگرسوى, ترجمه در ايران شتابى بيش تر يافت. در گزارشى كه رؤساى دارالفنون در 1282ق براى ناصرالدين شاه ارسال كردند, توجه دارالفنون به امر آموزش و ترجمه زبان هاى خارجى نمايان است.
…[در اين مدرسه] السنه مختلف از فرانسه و انگليسى و رومى به متعلمين مى آموزند و بعضى به درجه كمال رسيده و واضح است در آنچه عرض شد, احدى را مجال انكار نيست… ديگر آن كه چون بعضى از معلمين هر روز دو درس مى گويند و تا غروب متوقف مدرسه مى باشند و تهيه درس هاى روز بعد را مى نمايند و اغلب به سركشى و امتحان متعلمين در اطاق هاى درس گردش مى كنند و شب را نيز تا چند ساعت مشغول ترجمه و تأليف و تصنيف هستند….19
مترجمان دوره قاجار را مى توان به سه گروه تقسيم كرد:
الف. گروهى از آنان كارشناسان اروپايى بودند كه به دلايل سياسى, نظامى و علمى در ايران مقيم شدند. اينان زبان فارسى را در ايران آموخته بودند و بنابر تقاضاى شخصيت ها و رجال قجرى و بعضاً بر اثر نياز حلقه هاى آموزشى در دارالفنون به ترجمه نگارش هاى زبان هاى بيگانه اهتمام ورزيده اند. ژول ريشار از مشهورترين اين مترجمان است. او كتاب هاى تاريخ ناپلئون, تاريخ اسكندر, جلوس نيكلاى اوّل و مملكتدارى او را ترجمه كرد. جيمز كمل تاريخ اسكندر را به دستور عباس ميرزا از كتاب هاى مختلف ترجمه و گردآورى كرد. مادروس داود خانف كتاب تاريخ روسيه از سرگى سلويف را در سال 1282ق و روزنامه ژورنال دوسن پطرزبورگ در سال 1296ق براى ناصرالدين شاه به فارسى ترجمه كرد. بارون نورمان, تاريخ بيزمارك (بيسمارك) دكتر موريتس بوش آلمانى را به فارسى برگرداند. همچنين ميرزا آنتوان خان كتابى در فنّ عكاسى از زبان فرانسه به فارسى ترجمه كرد. اوانس خان هم سفرنامه استانلى به افريقا را ترجمه و به ناصرالدين شاه اهدا كرد.20
ب. گروه ديگر از مترجمان دوره قاجار, ايرانيانى بودند كه براى تحصيل به اروپا سفر كردند و در آن جا زبان هاى خارجى را آموختند. افزون بر ايشان گروهى به واسطه خدمت در سفارتخانه هاى غربى و يا همكارى با كارشناسان غربى, با زبان هاى اروپايى آشنا شدند و به كار ترجمه آثار تمدن غرب مبادرت كردند.
ميرزا رضا مهندس باشى از نخستين افرادى بود كه به تشويق عباس ميرزا براى تكميل تحصيلات به اروپا سفر كرد. وى پس از بازگشت, كتاب هايى چون تاريخ تنزّل و خرابى دولت روم, تاريخ ناپلئون اوّل, صواعق النظام و رساله در فشنگ را به فارسى ترجمه كرد.21 ميرزا عيسى خان گروسى از ديگر مترجمان پركار اين دوره است كه چندين سفرنامه خارجى را چون سفرنامه شارل ژليه, سفرنامه سوماترا از مسيو وت, سفرنامه شام دكتر لرت (لرته) و سفرنامه مونتگرو اثر شارل ايريارت را به فارسى ترجمه كرد. مترجم ديگرى به نام على مترجم به ترجمه روزنامه ها و اخبار آن براى ناصرالدين شاه اقدام مى كند و ترجمه هايى از چند شماره روزنامه سن پطرزبورغ, روزنامه علمى ينگى دنيا و سفرنامه موزر از او موجود است. ميرزا محمّدطاهر نيز تعدادى از رمان هاى مشهور آن دوره چون سه تفنگدار و پس از بيست سال الكساندر دوما را ترجمه كرد.22
پ. سومين گروه از مترجمان عصر قاجار, دانشيان و دانشمندانى بودند كه با زبان هاى اروپايى آن دوره آشنايى نداشتند, اما طبق سنت ديرينه, بيش تر به ترجمه آثار عربى در زمينه هاى دين و فرهنگ اسلامى اهتمام ورزيدند. كسانى چون ميرزا عبداللطيف طسوجى تبريزى مترجم كتاب الف ليلة وليلة, ميرزا حسين نايب الصدر صاحب ترجمه الباب الحادى عشر, آقا نجفى اصفهانى مترجم توحيد الصدوق و ثواب الاعمال, شيخ حسن بن محمّد ولى ارومى مترجم كتاب الثالث عشر من البحار از جمله آن مترجمان هستند كه فرهنگ ترجمه را استمرار بخشيدند.
ترجمه در اين دوره كمك بسيارى به ساده نويسى نثر فارسى كرد و در حقيقت زبان نيز به سادگى و خلوص گراييد. بيانْ هرچه گرم تر و صميمى تر شد و از پيرايه هاى لفظى و هنرنمايى هاى شاعرانه كه به نام فصاحت و بلاغت به كار مى رفت, به مقدار زيادى كاسته شد. ترجمه هاى رمان از زبان هاى فرانسه, انگليسى, تركى و عربى در اين ميان نقش بسزايى داشت. على خان ناظم العلوم, تلماك اثر فنلن را و سپس شاهزاده محمّدطاهر ميرزا اسكندرى چندين اثر از الكساندر دوما با عناوين: كنت دومونت كريستو, سه تفنگدار, لوئى چهاردهم و رمان لوميستر دوپارى اثرِ اوژن سو را از فرانسه به فارسى روان ترجمه كرد.23
نهضت مشروطه در تحول و تغيير جامعه ايرانى سهمى مهم داشت و در بيش تر شؤون زندگى و انگاره هاى فرهنگى كشور تأثير گذاشت. بر اثر جريان هاى سياسى, اقتصادى و اجتماعى عصر مشروطيت ذهن ايرانيان با مفاهيم و پديده هاى نوين جهان غرب بيش تر آشنا شد و فراگيرى زبان هاى غربى در ميان ايشان شتاب بيش ترى گرفت; به گونه اى كه سهم كتاب هاى فارسى شده در مقايسه با كتاب هاى تأليفى اندك اندك رو به همسانى و در دهه اخير رو به افزايش نهاد. از اين رو شايسته است كه پديده ترجمه پس از مشروطه تا دهه اخير به مثابه علمى از علوم مورد تحقيق و بررسى قرار گيرد تا جامعه فارسى زبان به لحاظ شناخت و شناسايى تاريخ تفكر و تمدن خويش و يافتن جايگاه خود در قلمرو فرهنگ بشرى به نتايج مستند و مستدل دست يابد. همچنين براى دستيابى به اين اهداف توجه و نگرش به سوى آثارى كه از زبان فارسى به زبان هاى ديگر ترجمه شده است, لازم مى آيد.
اهالى زبان هاى منطقه اى و محلى نيز كه در مجاورت فارسى زبانان قرار داشتند, براى ادامه حيات فرهنگى خود به ترجمه آثار فارسى احساس نياز مى كردند. از اين رو آنان بسيارى از نگارش هاى فارسى را به زبان خويش برگرداندند; به طورى كه امروزه در زبان هاى تركى, اردو, ازبكى, پشتو و… انبوهى از آثار مترجم وجود دارد كه از زبان فارسى ترجمه شده است.24
فرهيختگان متفكر غرب از سده نوزدهم ميلادى به بعد, در مراكز شرق شناسى توجه ويژه اى به نگارش هاى عربى و فارسى داشتند. ايشان ارزنده ترين آثار تاريخى, ادبى و عرفانى فارسى را به زبان هاى انگليسى, فرانسه, آلمانى, روسى و ديگر زبان هاى غربى و اروپايى ترجمه كردند. با پيدا شدن انديشه (ايران شناسى) اين روند شتاب گرفت; به طورى كه امروزه انبوهى از آثار فارسى را مى توان به شكل ترجمه شده آن در زبان هاى اروپايى سراغ گرفت.25
دانشمندان شرق جهان اسلام نيز برخى از آرا و افكار خويش را به زبان فارسى بيان مى كردند. اين امر سبب شد كه پاره اى از اين آثار فارسى به عربى ترجمه شود كه لغويان و كتاب شناسان عرب زبان اصطلاح تعريب را براى آن وضع كردند.
*
در چند دهه اخير به دليل گسترش علوم مختلف و پيشرفت رو به تزايد فنّاورى در همه عرصه ها و به منظور پرهيز از ارائه ترجمه هاى مكرر از يك اثر كه موجب ابطال وقت و انرژى مى شود, جامعه اهل قلم ايرانى در زمينه شناسايى كتاب هاى فارسى شده چاپى, نياز بيش ترى احساس كرد. اين امر سبب شد تا كوشش هاى مفيدى در مورد شناسايى نگارش هاى فارسى شده صورت گيرد. ثمره برخى از اين كوشش ها تاكنون به صورت مدون فراهم آمده كه اكنون مورد استفاده پژوهندگان و مترجمان است. فهرست آن ها بدين قرار است:
1. فريدون بدره اى. فهرست ترجمه هاى فارسى از 1345 تا پايان 1349. تهران: دانشگاه تهران, دانشكده علوم تربيتى, 1350. 302«29ص.
اين فهرست پايان نامه فوق ليسانس آقاى بدره اى است. در اين مجموعه, فهرست 1492 اثر ترجمه شده از سال 1345 تا پايان 1349 به صورت الفبايى نام خانوادگى نويسندگان آمده است. نمايه نام لاتين مؤلفان به همراه عنوان اصلى كتاب ها در پايان كتاب ضميمه شده است.
2. عربعلى رضايى. فهرست ترجمه هاى فارسى و بررسى آن ها از 1350 تا پايان 1354. تهران: دانشگاه تهران, دانشكده علوم تربيتى, 1355. 409«33ص.
اين پايان نامه, فهرست 1841 اثر ترجمه شده را دربر دارد كه براساس رده بندى ديويى تنظيم شده است. از اين رو پاره اى از كتاب ها به دليل آن كه به دو موضوع مربوط است, در دوجا تكرار شده است. افزون بر آن, كتاب هاى ناشران دولتى و كتاب هاى كودكان و نوجوانان در اين فهرست جايى ندارد. در پايان فهرست نام كسان, عنوان كتاب ها و نيز فهرست لاتين نام خانوادگى مؤلفان به همراه عنوان اصلى آثار فراهم آمده است.
3. داود نوابى. تاريخچه ترجمه از فرانسه به فارسى در ايران از آغاز تاكنون. كرمان: داود نوابى, 1363, 289ص.
مؤلف در اين كتاب به بررسى و نقد و تحليل سير ترجمه كتاب هاى فرانسه در ايران از آغاز تا سال 1363 پرداخته است. اين اثر سه محدوده زمانى را در بر دارد: الف. از آغاز تا مشروطه; ب. از مشروطه تا جنگ جهانى دوم; پ. از جنگ جهانى دوم تا سال 1363. مؤلف در پايان, فهرست توصيفى حدود 700 اثر ترجمه شده از فرانسه به فارسى را ارائه كرده است.
4. فرشته مولوى. كتابشناسى داستان كوتاه ايران و جهان. تهران: نيلوفر, 1371, 509ص.
در اين اثر, سياهه اى از داستان هاى كوتاه ترجمه شده به فارسى كه در كتاب ها, مجلات, جُنگ ها و گاهنامه هاى ادبى چاپ شده, ارائه شده است. كتاب بنا بر نظم الفبايى نام خانوادگى نويسندگان تنظيم شده, و شامل 6773 مدخل است. فهرست عنوان داستان به فارسى, نام و نام خانوادگى مترجمان, نام و نام خانوادگى نويسندگان فرنگى به لاتين و عنوان داستان هاى فرنگى به لاتين از پيوست هاى كتاب است.
5. فاطمه كناره سرى. كتابشناسى رمان و مجموعه هاى داستانى مترجم. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى, 1377, 2ج.
هدف از تدوين اين اثر, گردآورى همه رمان هايى است كه از زبان هاى ديگر به فارسى ترجمه شده است. به همين رو هر رمان يا هر داستان كه از روزگار مشروطيت تا سال 1373 به فارسى ترجمه شده در اين كتاب شناسى معرفى شده است.26
بنياد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس رضوى نيز با توجه به لزوم آگاهى مترجمان و ناشران از عناوين كتاب هاى فارسى شده از سال 1365 طرح گسترده اى را در زمينه تدوين فهرست كتاب هاى فارسى شده در دو ساختار جداگانه دنبال كرده است:
الف. فرهنگ مترجمان فارسى
اين فهرست متضمّن ترجمه هاى فارسى از نخستين قرون ايران دوره اسلامى تا پايان عصر قاجار 1320ق و مبتنى بر احوال مترجمان, نگاهى به اسلوب كار آنان, آثار فارسى شده آن ها و بازنمايى نسخه هاى خطى و چاپى آنان به لحاظ تاريخ ترجمه آن ها در حال تدوين و تأليف است.27
ب. فهرست كتاب هاى فارسى شده چاپى
اين فهرست دربردارنده كتاب هاى فارسى شده چاپى از اوان چاپ و نشر تا سال 1370 است. تدوين كنندگان اين فهرست با رايزنى هاى بسيار و استفاده از پيشنهادهاى سازنده اساتيد, كوشيده اند فهرستى ارائه دهند كه تا حد امكان عارى از كاستى هاى كتاب شناسى هاى موجود ديگر باشد. فهرست حاضر در حدود بيست وپنج هزار مدخل را در همه موضوعات از زبان هاى مختلف شامل مى شود.
روش گردآورى اطلاعات
همان گونه كه پيش تر گفته شد تدوين اين فهرست, ابتدا در سال 1365 به صورت طرحى از سوى بنياد پژوهش هاى اسلامى مطرح شد. در مرحله نخست, كتاب شناسان و كتابداران اين بنياد وظيفه گردآورى و يادداشت بردارى اطلاعات كتاب شناختى كتاب هاى ترجمه شده را از آغاز صنعت چاپ تا پايان سال 1366 زير نظر جناب آقاى دكتر رحمت اللّه فتاحى و آقاى حسين خيامى مدير وقت كتابخانه بنياد بر عهده گرفتند. اين گروه با مراجعه به برخى از كتابخانه ها و كتاب شناسى ها به تهيه فيش هاى لازم اقدام كردند. حاصل كار اين گروه كه شامل فهرست كتاب هاى فارسى شده تا پايان سال 1366 بود, در اواخر سال 1370 آماده نشر شد; اما پس از بررسى كار, بنياد پژوهش هاى اسلامى بر آن شد تا از يك سو ساخت و اسلوب آن را دگرگون سازد و از سوى ديگر تعدادى از افتادگى ها, كاستى ها و كمبودهاى آن را مرتفع سازد. به اين منظور پس از مراجعه به فهرست ها و كتاب شناسى هاى معتبر, نسخ خطى و چاپى و نيز بررسى كتابنامه ها و مجلات ادوارى كه به اطلاع رسانى و معرفى كتاب مى پردازند, حدود سه هزار اثر فارسى شده ديگر نيز به همراه چاپ ها و نشرهاى مكرر آثار فارسى شده و پاره اى از ترجمه هاى ناشناخته متون مربوط به همان دوره زمانى ياد شده به كار افزوده شد. آن گاه براى آن كه محدوده كار تا پايان سال 1370 را دربرگيرد, گروهى به شناسايى كتاب هاى فارسى شده آن سال ها پرداختند. در اين مرحله همه مدخل هاى ارائه شده قبلى و جديد دوباره در مخزن اصلى كتابخانه آستان قدس رضوى, كتابخانه مركزى و مركز اسناد دانشگاه فردوسى, برخى از كتابخانه هاى تهران و چندين كتابخانه مركزى و مركز اسناد دانشگاه فردوسى, برخى از كتابخانه هاى تهران و چندين كتابخانه معتبر شخصى رويت شد و اطلاعات كتاب شناسى و كتاب شناختى آن ها بر مبناى رويت و استفاده از منابع معتبر به كمال رسيد.
شيوه تنظيم اطلاعات
شيوه تنطيم فهرست بنابر ضرورت و سهولت كار محققان, مترجمان, ناشران و كتابداران به ترتيب نام خانوادگى مؤلفان و نويسندگان بنا نهاده شد. به اين ترتيب, تمام آثار ترجمه شده نويسندگان در ذيل نام آن ها به شيوه الفبايى آمده است. براى پرهيز از تكرار نام نويسندگان در قسمت سرشناسه (مدخل اصلى) از تيره بهره گرفته شد. همچنين براى اختصار و اجتناب از تكرار, كلمه ترجمه در تمام مدخل ها حذف شد. از آن جا كه نام هر نويسنده ممكن است به سليقه مترجمان و ناشران به صورت هاى گوناگون تلفظ و به فارسى برگردانده شده باشد, براى پرهيز از پراكندگى آثار نويسندگان در اين فهرست براى هر اسم يك شكل واحد و مستند مطابق با آخرين ويرايش فهرست مستند اسامى مشاهير و مؤلفان انتخاب و از ديگر شكل هاى رايج به نام اصلى با نشانه ارجاع داده شده است.28 در صورتى كه كتاب داراى دو يا چند مؤلف باشد, نام نويسندگان همكار پس از عنوان كتاب با عبارت (با همكارى) آمده, با اين توضيح كه براى تسهيل در بازيابى اطلاعات در جاى خود از نويسندگان دوم و سوم به نويسنده اول با ذكر عنوان كتاب ارجاع داده شده است.
گفتنى است كه از اسامى غيرمستند با حروف نازك به اسامى مستند ارجاع داده شده است. بنابراين هر كتاب فقط در زير نام خانوادگى نويسنده اول فهرست شده است و با مراجعه به رديف الفبايى مؤلفان مى توان از نويسندگان ديگر به نويسنده اصلى و كتاب مورد نظر دسترسى پيدا كرد و اطلاعات كامل كتاب شناسى/ نسخه شناسى آن را به دست آورد.
پس از نام خانوادگى و نام مؤلف, عنوان فارسى شده كتاب بر مبناى صفحه عنوان چاپ نخست كتاب ضبط شده است. در صورتى كه عنوان كتاب در چاپ هاى بعدى تغيير كرده و يا عنوان كتاب در پشت جلد با صفحه عنوان همسانى نداشته در بخش توضيحات اين مطلب بيان شده است.
نام مترجم كتاب و اطلاعات و مشخصات كتاب شناختى اثر شامل ناشر, محل نشر, سال نشر, تعداد جلد و صفحات و آن گاه عنوان اصلى كتاب از ديگر اطلاعات اين فهرست است. عنوان اصلى كتاب هاى فارسى شده به ويژه پيش از دهه شصت يكى از اهداف اساسى طرح بود كه نيل به آن, دشوارى هاى فراوانى را به همراه داشت; زيرا همچنان كه مى دانيم گاه مترجمان به واسطه عوامل فرهنگى ـ سياسى و حتى اقتصادى از عنوان اصلى كتاب در ترجمه دور شده اند. اين امر در مواردى سبب شده كه برخى از مترجمان يا ناشران به ترجمه هاى مجدد غيرضرور رو آورند. از اين رو ذكر عنوان اصلى كتاب در چنين فهرست هايى, اصلى بسيار مهم و قابل اعتناست.
از دگر سوى ذكر عنوان اصلى كتاب روشن كننده اين مهم است كه آثار فارسى شده از زبان اصلى ترجمه شده يا ابتدا به زبانى ديگر ترجمه و سپس به فارسى برگردانده شده است. با توجه به نكته هاى مذكور, جست وجوى عنوان اصلى كتاب ها از جمله تلاش هاى ارزنده تدوين كنندگان فهرست حاضر بوده كه در وهله نخست با مراجعه به كتابخانه هاى مختلف و رؤيت اصل كتاب و در صورت عدم دستيابى به آن با استفاده از فهرست ها, زندگينامه ها و در مواردى دائرةالمعارف هاى معتبر از جمله فهرست جهانى N.U.C29 و بسيارى از كتاب شناسى هاى معتبر ديگر ـ كه در بخش مآخذ مى آيد ـ فراهم آمده است.
با اين همه هنوز جايگاه پاره اى از عناوين اصلى كتاب ها در اين فهرست بياض مانده است, به آن اميد كه در چاپ هاى آينده شناسايى و به فهرست افزوده شود.
براساس نظام كتابدارى و اطلاع رسانى در مورد كتاب هايى كه بيش از يك ترجمه فارسى دارند و مترجمان, يك اثر واحد را در وقت ها و جاى هاى متفاوت ترجمه كرده اند, هريك از آن ها را به مثابه نسخه اى مستقل تلقى كرده و با در نظر گرفتن عنوان الفبايى كتاب براى هريك مدخلى جداگانه در نظر گرفته ايم. براى آشنايى با شيوه كار, يكى از مدخل هاى فهرست را ذكر مى كنيم و توضيحات لازم را در زير آن به ترتيب خواهيم آورد:
جانسون, ويكى ام. Johnson, Vicki M راهنماى آموزش گام به گام نوزادان و كودكان عقب مانده. با همكارى روبرتا اِى. ورنر. حسام گوهرى, شهين بيضاوى. تهران: ايران ياد, 1363; رودكى, 1369, 230ص.
* در صفحه عنوان نويسنده اول روبرتا اِى. ورنر آمده است.
A Step by Step Learning Guide for Retarded
الف. نام مؤلف به فارسى بر مبناى مستند مشاهير, جانسون, ويكى ام.
ب. نام لاتين مؤلف: Johnson, Vicki M
پ. عنوان فارسى شده در صفحه عنوان: راهنماى آموزش گام به گام نوزادان و كودكان عقب مانده.
ت. نام نويسنده همكار, پس از عبارت (با همكارى) روبرتا اِى. ورنر.
ث. نام مترجم: بر مبناى صفحه عنوان, حسام گوهرى
ج. نام مترجم همكار: شهين بيضاوى.
چ. نام محل نشر: تهران.
ح. نام ناشر نخست: ايران ياد.
خ. سال چاپ: 1363.
د. نام ناشر دوم: رودكى.30
ذ. سال چاپ دوم: 1369.
ر. تعداد صفحات: 230ص.
ز. توضيحات: در صفحه عنوان نويسنده اول روبرتا اِى. ورنر آمده است.
ژ. عنوان اصلى كتاب: A Step by Step Learning Guide for Retarded
شايان ذكر است كه در برخى موارد كه كتاب اصلى از مجموعه اى از مقاله ها يا داستان هاى كوتاه تشكيل شده و شكل فارسى شده آن نيز از سوى مترجم يا ناشر در قالب يك كتاب منتشر شده است, هريك از مقاله ها و داستان هاى كوتاه مندرج در كتاب به صورت مدخلى مستقل ارائه شده و در اين صورت, عنوانِ اصلى آن ها در بين گيومه () و پس از آن كلمه در داخل قلاب [در] آورده شده و سپس عنوان اصلى كتاب فارسى شده آمده است; مثال:
آربرى, آرتور جان, 1905ـ1969.
Arberry, Arthur John
(تاريخنگارى عهد تيمورى) [در] تاريخنگارى در ايران: مجموعه مقالات. يعقوب آژند. تهران: گستره, 1360, ص85 ـ93.
* ترجمه برگرفته از كتاب زير است:
Persian Classic Literature.
تدوين كنندگان فهرست براى سهولت دستيابى به اطلاعات كتاب شناختى نمايه هاى زير را فراهم آورده اند:
الف. نمايه لاتين نام نويسندگان.
ب. نمايه عناوين به فارسى.
پ. نمايه مترجمان.
ت. نمايه عناوين اصلى كتاب ها.
ث. نمايه موضوع.
ج. نمايه ناشران.
پاورقي ها:
1. شهفور بن طاهر اسفراينى, تاج التراجم فى تفسير القرآن للاعاجم, به كوشش نجيب مايل هروى, على اكبر الهى خراسانى. تهران: ميراث مكتوب, علمى و فرهنگى, 1375, ج1, ص8.2. ابوسعيد خرگوشى, شرف النبى, ترجمه نجم الدين محمود راوندى, به كوشش محمّد روشن. تهران: بابك, 1361, ص2.
3. ابن هشام, سيرت رسول اللّه, ترجمه و انشاى رفيع الدين اسحاق بن محمّد همدانى قاضى ابرقوه, به كوشش اصغر مهدوى, تهران: بنياد فرهنگ ايران, 1360, ص6 ـ7.
4. اين كتاب محتوى كلمات قصار پيامبر(ص) است و در ميان خاصه و عامه شهرت دارد. گروهى از علما به ترجمه و شرح آن پرداخته اند كه از آن جمله سه ترجمه اى است كه توسط مرحوم محدث ارموى و آقايان دانش پژوه و محمد شيروانى به طور جداگانه چاپ شده است.
5. محمدعلى مدرس, ريحانةالادب, تهران: خيام, 1374. ج3, ص338; عبداللّه افندى اصفهانى, رياض العلماء و حياض الفضلاء, به كوشش سيد محمود مرعشى, قم: مطبعه خيام, 1401, ج1, ص177.
6. رشيدالدين فضل اللّه, تنكسوق نامه يا طب اهل ختا, با مقدمه مجتبى مينوى, تهران: دانشگاه تهران, 1350.
7. درباره مترجمان عصر صفوى و آثار مترجم آنان در بنياد پژوهش هاى اسلامى طرحى در دست اجرا است.
8. رياض العلماء, ج2, ص102.
9. ريحانةالادب, ج1, ص168.
10. عبداللّه افندى اصفهانى, رياض العلماء و حياض الفضلاء, ترجمه محمدباقر ساعدى, مشهد: بنياد پژوهش هاى اسلامى, 1374, ج3, ص447ـ 465.
11. آقابزرگ تهرانى, الذريعه, ج4, ص174.
12. الذريعه, ج3, ص83; ج4, ص91, 112, 119.
13. ريحانةالادب, ج5, ص241.
14.الذريعه, ج4, ص83 به بعد.
15. همان, ج4, ص108, 112, 127, 129.
16. ريحانةالادب, ج1, ص54; الذريعه, ج4, ص113, 122, 138.
17. الذريعه, ج4, ص121.
18. جمشيد كيهان فر, (ترجمه در عهد قاجار, از آغاز تا دوره ناصرالدين شاه), نشر دانش, س10, ش1, ص23ـ 28.
19. ابراهيم صفايى, مدارك تاريخى (دهمين كتاب اسناد سياسى), تهران: انجمن تاريخ, 1355, ص58.
20. سيد عبداللّه انوار, فهرست نسخ خطى كتابخانه ملّى ايران, تهران: كتابخانه ملى, 1371, ج4.
21. كيهان فر, جمشيد, (ترجمه در عهد قاجار از آغاز تا دوره ناصرالدين شاه), نشر دانش, س10, ش1, ص23ـ 28.
22. سيد عبداللّه انوار, همان, ص108.
23. يحيى آريان پور, از صبا تا نيما, تهران, كتاب هاى جيبى, فرانكلين, 1357, ج2, ص237.
24. اختر راهى, ترجمه هاى متون فارسى به زبان هاى پاكستانى, اسلام آباد, مركز تحقيقات فارسى ايران و پاكستان, 1365. 25. Index translation National bibliography, Paris, Unesco, 1945. 26. براى آشنايى بيش تر با اين اثر به مقاله: (كتاب شناسى متفكرانه يا برگه آرايى شتابزده/ نگاهى به كتاب كتاب شناسى رمان و مجموعه هاى داستانى مترجم), مجله مشكوة, ش67 تابستان 1379, ص132ـ141.
27. اين فهرست زير نظر استاد بزرگوار نجيب مايل هروى در گروه تصحيح متون بنياد پژوهش هاى اسلامى به واپسين مراحل تأليف رسيده است كه اميدواريم با تلاش ايشان به پايان آيد.
28. در اين خصوص البته استثناهايى وجود دارد كه تدوين كنندگان از فهرست مزبور تبعيت نكرده و با توجه به منابع و مآخذ ديگر نام و نشان مؤلفان را جسته اند و معروفيت آنان را در قلمرو فرهنگ فارسى بر پايه ضبط هاى كتاب شناسانه ديگر مدخل اصلى قرار داده اند. 29. The National Union Catolog. 30. چون انتشارات رودكى در تهران فعاليت مى كند, تهران براى مرتبه دوم پيش از انتشارات رودكى تكرار نشده; اما اگر اين انتشارات در شهر ديگرى غير از تهران بود, نام آن شهر قبل از كلمه رودكى مى آمد.
مطالب مشابه :
دانلود تمام كتابهاي علوم غريبه يكجا رايگان
دانلود تمام كتابهاي علوم غريبه يكجا رايگان. ينك دانلود كتاب كتاب كليات مجمع الدعوات
دانلود کتب:مجموعه كتب بسيار ارزشمند شامل :دانلود تمام كتابهاي علوم غريبه يكجا رايگان/لينكهاي دانلود
دانلود تمام كتابهاي علوم غريبه يكجا رايگان/لينكهاي دانلود مجمع الدعوات كبير كتاب
حفظ سوره یاسین
در كتاب المصباح آمده: مجمع البیان،ج8، ص254 (2) دانلود آهنگ بابک
سير ترجمه در ايران
ترجمه ارشاد الاذهان علامه حلّى,8 ترجمه مهج الدعوات سيد كتاب تعليم نامه رايگان نشريات
برچسب :
دانلود رايگان كتاب مجمع الدعوات