پيراهن سياه، پيراهن عزا
بسم الله الرحمن الرحيم
پيراهن سياهم
سلام پيراهن سياهم، سلام اي آشناي ديرين و اي سنگ صبور سوگ حسين. سلام اي سفيد بخت سياهروي.
باز محرم شده است و من به رختآويز لباسهايم مراجعه و تو را انتخاب کردم. اين روزها چقدر زيبا شدهاي؟! ميدانم منتظرم بودي تا خود را بر تنم بيارايي و من خودم را با تو مُحرِم کنم. آخر تو نشانه ورود به حرمي.
بين تو و سينه من، انس و الفتي ديرينه است؛ سنگيني غم حسين بر دل استوار است. و تو ميداني براي التيام آن درد سنگين و ابدي، سينهزني مرهمي ناچيز است. تو ضربات دست را بر سينهام نوازش تلقي ميکني. و من ميدانم تو آن ضربات را از جان و دل خريداري. اين مرام توست. آخر هرکس در زندگي، انجمن و محفلي را بر ميگزيند. انجمن و محفل انتخابي تو، مجلس عزاي سرور جوانان اهل بهشت است.
اي پيراهن سپيددل و سيهچهره من!
اينک که اين واژگان را برايت مينويسم تو بر تنم جا خوش کردهاي و ميداني من آمادهام که پس از بارگذاري اين واژگان در دنياي مجازي، ساعاتي ديگر راهي شمال خواهم شد تا در مجلس عزاي مظلوم دشت کربلا شرکت نمايم و خود را بسان شبنمي بيمقدار در اقيانوس علاقمندان سالار شهيدان غرق کنم.
اي هميشه يادگار مجلس عزيز فاطمه!
شب جمعه، شب زيارتي حسين مظلوم است؛ فقط يکبار زيارت شب جمعه در کربلاي معلي کامم را عسلي کرده و حسرت تکرارش همچنان بر دل حسينيام سنگيني ميکند. حال که مرا مجال و سعادت حضور در حرم مطهرش ميسر نيست، ميخواهم خويش را به ديار کودکيهايم برسانم و فردا شب با خاطرات کودکي، مهمان مجلس عزايت در روستاهاي دران و چالهسرا و امامزادهشفيع خواهم بود.
اي پيراهن سياهم!
ميروم تا نواي عباس شهبرگ را بشنوم؛ هماو که وقتي با حرارت و حماسه، تا نوحهي «اي شه کشور حيا» را سر ميداد، نداي «ابوالفضل» سينهزنان هيأت صاحبالزمان عج روستاي چالهسرا تا آن سوي عرش ميرسيد.
ميروم تا ببينم آيا شب قتل شهيدان، «سهيل» شرم از طلوع دارد يا خير. آخر هيچ وقت يادم نميرود نواي دلنشين سيدهادي وقتي که ميگفت: «سهيل امشب ميا بيرون، شب قتل شهيدان است» تو گويي سهيل شرم از طلوع دارد و پشت ابر خويش را نهان کرده است.
ميروم تا عصر تاسوعا استقبال و بدرقه ديرينه هيأت زنجيرزنان مسجد و بقعه امامزادهشفيع را از هَيَئات و عزادران روستاهاي دران، نيلاش، سياهمرد، انجيلان، چالهسرا و ... را بار ديگر شاهد باشم.
ميروم تا بار ديگر صداي حزين دايي رستگار، در شب عاشورا در گوشم طنينانداز شود که «اگر صبح قيامت را شبي هست امشب است امشب، ...»
ميروم تا ببينم آيا هنوز «کرم بخشنده» زمين کربلا را به رسم امانتداري سوگند ميدهد يا خير. آخر روزگاري پيشين عصر عاشورا را با نوحه «جان تو، جان حسينم، اي زمين کربلا» به شام غريبان پيوند ميداد.
ميروم تا ببينم «تقي فروتن» همچون گذشته، صبح عاشوراي هيأت عزاداري نوجوانان دراني را با زار زار سنتي آغاز و شام غريبان را همچنان در سوگ بيکفنان صحراي کربلا ناله سر ميدهد؟
ميروم تا در يادم زنده شود دعاي «نصيب فروتن» به هنگامي که کلاه تالشياش را کاسه ميکرد تا صندوق نذورات عزاداران مسجد امام حسين عليهالسلام دران باشد و او چه زيبا ميگفت: الاهي! عزداران دستگاه امام حسين عليهالسلام را تنبيمار و کيسهبيمار نکن.
ميروم تا فراموشم نشود «قلي خيرانديش» را که با چه شوق و علاقهاي علمدار سمت راست هيأت ميشد و جلوداري زنجيرزنان را کربلايي حبيب بر عهده ميگرفت.
اي پيراهن سياهم!
خاطرات شرکت در عزاداري سرور شهيدان عالم هميشه همراه من است و هرگاه چشمم به تو ميافتد تمام آن در يادم زنده ميشود. اينک بيش از اين مجالي نيست تا بيشتر با تو درد دل کنم، بگذار فراغتي حاصل کنيم و باهم از غم مظلوم دشت نينوا و ياران وفادار و اباالفضل علمدار، علياکبر رشيدش و زينب حزينش بيشتر داد سخن سر دهيم. تو خود ميداني قصهي حسين عليهالسلام، قصهاي پرغصه و داغي هميشه تازه است و ما را با تمام توان، قدرت بيان نقطهاي از آن داستان نيست.
پس رخصت بده در اين مجال، رشته سخن کوتاه کنيم و با هم از فردا شب به مجلس عزاي زادهي زهرا، حسين مظلوم در دران و چالهسرا و امامزاده شفيع و نيلاش و شاندرمن و ماسال درآييم و مابقي را بگذاريم براي توفيقي ديگر.
مطالب مشابه :
پيراهن هاي مجلسي ساده و شيك دخترانه
پيراهن هاي مجلسي ساده و شيك + نوشته شده توسط شب در یکشنبه چهارم تیر ۱۳۹۱ و ساعت 16:26 |
پيراهن سياه، پيراهن عزا
دران - پيراهن سياه، پيراهن عزا - "دران" وبلاگي است که در آن دلتنگيهاي نويسنده يادداشت شده
مدل لباس ماسكي رنگ قرمز و پيراهن بافتني دخترانه
مدل لباس زنانه,مدل لباس روز - مدل لباس ماسكي رنگ قرمز و پيراهن بافتني دخترانه - مدل لباس شب 2012
لباس شب
دگردیسی - لباس شب - چگونه مرگ مي تواند تنها از تو گودالي را پر كند؟
برچسب :
پيراهن شب