سریال نابرده رنج
32-naborde-ranj
كارگردان «نابرده رنج»: كليشهها را شكستيم
اين كارگردان جوان با توضيح اين كه بلندپروازي و جنون شاخصه اصلي يك كار هنري است درباره فرآيند شكلگيري ساخت اين مجموعه به مهر گفت: 33 قسمت از 36 قسمت اين سريال به طور كامل نوشته شده بود البته سيناپس 3 قسمت پاياني را داشتيم، اما ديالوگها نوشته نشده بود و سرصحنه آن را به نگارش درآورديم، چون فرصت نبود. نويسنده سر كار ديگري بود و من هم كارگرداني ميكردم. به همين دليل سر صحنه همراه بازيگران براي قسمتهاي پاياني به تعامل رسيديم و فيلمنامه نوشته شد. بايد تاكيد كنم به فيلمنامه كاملي رسيديم، سكانسها كامل طراحي شد و بعد از تمرين، بازيگران عين ديالوگ را ميگفتند.
وي درباره كليشهشكني در انتخاب بازيگران سريال و سپردن نقشها به آنان نيز گفت: بايد به تواناييهاي يك بازيگر اعتماد كنيد نه به سابقه تصويري آن بازيگر. كارهايي كه از بازيگر ديدهايد بايد به شما كمك كند كه آيا اين بازيگر تواناست يا نه. اگر خيليها جرات ندارند نقشي را به بازيگري بدهند كه تا به حال بازي نكرده است، اين بيجراتي كارگردان است.
بذرافشان تصريح كرد: گرچه خيليها به من گفتند كه ريسك بزرگي كردم و حتي سام درخشاني هم اين نظر را دارد اما خودم نام اين كار را ريسك نميگذارم.
انتخاب بازيگر
سياوش طهمورث بازيگر نقش منوچهر نيز گفت: اگر كاراكتري در متن بر مبناي يك بازيگر نوشته شود، كار اشتباهي است چرا كه كارگردان هر چند به بازيگر اشراف دارد، اما آن چيزي را از او ميشناسد كه تا به حال در كارهاي بازيگر ديده است، اما توانايي ذاتي و خلاقيتهاي ديگر او را نميداند. وقتي كارگردان متن را بنويسد و بعد به بازيگري پيشنهاد بازي بدهد مسلما به خلاقيت بازيگر اعتماد ميكند نه به كاراكتر و سابقه كاري كه از او ميشناسد.
بهترين كار اين است كه بازيگر بعد از نوشته انتخاب شود.
وي درباره ايفاي نقشش در سريال «نابرده رنج» هم گفت: بعد از صحبت با آقاي بذرافشان نقش را پذيرفتم و زماني كه متن را ميخواندم، هنگام بازي نظرم را درباره نقش منوچهر ميدادم. بازيگر نبايد چيزي كه به او پيشنهاد ميشود را چشمبسته قبول كند، بايد نظر بدهد اما دخالت نكند. گرچه نظر كارگردان و نويسنده نهايي است، اما شما به عنوان بازيگر نظرتان را بايد بدهيد يا كارگردان و نويسنده شما را قانع ميكنند يا شما آنها را قانع ميكنيد.
شكلگيري ساختار
سارا خسروآبادي، نويسنده اين اثر هم درباره چگونگي شكلگيري فيلمنامه، شخصيتها و ماجراهاي آن گفت: شكلگيري ساختار اين سريال حاصل يك كار مشترك بود. من و آقاي بذرافشان مرتب درباره شخصيتها بحث ميكرديم. البته در گذشته هم اين راه را رفته و به نتيجه مطلوب هم رسيده بوديم. مسلما وقتي براي نگارش، يك فرد ديگر هم كنار شما باشد ميتوان به جزئيات خوبي رسيد.
خسروآبادي درباره سختيهاي كار نابرده رنج نيز گفت: اگر اين فيلمنامه را به هر كارگردان ديگري ميداديد فرار ميكرد. يا اين كه ميگفت همه سكانسها را شهري بگيريم. شبها را روز كنيد و به جاي سكانسهاي خارجي، سكانسهاي داخلي بگيريم. شايد خيلي كارگردانان ديگر هم باشند كه توانايي ساخت چنين كاري را داشته باشند. اما شرايط فراهم نيست و بايد خيلي تلاش شود تا اين كار انجام شود.
سام درخشاني، بازيگر نقش عماد هم با اشاره به اين كه «نابرده رنج» از معدود فيلمنامههايي بود كه جاي هيچگونه بحث و نظري نداشت و به اين دليل بازي در آن را پذيرفته است، گفت: راستش متعجب بودم كه چرا اين نقش به من پيشنهاد شده است و تا بخشهايي از كار برايم سوال بود كه شايد ما اشتباه فهميديم. حتي وقتي براي كامبيز ديرباز نقش را توضيح داده بودند و من فيلمنامه را ميخواندم مرتب از او ميپرسيدم مطمئن هستي من عماد هستم؟ مطمئن هستي تو اسد هستي؟ در واقع آقاي بذرافشان جسورانه تصميم گرفته بود نقشها را برعكس بسپارد و كليشهها را بشكند.
او در توضيح اين كليشهشكني گفت: سالها مد شده بود كه كامبيز نقش لاتهاي پايين شهر را بازي كند و من هم نقش بچههاي بالاي شهر را به همين دليل برايم جالب بود كه نقش عماد به من پيشنهاد شده بود. علاوه بر آن فيلمنامه، قوام خوبي داشت و نشان ميداد نويسندگان، درام را ميشناسند.
تبارشناسی اسد در سریال نابرده رنج
اسد و عماد 2 دوست خلافكار هستند كه دست تقدیر آنها را به جبهه و منطقه جنگی میكشاند. آنها به جبهه میرسند در حالی كه اصلا نیتشان این نبوده كه به عنوان رزمنده به جبهه بروند. آنها در این مسیر قرار گرفتهاند تا به گنجی برسند كه پدر اسد، محل آن را بعد از مرگش به پسرش گفته است...
همه این ماجراها كافی است كه داستانی پرتعلیق شكل گیرد كه براساس موقعیتهای مختلف شخصیتها را پیش میبرد. آدمها در موقعیتهایی قرار میگیرند كه آن را دوست ندارند یا انتخاب نكردهاند، اما مجبورند آن شرایط و موقعیت را تحمل كنند و همین موقعیتهای غیرانتخابی است كه ماجراها را شكل میدهد و در برخی از موارد به داستان شكلی كمدی میدهد. از این روش فیلمنامهنویسی چندین سال پیش كمال تبریزی در فیلم «لیلی با من است» بیشترین بهره را برد؛ صادق كه تصویربردار تلویزیون است برای دریافت وام مجبور میشود به جبهه برود. او از جنگ به شدت میترسد، اما حوادثی اتفاقی او را قدم به قدم به خط مقدم نزدیكتر میكنند.... همین اتفاق اكنون برای اسد و عماد در سریال «نابرده رنج» رخ می دهد ، عماد و اسد میخواهند به گنج برسند، اما اتفاقاتی آنها را درگیر جنگ میكند. حتی كار به جایی میرسد كه اسد كه اصلا كار با تفنگ را هم بلد نیست در شرایطی مجبور میشود، پشت تیربار بنشیند و چنان قهرمانانه بجنگد كه منافقان را به عقبنشینی وادار كند. همین تصمیم و عملكرد از روی اجبار اسد از او برای همه فرماندهانی كه وصف مبارزه او را شنیدهاند، قهرمان میسازد. همین اتفاق در فیلم «لیلی با من است»، برای صادق هم افتاد. او بدون این كه بخواهد آر.پی.جی به دست گرفت و تانكهای دشمن را نابود كرد و خودش هم مجروح شد و مانند یك قهرمان به پشت جبهه برگشت. اسد هم دارد به همان راهی میرود كه صادق رفت. البته اگر كمال تبریزی در «لیلی با من است» صادق را در ذهنیات خود او با ترس از جبهه روبهرو كرده بود، بذرافشان در «نابرده رنج»، عماد را كنار اسد قرار داده تا این چالشها را بیرونیتر كند. اسد، روان و نیتی پاكتر از عماد دارد. درست است كه او به نوعی خلافكار است و زندان را هم تجربه كرده، اما در مقابل عماد هنوز رگههایی از انسانیت، نوعدوستی و وطندوستی در وجودش دیده میشود و به همین دلیل است كه در بیشتر اوقات زمانی كه باید تصمیم بگیرد، ابتدا شك میكند و بعد هم با تشویقها و وسوسههای عماد است كه به راهی میرود كه او خواسته است.
نقش اسد را كامبیز دیرباز بازی میكند. بازیگری كه تلاش كرده بنا به شخصیتی كه اسد دارد، وجه كودكی و پاكی ضمیر اسد را به نمایش بگذارد. از همین جای داستان میتوان فهمید كه اسد قرار است در آینده به رزمندهای معتقد تبدیل شود و در انتهای سریال هم اگر به شهادت نرسد، اما مجروح خواهد شد. چیزی كه این گمانهزنیها را قوت میبخشد، حضور كامبیز دیرباز در فیلم «اخراجیها» و نقش مجید سوزوكی است!
در «نابرده رنج» تاكنون فضاهای شهری دهه 60 به خوبی به نمایش درآمده است و این نشان میدهد كه تیم سازنده و بخصوص طراح صحنه و دستیاران آن با دقت ظرایف را پیگیری و اجرا كردهاند
«نابرده رنج» در روایت خود از این فیلم هم وام گرفته است. در فیلم «اخراجیها» هم مجید سوزوكی (كامبیز دیرباز) با گروهی از اوباش، خلاف تمایل خودشان و بر اثر اتفاقاتی راهی جبهه میشوند و در آنجاست كه رودرروی حوادث و جریانهایی قرار میگیرند و در نهایت همه آنها متحول میشوند و مجید هم به شهادت میرسد. شكل دیگری از همین اتفاقات و جریان تحول را در سریال «نابرده رنج» و شخصیت اسد میتوان دید. شاید اگر بذرافشان برای نقش اسد بازیگر دیگری بجز دیرباز را انتخاب میكرد این شباهتها هم كمتر به چشم میآمد؛ اما همه اینها دست به دست هم دادهاند تا «نابرده رنج» به سریالی تبدیل شود كه نشانههای آشنای زیادی برای مخاطب دارد و كارگردان كه یكی از نویسندگان فیلمنامه هم هست، تلاش نكرده كه از ذهن مخاطب آشنازدایی كند. اما با همه اینها «نابرده رنج» در بخشهای غیرجنگی و در بخش شهری، داستان خود را حرفهایتر و منسجمتر روایت كرده است و در اصل همین بخش هم هست كه داستان را نگهداشته و مخاطب را تشویق كرده تا «نابرده رنج» را پیگیری كند. اسد، خردهفروش و گاهی هم جوانی است كه در زمان جنگ كالا قاچاق میكند.
او به همین دلیل دستگیر و زندانی میشود، اما به كمك عماد و راهی كه او طراحی كرده از زندان فرار میكند. اینجاست كه یك كارآگاه پلیس كه جابر نام دارد وارد قصه میشود تا اسد را دستگیر كند، اما آشنایی جابر با خانواده اسد و مادر و خواهر او شرایطی را به وجود میآورد كه جابر به خواهر اسد، مرضیه علاقهمند میشود و شرایط جوری كنار هم چیده میشوند كه جابر خواهر و مادر اسد را كه در كوچه و خیابان آواره شدهاند به خانه مادری خود ـ طلا خانم ـ میبرد.
بخشی از داستان «نابرده رنج» در شهر میگذرد و بخشی از آن در جبهه، بخشهای جبهه و اتفاقات آنجا برای مخاطبان مرد سریال جذاب است؛ چون آنها با مراودات مردانه این بخش آشنا هستند و شرایط را میشناسند، اما در بخش شهری داستان مادر و خواهری كه از برادر و فرزند خود دفاع میكنند و میخواهند ثابت كنند كه او بیگناه است برای مخاطبان خانم جذاب است بخصوص این كه این بخش با چاشنی عشق و عاشقی هم همراه باشد. سریال «نابرده رنج» با همه ضعفها و قوتهایی كه دارد یكی از آثار پرزحمتی است كه تلویزیون برای ساخت آن هزینه مالی و انسانی زیادی پرداخت كرده است. داستان سریال در زمان جنگ و در دهه 60 اتفاق میافتد. فضای شهرها از آن سالها تا به امروز كاملا تغییر كرده و بازسازی آنها هم بسیار زمانبر است و هم هزینه زیادی میطلبد. در «نابرده رنج» تاكنون فضاهای شهری دهه 60 به خوبی به نمایش درآمده است و این نشان میدهد كه تیم سازنده «نابرده رنج» و بخصوص طراح صحنه و دستیاران او با دقت، ظرایف را پیگیری و اجرا كردهاند.
بازیگران: کامبیز دیرباز ، سام درخشانی ، ثریا قاسمی ، سحر دولتشاهی ، سیاوش طهمورث ، …
خاطرات بچه هاي دهه 60
عليرضا بذرافشان را سالهاست در سمت نويسندگي آثاري چون خط قرمز، تب سرد، زيرزمين و فيلم هاي سينمايي رقص در غبار و گرگ و ميش ميشناسيم. وي پيش از اين هم تله فيلم هايي چون تنگنا، لرزش زندگي و انتقال را براي شبكه هاي مختلف سيما كارگرداني كرده است.
بذرافشان ميگويد:
«اوايل ارديبهشت 88 نگارش اين مجموعه آغاز شد. نابرده رنج براساس طرحي از حسين ترابنژاد بود و خودم و سارا خسروآبادي آن را نوشتيم. دي ماه همان سال با شبكه قرارداد بستيم.»
وقتي از او مي پرسم چه شد در اولين تجربه سريال سازي به سالهاي جنگ پرداخته در پاسخ ميگويد:
«من متولد دهه 50 هستم، ولي هميشه معتقدم شخصيت ما در دهه 60 شكل گرفته است. به همين دليل همه ما نسبت به آن دوره حس نوستالژي زيادي داريم. جنگ و آن سالها براي همه ما دوران سختي بود و همه اينها بهانه اي شد تا نابرده رنج را با اين محتوا بسازم.»
سابقه حضور چندين ساله در مقام نويسندگي، امروز بذرافشان را به كارگرداني تبديل كرده است كه قصه برايش مهمترين قسمت باشد. او در ادامه ميگويد:
«معمولا سعي ميكنم معرفي كاملي از تمام شخصيت هاي داستان داشته باشم و اين فاكتور را مهمترين عامل در جذب مخاطب ميدانم. به عقيده من هميشه فيلمنامه حرف اول و آخر را ميزند. شايد اينكه قرار است چند شخصيت ايفاگر نقش باشند خيلي مهم نباشد. نكته كليدي اين است كه نويسنده فرصت زماني خوبي در اختيار داشته باشد تا بتواند تكتك شخصيت هايش را معرفي كند.»
وقتي به او ميگويم مجموعه در يكي دو قسمت اول نتوانست مخاطب خود را جذب كند، در پاسخ ميگويد: «معمولا 5 قسمت اول هر سريالي در ديده شدن از سوي مخاطب تاثير زيادي دارد. نابرده رنج هم از اين قاعده مستثنا نيست بخصوص اينكه در ادامه، قصه ريتم متفاوت تري مي گيرد. كليت اين مجموعه مربوط به سالهاي 60 است و از اين لحاظ كار سختي به شمار ميرود، چون به هيچ عنوان نبايد بيننده چيزي از فضاي فعلي تهران جديد احساس كند. اين اتفاق حتي در شماره پلاك خودرويي هم كه از كنار تصوير ما عبور ميكرد حائز اهميت بود. هيچ لوكيشن آمادهاي براي طراحي صحنه ما وجود نداشت. ما مجبور بوديم تكتك صحنه ها را بازسازي كنيم علاوه بر اين، نابرده رنج سريالي است كه تنها به تهران و فضاهاي اطراف آن محدود نميشود، بويژه صحنه هاي جنگ كه فضاهاي مخصوص به خود را مي طلبد. از طرفي شرايط كار بشدت خطرناك بود، چرا كه در برخي لوكيشنها مواد منفجره داشتيم و اين مساله متاسفانه براي يكي دو نفر از عوامل مشكلاتي به وجود آورد. مخاطب با دنبال كردن اين مجموعه به مرور با شخصيت هاي بيشتري از داستان آشنا ميشود.»
بذرافشان معتقد است:
«نخواستيم داستان به طور صرف و مطلق خود را به يك فضا محدود كند. به همين دليل تنها حدود30 درصد قصه در فضاي شهري ميگذرد و بقيه آن در جنگ و زماني است كه شخصيت اصلي را به اين فضا وارد ميكند.»
وقتي از او ميپرسم چرا روايتي اين چنيني براي اين مجموعه در نظر گرفته است، در پاسخ ميگويد:
«ايجاد فضاي طنز فقط به اين علت بود كه حرفها راحتتر زده شوند و در عين حال نوع ادبيات و ساختار داستان بايد بهگونهاي طراحي ميشد كه شباهت بسياري به فضاهاي آن سالها ميداشت.» بذرافشان در خاتمه حرفهايش تاكيد ميكند: «علاوه بر همه مشكلات در توليد، مساله اي بشدت دست ما را بسته بود. يكي از بازيگران اصلي مجموعه ميخواست اسمش در جاي خاصي از تيتراژ قرار گيرد؛ موضوعي كه براي ما اصلا قابل قبول نبود. در نهايت ايشان حاضر نشد تا انتهاي مجموعه گروه را همراهي كند و ما مجبور شديم داستان را با يك پايان ديگر به اتمام برسانيم.»
مجموعه "نابرده رنج" به کارگردانی علیرضا بذرافشان پس از سالها توانسته فضای دهه 60 را برای مخاطب تلویزیون زنده کند.
به گزارش خبرنگار مهر، پیش از پخش مجموعه "نابرده رنج" خوشبینترین بینندههای تلویزیون هم گمان نمیکردند که علیرضا بذرافشان که نامش را بیشتر در تیتراژ مجموعهها و فیلمها به عنوان نویسنده دیده بودیم، در اولین تجربه مجموعهسازیاش به سراغ چنین قصه و فضای خاصی برود.
"نابرده رنج" برای کارگردانی که چند تله فیلم ساخته پروژه دشواری بوده، بخش قابل توجهی از داستان در دهه 60 میگذرد و فصلهایی در جبهه و مناطق جنگی. فضاسازی این دوران سپری شده برای کارگردانی که هنوز در حرفهاش به پختگی نرسیده میتوانست یک شکست از پیش اعلام شده باشد.
اما "نابرده رنج" در همان بخشهای نخست بینندهاش را قانع میکند که کارگردانش حرفهای و مسلط است، با سلیقه و وسواس ویژه جزئیاتی را در مجموعه رعایت کرده که به فضاسازی کمک کرده و میتوان حس کرد قصه در دهه 60 میگذرد، از این دهه نه در معماری چیزی باقی مانده، نه در لباسها، وسایل، اتومبیلها و... دوران جبهه هم تمام شده و خلق دوباره آن ساده نیست.
علیرضا بذرافشان میتوانست سراغ داستانی ساده و آپارتمانی برود و خود را به لوکیشنهایی محدود داخل یک یا دو محله امروزی حدود کند، اما قصه جذاب او در دهه 60 میگذرد و جالب است که او با هوشمندی توانسته نوستالژی این دوران تمام شده را برای مخاطبش زنده کند.
قصه "نابرده رنج" روایتی آشنا درباره دو جوان خرده خلافکار است که در فضایی قرار میگیرند که با آنها همخوانی ندارد، کلیشهها میگویند که اسد (کامبیز دیرباز) و عماد (سام درخشانی) در دل این فضا متحول میشوند و تحت تاثیر جبهه مسیر زندگی خود را عوض میکنند، مهم این نیست که بذرافشان به سراغ کلیشههای آشنا رفته، مهم این است که از کلیشهها سرجای خود استفاده کرده است.
تقابل لمپن خردهپای ساده دل (اسد) با خلافکاری که فکر میکند حرفهای و شش دانگ است (عماد) موضوعی تکراری است که اگر خوب استفاده شود میتواند موقعیتهای طنز ایجاد کند، رابطه عماد و اسد در زندان و حالا در جبهه این ویژگیها را دارد و تقابل اسد با فضای جبهه و رزمندهها هم خوب از کار درآمده است.
دیرباز نقش این خلافکار ساده را بسیار خوب درک کرده و عجیب در بازی این نقش موفق است، میمیک چهرهاش در صحنههایی که عجز و ناتوانی اسد را میبینیم، بلاهت و معصومیت از دست رفته این شخصیت را به خوبی نشان میدهد، زوج درخشانی و دیرباز هم خوب از کار درآمده و بده بستانهای بازیگری این دو بازیگر به نفع مجموعه تمام شده است.
موفقیت کارگردان در این مجموعه تنها در فضاسازی دهه 60 خلاصه نمیشود، انتخاب درست بازیگرها و استفاده از قابلیتهای آنها، وظیفهای است که بذرافشان به خوبی از عهدهاش برآمده است. میلا کیمرام و سحر دولتشاهی انتخابهای درستی هستند که میتوان در این مجموعه بخش دیگری از تواناییشان را دید.
در تمام نماهای "نابرده رنج" میتوان ردپایی از دهه 60 دید، صدای سرودهای انقلابی آن دوران، اشاره به مجموعه محبوب اوشین، اتومبیلها، کوچهها، مغازهها و... یادآور آن روزها است. اهمیت کار این کارگردان زمانی مشخص میشود که کارگردانهای باسابقهای مانند اصغر هاشمی در مجموعه پرهزینه "یک مشت پر عقاب" حتی نتوانست یک لحظه این احساس را به بیننده منتقل کند که قصهاش در دهه 50 میگذرد.
مجید جوانمرد هم این مشکل را در مجموعه "تا صبح" داشت و بیننده هرگز گمان نمیکرد قصه در روزگاری سپری شده روایت میشود، در مجموعه "گلهای گرمسیری" به کارگردانی محمدمهدی عسگرپور هم با وجود داخلی بودن بیشتر نماها، فضاسازی در القای این حس به مخاطب که قصه در دهه 60 میگذرد ممکن نشده بود.
علیرضا بذرافشان در دل این فضا و شرایط این مجموعه را ساخته، نام و اعتبار حرفهایاش بسیار کمتر از کارگردانهایی است که حتی در یک نما نتوانستند این حس را در بیننده به وجود بیاورند که تلاش کردهاند دوران گذشته را در مجموعه یا فیلمشان زنده کنند، بسیاری از کارگردانهای تلویزیون حتی به خود زحمت نمیدهند در چیدمان مبلمان و یخچال و... کمی دقت کرده و از وسایل مجهز و مدرن امروز در خانههای دهه 50 و 60 استفاده نکنند!
"نابرده رنج" مجموعهای مفرح و سرگرمکننده است، این امتیازها مدیون سلیقه و هوش کارگردانی است که اگر بخت با او همراه باشد و به دام ساخت فیلمهای 90 دقیقهای و تولید انبوه نیفتد در آینده و با بیشتر شدن تجربهاش از او بیشتر خواهیم شنید، بذرافشان پیش از این و در فیلمهای "انتقال" و "تنگنا" مهارتش را در قصهگویی و کارگردانی نشان داده و با "نابرده رنج" انتظارها از این فیلمنامهنویس و کارگردان بیشتر شده است.
"نابرده رنج" پدیده تابستانی تلویزیون در سال 90 است. یک اتفاق که تکرار شدنش در کارنامه علیرضا بذرافشان قابل پیشبینی است.
منابع : مهر ، جام جم
مطالب مشابه :
عکس های یادگاری کامبیز دیرباز،سام درخشانی
عکس های یادگاری کامبیز دیرباز،سام درخشانی و میلاد کی مرام بازیگران سریال نابرده رنج
دانلود رایگان تیتراژ سریال "نابرده رنج " با صدای احسان خواجه امیری
دانلود رایگان تیتراژ فیلم و سریال - دانلود رایگان تیتراژ سریال "نابرده رنج " با صدای احسان
گالری عکس سریال نابرده رنج
سریال نابرده رنج از تولیدات جدید صدا و سیما جمهوری اسلامی می باشد که هر بیوگرافی بازیگران.
دانلود سریال بسیار زیبای نابرده رنج با لینک مستقیم و بدون سانسور
دانلود فیلم - دانلود سریال بسیار زیبای نابرده رنج با لینک مستقیم و بدون سانسور - دانلود فیلم
اطلاعات نابرده رنج
اولین وبلاگ سریال های ایرانی - اطلاعات نابرده رنج - اولین وبلاگ سریال های ایرانی بازیگران:
سریال نابرده رنج
بازیگران: کامبیز قصه "نابرده رنج" روایتی آشنا درباره دو جوان خرده خلافکار است که در فضایی
عکس های نابرده رنج
عکس های نابرده رنج + نوشته شده در دوشنبه 10 مرداد1390ساعت 22:14 توسط مهوش گفت و گو با بازیگران
برچسب :
بازیگران نابرده رنج