یه زن با یه بچه ی یک ماهه بر سر دوراهی ماندن یا رفتن ؟؟؟؟؟؟یک داستان واقعی

این پست نوشته ی حاج آقاست فقط من ویرایش کردم و از ورد گذاشتم توی وب :

چند روز قبل خونه ی مادرم بودم مهمان داشت ریحانه بود که دو هفته پیش درخواست طلاقش را به دادگاه داده بود. چیزی که در لحظه ی اول توجهم را جلب کرد دختر کوچولویش بود که خیلی ناز کنارش خوابیده بود . زینبش فقط یک ماه داشت و اولین فرزند. یعنی ۱۵ روز بعد از تولد زینب مادر درخواست طلاق داده است !!! ریحانه دل پری داشت و خیلی زود با چند تا جمله که رد و بدل شد سفره ی دلش را باز کرد و خیلی راحت حرفاش را زد . (شاید هم با زبان بی زبانی از من طلب کمک می کرد )خیلی دلم می خواد کمکشان کنم تا برگردند به خونه و زندگی اش . می گفت وسایلم را آوردم خونه ی بابام و اون هم خونه ی باباش و درخواست طلاق از طرف من . دیروز دادگاه داشتند . می گفت رضا گریه می کرده و از من می خواسته که برگردم . به غلط کردن افتاده بوده . گفته من طلاق نمی خوام و زنم را دوست دارم !!!من مثل همیشه آرام آرام به دنبال ریشه های اختلاف می گشتم . ریحانه خانم که حرف می زد سعی می کردم از حاشیه ها دورش کنم ببینم حرف دلش چیه و مشکل اصلی چیه ؟؟؟اول بگم که : ریحانه از خانواده های ضعیف جامعه... تقریبا باسواد (زیر دیپلم ) ...زیبا و بدون نقص جسمی و اهل نماز و دعاست . .....علت اصلی و ظاهری (!!!!) درخواست طلاق ندادن خرجی زندگی و عدم توجه به مسائل خانه است فقط همین !!!!!اما وقتی پای صحبت ریحانه نشستم حرف های او حکایت های دیگری داشت . جالبه ریحانه می گفت : خواستگاری ما و عقد کردن ما سه روزه انجام شد !!!!(اولین مشکل ) دوم اینکه تمام اعضای خانواده مخالف بودن اما من چون احساس کمبود محبت داشتم و خانه ی پدری را پایگاه جهنمی می دانستم تصمیم داشتم خیلی زود فرار کنم و وارد بهشت بشم !!!!!لذا بسیار اصرار می کردم . جالبه می گفت انگیزه ی بله گفتن من هم ۹۰ درصدش همین حس بود !!!!!(اشتباه دوم ) جالبه اون می گفت : من اول نمی فهمیدم که رضا کاملا بی سواد است !!!!!!!!ا(اشتباه سوم ) یعنی اونقدر به سرعت انجام شده که عروس خانم به بی سوادی داماد پی نبرده اند و در این میان بی سوادی و نا اگاهی پدر مادر کاملا مشهود است . ریحانه می گفت رضا در کودکی بسیار کمبود محبت داشته !!!و توقع دارد من کمبود محبت فراوانش را جبران کنم !!!!!کور عصای دست کور دیگر بشه !!!!اشتباه چهارم اینکه اینها یه کم با هم حرف نزدند ببینند چی از هم می خوان !!!!ریحانه می گفت : چیزی که من مطمئن هستم اشتباه کردیم این بود که اصلا احترام بهش نمی گذاشتیم پدر و مادر و برادران خواهرانم مسخره اش می کردند!!!!راستش روابط اجتماعی اش خوب نبود اما بیچاره به خاطر من خیلی تلاش می کرد اما چون اطرافیان مسخره اش می کردند ناراحت می شد !!!این بود که کم کم به چند تا از دوستانش رابطه ی نزدیک برقرار کرد دوستانی که بهش احترام می گذاشتند و اصطلاحا لوطی صفت بودند!!!!و کار ما هم از همین جا آغاز شد ریحانه می گفت شرط اول من برای ازدواج نماز بود و خدایی اون هم روزای اول نماز می خوند اما بسیار ناقص و دست و پا شکسته !!!!یه شب نماز مغرب می خوند من مسخره اش کردم گفتم : نماز مغرب که یواش نمی خونند !!!!دیگه نماز هم نخوند و واقعا من اشتباه کردم نباید این رفتار را می کردم .......ریحانه می گفت : راستش الان کاملا سر دو راهی هستم از طرفی بابام میگه اگر رفتی دیگه خونه ی ما پا نذار !!(یعنی فقط طلاق) و از طرفی دلم هم براش می سوزه و چند روز قبل که چند ساعت توی دادگاه گریه می کرد و از من التماس می کرد که یه فرصت دوباره بهش بدم شک و تردیدم زیاد تر شده و دلم می خواد یه فرصت دوباره بهش بدم و خودم هم یه تلاش هایی بکنم و از طرفی می ترسم برم و بد تر بشه و سنگر آرامشم یعنی خونه ی پدری را از دست بدم !!!!خلاصه نتیج برای من این شد که این دوتا هیچ مشکلی ندارند فقط یکی می خواد روش زندگی را بهشون یاد بده !!!بهشون بگه چکار کنند . راستش از نصیحت بدم میاد منظور من هم از نشان دادن راه و روش نصیحت نیست . نصیحت دردی را دوا نمیکنه باید یه کسی دائم در کنار آنها باشه و روش زندگی و چگونگی رفع مشکلات و موانع زندگی را بهشون یاد بده که کسی نیست !!!!!!!!!!!!!!!!!!

هدف از نوشتن این پست سرگرمی نیست .....هدف اینه که بیان کنیم در اطراف ما ریحانه ها و رضا ها زیادند سعی کنیم با روش های عملی و برای رضای خدا به اونها کمک کنیم . همین جوری نظرات الکی که هیچ دردی را دوا نمیکنه به اونها نگیم . در دعواهای این چنینی صحبت های هردو را گوش کنیم و فورا طرف یک نفر را نگیریم و فحش و لعنت نفرستیم . تو را خدا به زوج های جوان کمک کنید تا زندگی اونها از هم نپاشه ......این کارها از صد حج عمره و هزاران رکعت نماز بهتر ....آخه با هر طلاق عرش خدا به لرزه در میاد ...........این چند روز حالم گرفته است و هرچه فکر می کنم نمی دونم چیکار می تونم برای این بنده خداها کنم .

دخترای گرامی پسرای عزیز تورا خدا قبل ازدواج دقت کنید. دیگه بسه این همه اشتباه دیگه بسه این همه حماقت و احمقی که بعضی ها انجام می دن دیگه بسه این همه خیال پردازی های احساسی قبل ازدواج که بعضی دختر خانم ها مرتکب میشن و با یه عشق ظاهری کور کور میشن !!!تو را خدا مواظب خودتون باشین با یه اشتباه شما چندین نفر دیگر هم در عذاب قرار می دهید . تورا خدا دقت کنید . وقتی هم رفتید خونه ی شوهر با یه مشکل جزئی فکر طلاق نباشید به فکر چاره باشید و پیچ و مهره های زندگی اتان را محکم کنید........یا علی

یه زن با یه بچه ی یک ماهه بر سر دوراهی ماندن یا رفتن ؟؟؟؟؟؟یک داستان واقعی

مطالب مشابه :

ثبت درخواست عمره مفرده زوج های جوان در سامانه

حج عمره زوجین جوان(ثبت نام عمره زوج های جوان از 22 بهمن آغاز میشود)

تازه مزدوجان در حج عمره سهمیه دارند

عمره دانشجویی

دل های عاشق در حرم (زوج های جوان)

ثبت نام عمره 93 زوج های جوان

یه زن با یه بچه ی یک ماهه بر سر دوراهی ماندن یا رفتن ؟؟؟؟؟؟یک داستان واقعی

سفر خانه خدا با خماری