امر به معروف كودكانه
نگاهی دیگر به حسنی ی منوچهر احترامی
جامعه امروز دوباره دارد جوان ميشود. شايد بهتر باشد بگويم كودك ميشود. کودكي كه بيش از تمام كودكان نسلهاي قبل دردسر دارد. اين جمله را اين روزها زياد ميشنويم كه ما هم بچه بوديم، اينها هم بچهاند! زمان ما از اين خبرها نبود. زمان ما با يك چوب و رینگ دوچرخه دنيايي داشتيم. با دو تكه چوب و لته هزار جور عروسك ميبافتيم و ميساختم و ... زمان ما ...
*
كودكان امروز قبل از اين كه خودشان مشكل آفرين باشند، فكرشان مايه زحمت است. اتفاقاً مشكل در اذهان جواناني است كه فكر ميكنند حالا كه بچه ميآيد چه اتفاق عجيبي قرار است بيفتد! در حالي كه همه بچهها بدون آنكه اتفاقی بیفتد ميآيند، كودكي ميكنند و بزرگ ميشوند. بچهها معجزههاي خلقتاند اما براي پدر و مادرهای امروزی كوهي از خواستهها و آرزوها با خود ميآورند. يعني ذهن امروزيها جوري به كودكان نگاه ميكند كه گويي يك مزاحمِ دردسر سازِ هزينه تراش دارد ميآيد. پس بجنبيد خودتان را به زحمت و بلا بيندازيد، اين را بخريد، آن را بخريد. قيمتش مهم نيست فقط بخريد. دارد ميآيد...
كودكان معصوم و شيرينی که ميآيند تا زندگيهاي ساكت و يك نواخت ما را تكاني بدهند و شوری بيافرينند، اين چنين در پستوي مشكل تراشی والدين گرفتار ميشوند و ما قبل از آنكه بدانیم مشكلات از ماست تمام دردسرها را در آينده پر فروغ كودكان ميبينيم. غافل از آن كه معادله را از اين طرف باید حل كرد. اين نسل نوشاد و نوباوه نه براي والدين كه براي تمام كساني كه با دنياي كودك در ارتباطند پيام تحول و تحرك دارد. براي مدرسه، صدا و سيما، نويسندگان، شاعران، خياطها، اسباببازي فروشيها و اسباببازي سازها و ...
*
به سراغ نويسندگان و شاعران كودكان ميرويم تا به دنبال كتابهاي خوب باشيم براي بچههاي خوب. كمتر ناشري ميتواند از بازار خوب و داغ كتاب كودك چشمپوشي كند. عليالخصوص كه خانوادهها ادعا ميكنند بايد فرزندشان در فاميل تك باشد و با شعر و ترانههايی که می خواند، جمع خانواده را مسرور كند. اما مشكل جايي است كه دنياي كودك با دنياي شاعر و نويسنده كودك فاصله زيادي دارد.
اين روزها در اغلب كتابهای کودک ، محوريت قصه با يك فرشته مهربان است یا يك ديو اخمو. نيرويي خارج از اراده انسانها قهرمان قصه كودك شده است و كودك به حاشيه رانده ميشود. وقتي پارك كثيف ميشود، اين بچهها نيستند كه تميزش ميكنند بلكه باد هوهو كنان آشغالها را جمع ميكند. يا وقتي كودك شيريني و شكلات ميخورد خبري از مسواك نيست بلكه ديو سياهي از دهان او بيرون ميآيد. يا كلاغ پر سياه مشكل او را حل ميكند، يا خورشيد خانم ... نقاشيهاي اکثر اين كتابها هم آن قدر سمبلیک ميشود كه حتي والدين نميتوانند سر و ته آن را پيدا كنند.
غافل از اين كه كودك، احمق نيست بلكه چند سال كمتر از ما زيسته است. قدرت تحليل دارد و بسيار فهيمانه به اطرافش نگاه ميكند. قصههايي كه از زبان حيوانات باشد را خوب ميفهمد بدون آن كه نيازي به نيروي ماواريي داشته باشد، قصههاي امروز، كودك را يك گوشه نشين و جبرگرا بار ميآورد. وقتي آشغال ميريزد منتظر باد است و وقتي لباسش كثيف ميشود انتظار دارد كلاغ پر سياه ابر را خبر كند تا ببارد و خورشيد خانم بتابد تا لباسش مثل برف تميز شود.
*
براي نزديك شدن به دنياي كودكان قبل از اين كه از رنگهاي شاد و آهنگهاي تند و ترانههاي ريتميك استفاده كنيم بايد زبان كودكانه داشته باشيم: چون كه با كودك سر و كارت فتاد / پس زبان كودكي بايد گشاد
چرا ما بزرگترها فكر ميكنيم اگر جيغ و دست و هورا باشد، بچهها خوشحالتر ميشوند يا اگر گردباد هوهوكنان خيابانها را تميز كند، برايشان درس آموزتر است.
*
خدا رحمت كند منوچهر احترامي را كه قصههاي كودكانهاش هنوز هم مايه مسرت و تربیت كودكان است. شلمرود جايي كه شبیه هيچجا نيست آرمان شهر احترامي است: شلمرود يك ده با صفاه بود /همه ی چيزاش بجا بود
توي ده شلمرود همه چیز تميز و زيباست و اگر يك نفر موي بلند و روي سياه و ناخن دراز داشته باشد هيچ كس با او بازي نميكند نه فرشتهاي در كار است نه دیو سياهي. امر به معروف و نهي از منكر با يك نگاه كودكانه، نگاهي واقع گرا به دنياي كودكان نه از پشت عينك چيزهاي عجيب و غريب و مسخره. «احترامي» كودك را يك انسان كوچك ميبیند نه حيوان بزرگ. از نگاه خيلي از كساني كه داعيه شعر كودك دارند، کودک يك انسان نيست بلكه كودك است و كودكي را به حيوان نزديكتر ميبينند تا انسان. گويا مرحله اول تبديل حيوانيت به انسانيت كودكي است. لذا از رنگهاي آن چناني و ترانههاي اين چنيني كمك ميگيرند تا اين حيوان را كه اتفاقاً عقل ندارد و گوش و چشم است تربيت كنند.
*
در برنامههاي كودك صدا و سيما به وضوح اين ديدگاه حاكم است. بچههايي كه بايد با جيغ و دست و هورا ابراز علاقه كنند و شاديشان را نشان دهند. البته اين به همان تهراني شدن سيما برميگردد يا بهتر بگوييم به شهري بودن صدا و سيما. آن هم فقط شهرهاي بزرگ. حالا كودك روستايي كه تازه از سرِزمين يا چراندن گوسفندها برگشته چه طور ميخواهد با جيغ و دست و هورا كودكياش را نشان دهد، معلوم نيست. او ترجيح ميدهد با همان چوب و رينگ و دوچرخهاش بازي كند يا تيلههاش را بكار و با دمپايي به آنها بزند ولي علاقهاي به از بركردن اين شعرها و ترانهها ندارد. مرحوم «احترامي» حسني را به دنياي كودكان معرفي كرد. حسنياي كه اول تميز نبود اما بعد شد يكي از قهرمانان ثابت قصههاي كودكان ايران.
*
پدر حسني ميتواند در ابتدا او را نصيحت كند که پسرم بايد تميز باشي و موهايت را كوتاه كني و ناخنهايت را بگيري و گر نه ديو سياه ميكروب به خوابت ميآيد و چنين و چنان ميكند. اما او را به حال خود ميگذارد تا جامعه به او بگويد چگونه بايد براي به دست آوردن چيزهاي خوب، خودش را اصلاح كند. رهايش ميكند تا خودش به اين نتيجه برسد. و حسني در اين مسير وقتي از سوی همه دوستانش طرد ميشود، ميفهمد كه بايد پسر خوبي باشد تا ديگران دوستش بدارند.
اين نگاه جامع «احترامي» حسنی را به سمتي سوق ميدهد كه خطاي خودش را ببيند و براي دوستش فلفلي و قلقلي و كره الاغ كدخدا، خودش را اصلاح كند. پدر حسني حكم حكيمي فهيم را دارد كه گر چه فقط در ابتدا و انتهای داستان خودش را نشان ميدهد اما گويا همه جا به دنبال حسني ميرود تا فرزندش را دورادور مواظبت كند. حوصله و بينش پدر حسني، حلقه مفقوده بسياري از پدرهاي امروزی است.
*
كودكان امروز و ديروز آن قدر که با حسني خو گرفتهاند و دوستش دارند، با دار و سارا ارتباط برقرار نكردهاند، و اين باز همان غريبگي دنياي اسباببازيهای ماست با بچهها. چند درصد از بچههاي ما ميدانند دارا و سارا كيستند و چرا بايد عروسكشان را داشته باشند. آنها مرد عنكبوتي و باربي را ترجيح ميدهند. و شايد اگر عروسك حسني و ده شلمرود و كره الاغ كدخدا را ببينند آن را بر تمام عروسكهاي بزک كرده و پرنسس ها و مردهاي عنكبوتي و سارا و دارا ترجيح دهند. به نظر ميرسد قابلیت ملي شدن حسني نسبت به دارا و سارا بسيار بیشتر باشد. اما چرا ما آنچه را كه داريم و به آن رسيدهايم رها ميكنيم و به سراغ قصه سازي و عروسك سازي ای ميرويم كه كمترين اثر و خاطرهاي در ذهن كودكان ندارد؟
*
دنياي كودكان، دنياي حيوانات نيست بلكه دنياي زبان كودكانه است كه شايد در دهان يك كلاغ بچرخد يا يك خرس يا غاز يا مرغ تخم طلا. اگر می خواهیم جایی در دنياي كودكان باز كنیم بايد زبان كودكي را از «منوچهر احترامي» یاد بگيریم. كسي كه اميدوارم روحش در شلمرود آرام گرفته باشد.
مطالب مشابه :
گزارش كار كلاس پيش آمادگي ويژه هفته آخر مهر 1388
_ نقاشي خورشيد خانم در يك روز ابري _ كارگروهي درخت پائيزي با برگهاي خشك _نقاشي قصه موش گرسنه .
واحد كار 3- با تشکر ویژه از استاد بزرگوار سرکار خانم رشادی نژاد- جهاد انشگاهی دانشگاه تهران
واحد كار 3- با تشکر ویژه از استاد بزرگوار سرکار خانم خورشيد خانم گيسو كارت نقاشي .
مفاهیم نقاشی در کودکان
ستون شش/خانم چگونه از روي نقاشي ميتوان به دهيد و خودش، آزادانه نقاشي ميكند: خورشيد
نقاشی
خط خطي كردن و نقاشي كردن را امري خانم آصفي كه مربي خورشيد به طور كامل در
مداد من ؟
اصولا كودكان از طريق نقاشي كشيدن و خودش، آزادانه نقاشي ميكند: خورشيد خانم جعفری
امر به معروف كودكانه
يا كلاغ پر سياه مشكل او را حل ميكند، يا خورشيد خانم نقاشيهاي اکثر اين كتابها هم آن
مراحل نقاشي كودكان
کلاس اول خانم نقاشيهاي كودكان در دورهي پيش مثلاً براي خورشيد چشم و دهان و يا
جعبه سياه نقاشي کودک
جعبه سياه نقاشي کودک (خانم بهبهانی) *خورشيد در نقاشي کودکان نماد پدر است و خورشيد کامل
برچسب :
نقاشي خورشيد خانم