جامعه شناسی فرهنگ.....روند تحولات چادر
روند تحولات چادر
فاطمه سلیمانی
مقدمه
از آنجا که ابنیهی شناخته شدهی ایرانی، تصویری را از زنان ارائه نمیدهند، بدین لحاظ شناختبسیار کمی از جامهی آنان در دوران مادها و هخامنشیان وجود دارد... آنچه مسلم است اینکه، نقوشزنان نشانگر آن است که آنها معمولاً "لباس درباری" چیندار و کیتون پرحجم "ایونی" به تنمیکردند. گاهی مواقع چنانچه در "مجسمههای ارگیلی" و "یادبنای ساتراپ" دیدهمیشود، زنان بالاپوشی چون چادر امروزی که سر و گردن را میپوشانید به سر میکردند. ولی صورت در هر حال باز باقی.( گذاشته میشد (یارشاطر، 1382زنان ایران قبل از اسلام بهطوریکه از نقوش باقیمانده از عهد باستان (حدود قرن هفتم قبل ازمیلاد) برمیآید، عموماً بیحجاب بودند یعنی نهتنها سر و صورت و گردن آنها بلکه قسمتی از دست وپای آنها بدون حاجب و مانعی دیده میشد. زنان عهد هخامنشی... گیسوانشان را به پشت سرمیآویختند و پیراهنشان مانند پیراهن پرچین مردان پارسی بود. از آثار و مجسمههای عهد اشکانیپیداست که زنان سر و صورت و گردن و بازوان خود را نمیپوشانیدند و معمولاً پیراهن بلندی بر تنمیکردند که غالباً تا زانو را میپوشاند. در دورهی ساسانی وضع عمومی زنان مانند قرون پیش بود و.(622 : زنان بدون پرده و حجاب کمابیش در فعالیتهای اقتصادی شرکت میکردند... (راوندی، 1347پس از ورود اسلام به ایران، و با توجه به نزول آیههای 31 و 32 سورهی نور که امر میکند زنان ومردان مؤمن نظرشان را از یکدیگر باز گیرند و مواظب قسمتهای حساس بدنشان باشند و بهعلاوهبهوسیلهی مقنعهای روی سینههای خودشان را بپوشند و از نشان دادن زینتهایشان به جز به مردانیکه محرم شناخته میشوند خودداری کنند، و نیز در آیهی 59 از سورهی احزاب که در آن به زنان ودختران محمد و کلیهی زنان مسلمان امر شده، عبا یا چادری روی بدنشان داشته باشند تا بدینوسیلهشناخته شده و مورد اهانت قرار نگیرند (اگر چه به احتمال قوی این مقررات و نظامها، به فاصلهی اندکیقبل از نزول آیهی حجاب برقرار گردیدهاست زیرا در ضمن این مدت کلیهی زنان مسلمان خودشان رامستور نگاه میداشتند، ولی محدودیتشان به شدت دوران حکومت حجاب یا عزلت نبود)، پوشاک زنانمتحول شد. حجاب، آن چنان که در همهی آیات آمده مانع از آن نبود که در حیات پیغمبر زنان بامردان به میدان جنگ بروند و در نماز مسجد حضور یابند و به تجارت و سایر مشاغلی که برای زنان ومردان متساویاً مباح شناخته شده، بپردازند. جرجی زیدان در این رابطه میگوید: "اگر مقصود از حجابپوشیدن تن و بدن است، این وضع پیش از اسلام و حتی پیش از ظهور مسیح متداول بوده (و دیانتمسیح هم در آن تغییری نداده) است و تا اواخر قرون وسطی در اروپا معمول بوده است و آثار آن هنوزدر خود اروپا باقی است. ولی اگر مقصود زندانی کردن زن در خانه و جلوگیری از معاشرت او با مرداناست باید گفت که این وضع میوهای از میوههای درخت تمدن اسلامی است و پیش از آن شایع نبودهاست. و علت آن چنین بیان میشود: همین که مسلمانان کاملاً با زندگی تجملی و عیاشی آشنا شدندقضیهی حجاب بیش از پیش شدت یافت و راجع به آن دقتهای فوقالعاده مبذول گشت. زن بدویعرب در همه چیز با مرد برابر بود، ولی بعد از ظهور اسلام و جنگهای انجام شده، کنیزان و اسیرانفراوان گشتند و مردان هم خواجههای متعدد یافتند و در نتیجه زن و مرد به هم بدگمان شدند و آنغیرت و علاقهمندی سابق را از دست دادند. و چون اختیارات مرد بیشتر بود، از اوایل سلطنت امویانزنان در خانه محبوس گشتند و خواجگان سفید و سیاه برای مراقبت رفتار آنان معین شدند (راوندی،.(1347گفته میشود که حجاب پس از اشاعهی اسلام بیشتر بین طبقات ممتاز و متمکن رایج بود؛... دههامیلیون زن وابسته به طبقات زحمتکش مثل کارگران دهقانان و کنیزان تازه مسلمان چون حجاب رامانع کار و فعالیت روزانهی خود میدیدند از استفاده از آن سرباز میزدند. به این ترتیب زنانی که اغنامو احشام را در مراتع و مزارع میچرانیدند، رختشویانی که کارشان شستن لباس در کنار رودخانه ها بود،گروه عظیم زنان ریسنده، رنگرز، بافنده و غیره هرگز نمیتوانستند خود را در چادر محبوس کنند و ازفعالیتهای روزانه دست بکشند و در آن دوران تنها زنان امرا و خواجگان و... که عبارت باشند از زنانطبقات ممتاز، (که کار مشخصی نداشته) خود را در حجاب مخفی میکردند. بنابراین حجاب معرف.( مذهب نبود، بلکه فقط نجابت و برتری اجتماعی زنان را مشخص میکرد. (همان: 648چادرطبق تعریف، چادر تنپوشی گشاد و زنانه است که بدن و گاه نیز صورت را می پوشاند. ریشهی اینواژه نامعلوم است و ارتباط آن با واژهی هندی "چاترا" به معنای آفتابگیر قطعی نیست.در متون پهلوی از چادر دست کم در دو مورد ذکری به میان آمده: یکی در متن فقهی زرتشتیمتعلق به قرن 4 ق./ 10 م. که در آن از چادر همراه با سربند، که زنان زرتشتی به سر میکردند، یادشدهاست؛ و دیگری متنی است پهلوی (احتمالا قرن 6 م.) بر اساس متون اوستا (که گم شده)، که درآن از زنی نام برده میشود که روبندهای به سر دارد... همچنین متون کلاسیک فارسی، اشارات زیادیدارد که طی آن زنان دورههای مختلف و نیز طبقات گوناگون اجتماعی پوشیده با چادر یا سایر اشکالپوشش سر، معرفی میشوند، اگر چه حجاب محدود به زنان نمیشده، بلکه پادشاهان ایرانی نیز حجاب. داشتند 1به نظر نمیرسد مدرکی دال بر حجابی که بدن و یا صرفاً سر و دهان را بپوشاند، از دورهیهخامنشیان موجود باشد. در عوض پوشانیدن دهان با انگشتان ظاهراً نوعی رفتار حرمتآمیز به منظورجلوگیری از آزرده شدن پادشاه، از استشمام تنفس فرد، محسوب میگردید. موبدان زرتشتی هنوز همدر مراسم عبادی خود، به منظور جلوگیری از آلوده شدن آتش مقدس توسط تنفسشان، از پوشش دهاناستفاده میکنند.در دورهی اسلامی چادر به شکل تنپوشی رویی، بی آستین، گشاد و محیط بر بدن توسط زنان درایران با توجه به ضوابط پوشاک اسلامی انتخاب گردید. این پوشش در عربی "ملحف" یا "ملحفه" نیزنامیده میشود. الزامات اسلام در خصوص پوشیدن چادر منبعث از قرآن سورهی نور آیهی 31 وسورهی احزاب آیهی 59 است. اولین سوره امر میکند که زنان مؤمن نباید زیورآلات خود را در معرضاشخاص غیر از همسر، نامحرم و مردمی از این دست، مگر محارم خویش قرار دهند. در سورهی دوم،حکم شرعی است که زنان هنگام خروج از خانه میباید تنپوش رویی خود را به دور خود بپیچند.531 م.) برای استقبال از زویزن یمنی، با حجاب وارد تالار شرفیابی گردید و تنها هنگامی که بر روی - 1. خسرو انوشیروان ( 574.(422 : سریر پادشاهی و زیر تاج آویخته جلوس کرد، حجابش را کنار زد. (یارشاطر، 1382ظاهراً جلبب (مفرد جلابیب) تنپوش رویی و بزرگ بوده که سر و بدن را میپوشاند و گاهی مترادف با"ملحفه" آورده شده است و شاید که سلف چادر امروزی باشد. چادر روزگاری از دو قسمت بالایی و.( پایینی تشکیل میشده و اکثر مواقع از پشم دوخته میشده است (یارشاطر، 1382چادر در دورههای مختلفصفویاندر زمان شاه عباس صفوی، گارسیا د سیلوا فیگوئروآ 1 در سفرنامهی خود مینویسد: "زنان از سرناف یا گردگاه خود را با لباسی گشاد از پارچههای سفید رنگ میپوشانند و چنان در این جامه فرو.(38 : 36 ؛ مهرآبادی، 1379 : میروند که چشم ایشان به زحمت دیده میشود (شریعتپناهی، 1372اگرچه "یارشاطر" عنوان میکند که لباس بیرون زنان در اوایل دورهی صفویه علاوه بر چادر و روبندهی.(201 : سفید، نقابی سیاه بافته شده از موی اسب هم بوده است ( 1382در زمان شاه صفی تا شاه سلیمان صفوی، زنان هنگامی که میخواهند از خانه بیرون بیایند، رویهمهی ملبوسات خود حجاب بلند سفیدی میپوشند که از سر تا پا بدن و صورتشان را مستور میکند،شاردن مینویسد: "بهطور کلی جز مردمک ساده چیزی مرئی نمیگردد و ... روبند را بر صورت مینهند.(41 : و مخصوص مساجد و معابد میباشد" (مهرآبادی، 1379در این دوره زنان علاوه بر خانهداری، بچهداری و شوهرداری، به کارهای تولیدی مثل قالیبافی،گلیمبافی، جاجیمبافی، پارچهبافی، بافندگی، دوکریسی و نخریسی و خیاطی اشتغال داشتهاند. بهخصوص که روایات منقول از پیامبر اسلام و امامان معصوم ترویج دهندهی کار زنان بوده است و امامصادق از پیامبر نقل کرده که به زنان نخریسی و بافندگی و نیز سورهی نور را آموزش دهید. کار زنان،هم برای رفع نیازهای خانگی بوده و هم جنبهی کسب درآمد و تولید داشتهاست. به جز آن، زنانی نیزدر خانههای دیگران به امور طبخ و دایگی و خدمات مشابه مشغول بودهاند. برخی از زنان از راه تدریسو تفسیر قرآن و اصول دینی به کسب درآمد میپرداختند. و زنان شاعر و منجم وابسته به دربار هممستمری دریافت میکردهاند. ابوالفضل بیهقی از وجود زنان صنعتگر حکایت میکند: "چون محتشمشد و دل در غزنین بسته بود هر کجا مردی یا زنی در صناعتی استاد یافتی این جا میفرستاد._____________________________________________________________١. Silva Y Figueroa, Garcia deبرخی از اطبٌا مرد برای درمان زنان از زنان استفاده میکردند. البته بیش تر زنانی که به کار مداوامیپرداختند، این کار را از طریق سحر و جادو و دعانویسی و مانند آن انجام میدادند. کم کم مامایی ازانحصار زنان خارج شد و دلیل آن این است که در تمام کتب مهم پزشکی آن زمان مثل قانون ابن سیناو ذخیرهی خوارزمشاهی جرجانی فصلی به اشکالات زایمان تخصیص داده شدهاست که با توجه به آنکهزنان در آن دوره کمتر تحصیل میکردند و مخصوصاً هیچ نشانهای که دال بر امکان مطالعهی پزشکی ازجانب ایشان باشد در دست نیست، میتوان نتیجه گرفت که مردان نیز مامایی میکردند . گاهی تعبیرخواب میکردند، از دیگر کارهایی که به آن اشتغال داشتند کار موسیقی و طرب بودهاست به خصوصزنانی که دارای علو روح هستند هر گاه مجبور به فراهم کردن اسباب ارتزاق شوند، هنر را به عنوانحرفه انتخاب میکنند (حجازی، 1376 ). شریعت پناهی ذکر می کند که زنان در این دوره اغل ب.(43 : خانهنشین بودهاند ( 1372زندیان"ذکاء" بیان میکند که زنان در این دوره چادر سیاه یا بنفش یا نیلی تند به سر میکردند و با9). اما طبق سفرنامهی کارستن نیبور 1 زنان چادر سفید : روبنده روی خود را محکم میبستند ( 1336.(47 : میپوشند و دستمال سفیدی هم برای روبنده استفاده میکنند (مهرآبادی، 1379قاجاریاندر زمان فتحعلی شاه قاجار، دروویل لباس زنان ایرانی را چنین توصیف میکند: "... آنها به هنگامخروج از خانه، خود را در چادر میپوشانند. چادر از قماش نخی سفید دوخته شده و دامن آن گرد است.با قیطانی چادر را بر سر و یا گردن محکم کرده و صورت را با پارچهای به نام روبند میپوشانند. روبندپارچهی نخی چهار گوشی است که با دو قلاب کوچک در بالای پیشانی به دستار میچسبد. در میانروبند شکاف افقی درازی باز کرده و آن را توری دوزی میکنند. زنان هنگام خروج از خانه چکمههای١. Neibuhr, Carstenپارچهای بلندی که تا بالای زانو میرسد به پا میکنند، از این رو موفقیت اجتماعی زنان را تنها میتواناز بهای کفش یا ظرافت و ارزش چادر و روبند آنها حدس زد. زنان مردم عادی که زندگی عاری ازتکلف دارند، چادرهای تنگ کرباسی که راه راه آبی و سفید دارد بر سر انداخته با یکدست آنها را جمعو با دست دیگر صورت خود را میپوشانند، در این حال فقط جلو چشمشان کمی باز میماند، ولی هنگامبرخورد با یک مرد بیگانه فوراً طوری روی خود را میگیرند که حتی دیدن ریزی و درشتی چشم و یا.(220 : 50 ؛ یارشاطر، 1382 : رنگ آن غیر ممکن میشود" (شریعتپناهی، 1372 ؛ مهرآبادی، 1379راوندی بیان میکند که تا حدود 1298 ش./ 1880 م. (یعنی 45 سال آخر حکومت سلسلهیقاجاریه) چادرهای زنان رنگارنگ و بسیار زیبا بود. در این وقت سیاحان و جهانگردان فرنگی که بهاسلامبول میآمدند، از زنان مسلمانی که در قبرستانها ایستاده بودند عکسبرداری میکردند. این امر وانتشار رمان پیرلوتی با نام "آزاده خانم" که داستان معاشقههای یک فرنگی با زوجهی یک مسلمان درامپراطوری عثمانی است، موجب نارضایی سلطان عبدالحمیدخان 1 شد و فرمود که منبعد خانمها: چادرهای سیاه بپوشند و پیچه بزنند و این عادت کم کم به سایر بلاد اسلامی سرایت کرد ( 1347.(648گفته میشود در زمان محمد شاه قاجار، لباس زنان در بیرون از خانه شامل چادری به رنگ سیاه یا.(220 : 98 ؛ یارشاطر، 1382 : بنفش بود و صورت را با روبنده میپوشاندند (شریعتپناهی، 1372ناصرالدین شاهعبدالله مستوفی در "شرح زندگانی من" مینویسد: "(زنان) وقتی که میخواستند از خانه بیرونبروند، چاقچوری که زیرجامه در آن بگنجد، بر پا و چادر سیاهی بر سر و روبندی از پارچهی سفید با.(21 : قلابهی جواهر که از پشت کلهی آنها میدرخشید، به صورت میزدند" (یارشاطر، 13821. حاکم وقت عثمانیچارلز جیمز ویلز 1 میگوید: "زنهای ایرانزمین همیشه در چادرهای سیاه 2 مستور و پیچیدهاند و ازجهت حفظ صورت چیزی دیگر وضع نمودهاند که عبارت از یک پارچهی چلوار کلفت بادوامی است کهاغلب طول آن تا یک آرشین 3 محدود است و از جهت دیدن از ورای آن قطعه طرف علیای پارچهیمزبور را قدری بریده و بر روی آن سوراخهای مشبک ترتیب دادهاند و بهواسطهی همان سوراخها،میتوانند که تمام اشخاص و اشیا را ببینند ولی به هیچ وجه شخص خارجی را ممکن نمیشود کهصورت آنها را ببیند و اگر یکی از زنان آنجا در کوچه غفلتاً صورت خود را بر عابرین مکشوف دارد بهاعتقاد ایرانیان اسباب بیاحترامی خود را فراهم آوردهاست" (شریعتپناهی، 1372 ) و خانم کارلا سرنا 4.(57 : میگوید که زنان خود را در چادرهایی به رنگ سرمهای تند میپوشانند (مهرآبادی، 1379در این دوره، امیر کبیر که مردی وطنپرست و مخالف نفوذ بیگانگان در ایران بود، اقدام به تأسیسمدرسهی دارالفنون کرد تا با آوردن معلمان و اساتید خارجی به کشور، تعلیم و تربیت ایرانیان تسهیلگردد و نیاز نباشد که جوانان ایرانی به اروپا اعزام شوند. با ورود دختران و پسران ایرانی به مدارسجدید، که بیشتر از طبقهی فرادست و از اقشار اعیانزادگان و اشرافزادگان و درباریان و خانزادگانبودند، پوشاکشان نیز متحول شد. یک نویسندهی اروپایی در همین زمینه شرح داده است که:خوشبختانه از وقتی که مدرسهی امریکایی و مدرسهی ریشاردخان فرانسوی در تهران تأسیس شدهاست پارهای از دختران با روی باز در کلاس درس حاضر میشوند. ولی در کوچه با همان چادر رفت وآمد میکنند. یکی از دختران که پدر نداشت و در مدرسهی امریکایی تربیت یافته بود شجاعتی از خودبروز میداد و بدون چادر در کوچه و خیابان حرکت میکرد و مردم هم او را "آقا کوچولو" مینامیدند. اودر آزادیخواهی پیشقدم شد و احساسات زنان را تحریک کرد بهطوریکه همه مایل بودند از او تقلیدکنند ولی نمیتوانستند آشکارا با این رسوم معمول و خرافات مبارزه نمایند.١. Wills, Charles James..(63 : 2. در جای دیگر بیان شدهاست که رنگ چادر زنان آبی بودهاست (مهرآبادی، 13793. واحد مقیاس طول در روسیه. یک آرشین معادل 72 سانتیمتر است.٤. Serena, Carla.از دیگر پدیدههای فرهنگی که سهم عمدهای در تغییر افکار ایرانیان و در نتیجه دگرگونی لباسآنها داشت ورود مطبوعات به عرصهی فرهنگی جامعه بود که بعدها یکی از پایگاههای مهم تغییرپوشاک ایرانیان شد. در سال 1850 یعنی در سال پس از روی کار آمدن ناصرالدین شاه به ابتکارمیرزاتقیخان امیرکبیر اولین روزنامهی فارسی به طبع رسید. روزنامههای ایران، اطلاع، شرق، فرهنگ،وطن، منتشر شدند. نکتهی اساسی و در خور توجه آن بود که غالب مؤسسان، بنیانگذاران و نویسندگاناین روزنامهها و نشریات کسانی بودند که به مدرنیزه کردن ایران و نوسازی و بازسازی فرهنگی جامعهگرایش نشان میدادند. درنتیجه آنها در روزنامهها و نشریات خود نحوهی لباس سنتی را به مسخرهگرفته و حتی آگهی تبلیغاتی مربوط به دوخت لباس مدل اروپایی را درج میکردند و مردم را به این.( طریق به سوی استفاده از لباسهای مدل اروپایی ترغیب و تشویق میکردند (شریعتپناهی، 1372پولاک در این دوره در مورد اشتغال زنان مینویسد: "اشتغال زنان بر حسب مقام اجتماعی آنها وسکونتشان در شهر و روستا فرق میکند. در طبقات فقیر کلیهی کارهای منزل را زنان انجام میدهند وبقیهی اوقات را به پشمریسی میپردازند. آنها دوک زیر بغل نگاه میدارند و رشتههای پشم از قرقرهایکه آزاد است به پایین در حرکت است. از این نخ پشم که رشتهاند جوراب، فرش و جل 1 اسب میبافند.اما زنان اعیان تقریباً تمام اوقات خود را به حمام رفتن، قلیان کشیدن، دید و بازدید، خوردنشیرینیهای مختلف و میوههای چربیدار میگذرانند (شریعتپناهی: 134 ). همچنین هنری موزرمینویسد: "شغل زنها در ایران دو چیز است. یکی آنکه خیال خود را به لباس خود صرف مینمایند و.(65 : دیگر آنکه دید و بازدید میکنند" (مهرآبادی، 1379لباس زنان روستایی با زنان شهری متفاوت بودهاست و از آنجا که معمولاً زنان روستایی کارمیکردند، بر اساس نوشتهی فوربز لیث 2 (که بین سالهای 1910 تا 1920 میلادی در ایران اقامت.(142 : داشت) "هیچگاه مثل زنان شهری، صورت خود را نمیپوشانند" (شریعتپناهی، 13721. پالان2. Ferbes-Leith, Francis Arthur Cornelius.چادرهایی که در این دوران استفاده میشود، یا چادرهایی چرخی هستند یا مربعی (در کرمان وخراسان و طبس و سیستان این چادرها را در بیرون هم به سر میکردند) یا چادرهایی که به شکلمربعی دوخته میشد و مانند حوله روی سر میانداختند و از وسط اضلاع طرفین گرفته در زیر بغلجمع کرده نگه میداشتند (در یزد و قم استفاده میشده) و گاه با آن روبنده میبستند یا چادر سیاه یابنفش ریشهدار (که در یزد بافته میشد و اطراف آن دارای ریشههای بلند بهم تابیده و گره خورده بودکه اندکی مشبک به نظر میرسید و جنس آن از پنبه و یا ابریشم و بسیار پر دوام بود) سابقاً جلو چادررا بندی میدوختند که هنگام سر کردن چادر آن را به گردن میانداختند ولی سپس بند را به قسمتجلو چادر دوخته و دو سر آن را آزاد میگذاشتند که هنگام سر کردن آن را در پشت کمر محکممیکردند. و گاهی نیز چادرهای عبایی از بغداد میآوردند که بسیار گرانبها و مخصوص زنان اعیان واشراف بود. در این دوره "پیچه" که به آن نقاب میگفتند زیاد معمول نبود و منحصر به زنان بدکارهبود. روبند در گوشههای بالا دارای دو مادگی قیطانی کوچک بود که از دو طرف به قلابه یا چنگالروبنده متصل میشد و روبنده را بر روی سر نگاه میداشت. این قلابهها در خانمهای متشخص وثروتمند اغلب از فلزات قیمتی و جواهرنشان بود و زنان کمشأن قلابهی برنجی با نگینهای بدلیاستعمال میکردند و چون تنها زیوری بود که در بیرون از خانه در معرض تماشای عامه بود از این رو در.( ساختن آن دقت و سلیقهی خاصی به کار میبردند 1 (ذکاء، 1336مظفرالدین شاهدر دورهی مشروطیت که تحولات مهمی از لحاظ سیاسی و اجتماعی در زندگانی ایرانیان اتفاقافتاد، آزادیخواهان و روشنفکران به وضع زنان نیز توجه شد و شعرا و نویسندگان و حتی برخی از خود1. زنان جوان اغلب روبنده را در کوچه و بازار لوله کرده و قسمتی از چشم و ابرو و زیباییهای خود را بیرون میگذاشتند ولی زنان پیرو مؤمن تمام صورت خود را با آن میپوشاندند و فقط از چشمی آن برای دیدن زیر پای خود استفاده میکردند بالا زدن و پشت سرانداختن روبنده نوعی گستاخی و بیتربیتی و علامت اعتراض محسوب میشد و در شورش و هیجانهای عمومی که زنان نیز در آنشرکت میکردند در مواقع حساس روبنده را به پشت سر انداخته و صورت خود را نمایان میکردند تا مردان را بر سر غیرت آورده.( دعوت به اعتصاب و شورش نمایند (همان: 25بانوان دانشمند و باسواد دربارهی آزادی و حقوق و ارزش زنان در جامعه اشعار 1 و نوشتهها و مقالاتزیادی نوشته و قدمهایی برداشتند و بانوان ایرانی را دعوت به برانداختن رسوم و تقلیدات کهنه وخانهنشینی و خودآرائی و ولخرجی و تفننبازی نموده و تشویق به کسب علم و فضیلت و شرکت در امور30 ). نویسندهی کتاب لباس زنان ایران از ابتدا تا سدهی سیزدهم : اجتماعی میکردند (ذکاء، 1336بیان میکند که 4 عامل در تحول پوشاک زنان ایران در این دوره مؤثر بوده است: افزایش مدارسدخترانه، ورود لباسهای اروپایی، غریزهی تقلید خانمها، و عامل بسیار مهم دیگر ورود خیاطان وطراحان اروپایی مخصوصاً فرانسوی به تهران که به سبک اروپایی برای خانمها لباس میدوختند ومشتریهای فراوانی داشتند در نتیجه پیر زنان پیچهی بزرگ و جوانها پیچههای کوتاه در جلو صورتمیآویختند و گاهی نیز آن را لوله کرده پیچی میدادند که از طولش کاسته شود و قسمت بیشترصورت نمایان باشد (همان: 31 ). نهضت مشروطیت، میل به تغییر نقش زنان در جامعه را قوت بخشید.در عهد مشروطیت بخش عظیمی از تبلیغات و کوششهای اصلاحطلبانه متوجه زنان شد. زیرا نیمی ازجمعیت ایران متعلق به زنان بود ضمن آنکه مشروطهخواهان و در پشت صحنه اروپاییها و شرکتهایتجاری آنها موقعیت را مناسب دیدند که زنان نیز به صحنه آیند و فرهنگ خانهنشینی منسوخ گردد و.(203 : مثل اروپاییها، زنان در جامعه فعالیت کنند (شریعتپناهی، 1372در این برهه از تاریخ که مشروطیت در افکار و اندیشهها و حتی عادات اجتماعی تحولی ایجا دکردهبود، زنان جرأت آن را یافتند که وارد فعالیتهای اجتماعی و سیاسی شوند، زیرا روزنامه ها ومجلات و نمایندگان مجلس و مهمتر از همه تبلیغات و تمهیدات فرهنگی اروپاییها بر آتش این میلافزود، تماس اروپاییها با ایرانیان یکی از عواملی بود که به تدریج ایرانیان را ترغیب می کرد تا آداب وعاداتشان را کهنه و عقب مانده بدانند و به چیزهای نو رو بیاورند، چرا که دورهی مشروطیت، دوره ینفی انقلابی سنتهای اجتماعی بود. روشنفکران استنباط میکردند که برای رهایی و نجات مملکت ازفقر و مسکنت موجود، لازم است مانند زاروپاییها زندگی کنند هر چند که در این دوره از تغییرات1. ایرج میرزا در مخالفت با حجاب زنان ایرانی چنین سروده است؛ فقیه شهر به رفع حجاب مایل نیست/ چرا که هر چه کند حیله درحجاب کند/ چو نیست ظاهر قرآن به وفق خواهش او/ رود به باطن و تفسیر ناصواب کند/ نقاب بر رخ زن سد باب معرفتست/ بهر.(202 : دلیل که شده بره را مجاب کند (شریعتپناهی، 1372اجتماعی، بیشتر توجه مردم به ظواهر قضایا بود. سید حسن تقی زاده از جمله روشنفکران بود کهتقلید از آداب و سنن اروپایی را به عنوان یک آرمان ملی به ملت ایران تجویز میکرد. وی در اینباره.( ب شود و بس" (شریعتپناهی، 1372 Ĥ نوشته است: "ایران باید ظاهراً و باطناً و جسماً و روحاً فرنگیمپس از آنکه این افکار به تدریج از سوی اروپاییها بهطور غیر مستقیم و توسط روشنفکران وسیاستمداران ایرانی (بلاواسطه و مستقیم) در جامعه انتشار یافت نوبت به تغییر حجاب زنان رسید.روزنامهها و مجلات عمدهترین امکانات را برای نشر افکار اصلاحطلبانهی آنها به کار بستند و سعیکردند به موقعیت اجتماعی زنان شدیدترین حملات را بنمایند. آنها معتقد بودند که حجاب زنان وپردهنشینی آنها بزرگترین تهدید علیه نوسازی جامعه است. در مقالاتی که در این مورد مینوشتندهمراه با تغییر حجاب، حقوق مساوی زنان با مردان و نیز رد تعدد زوجات یا ضرورت تشکیل مدرسهبرای دختران درخواست میشد. گاه حمایت از چادر را به دلیل نفع اقتصادی که برخی ازحمایتکنندگان از چادر میبردند بیان میکردند اگر چه این موارد تا حکومت رضاشاه همچنان ادامه.( مییابد (شریعتپناهی، 1372"میرزا زادهی عشقی" شاعر مشروطهخواه نیز در مذمت و زشتی حجاب زنان میسراید:شرم چه مرد یکی بنده و زن یک بندهزن چه کرده است که از مرد شود شرمندهچیست این چادر و روبندهی نازیبندهگر کفن نیست بگو چیست پس این روبندهمرده باد آن که زنان زنده به گور افکندهتا که این زن به کفن سر برده.( نیمی از ملت ایران مرده (همان: 225رضاشاه1311 ش.) به ایران سفر کرده بود، مطالعاتی در ) مریت هاکس 1 که در اواخر زمستان 1933زمینهی لباس زنان ایرانی در پایتخت و شهرها و روستاهای دیگر) به عمل آورد. وی نوشته است:"تقریبا تمام زنان ایرانی چادری سیاه به سر دارند که پوششی است بلند از ابریشم یا نخ. بخشی از آنچون پیشبندی به دور کمر میبندند و از جلو گره میزنند. زنان اقشار مقید و مستمند علاوه بر چادر ازروبنده نیز استفاده میکنند که صورت را کاملاً میپوشاند و با گیرهای نگیندار به پشت سر بستهمیشود. زنان مستمندی که وضعی بهتر دارند به جای روبند از پیچه که پارچهای است نیمه شفاف وحکم سایبانی برای چشم دارد استفاده میکنند که اندکی برجسته است و چشمان را کم و بیشمیپوشاند. پیچه حدود بیست سال قبل از عراق به شهر باختری کرمانشاه وارد شده و کمکم بهشهرهای خاوری راه پیدا کرد، بهطوریکه اکنون در تمام شهرهای ایران به چشم میخورد. امروزهبهطور سری توافق شده که اگر زنی مایل باشد بدون چادر بیرون رود میتواند این کار را انجام دهد، واگر ملٌایی یا فردی عادی ایجاد مزاحمت کند، شهربانی از زنان حمایت میکند. اما با وجود این آزادیبالقوه، شگفتآور است که از شصتهزار زن پایتخت تنها هزار نفر بی حجاب بیرون میروند و تعدادیاز آنان برای آنکه شناخته نشوند به زبان فرانسه یا انگلیسی صحبت میکنند تا آنها را جزو افراد.( خارجی بهشمار آورند (شریعتپناهی، 1372در این دوره نیز مانند مشروطیت به تغییر حجاب زنان توجه میشود و مجلات گوناگونی به اینمسأله میپردازند و مقالات مختلفی هم در زمینهی وجوب یا عدم وجوب حجاب زنان نگاشته میشود.از جملهی این مقالات رسالهای با عنوان "حجاب یا پردهی دوشیزگان" اثر محمد بن حسن بن فضلاللهحائری مازندرانی است، که در آن ضمن طرح مسایل مختلفی که در مورد حجاب زنان در آن روزگارمورد توجه بوده است به آنها پاسخ داده است. مثلاً در جواب اینکه پردهپوشی زنان ظلمی در حق آناناست، پاسخ منفی میدهد و موارد زیر را در اثبات سخن خود بیان میکند:١. Marritt, Onera Amelia.1. پردهپوشی امری فطری زنان است،2. در بیپردگی زنان مفاسد اجتماعی و اقتصادی وجود دارد،3. این پرده، چهرهی زنان را از آفتاب و باد و خاک و گرما و سرما حفظ میکند،4. آنچه برای زن دانستنش لازم است تدبیر امور منزل و تربیت فرزند میباشد که آموزش آن درخیابانها نیست (لزومی به خروج زن از منزل و تحصیل علوم مختلف نیست)،5. پردهپوشی زنان باعث از بین رفتن فساد اخلاقی (چون اختلاطی بین زن و مرد وجود ندارد) و.( در نتیجه کاهش طلاق است (شریعتپناهی، 1372در عرصهی مطبوعات، میتوان به مجلهی "عالم نسوان" اشاره کرد که از سالها قبل از اعلام حکمکشف حجاب رضاشاه فعالیت خود را شروع کرد. این مجله در سال 1310 به بحثی علنی دربارهیپوشش و جامهی زنان پرداخت و استوارانه علیه چادر و پیچه موضع گرفت. مباحثات مربوط به کشفحجاب، در سالهای 1310 و 1311 (در بخشی با عنوان "دربارهی حجاب" که در هر شماره منتشرمیشد) به اوج خود رسید. اگرچه همهی نویسندگان و همکاران این مجله هوادار کشف حجاب بودندولی نظرات مخالفان را هم چاپ میکردند. طرفداران کشف حجاب عقیده داشتند که چادر جلویپیشرفت زنان را میگیرد و دسترسی آنها به تعلیم و تربیت و مجامع عمومی را محدود میسازد. ازآنجا که حجاب با انزوای زن همراه بود و پدیدهای شهری مربوط به طبقات قدرتمند تلقی میشد،نویسندگان این مجله، به آن به عنوان محدودیتی غیر طبیعی که بر زنان شهری تحمیل شده حملهمیکردند. در یکی از مقالههای این مجله عنوان میشود که آزادی زنان از درگاه خانهشان فراترنمیرود، و در ادامه ضمن رد چادر، توصیه میشود که با لباسی بیرون بروند که همهی بدن به جزصورت و دستها را بپوشاند، زیاد آرایش نکنند. و سپس از خوانندگان برای رنگ جامه نظرخواهیمیشود اگرچه کسی در مورد رنگ نظری نمیداد ولی همه با کنار گذاشتن چادر و پیچه موافق بودند.با این حال، برخی نویسندگان هم ارتباط میان آزادی زنان با کشف حجاب را رد میکردند. مثلاًفاطمه انصاری در سال 1311 مینویسد: "عدهای از مردم و از آن جمله خود من، عقیده داریم که نهبرداشتن چادر آزادی میآورد و نه داشتن چادر مانع از فساد اخلاقی میشود"، همچنین دکتر سعیدجمالالدین میگوید: "این سادهلوحی است که باور کنیم کشف حجاب فساد اجتماعی را ریشهکنخواهد ساخت، زیرا نوع لباس شاخصی سطحی برای پیشرفت و تمدن یک ملت محسوب میشود.بهتر است به جای تقلید از ظاهر اروپاییها به تقلید از صنایع آنها بپردازیم." در یکی دیگر از مقالههایاین مجله، که در یک اجتماع خیالی تصویر میشود، خانمها مراسمی برای تدفین و بزرگداشت، در یکیاز گورستانهای تهران برگزار میکنند:"من با چهار زن دیگر که نقاب زده بوند به آنجا رفتیم، به ما گفتند که دو مراسم برگزارخواهد شد یکی تدفین و یکی بزرگداشت. امروز دشمن پیشرفت خود، دشمن تمدن وانسانیت را دفن میکنیم و از شر دیو سیاه خلاص میشویم. گور آن را قبلا مردانمیهنپرست کندهاند و اکنون باید آن را به خاک بسپاریم." در ته باغ گودالی بود، به پیچهها وچادرها حمله بردیم و آنها را در گودال دفن کردیم. سپس روی خاک گور را لگدکوب کردیمو سنگی روی آن گذاشتیم که رویش نوشته شده بود: "اینجا محل دفن دیو سیاه یعنیزشتترین و منفورترین و تیرهترین موجودی است که حالا به جهنم رفته است"، آنگاهجشن گرفتیم و کلاه به سر گذاشتیم، و حرکت کردیم. ابتدا از اینکه بدون چادر و با کلاهبیرون رفته بودم نگران و عصبی بودم ولی هیچ کس حتی به من نگاه نکرد. آنگاهاعتمادبهنفس پیدا کردم و با مردم حرف زدم و از دکاندار سوؤالاتی پرسیدم. او مرا مادامخطاب کرد. از فکر اینکه مادام شدهام خوشحال بودم و حتی خودم را نمیشناختم، این تکهپارچهی سیاه بود که مرا ضعیفه، نازکنارنجی، و ناقص عقل کرده بود. ...میرزا علی به منگفت من شما را نمیشناسم آیا تازه به اینجا آمدهاید؟ گفتم میرزا علی زمان بربریت گذشتهاست، ما داوطلبانه میخواهیم پیش برویم. افکار قدیمی را باید کنار بگذاریم. زن و مرد بایدمتحد باشند و به کشورشان خدمت کنند. (آنگاه میرزا علی) گفت به زنم بگویید لباسش راعوض کند و بیاید در مغازه به من کمک کند".بر اساس این داستان، حجاب نه تنها نماد منفور عقبماندگی، بلکه سدی در برابر عزتنفس وخودشناسی زنان بود. کنار گذاشتن حجاب تأثیر دگرگون کنندهای داشت و بیدرنگ نویسندهی مقاله،طبقهی متوسط رو به پایین و سنتی را به فردی مشارکتجوتر در امور روزانهی خود تبدیل کرد، هویتنوینی با جسارت و اعتمادبهنفس به او بخشید و او را الگویی برای زنان دیگر نظیر همسر دکاندار کرد.او در عین حال یک "مادام" یعنی یک زن شریف اروپاییگونه شد. اکنون که سد حجاب شکسته بود اومیتوانست در ملاءعام با مردان سخن بگوید و از منزلت و احترام اجتماعی والاتری نظیر زنان اروپاییبرخوردار شود. او با یک ضربه متمدن شده بود. افزون بر این میرزا علی دکاندار به او فهماند، بیحجابی،زنان شهری را از بیکارگی و بطالت میرهاند و به آنها امکان میدهد در زندگی اجتماعی و اقتصادیشرکت کنند و در تحمل بار تأمین معیشت با مردان سهیم شوند. کنار گذاشتن چادر و پیچه به معنایدور کردن کل نظام انزوای زن شهری و فراهم کردن امکان بیشتری برای مشارکت ایشان درفعالیتهای اجتماعی و اقتصادی بود.سرانجام در سال 1314 ش. / 1936 م. رضاشاه حجاب را منسوخ کرد. در 17 دی سال 1314 ش شاهبا همسر و دخترانش که بدون حجاب بودند، در مراسم فارغالتحصیلی مدرسهی دولتی (دانشسرایمقدماتی)، ظاهر شد. وی در سخنرانی خود خطاب به اکثریت حضار زن که به آنها دستور داده شدهبود بدون حجاب شرکت کنند، به آنها فرمان داد که از این پس به سبک اروپایی لباس بپوشند. اینمناسبت در همهی شهرها و به ویژه در تهران جشن گرفته شد... این اعمال نیز با مقاومت و اعمال زورمواجه شد. تا آن زمان، اکثریت قریببهاتفاق زنان ایرانی به گونهای تربیت شده بودند که حجاب راواجب میدانستند و معتقد بودند آشکار ساختن سر و گردن گناه است. وانگهی مردان ایرانی کنار نهادنحجاب را آشکارا نشانهی بیعفتی میدانستند. سواد در میان مردان به برگزیدگانی جدابافته و روحانیونمحدود میشد، درحالیکه بیسوادی در میان زنان تقریباً عمومیت داشت. حتی تعداد کمی هم که بهمدارس سنتی (مکتب) رفته بودند، به سختی قادر به نوشتن بودند. یک چنین جامعهی مردسالار وسنتی به سختی پذیرای تحریم ناگهانی چادر که محبوب زمان بود میشد. از طرفی فشار پلیس نیزاجتنابناپذیر بود، تا سه یا چهار سال آخر سلطنت رضاشاه، زنها با لباسهای بلند ساده (یا کت و دامندر پایتخت)، جورابهایی کلفت و کلاههای حصیری لبه پهن، در اجتماع ظاهر میشدند. تا آنکهرضاشاه در شهریور 1320 ش. مجبور به کنارهگیری شد. پس از آن زنان بسیاری دوباره از حجاب استفاه.( کردند. ولی بیشتر تحصیلکردهها این کار را انجام ندادند (کرونین، 1383کرونین در مورد شغلهایی که برای زنان در این دوره وجود دارد مینویسد: "زنان و دخترانتهیدست شهری در حرفههایی مانند دوزندگی، ریسندگی، بافندگی، خدمتکاری در خانهها، پرستاری ازبچه، مامایی، درمانگری، واعظگی، واسطگی برای ازدواج، فروشندگی، کارگری در حمامهای عمومی،مردهشویی، آوازهخوانی، رقاصی و نوازندگی کار میکردند همچنین به روسپیگری میپرداختند حرفهایکه "عالم نسوان" آن را مینکوهید و میکوشید ریشهکن سازد". به گفتهی یک ناظر خارجی در اوایلدههی 1300 "غیر از کلفتی و معلمی عملاً هیچ شغل دیگری برای آنکه زنی بتواند امرار معاش کند،وجود ندارد چون تقریباً هر کار دیگری مستلزم تماس با مردان است که برای زنان مسلمان ممنوع شدهاست." اما با توجه به آنکه مجلاتی مثل "عالم نسوان" به مشاغل زنان میپرداختند، شغلهای دیگریهم برای زنان مطرح شد مثل: پزشکی، دندانپزشکی، پرستاری، آموزگاری، دفترداری، ماشیننویسی،تندنویسی، مدیریت شرکت، مترجمی، روزنامهنگاری، کاسبی، مددکاری اجتماعی و خیاطی. با آنکهنخستین اولویت هنوز هم ادارهی خانه بود. بسیاری از نویسندگان کار زنان در "مشاغل آبرومند" رادرمان آسیبهای اجتماعی و نشانهی تمدن میدانستند. همچنین در "کنگرهی زنان شرق" بیان شدکه اولین گام به سوی آزادی زنان ورود به نیروی کار است. عالم نسوان غالباً کار زنان را شغلآبرومندانهای توصیف میکرد که در جامعه به ایشان حیثیت و اعتبار میبخشد. اگرچه واقعیت چیزدیگری بود و بیشتر زنانی که در خارج از خانه کار میکردند مجبور بودند به کار ناخوشایند درکارگاههای قالیبافی یا کارخانههای نساجی بپردازند و بنابراین در ردهی کارگران فقیر قرار میگرفتند(همان).دورهی اسلامیهم زمان با رشد فعل و انفعالات اسلامی در دههی 1340 ش./ 1960 م. و 1350 ش./ 1970 م. چادرو معیارهای اسلامی پوشاک و زیرساخت آنها به عنوان حافظ شرف و عفت زنان و در مجموع، اصالتفرهنگی اجتماع، بیش از پیش مورد ستایش قرار گرفت. به منظور طرد همه جانبهی هنجارهای غربی،عدهی کثیری از زنان با پیشزمینهی غیر سنتی تصمیم به پوشیدن چادر گرفتند و جمعیت عظیمی از1979 م. شرکت - زنان چادر به سر در تمامی تظاهرات بزرگ انقلاب اسلامی در سال 1357 ش./ 1978: جستند. پس از پیروزی انقلاب، پوشش سر به تدریج برای همهی زنان واجب شد (یارشاطر، 1382.(427در این دوره هم زنان از چادر چرخی با جنسهایی از حریر، کرپ و ژرژت با رنگ مشکی (و بهندرت رنگهای سرمهای یا سبز تیره) و یا چادرهای عبایی حریر مشکی رایج است. با ورود به دههیسوم از حکومت اسلامی، بهتدریج استفاده از چادرهای دارای آستین رایج شد. چادر ملی، چادر لبنانی وچادر شالدار از این دستهاند.شغل زنها در این دوره، عبارت است از: خانهداری، پرستاری، معلمی، پزشکی، کارگری درکارخانهها، ماشیننویسی، منشیگری و تقریباً هر کاری که در گذشته در انحصار مردان بود.مؤخرهمطالعهی سیر تاریخی وضعیت زنان در ایران نشان میدهد که تا قبل از ورود اسلام به ایران زنانموقعیت تقریباً برابری با مردان داشتهاند و نوع پوشش آنها نیز با مردان تفاوت چندانی نداشته است. باورود اسلام به ایران زنان اغلب از فعالیتهای خارج از خانه محروم شدند. علت عمدهی خانهنشینی زناندر ایران بعد از ورود اسلام، احتمالاً این است که پوششهای بیرونی زنان در این دوره به گونهای استکه امکان فعالیت اجتماعی خارج از خانه را از ایشان سلب میکند. زن در این دوره در خارج از منزل بهگونهای ظاهر میشود که از دید یکی از سفرنامهنویسان با عبارت " جنبندهای اندر لفاف" از او یادمیشود.در پاسخ به اینکه چرا زنان باید این گونه پوشیده باشند، (همانگونه که یاد شد) بیان میشود کهحجاب فطری زنان اس . ت سوؤالی که مطرح میشود این است که چرا زنان پیش از آن تا این حد میل بهپوشش خود و گوشهنشینی نداشتهاند؟ و گاه گفته میشود که بیحجابی زن باعث فساد در جامعهمیشود، اگر چنین است چرا تا آن هنگام سعی نشده است تا زنان را به آن حد پوشیده نگاه دارند وجامعه را از فساد تهی کنند. علت مستور کردن زنان شاید همانطور که راوندی بیان میکند اختلاطزیاد زن و مرد و کم شدن اعتماد آنها نسبت به یکدیگر و قدرتمندتر بودن مرد بوده است. چون با اینکار اگر فرض کنیم که خانهنشینی زنان در ایران بهطور عمده پس از روی کار آمدن صفویه اتفاق افتاد،و نیز میدانیم که تا روی کار آمدن صفویه، ایران پس از اسلام فاقد یک دولت نیرومند مرکزی بود وهمچنین به دلیل هرج و مرج صدمات زیادی را متحمل شده بود، با این کار صفویه بخشی از جامعه راکنار میگذارد و تنها برای بخش دیگر برنامه میریزد، و به این طریق بهتر میتواند پایههای خود رامستحکم نماید. از آنجا که برای زنان (کسانی که تا آن زمان در انتخاب پوشاک خود نسبتاً آزاد بودند وپوشاکی مشابه با مردان داشتهاند) مشکل است که یکباره پوششی خاص و رنگی تیره داشته باشند،ابتدا پوشش تازه معرفی شده به آنها، سفید است ولی به مرور رنگ آن تیره و تیرهتر میشود. شایدهمانطور که برخی روشنفکران مشروطه گفتهاند، یکی دیگر از دلایل این که زنان را کاملاً پوشیده نگاهمیداشتند این باشد که مرد به دلیل حس تملکی که نسبت به زن احساس میکند از این طریق بهترتوانسته است به این میل خود پاسخ گوید و سپس برای منحرف کردن اذهان سعی میکند تا بهتعابیری دست بزند و از توضیحها و تفسیرهای مذهبی استفاده میکند چون با کسانی مواجه است کهبه مذهب اهمیت زیادی میدهند، مثل اینکه پوشاندن تمام بدن بر زن واجب است و زن اگر میخواهدمؤمن و باتقوا باشد باید تمام بدن را بپوشاند. به عبارتی همانطور که بخشی عنوان میکند، "نظاممردسالارانه هنجارهایی ایجاد میکند در جهت حفظ سلطهی خود" و در پی آنکه زن را به پوشاندنتمام بدن ترغیب میکند، زن عملاً فعالیتهای اقتصادی محدودی را تجربه میکند و یا اصلاً فعالیتیندارد و در نتیجه از نظر اقتصادی وابسته به مرد میشود و اینگونه مرد قدرتمندتر میشود و این سیرادامه مییابد.چرا پس از مشروطه و ورود افکار نو در ایران به وضعیت و حقوق زن توجه ویژه میشود؟ مثل نوعپوشش، فعالیت اقتصادی، تعدد زوجات و سلامتی. همانطور که داورپناه میگوید: در تحول فرهنگیچیزی که پیش از همه باید تغییر کند ذهنیت جامعه است و ذهنیت یعنی اندیشه و قاعدتاً اندیشه از(105 : راه ارتباط و رسانههای ارتباطی و اطلاعاتی جاری میشود ( 1384در این زمان، روابط با کشورهای دیگر زیاد میشود و زن (که اکنون سواد آموخته)، از طریقروزنامهها از حقوق و وضعیت خود آگاه میشود و آن را با وضعیت زنان کشورهای دیگر مقایسه میکندو خواستار تغییر شرایط خویش میگردد. با افزایش سطح آگاهی، و روابط با دیگر کشورها، نگرش بهموضوعی یکسان تغییر میکند و اگر تا قبل از مشروطه زنانی را که دارای چادر و روبند هستند را با تقواو مؤمن میخوانند و همواره بر این مسأله تأکید میشود، پس از آن از چادر به عنوان نماد عقبماندگیو با دیو زشت سیاه یاد میشود. آنچه چنین تغییری را سبب میشود؛ آماده کردن مردم و سپس تغییرذهنیت ایشان با توسل از روزنامهها و مجلات و کتابها است. در مجلات، پیوسته بر جنبههای منفیحجاب تأکید میورزند و به دنبال آن سعی میکنند جنبههای مثبت بیحجابی را به نمایش بگذارند.یعنی آن را نفی میکنند و در پی جایگزینی برای آن هستند. به این منظور حجاب و چادر را با مسایلیکه زنان همیشه به آنها اهمیت میدهند، همراه میکنند مثل تعدد زوجات، همگانی شدن آموزشبرای آنان، قرار دادن حق رأی و یا فعالیت اقتصادی و همهی موارد منفی در مورد زنان را با حجاب وموارد مثبت را با بیحجابی همراه میکنند و این گونه زن آماده میشود که اگر در پی آن است که تکهمسر مرد باشد، باسواد باشد، حق رأی داشته باشد و از نظر مالی مستقل باشد، باید بیحجاب باشد. بهاین طریق زن میتواند روبند و به مرور چادر را کنار گذارد و به جای آن از کلاه و لباسهای بلنداستفاده کند. همین روبند و چادری که در دورهی ناصرالدین شاه نشان تقوای زن بود، در دورهیرضاشاه برایش نماد عقبماندگی است.آیا روشنفکران در دورهی مشروطه و پس از آن نگران اوضاع زنان بودند؟ آیا همانگونه که خودبیان کردند میخواستند که زنان (نیمی از جمعیت جامعه) وارد بازار کار و فعالیت اقتصادی شوند، سوادبیاموزند و به کشورشان خدمت کنند و باعث پیشرفت و توسعهی آن شوند؟ احتمالاً آنها (واروپاییهایی که بهطور مستقیم ایشان را تحت حمایت داشتند)، فقط نگران اوضاع زنان نبوده اند، شایدهمانطور که همفر (جاسوس انگلیسی در ایران) بیان کرده است، با این کار فقط در پی اهداف سیاسیو اقتصادی خود (و حامیانشان) بودهاند، تا در پی ورود زنان به جامعه و اختلاط زن و مرد، آن هم درجامعهای که سالیان سال چنین روابطی را نداشته است و آموزشی هم در مورد آن ندیده است، فساداخلاقی و اجتماعی را زیاد کنند یا آنکه برای کالاهای خود بازاری تدارک ببینند. مسلماً زن پس از کنارنهادن چادر و روبند و پیچه باید پوشش جایگزینی داشته باشد، و از لباس ساده و یکدستی مانند چادربه لباسهای متنوع دیگری نیاز پیدا میکند، و از آنجا که صنعت نساجی ایران سالها قبل در دورانصفویه رو به ضعف گذاشته است (به دلیل امتیازاتی که به خارجیان میدادند تا تمامیت ارضی خود راحفظ کنند) صنایع خارجی، پوشاک او را تأمین خواهد نمود. در نتیجه از این طریق هم به اهدافاقتصادی و هم سیاسی خود خواهند رسید. اگر چه در این مسیر زن سود برد، چرا که از عزلت وگوشهنشینی رهایی یافت، وارد جامعه شد، تحصیل کرد، و گاه فعالیت اقتصادی انجام داد، ولی باوراینکه تنها هدف همهی روشنفکران و حامیانشان آزادی زن، و باسواد کردن او و پیرو آن توسعهی کشوربوده است، مشکل مینماید. بعد از مشروطه تا آن هنگام که رضاشاه حجاب را منع کرد وضع زنان تغییرچندانی نمیکند تا آنکه در سال 1314 چادر و روبند را به زور از زنان میگیرند و علیرغم توصیههاییکه به رضاشاه میشود که این کار او موجب شورش و طغیان خواهد شد او قانون منع حجاب رامیگذارد و اگر کسی از آن اطاعت نکند مجازات میشود. یعنی در این زمان زنان محل اجبار قرارمیگیرند و در انتخاب نوع پوشش خود آزادی ندارند. تا آن که او کناره میگیرد و پس از آن زنانی که بهحجاب سنتی خود عادت کرده بودند به آن برمیگردند. همانطور که در کتاب پوشاک در ایران زمیننقل شده است در طی انقلاب اسلامی، زنان حتی گاه بی هیچ پشتیبان سنتی، با پوشیدن چادر مشکیظاهر میشوند و همانطور که اسلامیه عنوان میکند، چادر مشکی در طی انقلاب اسلامی، بیانگر یکجریان فکری شد و نمودی از مقاومت. بهطوری که یکی از عکاسان خارجی در آن زمان بیان میداردکه: "زنان ایرانی با چادرهای مشکی مانند دریایی بودند که رژیم شاه را بلعیدند. همانطور که من درحین عکاسی از این زنان چادرمشکی بهوحشت افتادم".شاید یکی از دلایل اینکه (حداقل در سالهای اولیه پس از پیروزی انقلاب) چادر به عنوانحجاب برتر مورد حمایت قرار گرفت این باشد که در دورهی اسلامی چادر نمادی میشود که با حمایتاز آن حکومت وقت، فاصلهی خود را با حکومتی که آن را تحقیر کرد، نشان میدهد. یعنی اگر دردورهی رضاشاه استفاده از چادر با شدت منع میشد، در دورهی اسلامی حمایت میشود تا اذعان شودکه این دوره در این وجه نیز با دورهی قبلی متفاوت است و متفاوت عمل خواهد کرد.بهتدریج با افزایش سواد زنان و ورود ایشان به جامعه و بازار کار، گاه استفاده از چادر به شکلسنتی آن امکان نداشت بنابراین سعی بر جایگزینی آن با انواع دیگر چادر شد و به این منظور انواعچادرهای آستیندار همانگونه که یاد شد، به زنان معرفی شد و اغلب مورد استقبال قرار گرفت. بنابراینزنانی که به هر دلیلی تمایل به استفاده از شکل سنتی چادر را نداشتند و با کنار گذاشتن آن متحملواکنشهایی از سوی دیگران میشدند یا برخی موقعیتها را از دست میدادند و یا به آن عادت کردهبودند، از چادرهای جدید استفاده کردند. گرچه گاه این چادرها ظاهری شبیه مانتو دارند و عملاً بهعنوان چادر (به مفهوم روپوشی گشاد) کارکردی ندارند ولی باز بر مانتو ارجحیت دارند، به این دلیل کهدر این دوره آن چه از کلمهی چادر تداعی میشود دچار تغییر گشته است و مثل زمان ناصرالدین شاهکه چادر نشان عفت و تقوای زن بود، در این دوره نیز چنین است و اغلب به عنوان بهترین نوع پوششمورد حمایت قرار میگیرد.بنابراین شکل پوشش زنان و به تبع آن چگ
مطالب مشابه :
سرفصل دی وی دی آموزش خیاطی خانم سیما عمرانی
الگوی رو و پشت شلوار، پیراهن بالاتنه کوتاه،نکات خیاطی ، دوخت اریب،یقه زیر مانتو
رمان وقتی که بد بودم
-مرگ به من یا تو؟می خوام برات یه دامن چیندار بخرم مثل احسان کوتاه مانتو و روسریمو هم
روند تحولات چادر
درباری" چیندار و پیچههای کوتاه در جلو بر مانتو ارجحیت دارند
جامعه شناسی فرهنگ.....روند تحولات چادر
درباری" چیندار و پیچههای کوتاه در جلو بر مانتو ارجحیت دارند
رمان پارمين5.6
مانتو را سریع با دست چشمهایش را بست.دختر بچه ای با لباس چیندار گوشه ♥ 195- داستان کوتاه
کویر تشنه-قسمت29
همانطور با مانتو و روسری مادر دامن سفید چیندار قشنگی همراه داستان های کوتاه و
رمان پارمین قسمت 5
مانتو را سریع با دست شست دختر بچه ای با لباس چیندار گوشه شعر جملات زیبا داستان کوتاه.
برچسب :
مانتو کوتاه چیندار