71- آفرینش معماری - گفتار دوم
آفرينش معماری
(راهبردهای نامحسوس به سوی خلاقيت معماری)
چکیده ای از جلد نخست كتاب بوتيقای معماری
نوشته: آنتونی سی آنتونيادس
برگردان: احمدرضا آی
**********************************گفتار دوم
«استعاره»
موارد كاربرد استعاره :
1- زماني كه تلاش داريم اشارات را از موضوعي – ذهني يا عيني – به موضوع ديگري معطوف كنيم.
2- زماني كه تلاش داريم موضوعي – ذهني يا عيني – را چنان « بنگريم » كه انگار موضوع ديگري بوده است.
3- زماني كه تمركز خود را از عرصه اي به عرصه اي ديگر معطوف مي كنيم ( با اين اميد كه از راه گسترش موضوع بتوانيم آن را روشن سازيم).
آموزگاران برجسته معماري همواره نيروي استعاره را تحسين كرده و آن را اساس قوه تصور دانسته اند. استعاره مي تواند در دستيابي به افق هاي نو – از فرايند طراحي و ايده پردازي تا ساختن – و تا حد زيادي به آفرينش مفاهيم تازه در مورد « اصالت » ساختمان ياري رساند. ( اصالت ، هويت كلي ساختمان است كه هر معمار بايد هنگام طراحي ، آن را بشناسد و از آن پيروي كند.)
بهترين استعاره ها ، آنهايي هستند كه كاربران يا منتقدان قادر به رمزگشايي آنها باشند.
از استعاره – به ويژه نگامي كه از شگرد جانشيني مفاهيم استفاده شود – مي توان براي كار معماري بهره جست. اين بدان معناست كه « معماری را به مثابه رقص » درنظر گرفته و تلاش كنيم تقارن را دربرابر عدم تقارن ، در قالب رقص باله كلاسيك دربرابر رقص مدرن تأويل كنيم.
دسته بندي استعاره
استعاره را مي توان در سه دسته كلي بخشبندي كرد :
1- استعاره نامحسوس : هنگامي پديد مي آيد كه سرچشمه نخستين خلق اثر ، نوعي مفهوم ، ايده ، حالت انساني يا كيفيتي ويژه ( مثل فرديت ، طبيعي بودن ، عموميت ، سنت يا فرهنگ ) باشد.
دراين گونه استعاره ، توان بالقوه آن ، وابسته به ميزان « كشف پذير بودن » ويژگي هاي بصري است.
2- استعاره محسوس : هنگامي خلق مي شود كه منشا آغازين اثر ، بعضي از ويژگي هاي بصري يا مادي باشد. ( خانه اي شبيه قلعه يا سقفي شبيه گنبد آسمان).
3- استعاره تركيبي : آني كه اين هردو سرچشمه را به گونه اي همزمان داشته باشد. دراين استعاره ، ويژگي بصري_مادي دستاويزي است براي آشكارساختن برتري ها ، كيفيات ، و خصوصيات قالب بصري خاص ( براي نمونه ، رايانه و كندوي عسل ، هردو « جعبه »هايي هستند با تناسب خاص و درعين حال از كيفياتي چون نظم و سازماندهي بهره برده اند).
ديريافت ترين ، طاقت فرساترين و درعين حال ، كاراترين گونه استعاره ، استعاره تركيبي است.
چشم اندازي به تاريخ
خاستگاه نيچه اي
معماران در قرن بيستم ، به خوبي با مفهوم استعاره – بويژه در جنبش هاي مهم - آشنا شده اند. براي نمونه « ماشين » استعاره جنبش مدرن و « خرابه ها » ( انحطاط ) به عنوان استعاره جنبش پست مدرن شناخته شده است. همچنين « انسان گونه انگاري » و تشكيل ستون فقرات ( خانه با يك مركز و قلب ) از استعاره هاي تاريخ گرايان پست مدرن بوده ، درحال كه عدم تشكيل ستون فقرات ( بي مركز ، بي قلب و تهي بودن خانه ) استعاره شاخه هاي ديگر همان جنبش است.
فناوري يا نيروي جامعه جديد ، از استعاره هاي « كانستراكتيويست »هاي روس بود.
آغاز بكارگيري استعاره در اين قرن ، به نخستين معماران اكسپرسيونيست آلماني بازمي گردد كه خاستگاه هايي « نيچه »اي داشتند ؛ معماراني چون « برونو تات » و « ژوزف ايمانوئل مارگولد » عادت داشتند كه در دفترچه هاي طراحي خود ، از « چنين گفت زرتشت » فريدريش نيچه ، كه اثري فلسفي و سرشار از استعاره هاي معماري است ، يادداشتهايي بنويسند.
« نيچه » عمل خلاقه را چونان مكاشفه اي خلسه آميز مي دانست. اين تعريف ، چالشي براي اكسپرسيونيست ها و و بسياري از معماران آلماني و اروپاي مركزي آن زمان بوده است . حاصل ، مجموعه پروژه هايي بود الهام گرفته از تصاوير كوهستان ؛ چرا كه به تعبير « پنت » : « زرتشت در خلوت مخاطره آميز كوهستان زندگي مي كرد». بسياري از معماران شناخته شده اروپاي مركزي ، چون « ژوزف ماريا اولبريخ » و « اتو واگنر » آثاري را با استعاره از كوهستان پديد آوردند. آنها نخستين كساني بدند كه ديدگاه « اَبَرانسان » را براي يادآوري بزرگي جهان در مقابل كوچكي انسان ، به جهانيان عرضه كردند.
آرايشي از رويكردها
پرفيريوس ، كه ناظر بر استفاده هاي بجا و نابجا از استعاره در معماري قرن بيستم بود ، توجه خود را به « آلوار آلتو » - بزرگترين معمار فنلاندي – معطوف داشت .
« آلتو » كسي است كه ساختمان هاي خود را بر اساس استعاره هاي نامحسوس پديد آورده است. ساختمان هاي او ب هعنوان كنشي استعاري بر مبناي مفاهيمي چون : فرديت ، طبيعي بودن ، عموميت و نظاير آن پديد آمده اند.
ادعاي اساسي « آلتو » چيزي جز پذيرفتن اين ايده نيست كه مي توان ساختمان هايي را بر مبناي استعاره نامحسوس « انسانيت » كه شايد والاترين تمام استعاره ها باشد ، پديد آورد.
ساختمان « فيلارمونيك برلين » كه به دست « هانس شارون » در سالهاي 63 – 1956 طراحي شده است ، درواقع براساس استعاره اي محسوس از تپه هاي پوشيده از تاك هاي انگور شكل گرفته است. مردم ، دانه هاي انگور هستند و صفه هاي نشيمن ، شيب تپه ها ، و سقف نيز چادر است.
« شارون » كه معماري آرمانگرا و معتقد به سوسياليسم است ، ساختمان هاي عمومي را از منظر استعاري ، به عنوان « گل سرسبد شهر » يا « قصرهاي مردم » قلمداد كرده است :
« ساتمان هاي عمومي به عنوان عنصري اصلي در يك بازنمايي كالبدي از مردم و آرزوهايشان ، و گواه زندهء يگانگي ميان هنر و مردم فرض شده است. قرار بود اين ساختمان عمومي ، گل سرسبد شهر شود ».
سنت آلماني عظمت گرايي در معماري ، با آموزه هاي « اسوالد ماتياس انگرز » به ايالات متحده راه يافت. « انگرز » در هواداري از اكسپرسيونيسم ، به يكي از بزرگترين طرفداران دلالتگري استعاري به عنوان راهبردي به سوي خلاقيت معماري بدل شد.
بي شك در رهيافت استعاري به خلاقيت معماري ، « رمانتي سيسم » نقش ويژه اي داشته است.
درواقع تمام آثار معماري « فرانك لويد رايت » كه به دست « توماس بيبی » مطرح شده اند ، ريشه هايي عميق در استعاره دارند.
به عقيده « بيبی » ، ساختمان هاي « رايت » حاصل تلاش هاي وي براي بازسازي تصاوير مبتني بر سرچشمه « تاليزين » افسانه اي بوده اند ، حال آنكه « خانه آمريكايي » قرار بود خانه اي « يوزوني » ، چيزي براي « يوزونيا » باشد ، چرا كه اساسا يوزونيا تصوير ذهني رايت از آمريكا بوده است.
گاه به كارگيري استعاره با قدري افراط و خودبزرگ بيني و نوعي استبداد همراه شده كه نمونه بارز آن ، آثار « ريكاردو بوفيل » است ؛ آثاري چون : پروژه مسكوني براي مستمندان در محله « سن كوانتن – ان – ايولن » پاريس ( كه در طراحي آن از ابعد كاخ ورساي استفاده شده و شمايلي شاهانه به خود گرفته ) ويا پروژه « والدن سون » در بارسلون ( كه بر استعاره آرماني « والدن توريو » استوار است و ازنظر بصري شبيه دو صخره مديترانه اي عظيم با لانه هاي كبوتر در بدنه هاست) و « قلعه كافكا » ( شايد به راستي يادآور روياهاي فرد ، پس از خواندن كتابي از فرانتس كافكا باشد)
بسياري از ساختمان هاي معمار يوناني « تاكيس زنتوس » نيز از ديدگاه استعاري داراي ارزشند . استعاره هاي او مانند « عينك آفتابي »ِ يك ساختمان و « ساختمان چترمانند » ، ساختمان هايي را پديد آورده اند كه نسبت به خورشيد و وضعيت هاي اقليمي محلي حساسند ، بدون انكه همچون « قلعه كافكا »ي بوفيل ، نيازي به تقليد صوري داشته باشند.
موزه آلماني « ماري تايم » در برمرهاون (75 - 1969) اثر هانس شارون ، بسيار شبيه به قايق به نظر مي رسد. ايت موزه مصداقي از برداشت سطحي از ويژگي هاي بصري رزمناو است و به همين دليل نمونه اي نامناسب از بكارگيري استعاره به شمار مي رود. اگر معمار به جاي قناعت به جاذبه رمانتيكِ ويژگي هاي صوري يك قايق ، بر ويژگي هاي مفهومي و استعاري (مثل يكپارچگي و استحكام ) تاكيد كرده بود ، قطعا به نتيجه بهتري دست مي يافت.
مصاديق بنيادين : سرمشق هاي ژاپني
معماران ژاپني از جمله جديدترين طرفداران راهبرد استعاري بوده اند. اين گونه به نظر مي رسد كه اسعاره ، از گذشته هاي دور مورد توجه ژاپني ها بوده است .
بعضي از بهترين معماران ژاپني متاخر ، همچون « آراتا ايسوزاكی » ، « كازوهيرو ايشی » ، « مينورو تامه ياما » ، « كازو شينوهارا » و « كيشو كوروكاوا » ، پيوسته از استعاره الهام گرفته اند. البته بايد خاطرنشان كرد كه موسسه هاي آموزشي سواحل شرقي ايالات متحده ، بر بسياري از آنها - كه از اين موسسه ها فارغ التحصيل شده يا به عنوان آموزگار ، در آنها تدريس كرده اند - تاثير بسزايي داشته اند.
آراتا ايسوزاكی ، شاعرمسلك ترين و پركارترين معمار ، و همچنين نويسنده مقالات معماري ، استعاره را به عنوان ابزاري براي خلاقيت معماري ارج نهاده است. حس نقادانه او نسبت به ساير همكارانش ، هنگامي كه از لفافه هاي استعاري استفاده مي كنند ، بسيار عالي است. مقاله اي كه او درباره « لوكوربوزيه » ومفهوم ارتباط عاشقانه او با دريا و مديترانه نوشته است ، شايد از برجسته ترين سروده هاي مكتوب درباره تعبير انتقادي استعاري باشد.
كازوهيرو ايشي ، در آغاز هريك از پروژه هايش ، تحقيق و پژوهشي درخورتوجه انجام داده است . او براي مشخص كردن تاثير متقابل شرق و غرب ، به ايالات متحده سفر كرد.
راكتهاي سالن موسيقي راديوسيتي ، الهام بخش وي در طراحي « رديف ستون (كلوناد) رقصان » در باشگاه ورزشي نائوشيما بود. پروژه تز او در دانشگاه ييل ، تحقيق درباره گونه شناسي پنجره ها بود كه بعدها برمبناي استعاره اي از نقاشي هاي « بوگي موگي » موندريان و درتركيب با موضوع تزش ، « بوگي موگي » توكيو را پديد آورد.
مينورو تاكه ياما نيز از استعاره ها بهره برده ، اما چندان به بنيادها اشاره نكرده و بيشتر پروژه هاي او نمونه هايي از تعابير ظاهري و سطحي اند.
كازو شينوهارا ، شايد قوي ترين معمار ژاپني معاصر باشد و كسياست كه مي تواند « لوييس باراگان » خاور دور قلمداد شود.
شينوهارا به نوعي بيان سه بعدي از فهم ادبي ويژگي هاي ژاپني ، چون « سكوت » ، « بافت هاي لاكر » و « سادگي » ( مانند نوشته هاي « تانيزاكي » درباره زيبايي شناسي سكوت ) دربرابر زرق و برق ، دست يافته است. خانه هاي شينوهارا ، نتيجه تلاشهاي وي براي آفرينشگري در فضاي سنت شاعرانه « هايكو » هستند. معماري شينوهارا ، مانند معماري باراگان و آلتو ، به مرتبه اي معنوي تعلق دارد _ جايي كه همنشيني و تلفيق عناصر محلي و ملي ، در نهايت به ايجاد بياني جهاني انجاميده اند _ در اين ميان ، استعارهء نخستين ناپديد مي شود يا كاملا كشف نشده باقي مي ماند و درعوض ، حال و هوايي معنوي ، فضايي جديد سنتزي تازه متولد مي شود.
نمونه هاي ديگر
كليساي « باگسوارد » كار « يورن اتسون » در نزديكي كپنهاك ، همچون فضايي است كه انسانها را در زير ابرهايي كه كرانه هاي روحاني را ميان ما و آسمان _ يا عرصه بيكرانگي _ تعريف مي كنند ، دربرمي گيرد.
ساختمان اتحاديه دانشجويان ديپولي ، كار « رايما پيه تيلا » _ معمار فنلاندي _ در اتانيمي ، به عنوان « محل گردهمايي براي انسان هاي نخستين غانشين » انگاشته شده بود ، در حالي كه « كليساي كالوا » ( برگرفته از كالوالا ، حماسه مردم فنلاند) در تامپر ، به عنوان ساختاري مبتني بر فرم ماهي تصور شده است . ماهي ، نشانه مسيحيان نخستين بود و در زبان يوناني به معني « عيسا مسيح پسرخدا ، مسيحاي نجات بخش » است. ماهي ، همچنين حامي مردم است و آذوقه آنها را فراهم مي آورد.
كتابخانه عمومي استكهلم ، كار « گونار آسپلوند » كه برش عرضي سالن اصلي كتابخانه ، به عنوان جمجمه انسان انگاشته شده و كتابخانه به عنوان مغز انسان.
« خانه گلبرگ » در لس آنجلس ، كار « اريك اوون ماس » پروژه اي خارق العاده ، پرجاذبه و وفادار به چشم اندازهاي سايت و حريم همسايگي است كه همچون گلي درحال شكفتن (مانند زوج جواني كه تشكيل خانواده داده اند و تازگي زندگي را نثار جامعه مي كنند) گلبرگهايش را به سوي آسمان گشوده است. اين پروژه به خوبي نشان مي دهد كه كاربرد استعاره ، ويژه پروژه هاي بامقياس بزرگ نيست و افراد مي توانند آراي ثابتي را با استعاره در پروژه هاي كوچك يا متوسط بيان كنند.
« آنتوان پريداك » ، استادي خود را در انجام كارهاي با مقياس متوسط نشان داده است : « كلينيك قلب نومكزيكو » و « بانك خون آلبوكرك » دو نمونه از كارهاي او هستند. در كار نخست ، معمار هدف خود را با شبيه سازي يك « قلب تپنده » بوسيله سنگ و ملات آشكار مي سازد . ساختمان دوم ، نمونه اي از بكارگيري استعاره چندلايه و شايد قويترين استعاره چندلايه اي كه تا كنون به كاررفته است ، مي باشد. ساختماني شگفت انگيز به رنگ سرخ ( به سرخي خون و به سرخي شگفت انگيز غروب خورشيد در دره ريوگراند غرب).
بيشتر كليساهاي مسيحي به عنوان « خانه های خداوند بر روی زمين » انگاشته شده بودند ؛ گنبد كليساي « سانتا سوفيا » ( اياصوفيه ) در استانبول ، استعاره اي از آسمان ، و كثرت و فلكي بودن گنبد بسياري از مساجد مسلمانان ، برگرفته از مفهوم هفت صورت فلكي آسمان است كه در قرآن به آن اشاره شده است. همچنين معماران گوتيك ، شاهكارهاي خود را با تلاش براي برانگيختن حس شكوهمندي و بابكارگيري استعارهء « نور ردشده از ميان برگهاي درختان بلند جنگل سبز » آفريده اند.
بهترين مرجع براي مطالعه تقدس و استعاره هاي معنوي ، كتاب « مقدس و نامقدس» از ميرچا الياده است.
جنبه هاي كاربردي و آموزشي
تاريخ فلسفه ، نخستين برخورد جامع با مقوله استعاره را در آثار ارسطو نشان مي دهد كه اين پرسشگري را « آلن بلوم » با استعاره ش از دانشگاه ، براي مقاصد امروزي ، بهنگام كرده است.
استعاره « بلوم » از دانشگاه كه معنا و جوهره دانشگاه را به ظرف فيزيكي و معماري آن ارتباط ميدهد : نوعي از معماري تقليد شده از ساختمانهاي گوتيك كه به رغم نادرستي (جعلي بودن) آنها ، تصويري از وحدت ايجاد مي كند و محيطي فيزيكي پديد مي آورد كه وحدت رويكرد را در امر دانش مطرح مي سازد.
ديگر فيلسوف مدرن ، « دونالد شون » از دانشگاه MIT ، استعاره را به لحاظ نظري از ديدگاه نيازهاي آموزشي مورد بررسي قرار داده است. « شون » پس از تاييد ديدگاه ارسطو ، استادانه به مفهوم استعاره بنيادين « كاسيرر » پرداخت و برمبناي آن نظريه « جايگزيني مفاهيم » را پديد آورد. به عقيده او ، نقش استعاره در پيدايش مفاهيم جديد ، نقشي بنيادين است. وي از جمله به نيروي استعاره در معطوف كردن توجه شخص از پرسشي به پرسش ديگر و پذيراندن « نو همچون كهنه » اشاره كرده است.
جايگزيني مفاهيم ، هنگامي رخ مي دهد كه ميگوييم « معماري ...گونه » (در كتاب آمده «معماري به مثابه ...» كه عربي خيلي سنگيني بود و كمي آزارم ميداد . م.رها) در هركدام از اين موارد ، درواقع يك استعاره مي سازيم : « معماري موسيقي گونه » ، « معماري نمايش گونه » يا حتا « معماري رقص گونه ». صورت عملي بخشيدن به اين كاربردهاي استعاره ، به رغم نويدبخش بودن پيامدهاي آن ، بسيار مشكل است. اين توفيق معمولا در نقاط عطف زندگي آفرينشگر اتفاق مي افتد ( مانند هنگامي كه يك معمار براي تبديل شدن به معمار بهتر ، به موسيقي روي مي آورد و يا برعكس؛ مانند « اياينس زناكيس » كه پيش از موسيقيدان شدن ، همكار لكوربوزيه بود. )
رهيافت به استعاره
پيامدهاي خوب و بد راهبرد استعاري ، وابسته به نوع رويكرد ما به آن است. به اعتقاد من ( آنتوني .سي آنتونيادس ) « رازگرايي » افراطي (رويكري كه مسايل را متفاوت و پيچيده جلوه دهد) به همراه تلاش در جهت فوق عقلاني گري ساختن بان و اصطلاحات جديد براي استعاره ها ، كمكي به شخص آفرينشگر نمي كند. اين امر با « نشانه شناسي » ، « زبان شناسي » و « اختيارات تاريخگرايانه معماران در سالهاي اخير » شدت يافته است. اين رازگرايي و رويكرد فراگير حاميان آن ، بيش از آنكه اميدبخش باشد، باعث جدايي ميان آفرينشگران (خلاقان) بوده است.
نياز نيست كه دانشجويان را با ورزش هاي ذهني وادار به تلاش هاي روشنفكرانه كنيم ؛ بلكه بايد آنها را تشويق كرد كه تا آنجا كه مي توانند شروعي ساده و جامع داشته و اميدوار باشند كه با تلاش و كسب تجربه و نيز با گذشت زمان ، ممكن است به انديشمنداني ژرف و پيچيده تبديل شوند (آنچه يونانيان « انديشمند شك آور » مي نامند و منظور اين است كه به ماهيت هرچيز توجه مي كند.) « لويی كان » يكي از اين افراد بود.
پرسش هميشگي « كان » ، « ساختمان چه مي خواهد باشد؟ » بسيار ساده و سرراست است.
استعاره هاي ساده ، با اقتباس مستقيم از واقعيات ، بيشترين كاربرد را دشته است : «مادر شهر » ، « كليساي جامع » ، « دهكده آرماني » يا استعاره هاي ملي ، جغرافيايي و فرهنگي ، مانند « سرزمين آفتاب تابان » ، « درياي سرخ » يا « درياي سياه » و « جاده ابريشم » كه هيچگاه در معماري مورد بررسي خلاقانه قرار نگرفته است.
از آنجا كه پست مدرنيسم ، به ويژه پست مدرنيسم تاريخگرا ، براي بيشتر برداشتهاي انتقادي و تئوريك خود به استعاره و زبان شناسي متوسل شد ، جايي براي بكارگيري استعاره به عنوان راهبردي به سوي آفرينش معماري باقي نگذاشت. اين برخورد خاص ، بسياري از معماران ، آموزگاران و دانشجويانرا ترساند و آنها را با خود بيگانه ساخت. يكي از عوامل تشديد كننده اين واكنش منفي ، عدم جامعيت زبان و رازگويي ، اصطلاحات خاصي است كه نظريه پردازان پست مدرنيست بكار برده اند.
استعاره ، هميشه با ما بوده است و ازآنجا كه انديشه هاي بزرگ همان انديشه هاي ساده اند ، ما بايد از رويكردها و اگوهاي معماران بزرگ پيروي كنيم ؛ كساني چون « آلتو »،« كان »،« شارون »،« اُتسون »،« پيه تيلا » و « شينوهارا » كه اندشمنداني ك آور بوده اند.
اين مسير ما را بيش از اينكه به تلاش در جهت غرقه شدن در « استعاره » با كاوشگري تاريخگرايان پست مدرن يا عدم جامعيت زبان آنها هدايت كند ، به آغازي سرنوشت ساز رهنمون مي شود.
گردآوری :
«م.رها»
شرکت مهندسی ساختمان «پی آمود پارتیان»
مطالب مشابه :
27- جان کتاب (1) : بوطیقای معماری
27- جان کتاب (1) : بوطیقای معماری معماری ، دانلود کتاب و 300- دانلود رایگان چکیده کتاب «سبک
چند وجهی بودن خلاقیت . . .
دانلود معماری. از قاشق غذاخوری تا شهر؛دامنه کار معمار را تعریف میکند! چند وجهی بودن خلاقیت
کانسپت چیست؟
یورگ گروتر ، بوطیقای معماری ترجمه احمد دانلود کتاب مواد دانلود رایگان نرم
81- آفرینش معماری - گفتار هفتم _ پایان جلد نخست
آفریش معماری : چکیده کتاب بوطیقای معماری, 295- دانلود رایگان چکیده کتاب «نامه هایی
69- آفرینش معماری - گفتار یکم
برچسبها: بوطیقای معماری, 295- دانلود رایگان چکیده کتاب «نامه هایی از یک دوست» آنتونی
71- آفرینش معماری - گفتار دوم
برچسبها: بوطیقای معماری, 295- دانلود رایگان چکیده کتاب «نامه هایی از یک دوست» آنتونی
79- آفرینش معماری - گفتار پنجم
برچسبها: بوطیقای معماری, 295- دانلود رایگان چکیده کتاب «نامه هایی از یک دوست» آنتونی
برچسب :
دانلود رایگان کتاب بوطیقای معماری