بیژن پاکزاد
بیژن برای تعدادی از معروفترین مردان جهان مانند بوش، ولادیمیر پوتین، سناتور جان کری، تونی بلر، پل آلن، رونالد ریگان، آرنولد شوارزنگر، تام کروز، آنتونی هاپکینز، استیو واین، شهرام ناظری و حتی طراحان بزرگی همچون جورجیو آرمانی، تام فورد و اسکاردلارنتا و بسیاری دیگر لباس طراحی کرده است.
بیژن پاکزاد 4 آپریل سال 1944 در تهران متولد شد. بیژن در سوئیس و ایتالیا تحصیل کرد و پس از فارغ التحصیلی، مدت 15 سال در اروپا زندگی کرد و در سال 1973 به آمریکا مهاجرت کرد
بیژن نخستین بوتیک خود را در سال 1976 در بورلی هیلز کالیفرنیا افتتاح کرد. این فروشگاه در حال حاضر یکی از گرانقیمت ترین فروشگاه های جهان است. او از آن سال به بعد مجموعه های فصلی و لوازم جانبی خود را برای معروفترین افراد دنیا طراحی می کند.
عطر و ادکلن های مردانه و زنانه بیژن برای شیشه های حلقه ای شکل متمایز خود معروف است. یکی از این شیشه ها در نمایشگاه دائمی موزه موسسه اسمیتسونین در واشینگتن(که بزرگترین موزه علمی-فرهنگی -تحقیقاتی جهان است) در معرض نمایش قرار دارد.
در سال 1988 عطر بیژن برای مردان(Bijan for Men) جایزه موفق ترین عطر مردانه را از جوایز فی فی انجمن عطر - که معتبرترین جوایز عطر دنیا است و به منزله جوایز اسکار صنعت عطر محسوب می شود- دریافت کرد و عطر بیژن برای زنان(Bijan for Women) جایزه بهترین بسته بندی عطر زنانه را از آن خود کرد.
در سال 1997 بازهم بیژن در جوایز فی فی انجمن عطر، جایزه ستاره عطر مردانه سال و بهترین آگهی تبلیغاتی مردانه را برای عطر مایکل جوردن(Michael Jordan Cologne) دریافت کرد.
به گفته خود بیژن فرمول هر نوع عطر حدود ۲۵ میلیون دلار برای او هزینه در برداشته
عطر دیگر بیژن با نام DNA ، در سال 1995جایزه ایگنوبل(که تقلیدی از جایزه نوبل است و همه ساله در اوایل اکتبر به ۱۰ دستیابی برتر که ابتدا باعث خنده و سپس به فکر فرو رفتن مردم میشود، اعطا میشود) را از دانشگاه هاوارد دریافت کرد. این عطر هیچ درزوکسى ريبونوکلئيک اسيد نداشت و در یک شیشه مارپیچی شکل به بازار وارد شد. اسم این عطر از حروف اول اسم فرزندان بیژن، دانیل، نیکلاس و الکساندرا ترکیب شده است.
همچنین در اقدامی جالب بیژن به طراحی داخلی رولز رویس مدل فانتوم پرداخت اقدامی که قبلتر از آن ورساچی برای شرکت لامبورگینی انجام داده بود.
افتخارات
دکترای افتخاری علوم و هنرهای زیبا از دانشگاه لیبرتی آمریکا: سال 2007جایزه سال مرد ایرانی از انجمن جوایز ایرانی کانادا: 2006جایزه بهترین بسته بندی سال دنیا در بخش مردانه و زنانه از نمایشگاه جهانی HBA: 2002
نامزد جایزه بهترین عطر سال جوایز فی فی انجمن عطر در بخش مردانه و زنانه:2001نامزد جایزه بهترین بسته بندی سال در بخش مردانه و زنانه از جوایز فی فی انجمن عطر: 2001نامزد جایزه بهترین عطر سال از جوایز فی فی انجمن عطر برای عطر مایکل جوردن: 1999نامزد جایزه بهترین عطر سال از جوایز فی فی انجمن عطر برای عطر مردانه و زنانه DNA : 1996جایزه شهروند ممتاز از شهر فلادلفیلا: 1993جایزه تقدیر زیباشناختی از بیژن، طراح مردانه: لس آنجلس سال 1993جایزه استوبن برای بهترین طراحی شیشه عطر: 1993
بهترین عطر مردانه مجله هارپرز بازار: 1992جایزه کلایو(Clio) برای بهترین آگهی تبلیغاتی: 1993- 1990-1988جایزه کلایو برای بهترین بسته بندی لوازم آرایشی:1990جایزه بهترین بسته بندی عطر زنانه برای عطر بیژن برای زنان از جوایز فی فی انجمن عطر: 1987نامزد جایزه بهترین بسته بندی عطر مردانه برای عطر بیژن برای مردان از جوایز فی فی انجمن عطر: 1987بیژن برای مردان برنده بهترین عطر سال از جوایز فی فی انجمن عطر: 1987
بیژن از سال های 1980 تا 1987 به طور متوالی و پس از آن در سال های 1990 تا 1995 هر سال توانست جایزه خلاقیت را از مجله Art Direction دریافت کند.
بیژن دارای سه فرزند است، دانیال از همسر اولش و نیکلاس و الکساندرا از دومین همسر او هستند. الکساندرا در حال حاضر به عنوان مانکن فشن کار می کند.
بیژن در بورلی هیلز کالیفرنیا زندگی می کند، اما خانه هایی در نیویورک، میلان و فلوریدا دارد. نمایشگاه و سالن نمایش مجلل 12 میلیون دلاری بیژن در بورلی هیلز به سبک مدیترانه ای ساخته شده است. دکوراسیون و طراحی این سالن با شکوه قابل ستایش است.خانه او هم زیبایی خاصی دارد. حیاط تزئین شده منزل او با 600 گلدان ایتالیایی از گلهای زرد رنگ آراسته شده است. هر کدام از اتاق ها ترکیب رنگی خاصی دارد، مثلا مشکی و زرد یا قهوه ای و کرم. عکس های قاب شده از آگهی های قبلی بیژن، نمایش ها و مشتریان مشهور او بر دیوارها نقش بسته است. قصر زیبای بیژن 23 پارکینگ ماشین دارد و نمادی از زیبایی، تجمل و سلیقه است.
بیژن عاشق بحث و مجادله است و تمایل ذاتی و درونی او به سمت غیرمعمول بودن است. کیفیت، زیبایی و سادگی سه نکته کلیدی است که فلسفه فشن بیژن را توصیف می کند. طرح های بیژن همیشه با نهایت توجه به کیفیت انجام می شود.
در سال 1989 مجله آمریکایی ونیتی فیر بیژن را در لیست شیک پوش ترین افراد جهان قرار داد.بیژن می گوید: دنیا گفت همنوا و هماهنگ با من باش. دنیا گفت در کمترین پایه باقی بمان. دنیا گفت مصالحه و سازش کن ...و من دنیای خود را ساختم.
گفتگو با بيژن پاکزاد-مالک بوتيک بيژن معروفترين بوتيک جهان
'علت موفقيتم ايراني بودنماست'
بيژن پاکزاد طراح مد احتمالاً ميان غيرايرانيها شناخته شده ترين ايراني مقيم خارج از کشور است.
بوتيک بيژن که براي ديدار يا خريد از آن بايد از قبل وقت گرفت، در بهترين خيابان بورلي هيلز، اختصاصي ترين بوتيک آمريکاست و عطر بيژن يکي از عطرهاي محبوب جهان است..
طراحيهاي لباسي هم که او براي استوديوهاي هاليوود انجام داده تا به حال چند بار نامزد دريافت جايزه اسکار بهترين طراحي لباس در فيلم شده است.
بيژن طراحي را در آلمان آموخت و در بازگشت به ايران اولين بوتيک مدرن، به قول خودش اولين بوتيک خارج از خرازي را به نام پلنگ صورتي در تهران تأسيس کرد، او سپس بوتيک ديگري به نام سسيل جي يا نيکولا بلازي گشود که اختصاصي ترين بوتيک تهران و محل خريد اعضاي خانواده سلطنتي، دولتمردان و ثروتمندان ايران بود.
سي و شش سال پيش بيژن کار موفق خود در ايران را ترک و به آمريکا مهاجرت کرد، دليلش را خودش توضيح مي دهد:
با تمام علاقه اي که به ايران داشتم، دوستش داشتم و دوستش دارم و عاشقش هم هستم، کوله بار و اثاثيه ام را جمع کردم و خدا حافظ که بيايم به آمريکا اين کار را بکنم.
سي و پنچ شش سال پيش من وارد نيويورک شدم شروع کردم يک جايي را پيدا کردن که اين طرحهايي را که در مغز من بود، اينها را درست بکنم و در آمريکا عرضه بکنم.
مي توانم بپرسم آن موقع چقدر سرمايه داشتيد؟
بي پول نبودم، نمي دانم چه جوري به عرضتان برسانم مثلا من در عرض اين سي سال حدود چهار ميليارد دلار به اسم بيژن فروختم، چهار ميليارد دلار خيلي پول است در مقايسه با آن موقع که من هفتاد هشتاد هزار تومان پول داشتم، ولي هفتاد هشتاد هزار تومان هم سي و پنج سال پيش خيلي پول بود.
يعني ده دوازده هزار دلار حدوداً.
وقتي ده دوازده هزار دلار را مي توانستم بسازم که سالهاي سال قبلش در آلمان، وقتي وارد اروپا شدم که تحصيل کنم فقط دويست مارک داشتم.
مثلاً الآن پول من هفتصد هشتصد ميليون دلار شده، هشتصد ميليون دلار با آن هشتاد هزار يک خورده تفاوت دارد.
در اين مدت که اينجا بوديم تمام برنامه من اين بود که محصولاتي براي مردها به دنيا عرضه بکنم، براي اين عمل آمريکا، آمدن به نيويورک، يا آمدن به بورلي هيلز کاليفرنيا مناسب بود، جاهاي خوب مثل منهتن نيويورک يا بورلي هيلز کمک بزرگي است.
حدود سي و اندي سال پيش تصميم گرفتم که نيويورک را بگذارم براي ده سال بعد و به عوض ماندن در آنجا بيايم اينجا و در لس آنجلس باشم، چون هم قشنگ است، هم هوايش خوب است و در عين حال همين طور که به عرضتان رساندم محلي است که مي توانم اين طغيان بدني خودم را نشان بدهم و نشان بدهم که به عنوان ايراني مي توانم موفق باشم، بخصوص در رشته اي که خيلي ثقيل بود، چون ما نه خاويار مي فروختيم، نه قالي ايراني و نه هنرهاي قديمي ايران.
من لباس طراحي مي کردم و لباسهاي آخرين مد و شيک مردانه براي مردان معروف دنيا که خيليهايشان سختگيرند، البته خيلي متمولند، پس روي همين اصل خيلي خوشحال بودم که اين کار را بکنم و بگويم من ايراني ام ولي نه آن ايراني که با واقعيت تعارف مي کند، بلکه ايراني اي که از غولهاي بزرگ صنعتي است و آدمها و مردهاي سرسخت دنيا را به زانو درمي آورد.
شايد اين حرف زشت است که بگويم به زانو دربياورم اما من مي خواستم به اينها بفهمانم که اگر قدت بلند نيست، اگر انگليسي ات سليس نباشد، مهم نيست، بايد آن قدر کارهاي ديگر بکني که اينها مجبور بشوند که دربزنند، بيايند تو و محصول تو را بخرند.
اين توي مغز من بود، البته اين قدر عقلم مي رسيد که در بهترين جاي شهر بيايم بهترين محل خيابان را به دست بياورم و شروع بکنم جايي را درست بکنم، توي دلم مي خواستم که اينجا مثل منزلي باشد، اتاق پذيرايي بزرگي درست بکنم که مردم بتوانند بيايند داخلش، اتاق پذيرايي هم آن شکلي بود که من سي و خرده اي سال پيش اينجا را درست کردم، اتاق پذيرايي بزرگ شکيل فرانسوي.
اين جايي که شما گرفتيد در بورلي هيلز، دربهترين نقطه تجارتي بورلي هيلز که شما جا گرفتيد با ده دوازده هزار دلار که امکاننداشته حتماً پول قرض کرديد يا وام گرفتيد؟
همين طور است که شما مي گوييد، يعني قدرتهايي داخل من بود که آنهايي را که بايد اين کار را بکنند مجاب بکنم؛ يکي از رفقاي من که خيلي هم با من رفيق بود، هنوزهم رفيق من است، من از طرف خودم دست يا علي دادم او هم از طرف خودش دست کليمي مهربان خودش را جلو آورد با هم دست داديم، به هم گفتيم نمي دانيم بين اسرائيل و فلسطين چي مي گذرد ولي من و تو بايد با همديگر کار بکنيم، همان مقداري که من داشتم او هم قاطي کرد، همان ماههاي اول کار ما از نظر مالي خيلي موفق شد براي اينکه متفاوت بود.
البته يک چيز هم به عرضتان برسانم که به عقيده من واقعيتي که مي گويند آمريکا محلي است که مي تواني خودت را نشان بدهي و رشد بکني حقيقت دارد ولي الکي هم نمي شود رشد کرد و رفت بالا.
بايد مايه اش را هم داشته باشي؟
نخير. مايه پولي را عرض نمي کنم.
بله استعداد، بايد چيزي داشته باشي و کارهايي بايد بکني که خلاف سنت ولي در عين حال براي مردم جالب باشد، بخصوص در آن رشته اي که مي خواهي کار بکني.
اولين کاري که من کردم که از موفقيتهاي من بود، من ده پانزده سال قبلش اين کار را در تهران کرده بودم. من يادم مي آيد آن زماني که پلنگ صورتي را در تهران راه انداختم، تنها چيزهايي که در شهر بود آن خرازيهايي بود که در خيابان نادري و خيابان شاه و آنجاها بود، بعد يکي آمد که مثل کريستين ديور پاريس بود.
روي همين اصل من با شريکم اين سرمايه گذاري مساوي را با هم کرديم و اسم و اين لوگوي بيژن را اختراع کرديم، ديگر نه پلنگ صورتي مي خواستيم باشد و نه سسيل جي نه نيکولا بلازي، باشد: "بيژن براي آقايان".
و شروع کرديم با يک کارهايي و يک ريسکهايي، من اولين پول زيادي که به دست آوردم سرمايه گذاري کردم، معمولاً خيليها وقتي يکي دو سه ميليون دلار در مي آورند راضي اند ولي من همان دو سه ميليون دلار را که در آوردم اولين کاري که کردم يک عطر درست کردم، تازه آن هم بعد از وامهايي که براي موفق شدن عطر لازم بود، بعد آن عطر خيلي موفق شد چون آن استعدادي که شما گفتيد آنجا بود و آن همکاريهايي که بين من و شريکم بود به وجود آمد.
يواش يواش ديگر کار به جايي رسيده بود که در اواخر دهه هشتاد ميلادي، بي اغراق به عرضتان برسانم، روزي يک يا دو آدم متمول دنيا را توي بوتيکم داشتم؛ وزير و پادشاه و غيره بيشتر توي بوتيک نيويورک من مي آمدند و آن باعث جهش بزرگي بود که من در نيويورک کردم و دوازده سيزده ميليون دلار خرج کردم ولي صد و پنجاه، دويست ميليون دلار درآوردم، همان دو سه سال اول. نيويورک هم به علت سازمان ملل متحد که در نيويورک است رئيس جمهور و پادشاه و وزير خارجه و سفراي کشورها زيادند، هيچ راهي اينها نداشتند جز اينکه سري به بيژن منهتن در خيابان پنجم (فيفت اونيو) بزنند و مي زدند.
در يکي از آن مسافرتها بود که من يک پادشاه از خاور دور را شناختم که با من قرارداد صد ميليون دلاري بست و من انجام دادم به صورت بسيار صحيح.
موفقيت از همينجاها شروع مي شود اما به طور کلي فکر مي کنم علت موفقيت من ايراني بودنم است، منظورم اين است که به خاطر ايراني بودنم، يک چيزهايي از بچگي توي خون من بود که مي خواستم نعره بکشم مثل شير، شيري که شما کرده باشيدش توي قفس و نعره بکشد، اين شير مي تواند متأسفانه توي باغ وحش باشد ولي در هر صورت شير است و مي غرد.
من هميشه در کارهايي که کردم بر اساس اين اصل بوده که درست کار بکني و صحيح کار کني و اين استعداد را اگر بخواهيم از نظر سليقه اي بسنجيم بايد در نهايت زييايي باشد.
من فکر نمي کنم که شما قبول نمي کنيد که اين قشنگترين نمايشگاه لباس مردانه است، چون من نمي گذارم از اين بهتر به وجود بيايد، اگر مي گذاشتم، چهار سال پيش نمي گفتم اينجا را براي دو سال سه سال ببندند که آن چهره زيبايي را که همه دوست دارند به وجود بياورم، لازم بود اين چهره آرايي انجام بشود تا من بتوانم کارم را ادامه بدهم چون مردم بخصوص مردمي که سر کار مي روند بسيار باهوشند و مواظب هر يک دلاري اند که خرج مي کنند.
اما بايد بتواني اين ها را اداره کني با استعدادت، با حرفت، با کارت با عملت و با پابرجا بودنت.
اينجا من الآن حدود يک ميليارد دلار پول دارم ولي هفته اي پنج روز اينجا هستم، اگر هم اينجا نيستم جاي ديگري هستم و دارم کار مي کنم، يا در ايتاليا هستم که اين چيزهايي که دارم درست مي کنم بدرستي طراحي بشود، به عمل برسد و به اينجا بيايد.
ببينيد من هميشه دوست داشتم که مردم را تحت تأثير قرار دهم يعني مي خواستم کاري بکنم که آنها دهانشان باز بماند و بعد ازشان پول در بياورم، او هم متوجه باشد که اگر پول مي دهد، بهترين را، که جاي ديگري نيست، مي برد بيرون.
مثلا کراوات من همان کراوات است اما هزار دلار ارزش دارد، اولين چيزي که مي خواهم به عرضتان برسونم اين است که کراوات و دستمال من به غير از کيفيتي که دارد جعبه اي دارد که چهل دلار در ايتاليا خرج آن شده.
وقتي شما کراوات را خريديد آن را به گردن مي زنيد اما جعبه اش را چکار مي کنيد که پولش را داده ايد ولي من فکر مي کنم موقعي که مي خواهيد بخريد اگر متمول باشيد حاضريد هزار دلار بدهيد چون نوعي که عرضه مي شود ايجاب مي کند، من فکر مي کنم يکي از موفقيتهايم اين است که بلدم، يعني ياد گرفتم چگونه طرحها و محصولاتم را عرضه کنم.
هيچوقت در کارتان اتفاق افتاده که مي خواستيد چيزي را به کسي بفروشيد و نتوانستيد؟اين اواخر خير، اين ده سال اخير هر چه من طرح کردم فروختم.
بگذاريد جوابتان را جور ديگري بدهم؛ اين تشکيلات هرفصل شايد دو هزار و خرده اي کت و شلوار به اصطلاح معمولي، هزارها پيراهن، هزارها کراوات و کارها و طرحهاي چرمي، اسپورتي و غيره دارد، در واقع سي و دو سال است که اينجا بازاست، تا به امروز هيچوقت بحث تخفيف دادن روي لباسها نبوده و هيچوقت مسأله حراج مطرح نبوده، برخلاف آنچه در آمريکا معمول است، دليل اصلي اين است که وقتي مثلاً شما سيصد تا پيراهن طرح مي کنيد سي عددش باقي مي ماند، من مي خواهم به عرضتان برسانم که در اين سي و دو ساله چيزي از طرحهاي من باقي نمانده، اگر هم مانده باشد سي درصد هم گرانتر به فروش رفته.
حالا چرا؟ به خاطر آن کيفيتي که اين جنسها دارند آن فرمي که درست شده اند، من هم کلاسيک بودن آنها را مراعات کردم که سال ديگر از مد نيفتد و هم کيفيتش که سال آينده گرانترش مي کند.
الآن کشمير و ابريشم و کتان مصري گرانتر از سال گذشته است، الان کروکوديل که من امسال براي مردها درست کردم اصلاً وجود ندارد، کروکوديل خوب ديگر نمي توانيد گير بياوريد، براي اينکه همه را ژاپنيها خريدند و بردند و بسختي مي شود گير آورد.
اين کيفهاي دستي کروکوديل که اينجا الآن بيست و چهار هزار دلار قيمت دارد، حدود مثلاً چهار پنج هزار دلار خرج اين کيف دستي شده است، سال ديگر ماده اصلي آن سي در صد گرانتر مي شود، حالا آن کيفي که فروش نرفته، چون کلاسيک بوده سال ديگر هنوز از مد نيفتاده اما سي درصد گرانتر شده است.
شما الآن تمام طراحيها را خودتان مي کنيد يا طراحهاي مختلف داريد براي کارهاي مختلف؟در تشکيلات بنده در فلورانس ايتاليا که آنجا محصولات را درست مي کنم، حدود صد و بيست نفر کار مي کنند، البته بيشتر بودند که کمترشان کردم و فقط نخبه ها را نگه داشتم، علت هم بسته شدن فروشگاه نيويورک بود و يازدهم سپتامبر، حالا دوباره دارم نيويورک را باز مي کنم اما در هر حال همان صد و بيست نفر در نزديک فلورانس، بيست و چهار ساعته در شهرکي به نام کارارا کار مي کنند.
طراحند يا خياط؟
طراح اصلي تمام اين تشکيلات خوشبختانه يا بدبختانه يا متأسفانه يا هر چه مي خواهيد بگوييد خود منم، البته زياد خوشايند نيست بگويم منم چون در تشکيلات نيويورک و در تشکيلات اينجا عده اي از ايرانيها هستند که با من همکاري دارند و بسيار فهميده شده اند، گفتن اينکه همه را من کردم نه درست است و نه صحيح و نه حقيقت دارد.
يعني فکر کلي را شما مي دهيد، آنها پرورشش مي دهند؟کمي بيشتر. طرح کلي را من مي دهم، آنها مي پرورانند و بعد من نگاه مي کنم که چه جوري مي پرورانند و اصلاحاتي مي کنم، از آنجا به بعدش را هم خودشان ديگر فهميده اند که بعد از سي سال من چه مي خواهم. ديگر از آن حالت تک نفري و دويدن گذشته است.
خوب حالا بپردازيم به رابطه شما با جامعه ايراني، کارمند و کارگر ايراني که گفتيد داريد؟داشتن کارمندهاي ايراني چندين دليل دارد، يکي اينکه آدمهاي بسيار با هوشي اند و من دوست دارم، براي اينکه خودم ايراني ام و دوست دارم کارمند ايراني داشته باشم.
البته همه کارکنانم ايراني نيستند، حدود شصت درصدشان ايراني اند، چهل درصد غير ايراني، بخصوص که در مورد توليد اين کارها هيچکدامشان ايراني نيستند، متأسفانه فقط منم و خانمي که با هم کار مي کنيم.
اما از نظر خانمها و آقايان ايراني که در کاليفرنيا و در آمريکا و در لس آنجلس زندگي مي کنند، به علت کار زياد، يعني پانزده ساعت کار در روز ديگر نمي رسم با آنها قاطي بشوم، غذاهاي ايراني که خيلي خوشمزه است ولي چاق مي کند هم که اصلاً نمي توانم بخورم، وقت هم ندارم جايي بروم ولي احترامم را برايشان دارم چون خودم ايراني ام.
معمولاً وقتي محبتي مي کنند و مي آيند به اين خيابان و مي خواهند به اين تشکيلات سري بزنند و نگاهي بکنند، چون ما تشکيلاتمان با قرار قبلي است يعني و سي و خورده اي سال است که به اين شکل است، ولي خوب خانواده هاي ايراني بخصوص اگر توريست باشند، در را که زور مي دهند، البته خانمهائي که هستند من و من مي کنند اما من اگر باشم فوراً از صورتشان مي فهمم که ايراني اند، مي گويم خواهش مي کنم تشريف بياوريد تو، آنها هم مي آيند تو دوري مي زنند و عکسي مي گيريم و بعد مي روند ولي به طور کلي براي خريد از من، نه، عطر من سليقه و مزه ايراني دارد ولي لباس من را کم هموطنان مي خرند.
براي کار ديگري سراغ شما نمي آيند؟ مثلاً راديو تلويزيونها کمک بخواهند يا روزنامه ها کمک بخواهند يا تجارتهاي ديگر بيايند کمک بخواهند؟ اگر بيايند شما کمک مي کنيد؟
والله عرض کنم خدمتتان بلي، من ايراني ام، چه بخواهم و چه نخواهم تحت تأثير چيزهايي قرار مي گيرم، به دليل فرهنگ ايران، زبان فارسي و وضع سابق و حال ميهنم.
من خودم را آمريکايي نمي دانم با اينکه پاسپورتم آمريکايي است خودم را خيلي خيلي ايراني مي دانم، روي همين اصل تا آنجايي که بتوانم کمکهايي مي کنم، نه فقط به لس آنجلس، حتي با اشتياق بيشتري کمک مي کنم به زلزله زدگان بم يا زنجان يا غيره.
وقتي اتفاق بدي براي ايراني که در آن متولد شدم مي افتد خوب من متأثر مي شوم، چندين بار اين مسأله ايران را با خانواده هاي رئيس جمهورهايي که با آنها مرتبطم، در آمريکا بخصوص، در ميان گذاشتم.
اتفاقاً مي خواستم بپرسم که شما که در شهري کاملاً سياستزده از نظر جامعه ايراني زندگي مي کنيد، چطور خودتان را از سياست دور نگه داشتيد؟کارهايي را که طي اين سي و سه چهار سال کردم، شما در يک کلمه به بنده بگوييد براي ايران و ايراني خوب بوده يا بد بوده؟ حرف من همين است که من اين پرچم را افراشته نگاه داشتم چون ايراني ام و همه هم اين را مي دانند که من ايراني ام.
اين پانزده ميليون خانمي که عطر مرا خريده اند، اين آقاياني که اين قدرت مالي و فکري دارند و ميليونها دلار مي دهند که اين چيزها را بخرند، بعد از اين همه سال اينها همه مي دانند که من صد درصد لهجه ام، صحبتم، قيافه ام، هيکلم، همه ايراني است، روي همين اصل اين خودش نوعي کار سياسي است. آنهايي که سياستبازي مي کنند چه آمريکايي چه ايراني خارج از ايران يا داخل ايران، نمي دانم چه جوري بگويم، من جوري با اعمالي که انجام مي دهم به عنوان ايراني، فکر مي کنم به نوعي وظيفه ام را انجام داده ام .
يعني با کارهايتان پيام مي فرستيد؟بيشتر از پيام، مثل اينکه شما دکتر تحصيلکرده اي بفرستيد آفريقا طبابت بکند با آن آدمهاي جذامي و ايدزي و اينها.
اين را مي خواهم بگويم که با اين همه مشکلاتي که براي ايران وجود دارد، حالا يا راست يا دروغ هرتلويزيوني را که باز مي کنيد، هر روزنامه اي که شما مي خوانيد از نيويورک تايمز تا فيگارو، پاريس و لندن و همه جا همه اش همين است که ملاحظه مي فرماييد: منفي است درباره ايراني که من در آن بزرگ شده ام.
حالا چه درست چه غلط، من به عنوان طراح نمي خواهم قاطي سياست بشوم ولي کاري که مي کنم اين است که مي دانم اعمال من براي خارجيها، آمريکايي، فرانسوي، انگليسي، پيامي است که اين در و ديوار و تشکيلات که از آن تعريف مي کنيد مال ايراني است و پولي که مي دهيد مال يک ايراني است.
من دقت کردم براي کسي که سي و دو سال اينجا بوده، شما خيلي خوب فارسي حرف مي زنيد، يعني اين مدت فارسي حرف زده و نگذاشته ايد فارسي يادتان برود، چون خيليها کمتر از شما اينجا بوده و فارسي يادشان رفته است. آيا فرزندانتان هم فارسي صحبت مي کنند؟
اجازه بدهيد خوبش را بگويم و بدش را هم بگويم، من سه تا بچه دارم يکي فارسي، انگليسي و آلماني را بسيار خوب صحبت مي کند يعني به قول معروف پرفکت (کامل).
يعني بزرگه؟بله بزرگه، بچه هاي دوم و سومم که يکي پانزده ساله و يکي هيجده ساله شده، متأسفانه نه.
اين به علت اختلافات خانوادگي بود، من الآن متأهل نيستم و بچه هاي من با مادرشان زندگي مي کنند که آمريکايي است و من برايش احترام زيادي قائلم، بنابراين خواهي نخواهي زبان فارسي ياد نگرفتند.
آن فرزند بزرگتان که گفتيد فارسي مي داند همان خانمي است که با خودتان کار مي کند؟
بله اسمش دانيلا است، فارسي را به اين شکيلي صحبت مي کند و آلماني هم مي داند چون مادرش آلماني است، انگليسي هم که دانشگاه يو سي ال اي (دانشگاه کاليفرنيا در لس آنجلس) را تمام کرده، او طراح قسمت جواهر و عطريات من است.
اصلاً درس طراحي خوانده؟باور مي کنيد که نه؟ او درسش را با موفقيت در رشته بازرگاني تمام کرد ولي در سالهايي که با من بود، چيزي را که بايد ياد مي گرفت، ياد گرفت، البته در مورد لباس آن نظارتي را که خودم دارم هرگز ول نمي کنم.
منبع: بي بي سي
مطالب مشابه :
گرانترین ادکلن های جهان
عطر پارسا - گرانترین ادکلن های جهان - عطر پارسا. صفحه اصلی | عناوین مردانه یا زنانه؟
معرفی 10 عطر پرطرفدار مردانه و زنانه زمستان ۸۹ تهران+ قیمت
چگونه دلربا باشیم ؟ - معرفی 10 عطر پرطرفدار مردانه و زنانه زمستان ۸۹ تهران+ قیمت - چگونه جذاب و
معرفی 10 عطر پرطرفدار مردانه و زنانه زمستان ۸۹ تهران+ قیمت
قدرت ذهن من ( گلچین بهترینها ) - معرفی 10 عطر پرطرفدار مردانه و زنانه زمستان ۸۹ تهران+ قیمت
گرانقیمت ترین عطر دنیا
دنیای عطر - گرانقیمت ترین عطر دنیا - اولین و تنها وبلاگ تخصصی عطر و ادکلن در ایران
بیژن پاکزاد
عطر و ادکلن های مردانه و زنانه بیژن برای شیشه های حلقه ای شکل متمایز خود معروف است.
بزرگترین سازه های ساخت دست بشر/ عکس
خريد ادکلن مردانه | گرانترین سوییت : شبی 28 میلیون تومان !!!! ) هر کسی میخواد وارد برج بشه
برچسب :
گرانترین ادکلن مردانه