عصمت ائمه (ع)
یکی از بحث های دیرینه در عقاید اسلامی بحث و گفتگو در مورد ضرورت و عدم ضرورت عصمت در امام است .
در مذهب شیعه بر ضرورت وجود عصمت در امام اتفاق نظر می باشد و لذا شیعه بر تحقق این شرط اساسی در مورد کسی که به منصب امامت نائل آمده تأکید دارد چرا که مقام امامت بسیار حساس و دقیق می باشد .
کسی که به عنوان رهبر و راهنما ، بسیاری از مسئولیت های جامعة اسلامی را بر عهده می گیرد ، دائماً با خطرهای گمراهی و انحراف مواجه می شود که اگر او در این دام گرفتار شود خیلی سریه منجر به سقوط و انحطاط جامعه می گردد و اگر امام و رهبر از این خطرات ایمن باشد می تواند با دقت و ظرافت تمام ، دیگران را بسوی پیشرفت و کمالات راهنمایی کند .
این دقت نظر و آگاهی در مورد ضرورت عصمت ، از ویژگی های تشیع می باشد که خود دلیلی بر سطح بالای فکری و درک عمیق اسلامی ایشان می باشد ، چرا که شیعه سعی دارد بدینوسیله امام و رهبر را در نهایت دقت و بیداری معرفی کند و معتقد است که امامت و رهبری همانند گردنبندی است که کسی بجز امام عالم معصوم ، شایستگی آن را ندارد .
اما اهل سنت مقام امامت و خلافت را از هر مدعی خلافت بدون هیچ قید و شرطی از این قبیل پذیرفته اند و این یعنی اهل سنت ، عصمت از گناهان و معاصی را برای خلفای خود شرط نمی دانند .
هنگامی که دوران حیات و زندگی ائمه طاهرین (ع) را مورد بررسی قرار می دهیم می بینیم که مخالفین ایشان بخاطر سابقة سوءشان در گرفتاری در دام گناهان سعی و تلاششان چندان در جامعة اسلامی مؤثر نبود چرا که شوکت اسلامی و کرامت انسانی آنها به علت انجام اعمال فاسد در دید مسلمانان از بین رفته بود .
اما کسی نیست که تأثیر گذاری شگرف و پر خیر و برکت هر یک از امامان معصوم (ع) را در جامعة اسلامی انکار کند ، چنانکه به شهادت تاریخ حتی سرسخت ترین مخالفان این بزرگواران هم زبان به مدح ایشان گشوده و معترف بوده اند که اگر وجود مقدس امام معصوم (ع) نبود جامعة اسلامی از هم پاشیده و به هلاکت مسلمانان می انجامید . و این تأثیر گذاری عمیق که از جان امامان (ع) بر می خواست به علت عصمت و طهارت ایشان بود که باعث شده بود عظمت و جلال الهی آنها همچنان در دید همه باقی مانده و دیگران را هم از این نعمت الهی برخوردار می نمایند .
بنابراین بر هر مسمانی واجب است که به عصمت و طهارت ائمه طاهرین (ع) از خاندان گرامی رسول اکرم (ص) ایمان داشته و در سیر و سلوک دینی زندگی خود ، با تمام وجود گفتار و رفتار و اعمال بدون اشتباه معصومین (ع) را سرلوحة خود قرار بدهد . که تنها راه سعادت بشر همین است .
اهمیت و ضرورت مسأله
انسان همیشه رو بسوی کمال حرکت کرده و فطرتاً خواهان کمال و صعود به مراتب بالا در هر زمینه ای اعم از مادی و معنوی بوده است . فلذا برای رسیدن به این کمالات باید راه های پرفراز و نشیبی که او را به خواستة درونی اش می رساند ، بپیماید .
بدیهی است که اگر درمسیر خود دچار اشتباه و خطا گردد،از ادامة راه مستقیم خودبازمانده وبه بیراهه می رسد و با هر قدمی که در بیراهه می گذارد از راه مستقیم دورتر شده و در نتیجه از رسیدن به مقصد که همان نائل شدن به کمال می باشد باز می ماند .
روشن است با این احوالات انسان باید کاملاً از مسیری که در آن سیر می کند ، آگاه باشد و شناخت کامل به بیراهه ها و خطرهای آن داشته باشد و از هرگونه خطا و لغزش و گناه مصون بماند و اگر خود او فاقد این شناخت و آگاهی و مصونیت باشد ، باید خود را بدست کسی بسپارد که خود او در اوج و آگاهی و شناخت بوده و هیچگاه دچار خطا و لغزش نشده باشد که بدینوسیله از سقوط به بیراهه ها محفوظ و مصون بماند .
همانطور که همیشه تاریخ این مسیر حرکت بسوی کمال که همان زندگی چند روزة دنیای فانی است وجود داشته در زمانه ای که ما در آن زندگی می کنیم نیز وجود دارد چرا که هنوز زندگکی انسان جاری است پس باید این راه را بدون اشتباه طی کرد .
اما نکته ای که در اینجا مورد توجه است این است که در طول تاریخ ثابت شده است که همة انسان ها جائز الخطا و بلکه واجب الخطا هستند بگونه ای که گرفتاری در خطا و اشتباه با سرشت آدمی آمیخته است لکن خالق انسان او را در این سرگردانی رها نکرده است چرا که افرادی را در میان انسان ها قرار داده که نه تنها خود در گذر از مسیر زندگی از هرگونه خطا و اشتباه محفوظ و مصونند که در راهنمایی دیگران هم بدون اشتباه عمل می کنند و اینها همان انبیاء و اهل بیت پیامبر اکرم (ص) بطور عام هستند .
در زمانه ای که ما در آن زندگی می کنیم بیشتر از هر وقت دیگر به بیراهه ها و لغزش های انسانی افزوده شده لذا بیشتر از هر وقت دیگر به انسان های معصوم احساس نیاز می شود .
این گفتار درصدد بیان این تشنگی نیاز انسان به راهنمای معصوم که در فطرت او نهفته ، می باشد که این خود در وهلة اول نیازمند اثبات نیروی الهی عصمت در برخی افراد منتخب الهی است و سپس معرفی این افراد معصوم که همان وجود مقدس رسول گرامی (ص) و اهل بیت پاک و مطهر او می باشد .
سؤالات تحقیق
1ـ عصمت در لغت و اصطلاح به چه معناست ؟ ( عصمت یعنی چه ؟ )
2ـ آیا فرد معصوم مجبور به عصمت است ؟ به عبارت دیگر آیا فرد معصوم قدرت انجام گناه را ندارد ؟
3ـ رهبریت جامعه باید دارای چه امتیازاتی باشد ؟
4ـ چگونه ممکن است یک فرد در برابر گناه معصوم باشد ؟
5ـ چرا امام باید معصوم باشد ؟
6ـ آیا اجماع امت اسلامی نیاز به امام معصوم را برطرف می کند ؟
7ـ آیا قرآن که کتاب هدایت کننده است به مسألة عصمت و معرفی افراد معصوم پرداخته است ؟
8ـ با توجه به اینکه به اعتقاد شیعه خود پیامبر گرامی اسلام (ص) به معرفی افراد معصوم تصریح فرموده آیا اهل سنت هم به این مطلب اعتراف کرده اند؟(به عبارت دیگر آیا این مطلب مورد قبول اهل سنت هم می باشد ؟ )
بخش اول : عصمت
عصمت در لغت
المنجد مینویسد: عصمت،آن ملکه اجتناب از معاصی وخطا که در نمایندگان پروردگار است ، پاکی ، لغزش ناپذیر .
عاصم : نگاهدارنده ، باز دارنده : « ما لهم من الله من عاصم »[1] ، « کسی نیست که آنها را از عذاب خدا باز دارد » .
« ولا تمسکوا بعصم الکوافر»[2] ،« زنهای کافره را در پناه خود قرار مدهید یعنی ایشان را نکاح مکنید » .
عصم،عصمت: جلوگیری، ممانعت ، نگهداری ، حفظ، خود داری، حمایت .
صاحب العصمت : منزه از خطا ، پاک دامن (14 معصوم علیه السلام )
در قاموس قران قرشی آمده است :
عصم بر( وزن فلس ) : امساک وحفظ . راغب گفته : « العصم : الامساک».
در صحاح گفته عصمت به معنی منع است « عصمت الطعام » یعنی طعام اورا از گرسنگی مانع شد .
« والله یعصمک من الناس»[3] ، خداوند تو را حفظ می کند .
« من ذا الذی یعصمکم من الله »[4] .
« سآوی الی جبل یعصمنی من الماء »[5] .
حفظ ومنع هر دو در اینجا به یک معنی است.
« ما لهم من الله من عاصم »[6] ، آنها را از عذاب خدا ، حافظی و مانعی نیست.
استعصام : امتناع،یعنی طلب آنچه خویش را با آن حفظ کند ، « و لقد راودته عن نفسه فاستعصم »[7] ، با او در مورد کام گرفتن مراوده کردم امتناع نمود.
عصمت در اصطلاح
معنای عصمت دراصطلاح برگرفته از همان معنای لغوی عصمت می باشد با این تفاوت که در تعریف اصطلاحی عصمت علاوه بر معنای لغوی آن به نکات دیگری نیز اشاره میشود که حائز اهمیت است.
از جمله آن نکات توجه به این مطلب می باشد که عصمت یک نیروی باطنی و صفت نفسانی است وچیزی قابل حس نیست که در افراد قابل رؤیت باشد چنانکه در تعریف آن گفته اند:عصمت یک صفت نفسانی ونیروی باطنی ودرونی است که دارنده را از فکرو خیال و انجام گناه باز می دارد تا چه رسد به خود گناه و به عبارت دیگریک حالت خدا ترسی باطنی است که شخص را در برابر گناه و حتی فکر و تصمیم برانجام آن، بیمه می نماید .
نکته دیگری که مورد توجه است اینست که نیروی عصمت امری است اکتسابی که به کمک ایمان و یقین و با رعایت تقوا از سوی خداوند متعال به شخص پرهیزگار عطا می شود . روایات فراوانی هم وجود دارد که این نکته را متذکر می شود مانند فرمایش امیر المؤمنین (ع) که فرمودند : « بالتقوی قرنت العصمة »[8] ونیز فرمودند : « إن التقوی عصمةلک فی حیاتک وزلفی لک بعد مماتک »[9] لذا در ادامه تعریف عصمت آنگونه بیان می شود که : عصمت یعنی داشتن یک نیروی باطنی که در اثر مشاهدات حقایق جهان هستی وباطن عالم ورسیدن به مقام والای عبودیت وبندگی و نائل شدن به مقام قرب ربوبی که نتیجه ایمان وتقوا وشناخت کامل و دقیق نسبت به خداوند علی عظیم می باشد برای انسان حاصل می گردد.
نکته سوم اشاره به تاثیر مشاهده ی حقایق اعمال بواسطه گشوده شدن چشم باطنی د رممانعت انسان از انجام گناه در محضر الهی می باشد چنانکه گفته شده: انسان معصوم (که به اعتقاد شیعه ، انبیاء و چهارده معصوم علیهم السلام می باشند) چون به درجات کمال نازل شده و چشم باطن بین او عمق وباطن جهان هستی را می بیند و نیروی غیبی که در وجودش نهاده شده عوامل گناه وخطا در وجودش آن چنان شکست خورده و بی اثر شده که نه تنها گناه نمی کند بلکه اراده گناه ومعصیت هم نمی کند .
انسان وقتی به کمال مطلق نائل آمد هر چیزی که زشتی وبدی آن را عقل و شرع مورد تائید قرار دهد و محکوم بداند به عمق فلسفه آن پی می برد از این رو،از انجام عمل زیان بار آن مصونیت پیدا می کند .
درست مثل کسی که با چشم ، لجن متعفن و آلوده را ، با میلیون ها میکروب وانگل خطرناک می بیند ، چگونه آن را نمی خورد و میل به خوردن آن پیدا نمی کند شخص معصوم نیز نسبت به گناه چنین است .[10]
اما اخرین نکته در مساله عصمت شبه جبری بودن وعدم قدرت انجام گناه در انسان معصوم می باشد که در جواب باید گفت : ناگفته پیداست که مصونیت از گناه و خطا بر این معنا نیست که امام معصوم قدرت بر معصیت و گناه را ندارد ودر اطاعت او از امر خدا مجبور است چرا که اجبار در عبادت وبندگی کمال نیست ، کمال انسان معصوم بر این است که با اراده ، خدا را عبادت کند و بنده مخلص او باشد تا بدین سبب با اینکه او هم مانند سایر مردم دارای غرائز است و می تواند گناه کند ولی پرهیزگاری را پیشة راه خود نماید .[11]
بله، چون چنین ملکه ای باعنایت خاص الهی ، تحقق می یابد فاعلیت آن به خدای متعال نسبت داده می شود ولی چنان نیست که خدای متعال ، انسان معصوم را جبراً از گناه باز دارد و اختیار را از او سلب کند.
بخش دوم : اثبات عقلي عصمت
هدایت ورهبری جامعه
آیا مقامی و منصبی خطیرتر وپرمسئولیت تر از مقام رهبری جامعه است؟
آيا یک فرد بدون داشتن یک سلسله امتیازات روحی و جسمی ،نمی تواند رهبری جامعه را حتی در یک قسمت از شئون زندگی به عهده بگیرد ؟ ،چه رسد به رهبری مردم در تمام شئون مادی و معنوی که ازآن رهبران آسمانی است.
رهبران سیاسی که فقط مسائل سیاسی مملکت را رهبری می کنند و یا متخصصان مسائل اقتصادی ،که زمام اقتصاد و درآمد کشوررا دردست دارند بدون داشتن شرایط وویژگیهای برجسته که توفق و برتری آنان را بر دیگران ثابت کند ، هرگز نمی توانند بر مسند رهبری سیاسی واقتصادی مملکت تکیه زنند .
بنابراین پیامبران آسمانی واوصیائ ایشان که رهبران واقعی جامعه در کلیه شئون زندگی می باشند باید از یک سلسله صفات عالی و برجسته که موقعیت ومقام رهبری آنان راتحکیم کند برخوردار شوند ودر حقیقت بر اثر داشتن این امتیازات است که این منصب فعلیه به آنان واگذار می گردد.
امتیازات لازم را می توان تحت عناوین زیر خلاصه کرد:
1ـ مصونیت از گناه ونا فرمانی خدا
2ـ مصونیت از خطا واشتباه در فراگرفتن احکام از خدا، وتبلیغ آنهادر میان مردم
3ـ اطلاعات کافی و وسیع نسبت به مسائلی که تبلیغ آنها به عهدهئ آنان واگذار شده است.
4ـ پیراستگی از یک رشته روحیات بد و عیوب جسمانی که موجب تنفر مردم و عقیم شدن اثر تبلیغ آنان می شود.
چگو.نگي وجود عصمت در فرد معصوم
در اینجا این سؤال پیش می آید : چگونه ممکن است یک شخص نسبت به تمام گناهان مصونیت پیدا کند؟ چنانکه نه تنها معصیتی از او سر نزند بلکه حتی به فکر گناه و نافرمانی نیز نباشد .
پاسخ این سؤال این است که عصمت ومصونیت در برابر گناه از شئون ولوازم علم به مفاسد گناه است ، البته این مطلب ، نه به این معنی است که هر نوع علم به لوازم گناه پدید آورنده مصونیت و عصمت است بلکه باید واقع نمائی علم به اندازه ای قوی ونیرومند باشد که لوازم و آثار گناه را آن چنان در نظر انسان مجسم وروشن سازد ، که انسان لوازم کارهای خود را با دیده دل ، موجود ومحقق ببیند ، در این موقع صدور گناه از وی به صورت یک «محال عادی » در می آید.
به عنوان مثال هر یک از ما در برابر یک سلسله اعمال خارجی که به قیمت جان ما تمام می شود ، یک نوع عصمت و مصونیت داریم و این نوع مصونیت زائیده علم ما به لوازم اینگونه اعمال است .
مثلا هر فرد عاقل و خرد مندی که به حیات و زندگی خود علاقه مند است در برابر هر سم کشنده ای که نوشیدن آن به قیمت جان انسان تمام می شود و یا سیم لخت برق که تماس با آن ، انسان را خشک وسیاه می کند ویا باقیمانده غذای بیماری که مبتلا به مرض «جذام » و«برص» است و خوردن آن موجب سرایت بیماریهای مذکور می گردد، یک نوع مصونیت وعصمت دارد یعنی انسان هرگز به هیچ قیمت این اعمال را انجام نمی دهد ، وصدور این اعمال از وی محال عادی می باشد وعلت این مصونیت ، همان تجسم آثار مرگبار این اعمال است و این آثار چنان در نظر وی مجسم و محقق ، و از نظر دیدة عقل آن چنان مسلم و موجود می باشد که در پرتو آن فکر اقدام به چنین کارها را، در مغز خود نمی پروراند، تا چه رسد به اینکه عملا به این کار اقدام نماید .
ما ملاحظه می کنیم که برخی از افراد از خوردن مال یتیم بینوا کوچکترین پروائی ندارند ولی در مقابل، گروهی از خوردن حبه ای حرام امتناع می ورزند ، چرا اولی با کمال بی پروائی مال بینوایان را حیف ومیل می کند ولی دیگری از کوچکترین تصرف خود داری می نماید ؟
علت این است که که شخص نخست یا اساسا معتقد به لوازم وتبعات این نوع نافرمانی نیست و یا اگر هم نیمه ایمان واعتقادی داشته باشد لذایذ زودگذر جهان ، آن چنان حباب غلیظی میان دیده دل و عواقب شوم عمل ، به وجود آورده است که از این آثار جز شبحی احساس نمی کند ولی دومی آن چنان علم قوی و نیرومند به لازم این گناه دارد که هر قطعه ای از مال یتیم در نظر او با قطعه ای از آتش برابر است و به اتلاف وحیف و میل آن اقدام نمی کند ، زیرا او با دیده علم وبصیرت می بیند که چگونه این اموال به آتشهای سوزنده مبدل گردیده است ، روی این اصل در برابر این عمل مصونیت پیدا می کند .
هر گاه برای شخص نخست چنین عمل و بینشي رخ دهد قطعا او نیز مانند دومی از هر نوع تصرف ظالمانه خودداری می کند .
قرآن کریم درباره کسانی که طلا و نقره را کنز کرده و حقوق واجب آن را در راه خدا نمی پردازند چنین می فرماید : « یوم یحمی علیها فی نار جهنم فتکونی بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم هذا ما کنزتم لا نفسکم فذوقوا ما کنتم تکنزون »[12]، « این فلزها در روز رستاخیز به صورت آتش درآمده و با آنها پیشانی و پهلو وپشت کنز کنندگان را داغ می نهند » .
اگر برخی از کنز کنندگان این منظره را با دیدگان خود مشاهده کنند وببینند که چگونه همکاران آنها به کیفر اعمال خود رسیدند سپس اخطار شود که اگر شما نیز ثروت خود را کنز سازید ، سرانجام به همین سرنوشت دچار می شوید ، آنان فورا تمام ثروتهای کنز شده نا مشروع را آزاد می سازند.
گاهی برخی از افراد در همین جهان ، بدون مشاهده منظره کیفر الهی ، آن چنان به مفاد این آیه ایمان پیدا می کنند که اثر این ایمان،کمتر از شهود اثر آن گناه، نمی باشد تا آنجا که اگرپرده های این جهان از برابر دیده های آنها برداشته شود کوچکترین تفاوتی در ایمان آنان به وجود نمی آید ، در این صورت این افراد در برابر کنز کردن طلا و نقره ، یک نوع مصونیت و عصمت پیدا می کنند ، یعنی هرگز طلا ونقره را کنز نمی کنند .
حالا اگر فردی یا گروهی نسبت به کیفرتمامی معاصی یک چنین حالتی پیدا کنند ، وکیفر الهی آن چنان بر آنها روشن ویقینی شود که ارتفاع حجاب و از بین رفتن فواصل زمانی و مکانی ، کوچکترین اثری در ایمان و اعتقاد آنان نگذارد در چنین صورت این فرد یا آن گروه در برابر همه معاصی یک نحوه مصونیت و عصمت صد در صد پیدا می کند و نه تنها گناه از آنان سر نمی زند بلکه به فکر گناه نیز نمی افتند.
بنابراین عصمت در مورد افراد معصوم ، اثر مستقیم در ایمان شدید و علم قاطع به کیفر اعمال دارد و هر فردی برای خود یک نوع عصمت در برخی از موارد دارد . چیزی که هست پیامبران بر اثر احاطه علمی به کیفر اعمال و آگاهی کامل از عظمت خداوند ، درباره تمام گناهان عصمت جامع و کامل دارند ، وروی همین علم ،تمام گناه وغرائز سرکش انسانی در آنها مهار شده و لحظه ای از خطوطی که خداوند تعیین کرده است تجاوز نمی کنند .
چرا امام باید معصوم باشد؟
امام فرد کامل انسانیت و نمونه ممتاز بشریت وامین وحی وحافظ دین خداست به همین خاطر باید از هر آلودگی و گناه وسهو ونسیان مصون و محفوظ باشد. کسی که آلوده به گناه باشد واز سهو وخطا مصونیت نداشته باشد ممکن است از راه خدا و دین او منحرف شود . در این صورت چگونه می تواند امانت دار و حافظ دین خداوند باشد ؟ چگونه می تواند زعامت و رهبری مردم را در نیل به سعادت و رساندن به اهداف عالی انسانی به عهده بگیرد ؟
هدف خداوند از بعثت انبیاء و فرستادن کتب آسمانی در صورتی تأمین می گردد که از گناه و خطا مصون و محفوظ باشند ، تا احکام و قوانین الهی را به طور کامل وبدون کم و زیاد به اجرا گذارند، محال است که خداوند حکیم کاری را انجام دهد که بدون حکمت و نتیجه نهایی باشد [13].
استدلال هشام بن حکم بر عصمت
محمدبن ابی عمیر گوید : در مدتی که همدم هشام بن حکم بودم سخنی از او نشنیدم و بهره ای ازوی نبردم که سودمندتر ازاین سخن باشد که در صفت رهبری گفت : روزی از او پرسیدم : آیا امام معصوم است؟
گفت : بلی
گفتم : حقیقت بی گناهی چه چیزی است ؟ ومعیار شناخت عصمت چیست ؟
پاسخ داد : تمامی گناهان برخاسته ازچهار چیز است و پنجمی ندارد : حرص، حسد، خشم، و خواهشهای نفسانی و هیچیک ازاینها درامام نمی باشد .
روا نیست امام براین دنیا حریص باشد که حرص ناشی ازتهیدستی است درحالیکه همه جهان زیر مهر و در اختیار اوست و خزانه دارمسلمانان است به چه دلیل حرص بورزد ؟
اما حسود نیست ، زیرا آدمی به کسی رشک می ورزد که مقامی بالاتر از او داشته باشد و مقامی بالاتر از امامت نیست پس چگونه به شخصی که پایینتر از او باشد حسد بورزد ؟
و روا نیست برای امور دنیا خشمگین شود مگر آنکه خشمش برای خدا باشد چون خدا او را موظف کرده که حدود را اجرا نماید ونکوهش هیچ ملامتگری او را باز ندارد و بر خلاف دین با کسی عطوفت نکند تا حدود الهی را اجرا کند .
وبر او جایز نیست که پیرو هوای نفس خویش باشد و دنیا را بر آخرت ترجیح دهد، زیرا خدای عزوجل دوستی جهان دیگر را دردل او افکنده و همانگونه که ما با چشم علاقه به این جهان نگاه می کنیم ، اوبه آخرت می نگرد . آیا کسی را دیده ای که دیدن چهره زیبایی را برای تماشای شخص بد منظری رها کند ؟ و خوردن غذای گوارایی را بخاطر غذای تلخی ، و بر تن کردن لباس نرمی را برای لباس خشکی ترک کند ؟ ونعمت جاودانه پایداری را بر دنیای سپری شونده و رو به زوال برتری دهد ؟ [14]
استدلال شیخ صدوق درمورد عصمت ائمه (ع)
هر سخنی که از گوینده ای نقل می گردد ، تاویلات مختلفی در آن احتمال داده می شود و حتی آیات قرآن و روایاتی که مورد اجماع فرقه های مختلف مسلمین است و صحیح وبدون تغییرو تبدیل و کم و زیاد شدن ، دست نخورده باقی مانده اند باز هم احتمال تاویلهای گوناگونی درآن وجود دارد . بنابراین لازم است ،خبر را یک خبردهنده راستگو که از دروغگویی عمدی و خطا مبرا می باشد خبر را به مردم برساند تا آنها را ازنیت حقیقی خداو پیغمبرش یعنی آنچه در قرآن و احادیث آمده آگاه سازد و چون مردم ازنظر هوش واستعداد و عادات متفاوتند ، در توجیح وتاویل یکسان نیستند به همین دلیل هر کس آیات قرآن و احادیث را طبق نظر و مرام خویش توجیه می نماید ، حال اگر خداوند ، آگاه سازنده راستگویی را که واقعیت کتابش را بیان نماید ، بر ایشان قرار ندهد ، اختلاف در دین را به دست خویش ایجاد کرده و بنابراین آنرابرای مردم جایز دانسته است.
زیرا کتابی نازل نموده که قابل تاویل است ، و پیغمبرش قوانین و آدابی را مقرر نموده که احتمال تاویل در ان می رود و به مردم دستور داده تا به آن کتاب وسنت عمل نمایند همچنان است که گفته باشد : قرآن و سنت مرا تاویل نمائید و عمل کنید و روشن است در چنین فرضی روا خواهد بود که ضدو نقیض عمل نمودن و یا اعتماد داشتن به حق و خلاف آن را جایز دانسته باشد . وچون چنین رخصتی بر خدا محال است پس باید در هر دوره ای همراه با قرآن وسنت شخصی باشد که با آن آگاهی کامل از معناهایی که خدا در نظر داشته مقصود او را از آیات قران بیان نماید ، و احتمالات دیگری را که در الفاظ قران وجود دارد کنار زند و معنای صحیحی را که پیامبر (ص) در مقررات و اخبارش در نظر داشته است بیان نماید ف و نیز احتمالاتی را که در الفاظ اخبار آن حضرت وجود دارد که درست بودن صدور آنها مورد اجماع است رد نماید ، وحال که ثابت شد خبر دهنده ای راستگو لازم است چون صداقت لازم بود باید معصوم نیز باشد ، واز جمله مؤیدات این برهان آن است که مخالفان ما معتقدند خداوند قرآن را فقط بر مردم زمان پیغمبر نفرستاده بلکه برای عصرهای بعد از او نیز فرستاده است ، و پیامبری هم در میان مردم بعد از آن عصر نخواهد بود که مطلب را روشن نماید ، مع ذلک آنان را مامور ساخته تا به آنچه که در قرآن است بر وجه حق و صدقش عمل نمایند. وقتی جایز نباشد بدون ناطق و مفسر و روشنگری که مبهمات آنرا واضح نماید قرآن بر قومی نازل گردد ، همچنین روا نیست با اینکه فردی وجود داشته باشد که قائم مقام پیغمبر باشد ، و شامخ و مشموخ و خاص و عام و مقاصدی که خدا از کلامش در نظر داشته برای ما بیان کند ، یا تأویلهایی که احتمال می رود ما را مأمور عمل به آن نماید ، همچنانکه پیغمبر برای مردم زمان خودش تأویلهایی که احتمال میرود ما را مأمور عمل آن نماید ، همچنانکه پیغمبر برای مردم زمان خودش توضیح می داد ، بالا خره در این مورد آنچه را عقل و دین حکم مینماید لازم و واجب است .
بنا بر آنچه گفته شد چنانچه شخص بگوید : « درست است که باید گوینده ای باشد ، ولی آنچه را ما ناگزیریم از دانستن آن از متشابهات قرآن ، و از معناهایی که مراد خداست و او در نظر گرفته است ( نه آنچه او از الفاظش احتمال آن می رود) خود امت به ما می رسند .»
باید گفت : عمل « امت » این سخن را تکذیب می نماید ، چون ما اختلافی را که در میان امت در بسیاری از آیات قرآن وجود دارد می بینیم ، و همین گواهی میدهد در بیشتر آیات قرآن جاهلند و معنائی را که خدا قصد نموده درک ننموده اند، و این روشنگر آن است که« امت » نمیتواند ادا کننده حق قرآن باشد وقائم مقام پیغمبر گردد.
اگر گستاخی سر برداشته و بگوید : جایز است که قرآن بر مردم نازل شود و همراه با آن پیغمبری نباشد ، و با آنکه احتمال تأویل در آن می رود خداوند می تواند آنان را مأمور به عمل نماید .
به او گفته می شود : بر فرض حرف تو درست باشد ، می پرسیم با چنین وضعی اگر در معانی آن اختلاف شد ( چنانکه در این زمان شده است ) مردم چه وظیفه ای دارند ؟ اگر بگوید : همان چاره ای که الان باید کرد می گوئیم : حالا چنان است که هر طایفه ای یک تأویل را می گیرند ، و بر طبق آن عمل می نماید و فرقه دیگر تأویل دیگری را ، و هر یک دیگری را گمراه می داند و قائلند به اینکه دسته مخالف،راه حق را در پیش نگرفته است ، اگر بگوید: ی شود که در آغاز اسلام نیز چنان باشد و آن حکمتی است که از جانب خداوند و عدل درباره آنان است .
با این ادعا مرتکب اشتباه فاحشی شده است که فکر نمی کنم هیچ مخلوقی پيش از او دچار گردیده باشد ، باز هم به او پاسخ داده می شود : به ما بگو که اگر شخصی چنین بپرسد عربهای فصیح لغت شناس قرآن را تأویل می نماید عمل می کنند ولی اشخاصی که آشنا به لغت فصیح عرب نیستند چه بکنند ؟ و غیر عربها از ترکها و فارسها و غیره چگونه بفهمند ؟ و برای دانستن احکامی که خدا در کتاب خویش برایشان واجب ساخته به چه چیز مراجعه نمایند ؟ به کدام فرقه روی آورند ، با اختلافی که خود در تأویل دارند ؟چون تو معتقدی هر فردی می تواند بر طبق تأویل خود عمل نماید ، پس به ناچار باید غیر عرب و هر شخص دیگری را که لغت نم داند مانند اصحاب لغت بدانی ، یا اینکه به آنان اختیار بدهی تا از هر فرقه ای که مایلند پیروی نمایند . که در این صورت بر تو لازم است تمای حق را در آن گروه قرار دهی نه غیر آن ، و اگر حق را به دسته بخصوصی اختصاص دهی ، پایه ای که سخنانت را بر آن قرار دادی در هم ریخته ، و آن را نقض نموده ای و باید قبول کنی که با آن دسته دانش و دلیلی است که به سبب آن از دیگران جدا گشته و ممتاز می شوند ، و این مخالف گفته توست ، حال اگر همه گروهها را در حق برابر دانستی با آنکه تأویلات آنان ضدّ یکدیگر است ، پس بر تو لازم می آید برای عجم و عرب غیر فصیح جایز بدانی هر گروهی را که مایلند انتخاب و پیروی نمایند و اگر این مطلب را پذیرفتی ، پس باید هیچیک از مخالفان خودت را از قبیل شیعه ، خوارج ، اصحاب تأویلات و سایر مخالفین ، چه آنان که فرقه خاصی را تشکیل داده اند ، و چه بدعت گذارانی که فرقه ای ندارند مورد نکوهش و مذمّت قرار ندهی ، و چنین کاری نقض اسلام و بیرون رفتن از اجماع است و به تو چنین اعتراض می شود ، باید خدا مخلوق را فرمان داده باشد که بدون چون و چرا به آنچه در کتاب بسته است عمل نماید .
اگر چنان چیزی را مجاز بدانی بیهودگی را بر خدا روا دانسته ای زیرا چنین عمل شیوه بیهوده گرایان است . و باید اجازه دهی شخص با فرد خویش در مسائل تأمل کند ، و هر امری از دین را که صلاح بداند به آن معتقد گردد ، زیرا تفاوتی ندارد ( مباح نموده باشد ) که در قوانین حلال و حرام به آراء خودشان عمل کنند و یا در همه اصول و فروع دین ( توحید آن و مسائل دیگر ) به فردهای خود رجوع کرده و آنچه را که نیک می پندارند و نزد آنان حق است ، عمل نمایند اگر این اجازه را دادیبر خدا روا دانستی که مخلوق علیه او گواهی دهند که خدا دو تا است ، یا طبیعی مذهب و عادّی شوند و خدا را انکار نمایند . این آخرین نتیجه چنین اعتقادی است زیرا اگر شخص جایز بداند که خدا ما را مأمور ساخته تا به قرآن که احتمالات مختلف دارد عمل نمائیم و می گوید : لازم نیست خبر دهنده راستگویی باشد تا منظور خدا را از معانی حقیقی آن به مردم بازگو کند باید برمردم زمان پیغمبر نیز مانند آنرا روا بداند ، و اگر چنان چیزی را جایز شمرد ضروری خواهد بود خداوند هر فرقه ای را آزاد گذاشتهباشد تا به رأی خود عمل نماید و هر طور که مایلند تأویل نمایند ، چون چاره ای جز آن ندارند ، در صورتی که حجتی همراه آنان نباشد تا معین نماید که کدام تأویل صحیح تر از دیگری است . پیروی از ایشان را برای افرادی که لغت نمی دانند روا دانسته ، و چون چنین گشت در این زمانه برای ما نیز درست خواهد بود .
و هر گاه آن را در مورد قرآن جایز دانستیم ، لازم است در اصول حلال و حرام و قیاسهای عقلی نیز روا بدانیم ، و تمامی اینها خروج از مرز دین می باشد و با دلایلی که قبلا گفتیم ثابت شد که چاره ای نیست و باید مترجمی برای قرآن و اخبار پیامبر (ص) داشته باشیم و واجب است که آن مترجم معصوم باشد تا پذیرفتن سخنش واجب گردد ، و هرگاه واجب شد ، معصوم باشد ، بدلایلی که گذشت نمی تواند« امّت » باشد زیرا اختلاف امّت در تأویل قرآن و اخبار و جدالهایی که در آن دارند به حدّی است که برخی از آنان فرقه دیگر را کافر می شمرند و چون ثابت شد که امّت نمی تواند به جای«امام» باشد پس معصوم همان فرد می باشد که ما آن را یاد نمودیم و او « امام » است و با دلیل ثابت کردیم که جز معصوم نمی شود کس دیگری امام باشد ، و نظر ما ( شیعه ) بر این است وقتی عصمت در امام لازم بود ، ناگزیر فرد معصوم کسی است که پیغمبر به نام ونشان او تصریح نموده باشد ، زیرا « عصمت » صفتی نیست که در ظاهر آفرینش باشد تا مردم آنرا به چشم ببینند و تشخیص دهند پس می بایست که آگاه از همه نهان ها که منزه و والاست با زبان پیامبرش بر آن تصریح نماید و این بدان جهت است که « امام » سفی گردد جز کسی که به صراحت معرفی شده باشد و تصریحات و اخباری که از ائمه (ع) به ما رسیده دلیل درستی گفتار ماست[15] .
1ـ یونس ، 27 .
2ـ ممتحنه ، 10 .
3ـ مائده ، 17 .
4ـ احزاب : 17 .
5ـ هود : 43 .
1ـ یونس: 27 .
2ـ یوسف :32 .
3ـ غررالحکمة / 4316 .
4ـ میزان الحکمه/64و13 .
1ـ کتاب معرفی از قرآن ، ( وحیدی گلپایگانی )
2ـ کتاب معرفی از قرآن
1ـ توبه ، 31 .
1ـ معارفی از قرآن ص 248 .
1ـ معانی الاخبار ج 1 ص310 .
1ـ معاني الأخبار ، ج 1 ، ص 312
مطالب مشابه :
چهل حديث از چهارده معصوم عليهم السلام درباره ي ويژگيهاي نماز
سخنان مقام معظم رهبری در مورد نماز اين سخن بيانگر اهميت بسيار نماز در نزد امامان معصوم
سنجش گرایش دانش آموزان به نماز
جوانان نمونه ی تحقیق در تهران 14. در خصوص اثر (بالاتر از كلیه ی كشورهای مورد مطالعه در
زندگی نامه شهيد سيد مرتضی آوينی
پایگاه بسیج 14 معصوم اما در حالی که کار تحقیق در مورد متعددی در مورد حقیقت هنر
عصمت ائمه (ع)
پایگاه مقالات و تحقیق (14 معصوم علیه السلام ) در بنابراین عصمت در مورد افراد معصوم
تحقیق در مورد امامان شیعه
تحقیق در مورد اینجا مسجد چهارده معصوم شهرستان تایباد المال علي العسرة.14
جایگاه نمایندگی در قانون اساسی
معصوم. جایگاه تحقیق و تفحص در امور در گفتارهای ذیل عمده وظایف نمایندگان مورد بررسی قرار
دانلود كتب مذهبي و عرفاني 13
بعد از مدتی تدریس و تحقیق در تبریز دوباره به نجف همه چيز در مورد دوستداران 14 معصوم
نصب الهی امام معصوم علیه السلام از منظر اهل بيت علیهم السلام
این تحقیق در پی مطلق از ایشان، مورد تردید معصوم(علیهم السلام) در سخنان دیگری
برچسب :
تحقیق در مورد 14 معصوم