مقامهنویسی در ادبیات فارسی
شمارهی نوشته: ۴/۴٨
جواد كامور بخشایش
مقامهنویسی درادبیاتفارسی
«مقامه» واژهی عربی است و در كتابهای لغت در معنیهای گوناگونی به كار رفته است. این واژه پس از تغییر معنی در دورههای گوناگون ادبی و اجتماعی، سرانجام در سدهی چهارم هجری برای فن خاصی از نثر مصطلح و مشهور شده و در كتابهای لغت و دایره المعارفها بیشتر بدان اصطلاح ثبت شده است. مقامه در آثار برجایمانده از دورهی جاهلی در معنی «مجلس» و «مجمع» و نیز به معنی «گروهی كه در یك مجلس یا مجمع گرد آمده باشند»، به كار رفته است. این واژه در دورهی اسلامی در معنی «مجلس» به کار رفته؛ مجلسی كه در آن شخصی در برابر خلیفه یا عدهای ایستاده و وعظ كند. به اعتقاد فارس ابراهیمی حریری مقامه در این دوره مرادف حدیث شده و رفتهرفته معنی مطلق سخنرانی به خود گرفته است. یعنی كسی که در حالت ایستاده سخنگفتن آغاز كند. (١)
شاید مفهومی كه واژهی مقامه در دورهی اسلامی به خود گرفت از قرآن گرفته شده باشد، چرا كه این واژه در قرآن فقط برای یك بار آن هم به معنی «جای نشستن و ماندن» به كار رفته است: «الذی اهلنا دار المقامه من فصل لایمسنا فیها نصب و لایمسنا فیها لغوب» (٢) و اندیشمندان با استفاده از همین مفهوم مقامه معنیهای ثانویهای از آن گرفتهاند. در برخی از كتابهای تاریخ ادبیات هم مقامه را برگرفته از اسم مكان دانستهاند؛ مانند مكان و مجالسی كه در آن مباحث علمی و ادبی مطرح شود. (٣)
در دوران خلفای بنی امیه و اوایل خلافت بنیعباس این كلمه با اندك تغییر معنی به جلسههایی گفته شد كه در آن خلفا از پرهیزگاران و پارسایان پذیرایی میكردند. مانند مقام «صالح عبدالجلیل» در برابر مهدی عباسی، مقام «خالد بن صفوان» در برابر هشام و «مقام حسن» در برابر عمربن هبیره. سپس این كلمه توسط ابن قتیبه در «عیون الاخبار» به معنای خطبه و موعظه به كار برده شد و پس از او ابن عبدربه در «عقد الفرید»، طرطوشی در «سراج الملوك»، سعودی در «مروج الذهب» و جاحظ در «البخلانیز» با همین معنی در آثار خود به كار بردند. (٤)
بدینترتیب این لغت پیش از سدهی چهارم به معنای وسیعی كه دلالت بر خطبه و موعظه داشت، معروف و مشهور شد. مقامه در آن دوران به سخنرانی و سخنوری در برابر بزرگان و خلفا و حاكمان نیز گفته میشد. نكتهی قابل ذكر اینكه خطیبان عرب بههنگام ایراد خطبه سراپا یا بر بلندی میایستاده و اسلحه یا عصایی در دست میگرفتهاند (۵) و بعید نیست كه این رسم به طور غیرمستقیم ادامهی همان سنت و رسم جاهلی باشد كه نقالان و معركهگیران در القای حالتهای گوناگون و تجسم بخشیدن به صحنههای داستانی كه نقل میكردند از چوبدستی یا عصا بهره میبردند. چنانكه قهرمان داستان بدیعالزمان در معركهگیریاش همان عصا را در دست دارد و با آهنگ و حالت ویژهای نوك آن را بر زمین میكوبد تا جلب توجه كند. رفتهرفته حالت «ایستاده» از آن حذف و به خود «سخنرانی» مقامه گفته شد، با این شرط كه سخنرانی دارای آرایههای ادبی و سخنران از طبقهی اشراف باشد. به مرور زمان نیز اشرافیبودن سخنور هم از آن حذف شد.
مقامه در سیر تحول معنایی خود، در سدهی سوم هجری، به یكباره از مقام خود تنزل یافت و به استغاثهی گدایان و سوال نیازمندان و بینوایان تبدیل شد، این استغاثهها غالبن مسجع بودهاند و در ذهن، همان حالت نقالان و نیز حالت خطیبان را كه برای سخنرانی میایستادند، تداعی میكرد. این تنزل معنایی سبب شد اصطلاح مقامه از انحصار مراكز درباری خارج شده و به ادبیات عامهی مردم وارد شود. (٧) به مرور زمان مقامه معنا و مفهوم نخست خود را باز یافت و به سخنان و نوشتههای ادبییی گفته شد كه به نثر فنی و مصنوع و همراه با اشعار و امثال و سرشار از صنایع بدیعی اعم از لفظی و معنوی باشد.
واژهی مقامه در ادبیات فارسی نیز نمودهایی داشته و در معنیهای گوناگونی به كار رفته است. به نظر میرسد قدیمیترین کاربرد این واژه در كتاب «تاریخ بیهقی» است كه در آن به معنای حكایت و یا بیان رویدادی استفاده شده است: « ... و هركس كه این مقامه بخواند، به چشم خرد و عبرت اندر این باید نگریست. نه بدان چشم كه افسانه است تا مقرر گردد كه این چه بزرگان بودهاند...» (٨) پس از او نصرالله منشی در «كلیله و دمنه» اش با به كار بردن واژهی مقامه، از آن «كارهای مهم و هنرنماییها» را افاده كرده است: «كشتن شنزبه و یادكردن مقامات مشهور و تاثر مشكور كه در خدمت من داشت....» (٩) در «مقامات حمیدی» هم به معنای گوناگون از جمله گفتار صوفیان و هنگامه به كار رفته است. ملك الشعرای بهار در «سبك شناسی» اش معنای دیگری از آن ارایه داده كه در منابع دیگر نیامده است و آن «آهنگ» است كه در خراسان مردم عادی به آن «مقوم» میگویند. او در این معنی مقامه را ترجمهی «گاه و گاثه» دانسته و آن را به مقامهای موسیقی ربط داده است. (١٠) و اما مقامه و مقاماتی كه ما در این مقال در پی واكاوی و بیان تاریخچهاش هستیم، به روایت بهار، روایتها و افسانههایی هستند كه كسی آنها را گرد آورده و با عبارتی مسجع و مقفی و آهنگدار برای گروهی بخواند یا بنویسد و دیگران آن را بر سر انجمنها یا در مجالس ویژهای بخوانند و از آهنگ كلمات و سجعهای آن لذت ببرند.
مقامات در اصل، فنی از انواع فن قصص است. ولی با آن تفاوت دارد، زیرا در فن قصص گفتن موضوع داستان ضروری است، اما در فن مقامات جنبهی داستان به اندازهای ضعیف است كه خواننده تمایلی به شنیدن موضوع داستان احساس نمیكند، بلكه بیشتر در پی حل دشواریهای لفظی و تركیبهای متن و یافتن صنایع لفظی و بدیعی آن است. (١١) اما از نظر داستانی، مقامات را قصههای كوتاهی دانستهاند كه در آنها راوی معینی شخص واحدی را در حالتهای گوناگون وصف میكند و بر اثر لفاظی گوینده داستان به درازا میكشد. (١٢) مقامات از نظر موضوع نیز تنوع بسیاری دارد.
مقامهنویسی در ادبیات عربی
فن مقامهنویسی در ادبیات عربی از سدهی چهارم به بعد توسط بدیعالزمان همدانی آغاز
شده و گویا خود او این اصطلاح را در معنی «قطعهای مسجع و مصنوع شامل داستان یا
حادثهای» به كار برده است. باید گفت پیش از آنكه بدیعالزمان همدانی فن مقامهنویسی
را در ادبیات عربی به شهرت برساند و نامش به عنوان مبتكر این فن از فنهای ادبی
مطرح شود، استاد او ابن درید (درگذشته به سال ٣٢١ ق) داستانهای كوتاه و فكاهیای
آراسته به صنایع لفظی آفریده و شاید در فن مقامهنویسی طبعآزماییهایی كرده است،
ولی آنچه كه در این مورد مسلم و مورد اتفاقنظر اغلب دانشوران است، این است كه
ابن درید داستانهای خود را «احادیث» نامیده (١٣) و تا ظهور بدیعالزمان همدانی فن
مقامهنویسی و گفتن مقامه به نثر مصنوع و متكلف و آهنگین مطرح نبوده است. با این
حال، ذكر این نكته نیز خالی از سود نیست كه بدیعالزمان در نوشتن مقامات خود از
احادیث ابن درید بیتاثیر نبوده است.
به هر روی، با استناد به منابع گوناگون، نخستین كسی كه به مقامهنویسی روی آورد، بدیعالزمان همدانی است. قلقشندی در «صبح الاعشی فی قوانین الانشاء»، (١٤) حنا الفاخوری در «تاریخ ادبیات عرب» (١۵) و بسیاری منابع مهم عربی و فارسی و نیز كسانی كه بعدها به پیروی از بدیعالزمان در فن مقامهنویسی طبعآزمایی كردند، به این نكته اذعان دارند. در این میان، نظر فارس ابراهیمی حریری قابل درنگ است. به اعتقاد وی گرچه مقامات در سدهی چهارم هجری وضع شد، اما حقیقت آن است كه بدیعالزمان مبتكر این فن نیست، بلكه او با مهارت و استادی اجزایی را كه از قدیم در جامعه و ادبیات عرب بوده، با یكدیگر تلفیق و تركیب كرده و فن قابلتوجهی به دست آورده و كلمهی مقامات را كه معنیهای فراوانی داشت، بر فن خود گذاشته و موجب شده معنیهای دیگر این كلمه كنار رود و مقامه فقط معنای اصطلاح ویژهی ادبی به خود گیرد. (١٦) وی با این توضیحات مبتكر مقامهنویسی در ادبیات عرب را ابن درید دانسته و بدیعالزمان را از نظر تلفیق داستان استاد و مبتكر دانسته و عنوان كرده است كه بدیعالزمان اصطلاح مقامه را برای نخستین بار به یك نوع از قصه منحصر ساخته است. (١٧) با این حال اغلب منابع متقدم و متاخر به مبتكربودن همدانی در فن مقامهنویسی اذعان دارند.
دربارهی ابن درید
ابوبكر محمدبن حسن بن درید متولد ٢٢٣ هجری در بصره است. او بعدها به عمان و فارس
روی نهاد و سرانجام به بغداد بازگشت و در سال ٣٢١ ق در همان شهر در گذشت. ابن درید
در شعر مهارتی كامل داشت و برخی ابیات و قصاید برجایمانده از وی این مطلب را تایید
میكند. او علاوه بر سرودن شعر، در فن نثر نیز ماهر بود و آنچه از وی در این زمینه
بهیادگار مانده، حكایتهایی است كه خودش نام «احادیث» بر آنها نهاده و همین حكایتها
عامل اصلی تشویق بدیعالزمان در نوشتن مقامه بوده است، به گونهای كه چهار صد حدیث
و به اصطلاح خودش مقامه نوشت كه از آن فقط چهل مقامه باقی ماند. (١٨) زكی مبارك
دربارهی احادیث برجایمانده از وی اعتقاد دارد كه آن احادیث عمومن جنبهی شوخی و
تفنن دارد و برخی از احادیث با بهترین روش فكاهی به نگارش در آمدهاند. (١٩)
به هر روی، داستانهای برجایمانده از ابن درید را میتوان نمونهای از مقامات با
سبكی شیوا و در عین حال عاری از تكلف دانست.
زندگی
و آثار بدیعالزمان همدانی
حدود سی و هفت سال پس از مرگ ابن درید، در ٣۵٨ ق در شهر همدان ابوالفصل احمد بن حسین
یحیی همدانی مشهور به بدیعالزمان همدانی دیده به جهان گشود. اینكه برخی از
مورخان ابن درید را استاد بدیعالزمان دانسته اند به نظر می رسد به واسطهی بهره گیری
بدیعالزمان از آثار ابن درید باشد وگرنه تولد بدیعالزمان سی و اند سال پس از فوت
ابن درید روی داده و با این استناد بدیعالزمان نمیتوانسته در محضر ابن درید به شاگردی
بنشیند. به هر حال، بدیعالزمان نزد ابن فارس لغوی درس خوانده، سپس به ری و جرجان
و نیشابور سفر كرده و در این مدت با نویسندگان و شاعران زیادی برخورد كرده و
تجربه اندوخته است. او در دربار پادشاهان ایرانی مانند دیلمیان و آل زیار و ملوك
نیمروز و غزنویان پرورش یافته و همواره از صلههای آنان بهرهمند شده است. او در
اواخر عمر در هرات ساكن شد و با خاندان نجبا وصلت كرد و صاحب ملك و به تعبیر خودش
“پانصد گاو و هزار رعیت” شد تا اینكه در ٣٩٨ ق درگذشت. (٢٠) از وی دیوان شعر،
مجموعه رسایل و مقامات بر جای مانده است.
بدیعالزمان و مهارت او در مقاماتنویسی
بدیعالزمان همدانی كسی بود كه برای نخستین بار باب مقامهنویسی را گشود و پس از
او گروهی از ادیبان در این راه گام نهادند. او برای این رشته از ادبیات دو صفت
قایل شد كه بعدها هم از سوی بسیاری از طرفداران وی رعایت شد. نخست اینكه برای
مقامههای خود یك راوی تعیین كرد كه قهرمانیها، شگردها و حقهبازیهای “قهرمان”
مقامه را به چشم در شهرهای گوناگونی كه او گدایی كرده دیده و حال برای جمعی در
مجلس روایت میكند. دوم، قهرمانی كه اغلب از شغلهای پست اجتماع بهویژه گدایان
انتخاب شده كه با سخنان مسجع و قافیهدار مردم را مجذوب خود نموده و از آنها اخاذی
مینماید. غیر از این دو ركن بنیادی، ركن دیگری نیز به عنوان سنت مقامهنویسی پدید
آمد كه آن هم شمار مقامهها بود كه به پنجاه مقامه میرسید. حسین خطیبی در فن نثر
و انشا، مقامات بدیعالزمان را تحت تاثیر چند عنصر دانسته است:
١- از جنبهی داستانپردازی تحت تاثیر قصههای عربی
٢- از جنبهی لفظی و سجع تحت تاثیر ابن درید
٣- از نظر قهرمان داستان تحت تاثیر روش گدایان، زیرا
در این دوره گدایی با عبارتهای مسجع برای تاثیرگذاری در دیگران رواج داشته است.
(٢١)
مقامات بدیعالزمان افسانههایی است كه غالبن پهلوان آن روایات ابوالفتح اسكندری
مخلوق فكر خود بدیعالزمان و راوی وی عیسی بن هشام است كه او نیز خیالی است و لطایف
و شاهكارهای این مرد در عبارتهای لطیف و زیبا و آراسته، مایهی عبرت و شگفتی و
شادی شنوندگان و خوانندگان شده است. (٢٢) از دیگر ویژگیهای كار بدیعالزمان آن
است كه رویدادهای داستانهایش اغلب در محیطهای متمدن شهری میگذرد و داستانهایش
طرح و توطئه و گرهگشایی دارد و صرفن هدفش عرضهی لغات و كاربرد اصطلاحها و به
رشته كشیدن مشتی مفردات نیست. (٢٣) او به مقامه چهارچوب مشخصی داد و با داستانپردازیهای
جذاب خود نثری شیوا و جذاب پدید آورد.
سیر مقامهنویسی پس از بدیعالزمان
روش بدیعالزمان بهسرعت مورد توجه نویسندگان قرار گرفت و راهی نو در ادبیات عربی
گشود، به گونهای كه در فاصلهی بین سدهی پنجم تا اواسط سدهی چهاردهم حدود هشتاد
نویسنده به عربی و زبانهای دیگر مقامه نوشتند. توضیح هر یك از آنان در این گفتار
نمیگنجد، اما ذكر این نكته ضروری است كه در همهی آنها خطوط اساسی و ترسیمی بدیعالزمان
در قالب مقامهنویسی رعایت شد و در واقع آنان، همگی، به نوعی از بدیعالزمان تقلید
كردند. رفتهرفته، در عین آنكه مقامهنویسی مورد استقبال نویسندگان عجم و عرب
قرار میگرفت، با تغییر ماهیت و شغل قهرمانان اصلی آن از گدایی به شغلهای دیگر تغییر
محتوایی چشمگیری در مقامهنویسی پدید آمد و ادیبانی چون ابوطاهر اشتر كوتی از
اسپانیا، قاضی حمیدالدین از ایران، ابومحمد قاسم بن عثمان حریری از عراق، نصیف یازجی
از لبنان، عبدالله پاشا فكری از مصر، ابراهیم بن محمد المهدوی از عربستان، محمدبن
عفیف الدین التلمسانی از سوریه مقاماتی به رشتهی تحریر درآوردند. (٢٤)
در این میان، دنیای تصوف نیز به مقامهنویسی روی آورد و صوفیان طریقههای گوناگون نیز به نگارش مقامههای صوفیانه پرداختند. آنان در فن مقامهنویسی با حفظ سبك به سرعت محتوای آن را كه گدایی بود با بالاترین درجهی صوفیه یعنی جایگاه مرشد و مراد كامل خود عوض كردند و پرسشها و پاسخها را جنبهی اعتقادی و مذهبی دادند. «مقامات الصوفیانه» شهابالدین سهروردی و «مقامات العماء بین ید الخلفاء و الامراء» غزالی از این دست است. (٢۵) در دورهی صفویه این نوع مقامهنویسی به زبان تركی هم سرایت كرد و مقامههایی در رابطه با شیخ صفی الدین اردبیلی از سوی صوفیان یا پیروان آنها به نگارش درآمد كه رسالهی “البرخ (البویوروق به معنی دستور و فرمایش)“ از آنجمله است. رسالهی البویوروق همهی ویژگیهای مقامهنویسی صوفیانه را دارد. (٢٦)
دنبالهی مقامهنویسی همچنان ادامه داشت و حتا در سدهی یازدهم و دوازدهم كه ادبیات عرب رو به انحطاط میرفت، هنوز شیوهی مقامهنویسی برای موضوعهای گوناگون به كار میرفت. (٢٧) از میان همهی آثاری كه در فن مقامهنویسی به زبان عربی پدید آمدند «مقامات حریری» شهرت فراوانی یافت و نویسندهی آن عنوان بزرگترین مقامهنویس پس از بدیعالزمان را به خود اختصاص داد.
حریری و مقامات او
ابومحمد قاسم بن علی بن عثمان حریری در سال ٤٤٦ ق در روستایی در اطراف بصره به دنیا
آمد. پس از طی دوران كودكی به بصره رفت و در محضر استادان بزرگی به شاگردی نشست و
بر اثر هوش و استعداد سرشارش در علوم دینی و لغت و نحو مهارت یافت و كمكم در خدمت
خلفای بغداد و وزیران ایشان به تالیف و تصنیف پرداخت و شهرت بسیار یافت. او
سرانجام در ۵١٦ ق از دنیا رفت. از حریری چند اثر به یادگار ماند كه در این میان
مقامات او- كه در تقلید كامل از بدیعالزمان به نگارش در آمده بود- شهرت یافت و پس
از تصنیف همواره مورد توجه ادیبان قرار گرفت و بسیاری به تقلید از او به مقامهنویسی
روی آوردند. اما سبك دشوار و متانت عجیب او سبب شده كه مقاماتش غیر قابل تقلید
شود.
شمارهی مقامات حریری به تقلید از بدیعالزمان پنجاه مقامه است كه نخستین آن «صنعانیه» است و قهرمانان آن حادث بن همام و ابوزید سروجی هستند. موضوع اصلی همهی مقامات حریری و اساس داستانهای آن گدایی است و در همهی داستانها قهرمان و راوی بهگونهای روبهروی هم قرار میگیرند. (٢٨) باید اذعان كرد نوشتههای حریری تفنن صرف و نوعی هنرنمایی است و دلیل این کار نیز آن است كه در عصر حریری كار تفنن و تصنع در لفظ از مرحلهی بلاغت بسیار دور شده و به مسابقه و هنرنمایی تبدیل شده بود (٢٩) و در این زمینه حریری گوی سبقت را از همگان ربوده است. برخی نیز مقامات حریری را رویهكاریهای لفظی و آرایههای ناپسند معنوی و فاقد مضمونهای اجتماعی دانستهاند. (٣٠)
مقامهنویسی در ادب فارسی
در زبان فارسی نخستین مقامه با تاخیر دویست ساله از آغاز پیدایش آن در زبان عربی،
توسط عمرو بن محمود بلخی (قاضی حمیدالدین بلخی) در سدهی ششم نوشته شد. با آنكه
برخی نویسندگان كوشیدند در این شیوه قلم بزنند، اما فن مقامهنویسی در فارسی خیلی
مورد استقبال قرار نگرفت و نتوانست جایگاه ثابت و محكمی در ادبیات فارسی داشته
باشد. یكی از دلایل این امر آن است كه سابقهی علوم بلاغی در عربی بیشتر از فارسی
است. لذا با تغییر روش در زبان فارسی مقامه جای خود را به حكایت داد و در ادبیات
فارسی جا باز كرد. (٣١) با نگاهی به شیوهی نثر خواجه عبدالله انصاری این سخن كه زبان
فارسی خالی از سجع نیست و می توان واژههای زیبا و سره را جایگزین لغات عربی كرد،
تائید میشود. “درویشی از فقیر پرسید كه اگر روزی در طلب آیم و از این بحر به لب
آیم، حق به عاقلی جویم یا به عاشقی پویم، به از عاقل و عاشق كدام بهتر و از عقل و
عشق كدام مهمتر؟ ...” (٣٢)
از این رو میتوان گفت به جز یكی دو كتاب مقامه از جمله «مقامات امیری» ادیبالممالك
فراهانی- كه هنوز به زیور طبع آراسته نشده - اثر شاخص دیگری به معنی واقعی مقامه
در زبان فارسی آفریده نشد و «مقامات حمیدی» به عنوان تنها اثر فن مقامه درایران
شهرت یافت و ادیبان پس از وی طبع خود را در حكایتپردازی آزمودند.
قاضی حمیدالدین بلخی و مقامات حمیدی
عمروبن محمود ملقب به حمیدالدین و مشهور به محمودی بلخی قاضیالقضات بلخ بوده است.
او علاوه بر اجتهاد در فقه و علوم دینی، در نویسندگی و شعر نیز دست داشته و گویا
آثار زیادی به نگارش درآورده كه به جز مقاماتش اثر دیگری از وی از گزند روزگار در
امان نمانده است.
حمیدی مقاماتش را در ۵۵١ ق به شیوهی مقامات حریری نوشت و در مقدمهی كتابش مدعی
شد كه پیش از او كسی به زبان فارسی مقامات ننوشته و او نخستین كسی است كه به این
كار همت گماشته است. (٣٣)
مقامات حمیدی از همان زمان تالیف شهرت بسزایی یافت. یكی از دلایل این امر آن بوده كه شیوهی مقامهنویسی در فارسی اسلوبی بدیع و در عین حال دشوار بوده، اما حمیدی توانسته بود از عهدهی آن برآید و از نظر تفنن در لغات و پرورش مضمونها و تنظیم داستان اثری بدیع و همتراز با مقامات حریری بیافریند. كتاب او دارای ٢٤ مقامه است كه همه از نظر آغاز داستان و پایان آنها یكسانند. یعنی همهی داستانها از زبان یك دوست مخلص و مهربان روایت میشود. (٣٤) قاضی برای هر یك از مقامههایش نیز قهرمانی مناسب اما ناشناس برگزیده است. از دیگر ویژگیهای مقامات حمیدی آن است كه در میانهی نثر ناگهان همان مطلب را به نظم فارسی میسراید و گاهی نیز گذشته از شعر فارسی، شعر عربی هم میآورد.
در سدههای اخیر، برخی گلستان سعدی را نثر موزون و متاثر از مقامات حمیدی دانستهاند و سعدی را در شیوهی كار گلستان پیرو حمیدی شمردهاند، این ذهنیت به دلیل آهنگین بودن سخن سعدی شكل گرفته است. در واقع، هر چند گلستان شباهتهایی به مقامه دارد، اما كتابی است كه نه تنها سدههای متمادی، با روح و جان ایران دمساز شده، بلكه پا را فراتر نهاده و مرزهای جغرافیایی را در نوردیده است. (٣۵) سعدی با آفرینش چنین شاهكاری شیوهی مقامه نگاری در فارسی را معین كرد و بدین وسیله پیرو شیوهی مقامات حمیدی شد.
پینوشتها:
١- فارس
ابراهیمی حریری، مقامهنویسی در ادب فارسی، تهران، دانشگاه تهران، ١٣٨٣ش، ص ٤ و ۵
٢- فاطر/ ٣٢
٣- المنهج فی تاریخ ادب العربی، ص ٨
٤- جواد طحان، مقایسهی گلستان سعدی و
مقامات حمیدی، پایان نامهی كارشناسی ارشد رشتهی زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه
آزاد اسلامی مشهد، ١٣٨٤، ص ۵
۵- علی رضا ذكاوتی قراگوزلو، بدیعالزمان
همدانی و مقاماتنویسی، تهران، اطلاعات، ١٣٦٤، ص ١٢
٦- فارس ابراهیمی حریری، همان ص ٨
٧- فرهنگ بزرگ سخن، به سرپرستی حسن انوری،
تهران، سخن، ١٣٨١، ج ٧ لغتنامه دهخدا، ذیل مقامه و مقامات
٨- تاریخ بیهقی، تصحیح خلیل خطیب رهبر، ج
1، تهران، مهتاب، ١٣٨٣، ص ٢١٢
٩- كلیله و دمنه، تصحیح مجتبی مینوی
تهرانی، تهران، ١٣٧٤، ص ١٢٩
١٠- ملك الشعرای بهار، سبكشناسی ج ٢،
تهران، امیركبیر، ١٣۵۵، ص ٣٢۵
١١- فارس ابراهیمی حریری، همان، ص ١١
١٢- همان جا
١٣- مقامات حمیدی، عمروبن محمود بلخی،
تهران، شركت تعاونی ترجمه و نشر بین الملل، ١٣٦٢، مقدمه
١٤- قلقشندی، صبح الاعشی فی قوانین
الانشاء، ج ١٤، ١٤٠٧ ق ، ص ١١٠
١۵- حنا الفاخوری، تاریخ ادبیات زبان
عربی، ترجمهی عبدالمحمدایتی تهران، توس ص ۵٣٧ و ۵٣٨
١٦- فارس ابراهیمی حریری، همان، ص ١٠
١٧- همان، ص ٢٤
١٨- همان، ص ٢۵
١٩- زكی مبارك، النثر الغنی فی القرآن
الرابع، ج ١، ص ٢٣٠-٢٣٣
٢٠- علیرضا ذكاوتی قراگوزلو، بدیعالزمان همدانی، و
مقاماتنویسی، پیشین ص ٢۵ و ٢٣، مقامات حمیدی، پیشین، مقدمه
٢١- حسین خطیبی، فن نثر، تهران، زوار، ١٣٦٦،
ص ١٨٠
٢٢- مقامات حمیدی، پیشین، مقدمه
٢٣- علیرضا ذكاوتی قراگوزلو، پیشین، ص ٣١ و ٣٢
٢٤- دایره المعارف السلام ج ٧، مدخل مقامه
٢۵- RANBLOG POST. COM -WWW. TURKOLOJI I
٢٦- قارا مجموعه شیخ صفیالدین اردبیلی،
تدوین حسین محمدزاده صدیق، تهران، ١٣٨٠ش ، ص ۵٦
٢٧- فارس ابراهیمی حریری، پیشین ص ٣٨
٢٨- همان، ص ٩٠
٢٩- همانجا
٣٠- رضا انزابی نژاد، شرح و توضیح مقامات
حمیدی، ص ٩
٣١- جواد طحان، پیشین، ص ٢٤ و ٢۵
٣٢- ملك الشعرا بهار، سبكشناسی، ج ٢، ص ٢٤١
٣٣- مقامات حمیدی، پیشین، مقدمه
٣٤- فارسی ابراهیمی حریری، پیشین، ص ١١٢
٣۵- جواد طحان، پیشین، ص ٤٧.
از: نور پرتال
مطالب مشابه :
فاوا مهمترين مصنوع انسان است
دیروز مراسم روز دوم و آخر «ششمين كنفرانس بينالمللي مديريت فنآوري از ۷ سخنرانی
چگونه هنگام سخنراني بر ترس خود غلبه كنيم؟
مجری گری، گویندگی و فن بیان يكي از نگرانيهاي عمدة هر فرد ترس از سخن گفتن در حضور جمع است.
سابقه فاوای کشور
فنآوري اطلاعات و ارتباطات» در «تهران» سخنرانی کرد و من در آن سخنرانی فن آوري
مایع حرف شویی
نمیدانم این واژه ی "سخن رانی البته در یونان و رم که سخن را می راندند ، فنّ خطابه ، از
چهارمين كنفرانس بينالمللي مديريت استراتژيك ـ ۲
نوبت صبح همايش، از ۴ پانل و ۱ «سخنرانی کلیدی» و دانش در بهرهگيري از فنآوريهاي نوين
باید که ایران را آبادان کنیم
ـ عنصر فنآوری نظامی به عنصر مهمی وی در سخن رانی خود، چالش هاي عمده کشورهاي در حال توسعه
سومین کنفرانس بینالمللی نظام اداری الکترونیک
در نوبت قبل از ظهر امروز در ۶ سخنرانی ـ سخنرانی "احمد عیسی خانی" تحت عنوان به کارگیری فن
فن خلاصهنویسی شنیدهها و خواندهها
فن خلاصه در فن نگارش به معنای نوشتن متن یک کتاب یا سخنرانی در اندازهای کوتاهتر است
نمايشگاه فنآوري اطلاعات خليج ـ 2013
سخن رانی کردند. «هفته ی فن آوری جیتکس» موسوم به GITEX Technology week امسال با سه شعار سخن آشنا
مقامهنویسی در ادبیات فارسی
مقامه در آن دوران به سخنرانی و سخنوری در برابر فن مقامهنویسی در ادبیات عربی از
برچسب :
فن سخن رانی