سهراب سپهری درمرگ فروغ
دوست
بزرگ بود
و از اهالي امروز بود
و باتمام افق هاي باز نسبت داشت
و لحن آب و زمين را چه خوب مي فهميد
صداش به شكل حزن پريشان واقعيت بود
و پلك هاش مسير نبض عناصر را به ما نشان داد
و دست هاش
هواي صاف سخاوت را
ورق زد
و مهرباني را
به سمت ما كوچاند به شكل خلوت خود بود
و عاشقانه ترين انحناي وقت خودش را
براي آينه تفسير كرد
و او به شيوه باران پر از طراوت تكرار بود
و او به سبك درخت
ميان عافيت نور منتشر مي شد
هميشه كودكي باد را صدا مي كرد
هميشه رشته صحبت را
به چفت آب گره مي زد
براي ما يك شب
سجود سبز محبت را
چنان صريح ادا كرد
كه ما به عاطفه سطح خاك دست كشيديم
و مثل يك لهجه يك سطل آب تازه شديم
و بارها ديديم
كه با چه قدر سبد
براي چيدن يك خوشه ي بشارت رفت
ولي نشد
كه روبروي وضوح كبوتران بنشيند
و رفت تا لب هيچ
و پشت حوصله نورها دراز كشيد
و هيچ فكر نكرد
كه ما ميان پريشاني تلفظ درها
راي خوردن يك سيب
چه قدر تنها مانديم
مطالب مشابه :
یک داستان زن پسند !
در حالي که سعي مي کرد نشاني فرستنده را پشتِ پاکت بخواند ، دکمه هاي مانتويش را ورق زد و
رمان«هستی» نوشته فرهاد حسن زاده
ورق به ورق بابا هم جيك نميزد، به جايش غلغل ميكرد. عينهو ديگ آبجوشي كه آبش از كنارههاي
یادداشت مصطفی پورنجاتی
شهاب مقربين - یادداشت مصطفی پورنجاتی - دربارهي «اين دفتر را باد ورق خواهد زد» نوشتن باد
یادداشتی از " لیلا کردبچه "
شهاب مقربين، متولد ۱۳۳۳، اصفهان و صاحب مجموعههاي "اندوه باد ورق خواهد زد" را
آشنايي با هنر پتينه 9
ý در روش هاي فانتزي هيچ گونه قانوني اين ورق هاي طلا رنگ اکرولیک هم می شود زد.
بزرگ ترین منبع انرژی
تلفن زد و براي روز جمعه به منزلش دعوتم كتاب را ورق مي زد و عكس هاي رنگي و زيباي سنگ
داستان زنانه
در حالي که سعي مي کرد نشاني فرستنده را پشتِ پاکت بخواند ، دکمه هاي مانتويش را ورق زد و
داستا سفید مثل برف
مشغول تصحيح ورقهاي هامو ميشنيدم و بخاري كه به محض بيرون آمدن از دهانم در هوا يخ ميزد
رمان ز مثل زندگي
كنار پنجره ي عمرت نشستي و برگ هاي زرد زندگاني ات را بيهوده ورق زد و بدون باز زد و به پلك
ورنيزني در ماشينهاي افست ورقي
مقاله چاپ - ورنيزني در ماشينهاي افست ورقي - کافی چاپ Coffee print - مقاله چاپ
برچسب :
ورق هاي زد