نقد فیلم ارسال آگهی تسلیت برای روزنامه توسط سلمان اسماعیل زاده
ارسال یک آگهی تسلیت برای روزنامه - کارگردان: ابراهیم نعمتیان
بازیگران:
صابر ابر، نازنین بیاتی، پریوش نظریه، خسرو بامداد، رابعه مدنی، نقی سیف جمالی و سورن مناچکیان.
داستان فیلم:
طاها، برای پول و آغاز زندگی با همسرش ریحانه، از پیرمردی علیل نگهداری می کند. دختر پیرمرد که خارج کشور ساکن است، مدت هاست که پولِ طاها را پرداخت کرده و ریحانه از اینکه طاها اینقدر در گرفتن پولش تعلل می کند، از او شاکی ست. تا اینکه اتفاقی باعث می شود معادلات این زوج، بیش از پیش بهم بریزد …
درباره کارگردان:
ابراهیم نعمتیان پیش از این تلاشهایی برای ساخت فیلم بلند داستانی کرده بود. او که با ساخت فیلم های کوتاه و بعد مستند، توانست در عرصه مستند به فیلم سازی پرکار تبدیل شود، شش سا ل پیش کوشید یک فیلم داستانی بسازد و به نتیجه نرسید. ارسال آگهی تسلیت برای یک روزنامه در ادامه تلاش های این فارغ التحصیل رشته سینما با همراهی همسرش سارا سلطانی نوشته شد و در مرحله تولید از نظر گروه و فهرست عوامل، از یک فیلم اولی معمولی فراتر رفت.
باز هم قرار است قضاوت مان دچار ضعف شود. قرار است به نوعی هر دو طرف جریان را مقصر قلمداد بکنیم یا نکنیم. باز هم دروغی شکل می گیرد که این دروغ همینطور بزرگ و بزرگ تر می شود تا جایی که دیگر نمی شود جلویش را گرفت. این نوع درام، دیگر کم کم تبدیل شده به یک ژانر! طبیعتاً اگر نتیجه خوب باشد که مشکلی نیست، مشکل این است که نتیجه خوب نیست ( عین محتوای این فیلم ها، حرفم را تکرار کردم! ). جالب اینجاست که این فیلم، در شکل و قیافه و ساختار و تم داستان و حتی شخصیت ها، بسیار به فیلمِ دیگرِ جشنواره ی فجر یعنی « ملبورن » شباهت دارد. همچنانکه در ضعف ها و اشکالات و ایرادهایش هم به همان فیلم شبیه است، همانطور لاغر و نحیف و کِش آمده. اصولاً مشکل فیلم این است که رفتار و انگیزه ی آدم ها برایمان واضح نیست. اینکه این زوج، مرگ پیرمرد را آنطور جنایی می کنند و تقصیرها را به گردن یکدیگر می اندازند، هیچ باورپذیر نیست. کدام عقل سلیم قبول می کند که جنازه ی پیرمردی را روزها و شب ها در خانه نگهداری کنند به این عنوان که: هر وقت از صاحب جنازه، پول رسید، جنازه را تحویل می دهیم؟! این زوجِ گیج و گول، فکرِ پلیس نیستند؟ گیرم که دروغ گفتند و جنازه را هم نگه داشتند و پول را گرفتند، بعدش چه می شود؟ جواب قانون و چیزهای دیگر را چطور باید بدهند؟
ریحانه، چنان ماجرا را بغرنج می کند که آدم باورش نمی شود او از لحاظ عقلی سالم باشد. ماجرای طاها که از این هم بدتر است؛ اصولاً مشخص نیست چه می گوید و موضعش چیست. یک بار با ریحانه همراهی می کند، یک بار نمی کند، یک بار می خواهد برود، بعد نمی رود. کار که به بو گرفتن جنازه و زدن دهان بند و افشاندنِ خوشبوکننده می رسد، فیلم بیشتر به کمدی پهلو می زند تا یک درام تلخ و تکان دهنده چرا که این سئوال در ذهن شکل می گیرد آخر معنای این کارها چیست؟ واقعاً ماجرا اینقدر هولناک است و ما خبر نداریم؟! تا نیمه های داستان، این زوج، فقط دور خود می چرخند بدونِ اینکه اتفاق خاصی بیفتد. تمامِ طول این مدت، پر شده از صحنه های تکراری و دعواهای مصنوعی و بی دلیلِ طاها و ریحانه که مشخص است برای کش آوردنِ زمان استفاده شده اند. وقتی ناغافل، دخترِ پیرمرد وارد می شود، احساس می کنیم حالا قرار است واردِ فضا و موقعیت جدیدی بشویم و درام مسیرش را تغییر بدهد اما متأسفانه باز هم اتفاقی نمی افتد. همچنان همه چیز گنگ و بی معناست. انگیزه ها مشخص نیست و شخصیت ها، مخصوصاً طاها، گیج و هدفش نامفهوم است. اینطوری ست که وقتی آن آگهی تسلیت در روزنامه چاپ می شود، هیچ برایمان سئوال نمی شود که چه کسی این کار را کرده یا چرا.
ابراهیمیان خود درباره فیلمش می گوید: فیلم من کاملا قصه محور است، شخصیتها در جریان حادثههایی دچار چالشهای عمیق میشوند، در واقع فیلم هم قصه محور و هم شخصیت محور است. این طرح یک خطی که در رسانهها هست با سماجت خود من مبهم منعکس شده تا قصهای از فیلم لو نرود. داستان به گونه ای روایت شده است که شخصیتها را به چالش عمیقی میکشد. من اصلا شبیه به کسی فیلم نمیسازم، من کاملا شبیه خودم فیلم میسازم و خانم سلطانی هم کاملا شبیه خود فیلمنامه مینویسد. ما تحت تاثیر هیچ کارگردان یا فیلمنامهای قرار نداشتیم. فیلمسازانی هستند که من به آنها علاقه دارم، من فیلمهای اروپایی و روایت ضد قصه را هم دوست دارم اما نه برای خودم. اتفاقا من بسیار قصه گو هستم. دلم میخواهد قصه بگویم. اما فیلم من واقعا شبیه کسی نیست.
در فیلم من از لحظه نگارش فیلمنامه مبنی بر این بود که ما راوی قصهای باشیم که همه چیز دیده شده و هیچ چیز دیده نشود، این یک شعار اصلی است برای گروه ما. حتی در مواردی من اراده کردم از بستر رئالیستی خارج شده و به شیوه ناتورالیستی نزدیک شوم. با این هدف که فیلم زندگی محور و واقعی اجرا شود. اما در این واقعیت یک روایت خاص برای من وجود دارد، روایتی که شبیه به کسی نیست.
سلمان اسماعیل زاده
مطالب مشابه :
پیام تسلیت شهادت و و تبریک سال نو از طرف دهیار هزاررود
هزاررود - پیام تسلیت شهادت و و تبریک سال نو از طرف دهیار هزاررود - ... محترم و شریف هزاررود تسلیت عرض نموده و برای اهالی هزاررود سالی خوش و بابرکت آرزومند است.
نقد فیلم ارسال آگهی تسلیت برای روزنامه توسط سلمان اسماعیل زاده
ارسال یک آگهی تسلیت برای روزنامه - کارگردان: ابراهیم نعمتیان. بازیگران: صابر ابر، نازنین بیاتی، پریوش نظریه، خسرو بامداد، رابعه مدنی، نقی سیف جمالی و سورن
متن زیبای آگهی ترحیم. متن زیبای ادبی برای اگهی ترحیم
متن زیبای ادبی برای اگهی ترحیم. سرويس خبري : sms مذهبی; آرشيو نظرات. اس ام اس برای عرض تسلیت. http://www.kamyab.ir/wp-content/uploads/. همسفر در راه ماند.
پیام تسلیت فرماندار انار بمناسبت درگذشت خیر گرانقدر حاج علی اکبر امین
بیاض امروز - پیام تسلیت فرماندار انار بمناسبت درگذشت خیر گرانقدر حاج علی اکبر امین | پایگاه خبری تحلیلی.
متن پیام تسلیت(انشاالله غم نبینید)
انشاالله هیچ وقت غم نبینید. خبردرگذشت(…..)عزیز چنان سنگین و جانسوز است که به دشواری به باور مینشیند، ولی در برابر تقدیر حضرت پروردگار چارهای جز تسلیم و
پیام تسلیت
پیام تسلیت. سلام امروز به سفارش دوست عزیزم آقا سیامک یه پست تسلیت فوت اقوام گذاشتم. اصلا دوست نداشتم پست غم داشته باشم ولی خوب به خواسته رفیقمون که
پیام تسلیت شهردار به مناسبت فوت دلخراش خانواده آقای عباس فولادی
سایت خبرنگاران افتخاری جوان طرق نطنز - پیام تسلیت شهردار به مناسبت فوت دلخراش خانواده آقای عباس فولادی - این وبلاگ گروهی، متعلق به جوانان شهرطرقرود بوده و با
پیام تسلیت
سپیدار کرمانشاه - پیام تسلیت | 09189477990 شماره تماس با مدیر.
پیام تسلیت اهالی هنر...
پیام تسلیت اهالی هنر... سالارعقيلي:تنديس عشق،ادب واميد ازپيش مارفت خواننده موسیقی سنتی پس از درگذشت مرتضی پاشایی، یادداشتی منتشر کرد. متن یادداشت
تسلیت
آموزش قرآن -پیام های آسمان -عربی - تسلیت - علی هاشمی دبیردینی و عربی مرکز استعداد های درخشان شهید بهشتی1 - آموزش قرآن -پیام های آسمان -عربی.
برچسب :
آگهی تسلیت