خبرنگار که باشی، پاسدار میشوی! نوشته : اسماعیل اسدی دارستانی
آستارا نیوز : خبرنگار که باشی، پاسدار میشوی!خبرنگار که باشی قلمت برایت ارزش میآورد؛ ارزشمند که شدی تاثیر گذار هم میشوی و امروز است که مسئولیت اطلاع رسانی به دوش توست.
اسماعیل اسدی دارستانی نویسنده و محقق و وبلاگک نویس و فعال حقوق بشر و محیط زیست و روزنامه نگار جهانی نوشت:
خبرنگار که باشی لمت برایت ارزش می آورد ارزشمند که شدی تاثیر گذار هم می شوی و امروز است که مسئولیت اطلاع رسانی به دوش توست!
همه از شنیدن اخبار بکر و تازه استقبال می کنند چه دبیرت باشد چه دوستت و چه اعضای خانواده ات! مطلع که باشی عزیز تر هم می شوی!
خبرنگار بودن امروز وجدان می خواهد و صداقت! داغ شدن و تشویقی گرفتن جای خود!
خبرنگار بودن نیاز به کارت شناسایی ندارد خبر که داشته باشی خبرپراکن که شدی همه را مطلع که کردی خبرنگاری!! فقط برچسب خبرنگاری گه گرفتی حفاظت و پاسداشت اخبار و آبرو افراد توی کوله بارت است! از امروز پاسدار شده ای! پاسدار ابرو..
هر چقدر بتوانی چشم پوشی کنی از پراکندن اخبار خصوصی افراد ،برنده ای!
اخلاق که داشته باشی در لیست خبرنگاران مطلع با اخلاق جا می گیری و این یعنی موفقی..موفقیت در شغل هم آرامش به همراه میاورد و برکت!
————-
بازهم مرداد آمد…با دنیای خاطره…با زیباییهای خودش…با گرمایی دوست داشتنی که برای من انگیزه قلم زدن را صدچندان می کند…
نمیدانم یادتان هست سال گذشته در آستارا خصوص مراسم تجلیل از روز خبرنگار یادداشتی منعکس کرده بودم با عنوان" لطفا دیگر از ما تجلیل نکنید !!! " یا خیر؟ اگر تمایل داشتید دوباره آن را در سایتم بخوانید با این لینک:
بله، بازهم مرداد آمد و روز خبرنگار و مراسم تجلیل از خبرنگاران…انگار طلسم شده ایم ما خبرنگاران…هرسال اوضاعمان بدتر می شود…هرسال به امید مراسم درخورشانتر ولی بازهم… حلا دولت که رسما خبرنگاراتن سایت ها همان روز نامه های الکترونیکی مجوز دار را هم خبرنگار نمی دانند در صورتیکه فعال ترین خبرنگاران خبر نگاران روزنامه های الکترونیکی در ایران هستند…
با خودم عهد کرده بودم که اگر امسال مراسم روز خبرنگار به صورت متمرکز و بازهم در آستارا برگزار شود قید حضور را بزنم. نگذارید پای شرق و غرب کردن …………. که به والله اینطور نیست.تنها به خاطر مرارتی که برای حضور می کشیدیم و برنامه هایی که شاید ارزش آن همه مرارت را نداشت.این شد که بازهم شال و کلاه کردیم و امسال دو روز زودتر برای تجلیل شدن راهی می خواستم راهی شود .. اما در آستارا و کلا در گیلان مراسم برگزار نشد.. مدیرکل ارشاد گیلان گفته است ۲۶ مراسم برگزار می شود … در جواب مدیرکل ارشاد گیلان می گویم…۱- ما فقط روز خبرنگار رسمی را در ۱۷ مرداد می شناسیم و لاغیر ۲- اول هر سال یا همان عید نوروز ۱ فروردین است یک دفعه ریس جمهور اعلام کند اول روز عید نوروز ۱۴ فرودین است اقای مدیرکل تا کی به خبرنگاران باید در استارا و گیلان توهین کنید.
آقای استاندار گیلان و اقای دکتر اسد پور فرماندار آستارا به خدا می دانیم نمی شود برای مشکلات خبرنگاران خارج از چارچوب های تعیین شده اش کاری کرد حتی برای ما خبرنگاران…اما توی ذوقمان هم نزنید بگذارید از درددل هایمان برایتان بگوییم لااقل…باور کنید همه گلایه های ما برای حل شدن صددرصد آن نیست، باور نمی کنید؟
آقای مدیر کل ارشاد گیلان…خوب می دانستید اما کاش نمی گفتید که در فلان جلسه ای در ۲۶ مرداد برگزار می شود لا اقل ۱۷ مرداد نمی خواستید مراسم برگزار کنید لا اقل ما را مسخره نمی کردید…کاش نمی گفتید…یکدفعه دلمان به حال خودمان سوخت که چرا اینقدر کم شانسیم!!
آقای استاندار گیلان و فرماندار آستارا …شما که این همه خاطرات شیرین دارید و همه را هم از سر صدق برایمان می گویید، یکدفعه فکر نمی کنید در این میان عده ای از منتخبین و منتصبین حرفهایتان را به خودشان بگیرند و بهشان بربخورد؟؟؟!! بماند…گرچه یکی دو روزی بیشتر نیست که برای همه طلب مغفرت کردید!!
وقتی شنیدیم روز تولد خبرنگار را بجای ۱۷ مرداد ۲۶ مرداد می گیرید چقدر خجالت کشیدیم…از چه؟ من که از روی همکاران پیشکسوتم و بقیه همکارانم که مثلا قرار بود تجلیل شوند…!! نمیدانم چرا چنین حسی داشتم…آخر ماه رمضان است…خبرنگار بودنمان هیچ…حرمت روزه داران خبرنگار را چرا نگاه نداشتید؟ . امسال هم گذشت…مراسم روز خبرنگار ۹۲ هم رفت. و مراسم روز خبرنگار در گیلان و آستارا برگزار نشد به همین آسانی ساعاتی از آن گذر کردیم. ولی سوالات زیادی برایم مانده…در استان برنامه های خیلی بزرگتر از این هم برگزار می شود و همه را هم من و همکارانم پوشش می دهیم ولی هیچکدام به این شکل نیست! خیلی سعی می شود که نهایت احترام به خبرنگار و جایگاه والای اجتماعیشان گذاشته شود ولی نمیدانم چرا هرسال دریغ از پارسال!!!
البته نماینده محترم آستارا ما جناب آقای نعیمی قول داد برنامه سال آینده به امسال برگزار شود و اما از صفر هم خبری نشدو حتما الان همکارانم با خواندن این مطلب می گویند ببینیم شما سال آینده چه گلی به سرمان می زنید!! که البته حق دارید. به بدشانس بودن یا بهتر بگویم مظلوم بودن قشر خبرنگار شک ندارم
یاد طالبی افتاد نه بابا طالبی خوردنی نه آقای طالبی دارستانی فرماندار اسبق آستارا هر چه داشت و حتی اگر با خبر نگار لج بود احترامش را روز خبرنگار نگه می داشت …راستی همیشه از خودم سوال می کنم اگر این طالبان شهید صارمی را شهید نمی کردند آیا خبری از روز خبر نگار نبود….
استاندار و مدیر کل ارشاد گیلان ..همه اینها را گفتم تا بهانه ای پیدا کنم بازهم بگویم : لطفا دیگر از ما تجلیل نکنید !!! ۱۷ مرداد را تعطیل کنید، کاری به کارمان نداشته باشید، به موبایلمان زنگ نزنید، به مردم بگویید برایمان از مرغ و نان درددل نکنند، کلنگ نزنید، افتتاح نکنید، روزنامه و هفته نامه نخواهید، در سایت ها دنبال خبر نگردید،…اصلا چطور است شما هم تعطیل کنید بروید و بگردید!! فقط هرکاری می کنید بکنید ولی از ما تجلیل نکنید!!..
فقط این را بگویم استاندار گیلان و مدیر کل ارشاد گیلان و فرماندار آستارا و ریس ارشاد استارا … تولد هر کس در روز تولد است نه یبیشت روز دیگر… ۲۲ بهمن یا ۱۳ آبان و.. را می توان دو روز بعد برگزار کرد و دیگر مراسمات..خواهش می کنم دیگر دم از انتقاد پذیری بفکر خبر بودن نکنید..
ما در گیلان و استارا عادت کردیم مثالش در روز کتاب یا کتابخوانی بجای دعوت از نویسندگان آستارایی از روسای ادارات یا کسانی دعوت می کنید که کار به کار کتاب ندارنند حتی یک نامه دعوت نامه بما نویسندگان نمی دهید و من بارها به مسئول کتابخانه استار ا و ریس ارشاد گفتم هر سال کار خودشان را گفتید ریس محترم اگر نمی خواهید روز کتاب خوانی یا… بدون حضور نویسندگان بومی برگزار کنید لا اقل مراسم نگذارید دیگر چرا بجای نویسنده از جوشکار و بنا و نجار دعوت می کنید…
اسماعیل اسدی دارستانی روزنامه نگار ، نویسنده و محقق و وبلاگ نویس و مدیر مسئول روز نامه های الگترونیکی آستارا نیوز و ایران نیوز و گیلان پرس——- فعال حقوق بشر و محیط زیست
چند سالی است که هفدهم مرداد سالروز شهادت محمود صارمی همکار خبرنگارمان در خبرگزاری ایرنا را با نام روز خبرنگار در تقویم هایمان مشاهده می کنیم.
روزها گذشت و تقویم ها ورق خورد و گذر زمان ما را به ۱۷ مرداد رساند…امسال دلم میخواست یک جور دیگر از روز خبرنگار بنویسم.روزی که از آن من و همکارانم در این عرصه است.
خبرنگاری شغل نیست، یعنی اگر قرار باشد شغل حسابش کنی همان اول راه می بوسی و کنارش می گذاری. خبرنگاری دغدغه است، رسالت است، عشق است و شاید بتوان گفت جنون است…
امروز میخواهم خدا را شکر کنم، از اینکه فرصت خبرنگار بودن را به من داد،از اینکه به من فرصت داد تا چشمهایم را بازتر کنم، فرصت داد تا گوشهایم تیزتر باشد، به من فرصت داد تا قلم به دست بگیرم، تفکر کنم، تحلیل داشته باشم، فرصت داد تا بی توجه از کنار مسائل نگذرم…
گرچه تحمل خیلی از روزهایی که بر من و مای خبرنگار می گذرد کار ملال آور و صعبی است،اما خدا را شکر که صبورم کرد و…
دغدغه دانستن و تلاش در جهت پیدا کردن، ریزبینی و مو را از ماست بیرون کشیدن…جسارت پرسیدن و کنکاش کردن، دغدغه رنج مردم و جسارت دفاع از حقوق شان…
وقتی در تاکسی نشستی آنقدر محو شهر می شوی که ببینی فلان خیابان چرا آسفالتش ناجور است و فلان جاده چرا روشنایی هایش در روز روشن است که موقع پیاده شدن یادت نمی آید کرایه را حساب کردی یا…!!
وقتی شب عید است و تو هنوز وقت نکردی سروسامانی به خانه و زندگیت بدهی و مجبوری همه کارهایت را دقیقه ۹۰ انجام دهی…
وقتی جمعه است و همه در حال استراحت ولی تو مجبوری سوژه خبریت را دنبال کنی، به فلان جلسه بروی و بازدید از جایی داشته باشی…
وقتی دلت می گیرد و به جای اهمیت دادن به دلگیری هایت به یاد درد دل همشهریان و هم محلی ها و همسایه هایت می افتی…
وقتی در کوچه قدم میزنی و با اطرافیانت سلام و علیک می کنی، همه از تو می خواهند فکری برای تورم و گرانی بکنی…
وقتی با خانواده به یک رستوران دور افتاده می روی و بازهم می شناسنت و سر درد دل کردن باز می شود…
وقتی دل تنگ می شوی اما کسی نیست تا از دلتنگی های کاریت برایش درددل کنی…
وقتی استرس دیر رسیدن داری و …
وقتی فشار کاری تو را به مرز جنون می رساند اما بازهم باید لبخند بزنی…
وقتی از کارگر و معلم، از بازاری و راننده، از صنعتکار و کارمند، از پزشک و دانشجو، از بیکار و خانه دار، از زن و مردم، از پیر و جوان، از کوچک و بزرگ فقط زورشان به تو می رسد و هرچه داد از دیگران دارند بر سرت خالی می کنند…
وقتی مجبوری صبح بروی و شب برگردی…
وقتی گاهی یادت می رود ناهار خوردی یا نه…
وقتی ده بار برای خودت چای می ریزی و هر ده بار یخ می کند وقت نکردی سرت را بالا بیاوری و…
وقتی گلنج گردنت را به هزار دارو و درمان نمی توانی رفع کنی…
وقتی فراموشی میگیری، آن هم نه برای امور کاریت…برای کارهای شخصیت…
وقتی…
اینها و همه آن چند نقطه های پایانیش دردهای مشترک خبرنگاران است…می دانم هزاران وقتیِ دیگر را می شود در کنار اینها نوشت، اما همین اشاره کوچک کافی است…
میخواهم خدا را شکر کنم…از همه این وقتی هایی که نوشتم…می دانم خیلی دوستم داشته که به من فرصت خبرنگار بودن داده است…
فرصت اینکه برای خودم نباشم و به درد بخورم…فرصت اینکه به " او" نزدیکتر شوم…من با خبرنگار بودن خدا را بیشتر شناختم!…
خدا را شکر که خبرنگار شدم… اسماعیل اسدی دارستانی روزنامه نگار ، نویسنده و محقق و وبلاگ نویس و مدیر مسئول روز نامه های الگترونیکی آستارا نیوز و ایران نیوز و گیلان پرس——- فعال حقوق بشر و محیط زیست
مطالب مشابه :
سابقه استفاده از جنگ روانی نوین (الکترونیک)
فرستادن پیام از طریق پست الگترونیکی برای ترغیب مقامات و نظامیان به تسلیم در مقابل پول
خبرنگار که باشی، پاسدار میشوی! نوشته : اسماعیل اسدی دارستانی
سيبلي - خبرنگار که باشی، پاسدار میشوی! نوشته : اسماعیل اسدی دارستانی - روستای باستانی ( شهر
عملیات روانی در جنگ های نوین حال و آینده
واژه جنگ روانی در آمریکا، پس از انتشار کتاب فرستادن پیام از طریق پست الگترونیکی برای
عملیات روانی در جنگ های نوین حال و آینده
کتاب. داستان. طنز فرستادن پیام از طریق پست الگترونیکی برای ترغیب مقامات و نظامیان به
برچسب :
کتاب الگترونیکی