ماهیگیری

سلام دوستان خوب وبلاگی.خوبین ؟ خوشین؟

این روزها هوا عالی شده و خوزستانی ها باید از این هوا لذت ببریم.کاش من هم پنج شنبه ها تعطیل بودم و لازم نبود برم سرکار و هر هفته 2 روز تعطیل بودن خیلی بیشتر کیف داره.دیروز صبح ساعت 9.30 بعد از خوردن صبحانه دست جمعی با همکارهام ( پنج شنبه ها که هیچ کدوم از رئیسهامون نیستن برنامه صبحانه خوردن داریم و تا ساعت 9.30 معمولاً طول می کشه و خیلی باحاله هردفعه هم نوبت یه نفره که صبحانه بیاره )از سر کار برگشتم و رفتم دنبال یه سری کارهای عقب افتاده ام و تا ساعت 1 بعد از ظهر گرفتار بودم و بعدش هم اومدم خونه.بعدش هم یه خورده با گیلدا خانم خوابیدیم و بعد از ظهر هم با بابایی حسابی کارهای عقب افتاده خونه رو انجام دادیم و تر و تمیز کردیم و لباس زمستونه های گیلدا رو در آوردم و سر و سامان دادم.ساعت 9 شب هم رفتیم بیرون و دنبال شقایق جون و عسل گلی و شام رفتیم بیرون و بعدش هم رفتیم پارک و بچه ها کلی بازی کردن و بعدش هم رفتیم کلی با ماشین چرخیدیم و بالاخره ساعت 12.30 اومدیم خونه.از اونجایی که مامانم و خاله سارا و عباس جون رفتند اصفهان، دیشب نرفتیم خونه مامانم اینها و زود برگشتیم .

امروز صبح هم که بیدار شدم دیدم ساعت 11 است و چقدر دیره واسه بیدار شدن اما پنجره ها رو باز کردم و دیدم عجب هوای عالیییییییییی شده .گیلدا و بابایی رو هم بیدار کردم و یه املت سبزیجات خوشمزه هم واسشون درست کردم و بابا مهدی و گیلدا هم رفتند نان بربری خریدن و جاتون خالی نوش جان کردیم .بعدش هم به پیشنهاد بابایی آسبد رو آماده کردم و خودمون هم آماده شدیم و با داداش رضا اینها رفتیم دریاچه نمک و مشغول ماهی گیری شدیم.جاتون خالی هوا عالی بود و عسل جون هم یه ماهی گرفت و کلی با گیلدا باهاش بازی کردن و بعدش هم ساعت 4.30 برگشتیم خونه.بعدش هم بابایی و گیلدا خوبیدن و من خوابم نمی برد و بیذار شدم و دارم زرشک پلو با مرغ و سوپ جو درست می کنمو یه مدل ته دیگ هم تو اینترنت دیدم می خوام برم واسشون درست کنم .واسه هفته آینده برنامه ریزی کردم که تعطیلات رو بریم بوشهر اگه همه جمع شیم و دسته جمعی بریم حتماً خوش می گذره.فقط امیدوارم که از لحاظ کاری مشکلی واسه بابا مهدی پیش نیاد که بتونیم بریم.فعلاً من برم پلو رو دم بدم تا خرابکاری نکردمممممممم.

الان دوباره اومدم

این هم ماهی کوچولویی که عسل جون گرفته بود