از سوگ سیاوش تا مرثیه ی حسین 2

1-2-2-1 سیاوش دارای فره ایزدی

یکی از مشخصه هایی که بر پری‌زادگی سیاوش دلالت دارد داشتن فره ایزدیست. فره نیرویی کیهانی و ایزدی است که به واسطه‌ی خویشکاری، از جهان خدایان به انسان برگزیده منتقل می‌شود(زمردی،3239:1385) سیاوش با سخن گفتن از فره ایزدی‌اش به تبار فراسویی خود اشاره و در پاسخ به پرسش سودابه، راز مگوی ازلی بودن و آفرینش از فر الهی خود را برای سودابه آشکار می‌کند (فردوسی،209:1383). سخن راز‌گونه‌ی سیاوش می‌تواند به بخش از میان رفته‌ی داستان او اشاره داشته باشد که بر پایه‌ی آن سیاوش انسانی از گونه‌ی دیگر است.

اشاره‌ی گریسوز به شاخ ایزدی سیاوش (همان،255:1970)، فرا مردمی بودن سیاوش از نظر افراسیاب  (همان،236)، ادعای خود او که جهان را زیر فر کلاهش می‌داند(همان،672،219) و نیز نماز بردن و پرستش پردیگان شاهی(همان،205)، همه پری‌زادگی سیاوش را تایید می‌کنند. این توصیف و پرستش آیینی او می‌تواند به پیوندی از یک باور کهن در بافتی نو اشاره داشته باشد که سیاوش را تا سر حد ایزدی شایان ستایش، بالا می‌برد و در ردیف مغان و خدایان نرینه‌ای جون مردوک و آدونیس و ایزدان نباتی چون تموز و ایشتر قرار می‌دهد. همچنین می‌تواند خاطره‌ی پرستش پری را که در نقش باروری "مام- ایزد بزرگ" ظاهر می‌شد، فریاد آورد(سر کاراتی،5-24،1385).

سیاوش برای پیشگویی حوادث آینده از فره اهورایی خویشتن یاری می‌گیرد(فردوسی ،247:1386). همچنین از آن برای ساخت بهشت زمینی گنگ‌دژ یاری گرفته، به‌طوری که گویا این بنا را در ارتباط با سرش ساخته است(همان:249). رفتار آیینی و داوری شگرف پردگیان و استقبال کنندگان او و صراحت خود او درباره فره ایزدی اش می تواند این انگاره را تقویت بخشد که سیاوش خدای غله و باروری است و داستان او از اسطوره‌ی بین النهرینی تموز مایه گرفته است، چنان‌که بهار نیز شخصیت سیاوش را در ایام بسیار کهن، متعلق به دموزی، ایزد شهید شونده می‌داند که در اثر جابجایی و دگرگونی به داستان سوگ‌آور سیاوش و بازگشت کیخسرو (حیات مجدد او) تبدیل شده است(بهار،1-170:1384).

1-2-3 مادر سیاوش

نام و نشان مادر سیاوش در هیچ یک از منابع حماسی_اساطیری نیامده است. این بی‌نامی، ناشناختگی و حضور مبهم و راز آمیز او و خروج ناگهانی اش از دایره‌ی داستانی شاهنامه، پژوهشگران را به وجه اسطوره‌ای کهن در زندگی او رهنمون می‌کند. برخی مادر سیاوش را در مفهوم کهن اسطوره‌ای خود پری می‌دانند(آیدنلو،28:1384) که در اثر جابجایی ادبی اساطیر تعییر ماهیت می‌دهد و نقش اساطیری خود باروری را با به دنیا آوردن سیاوش انجام می‌دهد(چون مریم، عیسی را). برخی دیگر او را کهن الگوی دوشیزگان زاینده‌ی سوشیانت‌ها می‌دانند (خالقی مطلق،325:1386). گروهی دیگر معتقدند در ساختار کهن‌تر این داستان، مادر سیاوش همان سودابه بوده(چون ادیپ شهریار) که به سبب ناپسند بودن عشق مادر و پسر بدین‌گونه تغییر شکل داده.

مهم‌ترین ویژگی پری، این "بغ بانوی دیرینه" به عنوان زن_ایزد، باروری، زیبایی و فریبندگی او در عشق است. پری به صورت نگار فریبای بسیار زیبا از نیکویی، خوب‌چهری و حتی فره برخوردار است. رابطه‌ی پری با ایزدان و پهلوانان و انتخاب همسر از میان یلان در راستای ایفای نقش باروری‌اش انحام می‌شود(سرکاراتی،13،7:1485). کاووس با مشاهده‌ی جمال پری‌گونه‌ی او آنچنان شیفته‌اش می شود که او را "مهتر ماه رویان" بارگاه خود معرفی می‌کند.(فردوسی،60) .همچنین در این داستان مادر سیاوش، قدرت انتخاب پیدا می‌کند. کاووس را از میان دو پهلوان دیگر به همسری برمی‌گزیند(همان،203) .

از دیگر ویژگی های پریان، وجود مه‌آلود و گریزان آنها در کنار بیشه و جنگل است که با در آمدن به صورت شکار یا فرستادن پیکی در کالبد شکار، پهلوانان را به سوی خود فرا می‌خوانند(مزدا پور،303:1381) که این ویژگی بازمانده‌ی نوعی گزارش مقدس در آیین پرستندگان پری است.در این داستان هم پهلوانان ایرانی در پی شکار، به بیشه‌ای می‌رسند که دختری زیبا در آن اقامت دارد(فردوسی،202:1383). که مقدمه بودن شکار برای رسیدن به این دلیر، گونه ای از همان شیوه عشق انگیزی پریان است(آیدنلو،33:1384)

از دیگر مضامین داستان‌های پریان، مهرورزی و ازدواج دختر شاه پریان با شاهزاده‌ای جوان و سپس رها کردن شوهر و فرزند و بازگشتن به سرزمین خود و به میان پریان است(سرکاراتی،14:1385). در این داستان هم مادر سیاوش‌، پس از زادن سیاوش و ایفای نقش اساطیری خود، از نظرها پنهان می‌شود.

1-2-4 جنبه قدسی و آیینی شخصیت سیاوش

یکی از صفات سیاوش در شاهنامه، صفت"رد" و یا مشتقات آن، "رتو" یا "رتو" است که در بردارنده‌ی مفهوم عدل و لازمه یسروران و بزرگان است و به جنبه‌ی قدسی شخصیت سیاوش اشاره دارد. چنانکه در شاهنامه می‌خوانیم، گودرز(فردوسی،473،163:1385)، هومان ویسه(همان،482،497)، شیده(همان،553،603) و  افراسیاب(همان،1155،568) از سیاوش با عنوان "رد" یاد می‌کنند.این اشاره‌ها نشانی بر شناخته شدن او، پس از مرگ، با این عنوان بوده است. از دیگر سو به دلیل همین صفت است که رستم، سوگند یاد کردن به خاک او را شایسته می‌داند و آن را در ردیف سوگند به خدا، شاه، خورشید و ماه می‌آورد(همان،407).

از دیگر جنبه های قدسی شخصیت سیاوش که در روانش جلوه‌گر است، همراهی عناصر طبیعت با اوست. پیشگویی موبدان مبنی بر پر آشوب شدن جهان در اثر جنگ با سیاوش (همان،222)، پیمان صلح افراسیاب با او پس از آگاهی از این سرنوشت(همان،772)، سیاه پوش شدن آب بر اثر مرگ سیاوش و نفرین کردن افراسیاب(همان،264)و سیاه پوش شدن آب بر اثر مرگ سیاوش و نفرین کردن افراسیاب(همان،264)و سیاه پوش شدن روی خورشید و ماه در مرگ او(همان،265) نشانه‌ی آیینی بودن این شخصیت است و در مطابقت با روایات دینی، چنین تحلیل می‌شود که پس از حمله ی اهریمن و چیرگی او بر گیتی، آفرینش اهورایی به دفاع برمی‌خیزد و همه‌ی عناصر گیتی به ستیزه با سپاه اهریمن می‌پردازند و او را گرفتار می‌کنند(همان،105:1385).

از دیگر جنبه های قدسی شخصیت سیاوش، ارتباط  او پس از مرگ با این جهان و تأثیر روانش بر انسان‌هاست. افراسیاب در رویا، صحنه‌ای وحشتناک از طوفانی مهیب می‌بیند که سرا پرده‌ی شاهی‌اش را سرنگون می‌کند؛ سپاهی از ایران به رهبری جوان چهارده ساله‌ای (شخصیت کمال یافته‌ی سیاوش؛ یعنی کیخسرو) می‌رسد که پس از نشستن بر تخت پادشاهی او، میانش را به دو نیم می‌کند (فردوسی،221:1383). این خواب راز‌گونه، در کنار تأثیرات بر ذهن و روان او که به صورت خروش ناگهانی و در خاک آرمیدن او جلوه کرده، می‌تواند تلقینی آیینی و اسطوره‌ای از برپایی آشوب در جنگ با سیاوش باشد. پدیدار شدن سیاوش در عالم رویا بر پیران (همان،267)، ظاهر شدن روان او بر طوس در خواب پس از مرگ(همان،368) و سر انجام ظاهر شدن در قالب هوم و یاری گرفتن از او برای سپردن افراسیاب به کیخسرو(همان،600)، نشانه‌ی ارتباط انسان‌های اسطوره‌ای با سروش و نیروهایی همچون ایزدان(رستگار فسایی،705:1383) و تأکیدی بر مورد فوق است.

1-2-5 سیاوش و توتم اسب و جنبه ی توتمیک و آیینی آن

از جنبه‌هایی که به‌طور ضمنی و تلویحی بر پری‌زادگی سیاوش دلالت دارد، تحول توتمیک او از اسب تا خدای بزرگ است. بنا بر اعتقادی توتمیک، بشر از مرحله‌ی بدویت مطلق حرکت می‌کند و به عصر توتم، سپس به عصر قهرمانان و خداوندان و سرانجام به دوره‌ی تکامل می‌رسد(پورخالقی چترودی،516:1387). سیاوش در زمان کهن و در آیینی توتمی به شکل یک اسب تجسم یافته و پرستش می‌شده است، سپس در نتیجه‌ی "آنتروپومورفیزم" به سوار (شاه) تبدیل شده و در نهایت نیرومند‌ترین خدای آسیای مرکزی می‌شود(حص.ری ،1384:43-39). همراه شدن "اسب و نیزه و زره" به عنوان سه یادگار سیاوش برای فرزندش(فردوسی ،289:1383)، رابطه‌ی ریشه‌ی نام سیاوش که از دو جزء "سیا+ورشن" به معنی "دارنده ‌ی نریان سیاه"، تشکیل شده و نقش مهم اسب در این داستان، تاکیدی بر این تحول توتمیک است.

رفتار دلسوزانه و پدرانه‌ی سیاوش با اسب، نجواها، گفت و شنود‌ها و وصیتش به این موجود (فردوسی،261،1383)، شناسایی کیخسرو با کمک نشانه‌هایی که سیاوش به اسب گفته بود(همان،288) و نیز صفات و روحیات انسانی به کار رفته در توصیف آن، دلیل دیگیری بر این باور است. در نهایت این اسب، در گذر اسطوره‌ای کیخسرو از جیحون، یار و مددکار اوست و نقش خود را در رهایی به‌خوبی ایفا می‌کند و او را به سلامت از رودخانه عبور می‌دهد(همان،296). این رفتار توتمیک بر این نکته تاکید می‌کند که از توتم و نیروی اتحادبخش و پایداری دهنده و سرانجام توانایی‌اش در رهایی استفاده شده است(حصوری،97:1384).

یکی از کارکردهای این عقیده، گذر موفق او با اسب، از آتش است(فردوسی ،215-12،507:1383) که این همراهی در شکل آیینی کهن خود، نشانه‌ی یکی بودن سیاوش و اسب است. از جمله کارکردهای دیگر آن، بنا به بیان شاهنامه، کاربرد صفت "سیاه" برای این اسب (همان،507-495) است. نام این اسب (شبرنگ بهزاد)، به همراه صفت سیاه در آن و سپس پوشیدن لباس سیاه در مرگ سیاوش، نشانه ی همرنگ شدن و همراهی او و اسب است. برخی پژوهشگران به وجود تصویر اسب سیاه بر کوزه‌ی لعاب‌دار و آثار مینیاتوری، اشاراتی کرده‌اند(حصوری،42:1384)، که سیاه بودن تصویر این اسب، برضرورتی اسطوره‌ای تأکید و فرضیه‌ی بالا را تأیید می‌کند.

1-2-6 شهادت خورشید‌گونه‌ی سیاوش

داستان سیاوش، نمونه‌ی درخشانی از شهادت است که ویژگی ممتاز آن، معصومیت و آگاهی وی از سرنوشت شوم خویش است. پیش‌گویی سیاوش در باره‌ی شومی سرنوشتش (فردوسی،261:1383)، گواهی افراسیاب، فرنگیس و دیگر انسان ها بر بی‌گناهی او (همان،262)، این مسأله را تأیید و از اصالت روایت اسطوره‌ای او حکایت می‌کند و نشانه‌ی کیهانی بودن آن است. سپاهیان افراسیاب نیز در اشاره‌ای این کار را شایسته نمی‌دانند:

چرا کشت خواهی،کسی را که تاج                                             بگرید برو زار،  با تخت عاج

سری را کجا تاج باشد، کلاه                                       نشاید برید، ای خردمند شاه

در این ابیات به ارتباط تاجداری (شاه) و کشته شدن بی‌گناه ، توجه زیادی شده که نشان می‌دهد مرگ سیاوش که به رستاخیز وی می‌پیوندد، می‌تواند گزارشی نو از آیین قربانی کردن شاه باشد که در این مفهوم داستان او با روایت ازدواج دموزی و ایننا الهه‌ی برکت و زایندگی، ارتباط پیدا می‌کند که بر اساس آن دموزی باید نیمی از سال را در جهان زیرین و دنیای مردگان به سر ببرد.

یکی دیگر از جنبه هایی که بر پریزادگی سیاوش، تأکید می‌کند پیشگویی مرگ، ارزش آیینی و ضرورت کیان خواهی و آیینی بودن آن است. سیاوش از عاقبت شوم کشتن، پر آشوب شدن زمین و زنده ماندن کین‌خواهی‌اش تا رستاخیز (همان،261) سخن می‌گوید و بر آن مراقبت می‌کند. افراسیاب نیز با آگاهی از جنبه‌ی رستاخیزی گوهرش بر کشتن او به شیوه‌ای که درخت کین‌خواهی از خون او نروید(همان،264-2322، 5-44)، تأکید دارد.

از دیگر نشانه‌های آیینی بودن این کین‌خواهی، بر پایی آیینی خاصی با نام سوگ سیاوش، گریستن و خروش معانی یا سرود کین سیاوش در اشاره‌ی تاریخ بخارا(رضی،1315:1376)، در پی کشتن او است. این آیین که بنا بر روایت شاهنامه با جلوه‌هایی چون گریستن وخروش، خراشیدن روی، بر سر ریختن خاک و پو شیدن لباس‌های سیاه، نمود پیدا می‌کند(فردوسی 72-265 ، 2630-2352)، نشان دهنده‌ی وجود شیونی آیینی در مراسم انسان-خدایی است که برای زندگانی و رونق آن، قربانی می‌شده است(مزداپور،314:1381). سیاوش در این مفهوم انسان-خدایی است که با قربانی شدن در کنشی کیهانی، حیات بشری خود را با زندگانی سرمدی عوض می‌کند. تمثل انسان‌ها در سده‌های بعد به این شکل از آیین، نشانه‌ی‌ این است که هر یک از آن‌ها در مراسم سوگ، خود را سیاوشی می‌دید و با پوشیدن لباس سیاه، وحدتی را که نتیجه‌ی هر پیامی است، با پیام‌آور خود، سیاوش، برقرار می‌کرد(حصوری،103:1384).

یکی دیگر از جنبه‌هایی که به طور ضمنی پری‌زادگی سیاوش را تأیید می‌کند، اعتقاد به این تصور است که قتل شاه و ناستدن کین او، خشکی و بی‌بارانی به بار می‌آورد(مزدا پور،310:1381). بنابر ابیات شاهنامه، پس از شهادت سیاوش در اثر خشکسالی‌ شگفت هفت ساله‌ای، سرزمین آباد ایران به همراه درختستانش نابود می‌شود. ایرانیان بدحال و نگون‌بخت می‌شوند. پس از این رویداد،‌ تنها با آمدن شهریاری دادگستر و راست‌کردار می‌توان به دوران پربارانی رسید و این راه حلی است که سروش در رویا، درحالی که برابر پربارانی نشسته، به گودرز نشان می‌دهد(فردوسی،283، 3010 – 24). کیخسرو، پیک آورنده‌ی باران و دارای تقدس است و با آمدن او به ایران و تاجگذاری او پس از سال‌ها خشکسالی، دوران نوبارانی آغاز می‌شود(همان،304). این امر بر تأثیر داوری راست و داد شهریاری چون کیخسرو در باریدن باران، دلالت دارد و می‌تواند بازمانده‌ی نقش آیینی شاه_روحانی عهد باستان و آیین مقدس بارانیدن باران باشد و علاوه‌بر کیخسرو، سیاوش نیز از ایزدان باران کرداری است که به گفته‌ی خود به جنگ آتش، نماد دیو خشکسالی، می‌رود و در این مبارزه پیروز می‌شود(همان،215). آیا گذر به سلامت او از آتش و گلستان شدن را نمی‌توان نمادی از باران کرداری سیاوش دانست؟ با توجه به رویای رازناک سیاوش که درآن به تحریک گریسوز، سیاوش‌گرد و سیاوش در آتش می‌سوزند(همان،260)، می‌توان گریسوز و افراسیاب پتیاره‌ی باران، سیاوش را ایزد باران‌کردار و آتش را نماد خشکسالی دانست. این مفهوم در مطابقت با اساطیر باران‌کرداری اینگونه تحلیل می‌شود که ایزد باران‌کردار و دیوان پتیاره‌ی باران، برای باران‌آوری و بازداشتن آن، رودرروی یکدیگر صف‌آرایی می‌کنند. کیخسرو و سیاوش، از ایزدان باران‌کرداری هستند که در نقش شاه-روحانی عهد باستان ظاهر شده‌اند که در نهایت پیروزی از آن آنها است(مزداپور،63:1383).

منابع به طور کامل در پایان مطلب ذکر خواهد شد

ادامه دارد

مریم خدیوی بروجنی  


مطالب مشابه :


مرثیه خوان

در سوگ پدر: صد بار خدا مرثیه خوان کرد مرا در بوته ی صبر امتحان کرد سوگ پدر سوگ مادر




مرثیه یک بردار شیعه در سوگ یک برادر سنی

مرثیه یک بردار شیعه در سوگ یک مرثیه یک بردار شیعه در به بهای نذر مادر زینبی




از سوگ سیاوش تا مرثیه ی حسین 2

از سوگ سیاوش تا مرثیه ی حسین 2. نام و نشان مادر سیاوش در هیچ یک از منابع حماسی_اساطیری




از سوگ سیاوش تا مرثیه ی حسین 6

از سوگ سیاوش تا مرثیه ی ي مظلوميت ما در قالب سوگ سياوش مادر سیاوش جستار در ریشه




مرثیه

شاعران در مرثیه سرایی غالبا انوری در سوگ یکی از پدر، مادر، خواهرو




دانلود نوحه و مداحی

نوحه و مرثیه ببار ای بارون در نوحه مادر من مادر نوحه آسمون گریه کن خون ببار در سوگ




برچسب :