حراج قرنیه چشم
دو اتاق تو در تو محل امن و آسايشي به نام «خانه» را ميسازد؛ براي خانوادهاي كه چهار عضو دارد، محلي كه نه امن است (افراد معتاد) و نه در آن آسايش يافت ميشود؛ پس چرا نام خانه برخود نهاده؟ رطوبتی که سقف خانه را سست و دیوارها، پشت تو را نم دار می کند.
چرا آسايش وجود ندارد؟ من به تو ميگویم: اگر پدر باشي يا مادر، فرزند برايت عزيز است؛ به طوري كه براي آسايش او هر كاري كه بتواني ميكني و اگر فرزندت بيمار باشد، ديگر تمام زندگيات را تعطيل ميكني تا فرزندت بهبود يابد، اما اگر فرزندت بيماري لاعلاجي داشته باشد چه ميكني؟ براي مداواي او هر كاري ميكني، حال ميداني چرا آسايشي در اين خانه وجود ندارد؟! فرزند اول خانواده دختري سالم است كه پا به گيتي ميگذارد و خانواده شاهد و شاكراست، فرزند دوم پسري كه تمام نتايج سونوگرافي سلامت او را تاييد ميكند و به دنيا ميآيد، ولي بيماري او بيماري مادرزادي به نام «مننگوسفال» است كه دستگاهي وجود ندارد كه آن را نشان دهد؛ بيماري كه نخاع را درگير ميكند و فرد مبتلا، معلوليت شديد جسمي و حركتي پيدا ميكند ( بی اختیاری در دفع ادرار و مدفوع و جمع شدن آب در جمجمه)
اگر مادر باشي درك ميكني حال مادري كه پسر خود را مهدي نام نهاد و در هشت روزگي او را به دست جراح سپرد به اميد بهبودي. به اميد اين كه شايد اين اولين و آخرين عمل فرزندش باشد؛ چقدر سخت است، اگر بيمار باشي ميداني كه هرگاه كارت به بيمارستان و جراحي ميكشد بايد كيسهاي پول داشته باشي، مهدي عمل ميشود، ولي اين عمل او سرآغاز عملهاي جراحي بيشتر ميشود، پدر خانواده كه درآمدش كفايت خرج بيمارستان را نميدهد، دست ياري به سوي خويشان دراز ميكند به اميد حمايت، جوابي نميشنود،
براي تامين خرج عمل، كليهاش را ميفروشد، كار كردن با يك كليه را شروع ميكند، خرج عملهاي بعدي و فروش خانه سرآغازي ميشود براي شروع اجارهنشيني و ... گويي اين خانواده بايد محبت را نيز گدايي كنند؛ زيرا خانوادههايشان نيز آغوش مهربانيشان را بر اين خانواده بستهاند، آنها را طرد ميكنند، گويا فروش كليه و بدبختي و بيپولي يك بيماري مسري براي اين خانواده است كه مهر خود را از آنها دريغ ميكند، مهدي را براي عمل بايد به تبريز ببرند، فائزه(فرزند نخست) چه ميشود؟ خانه پدر بزرگ تنها راهحل است، ولي چرا بايد فائزه مدام راه خانه خود را در پيش گيرد تا پدر بزرگ مطمئن شود كه هنوز پدرش برنگشته است. يعني نگهداري از نوه اين قدر سخت است؟ هزينههاي زياد اين بچه مريض، بهانهاي مانند بيپولي به دست فاميل ميدهد تا خانوادهاي را كه براي مداوا به خانه آنها رفته است، روانه كوچه كنند!
فاطمه، مادر مهدي براي دريافت كمك به كميته امداد ميرود، ولي گويا جواني او و همسرش محمد، بهانهاي است كه دست رد بر سينهشان زده شود. هر چه اسباب و اثاثيه منزل داشتهاند ميفروشند. به آنها می گویند شما دروغ می گوئید وسائل زندگی را پنهان کرده اید!براي تامين خرج درمان مهدي با شدت معلوليت 96 درصد، خانواده وي به كانون عدالت و مهرورزي (رئیس جمهور) نامه مينويسند، اما جوابي نميگيرند گويا در ترافيك نامهها، نوبت به نامه آنها نرسيده است.
محمد، به صورت حضوري به اميد دريافت مساعدت مراجعه ميكند و جواب نامه، آدرس بهزيستي است. فاطمه و محمد با پرونده پزشكي و جواب نامههاي نوشته شده به مقصد مهرورزي( دفتر ارتباطات مردمی رئیس جمهور)، روانه بهزيستي ميشوند، ولي جواب آنها خالي از مهر و عدالت است. مادر التماس ميكند، ولي جوابي كه ميشنود: «اگر مزاحمت ايجاد كنيد پليس 110 را خبر ميكنيم» است، تمام اميدها نااميد ميشود.
محمد كارش را از دست ميدهد و به باربري (کارخانه آرد سازی) روي ميآورد، كار سخت باعث ميشود كه كليهاش خونريزي كند، ولي پدر بايد كوه قدرت باشد تا خانواده را نگه دارد. باز بيپولي و فقر چهره زشتش را نشان ميدهد، دوباره خانه فاميل؛ از اين خانه به خانه ديگر ميروند تا پول پيش منزل را جور كنند و در تيمورآباد خانه ارزان گير ميآيد و دوباره كميته امداد و جواب رد و شك كردن به اين خانواده و باز خونريزي كليه و بيكاري پدر و انتظار براي به دست آوردن پول، تا خرج عمل جراحي فرزند خردسال تامين شود. پدر تصميم ميگيرد قرنيه چشم خود را بفروشد تا ديگر رنج بدبختي پسرش را نبيند؛ تا به ناچيزترين قيمت، چوب حراج بر اعضاي بدن خود بزند؛ چون كسي حاضر نيست به اين خانواده وام بدهد و اين بار فاطمه نميگذارد، دست به دامن ما آدمها(!) ميشود و ديگر ادامه اين قصه تلخ با من و توست.
پدرميگويد: حاضرم بردگي كنم و تمام اعضاي بدنم را بفروشم تا مهدي خوب شود؛ و باز اين سوال آيا مهرورزي؟ شعاري زييا است كه تنها براي زينت از آن استفاده ميكنيم؟!
مهدي كوچولو در حال حاضر 6 ساله است و تاكنون 3 بار مورد عمل جراحي لگن، مچ پا و كمر قرار گرفته است و به يك مورد عمل جراحي لگن ديگر نياز دارد كه هزينه آن 6 ميليون تومان برآورد شده است و در صورت انجام اين عمل جراحي، نياز به استفاده از پلاتين است كه براي درآوردن آن نيز به عمل جراحي ديگري نياز است. همچنين مبتلايان به بيماري «مننگوسفال» از ناحيه سر نيز دچار عارضه ميشوند كه اين بچه معصوم از اين عارضه نيز رنج ميبرد.
جهت اطلاعات بیشتر با ایمیل [email protected] ارتباط برقرار کنید.
با تشکر صمیمانه از همکاران گرامی درخبرگزاری ایسنا (همدان) خانم عزیزی/ دوستان عزیز و هنرمند حمید فروتن از خبرگزار ایسنا / حسین فاطمی از خبرگزاری فارس و نیما دیماری عکاس همدان که عکسهای این پست حاصل تلاش ایشان می باشد.
مطالب مشابه :
مشاوره و تماس با مديريت
حراج انواع دستگاه های دستمال کاغذی - مشاوره و تماس با مديريت ادرس: تبريز - خ طالقانی
تبریز پیشتاز در امر برج سازی
» حراج آثار تاریخی تبریز/ کاخ خرم به فروش گذاشته شد!
حراج قرنیه چشم
حراج قرنیه است كه مهر خود را از آنها دريغ ميكند، مهدي را براي عمل بايد به تبريز ببرند
حراج قرنیه چشم + غیرت ایرانی (4)
حراج قرنیه چشم از تاريخ 29ر6ر85 الي 23ر3ر1386- كودك سه بار در بيمارستان شمس در شهرستان تبريز تحت
سال 91 سال نهضت فضاي سبز+خط دوم مترو تبریز
شهردار تبريز تلاش براي دستيابي به سامانه حمل و نقل تركيبي » حراج آثار تاریخی تبریز/ کاخ
کارتینگ وحید
» حراج آثار تاریخی تبریز/ کاخ خرم به فروش گذاشته شد!
پروژه «عتيق»
» حراج آثار تاریخی تبریز/ کاخ خرم به فروش گذاشته شد!
برچسب :
حراج تبريز