حلال کنید.گناه دارم
یه روز سرد برفی.تو پادگان(مرکز آموزش شهید باهنر ناجا-کرمان-باغین)ساعت 0330 (ساعت نظامی دونقطه نداره)بچه ها بیدار شدند.یعنی بیدار باش زدم.یه دفتر داشتم به نام گروهبان نگهبان که توش اینجوری نوشتم
مقارن ساعت 0330 مورخه یوم جاری بیدار باش آسایشگاه گروهان ایمان جمعی گردان امام حسن توسط اینجانب جواد حیدری منشی گروهان زده شد.تمامی فراگیران با نظارت اینجانب نظافت پس از آنکارد برای خوردن صبحانه به سمت سلف هدایت شدند.
ساعت 0600صبح که شد دیدم ف.م گردان با کلی عصبانیت وارد ستاد شد داد زد حیدری بی عرضه بیا تو دفتر.
با وضعیت کامل با آنکارد مخصوص رژه وارد دفتر شدم.احترام نظامی گذاشتم.
فرمانده:فکر کردی اینجا رستوران باباته؟فکر کردی سربازا نوکرتن که برا خودت حکومت راه انداختی.چرا باشون لج کردی همش میزاریشون پست.چرا به مقسم غذا میگی باید 5تا غذا بهم بدی ؟
جواد:بسم الله الرحمن الرحیم.سرباز زینت کشور است امام علی (ع).گروهباندوم نمونه آموزشی.جواد حیدری منشی گروهان ایمان هستم.جناب اشتباه به عرض حضرت عالی رسوندن.من همیشه نصف غذامو میریزم تو دیگ.برای پست ددن هم طبق برنامه ریزی لوحه تنظیم میکنم.
خلاصه با مدارک بایگانی و شهادت مقسما روی فرمانده رو کم کردم.
بعدش رفتم تودفترش بش گفتم شما به من تهمت زدید.هرگز نمیبخشمتون.شایدم رفتم عقیدتی مرکز پیش حاج آقا جلالیان.اومدم بیرون.نیم ساعت بعدش صدام زد گفت حلال کن گفتم شرط داره
به شرط اینکه کل سربازای گردان تو اردوگاه آمادگی جسمانیشون با من باشه.
اونم مجبور قبول کرد.تا روز اردوگاه رسید.روز اول فقط چندتا بدو بیاست دادم.اما فرداش.صبح ساعت 0530 داشتم بعد نماز میرفتم تو چادر نامردا عمدا یه میله گذاشته بودن جلو چادر ما.منم نمیدونستم هوا تاریک میله خورد به دندونم.دندون جلوم رو شکست.
از ساعت 0630 که هوا روشن شد تا ساعت 1630 که هوا تاریک شد بلایی بهشون دادم که فرمانده پادگان وقتی فهمید 48 ساعت بازداشت برام نوشت.که اونم نرفتم.
وتوی دفتر گروهبانی اینجوری نوشتم
مقارن ساعت 0630 مورخه یوم جاری بتعداد662 فراگیر جهت بالا بردن سطح آمادگی جسمانی و امادگی فراگیران برای زندگی در شرایط سخت توسط گروهبان دوم گردان جواد حیدری به سمت کوه های باغین حرکت داده شدن.
و اما بعد از ظهر:
مقارن ساعت 1630 مورخه لیله پیش رو بتعداد 259 نفر آمار حاضر بگیر وارد محوطه ی چادری اردوگاه شدند.
بتعداد 331 نفر به بهداری مرکز توسط برانکارد چی ها اعزام و بتعداد30 نفر توسط آمبولانس به بیمارستان سید الشهدا اعزام شدند.و دستشویی های اردوگاه قرق اعلام شد.سربازان حاضر در اردوگاه از ساعت 1920 پس از خوردن شام و اقامه نماز به پست بین برجکی اعزام و تحویل دژبان حاظر گردیدند.
فکرشا بکن صبح تا شب بدون ناهار و آب تو کوها بدوی.بشین پاشو.پامرغی.سینه خیز.کلاغ پرو حالت شنا بمدت 1 ساعت.وقی اومدی دستشویی نتونی بری.بعدشم تا صبح بری پست بدی.
نتیجش هم این شد که چوب خدا صدا نداره.منو انداخت سیستان و بلوچستان
مطالب مشابه :
مرکز آموزش شهید با هنر کرمان (ناجا)
اگر ساعت 6 عصر اتوبوس حرکت کند ساعت 8 صبح به شهر باغین خواهید رسید اتوبوس جلوی درب پادگان
حلال کنید.گناه دارم
یه روز سرد برفی.تو پادگان(مرکز آموزش شهید باهنر ناجا-کرمان-باغین)ساعت 0330 (ساعت نظامی دونقطه
معرفی شهدای انقلاب در کرمان
این بزرگوار در سال ۱۳۳۹ در روستای باغین از کرد روزی که در پادگان شیراز با انجام
مزایدات تاریخ 1391/11/09
اعیان 312/50 واقع در جلفا خیابان تیمسار فلاحی خیابان 30 متری روبروی پادگان ارتش باغین ; 6
برچسب :
پادگان باغین