مقاله : عصمت انبیاء - محمد بیشه

چکیده:

عصمت، در لغت به معنای بر کنار بودن از شر است ودر اصطلاح مصونیتی ذاتی که در معصوم پایدار است و عصمت آنان اختیاری است.گناه كردن به دو علتِ علم نداشتن و غلبه شهوت، باز مي گردد. همچنين عصمت به مصونیت از گناه عمدی و سهوی تقسیم می شود.  نظرات فرق اسلامي در مورد عصمت متفاوت که نظر شیعه آنست که معصوم از هر گناهی چه عمدی و چه سهوی، چه قبل از نبوت و چه بعد از نبوت مصون است، و بايد گفت عصمت از دو راه يعني تصریح پیامبری دیگر یا آوردن معجزه ثابت می شود و می توان ازدلائل عقلي و نقلي برای اثبات آن استفاده کرد. و همچنين گناهاني كه به پيامبران نسبت داده مي شود، گناه نيست بلكه ترك اولي است.و بايد بيان كرد که افراد ديگر مي توانند به درجه ای از عصمت برسند.

کلید واژه: عصمت ، معصیت، علم، ترک اولی ، معصوم.

مقدمه:

این مقاله در مورد عصمت پیامبران صحبت می کند. علت گرد آوری این مقاله آنست که در میان بعضی اقشار هنوز مسأله اثبات عصمت انبیاء روشن نشده است.

 در این مقاله به پرسش هايي از قبيل: تعریف عصمت چیست، علت ارتکاب ا فراد به گناه چیست، و چگونه معصوم از گناه مبراء است، پاسخ داده مي شود. همچنین به بیان اقسام عصمت و نظریات مختلف در مورد آن، به همراه چگونگی اثبات عصمت، و اینکه چرا باید وحی از طرف خداوند تبارک و تعالی مصون از اشتباه باشد          می پردازد.در این مقاله به دلائل عقلی و نقلی، و چگونگی نسبت دادن گناه به پیامبران بحث مي كند.

و باید گفت که این مجموعه به چهار بحث اشاره می کند، یکی تعریف عصمت، دوم دلائل عقلی، سوم دلائل نقلی، و در آخر به شبهات در مورد عصمت می پردازد.

 

 

 

 

 

تعریف عصمت:

1-   عصمت در لغت به معناي بركنار بودن از شر و داشتن ملکه اجتناب از معاصی وخطا است.

2- عصمت در اصطلاح عبارت است از مصونیتی ذاتی،که همیشه در معصوم پایداراست،و همچنین،عصمت او اختیاری و اکتسابی می باشد. عصمت، معصوم را از هر گونه گناه و فراموشی و خطا در چهار حوزه اندیشه و ادراک،احساسات و عواطف،رفتار و کردار،گویش و گفتار مصون می دارد.زمینه های پیدایش آن «لطف الهی»،«استعداد و قابلیت شخصی» می باشد و برای بدست آوردن آن «معرفت یقینی»،«هشیاری کامل» و «نبود گرایش به گناه» لازم است .

خداوند تبارک و تعالی در مورد چگونه رسیدن به یقین می فرماید:

وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى یأْتِیكَ الْیقِینُ (حجر 99)

پروردگارت را عبادت کن تا به یقین برسی.

ارتكاب گناه سر چشمه اي دارد كه به يكي از دو موضوع بازگشت مي كند:

*عدم تشخيص زشتي عمل

*غلبه شهوات و هوسها به طوري كه نيروي عقل با درك زشتي عمل،در برابر آنها زانو بزند.1

بسیاری از دانشمندان،منشأ پیدایش عصمت را علم و هشیاری انسان معصوم می دانند ،و دیدگاهی که در مورد علم معصوم با شواهد تاریخی همراه است اینست که: پیامبران و ائمه(علیهم السلام)هر چند به همه حقایق تکوینی و تشریعی علم و آگاهی بالفعل دارند، اما در بیشتر موارد مکلّف نیستند که بر اساس اقتضای آن عمل کنند.2 پس فرد معصوم زشتی هر عمل قبیح را می دانند و مرتکب به آن عمل نمی شود.

و باید گفت که معصوم با علمی که دارد قوه شهوت و هوسش و قوه غضب خود را در تحت فرمان عقل قرار می دهد و با عقل اعمال خود را انجام می دهد و از آنها در مورد درست خود استفاده می کند.

 

 

 

1- عقاید اسلامی، ص183                    2- عصمت ، ضرورت و آثار، ص84

در مورد عصمت انبیاء در آنچه مربوط به رسالتشان است نیست دو مسأله مطرح است:

1- عصمت آنها از گناه و عصیان عمدی

2- عصمت آنها از سهو و نسیان 1

در اینجا نظریات در مورد عصمت انبیاء متفاوت می شود.

شيعیان معتقدند که جائز نیست وقوع معاصي و آثام از انبياء و اوصياء چه معصيت صغيره باشد چه كبيره ،چه قبل از بعثت و چه بعد از آن.

حشويه، قبل از نبوت صدور معصيت از انبياء را جائز می دانند، و برخي معصیت در زمان نبوت، غير از كذب و دروغ در اموري كه مرتبط به شريعت است را جائز می دانند، و بعضي گفتند در حال نبوت معصیت جايز است بشرط مخفي بودن، و گروهي از آنان در هر حالي معصیت را جايز مي دانند.

معتزله ها، قبل از نبوت وقوع گناه کبیره و صغیره که خفیف باشد را جائز می دانند، و در حال نبوت

گناه صغیره را جائز می دانند.

بعضي از گروه معتزله مي گويند گناه صغيره  عمدي جايز است و بعضي از آنها می گويند از راه عمد جايز نيست.2

واما طریق ثابت شدن عصمت پیغمبر یا امام: علامه حلی(ره) در شرح گفته محقق طوسی(ره) میفرماید که عصمت امری خفی است و کسی را بر آن اطلاعی نیست(چون عصمت عبارت است از ملکه نفسانیه و قوه قدسیه ربانیه که صاحب آن محال است معصیت الهی از او صادر شود).

طریق اثبات آن دو چیز است:

1- تصریح پیغمبر یاامامی که نبوت یا امامت او اثبات شده، البته دارای مقام عصمت که شرط اعظم این مقام است باشد.

2- تعیین پروردگار عالم، به اینکه معجزه بر دست او جاری فرماید ،چون ظاهر شدن معجزه بدست او، شاهد بر تصدیق نبوت او از طرف خداوندتبارک و تعالی است.3

1- آموزش عقاید،ج2، ص196                     2- سدره المنتهی، ص374                           3- 82 پرسش، ص34-35

ضرورت مصونیت وحی:

با توجه به اینکه افراد عادی انسان استعداد و لیاقت دریافت وحی الهی را ندارند، ناچار باید پیام الهی بوسیله افراد خاصی (پیامبران) به انسان ها ابلاغ شود و وحی در صورتی نارسایی دانش بشری را جبران می کند که از مرحله صدور تا مرحله وصول به مردم، از هر گونه تحریف و دستبرد عمدی و سهوی مصون باشد و گرنه احتمال خطاء و نادرستی در پیام، بوجود می آید. و مقتضای علم و قدرت الهی و حکمت آن است که پیام خود را سالم و دست نخورده به بندگانش برساند.1

اگر پيامبر در دريافت و يا ابلاغ وحي مرتكب خطا و سهو شود اعتبار خويش را در سایر موارد از دست ميدهد براي آنكه مردم در هر چه كه او بعنوان وحي تقديم مي كند احتمال سهو و خطا را خواهند داد و با اين احتمال ديگر نمي توان بر سخنان او اعتماد كرد و بدينوسيله بر مردم حجت تمام نشده و عرض بعثت فوت ميشود.
بنابراین اقتضاي حكمت خداوندي آن است كه پيامبران او در اخذ وحي و انتقال آن به مردم از هر گونه سهو و خطا محفوظ بمانند تا دستورات او را بدون هيچ نوع كمي و كاستي به ديگران برسانند.

پس اگر آن ها معصوم از گناه نباشند مردم اعتمادي به راست گويي آن ها پيدا نخواهند كرد كه آيا اين اقوال و افعال از طرف خداي تعالي است يا نه.

دلائل عقلی بر عصمت انبیاء:

هدف اصلی بعثت، راهنمایی بشر بسوی حقایق است. اگر راهنما ها پای بند به دستورات الهی نباشند، مردم رفتار ایشان را مناقض با گفتار شان تلقی می کنند و دیگر به آنها اعتماد نخواهند داشت. پس هدف بعثت محقق نمی شود.

 در اینجا باید بیان کنیم که عصمت یک پیامبر در انجام دادن عملی است که در شریعت خود وی جایز است و آنچه که در شریعت قبلی حرام بوده، یا بعداً حرام می شود، به عصمت پیامبر خدشه وارد نمی کند.2

و باید بیان کرد که پیامبر باید اعلم از همه امت در اصول و فروع باشد و اگر چنین نباشد تقدیم مفضول بر فاضل پیش می آید یعنی اینکه خداوند معلمی (پیامبر) را قرار داده که متعلمان (امت) داناتر از او هستند، و این از نظر عقل قبیح است.

 

 

1- آموزش عقاید،ج2، ص193-194                                     2- آموزش عقاید،ج2، ص197

دلائل نقلی بر عصمت انبیاء:

1- قران کریم، بعضی از انسان ها را «مُخلَص» (خالص شده برای خدا) نامیده که بنابر آیه 82 و 83 سوره «ص» که خداوند می فرماید:

قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِینَّهُمْ أَجْمَعِینَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ .

 گفت: «به عزتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم کرد، مگر بندگان خالص تو، از میان آنها»  

شیطان طمع در گمراهی آنان ندارد.و پیامبران جزء مخلصان هستند.

 

2- بنابر آیه 64 از سوره «نساء» :

وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِیطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ

ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای این که به فرمان خدا، از وی اطاعت شود.

 

اطاعت از پیامبران را به طور مطلق لازم دانسته و این هنگامی تحقق پیدا می کند که، در راستای اطاعت خدا باشد اما اگر از آنها خطا سر زند نمی توان از آنها اطاعت کرد.

 

3- قرآن کریم، منصب های الهی را به کسانی که ظالم هستند نمی دهد، و قرآن بیان می کند که هر کس گناهکار باشد ظالم است.

 

4-  بنابر آیه 3 و 4 سوره نجم که می فرماید:

وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى* إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى

واز سر هوس سخن نمى‏گويد. اين سخن بجز وحى نيست.

پیامبران هر آنچه به آنها وحی شده را ابلاغ می کنند و در آن تصرفی ندارند.

شبهات:

اگر كسي بگويد اگر در حال نبوت گناهي از پیامبران سر بزند مورد سلب اعتماد مردم است،و اگر قبل از نبوت  گناهي سر بزند مورد سلب اعتماد نيست.

جواب مي دهيم،اگر قبل از نبوت گناهي سر زند وتوبه هم بكند ،آن چنان  اعتمادی كه به فرد  معصوم می شود،  به او نخواهد شد.

و بعضي گفتند عصمت چيزي است كه قابل كسب نيست و با طبيعت انسان سازگار نيست.

در جواب مي گوييم : 

1-معصوم،انساني برتراست ،نه فرا انسان : يعني فرد معصوم تمام خصوصيات انساني همچون،غريزه شهوت و غضب،را داراست ولي به خاطر شايستگي و تربيت الهي يك انسان برتر مي شود.

2-مراقبت از غريزه،نه گناه : يعني معصومين غريزه هاي شهوت و غضب را زير نظر عقل قرار داده و آن ها را در موارد شرعي آن استفاده مي كند.

3-تعديل قواي انساني ، نه سركوب آنها: يعني معصومين غرايز را از بين نمي برند بلكه در موارد درست آن مورد استفاده قرار مي دهند.1

و بنابر آیه :

وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ یا مَرْیمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِینَ (آل عمران-42)

حضرت مریم (علیها السلام) معصوم بوده است، پس افراد عادی هم می توانند با شرایط مذکور عصمت را بدست آورد.

سوال:فرق بین ذنب-اثم-عصیان-ترک اولی چیست؟ در قرآن کریم به ذنب پیغمبران تصریح شده چطور آن را به ترک اولی تعبیر می نمایید؟

جواب:ذنب و اثم و عصیان عبارات مختلفه ای هستند که اشاره می کنند بمعنی واحدی، که آن امر یا نهی است و امر ونهی بر دو قسم است:

1-یا الزامی و وجوبی است، وآن امر و نهی به شئ است با نهی از مخالفت آن و بعبارت اخری، مطلوب بودن انجام آن نزد خداوند با مبغوضیت ترک آن،مثل امر به نماز و روزه و زکات که انجام آنها محبوب وموجب رضای خدا است وترک آنها مبغوض و موجب ناراحتی اوست و مثل نهی از زنا و شرب خمر که ترک آنها محبوب و انجام آنها مبغوض است .

1- عصمت، ضرورت و آثار، ص38-40

2-و یا امر و نهی شئ است بدون نهی و تهدید بر مخالفت آن و بعبارت دیگر انجام آن مطلوب و موجب ثواب است وترک آن مبغوض و موجب عقاب نیست و این امور  را مستحب ومکروه مینامند و مخالفت این امر و نهی

را ترک اولی می نامند یعنی ترک نمودن چیزیکه بهتر این بود که ترک نشود و سزاوار بود بجا آورده شود هر چند در ترک آن عقابی نیست.

پس آنچه منافات با مقام عصمت دارد قسم اول است یعنی ترک اوامر الزامیه و اتیان نواهی تحریمیه، واما ترک امر مستحبی و مخالفت نهی تنزیهی که مکروه است منافاتی با عصمت  ندارد و چون بدلیل قطعی عقلی باید انبیا(علیهم السلام) معصوم از جمیع گناهان کبیره و صغیره باشند پس نسبت ذنب به آنها که در قرآن مجید وارد شده یقینا قسم ثانی است.1

بعضي مي پرسند اگر انبيا و اوصياء معصومند پس چرا در دعاها مي خوانيم كه آنها از خداوند تقاضاي عفو و مغفرت كرده اند و يا در آيات قرآن به چشم مي خورد كه دلالت بر عدم عصمت آنها دارد؟

در پاسخ بايد گفت: 1- انبياء و ائمه همانگونه كه وظيفه دارند دستورات لازم اعم از امر و نهي خداوند را به انسانها ابلاغ کنند، اين وظيفه را دارند كه چگونگي توبه و انابه را به انسان تعليم دهند و اين زماني مؤثر خواهد بود كه از زبان و به شكل انابه خودشان در پيشگاه خداوند باشد.

2- الفاظ دال بر گناه و معصيت در مورد آنان معني حقيقي و آنچه ما را از آنها در ارتكاز (نظر) داريم را  نمي دهد بلكه نسبت به آنها به معني ترك اولي است. يعني از ميان دو كار كه يكي خوب و ديگري خوبتر است اگر آنان خوبتر را رها كنند و خوب را انجام دهند ، اين عمل شايسته شأن و مقام آنان نيست، بلكه شايسته آنان انجام كار خوبتر است كه انجام ندادن کار خوبتر را ترك اولي مي نامند.2

حضرت نوح(علیه السلام):

قال الله تبارک و تعالی: إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی... َلیسَ مِنْ أَهْلِكَ...(هود45-46)

خداوندتبارک و تعالی به حضرت نوح وعده فرموده بود که :تو را و اهل تو را و مؤمنین را نجات دهم. چون حضرت نوح دید فرزندش کنعان غرق شد در مقام سئوال عرض کرد خدایا تو وعده دادی که اهل مرا نجات دهی، چه شد که پسر من که از اهل من بود نجات ندادی. خطاب رسید :چونکه او مومن نبود، از اهل تو نبود پس از آن حضرت نوح(علیه السلام) منظور از اهل را فهمید، و در مقام عذر خواهی از سئوال خود برآمد. باید گفت که:

1-  82 پرسش، ص34                                        2- عقاید اسلامی، ص188-189

این قسم سئوال را هیچکس گناه نمی شمارد.

حضرت سلیمان(علیه السلام):

قال الله تبارک و تعالی: ... وَأَلْقَینَا عَلَى كُرْسِیهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ(ص 34)

خدا به سلیمان فرزندی عطا فرمود ، جنیان گفتند کار ما سخت شد تا سلیمان زنده باشد در تحت فشار او هستیم ،و چون بمیرد فرزند او فرمانروا خواهد شد، بالاخره تصمیم گرفتند آن فرزند را بکشند تا پس از سلیمان سلطنت منقرض شود و وارثی برای او نماند ، سلیمان از این اندیشه آگاه شد خواست فرزند خود را در جایی مخفی کند که دست جنیان به او نرسد چنانچه وظیفه هر کسی است که فرزند خود را از دشمن حفظ کند ، حضرت پاره ابری طلبیده و بقدرت خدا غلیظ شده بچه را به ابر سپرد پس از لحظه ای همان پاره ابر بر سر او عبور کرده ، خداوند ملک الموت را فرستاد و بچه را قبض روح نمود همین که سلیمان بر کرسی خود نشسته بود جسد آن بچه روی دامن او افتاد، تنبیهی شد برای سلیمان، چنانچه خداوند میفرماید:« وَأَلْقَینَا عَلَى كُرْسِیهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ». چون نباید بچه را از شر دشمنان حفظ می کرد بلکه باید بخدا می سپرد، چون اگر خداوند می خواست او را زنده بدارد ،دست دشمنان به او نمی رسید ، این ترک اولایی بود از حضرت سلیمان(علیه السلام) سر زد و او شروع به استغفار و توبه نمود.

حضرت یونس(علیه السلام):

قال الله تبارک و تعالی:وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیهِ...(انبیاء87)

اشکال می کنند که حضرت گمان کرد که خدا بر او قدرت ندارد و این گمان خود یک گناه است.

جواب می دهیم او گـمـان مـیـکرد تمام رسالت خویش را در میان قوم نافرمانش، انجام داده است و حتى ترک اولائى در ایـن زمـیـنـه نـکـرده ، و اکـنـون کـه آنـهـا را بـه حال خود رها کرده و بیرون مى رود چیزى بر او نیست ، در حالى که بهتر این بود که بیشتر از ایـن در مـیـان آنـهـا بـمـانـد و صـبر و استقامت بخرج دهد و دندان بر جگر بفشارد شاید بیدار شوند و به سوى خداوند بیایند.

حضرت محمد(علیه السلام):

قال الله تبارک و تعالی:لِیغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ (فتح2)

خاتم انبیاء محمد (ص)در تمام عمر ترک اولایی از او صادر نشد تا چه رسد که خطا و عصیانی کند.

خداوند محبت عظیمی از امت را در دل این پیغمبر گذاشت که بهزاران درجه از محبت پدر و مادر بیشتر بود و این پیغمبر رحمت ،چنان محبت به امت داشت که گناه آنانرا، گناه خود، و مصیبت عقوبت ایشان را مصیبت عقوبت خود می پنداشت چنانچه خداوند به ایشان می فرماید «و ما ارسلناکالا رحمه للعالمین» (انبیاء 107) پس خدا منت بر این پیغمبر گذاشت و گناه امت را در حساب او در آورد و بخشید و گشایش به ایشان عطا فرمود، چنانچه میفرماید:« انا فتحنا لک فتحا مبینا لیغفر لک الله»1

بعضی به این آیه: وَ وَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى(ضحی 7)  

اشکال می کنند که پیامبر در گمراهی بوده و خداوند ایشان را هدایت کرده است.

جواب می دهیم:1- بنابر سوره شورى آیه 52 روشن است که پیامبر (صلى الله عـلیـه و آله و سـلم ) قـبـل از رسـیـدن به مقام نبوت و رسالت فاقد این فیض الهى بود، خـداونـد دسـت او را گـرفـت و هـدایـت فرمود، و به این مقام نشاند، چنانکه در آیه 3 سوره یـوسـف مـى خـوانیم :نحن نقص علیک احسن القصص بما او حینا الیک هذا القرآن و ان کنت من قـبـله لمـن الغـافـلیـن : مـا بـهترین داستانها را براى تو از طریق وحى این قرآن بازگو کردیم ، هر چند پیش از آن از غافلان بودى.

مـسـلما اگر هدایت الهى و امدادهاى غیبى دست پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) را نمى گرفت ، او هرگز به سر منزل مقصود راه نمى یافت.

بـنـابـراین منظور از (ضلالت ) در اینجا نفى ایمان و توحید و پاکى و تقوى نیست ، بـلکـه بـه قـریـنـه آیاتى که در بالا به آن اشاره شد نفى آگاهى از اسرار نبوت ، و قـوانـیـن اسـلام ، و عدم آشنائى با این حقایق بود، همانگونه که بسیارى از مفسران گفته انـد، ولى بـعـد از بـعثت به کمک پروردگار بر همه این امور واقف شد و هدایت یافت.

2- در آیه 282 سوره بقره به هنگام ذکر فلسفه تعدد گواهان در مسئله نوشتن سند وامها، مى فرماید:

أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى

این به خاطر آن است که اگر یکى از آن دو گمراه شود و فراموش کند دیگرى به او یاد آورى نماید. در این آیه (ضلالت ) فقط به معنى فراموشى آمده است، به قرینه جمله (فتذکر).

 

 

1-  توحید ونبوت،ج1،ص77-80  

3- در ایـنـجـا تـفسیرهاى متعدد دیگرى نیز براى آیه ذکر شده ، از جمله اینکه : منظور آن است کـه تو بى نام و نشان بودى و خداوند آنقدر به تو از مواهب بى نظیر عطا کرد که همه جا شناخته شدى.

4- یـا ایـنـکـه : تو چند بار در دوران طفولیتت گم شدى (یکبار در دره هاى مکه ، آنگاه که در حـمـایت عبدالمطلب بودى ، بار دیگر زمانى که مادر رضاعیت (حلیمه  سعدیه) بعد از پـایـان دوران شـیرخوارى تو را به سوى مکه مى آورد تا به عبدالمطلب دهد، در راه گم شـدى ، و مـرتبه سوم در آن هنگام که با عمویت ابوطالب در قافله اى که به سوى شام مـى رفـت در یـک شب تاریک و ظلمانى راه را گم کردى ) و خداوند در تمام این موارد تو را هدایت کرد و به آغوش پر مهر جد یا عمویت رسانید.

قابل توجه اینکه (ضال ) از نظر لغت به دو معنى آمده : گمشده و گمراه مثلا گفته مى شود: الحکمة ضالة    المؤ من : دانش گمشده انسان با ایمان است.

و بـه هـمـیـن مـنـاسـبـت بـه معنى مخفى و غائب نیز آمده ، و لذا در آیه 10 سجده مى خوانیم : منکران معاد مى گفتند:ءَإِذَا ضَلَلْنَا فِی الْأَرْضِ أَإِنَّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ: هنگامى که در زمین پنهان و غائب شدیم در خلقت نوینى قرار خواهیم گرفت ؟

پس اگـر (ضـال ) در آیـه مورد بحث به معنى (گمشده ) باشد مشکلى پیش نمى آید، و اگر به معنى گمراه باشد منظور، نداشتن دسترسى به راه نبوت و رسالت قبل از بعثت است ، و یا به تعبیر دیگر پیامبر در ذات خود چیزى نداشت ، هر چه داشت از سوى خدا بود، بنابراین در هر دو صورت مشکلى پیش نمى آید.1

خداوند در سوره نمل آیه10 و 11 می فرماید:

یا مُوسَى لَا تَخَفْ إِنِّی لَا یخَافُ لَدَی الْمُرْسَلُونَ* إِلَّا مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْنًا بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّی غَفُورٌ رَحِیمٌ

ای موسی نترس، که رسولان در نزد من نمی‌ترسند. مگر کسی که ستم کند؛ سپس بدی را به نیکی تبدیل نماید، که (توبه او را می‌پذیرم، و) من غفور و رحیمم.

بعضی از نحوی ها گمان کردند که در این آیه ، « إِلَّا » حرف عطف به منزله «واو» است اما بر این نظر نسبت ظلم به رسولان داده می شود و این قبیح است. ولی ما در جواب می گوییم « إِلَّا »، در اینجا استثناء منقطع است که به این صورت ظالمین را از رسولان جدا می کند.

1- تفسیر المیزان،سوره ضحی

نتیجه:

عصمت در لغت یعنی بر کنار بودن از شر و گناه و خطا، ودر اصطلاح عبارت است از مصونیتی ذاتی،که همیشه در معصوم پایداراست،و همچنین،عصمت او اختیاری و اکتسابی می باشد.

انسان چون علم به گناه ندارد و یا چون شهوت بر عقل او غلبه کرده مرتکب گناه می شود.

معصوم به وسیله داشتن علم به گناه و مغلوب کردن عقل بر شهوت از گناه مبراء است.

وحی باید از سهو مصون باشد چون خداوند اراده فرموده است که وحیی که از طرف او به مخلوقاتش می رسد بدون نقص باشد.

بنابر راه های اثبات عصمت، که شامل دلائل عقلی  و نقلی می باشد اثبات شد که انبیاء از هر گونه گناه که به آنها نسبت داده می شوند مبراء هستند.

هر انسانی می تواند به درجه ای از عصمت برسد که راه های رسیدن به آن بیان شد.

آنچه که به معصومین به عنوان گناه به آنها نسبت داده می شود ترک اولی است و هیچ منافاتی با عصمت آنان ندارد. 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع:

1- امامی، جعفر- آشتیانی، محمد رضا، عقاید اسلامی، قم: مرکز مدیریت حوزه علمیه قم،ـــــــ، 1366

2- دستغیب شیرازی، سید عبد الحسین، 82 پرسش، ــــــــ، چاپ دوم،1343

3- طباطبائی، محمد حسین، تفسیر المیزان، قم: انتشارات اسماعیلیان، چاپ پنجم، 1412ه.ق

4- علم الهدی، ـــــــ، توحید ونبوت، مشهد: کتاب فروشی جعفری، چاپ دوم، 1349

5- علوي العاملي، سید احمد، سدره المنتهی و العطیه العظمی، قم: چاپ خیام، 1359

6- قرائتی، محسن، نبوت، تهران: مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، چاپ اول، 1382

7- مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، شرکت چاپ و نشر بین الملل، چاپ شصت و پنج، 1393

8- مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنما شناسی، قم: موسسه امام خمینی(ره) ، ـــــــ، 1386.

9- هاشمی تنکابنی، سید موسی، عصمت ضرورت و آثار، قم: موسسه بوستان کتاب، چاپ اول، 


مطالب مشابه :


حوزه علمیه حضرت آیت الله جلالی خمینی

معاونت پژوهش. سایت رسمی اطلاع رسانی معاونت پژوهش حوزه علمیه حضرت آیت الله جلالی خمینی(دامت




سامانه اطلاع رساني معاونت آموزش حوزه علميه قم راه اندازي شد

حجت الاسلام عليرضا سبحاني نسب، مسؤول بخش رايانه اي معاونت آموزش حوزه علميه قم، در گفت و




لباس روحانیت، لباس پیغمبر نیست!

حوزه علمیه جلالی خمینی ::معاونت پژوهش:: - لباس روحانیت، لباس پیغمبر نیست! - معاونت پژوهش حوزه




مقاله : عصمت انبیاء - محمد بیشه

معاونت پ‍ژوهش حوزه علمیه گلپایگان - مقاله : عصمت انبیاء - محمد بیشه - حوزه علميه حضرت آيت




مقاله : شيوه مطالعه - امیر حسین احمدی

معاونت پ‍ژوهش حوزه علمیه گلپایگان - مقاله : شيوه مطالعه - امیر حسین احمدی - حوزه علميه حضرت




آخر الزّمان و نشانه‌هاي قيامت - محسن صانعی (کتاب)

معاونت پ‍ژوهش حوزه علمیه گلپایگان - آخر الزّمان و نشانه‌هاي قيامت - محسن صانعی (کتاب) - حوزه




همه چیز درباره لباس روحانیت+عکس

حوزه علمیه جلالی خمینی ::معاونت پژوهش:: - همه چیز درباره لباس روحانیت+عکس - معاونت پژوهش حوزه




مقاله : نقش زنان مومن و فهیم در شکل گیری خانواده نمونه و با نشاط - علي اصغري آذر

معاونت پ‍ژوهش حوزه علمیه گلپایگان - مقاله : نقش زنان مومن و فهیم در شکل گیری خانواده نمونه و




برچسب :