"خواب کیسه ای"

تازه ساعت 12 شده! سه ساعته که تو کیسه خوابم اما اثری از خواب نیست و هنوز باید سه ساعت دیگه هم تحمل کنم تا برپا برای صعود.

تازه الان رادیو جوان ساعت 12 رو اعلام کرد:آی عشق ،سلام..........

برودت هوا به 15 - می رسه و من در معذوریت یک خواب کیسه ای ذهنم یخ زده.سکوت هم بیرون خوابش برده.دیگه عملا کاری از دست مجری های لوس رادیو جوان و مجری های مثلا روشن فکر رادیو فرهنگ و راه شب هم کاری برنمیاد.نقد یه رمان پست مدرن با حضور نویسنده که اتفاقا از دوستان مجری هم هست واقعا اعصاب خرد کن می شه.اون یکی اقای مجری هم که نصف شبی به همه اقشار جامعه سلام و شب خوش گفت اما حتی یک اپسیلون هم به ذهنش نرسید چهار تا آدم تو همچین شرایطی باشن!!!

دوستانم خواب خوابن و آقایون که تو چاد کناری ان یه کنسرت جانانه به راه انداختن.صدای خر و پفشون تا نصفه های راه میاد و قطع می شه به نظرم به هوا که می خوره اصوات هم منجمد می شن؛فردا شاید یه عالمه قندیل وسط زمین و هوا باشن که با ضربه به هرکدومشون یه صدا شنید!

تو کیسه خوابم و ذهنم در پرواز،بیرون از چادر هستی رو لایه ای از یخ به خواب برده ، ماه شب چهارده که موقع غروب خورشید امد تا مبادا دلتنگ نور باشیم طلسم نقره ایشو روی کوهستان پاشیده و گهگاهی آمد و شد گرگی.....

تحمل محدودیت کیسه خواب سخته اما تصور سرما بیرون هم همچین جذابیتی نداره برای شب نشینی در دل طبیعت و در این بین تنها خیال آزاردهنده ،می تونه خیال اتاق گرم و تخت نرمم باشه که ولشون کردم و اینجام.سعی می کنم خودمو با خیال بخاری گرم،گرم کنم اما افاقه نمی کنه چون یاد دختر کبریت فروش تنمو سرد تر می کنه.دختر کبریت فروش کاپشن پر نداشت،کیسه خواب خوب نداشت،تازه غذا هم نخورده بود......

ذهنم دلداریم می ده که فرداشب همه این سختیا تموم شده و گرم گرم با یه لیوان چایی کنار خانوادم هستم اما باز هم خیالم به پرواز در میاد و می ره کنار هم وطنام تو وزرقان و زهان که به فردا شبشون هم نمی تونن دلخوش باشن،که فردا شب اونا همچنان میزبان سرما هستن.رسم غریبی داره دنیا! تهش تو سخت ترین شرایط که باشیم هم اون شرایط می تونه بهترین باشه برای یکی دیگه.

هربار که به ساعت نگاه می کنم حس می کنم دقیقه ها بهم پوزخند می زنن! و چقدر قانون نسبیت امشب کش می آید.تو کیسه خواب،خوابیدن خلاصه می شه تو سه حالت به پهلو راست،به پهلو چپ و به پشت.ربع ساعت،ربع ساعت تغییر موقیت می دم تا شاید تنوعی بشه و حوصله ام سر نره.

تا به حال صدای سرپرست مهربون برنامه آقای کمال الدینی اینقدر به گوشم زیبا و گرم ننشسته:"همنوردان برپا،ساعت 3 "

آوای ایشون مثل صور اصرافیل جواز برخاستن من از قبر خوابه اما ای دل غافل که بیرون آمدنم هامانا و تازه می فهمیم چقدر قبرم گرم بود؟!!!

شاید فردا که خورشید خانم ار بالای ابرها سر برسه و باز هم با پنجه های هنرمندش زیبایی ها رو جلوه بده،یا وقتی که صدای خرت خرت برفهای یخ زده همراه صدای نفس هام بشه یا وقتی که قله چهل تن بردسیر رو به یاد چهل دخترونی که از دست غارتگران بهش پناه بردن و به آغوش می کشم و حتی وقتی که برای برگشتن رو شیب صاف و یکدستش سرسره بازی می کنم باز یادم بره که این شش ساعت چطور گذشت و طبق معمول باز هفته های بعد در راه باشم.

دیدینی های بیشتر در باشگاه کوهنوردی امید.........

"خواب کیسه ای"

مطالب مشابه :

پستانداران کیسه دار:

کیست مویی

.:: موخوره چیست و راه های درمان آن کدامست؟ ::.

کیسه صفرا

روشهاي موثر براي تقويت مو و جلوگيري از ريزش مو

کیسه های هوا دار در پرندگان

"خواب کیسه ای"

کیسه ی هوا

از بین بردن مو های تناسلی