شعر مهدي اخوان ثالث

چشمه هاي شعله ور خشكيده اند
آبها از آسيا افتاده است
در مزار آباد شهر بي تپش
واي جغدي هم نمي آيد به گوش
دردمندان بي خروش و بي فغان
خشمناكان بي فغان و بي خروش
آهها در سينه ها گم كرده راه
مرغكان سرشان به زير بالها
در سكوت جاودان مدفون شده ست
هر چه غوغا بود و قيل و قال ها
آبها از آسيا افتاد هاست
دارها برچيده خونها شسته اند
جاي رنج و خشم و عصيان بوته ها
پشكبنهاي پليدي رسته اند
مشتهاي آسمانكوب قوي
وا شده ست و گونه گون رسوا شده ست
يا نهان سيلي زنان يا آشكار
كاسه ي پست گداييها شده ست
خانه خالي بود و خوان بي آب و نان
و آنچه بود ، آش دهن سوزي نبود
اين شب است ، آري ، شبي بس هولناك
ليك پشت تپه هم روزي نبود
باز ما مانديم و شهر بي تپش
و آنچه كفتار است و گرگ و روبه ست
گاه مي گويم فغاني بر كشم
باز مي بيتم صدايم كوته ست
باز مي بينم كه پشت ميله ها
مادرم استاده ، با چشمان تر
ناله اش گم گشته در فريادها
گويدم گويي كه : من لالم ، تو كر
آخر انگشتي كند چون خامه اي
دست ديگر را بسان نامه اي
گويدم بنويس و راحت شو به رمز
تو عجب ديوانه و خودكامه اي
مكن سري بالا زنم ، چون ماكيان
ازپس نوشيدن هر جرعه آب
مادرم جنباند از افسوس سر
هر چه از آن گويد ، اين بيند جواب
گويد آخر ... پيرهاتان نيز ... هم
گويمش اما جوانان مانده اند
گويدم اينها دروغند و فريب
گويم آنها بس به گوشم خوانده اند
گويد اما خواهرت ، طفلت ، زنت... ؟
من نهم دندان غفلت بر جگر
چشم هم اينجا دم از كوري زند
گوش كز حرف نخستين بود كر
گاه رفتن گويدم نوميدوار
و آخرين حرفش كه : اين جهل است و لج
قلعه ها شد فتح ، سقف آمد فرود
و آخرين حرفم ستون است و فرج
مي شود چشمش پر از اشك و به خويش
مي دهد اميد ديدار مرا
من به اشكش خيره از اين سوي و باز
دزد مسكين برده سيگار مرا
آبها از آسيا افتاده ، ليك
باز ما مانديم و خوان اين و آن
ميهمان باده و افيون و بنگ
از عطاي دشمنان و دوستان
آبها از آسيا افتاده ، ليك
باز ما مانديم و عدل ايزدي
و آنچه گويي گويدم هر شب زنم
باز هم مست و تهي دست آمدي ؟
آن كه در خونش طلا بود و شرف
شانه اي بالا تكاند و جام زد
چتر پولادين ناپيدا به دست
رو به ساحلهاي ديگر گام زد
در شگفت از اين غبار بي سوار
خشمگين ، ما ناشريفان مانده ايم
آبها از آسيا افتاده ، ليك
باز ما با موج و توفان مانده ايم
هر كه آمد بار خود را بست و رفت
ما همان بدبخت و خوار و بي نصيب
زآن چه حاصل ، جز با دروغ و جز دروغ ؟
زين چه حاصل ، جز فريب و جز فريب ؟
باز مي گويند : فرداي دگر
صبر كن تا ديگري پيدا شود
كاوه اي پيدا نخواهد شد ، اميد
كاشكي اسكندري پيدا شود


مطالب مشابه :


تفاوت امپریالیسم و استعمار

دانشجویان علوم سیاسی دانشگاه رازی مجموع سیستم جهانی سیستم جامع گلستان دانشگاه رازی;




معرفی نرم افزار های حسابداری

علیرضا رنجبر حسابداری رازی . صفحه آرین سیستم.




لیست ۱۰ کشور مطمئن جهان برای سرمایه‌گذاری

علیرضا رنجبر حسابداری رازی سیستم جامع گلستان رازی ورود




آزمون جامع دوره های دکتری مهندسی مکانیک

گروه مکانیک دانشگاه رازی واحد، در سیستم آموزشی گلستان در آزمون آزمون جامع




تصاویری زیبا از پارک ملی گلستان.

تصاویری زیبا از پارک ملی گلستان. سیستم جامع دانشگاهی مهندسی آب ورودی 89 دانشگاه رازی




معرفی دکتر منصور یوسفی

اخبار پیام نور،نمونه سوال رایگان،راهنمای سیستم گلستان سیستم جامع گلستان . رازی




شعر مهدي اخوان ثالث

دانشگاه رازی سیستم جامع گلستان(پیام نور) گروه




افتتاح مدرسه ی ا بتدایی شهید کوچری در روستای رازی قطور شهرستان خوی

سیستم جامع گلستان; مراسم افتتاح مدرسه ی ابتدایی شهید کوچری در روستای رازی قطور شهرستان




السلام علیک یا علی ابن محمد النقی ایها الهادی

سیستم جامع دانشگاهی گلستان. مهندسی آب ورودی 89 دانشگاه رازی




تفاوت امپریالیسم و استعمار

دانشجویان علوم سیاسی دانشگاه رازی مجموع سیستم جهانی سیستم جامع گلستان دانشگاه رازی;




برچسب :