لغات و جملات انگلیسی با معنی فارسی

inappropriate

نا مناسب

dissent

اختلاف عقيده داشتن

squeeze

فشردن

extricate

رها كردن

unwise

نادان

astute

دانا

exonerate

تبرئه كردن

prohibit

منع كردن ممنوع كردن

rebuke

گوشت مالي/ توبيخ كردن

adjourn

خاتمه يافتن / به وقت ديگر موكول كردن

Cunning

زيرك

Censure

انتقاد سرزنش

Favoritism

طرفداري / استسنا قايل شدن نسبت به كسي

deadly

قاتل

Trial

محاكمه

Toward

اينده بسوي اينده

Tension

كشش كشمكش

Rebel

سركش

Deploy

گسترش

Clash

برخورد

Allocate

اختصاص دادن

Scratch

خراشيدن

Transaction

معامله

Liable

مسئول

Manufacture

ساختن

Transferable

قابل انتقال

Earnest

جدي

Adequate

كافي

Unfilled position

خالي

Unoccupied

خالي

illegible

ناخوانا

Freight

كرايه كشي

Profit

سود نفع

lucrative

سودمند

Punctual

دقيق / وقت شناس

ambition

بلند همتي

unfair

غير منصفانه / نادرست

equitable

منصفانه

suitable

مناسب

amnesty

عفو عمومي / گذشت

journal

روزنامه

Bully

پهلوان

inmate

مقيم ساكن

covert

راز

closure

خاتمه

accuse

متهم كردن

harm

اسيب صدمه

Authority

قدرت‌، توانايي‌

enrichment

غني سازي

Spark

جرقه

refuge

مهاجر

complex

مجتمع

Confirm

تاييد كردن

verification

تحقيق

Plenty

فراوان

plentiful

فراوان

entomb

دفن كردن

Initial

نخستين اولين

Rare

كم ياب

infrequent

كم ياب

recoil

برگشتن

Shrink

چروك شدن جمع شدن

Not drunk

هوشيار

Not intoxicated

هوشيار

Spokesman

سخنران سخنگو

Chancellor

رييس دانشگاه / صدر اعظم

sprinkle

پاشيدن

toll

باج

British

بريتانيايي / انگليسي

deputy

نماينده وكيل قائم مقام

Conquer

فتح كردن

lawmaker

قانون گذار

pretext

بهانه عذر

Scandal

افتضاح

unity

يگانگي

Mutual

متقابل

Claim

ادعا

cite

ذكر كردن

witness

گواهي شهادت

mitigate

تخفيف دادن

bloom

شكوفه

rarity

كميابي

vacant

خالي

genuine

خالص اصلي

counterfeit

جعل كردن

complicate

پيچيدن / پيچيده كردن

evil

شيطان / زيان اور

Civilian

شخص غير نظامي

Trigger

ماشه(تفنگ)

Flash

تاباندن تاباندن برق

Real

حقيقي

Forward

جلو

Caution

احتياط

industrial

صنعتي

manufacture

ساختن ساخت

rage

ديوانگي

Poland

لهستان

tanker

كشتي نفت كش

adviser

مشاور

investigate

رسيدگي كردن تحقيق كردن

diplomat

سياستمدار

differ

فرق داشتن اختلاف داشتن

stick

چسبيدن فرو رفتن

digress

پرت شدن از موضوع

deny

انكار كردن

fragile

شكننده

ordinary

معمولي

breakable

شكستني

Contract

قرار داد

Antonym

كلمه متضاد

Swift

سريع‌

Treaty

پيمانعهدنامه

Uproot

ريشه كن كردن

Congress

همايش كنگره

Bullet

گلوله گلوله تفنگ

Symptom

نشانه

temperature

دما دماي بدن

Puberty

بلوغ سن بلوغ

adolescence

نوجواني

commentary

تفسير

seek

جستجو كردن

Zionist

صهيون گرا صهيونيست

slogan

شعار

dismiss

مرخص كردن معاف كردن

pace

قدم

March

راهپيمايي

Crane

جرثقيل

Groundless

بي احساس

spree

خوشي سر خوشي نشاط

Down turn

كاهش

Participant

شركت كننده

shiver

لرزه لرزيدن

despite

كينه ورزيدن

disturb

مختل كردن مزاحم شدن

income

درامد

Chamber

اتاق خواب

anymore

ديگر

Ration

جيره جيره روزانه

forge

كوره اهنگري

pliers

انبر دست

scar

جاي زخم

Bruise

كبود

scratch

خراشيدن

swollen

ورم كرده

Blister

تاول ابله

Sprain

رگ به رگ

sting

نيش زخم

Stitch

بخيه جراحي بخيه

stab

خنجر خنجر زدن

Internal

داخلي

Back

پشت عقب

Slight

مقدار ناچيز

society

انجمن اجتماع

Labor

رنج زحمت

Financial

مالي

Intervention

مداخله شفاعت

Involved

درگير گرفتار

Excavation

كاوش

Occasion

موقعيت فرصت

Rank

رتبه رتبه بندي

Auspicious

خجسته مبارك

Racist

نژاد پرست

Bilateral

دوطرفه متقارن

Opposition

مخالفت

Terror

ترس وحشت

ruin

نابودي

stuck

چسبيده

Come off

تحقق يافته كنده شدن

Smash

خورد خرد كردن

Knock

كوبيدن زدن در زدن

burst

قطع كردن تركيدن

Scissors

قيچي

screw

پيچ

Screw driver

اچار پيچ

Paint brush

فرچه

mousetrap

تله موش

كلمه

معني

Needle and thread

نخ و سوزن

saw

اره

Dual

دولا

Weather man

هواشناس

Treble

سه برابر كردن

balance

ترازو تعادل

oval

بيضي

knocker

مزاحم

gunman

تفنگدار

holocaust

قتل عام

Postpone

عقب انداختن مو كول كردن

Czech

اهل چكوسلواكي

Roadside

كنار جاده

Scout

ماليات باج

Trout

ماهي قزل الا

squid

قلاب سنگين ماهي گيري

Tuna

تن ماهي

lobster

خرچنگ دريايي

Plaice

ماهي پهن

Crab

خرچنگ

shopper

روباينده

Prawn

ميگو گرفتن

Clam

حلزون دو كپه اي

Broken

شكسته

Leak/leaking

سوراخ

dripping

چكانيدن

Stain

لك / لكه

Trial

محاكمه

Barrel

بشكه

demand

تقاضا نياز

capacity

گنجايش

avert

برگرداندن

battle

مبارزه پيكار

monopoly

انحصاري امتياز

seasonal

فصلي

Expedite

شتابان

Federal

اتفاق اتحادي

assembly

انجمن

refine

تصفيه كردن خالص كردن

championship

قهرماني

veal

گوشت گوساله

Pork

گوشت خوك

Bacon

گوشت نمك زده ي پشت خوك

ham

گوشت ران

kidney

قلوه

guinea fowl

مرغ شاخدار

poultry

مرغ و خروس مرغ خانگي

chop

بريدن

Steak

گوشت كبابي

Burger

تكه اي گوشت سرخ شده

Salmon

ماهي قزل الا

Mussel

صدف باريك دريايي

Sole

كف پا

warrant

گواهي گواهي كردن

Silence

سكوت خاموشي

Reestablish

دوباره تاسيس كردن

Expel

بيرون انداختن

Threat

تهديد تهديد كردن

Nectar

شربت

Preservative

نگهدارنده

Essential

ضروري

Mineral

ماده معدني

Ingredient

تركيبي

ensure

مطمئن ساختن

Insult

توهين كردن فحش دادن

unlike

بي شباهت

Stout

ابجو

beer

ابجو