شعر سعدی در مورد شب یلدا
شعر سعدی در مورد شب یلدا
اگر تو فارغی از حال دوستان یارا
فراغت از تو میسر نمیشود ما را
تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش
بیان کند که چه بودست ناشکیبا را
بیا که وقت بهارست تا من و تو به هم
به دیگران بگذاریم باغ و صحرا را
به جای سرو بلند ایستاده بر لب جوی
چرا نظر نکنی یار سروبالا را
شمایلی که در اوصاف حسن ترکیبش
مجال نطق نماند زبان گویا را
که گفت در رخ زیبا نظر خطا باشد
خطا بود که نبینند روی زیبا را
به دوستی که اگر زهر باشد از دستت
چنان به ذوق ارادت خورم که حلوا را
کسی ملامت وامق کند به نادانی
حبیب من که ندیدست روی عذرا را
گرفتم آتش پنهان خبر نمیداری
نگاه مینکنی آب چشم پیدا را
نگفتمت که به یغما رود دلت سعدی
چو دل به عشق دهی دلبران یغما را
هنوز با همه دردم امید درمانست
که آخری بود آخر شبان یلدا را
مطالب مشابه :
اینم یه شعر اصیل در مورد دوری یار
شعر های کریتی - اینم یه شعر اصیل در مورد دوری یار - با عزت و افتخار و عشق، فریاد کنیم این است
فراق یار شعر غم
فراق یار شعر غم هر سحر ساعی بــــــــــدان جان در بر جانان کند مطلب مورد
شعر درباره ی مسجد
در شعر نفس با شور و شعف تو را می خوانم به خیمه ی نجواکنندگان یار خوش آمدید.
شعر لری در مورد وفاداری
شعر لری در مورد اگه یار وفاداری نباشه . سر قبر وفاداری بمیرم + نوشته شده در سه شنبه چهارم
شعر سعدی در مورد شب یلدا
شعر سعدی در مورد شب یلدا . اگر تو فارغی از حال دوستان چرا نظر نکنی یار سروبالا
شعر زیبا در مورد برف
مهربانی نقش هر نقاش نیست هر که نقشی را کشید نقاش نیست نقش را نقاش معنا میدهد مهربانی نقش یار
نوحه و شعر در مورد امام حسین
وقتی علم میبینم یاد علمدار میکنم وقتی که غم میبینم یاد غم یار میکنم وقتی که آب میبینم یاد لب
یار دبستانی
شعر و نقد - یار بزرگ قرن بيستم در يك نظريه واحد آن است كه گرانش را همانطور كه در مورد
برچسب :
شعر در مورد یار