راهنمای تدریس درس های چهارم و هفتم ادبیات فارسی (1) سال اول دبیرستان
اطلاعاتي در بارهي درس چهارم
تعزيه و تاريخچهي آن
تعزيه در لغت به معني عزاداري وروضهخواني است ودر اصطلاح، نوعي نمايش مذهبي است كه از ديرباز،
بين شيعيان اجرا ميشدهاست. معادل اروپايي اين واژه passianplay است كه به نمايشهاي پرشور مذهبي كه به بيان رنجهاي عيسي (ع) ميپردازند، اطلاق ميشود.
موضوع تعزيه ذكر مصايبي است كه بر خاندان پيامبر اسلام (ص) رفتهاست اما اصلي تعزيه كه
در ايام محرم اجرا ميشود،
مربوط به شهادت امام حسين (ع) و يارانش در واقعهي كربلا است.
ميدانيم كه اروپاييان ادبيات جهان را به چهار نوع ادبي (نمايشي، حماسي، غنايي و تعليمي) دستهبندي ميكنند،
بر پايهي اين دستهبندي، بايد تعزيه را در ادبيات نمايشي جاي داد. بنابراين ميتوانگفت كه فن نمايش در ايران تا پيش از دورهي قاجاريه به شبيهخواني( تعزيه ) منحصر ميشدهاست، بهعبارت ديگر، تعزيه قديميترين نوع ادب نمايشي در ايران است .
تعزيه ظاهرا ، در ابتدا به ابتكار احمدبنبويه (معزالدوله ) از پادشاهان سلسلهي ايراني آلبويه كه 320-448هجري قمري در ايران حكومت ميكردند، پديد آمد . معزالدوله كه شيعهمذهب بود، پس از تصرف بغداد و تسليم
خلافت عباسي دستور داد هر ساله ده روز اول محرم، بازار بغداد تعطيل شود ومردم به عزاداري بپردازند .
ظاهرا تعزيهها در اين دوره صامت بوده و افراد نمايش با لباسهاي مناسب سوار و پياده خودنمايي ميكردهاند .
در دورهي سلجوقيان اين رسم، جنبهي عموميتري پيداكرد و به صورت اجراي شبيهخواني درآمد و با شعر و آواز همراه شد كه ميتوان آن را ملودرام (melodrama) ناميد. در مرحلهي بعد،گفتوگو نيز به شبيه خواني افزودهشد .
بنابرين ، تعزيه سه مرحلهي تكاملي داشتهاست : اجراي صامت ، شبيهخواني همراه با شعر و آواز و افزودهشدن گفتوگو . اگرچه شبيهخواني در عصر صفويه همچنان در ايام محرم رايج بود ، تكامل آن دردوران ناصرالدينشاه قاجار اتفاق افتاد . احتمالا، مشاهدات شاه در سفرهاي خود از تئاترهاي اروپا در پيشرفت كار تعزيه بيتاثير نبودهاست .
متن تعزيهنامهها در ازمنهي نسبتا اخير تهيه شده است ومعمولا مطالب آنها نوشتهنميشده و تنها ، روي ورقهاي براي تعزيهخوانان يادداشت ميشدهاست ، بنابراين غالبا نام مؤلفان آنها بر ما مجهول ماندهاست. بعضي از اين تعزيهها را دانشمندان اروپايي، ترجمه و چاپ كردهاند از جمله مجموعه ي متعلق به فتحعليشاه قاجار ، مركب از سيوسه مجلس كه مترجمان آن الكساندرخودسكو ، شارلويروللو و روبرهانري هستند . كسان ديگري مانند كريمسكي و برتلس
و ويليامبنجامين نيز تاليفاتي دربارهي تعزيههاي ايراني دارند . از ميان تعزيهشناسان ايراني هم ميتوان دكتر عنايتالله شهيدي
، صادق همايوني ، جابر عناصري ، بهرام بيضايي و زهرا اقبال را نام برد .
صحنهي نمايش در تعزيه ، عبارت از سكوي مدور يا چهار گوش بود كه تماشاگران بر گرد آن مينشستند. زنان در تعزيه نقشي نداشتند و نقش آنان را جوانان كم سن و سال ايفا ميكردند.در تعزيه بزك معمول نبود ، شبيهخوانان انبيا يا موافقخوانان ، لباس سبز بر تن ميكردند و اشقيا يا مخالفخوانان ، لباس قرمز . سازهاي معمول تعزيه ، كوس ، دهل
، سرنا، كرنا، شيپور، سنج، ني، قرهني و طبل بود.
شبيهخوانيها بيشتر جنبهي عزاداري داشته ولي شبيهخوانيهاي خنده داري هم بوده كه از آن جمله است عروسي قريش ، سليمان وبلقيس و امپراتور و والي شام .
توضيحات متن درس چهارم
صفحهي 26 بيت 5 ) بهترم از جان : بهتر از جان من
صفحهي 26 بيت 7 ) نه همين آب ز مهريهي زهراست : اشاره به سخن پيامبر(ص) كه فرات را مهريهي فاطمه(س)
ميداند. در اين بيت از زبان امام حسين(ع) گفتهميشود : من از آب رودخانهاي (فرات) منع ميشوم
كه مهريه ي مادرم فاطمه(س) است .
ص 26 ب 8 ) شقاوتشعار : سنگدل در سخن و رفتار
ص 26 ب 9 ) فرزند خيرالانام : فرزند پيامبر ( منظور امام حسين است )
ص 26 ب 10 و 11 ) زعم : گمان اين پر گناه : يزيد معني : گرچه يزيد گناهكار ، سياهكاري و
سركشي فراواني نموده به گمان شما طفلان من چه گناهي دارند كه در كنار آب ، از تشنگي جان دهند؟
ص 27 ب 1 ) ناوك : تير
ص 27 ب 5 ) چرايي ديده تر : چرا گريان هستي ؟
ص 27 ب 6 ) عالمين : دو جهان (مثني است )
ص 27 ب 7 ) دشت وهامون : منظور ، صحراي كربلا است .
ص 27 ب 9 ) مصراع دوم : ديگر برگشتن به سوي خيمه نصيب ما نميشود .
ص 28 ب 1 ) در اين بيت، عيب قافيه وجود دارد زيرا اگر واژهي “ امروز ” را رديف فرض كنيم، پيش از آن ،
قافيهاي ديده نميشود .
ص 28 ب 2 ) مصراع دوم، اشكال وزني دارد واج “ م ” در واژهي “ شويم ” وزن را برهم زده است .
شرار ( به كسر “ش” ) به معني بديها و بدي كردن است اما در اينجا به غلط ، به معني بدكاران بهكار رفتهاست .
ص 28 ب 3 ) پا در ركاب نهادن : سوار شدن خسرو گردون : شاه آسمان = خورشيد ( استعاره از امام حسين(ع) است . وقار من: مايهي سنگيني و ارزش من
ص 28 ب 5 ) تنهاييم ، با سه هجا خواندهشود ( تن / ها / ييم )
ص 28 ب 6 ) معني بيت : اي فاطمه اگر در صحراي شورانگيز كربلا حضور داشتي و غبار از چهرهي حسين(ع)
ميزدودي چه ميشد ؟ ( اي كاش حضور داشتي )
ص 29 ب 1 ) در شهادتم تاخير شده و ديگر نميتوانم بردباري كنم
ص 29 ب 3 ) وقتي پرچم پيروزي ( حكومت عادلانهي مرا ) برپا كردي ، در ميدان جنگ ، مرا همراهي كن .
ص 29 ب 4 ) رنگ : رنگين ( خونرنگ )
ص 29 ب 6 ) از زاري : با رنج و اندوه نيك : كاملا
ص 29 ب 10 ) بيت ، قافيه ندارد .
ص29 ب 11 ) مصراع دوم : اي حسين اگر جان فداي تو كنم ، نشانهي خوش بختي من است .
ص 30ب 2 ) اين صفحه : سپاه دشمن ( صفحه : صحنهي جنگ ) ص 30 ب 3 ) ماوا كني : منزل بگزيني ( بربالين من بنشيني )
ص 30 ب 6 ) اصل بيت از سعدي است با فعل بگريم به جاي بگرييم
ص 30 ب 7 ) ناكس : يزيد و يارانش
ص 30 ب 8 ) ننگ و نام : آبرو و حيثيت
ص 30 ب 9 ) عالم ذر (zar) : جهاني كه ابناء بشر چون ذرات از پشت آدم ابوالبشر بيرون شده وخداي
تعالي آنان را به اقرار و اعتراف وجود خويش واداشت ( در اين بيت به معني جهان است )
معني بيت : شما(يزيديان) در جهان به خدا شرك ورزيده وبا رسول خدا دشمني كرديد .
ص 31 ب 1 ) جوي : به اندازهي يك جو (ذرهاي ) معني مصراع دوم : شهادت را از پدرانم به ارث بردهام ص 31 ب 2 ) جهانآفرين : خداوند مصراع دوم را با توجه به اين كه بين جهان و آفرين ، فاصله وجود دارد ، نه نيمفاصله ، به دو شكل ميتوان خواند : الف) كه خداوند بر من آفرين گويد ب) كه جهان
(مجاز از مردم جهان ) بارها بر من آفرين گويند. ص 31 ب 3 ) مظهرالعجايب : مايهي شگفتي
(منظور ، امام علي (ع) ) واليالولي : صاحب دوستي و ولايت
باب : مخفف بابا تاجدار : پادشاه ( در اين جا ، امام علي كه مايهي افتخار است )
ص 31 ب 4 ) معني بيت : اي ابن سعد ستمكار از ما امان ( پناه ) بخواه زيرا قيامت آغاز شدهاست
( برملا در اين بيت،در معني، زايد است )
ص 31 ب 5 ) ظلمت : در اين جا به معني مرگ است مطلع نورين : دو خاستگاه نور
( دو چهرهي نوراني ) ص 31 ب 6 ) امام زمان : امام حسين (ع )
گروه جبان : سپاه بي جرات ( ترسو )
ص 31 ب 7 و8 ) در اين دو بيت، اگر واژهي الحذر را رديف بگيريم ، قافيه وجود ندارد زيرا زيرا قافيه بايد
بيفاصله ، پيش از رديف قرار گيرد . همچنين ، حرف اضافهي به ، قبل از كلمهي داد ، حذف شدهاست .
ص 31 ب 9 ) گبر : زرتشتي (در اينجا نامسلمان و كافر ) دغا : ناراست ، نيرنگباز ( با اين كه شمر و ابنسعد ،
هردو روياروي امام حسين(ع) هستند ، اما شمر ، ابنسعد را با صفات ناپسند گبر و دغا خطاب ميكند و
اين از ويژگيهاي تعزيه است. )
ص 32 ب 2 ) شه دين : حسين(ع) خوش نوكري : براي او يار با وفايي هستي .
ص 32 ب 3 ) اگر دوست واقعي او هستي ، خاك راهگذار او شو ( فداي او شو ) يا او را سيراب كن و يا به
خاطر او كشته شو .
ص32 ب 4 ) مصراع اول : هر لحظه خداوند را ستايش ميكنم زيرا مرا خوشبخت نمودهاست
( منظور از نيكاختري ، دستيابي به درجهي شهادت است .) توجه : حرف “ن ” در واژهي حسين در وزن
اين بيت ، زايد است .
ص 32 ب 5 ) دو واژهي يا و الا در نوشتار ، قافيه هستند و در تلفظ ، نميتوانند قافيه باشند بنابراين الله تكرار قافيه است .
ص 32 ب 6 ) مصراع اول : اي مايهي اميدواري دوستان
پاسخ خودآزماييهاي درس چهارم
1) ص 31 ب 7 و 8 ص 32 ب 5 ص 29 ب 10
ص 28 ب 1
2) الف : ص 31 ب 5 ( شمر ، عباس و حسين را خاستگاه نور ( مطلع نورين ) ميداند .)
ب : ص 31 ب 6 ( عمر سعد ، حسين(ع) را امام مسلمانان ميداند .
توضيح اين كه اين ويژگي، نشانهي ارادت فراوان سازندگان تعزيه به حسين(ع) ويارانش است
زيرا انان حاضر نيستند حتي درگفتار دشمنان امام نيز ، ايشان را كوچك و بهناحق جلوه دهند .
3 ) بين تئاتر وتعزيه تفاوتهاي فراواني وجود دارد ، ازجمله : آ ) موضوع تئاتر متنوع است وموضوع تعزيه مشخص
ب ) تئاتر در جايگاه ويژهاي اجرا ميشود اما تعزيه جايگاه خاصي ندارد . پ ) تعزيه معمولا در زمانهاي مشخصي ( سوكواريهاي مذهبي ) اجرا ميشود اما اجراي تئاتر ، درهر زماني رايج است .
ت ) تئاتر خاستگاه اروپايي دارد و تعزيه خاستگاه ايراني ث ) درايران، سابقهي تعزيه بسيار بيشتر از تئاتر است
. و ….
توضيحي مختصر در بارهي نمايش روحوضي
نمايش روحوضي به نمايش هايي گفته مي شد كه در محدوده يك قرن، سه ربع قرن يا نيم قرن پيش، به مناسبت مجالس شادماني،
به خصوص عروسي، روي تخت حوض انجام مي شده است. اغلب خانه ها در گذشته حوض داشته اند؛ اين حوض
را تخته پوش مي كردند و چون يك مقدار از سطح زمين بلندتر بود، حالت سكويي را پيدا مي كرد.
روي اين سكو نمايش هاي شادي آور اجرا مي كردند. به همين جهت اين نمايش ها را تخت حوضي يا روحوضي
اسم گذاشتند.
پيش ترهابه اين نمايش ها تقليد يا مضحكه مي گفتند. نمايش هاي تقليد بنا به نوشته آقاي بيضايي در كتاب نمايش در ايران،
«به دو دسته تقسيم مي شوند، كچلك بازي و بقال بازي. بقال بازي تا اواخر دوره قاجار وجود داشت. ظاهرا
روحوضي از دل بقال بازي بيرون آمده است. گزارش هايي كه راجع به تاتر «كريم شيره اي»
در حضور ناصرالدين شاه نوشته شده، وضعيتي مشابه روحوضي را به تصوير مي كشد.
اطلاعاتي در باره ي درس هفتم
توضيحاتي مختصر در بارهي دو اصطلاح
آ ) قياس : قياس در لغت ، به معني اندازه گرفتن دو چيز يا دو چيز را با هم سنجيدن است و در اصطلاح ،
يكي از انواع استدلال است كه ذهن را از كلي به جزيي يا از اصل به نتيجه برساند ، مثلا اگر بخواهيم
در يك مقاله در بارهي تربيت پذيري كودك ، استدلال كنيم ، از دو مقدمه كمك ميگيريم :
مقدمهي اول »»»»انسان ، تربيتپذير است
مقدمه ي دوم »»»»كودك، انسان است
نتيجه »»»» كودك ، تربيتپذير است
البته هميشه از قياس به درستي استفاده نميشود، از جمله خطاهايي كه در كاربرد قياس پيش ميآيد، يكي آن است
كه دو موضوع را كه در اصل ، هيچ ارتباطي با هم ندارند ، مقايسه كنيم . مانند داستان طوطي و
بقال كه طوطي ، هر سر طاسي را كه ميبيند ، گمان ميبرد او هم مانند خودش روغن ريخته و ضربهي بقال راغ خوردهاست .در منطق ، به اين مقايسههاي نابهجا قياس معالفارق ميگويند . طنزپردازان از اين شيوه براي طنزنويسي ،
بهره ميگيرند .
ب ) جولقي : جولق (به فتح ل ) ، معرب كلمهي جولخ ( به فتح ل ) است . جولخ نوعي از بافتهي پشمينه است كه
اكثر ، از آن خورجين و جوال مي سازند. در عهد مولانا در قونيه و شام و مصر ، به درويشاني جولقي ميگفتهاند
كه سر و روي ميتراشيدهاند و با سر بيمو لباس سادهاي از جوال سبز ، مي پوشيدهاند . ظاهرا شيخ حسن جوالقي
كه در 622 هـ.ق در دمشق وفات يافت، اين طريقت را بنياد نهادهاست . درمتون فارسي ، اين كلمه به معني درويش
و گداي ژندهپوش به كار رفتهاست .
توضيحات متن درس هفتم
ب 4 ) روغن گل : روغن گل سرخ كه در طب سنتي كاربرد داشتهاست .
ب 5 ) خواجهاش : صاحبش (صاحب طوطي ) خواجهوش : با متانت و بزرگي
ب 8 ) معني بيت : بقال از شدت اندوه ، ريش خود را مي كند و ميگفت : افسوس كه آفتاب دولتم (نواي طوطي )
زير ابر ، نهان شد (از بين رفت )
ب 13 ) معني بيت : روزي درويشي سربرهنه از آن جا ميگذشت كه سرش مانند پشت طاس و تشت ، صاف بود .
ب 16 ) صاحبدلق : درويش (پشمينهپوش ) دلق : نوعي لباس پشمي كه درويشان ميپوشند .
ب 19 ) معني بيت : زنبور عسل و زنبور زرد از يك محل ، شيره ميخورند ولي در يكي تبديل به نيش ميشود و
در ديگري تبديل به عسل .
ب 20 ) معني بيت : آهوي معمولي وآهوي ختني هر دو آب وگياه ميخورند ولي از يكي سرگين حاصل ميشود
واز ديگري مشك ناب .
ب 21 ) معني بيت : ني معمولي و نيشكر هر دو از يكجا سيراب ميشوند ولي يكي ميانتهي است و از ديگري
شكر به دست ميآيد .
ب 22 ) معني بيت : نظير اين مثالهاي متشابه ، بسيار است اما با يكديگر ، تفاوت فراوان دارند .
ب 23 ) معني بيت : به دليل اين كه بسياري از مردم ، ظاهري انساني و وجودي شيطاني دارند ، شايسته نيست
كه با هر كس دست دوستي بدهيم .
پاسخ خودآزماييهاي درس هفتم
1 ) با بيتهاي 17 و19و 20 و 21 ارتباط معنايي دارد اما بيشترين رابطهي آن با بيت 17 است ( يعني تشابه
و همانندي ميان پديدهها نميتواند دليل يگانگي آنها باشد .
2 ) اين داستان به ما ميآموزد كه هنگام مشاهدهي هماننديهاي دو پديده ، شتابزده و سطحي و غير منطقي ،
قضاوت نكنيم .بيت نيز به ما ميآموزد ظاهر انسانها نشاگر باطن آنها نيست .(تشابه ظاهري انسانهاي شيطانصفت
و اهل حقيقت ، نبايد ما را به گمراهي بكشاند.)
3 ) زيرا درويش را فقط به خاطر شباهتي ظاهري ، مانند خود پنداشتهبود .
4 ) الف : نمونه از مثنوي مولوي
كودكي در پيش تابوت پدر زار ميناليد و برميكوفت سر
كاي پدر آخر كجايت ميبرند تا تو را در زير خاكي بفشرند
ميبرندت خانهي تنگ و زحير نه دراو قالي و نه در وي حصير
ني چراغي در شب و نه روز نان ني دراو بوي طعام ونه نشان
زين نسق اوصاف خانه ميشمرد وز دو ديده اشك خونين ميفشرد
گفت جوحي با پدر اي ارجمند والله اين را خانهي ما ميبرند
گفت جوحي را پدر ابله مشو گفت اي بابا نشانيها شنو
ني حصير و نه چراغ و نه طعام نه درش معمور و نه صحن و نه بام
ب : نمونهاي از ادبيات فرانسه
صاحب رستوراني طوطي خود را در جلو در ورودي رستوران ميآويزد رهگذران شوخطبع ، اين جمله را به طوطي ميآموزند:“ نوشيدني اين رستوران گوارا نيست” تكرار پيوستهي اين عبارت از جانب طوطي ، مشتريان مهمانسرا را
كاهش ميدهد وصاحب مهمانسرا از خشم ، طوطي را به آب مياندازد ، سپس دلش به حال طوطي ميسوزد و
او را از آب بيرون ميآورد و در كنار آتش ميگذارد تا پر وبالش را خشك كند . در همين هنگام ، برهاي به آب
ميافتد و طوطي خطاب به بره ميگويد: “ مگر تو هم گفتهاي كه نوشيدني اين رستوران گوارا نيست ؟”
( نيكلسون ، معتقد است كه داستان طوطي وبقال ،نخستين ماخذ شرقي است كه در ادبيات غرب راه يافته و
در فرهنگ عامه تاثير كردهاست ، احتمالا منظور وي همين حكايت فرانسوي است كه به داستان مولوي ،
شباهت فراوان دارد . )
در تهيهي اين مجموعه ، از منابع زير ، استفاده شدهاست
1) فرهنگ اصطلاحات ادبي : سيما داد
2) از صبا تا نيما (جلد 1و2 ) : يحي آرين پور
3) لغتنامهي دهخدا
4) فرهنگ معين
5) ماهنامهي ادبستان ، شمارههاي 35و47
6) مثنوي مولوي به تصحيح نيكلسون
7) شرح جامع مثنوي معنوي (دفتر اول ) : كريم زماني
8) سر ني (جلد 1و2 ) : عبدالحسين زرين كوب
9) فرهنگ لغات و تعبيرات مثنوي : سيد صادق گوهرين
10)زبان فارسي 5 عمومي چاپ 1378
11)زبان فارسي 5 تخصصي چاپ 1378
با آرزوي كاميابي براي همكاران ارجمند ،
نویسنده: حسن انصاري( ادبیات دشتستان )
مطالب مشابه :
کتاب راهنمای معلم زبان انگلیسی پایه هفتم
کتا ب راهنمای معلم "Teacher's Guide" در خصوص توضیح بخش های مختلف کتاب درسی زبان انگلیسی پایه هفتم و
راهنمای معلم کتاب زبان انگلیسی پایه هفتم
کتاب راهنمای معلم "Teacher's Guide" در خصوص توضیح بخش های مختلف کتاب درسی زبان انگلیسی پایه هفتم و
کتاب راهنمای معلم زبان انگلیسی پایه هفتم
زبان انگلیسی متوسطه 1 - کتاب راهنمای معلم زبان انگلیسی پایه هفتم - - زبان انگلیسی متوسطه 1
کتاب زبان انگلیسی پایه هفتم(راهنمای معلم ، کتاب دانشآموز و کتابکار)
کتاب راهنمای معلم "Teacher's Guide" در خصوص توضیح بخش های مختلف کتاب درسی زبان انگلیسی پایه هفتم و
دانلود کتابهای راهنمای تدریس معلمان پایه هفتم(متوسطه یک)
ندای علوم تجربی - دانلود کتابهای راهنمای تدریس معلمان پایه هفتم(متوسطه یک) - مطالب علمی جالب
راهنمای تدریس درس های چهارم و هفتم ادبیات فارسی (1) سال اول دبیرستان
ادبیات متوسطه - راهنمای تدریس درس های چهارم و هفتم ادبیات فارسی (1) سال اول دبیرستان - - ادبیات
برچسب :
راهنمای زبان هفتم