تنکابن استحقاق استانی شدن را دارد؟! - یادداشت حسن فلاح‌نژاد روزنامه نگار

تاریخ تنکابن (غرب مازندران)

تنکابن امروز شاید به یک شهرستان اطلاق می‌شود که بیش از چند شهر کوچک در اطراف خود ندارد اما تاریخ روشن آن می‌تواند ره‌آوردی را همراه داشته باشد که تاکنون کسی به آن فکر نکرده است. لذا نگاهی کوتاه به شکل‌گیری تنکابن می‌تواند بسیاری از ابهامات را برطرف کند. تنکا از هزار سال پیش در قله‌ای از کوه‌های منطقه به‌صورت قلعه‌ای اظهار وجود می‌کرد که به نوشته اولیاء الله آملی در سال ۷۸۹ ه‍.ق در اثر جنگ به آتش کشیده شد و بعد از آن در پایین همان قلعه شهری از نو بنا گردید که آن‌را تنکابن خواندند این شهر بعدها بلده و اندکی بعد در کنار آن شهری پا گرفت که خرم‌آباد نام گرفت، سال‌ها این مناطق مقر فرمانروائی علویان بوده و هر بار که مردم ساری و گرگان علویان را از حکومت خلع می‌کردند به روایت تاریخ گیلان و دیلمستان مرعشی که از جنگجویان و مورخین علویان محسوب می‌شود، با دلاوری‌ها و پایمردی‌های مردم تنکابن و دیلمیان بازپس گرفته و مجدداً علویان را حاکمیت بخشیده‌اند. و باز هم به روایت بسیاری از تواریخ همان دوره تنکابن خاک گیلان بوده و حدود حاکمیت آن  از شرق به رودخانه علمده (رویان) که مرز مشترک نور و کجور، از غرب به هوسم (رودسر فعلی) از جنوب به رودبار محمدزمانی، الموت، طالقان در قزوین و از شمال به دریای خزر محدود بود و این وضعیت تا دوره آغا محمدخان قاجار به نحوی که خواهد آمد، ادامه داشت و تنکابن به مرکزیت خرم‌آباد حاکم‌نشین و از دوران قاجار به‌صورت فرمانداری اظهار وجود کرده است. حدود سال‌های ۱۱۷۶ تا ۱۱۸۸ ه‍. ق. شخصی به‌نام مهدی بیک خلعتبری از اهالی همین منطقه  توسط کریم‌خان زند به حکومت تنکابن منصوب گردید. با مرگ کریم‌خان و یورش آغا محمدخان و برقراری حکومت قاجار، آغا محمدخان به سمت گیلان تاخت تا هدایت خان حاکم گیلان را که از پرداخت مالیات به حکومت مرکزی خودداری می‌کرد گوشمالی دهد. مهدی بیک با سیاست و کیاستی که داشت و می‌دانست آب رفته به جوی باز نمی‌گردد به استقبال شاه قاجار رفت و در رکاب او جهت سرکوبی هدایت خان به گیلان لشگر کشید و هدایت خان از حکومت خلع و کشته شد و چون مردم گیلان کینه مهدی بیک را به دل گرفته بودند به خواست مهدی بیک و حکم شاه قاجار بخش رودسر تا رویان از گیلان منتزع و بنام محال ثلاث زیر نظر حاکم تنکابن به امورات رسیدگی می‌شد که شرح تفصیلی ان در نوشتاری به قلم نویسنده این سطور تحت عنوان «آبادگران تاریخ معاصر» به رشته تحریر درآمده که انشااله به زودی به  زیور چاپ آراسته خواهد شد.

بایددانست که در سال ۱۳۲۶ ه‍. ق برابر با ۱۲۸۷ خورشیدی به خاطر ظلم و ستم و حکومت استبدادی محمدعلی شاه قاجار سپهدار تنکابنی (نتیجه مهدی‌بیک) که می‌دید مردم در اثر جنگ‌های مدام و حضور نیروهای بیگانه و قحط‌سالی در تنگدستی و درماندگی از گرسنگی در کوچه‌ها و خیابان‌ها می‌میرند و محمدعلی شاه حاضر به پذیرش مشروطه نیست و قدرت بیرون کردن قوای بیگانه را از ایران ندارد تبریز محل ماموریتش را ترک و به زادگاه خود تنکابن می‌آید و مشروطه‌خواهان و دلاوران تنکابنی دورش را می‌گیرند و مردم گیلان او را فرامی‌خوانند تا رهبریت مشروطه را به‌عهده بگیرد و دلاوران آذربایجان و بختیاری به او می‌پیوندند و به تهران حمله می‌کند و با وجودی که روس و انگلیس متفقاً از حکومت قاجار پشتیبانی می‌کردند محمدعلی شاه را خلع و حکومت مشروطه برقرار  می‌شود و تنکابن به‌عنوان مرکز جنبش مشروطیت در تاریخ بیادگار می‌ماند.

سخن کوتاه که تنکابن فعلی در دوره قاجار شهسوارک خوانده می‌شد و بخاطر کینه‌ای که رضاخان از روی حسادت به خاندان خلعتبری به‌خصوص سپهسالار تنکابنی (محمدولیخان خلعتبری) داشت و خرم‌آباد یا تنکابن سالیان دراز مقر حکومت این خاندان بود، در سال ۱۳۰۹ شهسوارک را آباد نام شهسوار بر آن نشست و مرکزیت تنکابن به شهسوار منتقل گردید و این تنها یک موضوع سیاسی بود که توسط رضاخان اعمال شد و بعد از انقلاب نیز به قصد بازیابی عظمت تاریخی تنکابن و یا هر مسئله دیگر که قصد ورود به آن‌را نداریم، نام تنکابن روی شهسوار سایه افکند!

گرچه در سال ۱۳۲۰ رودسر از مازندران جدا و به گیلان ملحق گردید اما تا سال ۱۳۳۸ که به شهرستان ارتقاء یافت همچنان به تنکابن تعلق داشت و امورات آن در این شهرستان انجام می‌گرفت. در سال ۱۳۲۵ نوشهر  با ارتقای به شهرستان  از تنکابن منتزع شد. و چالوس و کلاردشت در محدوده آن قرار گرفت و رامسر نیز در سال ۱۳۸۵ و عباس‌آباد در سال ۱۳۸۸ که بخش کوچکی از تنکابن بود جدائی خود را اعلام کرد.

چرا ساری مرکز استان شد؟!

تنکابن همپا و همزمان با رشت، ساری و گرگان در تاریخ ۱۹/۱۰/۱۳۱۶ حائز ترفیع شهرستان گردیده است.

بی شک از بسیاری جهات چه از نظر جمعیتی و چه از نظر آبادی ساری یا رشت ارجعیتی نسبت به تنکابن آن روز نداشتند و آنچه باعث انتخاب ساری به مرکزیت استان دوم گردید فاصله شهر‌های استان نسبت به ساری بود، آنروزها سمنان، گرگان‌، ترکمن‌صحرا، گنبد، مراوه‌تپه و... از این سو رودسر، اشکورات، چالوس، کلاردشت و ... همه خاک استان دوم محسوب می‌شدند، لذا حد میانه این فواصل باعث انتخاب ساری به‌عنوان مرکز استان مازندران یا استان دوم کشور شد و همانطور که دیدیم سمنان پس از چندی فرمانداری کل و بعد به استان تبدیل شد و پس از آن هم گرگان با نام استان جدیدی بنام گلستان اظهار وجود کرد و خط مرزی چندانی با ساری ندارد. اگر نگاهی گذرا به طبقه‌بندی شهرستان‌ها نسبت به تنکابن بیندازیم خواهیم دید که بندرانزلی به‌عنوان یک بندرگاه مهم که مرکز تجارت آسیای‌میانه و اروپا بود و روس‌ها برای تسلط به گیلان تمام تشکیلات و تأسیسات خود را در آنجا بنا نهاد بودند اما هفت سال بعد از تنکابن در سال ۱۳۲۳ عنوان شهرستان را گرفته است و در همان سال هشتپر (طوالش) و فومن نیز همزمان این امتیاز را کسب نموده‌اند و شهرهای بزرگی چون لاهیجان در سال ۱۳۲۴ حائز اهمیت دیده شده است و از شهرهای مازندران بابل قدیمی‌ترین شهر (بارفروش) در سال ۱۳۲۲ یعنی ۶ سال بعد از تنکابن ارتقای شهرستان یافته است و آمل در ۱۳۲۵ قائمشهر ۱۳۲۴ بهشهر ۱۳۳۳ این عناوین را کسب کرده‌اند و امروز تنکابن (غرب مازندران) و شهرستان‌های قدیمی مثل نوشهر را در خود جای داده که در سال ۱۳۲۵ عنوان شهرستان را دارا است و نور در سال ۱۳۳۹ این افتخار را دارد. تمامی غرب مازندران از پتانسیل و استعدادهای طبیعی و خدادادی و مردمی با تفکر و فرهنگ بالا برخوردار است و این سوال پیش می‌آید که چرا غرب استان با داشتن ۲ فرودگاه با کشش بالای پروازی، دارا بودن معاونت جنگلداری و سر جنگلداری کل، معاونت کل امور مالیاتی، معاونت دفتر فنی استانداری، داشتن دانشگاه‌های متعدد در رشته‌های مختلف، قهرمانان متعدد در رشته‌های مختلف ورزشی مهم‌تر از همه حدود ۲۶۲۰ شهید بزرگوار از یادگاران گرامی دوران دفاع مقدس که شهیدان بزرگواری چون شهید شیرودی و خلعتبری، شریف‌دینی و ابراهیمی‌ها و... را در کارنامه افتخارات خود دارد، ۶۹۸۰ جانباز که اکثر آن‌ها بالای پنجاه درصد جانبازی را دارند و ۵۴۸ آزاده سرافراز این خطه از شمال کشور، از افتخارات غرب مازندران (تنکابن) است. از گذشته تاکنون به‌طور سرانگشتی و به تحقیق بیش از ۳۸۰ نفر فقیه و عالم و روحانی، تاریخ نگار فرهیخته و اهل قلم و روزنامه‌نگار از بعد از انقلاب مشروطیت در تنکابن (غرب مازندران) حضور داشته و در سیاست کلان کشوری حضور و حدود سیصد و چهل نفر از آنان دارای تألیفات و رسالات دینی و فقه و اصول و شاعران بنام و عالمان دین بوده‌اند مثل علامه محمدبن‌سلیمان تنکابنی با بیش از ۲۴۰ جلد کتاب با عناوین مختلف * محمدتقی فلسفی تنکابنی سخنور نامی ایران با ۲۸ جلد و ۱۵ عنوان کتاب * محمدسراب تنکابنی با ۲۸ عنوان رساله و کتاب در امور دینی و نجوم و فلسفه و آداب * محمدکاظم تنکابنی با ۱۱ عنوان کتاب و رساله*محمدمهدی موسوی تنکابنی با ۵۵ عنوان کتاب و رساله و مسائل دینی و بسیاری دیگر از سلحشوران کشوری و لشگری و فرهیختگان کنونی که در رأس امور هستند و مشخصاً با پسوند تنکابنی، کجوری، نوری، کلاردشتی شناخته می‌شوند.

چه اتفاقی افتاده است؟!

«روزی ایران اسلامی ما دارای ۸ استان بودکه سن حقیر به آن گواهی دارد و تا سال۴۲ به ۱۳ استان و در سال ۴۴ به۱۶ استان افزایش یافته و اکنون ایران دارای ۳۱ استان است. اولاً باید پرسید ما به ایران بزرگ می‌اندیشیم، یا استان بزرگ؟ ایران به هر مقدار دارای استان‌های بیشتر باشد، بزرگتر جلوه‌گر خواهد شد یک روز در نزد جهانیان ایران عقب افتاده مینمود چون که ۸ استان بیشتر نداشت و یک حکومت دیکتاتوری بر آن حاکم بود و امروز عظمت و بزرگی آن به۳۱ استان بودن و دولت و حکومت مقتدر اسلامی و مردم غیرتمند آن است. جهانیان چه می‌گویند؟ استان‌های ایران کوچک هستند؟ یا خواهند گفت ایران به قدرت و عظمتی رسیده است که برای رفاه حال ملتش برنامه‌ریزی با چشم‌اندازی روشن دارد؟! آنهاییکه به هر چیزی ایراد می‌گیرند و تهمت و افتراء به‌دست اندرکاران دلسوز می زنند دو سال پیش شاهد جدائی استان خراسان به سه استان بودند؟ آیا آنان هیچوقت بنام یک مسئول و یا روزنامه‌نگار از قائنات یا از تربت حیدریه به کویر آن، به سمت شمال و جنوب حرکت کرده اند تا بدانند در قلب کویر چه روستاهائی وجود داشته و مردم آن چگونه زندگی می‌کردند و امروزه پس از تقسیمات کشوری در خراسان چگونه زندگی می‌کنند. مثلاً آن‌ها می‌دانند نیاسر، موسویه، مزارساقی،‌مزار حنبل و ... در کجاها قرار گرفته‌اند. آن‌ها با چندین روستا، در دل کویر با بیش از دویست کیلومتر راه با دومینی‌بوس لکنته تا قبل از استانی شدن آن منطقه برای خرید  و کارهای اداری به شهر و مرکز استان می‌آمدند که چندین روز طول می‌کشید واکنون بسیاری از مشکلات آن‌ها حل شده، اگر شهرت و وسعت و بزرگی یک استان نتواند باری از دوش مردم و مسئولان بردارد و تنها شکنجه و عذاب به بار بیاورد چه حسنی دارد؟ بزرگی مازندران زمانی نمایان می‌شود که مردم آن در بی‌نیازی زندگی کنند، آینده روشن و بی‌دغدغه داشته باشند، تقسیم کار، سرمایه، پیشرفت، همسانی، بین آحاد جامعه حاکم باشد.

اینکه ما بگوییم اگر استان مازندران به‌طور مستقل دارای دو مدیر توانمند باشدکه به مشکلات مردم حتی دولتمردان بهتر پاسخ بگویند، تجزیه‌طلب هستیم؟! اگر بگوییم بخاطر نزدیک شدن به مشکلات مردم منطقه نیازمند کم کردن فاصله‌ها هستیم جدائی طلبیم؟! من با صمیمیت می‌گویم اصلاً سیاسی نبوده‌ام و نیستم و از روی سیاسی چیزی نمی‌گویم ولی اگر کسی بخواهد جهت راهنمائی و پیشبرد اهداف اکثریت به‌صورت نماینده از طرف مردم دنباله کاری را بگیرد تشنه قدرت و مقام است؟! پس چرا انتخابات ریاست جمهوری می‌گذاریم. چرا انتخابات پارلمانی می‌گذاریم، چرا برای گردش کار مردم، انتخابات شوارها را برگزار می‌کنیم، آیا همه آن‌هایی که خود را کاندیدا می‌کنند به‌نظر کسانی که می‌گویند: «مسئولان ستاد پیگیری استانی شدن می‌خواهند پست ریاست بگیرند!» خائن و برای مقام ویژه تلاش می‌کنند!؟

کجای کار ما دچار مشکل است و ما به‌دنبال چه هستیم؟ اگر بگوییم تنکابن لیاقت آن‌را ندارد، حرفی بی‌معنا و منطق است، البته بگویم که وقتی نام تنکابن را می‌آورم مراد از تنکابن امروزی به مفهوم یک شهرستان نیست،‌تنکابن یعنی محال ثلاث، تنکابن یعنی از نور و محمود آباد گرفته تا کندوان، تنکابن یعنی نوشهر، چالوس،‌مرزن‌آباد، کجور، کلاردشت، خرم‌آباد، عباس‌آباد، رامسر، کلاچای حتی رودسر! چرا که نه!؟ اگر جدائی بد است چرا آن‌ها را ازما جدا کرد‌ه‌اند؟ اگر جدائی بد است کجا بودیم آن زمانی‌که به تحریک روس و انگلیس بلوچستان از ما جدا شد، ایروان، تاجیکستان، مرو و بسیاری از خاک ما را از ما جدا کردند، آن‌ها که خاک ما را به یغما بردند، مردم ما را به تحریک کشتند اموال ما را غارت کردند و هم‌اکنون نیز نقشه شوم آن‌ها دست از سر این آب و خاک برنمی‌دارد بیائید روشنگری کنید، تا دوباره قادر نباشند پاره تن ما را از ما جدا کنند، ایران عزیز اسلامی ما نباید تکه پاره شود، با اتحاد و همدلی، نباید اجازه دهیم از این بگومگوهای کوچک ما سوءاستفاده شود، استان ما با استقلال یافتن از پیکر میهن اسلامی ما جدا نمی‌شود، بلکه به بزرگی مازندران بزرگ که کشش و گنجایش آن‌را داشته است. فکر کنیم، نباید اجازه بدهیم با شکل‌گیری استان جدید در غرب مازندران ارتباطات فرهنگی و اجتماعی ما قطع شود مردم باید پیوندی ناگسستنی با یکدیگر داشته باشند نه در استان مازندران بلکه در همه استان‌ها در میان آحاد جامعه وظیفه ما قلم بدستان به مراتب سخت‌تر و سنگین‌تر است ما که نشریات ما به سایر استان‌ها می‌رود مگر برای تفرقه‌افکنی است؟ که حالا اگر غرب از شرق جدا شود باید به سوی هم سنگربندی کنیم؟ کشور ما دارای قانونی همسان و همگرا است، فرافکنی و فراجناحی به سود هیچکس نیست، تفرقه و تفرقه‌اندازی و نادیده گرفتن منافع ملی بسود دشمنان اسلام و انقلاب است. مگر مردم عزیز سمنان، با روی کار آمدن یک مدیر جدید بنام استاندار از ما بریده‌اند و یا ما دشمن آن‌ها هستیم، آن‌ها از فرهنگ ما گریزان هستند یا ما؟ طبیعی است هیچکدام با هم خصومت و دشمنی نداریم، فرهنگ آن‌ها فرهنگ ما، دین ما دین آن‌ها، حتی نزدیکی گویش و مهم‌تر از همه بقول شاعر «همدلی از همزبانی خوشتر است» ما همه از یک خاکیم، همه ایرانی هستیم، شماها که جنگ دیده‌اید! جبهه‌ رفته‌اید! آیا در جبهه و جنگ فقط مازندرانی‌های شرق و غرب بودند که بسوی دشمن یورش می‌بردند تا از مازندران دفاع کنند؟  یا آذری زبان هم بود؟ اصفهانی و شیرازی، عرب و لر و بلوچ هم بود، کرد  هم بود، ترکمن هم بود؟ نبودند!؟ این همدلی و هم‌آوائی بنام دین بود که دست تجاوز را قطع کرد و ناموس این آب و خاک را حفظ کرد، آیا اینها تجربه نبود!؟

چه اقدامی صورت گرفت ؟!

از قبل از انقلاب بخاطر بسیاری مسائل و مهم‌تر از همه بعد مسافت و عدم رسیدگی بموقع در انجام امور توسط مرکزنشینان استان مردم بفکر استانی جدید در غرب مازندران افتادند، بعضی‌ها حتی بفکر جدا شدن از مازندران و پیوستن مجدد به استان گیلان را در سر داشتند، چرا که فاصله مرکز استان گیلان با ۱۷۰ کیلومتر به تنکابن نزدیکتر از ۲۷۰  تا ۳۰۰ کیلومتر به مرکز استان مازندران بود و راه‌های گیلان به مراتب بهتر بود، اما عده‌ای تلاش کردند تا استانی جدید پا بگیرد و بیشتر هم این موضوع برمیگشت به گلایه و مشکلات مردمی که بارها و بارها باید از چهار صبح از رامسر و تنکابن حرکت می‌کردند وساعت ۹ صبح به ساری می‌رسیدند و باعدم حضور رئیس اداره یا مقام مسئول رسیدگی‌کننده به پرونده خود مواجهه می‌شدند و دست از پا درازتر شب هنگام به شهرشان می‌رسیدند و اگر این افراد روستایی بودند، شب را باید یا در شهر زیر دیواری سر می‌کردند ویا اگر قهوه‌خانه‌ای آن‌ها را می‌پذیرفت در قهوه‌خانه‌ می‌خوابیدند و یا پیاده راه پرخطر جنگل و کوهستان را در پیش می‌گرفتند و این عمل بارها و بارها اتفاق افتاده بود که بعضی‌ها از روی غیرت و خدمت آستین‌ها را بالا زدند و به خواست آنان لبیک گفتند و این حرکت قبل از انقلاب شکوهمند مردم ایران اتفاق افتاد و دیدیم که نه پیشگامان این حرکت مثل آقایان کیومرث فقیه و سیدجعفر میرعباسی به استانداری این استان جدید منسوب شدند و نه کسانی که بعد از آن‌ها دنباله کار را گرفتند! تصور هم این نیست که جانشینان این عزیزان به قصد دریافت مقام، استانداری و فرمانداری استان جدید تلاش می‌کنند و تشنه مقام و منزلتی هستند که توان آن‌را نداشته باشند. ولی به راستی اگر کسی پیدا شود، که سالم باشد، استعداد داشته باشد، کارآئی داشته باشد،‌ جنبه داشته باشد، برای اسلام و ایران و مردم خدمتگذار باشد و دست‌اندرکار پیگیری استانی شدن غرب مازندران هم باشد و حق او هم باشد و مورد تأیید وزارت کشور، چرا که نشود!؟ مگر هدف غیر از خدمت کردن است؟! این تهمت که هرکس برای هر حرکتی قدمی برمی‌دارد در سر اندیشه قدرت‌طلبی دارد و به‌دنبال مقام و حقوق بیشتر و خالی کردن جیب مردم است از تفکراتی است که با قانون دوران اینترنت و تشکیلات انفورماتیکی جور درنمی‌آید. گذشت روزگارانی که ما پا به سن گذاشته‌ها با ۵ شاهی و ده‌شاهی و یک قران برای خرید به بازار می‌رفتیم و بادست پر به منزل می‌آمدیم، برنج خرواری ۱۵ قرآن بود اکنون برنج کیلوئی ۴ هزار تومان است، زمانی نه چندان دور پدرم ۶ هکتار زمین را به ۲۰۰ تومان فروخت و اکنون زمین متری ۲۰۰ هزار تومان است، مردم دارای تفکر بالا هستند اگر ما برای فریب مردم قلم فرسائی کنیم آنان فریب اینگونه نوشتار عوام‌فریبانه را نخواهند خورد، این مردم هستند که تعیین تکلیف می‌کنند، نه افراد فرصت‌طلب و تا آنجا که صاحب این قلم، مسئولان پیگیر این امر را می‌شناسد نه نیاز به پست و مقام دارند و نه فرصت‌طلب هستند که استانی پا بگیرد و آن‌ها پست مدیریتی را تصاحب کنند.

پس چه بهتر که به این موضوع خوشبینانه بنگریم و از آینده وحشت نکنیم.

اگر که مسئولان کشوری بخواهند از جهات فرهنگی، نظامی، سیاسی، اقتصادی به منطقه مسلط باشند باید که مستقل باشیم، باید توانمند باشیم و باید استانی دیگر در سرزمین پهناور مازندران شکل بگیرد و این امر بر هیچ سیاستمداری پوشیده نیست و از بعد از انقلاب شکوهمند اسلامی سیاستمداران استانی و کشوری نیز بر این امر صحه گذارده‌اند. و ما به گوشه‌ای از آن‌ها اشاره خواهیم کرد. * در سال ۵۸ توسط خانم‌ها طاهره ابراهیمی و زهراه یاحقی و آقایان رضا مسعودی و حبیب‌اله قلی‌زاده طی صورت‌جلسه‌ای از مدیر کل تقسیمات کشوری خواستند تا شهسوار آن روز به‌عنوان استان جدید در غرب مازندران شناخته شود و نامه آن سازمان به امضای آقای احمد نوربخش طی شماره ۵۳/۱۰۲۸۶- ۵/۱۰/۸۵ به جهت مطالعه و بررسی دقیق‌تر و تنظیم لایحه قانونی به فرمانداری ارسال شده است. * در ۲۷ تیرماه ۶۲ روزنامه کیهان از قول اله‌بداشتی نماینده وقت مردم نوشهر وچالوس آن زمان نوشت: منطقه غرب استان به‌صورت یک استان مستقل خواهد شد. و اضافه کرد که وزارت کشور مأمور اجرای آن است که در آینده تصویب خواهد شد. * در مورخ ۲۶/۱۰/۷۵ صورت جلسه‌ای دال بر ایجاد استانی تحت عنوان شمال مرکزی توسط نمایندگان منطقه به وزیر کشور جناب آقای علیمحمد بشارتی نوشتند که امضای آقایان محمدمهدی رهبری املشی نماینده مردم رودسر- جعفرقلی راهب نماینده مردم تنکابن و رامسر- یداله طاهر‌نژاد نماینده مردم نوشهر و چالوس در پای نامه مزین گردیده است. * نامه آقای علی محقر معاون حقوقی و امور مجلس به معاون امور سیاسی وزارت کشور به پیوست تصویر نامه شماره ۲۲۰/۱/ش -۸/۶/۷۹ به آقای صابری نماینده مردم تنکابن و رامسر و ضمایم مربوط در خصوص تأسیس استانی مستقل در غرب مازندران * نامه معاون حقوقی و امور مجلس به آقای مهندس راهب در همین خصوص از طرف تقسیمات کشوری که به استانداری مازندران طی شماره ۶۲/۱/۸۱۶۸ – ۱۳/۱۰/۷۷ ارسال و ارجاع به نامه شماره ۱۹۵۵۹/۸۵- ۸/۹/۷۷ گردیده است و بعد از آن نشریات محلی گزارشات پی‌درپی این جریان را درج کرده‌اند از جمله * پیک سبز شماره ۱۲ چهارشنبه ۲۱/۳/۸۲ از قول صابری نماینده تنکابن و رامسر طرح تشکیل استان خزر را اعلام نمود و همین نشریه در شماره ۱۴۲ شنبه ۹/۲/۸۵ خواسته علما و روحانیون چالوس از رئیس جمهور را که همانا استانی شدن غرب مازندران را طلب کرده بودند درج نموده  است. * هفته‌نامه نگاه مردم در شماره ۲۶۸ شنبه ۲۹/۷/۸۵ خود سخنان آقای دکتر محسنی نماینده پرتلاش نوشهر و چالوس را که با تأکید بر ضرورت تأسیس استان مستقل در غرب مازندران، مرکزیت استان ساری را زیر سوال برد و گفت: با توجه به جدائی گلستان دیگر توجیهی پذیرفته نیست. * گفته شد که حاج احمد نوری نماینده مجلس نیز با طرح استانی شدن غرب مخالف هستند نگاه کنیم به هفته‌نامه ساحل سبز شماره ۱۲۴ شنبه ۹ آذر ۸۷ که گفته‌اند: استان شدن غرب مازندران حرفی منطقی است. یک حرف منطقی و قابل دفاع. * حاج احمد ناطق‌نوری نماینده مردم نور و محمود‌آباد که خود درهمایش استانی شدن در شهرستان نوشهر سالن همایش‌های بندر شرکت کرده بود به خبرنگار طاهر که در شماره ۹۷ صحفه ۸ مورخ ۲۵/۳/۸۷ این هفته‌نامه درج گردیده است، در این خصوص می‌گویند: باید تلاش کنیم تا این هدف را محقق کنیم و ما نیز باید از هم اکنون در تدوین برنامه پنجم سهم وچشم‌انداز توسعه استان جدید را مشخص نمائیم. * ایضاً آقای ناطق‌نوری در شورای برنامه‌ریزی شهرستان محمود‌آباد اظهار داشتند: در نشستی که با نمایندگان غرب مازندران در مجلس خواهیم داشت درباره ضرورت تأسیس استانی مستقل در غرب مازندران رایزنی خواهیم کرد و اضافه کرده‌اند: چرا استاندارای مازندران به غرب استان همچون شرق استان نگاه نمی‌کند، خیلی از برنامه‌های غرب استان انجام نشده است، از این رو ما باید در فکر تأسیس استانی مستقل باشیم و این کار را خواهیم کرد. این مطالب نیز در نشریه هفتگی پیک خزر شماره ۵۷۴ چهارشنبه ۴/۲/۸۷ درج گردیده است. * هفته‌نامه واکنش نیز در شماره ۲۸۲ چهارشنبه ۶ آذر ماه ۸۷ از قول آقای دکتر محسنی در همایش کلاردشت در همین رابطه نوشت: به‌صورت جدی به‌دنبال استانی شدن غرب مازندران باشیم و مسایل عمرانی و مسایل دیگر را در زیر مجموعه این درخواست داشته باشیم. *ودیگر اینکه آقای نعمت‌زاده عضو مجمع نمایندگان استان مازندران در گفتگو با خبرنگار ایلنا و هفته‌نامه طلای سبز شماره ۷۸ سه‌شنبه ۲۱ آذر ماه ۸۵ اظهار داشته است: استان مازندران بدون لحاظ فاکتور جمعیت، قابلیت تبدیل شدن به دو استان را دارد و تأکید رئیس جمهور به افزایش جمعیت برای این امر شوخی بوده است. مردم و مسئولان مدت‌ها است که پیگیر آن هستند تا غرب مازندران از نور تا رامسر به یک استان مستقل تبدیل شود. با توجه به شرایط موجود در این قسمت از مازندران حتی اگر جمعیت هم کم باشد، قابلیت استان شدن وجود دارد و اگر جمعیت ناکافی باشد می‌توان از شرق گیلان نیز از مسئولان برای احراز شرایط کمک گرفت. آقای محسن رضائی در تاریخ ۱۶/۳/۸۸ در مراغه و مهاباد اعلام نمود که: کشور ظرفیت رسیدن به ۵۰ استان را دارد با این همه کارشناسی و اعلام نظر سیاسیون کشوری و استانی ما چگونه می‌توانیم بدون نظر کارشناسی استاندار سخت‌کوش مازندران و فرماندار پر تلاش تنکابن یا سایر مسئولان دلسوز و زحمتکش را زیر سوال ببریم آیا ما حق داریم تخریب شخصیت افرادی را سر لوحه کارمان قرار دهیم که هر کدام به گونه‌ای می‌کوشند حیثیت نظام را حفظ کنند و حدالقمدور می‌کوشند مردم را راضی نگهدارند تا آرامش جامعه برقرار گردد؟!

سود شما در خطر است!!

اینکه بنشینیم و همدیگر را محکوم کنیم و سیاسی بازی دربیاوریم کار درستی نیست و اسلام نیز این امر را نکوهش می‌کند، که تهمت بزنیم، نادانسته همدیگر را محکوم کنیم، دروغ بگوییم و دیگران را بفریبیم و فریاد بزنیم: از آنجا که سود و زیان خود را در خطر می‌بینید می‌خواهید بخشی از بدنه یک استان را جدا کنید، می‌خواهید پست مدیریتی بگیرید و یا از این سوی عده‌ای بگویند، شرق استانی‌ها بخاطر اینکه منافع خود را در خطر می‌بینند و می‌خواهند از پتانسیل‌ها و بودجه غرب استان سود ببرند و اگر در اینجا استانی جدید پا بگیرد آن‌ها دیگر نخواهند توانست حقوق این بخش از استان را زیرورو کنند، اصولاً این نوع تفکرات به جامعه ما، به شعور ما، به صداقت و پاکی مسئولان دلسوز لطمه می‌زند و آن‌ها را از رسیدگی به امور باز می‌دارد.

ولی با نگاهی گذرا اگر بخواهیم پاسخی به بهانه‌گیر‌ی‌های بعضی از مسئولان و قلم‌بدستان بدهیم باید از قول مردم بگوییم:

*به نشریات مازندران نگاهی بیندازید، درآمد بسیاری از آن‌ها از غرب استان تأمین می‌شود، رپورتاژها و آگهی‌ها همه از جانب غرب فرستاده می‌شود، اما اخبار و سایر گزارشاتی که درآمدزا نیستند از بخش شرق استان گزارش می‌شود.

*صدا و سیما تمام هم و غمش را به شرق استان معطوف کرده و به دورترین نقاط روستاها رفته اما از غرب خبری نیست و با انتقادات بسیاری که از صدا و سیما شده، یکبار برنامه رادیویی و اخیراً نیز یکبار در یکی از روستاهای شهرستان عباس‌آباد برنامه‌ای را به اجراء گذاشته است.

نگارنده یکبار به جناب آقای حمیدی مدیرکل صدا و سیما گفتم، آقا شما آنقدر به غرب استان بی‌مهری می‌کنیدکه مردم تقاضا دارند پسوند «کلا» را به تنکابن اضافه کنیم شایدبخاطر نام تنکابن کلا، هم شده نگاه شما به این سو معطوف شود.

*از آنجا که مدیران ارشد غرب استان باید جیره‌خوار شرق استان باشند، بخاطر خوش خدمتی بودجه ردیف‌ها را هزینه نمی‌کنند و یا اندک هزینه‌ای می‌کنند و بقیه را به‌علت عدم جذب به استان عودت می‌دهند و این امر لطمه جبران‌ناپذیری به بخش‌های مختلف بهداشتی، درمانی، فرهنگی، هنری، محیط زیست، مناطق توریستی و... می‌زند و اگر مدیر دلسوزی هم بخواهد بودجه واگذاری را هزینه کند باید توضیح بدهد که چرا دیگران زیاد آوردند و شما کم!؟

*یک مورد کوچک از سرمایه غرب مازندران که به مرکز آن انتقال می‌یابد و مردم این بخش از استان از بهره آن بی‌نصیب هستند و شاید بی‌خبر! موضوع صید و تکثیر ماهیان و استخوانی و آزاد است ظاهراً با در نظر گرفتن ۶ رودخانه مازندران که سه‌تای آن در غرب و ۳ تای آن در شرق قرار دارد امّا باید متذکر شد که استیصال بذر در غرب از رودخانه‌های نسارود، شیرود، چشمه‌کیله، ولی‌آباد، عباس‌آباد، اسبچین، سردآبرود و چالوس انجام می‌گیرد و بدنیست بدانید که در سال تنها از رودخانه شیرود حدود ۵/۴ تن تخم‌ماهی و در بقیه رودخانه‌های استان در شرق ۵/۱ تن استیصال می‌گردد و بد نیست بدانیت که تنها در سال ۸۹ مقدار ۱۰۷ میلیون قطعه بچه ماهی سفید در منطقه غرب بارور گردیده که سهم ما از این مقدار ۳۱ میلیون قطعه و سهم شرق‌نشینان ۷۶ میلیون قطعه بوده است. (بدیگرسخن به اضافه ۱۴ میلیون قطعه یعنی حدود دو برابر ونیم نصیب مرکز نشینان استانی شده است)، مرکز شهید باهنر کلاردشت با بازسازی ذخایر آزاد ماهیان و تکثیر در کل استان‌های ساحلی به‌عنوان تنها مرکز تکثیر و پرورش بیش از ۶۰ درصد ماهی قزل‌آلا به‌عنوان دومین تولید کننده قزل‌آلا در کشور محسوب می‌شود که در تنکابن و چالوس انجام می‌گیرد. که آن هم به روش بالا در اختیار استان است.

*شاید این عزیزان شرق‌نشین تصور می‌کنند که دوره قاجار یا اوائل دوره پهلوی  است که اگر خواسته باشیم از تهران به کرج بیاییم باید از قوای روس وانگلیس باشپورت بگیریم؟! و بعضی‌ها می‌ترسند برای سفر به استان غربی باید  در صف باشپورت گرفتار شوند! ما دیدیم  سمنان و گلستان دارای مدیریت جدید استانی شدند، اما  مردم آن از ما نبریده‌اند. و همین چند روز پیش هم سمنانی‌های عزیز با برداران رامسری همفکری برادرانه داشتند و نجوای با هم بودن را سر دادند و این شوق مردم ایران است.

* هر روز زوزه اره موتوری‌ها در جنگل‌های دوهزار و سه‌هزار و جنت‌رودبار گوش عابران را عذاب می‌دهد اما از چوب و محصول آن کسی آگاهی ندارد که به کجا می‌رود و معلوم نیست که عواید آن در کجا هزینه می‌شود! و بسیاری دیگر

بعضی از نشریات ناآگاهانه نوشتند!

بعد از آخرین همایش استانی شدن بعضی از نشریات با تحلیل و تفسیر نادرست و ناآگاهانه اظهار داشتند که روزی شوروی سابق قدرتی برای خود بوده که جمهوری‌های تازه استقلال یافته مثل قزاقستان و ارمنستان و .... در اقتدار کامل بودند و امروز که از شوروی جدا شده‌اند قدرتی به حساب نمی‌آیند؛ اولاً این مناطق تا قبل از فروپاشی با زور سرنیزه نگه‌داشته شده و درچهار دیواری استبداد و دیکتاتوری محبوس بودند، هرگونه ارتباط آن‌ها با خارج قطع بود و با همه‌ی هیاهو، ببرهای پوشالی مثل آمریکا و شوروی سابق و با همه‌ی تعاریف از پیشرفت و تکنولوژی آن‌ها که دهان پرکن برای بعضی‌هاست! مردان آنجا به کار اجباری می‌رفتند و زنان باید خرجینی به پشت می‌گرفتند و دنبال  پهن گاو و گوسفند ‌‌بودند تا پشکل آن‌ها را در خرجین جمع‌آوری و برای سوخت زمستانی تلمبار نمایند و این مثال اصلا و ابدا قابل مثال زدن برای تشکیل استان‌های جدید مناسب نبود و قیاس‌آن با مردم سرافراز ایران مطابقت نداشت و با این‌همه می‌بینیم که پس از فروپاشی آن‌ها برای خود صاحب استقلال هستند و در تصمیم‌گیری‌های سرزمین خود آزاد و سود مردم خود را جستجو می‌کنند و این از ناآگاهی نویسندگان اینگونه قلم بدستان حکایت دارد به هیچ وجه استقلال استانی مستقل در این بخش به مفهوم جدائی آن از کشور نیست همانطور که در سال گذشته جدائی بخشی از استان تهران را تحت نام استان البرز شاهد بودیم که فاصله چندانی با تهران ندارد و اتوبوس‌های واحد و مترو نیز هر ساعت به آن وارد و خارج می‌شدند و هر دو شهر را بطور یکسان سرویس‌دهی می‌کردند! بنابراین مردم تنکابن سخت پیگیر استانی شدن توسط نمایندگان ستادپیگیری، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و نمایندگان ولی فقیه و امامان جماعت از طریق طی مراحل قانونی هستند و در همایش ضرورت استانی شدن غرب مازندران بر خلاف گفته‌ها و نوشته‌ها مردم بسیاری از این همایش‌ استقبال کردند، بامید آن روز که مردم به آرزوی خود برسند. / قلم نواز

 

منابع

- مازندران و استرآباد - رابینو

- تاریخ رویان  - اولیاء اله آملی

- تاریخ هیجده ساله آذربایجان- احمد کسروی

- تاریخ گیلان و دیلمستان – سیدظهیرالدین مرعشی

- گیلان در جنبش مشروطیت- ابراهیم فخرائی

- تاریخ جامع تنکابن – صمصام‌الدین علامه

- تاریخ تنکابن – علی‌اصغر یوسفی‌نیا

- نام‌ها و نام‌آوران مازندران غربی- علی‌اصغر یوسفی‌نیا- بوالحسن‌واعظی تنکابنی

- نگاهی همه سویه به تنکابن- دکتر مشایخی

- اسناد موجود در وزارت کشور


منبع استان جديد


مطالب مشابه :


حضور رهبر معظم انقلاب در منزل شهیدان رضایی نژاد و احمدی + عکس

حضور رهبر معظم انقلاب در منزل شهیدان رضایی نژاد و احمدی + عکس کربلایی محسن فلاح.




عکس های یادگاری :

از جمله شهیدان کریم داود فلاح نژاد درخواست به منزل مرحوم حاج




سالگرد شهادت شهدای حماسه هویزه گرامی باد

شهید حسن فلاح نژاد پهلوان نژاد فتاحی درکنارحاج شیخ حسن انصاریان در منزل شهید




تنکابن استحقاق استانی شدن را دارد؟! - یادداشت حسن فلاح‌نژاد روزنامه نگار

یادداشت حسن فلاحنژاد مقدس که شهیدان بزرگواری پر به منزل می‌آمدیم




سخنان آیت الله خامنه ای در مورد دفاع مقدس و منزلت شهید

فداکاری شهیدان و گذشت خانواده ها و خودشان به این آخر منزل می فلاح ازشهدای




شهيد رحيم عبدلی

یاد شهیدان و رزمندگان دفاع شهيد علي اصغر فلاح يك روز سراسيمه به منزل آمد و گفت براي كمك




آشنایی با مداح اهل بیت رضا ایزدی

افتخارم این است که برادر 2 شهید هستم؛ شهیدان علی و حسن رضا فلاح در منزل استاد




سه شهید عزیز

شهيد علي اصغر فلاح شهیدان محمد در ضمن به شماره تلفن 5463 تلفن بزنيد منزل غلامرضا




آشنایی با مداح اهل بیت حاج علی مالکی نژاد

به نام خدا، به یاد خدا، برای خدا، بیاد شهیدان و استاد حاج غلامرضا فلاح آمدم منزل و دیدم




برچسب :