تبلیغ در مناطق مرزی، محروم و اهل سنت: نکاتی برای گروههای تبلیغی
متأسفانه در کشور ما، مردم سنى مذهب و حتی شیعه ساکن در مناطق مرزى و محروم از تبلیغات سعودیانِ وهابی در امان نماندهاند و این مسأله در دهه اخیر، پس از پیروزى انقلاب اسلامى تشدید شده است. گزارشهای فراوانی در رسانهها آمده است که در برخی مدارس علمیه اهل سنت، کتابهاى ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهّاب، به صورت آشکارا براى طلاب تدریس و دیگر کتابهاى وهابیان، به صورت اهدایى میان طلاب و روحانیان منطقه توزیع مىشود. این مناطق به دلیل نزدیک بودن به کشورهاى همسایه به ویژه کشورهای خلیج فارس و شنیدن و دیدن صدا و تصویر رادیوها و تلویزیونهاى منطقه، که آیین وهابیت را تبلیغ و از نظام شیعى حاکم بر ایران اسلامى انتقاد و بدگویى مىکنند، نیز مردم مناطق مرزی در معرض آسیب و حتى خطر گرایش قرار دارند. از سویی جریان وهابيت از سالها پيش، عمده توجهات خود را به شهرهاي جنوبي و سپس مرزی و مناطق محروم کشور با محوريت اهل تسنن معطوف کرده بودند، اين بار با هجوم به مناطق شيعهنشين مانند ايلام و خرمشهر و... با هزينه کردنهای ميلياردي درصدد جذب مردم فقير و شيعيان مقيم اين شهرها هستند. آنها بر همين اساس، بدون دريافت ضمانتهاي سفت و سخت بانکي و در کمترين زمان ممکن، وام خريد خودرو به اهالي منطقه ميدهند. همچنين، در موعد بازپرداخت وام نيز در صورت نداشتن اقساط معوقه، سرمايهداران وهابي به وام گيرندگان اعلام ميکنند که خانواده شما واجبتر است و ابتدا خرجهاي ضروري خود را جدا نمائيد و در صورتي که مبلغي باقي ماند با آن اقساط خود را پرداخت نمائيد! گزارش از این نوع فعالیتهای وهابیت در مناطق مرزی و محروم فراوان است...
***
الآن گروههای مختلفی از طلاب و روحانیون، در مناطق محروم، مرزی و همچنین مناطقی که شیعیان با اهل سنت زندگی میکنند، فعالیت میکنند که عمدتاً در مرزهای کشور، جنوب، جنوب شرق، شرق، شمال شرق و شمال غرب و غرب کشور فعالند. در این نوشتار به برخی از مهمترین نکات برای این گروههای علمی ـ تبلیغی اشاره میکنیم.
1. مخاطبان مشخص و اولویتهای معین
لازمه فعالیت در این حوزه این است که گروههای تبلیغی ـ علمی ما، ابتدا مخاطبان هدف و همچنین اولویتهای خود را مشخص کنیم و براساس آن برنامهریزی کنیم. بدین صورت که رویکرد ما چیست؟ آیا رویکرد ما تبلیغی است یا علمی؟ مخاطبان هدف ما، حوزویان و مبلغان فعال مناطق مرزی و سنینشین حوزههای علمیه هستند یا پاسخ به شبهات وهابیت و بحثهای علمی با علمای اهل سنت یا تبلیغ برای شیعیانی که در آن مناطق زندگی میکنند؟ اولویت ما هر کدام باشند برنامهریزی ما تغییر خواهد کرد. لذا ضروری است که مخاطبان هدف و اولویتهای خودمان را بدانیم.
2. شناسایی فعالان و گروههای مرجع
ما هر اولویت و رویکردی درباره فعالیت داشته باشیم، شناسایی فعالان و گروههای مرجع در آن حوزه ضروری است. فرض کنیم اولویت ما بحث تبلیغی باشد، گام اول باید شناسایی فعالان و گروههای مرجع آن منطقه است ـ چه شیعه و چه سنی ـ که در زمینه فعالیت ما در منطقه میتوانند تأثیرگذار باشند. شیعه از این جهت که بتواند تبلیغ تشیع بکند و به سئوالات و شبهات وهابیت و اهل سنت منطقه جواب بدهد. جوانان شیعه در منطقه هم اگر سئوال یا شبههای داشتند، بتوانند از آن افراد بپرسند و شناسایی فعالان اهل سنت منطقه، هم از این نظر که نظرشان درباره نظام اسلامی چیست؟ آیا دیدگاه مثبت دارند یا منفی؟ اگر معترض یا مخالفند، خواستهها و دغدغهها و اعتراضاتیشان چیست؟ یا اینکه چه مباحثی را در بین پیروان خود مطرح میکنند؟ آیا خودشان صاحب نظرند یا اینکه از جاهای دیگر، مثلاً زاهدان، عربستان، پاکستان، امارات و... حمایت فکری میشوند؟ خلاصه اینکه محیط فعالیت خودمان را دقیق شناسایی کنیم.
3. یافتن نیروها و گروههای همسو
نکته بعدی اینکه به دنبال نیروها و گروههای همسو باشیم. مثلاً در بین اهالی شیعه یا سنی منطقه، به دنبال نیروهای نزدیک و همسو با خودمان باشیم. حتی در بین اهل سنت منطقه، نیروهایی که به ما گرایش دارند یا نیروهایی که علیه ما نیستند و از سویی دیگر، افراطی و تکفیری نیستند، شناسایی کنیم. سوم اینکه نیروهای افراطی یا روستاهای متعصب منطقه ـ که ممکن است علیه ما دست به اقدامات عملی بزنند ـ را بدانیم. لذا میتوان، اهل شیعه و اهل سنت منطقه را به طیفها و دستههایی تقسیمبندی نمود: مثلاً سفید، خاکستری و سیاه. همه را به یک چشم نبینیم. چه بسا اهل سنتی باشد که در راه تبلیغ معارف اسلامی، بیشتر از یک شیعه مدعی، به ما کمک کند و بستر را برای ما فراهم کند. یافتن نیروهای همسو و توجیه در منطقه فواید زیادی دارد از جمله اینکه هم خودمان و هم مبلغان بعدی که از طرف گروه به منطقه میروند، میدانند که باید با چه طیفهایی بیشتر کار کنند. شاید فکر کنید این نوع دستهبندیها خیلی ریز و جزئی است و به درد نمیخورد و در فضای واقع نمیخواند، اما اینگونه فکر کردن، اشتباه است. چرا که اگر ما مخاطبان اصلی خود، دغدغهها، سئوالات و نیازهای آنها را نشناسیم، نمیتوانیم فعالیت موثر و مثبت و ماندگاری در منطقه داشته باشیم.
4. باور نظری و عملی به وحدت اسلامی و نظریه تقریب مذاهب اسلامی
نکته بعدی، مسأله وحدت اسلامی و نظریه تقریب مذاهب اسلامی و باور داشتن به آنهاست. خیلی از گروههای تبلیغی و فرهنگی و مبلغان در این مناطق، ممکن است این مسأله وحدت اسلامی را قبول نداشته باشند و حداکثر این که آن را امری سیاسی بدانند. سرشماری موردی نشان داده است که غالب مبلغان در این مناطق، یا اعتقادی به مسأله وحدت شیعه و سنی ندارند یا اینکه به این مسأله، به صورت یک امر تشریفاتی نگاه میکنند و آن را یک راهکار مناسب و جدی نمیدانند. البته قبول داریم برخی از این داعیهداران تقریب و نظریه وحدت، نظرات افراطی و ناقصی مطرح کردند که سخنان نسنجیده آنها، اصلاً این ایده را زیر سئوال برده است. همچنان که میگویند دفاع بد، بدترین حمله و ضربه است، متأسفانه برخی از این داعیهداران و طرفداران تقریب هم اینگونه عمل کردند. متأسفانه حرفهای نسنجیده و غیردقیق آنها، باعث شد که سئوالات و نگرانیهای زیادی در ذهن طلاب و علمای حوزه پیش بیاید که این تقریب و طرفداران وحدت میخواهند چه کار بکنند. از سویی دیگر باید فعالیتهای تقریبی آیتالله محسنی در افغانستان، آیتالله سیستانی در عراق و مرحوم علامه فضلالله(ره) در لبنان را ببینیم که چقدر توانستند برای شیعیان کشورهای خودشان کار کنند، خصوصاً آیتالله محسنی که در افغانستان فعالیتهای قابل تقدیر بسیاری انجام داد.[1] الآن هم آیتالله تسخیری، دبیرکل مجمع تقریب مذاهب اسلامی و دیگر شخصیتها مانند استاد سید هادی خسروشاهی، آیتالله شیخ محسن اراکی (رئیس مجمع الفکر الاسلامی و رئیس پیشین مرکز اسلامی انگلیس)، حجتالاسلام احمد مبلغی، حجتالاسلام سید ابوالحسن نواب (رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب) و... هم از چهرههای شناخته شده و معتدل این جریان هستند، که باید از نظرات و تجربیات آنها استفاده بیشتری شود. شاید به برخی نظرات آنها منتقد باشیم و انتقادات ما هم بجا باشند، اما دلیلی بر ترک ارتباط و همفکری با آنها نمیشود. خلاصه حرفم این است که این گروهها و مبلغان، منکر اصل تقریب و وحدت اسلامی نباشند. چراکه تقریب مذاهب و وحدت، مراتب و مراحلی دارد، که گروههای تبلیغی یا علمی میتوانند به مراتبی را که اشتباه است، انتقاد کنند، نه اینکه چون به برخی از مواد آن انتقاد دارند، اصل ایده را زیر سئوال ببرند.
بارها از مبلغان دلسوز و مجرب این مناطق شنیدم که میگفتند اگر این علمایی که گرایش ضد تقریبی دارند و به اصطلاح یک شیعه خالص هستند، اگر یک سال نه، فقط شش ماه در آن مناطق و با مردم زندگی میکردند، از خیلی از رویکردها و شیوههای خویش در این مناطق دست برمیداشتند و برای حفظ و گسترش تشیع و از سویی جلوگیری از فعالیتهای وهابیت در منطقه، راههای معقولتری استفاده میکردند. چراکه زندگی با آن مردم و آشنایی نزدیک با مشکلات و چالشهای آنها ـ چه شیعه و چه سنی ـ آنها را به تغییر رویه و اتخاذ رویکردهای معقولتر وامیداشت. این عرصه، آزمودنی است و کافی یک سری از آن علما و فضلای حوزه علمیه قم، مشهد و اصفهان یک سالی در آن مناطق و با مردم زندگی میکردند.
5. ارتباط با مراکز علمی، آموزشی و دانشجویی منطقه
نکته پنجم، ارتباط با مراکز علمی، آموزشی و دانشجویی ـ چه شیعه و چه اهل سنت ـ برای کاهش مشکلات مردم آن منطقه است. متأسفانه ما فکر میکنیم اهل سنت منطقه از ورود ما به مساجد و مجامعشان برای پیگیری و رفع مشکلات ممانعت به عمل میآورد، در حالی که اینگونه نیست و این تصور ما باطل است و اگر مواردی هم بود که مخالفت کرده باشند، باید در شیوهها و حتی نیات و اهداف ارتباط خودمان هم تجدیدنظر میکردیم.
یکی از مخاطبان اصلی این گروهها، طلاب، دانشآموزان، دانشجویان، جوانان و کارمندان منطقه هستند که اگر اینها توجیه باشند، قطعاً خیلی از آن اتفاقات ناگوار نمیافتد و عرصه بر فعالیتهای گرووهای وهابی تنگ میشود. متأسفانه دانشآموزان، جوانان و دانشجویان شیعه آن مناطق آن چندان که باید از معارف اسلامی توشه نگرفتند، لذا باید برای تعمیق معرفت دینی و شیعی آنها برنامهریزی داشت. خیلی از حرفهایی که گروههای تبلیغی و فرهنگی، نمیتوانند به مولویها و اهل سنت همسو با وهابیت یا تحت تأثیر رسانههای وهابیت و ضد انقلاب بگویند، آن عده میتوانند به شیوههای مختلف، جواب سئوالات، شبههها و انتقادات آنها را بگویند.
از آنجایی که گروههای وهابی و ضدانقلاب، حتی برای طلاب، روحانیون و حتی علما و ائمه جماعات منطقه برنامه دارند و برای جذب و همسو کردنشان تلاش میکنند، ما از نیروهای خودی غفلت میکنیم. کتابخانههای مدارس یا دانشگاههای منطقه، کتابهای ضروری و مناسب این زمینه را ندارند. البته هر کتابی مدنظرمان نیست، چون کتابهای غیرمستدل و تفرقهانگیزانه، نه تنها هیچ فایدهای ندارند، بلکه مضر و مخرب هم هستند و عوض اینکه فضا را برای تبلیغ و بحث، منطقی و عقلانی کنند، احساسی و غیرعقلانی میکنند. لذا حداقل اینکه کتابهای خوبی که در این زمینه نوشته شده است، باید برای کتابخانههایشان تهیه شود. حتی برخی از این کتابها را میتوان به علمای معتدل و منصف و محقق اهل سنت ـ که افراطی و متعصب نیستند ـ میتوان فرستاد و نظرات آنها درباره این کتابها گرفت.
متأسفانه برخی از علما و طلاب اهل سنت، به واسطه تعصب، تبلیغات منفی و عوامل دیگر، خودشان را از منابع عظیمی از معارف اسلامی دور کردند. الآن شما در کتابخانههای مراجع و علمای بزرگ تشیع، کتب فراوانی از دانشمندان اهل سنت میبینیم ولی در بین اهل سنت، این گونه مرسوم نیست. گذشته از اینکه برخی از آنها نخواستهاند، در برخی موارد، حتی ما هم منابع خودمان را به آنها نرساندهایم و در این زمینه تلاش نکردیم. ما نمیتوانیم همه تقصیرها را به گردن آنها بیندازیم. برای مثال، آیا ما نمیتوانستیم برخی کتاب حدیثی و اخلاقی خودمان را برای چهرههای معتدل و منصف آنها بفرستیم؟ البته شاید این امر، برخی حساسیتها را بر انگیزاند که امری طبیعی است و اگر ما کاری هم انجام ندهیم آنها نگاه مثبتی به کارهای ما نخواهند داشت، پس به صرف این نوع افراد، ما نباید از وظایف خودمان کوتاهی کنیم و با توجه به شناخت شخصیتها و مراکز همسو، برای آنها کتاب و محصولات علمی و فرهنگی خود را ارسال کنیم. اما اگر ارسال کتب و محصولات فرهنگی، از باب روحیه علمجویی و حقیقتجویی و نه تبلیغ تشیع و رد اهل سنت باشد، برخی از آنها قطعاً استقبال خواهند کرد.
6. تلاش برای توزیع محصولات مناسب
الآن غالب مراکز فعال در این حوزه، محصولات علمی و فرهنگی در قالب کتاب، نشریه و نرمافزار تولید کردهاند که متأسفانه بسیاری از آنها به دست مخاطبان اصلیاش نرسیده است و در بایگانی ادارات دولتی مانده است یا در خود ان مراکز تولیدکننده، ـ به اصطلاح مرسوم ـ خاک میخورد. لذا این گروهها باید برای توزیع محصولات و آثار مکتوب مفسد خود هم تلاش کنند و به این بهانه که مرکز ما یک مرکز علمی است، توزیع مناسب آن را نادیده نگیرند. در این دوره می توان گفت اگر محصولی تولید شود و توزیع نشود و به دست مخاطبان اصلیاش نرسد، مثل این است که آن محصول، اصلاً تولید نشده است.
در شیوه کار علامه امینی(ره)، صاحب الغدیر، میگویند ایشان لیستی از اندیشمندان شیعه و اهل سنت داشته و هر کتاب جدیدی که مینوشته است، برای آنها میفرستاده است.[2] لذا مراکز و گروههای فعال و تولیدکننده ما هم باید اینگونه عمل کنند. الآن بسیاری از کتابهای خوب و مفید بسیاری در دفاع از اسلام و حقانیت پیامبر(ص) و... نوشته شده است که در بسیاری از کتابخانههای دولتی، دانشگاهها، حوزههای علمیه و مراکز آموزشی و فرهنگی مناطق مرزی وجود ندارد.[3] لذا باید عرصه توزیع محصولات مناسب را جدی گرفت.
7. استفاده از ابزار هنر و رسانه
نکته بعدی، استفاده از ابزار هنر و رسانه در امر تبلیغ و آموزش است. شاید بگویید که ما طلبه و روحانی هستیم، استفاده از هنر و رسانه چیه دیگر. اگرچه به ضرورت استفاه از آن اعتقاد داریم ولی عملاً برنامهای برای استفاده از این ابزار نداریم. آیا تا بحال شده است مبلغان فعال ما در منطقه، برای اینکه یکسری اصول و معارف اسلامی را بیان کنند یا حتی برخی از عقاید خرافی را نقد و رد کنند، از فیلم و مستند و عکس استفاده کنند؟! خیلی کم. بندرت! چرا نمیآییم از همین فیلمها و کلیپهایی که ساخته شده است و در بازار یا اینترنت هست، استفاده کنیم. الان در اغلب خانهها تلویزیون و ویدئو وجود دارد و حتی بالاتر از آن، در بیشتر خانههای آنها ماهواره هست اگرچه به نان شبشان محتاج باشند. لذا در موارد این چنینی و بسیاری از موارد دیگر، اثر برخی از ابزارهای هنری و رسانهای، از دهها منبر و سخنرانی بیشتر است.
8. شبکهسازی
یکی از نکات مهم برای گروههای تبلیغی ـ فرهنگی، ضرورت شبکهسازی است. همه ما میدانیم یهودیان با این که تعدادشان از لحاظ جمعیت در جهان بسیار کم است ولی بسیار پرنفوذ و قدرتمند هستند، گذشته از سرمایه و رسانه، یکی از نقاط قوت آنها این است که یک شبکه منظم و منسجم هستند. آنها چون شبکهای و هماهنگ عمل میکنند، موفق هستند.[4] لذا گروههای فعال تبلیغی ما در این مناطق، برای موفقیت بیشتر و گسترش فعالیتهای خودشان، باید شبکه بشوند. شبکهای متشکل از روحانی، امام جماعت، معلم، پزشک، خبرنگار، فیلمبردار، روزنامه، عکاس، استاد دانشگاه، تشکل دانشجویی، کارمند و.... حال ممکن است در این شبکه و یا جبهه، همه گروهها و نیروهای همسو و همجهت، در یک تراز و اندازه نباشند که البته لزومی هم ندارد که رزمندگان یک جبهه به یک اندازه و در یک درجه باشند. مهم این است که اینها بتوانند با هم هماهنگ باشند و بتوانند وظایف خود را در هر حوزهای که هستند و یا توانایی دارند، به درستی انجام دهند.
شاید عدهای از مبلغان به ذهنشان رسیده باشد که باید یک لابی با مسئولان منطقه داشت، امّا با شبکهسازی دیگر نیازی به لابی با مسئولان و منتکشی از آنها نیست. خود آن شبکه و افرادی که به ما مرتبطند، اهداف ما را عملیاتی خواهند کرد.
9. تبلیغ چندجانبه؛ تبلیغ دینی، علمی، فرهنگی و عمرانی
تبلیغ و کار فرهنگی در مناطق مرزی و محروم، صرفاً بیان مسائل و احکام، روضه و سخنرانی و پاسخ به شبهات نیست. شاید بتوان گفت بسیاری از شبهات و سئوالات از محرومیت و فقر و بیکاری در آنها مناطق سرچشمه میگیرد تا فعالیتهای وهابیت و رسانههای غربی. لذا گروههای تبلیغی و فرهنگیای در آنجا موفق و تأثیرگذار خواهند بود که بتواند فعالیت چند جانبه تبلیغی و فرهنگی داشته باشند؛ یعنی در جهت رفع مشکلات مالی، بیکاری، آموزش، بهداشت و... آنها بکوشند. اگر مشکل بی آبی یا فقدان برق و روشنایی یا فقدان جاده دارند، برای رفع آن تلاش کنند و چنین خدماتی را از مسئولان محلی و استانی و حتی کشوری مطالبه کنند.
الآن بیش از هزار گروه اردوی جهادی دانشجویی و دانشآموزی و بسیج سازندگی در کشور فعالند.[5] لذا کافی است گروههای تبلیغی ـ در راستای استفاده از فرصتهای موجود و همچنین تقویت نگاه شبکهای یا جبههای ـ مناطق محرومی که میشناسند، به آنها معرفی کنند تا آنها در آن مناطق تبلیغی، غیر از فعالیتهای دولتی، مدرسه، مسجد و خانه بسازند. یا از سویی دیگر، الآن گروههای مستندساز جوان بسیاری داریم که میتوان به آنها سوژههای خوب فیلم و مستند در آن مناطق معرفی کرد. حداقل اینکه آنها از مشکلات آن مناطق میتوانند گزارشها و مستندهای تأثیرگذار تهیه کنند و مسئولان محلی و استانی و حتی کشوری را به رفع سریع کمبودها و مشکلات آنها، وادارند.
لذا محدود شدن در کارهای صرفاً تبلیغ معارف اسلامی و مکتب اهل بیت(ع) در آن مناطق، مناطق مرزی و محروم کشور، اشتباه است. مردم منطقه بیش از اینکه به یک مبلغ صرف احتیاج داشته باشند به افرادی مبلغ ـ فعال اجتماعی و حتی عمرانی نیاز دارند. لذا گروههای تبلیغی آن مناطق، اگر واقعاً قصد تأثیرگذاری دارند باید اینگونه عمل کنند.
10. تقسیم کار با گروههای تبلیغی همسو
متأسفانه یکی از مشکلات ما در عرصه تبلیغ و پژوهش، موازی کاری است. همین موازی کاری باعث شده است که برای برخی مناطق، گروههای تبلیغی بسیاری برنامهریزی کنند ولی از برخی مناطق مرزی و محروم، باز بمانند. پس تقسیم کار میان گروههای تبلیغی و فرهنگی همسو در منطقه ضروری است. لذا هر گروه تبلیغی باید، مراکز و گروههای تبلیغی همسو با خودش در قم، تهران، مشهد و... را بشناسد و با آنها تقسیم کار کند.
11. داشتن مبلغ تخصصی برای هر منطقه
تبلیغ و کار فرهنگی در هر منطقه، شرایط خاص خودش را میطلبد و بدیهی که مردم هر منطقهای نیاز و دغدغه خاص خودش را دارند. چراکه تبلیغ در ایرانشهر، با تبلیغ در زابل، گنبد، مهاباد، سنندج و... فرق میکند. لذا هر گروهی باید برای هر منطقه، به صورت تخصصی مبلغ داشته باشد و عوض اینکه در بدو امر به همه مناطق مرزی، مبلغ اعزام کند، یک منطقه را به عنوان پایگاه خودش انتخاب کند و در آن منطقه ان چنان فعالیتی انجام دهد که به یک نیروی موثر در تحولات منطقه تبدیل شود. این گروههای تبلیغی، باید آن قدر، جامعیت و سعه صدر و نگاه بلندمدت داشته باشند تا گروهها و جریانات موثر منطقه، نتوانند حضور شما را نادیده بگیرند و شما را از عرصه تصمیمگیری برای بهبود فعالیتهای فرهنگی و دینی در منطقه حذف کنند. تمرکز در یک منطقه و به تبع آن، الگو و تأثیرگذار شدن در منطقه، باعث میشود که گروههای تبلیغی و فرهنگی دیگر هم از آن الگو بگیرند و در مناطق دیگر فعال شوند.
12. ثبت و مستندسازی فعالیتها و تجربیات تبلیغی
مسأله ثبت و مستندسازی فعالیتها و تجربیات تبلیغی و فرهنگی، مسأله تازهای نیست. پیش از این هم اساتید و مبلغان باتجربه در ضرورت آن گفتهاند اما متأسفانه هنوز عملیاتی نشده است.[6] کافی است دو سه تا از مراکز بزرگ اعزام مبلغ ـ مانند دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، سازمان تبلیغات اسلامی و سازمان اوقاف و امور خیریه ـ چنین کاری را شروع کنند، آن وقت بقیه مراکز و گروهها از آنها الگو میگیرند و به صورت یک سنت تبلیغی در حوزههای علمیه ما جا میافتد. در درجه اول مهم این است که این فعالیتها و تجربیات تبلیغی، چه مثبت و چه منفی، ثبت و مستند و مکتوب شوند و ثانیاً از آنها استفاده شود. برای اینکه کار را زیاد بزرگ نگیریم کافی از گروه کوچک و دوستان همفکر خویش شروع کنیم.
جالب است بدانیم وقتی تاریخ هر کلیسا را در کشورها و مناطق مختلف ـ آسیا، آفریقا، آمریکای لاتین و... ـ رصد میکنیم، میبینیم هر کشیش یا مبلغ دینی، خاطرات و اتفاقات زمان فعالیت و مسئولیت خودش را به صورت ریز و جزئی مینوشته است و برای آیندگان و مبلغان بعدی، انبوهی از تجربیات و تاریخ منطقه را به یادگاری میگذاشته است. لذا هر کشیش یا مبلغ جدیدی که به منطقه میآمد، تجربه دهها کشیش و مبلغ قبلی در منطقه را با خود داشت. اما ما متأسفانه در ثبت و مکتوب کردن خاطرات و فعالیتها و تجربیات تبلیغی بسیار ضعیف و غیر منظم عمل میکنیم. الآن در ایام تبلیغی، حداقل در ایام ماه رمضان، دهه اول ماه محرم، دهه آخر صفر و احیاناً ایام فاطمیه، چند ده هزار طلبه[7] به سراسر کشور اعزام میشوند که اگر از هر کدام از اینها، حداقل یک برگ تجربیات یا مشکلات منطقه محل تبلیغ خودشان را مینوشتند، حوزههای علمیه ما سالانه حدود 200 هزار برگه تحقیق و مطالعه میدانی از مناطق مختلف کشور داشت که هم یک کار تحقیقی میدانی ارزشمند بود و هم اینکه اگر به دست جامعهشناسان، برنامهریزان و مسئولان حوزه و مراجع داده میشد میتوانستند از دل همین برگهها، شیوههای تبلیغی، نیازهای مذهبی و شیوههای تبلیغی مورد پسند مردم هر منطقه را در بیاورند و برای هر کدام از مناطق تبلیغی و آموزش طلاب و مبلغان برنامهریزی کنند.
متأسفانه یکی از علل ضعف ما در تبلیغ و برنامهریزیها، این است که ما براساس دادهها و نیازهای حقیقی (از هر منطقه) برنامهریزی نمیکنیم. لذا هر چه مشاهدات میدانی و دادههای ما از هر منطقه بیشتر و جامعتر باشد میتوانیم به تحلیلها و برنامههای جامعتری داشته باشیم. از سویی دیگر، به این صورت میتوانیم آمار دقیق فعالیتهای شیعیان و گروههای افراطی اهل سنت یا گروههای وهابی و غیر اسلامی مانند بهائیت، مسیحیت و حتی هندوها و... داشته باشیم و نوع و گستره فعالیتهای آنها را هم دقیق و سال به سال رصد کنیم و به آمار دستگاههای دولتی در این باره بسنده نکنیم. و با توجه به حوزه نفوذ و شیوههای فعالیت و شبههپراکنیهای آنها، به خنثی کردن آنها در منطقه توجه بیشتر و برنامهریزی دقیقتری داشته باشیم و...
هر گروه تبلیغی ممکن است از جمع ده یا بیست نفره شروع شده باشد و بعد از گذشت 5 یا 10 سال و فراز و فرودهای مختلف ممکن است هر سال حدود 30ـ20 درصد و حتی بیشتر، ریزش داشته باشد که الآن در آن مجموعه نیستند و در جاهای دیگر یا فضاهای دیگر مشغول فعالیت شدند. سئوال جدی ما این است که چرا نباید تجربه تبلیغی آن دوستان در مجموعه باقی مانده باشد؟ چرا طلاب جوانی که به مجموعه اضافه میشوند، از تجربیات نسلهای قبلی گروه، خبر نداشته باشند؟ آیا این خیانت و کوتاهی نیست؟! اگر خیانت نگوییم، قطعاً کوتاهی است. چرا گروههای تبلیغی ما، همیشه باید از صفر شروع کنند؟ چرا نباید از جاهایی که دوستان و مبلغان قبلی طی کردند، ادامه بدهیم؟ چرا باید حتما فعالیتهایی را بکنیم که دوستان پیش از ما آن فعالیتها را انجام دادند و موفق نشدند، به خاطر عدم ثبت و انتقال تجربیات، همانها را عیناً انجام بدهیم و شکست و ناکامی را دوباره تجربه کنیم؟ پس تا دیر نشده، به ثبت تجربیات و فعالیتهای تبلیغی روی بیاوریم. همچنان که ده درصد توان گروه خودمان را به توزیع محصولات فرهنگی تولید شده، قرار میدهیم، پنج درصد توان گروه را به ثبت خاطرات، تجربیات و فعالیتهای تبلیغی و فرهنگی بدهیم. درباره اهمیت ثبت و مستندسازی تجربیات و خاطرات، هر چقدر سخن بگوییم کم گفتهایم.
13. دوری از القاب؛ کار برای خدا و نه برای دنیا
از القاب و الفاظ که بوی قدرت و شهرت میآید، در کتابها و فعالیتهای خودمان پرهیز کنیم. به کار بردن این الفاظ در غیرجای خود، هم بر مخاطب اثر منفی میگذارد و هم اینکه اثر کارهایمان را کم میکند. برای مثال، اخیراً یک مرکز فعال برای ناظر کتابهایش که یکی از دهها استاد کلام حوزه است، الفاظی چون علامه محقق و حفظهالله و... را به کار برده است که هر کسی آن کتاب را ببیند این الفاظ، باعث نگاههای منفی به آن کتاب و موسسه خواهد شد. لذا ناشران و موسسات فعال در این زمینه، در این رویه نادرست تجدیدنظر کنند و اساتید و نویسندگان محترم هم باید جلوی اینگونه امور را بگیرند و معترض بشوند. چراکه این کتابها به کتابخانههای مهم کشور و حتی مراکز اهل سنت و اساتید میرسد و مخاطبان، برداشتهای بد و سوئی خواهند کرد و کتاب را به عنوان یک کتاب تحقیقی نگاه نخواهند کرد و خود این القاب و الفاظ باعث حجاب این نویسنده و کتاب میشود. پس حیف است با این نوع مسائل کوچک، خود یا مجموعههایمان را آلوده کنیم. برای خدا کار کنیم و نه برای دنیا و شهرت.
منبع: ماهنامه فرهنگی تحلیلی راه، شماره 56، اردیبشت 1391
[1]. کتاب «تقریب مذاهب؛ از نظر تا عمل» ایشان که از سوی نشر ادیان (وابسته به دانشگاه ادیان و مذاهب قم) منتشر شده است، خواندنی است.
[2]. گفتگوی سید مهدی شجاعی (نویسنده و مدیر انتشارات کتاب نیستان) با ماهنامه سوره، شماره 10، مرداد و شهریور 1383.
[3]. متأسفانه این کم کاری در توزیع، در فعالیتهای بینالمللی ما هم دیده میشود و کتابخانههای دانشگاههای معتبر جهان، مراکز اسلامشناسی و حتی شیعه شناسی غرب و حتی سفارتخانههای ما از کتب اصیل اسلامی و شیعی بیبهرهاند. برای نمونه، کتابهای موسسه فرهنگی اندیشه شرق که نزدیک به 200 جلد کتاب در زمینه معارف اسلامی و تشیع به زبان اسپانیولی دارد، در سفارتخانههای ما در منطقه آمریکای لاتین کمتر یافت میشود و یا اینکه بسیاری از سفارتخانههای ما، بسیاری از کتابهای مرکز نشر معارف اسلامی در جهان (زیرنظر آیتالله سید مجتبی موسوی لاری) و انتشارات بینالمللی انصاریان قم و... را ـ حداقل یک نسخه و آن هم در کتابخانه سفارت ـ ندارند.
[4]. همچنان که در حال حاضر غرب، درصدد شبکهسازی مسلمانان سازشکار و سکولار و طرفداران غرب است و در این راه حاضرند قدرت، ثروت، امکانات و مراکز تأثیرگذار رسانهای و آموزشی و سیاسی در دست کسانی باشد که یا همسو با آنها باشند یا کسانی که به ظاهر در مقابل آنها صفآرایی کنند.
[5]. به گزارش خبرگزاری مهر (تاریخ06/09/89 ) سردار مجید خراسانی، رئیس سازمان بسیج سازندگی سپاه پاسداران، از فعالیت 1030گروه جهادی در مناطق مختلف کشور خبر داد و گفت: در این گروههای جهادی جوانان زیادی از قشرهای مختلف پزشک، مدرس، دانشجو، طلبه با علاقه و به صورت داوطلبانه شرکت میکنند و همراه گروه خود به مناطق صعبالعبور، دورافتاده کشور برای خدمتگزاری به مردم اعزام میشوند. تاکنون بیش از شش هزار پروژه عمرانی در مناطق محروم اجرا شده است. 12 هزار تیم پزشکی متشکل از متخصصان توانمند و متعهد به مناطق محروم و دورافتاده اعزام شدند و بیش از 38 هزار مدرسه در مقاطع مختلف تحصیلی احداث و مرمت شده است.
[6]. برای نمونه استاد مهدی هادوی تهرانی در گفتگویی در این باره میگوید: «... تجربیات شخصی افراد که در مدت طولانی با هزینههای گزاف تولید شده است، به صورت تجربه شخصی باقی میماند و تبدیل به یک امر قابل انتقال به دیگران نمیشود. کاری که در مراکز غربی صورت میگیرد و آنها از تجربیات شخصی افراد قابل، برای عموم افراد استفاده میکنند اما در اینجا، تجارب افراد در حد خاطرهگویی یا ارائه آن در برخی مجالس باقی میماند. به نظر من اینها باید مستندسازی شده و تبدیل به متون آموزشی شود و از آنها برای بالا بردن مهارتها و تأثیرگذاری بیشتر استفاده شود و باید آنها را تبدیل به یک روش عمومی کنیم؛ در حالی که هم اکنون اینگونه نیست و این تجارب به دانش تبدیل نمیشوند؛ در حالی که در غرب، بسیاری از دانشها، نتیجه مستندسازی تجارب افراد است. (منبع: حوزه و نگاه جهانی، انتشارات پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ص152)
[7]. متأسفانه آمار دقیقی از سفرهای تبلیغی طلاب و روحانیون ـ غیر از یکی دو ارگان اعزام کننده ـ در این باره منتشر نشده است و کم کاری و بیتوجهی مسئولان در امر تبلیغ، از همین جا شروع میشود تا به جاهای دیگری چون عدم ثبت خاطرات و تجربیات تبلیغی و شناسایی نیازهای مناطق مختلف و... میرسد.
مطالب مشابه :
برنامه فیزیکی مدرسه-برنامه فیزیکی بیمارستان-برنامه فیزیکی هتل
ریز فضاهای هر فضاهای اشغال شده توسط بخش های مختلف 1
مطالعات درمانگاه تخصصی
رساله سفارتخانه ریز فضاهای کلینیک
بر معماری ایران در سال 92 چه گذشت
گروه طراحان معمار - بر معماری ایران در سال 92 چه گذشت -
طراحی خانه سالمندان
رساله سفارتخانه ۳-۱-۴٫ کمبود فضاهای وابسته به سالمندان در مشهد. ۵-۴٫ جدول ریز
برنامه ریزی فرهنگی(ویژه دانشجویان دانشگاه علمی کاربردی واحد 26تهران)
13.برنامه ریزی و نظارت بر ایجاد و گسترش فضاهای فرهنگی و 3-سفارتخانهها مجاز ریز فرهنگی
7 اصل حاکم بر معماری اسلامی
معمار این ریز سنگها را و یا ساختن فضاهای سفارتخانهها، یک مکان
تبلیغ در مناطق مرزی، محروم و اهل سنت: نکاتی برای گروههای تبلیغی
شاید فکر کنید این نوع دستهبندیها خیلی ریز و جزئی یا فضاهای حتی سفارتخانه
برچسب :
ریز فضاهای سفارتخانه