ایرج میرزا شاعری جنجالی

ابتدا مختصری با او و زندگی نامه اش آشنا می شویم:

او فرزند صدرالشعرا غلامحسین‌میرزا، نوهٔ ایرج پسر فتحعلی‌شاه و نتیجهٔ فتحعلی شاه قاجار بود. تحصیلاتش در مدرسه دارالفنون تبریز صورت گرفت و در همان مدرسه مقدمات عربی و فرانسه را آموخت. وقتی امیرنظام گروسی مدرسه مظفری را در تبریز تاسیس کرد، ایرج میرزا سمت معاونت آن مدرسه را یافت و در این سمت مدیریت ماهنامه ورقه (نخستین نشریه دانشجویی تبریز) را برعهده گرفت. در نوزده‌سالگی لقب «ایرج بن صدرالشعرا» یافت. لیکن بزودی از شاعری دربار کناره گرفت و به مشاغل دولتی مختلفی از جمله کار در وزارت فرهنگ (معارف آن‌زمان) پرداخت. سپس به استخدام اداره گمرک درآمد و پس از مشروطیت هم در مشاغل مختلف دولتی از جمله وزارت کشور در سمت فرماندار آباده و معاونت استانداری اصفهان خدمت کرد. ایرج میرزا در پی یک سکته قلبی در منزلی در تهران درگذشت. ایرج میرزا به زبان‌های ترکی، فارسی، عربی و فرانسه تسلط داشت و روسی نیز می‌دانست و خط نستعلیق را خوب می‌نوشت. آرام‌گاه ایرج میرزا در گورستان ظهیرالدوله تهران قرار دارد.

حالا کمی با شخصیت و دیدگاه های مختلف او آشنا می شویم:

شخصیت                                                                              ایرج به گروهی از شاهزادگان قاجار تعلق داشت که در حکمرانی بر کشور سهم موثری نداشتند ولی با این وجود، تعلق خاطر خود را به نسب و اشرافیت خود حفظ کرده بودند. ایرج نیز مانند پدرش صدرالشعرا، گاه دچار فقر و تنگدستی می‌شد و از همین رو همفکری و همدردی با تهیدستان و روح اعتراض به نابرابری‌های اجتماعی در وی زنده بود. او به سبب خصلت ولخرجی، سفرهای مداوم و تغییر مکرر شغل، برخلاف میل باطنی خود گاه مجبور به مدیحه‌سرایی اعیان و اشراف می‌شد ولی به نحو ملایم اما موثر از این کار ابراز دلتنگی و بیزاری می‌کرد.


کسانی که از نزدیک با ایرج ارتباط داشته‌اند، گفته‌اند که او در زندگی روزمره مردی متین و موقر بوده و در جمع به لفظ قلم سخن می‌گفته اما هنگام حضور در محافل خصوصی و در میان دوستان، این حریم به یکباره از میان می‌رفت و به بذله‌گویی مبدل می‌شد.یک پروفسور خاورشناس روسی که در زمان حیات ایرج او را ملاقات کرده در باره او می‌گوید:

مردی بود سیاه‌سوخته و لاغراندام و متوسط‌القامه و در رفتار و گفتار شکیبا و بردبار. اشعار ایرج وقتی خودش آنها را می‌خواند، جان می‌گرفت...

دیدگاه سیاسی

ایرج به همراه ملک‌الشعرا بهار، بلندترین صدای شعر دورهٔ مشروطه بود. او بر خلاف بهار که از زاویه میهن‌پرستی به مشروطه می‌نگریست، بیشتر از دیدگاه یک بورژوای اشرافی، منتقد روابط اجتماعی بود. و ضمن آنکه توده مردم را فاقد شعور سیاسی و درک اجتماعی می‌دانست، دوری از خطر در افتادن با قدرتمندان و پیروی از مصلحت را برای دوستان تجویز می‌کرد.

رعایا جملگی بیچارگان اندکه از فقر و فنا آوارگان اند
تمام از جنس گاو و گوسفندندنه آزادی نه قانون می‌پسندند
برای همچو ملت همچو مردمنباید کرد عقل خویش را گم

باوجود آنکه ایرج به شاهزادگی خود مباهات می‌کرد، ولی ابیاتی نیز در نقد و بدگویی درباره محمدعلی شاه و احمد شاه از وی باقی‌مانده‌است. بنابراین او فارغ از حب و بغض و تعصب بی‌جا، منش روشنفکری و آزاداندیشی را پیشه خود ساخته بود. تا جایی که در قیام کلنل محمدتقی‌خان پسیان، از مشاورین او به شمار می‌رفت. او محافظه‌کارانه، دخالت در سیاست را تا جایی تجویز می‌کرد که به منافع شخصی لطمه نخورد. ولی در عین حال عقاید وطن‌پرستانه‌ای نیز از خود بروز می‌داد.

دیدگاه مذهبی  ایرج موضع سختی در برابر حجاب داشته‌است. این موضع را می‌توان به راحتی در قطعه «کاروانسرا» مشاهده کرد. در جای‌جای دیوان ایرج از این مقوله سخن رفته و همین موضع باعث مخالفت دو گروه متفاوت، با ایرج و افکار او شده‌است: گروهی که به دلیل تمایلات مذهبی با ایرج مخالفت اصولی و عقیدتی داشتند و گروهی که به لحاظ سیاسی به دنبال فرصتی برای ضربه زدن به او بودند. به هرحال با روی کار آمدن حکومت غیر مذهبی رضا شاه، گروه دوم از جمع مخالفان جدا شده و طرفدار او شدند.


250px-Irajkhat.JPGmagnify-clip-rtl.pngنمونه خط نستعلیق ایرج میرزا
در سردر کاروانسراییتصویر زنی به گچ کشیدند
ارباب عمایم این خبر رااز مخبر صادقی شنیدند
گفتند که واشریعتا، خلقروی زن بی نقاب دیدند
آسیمه سر از درون مسجدتا سردر آن سرا دویدند
ایمان و امان به سرعت برقمی‌رفت که مومنین رسیدند
این آب آورد و آن یکی خاکیک پیچه ز گِل بر او بریدند
ناموس به باد رفته‌ای رابا یک دو سه مشت گل خریدند
چون شرع نبی از این خطر جسترفتند و به خانه آرمیدند
غفلت شده بود و خلق وحشیچون شیر درنده می‌جهیدند
بی پیچه زن گشاده رو راپاچین عفاف می‌دریدند
لب‌های قشنگ خوشگلش رامانند نبات می‌مکیدند
بالجمله تمام مردم شهردر بحر گناه می‌تپیدند
درهای بهشت بسته می‌شدمردم همه می‌جهنمیدند
می‌گشت قیامت آشکارایکباره به صور می‌دمیدند
طیر از وَکَرات و وحش از جُحرانجم ز سپهر می‌رمیدند
این است که پیش خالق و خلقطلاب علوم روسفیدند
با این علما هنوز مردماز رونق ملک ناامیدند


این شاعر همچنین برخی از عقب‌ماندگی کشور را به سبب عمل گروهی از روحانیون و روضه‌خوانان می‌دانست. او غزلی در هجو شیخ فضل‌الله نوری دارد.و علی‌رغم اینکه به عنوان یک شاعر سیاسی شناخته نمی‌شود، در برابر او موضع‌گیری نموده‌است.

دیدگاه اجتماعی:ایرج منتقد اوضاع جامعه سنتی زمان خویش بود. او به راحتی با زبان مطایبه و طنز، از برخی از رسوم ایرانیان (مانند بلند شدن در جلوی پای اشخاص هنگام ورود به مجلس) انتقاد می‌کرد.

نام این رم را چو نادانان ادب بنهاده‌اندبیشتر از صاحبان سیم و زر رم می‌کنند
گر وزیری از درآید رم مفصل می‌شوددیگر آنجا اهل مجلس معتبر رم می‌کنند

او اگرچه در خصوص روابط کارگر و کارفرما با دیگر شعرای معاصر خویش همچون فرخی یزدی، میرزاده عشقی و عارف قزوینی همکلام می‌شد، ولی در این خصوص از چارچوب رفع تکلیف فراتر نرفته و تنها به کبر و غرور کارفرما ایراد می‌گرفت و به عمق روابط بی‌رحمانه استثماری بی‌توجه می‌ماند.

با آنکه ایرج (همراه با مخبرالسلطنه هدایت) از اولین شاعرانی است که شعری را بطور خاص برای کودکان سروده، اما آثار تربیتی اینگونه ادبیات کودک، توسط پروین اعتصامی و بعدها توسط صمد بهرنگی به‌طور جدی به چالش کشیده شد. آثار ایرج از اولین دوره یکسان شدن کتاب‌های درسی در ایران، در کتاب‌های درسی چاپ شده‌است.

ایرج همچنین ازجمله نخستین مردانی در ایران شناخته می‌شود که از جنبش‌های حامی حقوق زنان حمایت کرده‌است

حالا با نقد های وارد بر او آشنا می شویم:

ایرج با وجود آشنایی به فرهنگ و ادبیات فرانسه و با آنکه به میزان مجاز بودن ورود هزل به حوزه عفت عمومی در آن زبان آشنا بود، ولی به وفور از معانی زشت، الفاظ رکیک و مضامین مستهجن در اشعار خود استفاده کرده‌است. اینگونه واژه‌ها چنان زیاد در اشعار او استفاده شده‌اند که به اعتقاد برخی کارشناسان، نمی‌توان دیوان ایرج را در دسترس کودکان قرار داد.

افزون‌بر اینگونه اشعار و کلمات رکیک، شعر ایرج با همه پختگی از نظر فن شعر نیز خالی از اشکال نیست. برخی از این نواقص چنین است:

  • اسقاط حرف «عین» بدل از اسقاط «همزه» در برخی ابیات مانند اسقاط عین در کلمه «عرضه» در بیت زیر:
اعیاد گذشته که مدیح عرضه نمودماینجا بدی، امروز ندانم به کجایی؟
  • جمع بستن کلمات عربی با دستور فارسی، مانند کلمه «مستمندین» در بیت زیر:
نه شانه بود، که آن گیسوان به هم می‌دوختکلید محبس دل‌های «مستمندین» بود
  • وارد کردن کلماتی که جواز ورود به شعر ندارند مانند «فقط» در شعر فارسی.
  • استفاده مکرر از ساروج‌های ادبی مانند «مر» و «ایدون» به ضرورت شعری                                      بررسی مضامین شعر «ایرج میرزا»شخصیت ایرج در مثنوی انقلاب ادبی و از آن بیشتر در عارف‌نامه متجلی می‌شود؛ در جنجال برانگیزترین جای دیوان او (و از جنجال برانگیزترین صفحات شعر معاصر پارسی) ضمن تعریف داستانی ناشایست، با رکیک‌ترین الفاظ به جنگ با حجاب می‌رود...IMAGE634750848772947812.jpgدر این بخش به طور مختصر از گونه‌ها و موضوعاتی سخن می‌گوییم که در شعر ایرج به چشم می‌خورند. شعر او بیشتر شامل انواع اصلی‌ای چون شعر غنایی و تعلیمی و انواع فرعی مانند مطایبه و زشت نگاری، اخوانیه و مدحیه، داستان‌های عاشقانه و مراثی، نعت و منقبت می‌شود. اگر نظریه‌ی افلاطون را در مورد نظریه‌ی «محاکات» بپذیریم و شاعران را - جز عده‌ای بسیار معدود – همان کسانی بدانیم که به آرمان‌شهر راه نمی‌یابند، نکته‌ی عجیب در مورد ایرج این است که از نظر انواع ادبی از جهاتی وی همان شاعری است که در آرمان‌شهر مطلقاً راه ندارد و از جهاتی دیگر دقیقاً همان شاعری است که حتی در آرمان‌شهر باید به او احترام گذاشت.
    مضامین شعر ایرج
    شخصیت ایرج در مثنوی انقلاب ادبی و از آن بیشتر در عارف‌نامه متجلی می‌شود که البته بحث بر سر شخصیت وی را تا بخش بعدی این نوشتار، سربسته می‌نهیم. همین قدر باید گفت که در عارف‌نامه، او گاهی رکیک‌ترین الفاظ را برای هجو انتخاب می‌کند، گاهی به خداوندی خدا می‌تازد و او را به خاطر «آفرینش آخوند» مورد عتاب قرار می‌دهد، گاهی با بیانی لطیف زبان به شکایت از روزگار و پیری می‌گشاید، در جایی برای رفقایش اظهار دلتنگی می‌کند و اخوانیه می‌سراید و آن‌ها را به سبک خاص خود مدح می‌گوید و به طور هم‌زمان مسخره می‌کند، در جایی دیگر از سیاست و همین طور از منبری‌ها انتقاد می‌کند و در جنجال برانگیزترین جای دیوان او (و از جنجال برانگیزترین صفحات شعر معاصر پارسی) ضمن تعریف داستانی ناشایست، با رکیک‌ترین الفاظ به جنگ با حجاب می‌رود. «انقلاب ادبی» شخصی‌ترین مثنوی طولانی اوست که در بیشتر جاها حالت اتوبیوگرافیک (زندگی‌نامه‌ی خودنوشت) دارد و در دو جا ایرج الحاد و عناد با حضرت حق را آشکار می‌کند. دکتر محجوب، یکی از این ابیات را که درباره‌ی باری تعالی است چنین نگاشته:
    تو گر آن ذات قدیم فردی                    ................................. نامردی                   
    و در توضیحات آخر دیوان افزوده «نقطه‌ها در مصرع دوم به جای «ذات بی‌عاطفه‌ی» گذاشته شده است.»                                                                                                                                                                                          در این منظومه نیز ایرج در دو سه مورد پای را از دایره‌ی ادب آشکارا بیرون نهاده است.
    در بررسی ساختار عمودیِ کلی می‌توان گفت مثنوی انقلاب ادبی نوعی هذیان گویی ادبی است و اگر این جمله‌ی توهین و افراط تلقی شود، آن را چنین تصحیح باید کرد که این مثنوی اگرچه ابیات سلیس و شیرینی دارد و گاهی در ابیات متوالی موضوعی را به قدرت و زیبایی تمام ذکر می‌کند، اما کل اثر از انسجام فکری و وحدت موضوع و جهان شعریِ واحد برخوردار نیست و دقیقاً معلوم نیست که چه می‌خواهد بگوید. در واقع باید گفت تشتتی در موضوع این منظومه وجود دارد که به احتمال قریب به یقین برآیند تشتت فکری ایرج در سال‌های اقامت در مشهد و آشفته حالیِ مالی و خانوادگی است(از جمله خودکشی فرزندش). مثالی از این منظومه، آشفتگی آن را بهتر روشن می‌کند.
    در بیت 1181 از مجموعه‌ی مثنوی‌ها، می‌آورد:
    گفت آن چاه کن اندر بن چاه                    کای خدا تا به کی این چاه سیاه؟
    و از فلک و آفرینش می‌نالد و در سه بیت با خدا به ستیز بر می‌خیزد که دکتر محجوب به حق آن‌ها را تحت تأثیر مستقیم رباعی مشهور خیام می‌داند (جامی است که عقل آفرین می‌زندش) و با زبانی سروده شده که البته به مراتب ضعیف‌تر از زبانِ رباعی خیام است:
    تو چو آن کوزه گرِ بوالهوسی                    که کند کوزه به به هر لحظه بسی
    خوب چون سازد و آماده کند                    به زمین ریزد و در هم شکند
    باز مرغ هوسش پر گیرد                         عمل لغو خود از سرگیرد
    بعد در بیت 1193 با زبانی متفاوت و طنزگونه وارد کفرگویی مستقیم می‌شود:
    آخدا! خوب که سنجیدم من                    از توهم هیچ نفهمیدم من
    تو گر آن ذاتِ ........... الخ
    در بیت 1197 یاد بدبختی‌های مالی خود می‌افتد:
    این بزرگان که طلب‌کار منند...
    4 بیت بعد به موضوعی می‌رسد که اصلاً ربطی به ماجرا ندارد و نوعی انتقاد اجتماعی است:
    فتنه‌ها در سر دین و وطن است                      این دو لفظ است که اصل فتن است
    در نهایت باز در بیت 1205 روضه‌ی بدبختی‌های خود را می‌خواند:
    گرچه در مالیه م حالیه من                      متاذی شدم از مالیه من
    البته اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم، این آشفتگی ممکن است به خاطر این باشد که ایرج به علت مرگش نتوانست این منظومه را بازنویسی کند. خود نیز در بیت آخر (1209) بدون هیج ربطی می‌گوید:
    آنچه را گفته‌ام از زشت و نفیس                      نیست فرصت که کنم پاکنویس
    وی اشعار فراوانی برای کودکان سروده و آن‌ها را به شایستگی نصیحت کرده است و این یکی از شایسته‌ترین کارهایی است که با آن زبان ساده و بی‌پیرایه‌ی شاعرانه می‌شد انجام داد. در مورد ایرج، این هم یکی از عجایب زندگی اوست؛ شاعری که در عین حال به هزل پردازی و شاهد بازی هم شهره است. البته سایر اشعارِ حتی انتقادی و اجتماعیِ او هم از نظر معنا و مفهوم و فلسفه چندان از سطح دنیای کودکانه بالاتر نمی‌رفت؛ دکتر محجوب توضیح خوبی در مورد این گزاره ایراد نموده‌اند: «نکته‌ای که باید بدان توجه شود این است که وی در مقام تبلیغ افکار انقلابی و اصلاح جامعه، مطالعه‌ای عمیق نداشته و ریشه‌ی دردها و بدبختی‌های این ملت را تشخیص نداده و نقشه‌های شیطانی استعمار را که هر دم چو بت عیار در می‌آمده و می‌کوشیده است از هر جریان فکری، اجتماعی و انقلابی ... به نفع خود بهره‌بردای کند تشخیص نداده و رد پای این غول راهزن را بازنشناخته و هرگز به توسعه‌ی اقتصادی کشور و تأمین استقلال همه جانبه‌ی سیاسی، اقتصادی و ملی آن نیندیشیده و گمان برده است که اگر همه کس به مدرسه بروند و دندان خود را مسواک کنند و از سینه‌زنی دست بردارند و قوانین بهداشتی و آداب معاشرت را مراعات کنند، کار درست خواهد شد، غافل از این که آرزوهای طلایی وی در هنگامی جامه‌ی عمل خواهد پوشید که مردم ایران در تعیین سرنوشت خود آزاد باشند و استعمار آنان را در سپردن راه پیشرفت و تأمین آزادی‌های فردی و اجتماعی خویش آزاد بگذارد!»
    اما وجود برخی اشعار در دیوان وی که شاعری ملحد بوده قدری متناقض به نظر می‌رسد؛ از قصایدی که وی در ایام نو شاعری و به گاهِ نضج نیافتن تفکراتش سروده اگر بگذریم، او قطعاتی نیز در دوران آخر شاعری در مرثیه‌ی سالار شهیدان و در وصف حضرت امیرالمومنین(علیهم‌السلام) دارد که البته انگیزه‌ی سرایش آن‌ها را در جایگاه خود مورد بحث دقیق قرار خواهم داد و یکی از تنها اشعاری که انگیزه‌ی سرایش آن در هیچ منبعی یافت نشد، شعری است معروف و زیبا در مذمت شراب با این مطلع:
    ابلیس شبی رفت به بالین جوانی                    آراسته با شکل مهیبی سرو بر را                               که البته در آن بیتی دارد که ایرج میرزاوار نیست:
    لرزید از این بیم جوان برخود و جا داشت                      کز مرگ فتد لرزه به تن ضیغم نر را
    به طور کلی می‌توان موضوع و مضامین اشعار دوران بلوغ زبانی و فکری ایرج را این گونه تقسیم‌بندی کرد:
    انتقادِ – نه چندان ریشه‌ای– از اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور؛
    خرده‌گیری از حجاب که این از مضامین غالب دیوان اوست؛
    تشویق جوانان به دانش و علم اندوختن؛
    توجه فراوان به تعلیم و تربیت کودکان؛
    اظهار علاقه به مادر و حق شناسی از او، به طوری که بهترین اشعار ایرج مادرانه‌های او هستند؛
    - هزلیات فراوان و هجویات و اخوانیات رکیک. عارف‌نامه را ایرج سروده بوده، بعد مکرم اصفهانی آن را خوانده و دیده چیزی که کم دارد فحش و هزل است، بعد آن را برداشته و به اصطلاح امروز تدوین کرده و در آن تا توانسته حرف زشت و داستانی ناشایست چپانده است.

     

     در اینجا لازم می‌بینم که نظر آقای هادی حائری را در این زمینه نقد کنم.


    ایشان اصلاً کتاب خود را با مقدمه‌ای با این عنوان شروع کرده‌اند: «ظلمی فاحش در حق ایرج» و از قول استادی با نام «غریب جهان‌دیده (پیمانه)» چیزی نقل می‌کنند که خلاصه‌اش این می‌شود: «ایرج اشعار بسیار زیادی (در کل شش شعر را نقل می‌کند) در وصف معصومین(علیهم‌السلام) سروده و نصایح بسیاری هم برای کودکان داشته؛ بنابران من (آقای جهان‌دیده) همیشه تعجب می‌کردم که چرا وی چنین اشعار رکیکی هم در دیوانش دارد.»
    ایشان این نظر را با «عباس فرات»، طنزپرداز معروف در میان می‌نهد و فرات می‌گوید که ایرج برایش نقل کرده که در 2 سال اقامتش در اصفهان، 2 متشاعر هزال با نام‌های «مکرم اصفهانی» و «خاکشیر اصفهانی» از او درخواست‌هایی داشته‌اند و به علت بی‌جواب ماندن آن درخواست‌ها دست به انتقام زده‌اند، بدین شکل که تا تواسته‌اند اشعار منافی عفت و منافی اعتقادات مذهبی سروده‌اند و با نام ایرج میرزا در سطح وسیعی پخش نموده‌اند و حتی به سرشناسان مقیم خارج هم می‌فرستاده‌اند؛ اما با اندکی دقت، این نظر را می‌توان از جنبه‌های متعدد مورد نقد فراوان قرار داد. نمی‌توان آن را یک‌سره خیال‌بافی آقای هادی حائری یا مرحوم فرات یا ایرج دانست، چه این 2 شاعر وجود داشته‌اند و حداقل «جعفر موسوی»(خاکشیر) همان اندک شهرتش را مرهون این‌جور مزخرفات است؛ اما به نظر می‌رسد اشعار آنان وارد دیوان ایرج نشده و اشعار رکیک ایرج از خود اوست. برای این کار دلایل فراوان در دست است:
    نخست اینکه، به تجربه ثابت شده که اهل ادب و حتی بسیاری از مردم عادی، پست و بلند سخن را می‌شناسند و می‌دانند که زبان یک شاعر بزرگ چگونه است، لاجرم اشعاری را که به نظر سست‌تر از حد شاعر توانمندی چون ایرج می‌دانند، پس می‌زنند. زبان ایرج میرزا در بیشتر اشعارش (قصاید او استثناست) تقریباً یک‌دست است و این امر شامل اشعار رکیک او هم می‌شود. ذوق سلیم ادبا توان تشخیص این امر را دارد که کدام شعر از یک شاعر به نام هست و کدام شعر و به چه علتی از او نیست.
    دوم اینکه، باید پرسید دقیقاً کدام شعر رکیک و الحادی از این دو شاعر است؟ دیوان ایرج میرزا از آن گونه مشحون از این نوع اشعار است که اگر تمامی الفاظ زشت و نامناسب برای کودکان از آن سترده شود روی هم می‌غلتد و حجم زیادی از آن از دست می‌رود. بارها شده که در میان قطعات یا مثنوی‌های کوتاه او در پی 2 صفحه‌ی کامل گشته‌ام که جلویم باز باشد و در آن‌ها خبری از نقطه چین (علامت مشخص کننده‌ی الفاظ ناپسند) نباشد و این فرصت دیر به دست داده. (جز در مثنوی نسبتاً طولانی زهره و منوچهر که آن هم توصیفات اروتیک زیادی دارد) با این حال نظر نویسنده‌ی محترم آن کتاب را چگونه باید پذیرفت؟ یعنی مثلاً این غزل اخوانی را:
    شکر خدا را که بخت، هادیم آمد                       نامه‌ای از حاج شیخ هادیم آمد               
    باید از ایرج دانست، ولی بیت آخرش که در آن واژه‌ای نامناسب به کار رفته از – مثلاً - خاکشیر اصفهانی؟ یا مثلاً عارف‌نامه را ایرج سروده بوده، بعد مکرم اصفهانی آن را خوانده و دیده چیزی که کم دارد فحش و هزل است، بعد آن را برداشته و به اصطلاح امروز تدوین کرده و در آن تا توانسته حرف زشت و داستانی ناشایست چپانده است. آیا این حرف به نظر معقول می‌آید؟ در کل شکی نیست که حتی در صورت ورود برخی اشعار به دیوانش، ایرج شاعری بوده بی‌پروا و از آوردن کلمات زشت در شعر باکی نداشته و گناه سرودن اشعار رکیک یا الحادی، حتی با حذف چند شعر مشکوک (از جمله قطعه‌ی «حیله») هرگز از او سترده نمی‌شود. البته نویسنده‌ی یاد شده در طرفداری از ایرج افراط می‌ورزیده و او را با افراد مختلف از جمله «محمد جواد محبت» ( شاعر کودکان) و «رشید یاسمی» و «وحید دستگردی» مقایسه کرده و او را با اختلاف از این‌ها بهتر دانسته؛ و در یک جا پا را از این فراتر نهاده و ابیاتی از او را با ابیاتی در همان موضوع از منطق الطیر شیخ عطار نیشابوری مقایسه کرده و تلویحاً بر اشعار شیخ نیز آن‌ها را رجحان داده است.
    نکته‌ی دیگر اینکه آیا این دو شاعر هزل‌سرا و ملحد همین قدر زبانشان قوی بوده و همین قدر سلیس شعر گفته‌اند؟ می‌دانیم که ایرج در هزلیات نیز زبانی بسیار روان دارد (از قضا بسیار روان‌تر از زبانی که در بیشتر اشعار مذهبی به کار می‌برد) و اگر بپذیریم که اشعار رکیک او، به یک بارگی از این دو شاعر است، چرا آن‌ها تا کنون شهرتی کسب نکرده‌اند؟
    اما نویسنده‌ی آن کتاب ابتدا چند شعر را (دقیقاً 6 شعر که اشعار نامناسب ایرج فوق‌العاده بیش از این تعداد است) نام می‌برد و می‌گوید ایرجی که من می‌شناسم در حقیقت سراینده‌ی این گونه اشعار است. به نظر من اتفاقاً ایرج «در حقیقت» سراینده‌ی این گونه اشعار نیست (دقت کنید) و این نکته در بخش بعدی مقاله روشن‌تر خواهد شد.
    نکته‌ای دیگر در باب هزلیات ایرج در کتاب «افکار و آثار ایرج» این است که نویسنده، خود در چند فصل بعد گفته‌ی خود را فراموش می‌کند و از سخنان افرادی چون «احمد کسروی» یاد می‌کند که با بینش و گویش خاص خود ایرج میرزا را به دلیل سرایش «هرزه‌گویی» به شدت نکوهش می‌کند و او را در ردیف «ملا رجب» و «سوزنی» می‌نهد.
     در اینجا نویسنده به هیچ وجه نمی‌گوید که این قبیل اشعار از ایرج نیست، بلکه چند شعر ایرج را نام می‌برد (و از آنجا که بعضی از آن‌ها با مصراعی رکیک شروع می‌شوند مطلع آن‌ها را هم به طرزی ضعیف دست‌کاری کرده) و می‌گوید من به اختیار خودم در گزیده‌ای که ترتیب داده‌ام این جور اشعار را حذف نموده‌ام و می‌افزاید که تجربه نشان داده که با این کار از ارزش و حتی فروش کتاب کم نمی‌شود چندان که دواوین عارف و پروین همچنان بسیار پرفروش هستند و در نهایت اینکه هادی حائری، شخصاً یکی از نقایص بزرگ ایرج را وجود هزلیات در دیوان او و طبع مکرر این هزلیات می‌داند. آثار ایرج میرزا:

    آثار ایرج را می‌توان به دو بخش پیش و پس از مشروطه تقسیم کرد. اشعار دوره پیش از مشروطه او که محصول دوران جوانی اوست، بیشتر قصایدیدر ستایش رجال زمان و بزرگان قاجار است. بخش بزرگی از این دسته اشعار ایرج امروزه در دست نیست. اشعار دوره پس از مشروطه ایرج که بیشتر به انتقادهای اجتماعی در قالب مضامین بکر اختصاص دارد، دارای اعتبار ادبی بیشتری هستند. بخشی از آثار منظوم وی، در پاسخ به مسابقات ادبی (مطروحه) انجمن‌های شعرا و یا نشریات معتبر ادبی بوده‌است. قطعات «دل مادر» و «هدیه عاشق» در پاسخ به مطروحه‌های مجلات «ایرانشهر» و «اقدام» سروده شده‌اند.

    استفاده تقریباً بی‌نظیر ایرج از زبان ساده و خروج او از چارچوب‌ها و قالب‌های رایج در شعر فارسی، باعث شده تا شعر او، جایگاه ویژه‌ای نسبت به شاعران هم دوره خود در ادبیات فارسی بیابد. او علاوه بر اینکه پا را از هنجارهای پذبرفته شده و رایج شعر دوره خود فراتر گذاشته، معانی و مضامین جدید و فلسفه واقع گرایانه‌ای را به شعر فارسی داخل می‌کند که باعث ایجاد فضای جدید ادبی پس از خود می‌شود. پرهیز از اغراق‌های غیر ضروری رایج در شعر معاصرین و نزدیکی هرچه بیشتر به واقعیات روزمره، از خصوصیات شعر او است. آثار و اشعار ایرج میرزا مشتمل بر غزلیات، قصاید، قطعات و چندین مثنوی ازجمله مثنوی زهره و منوچهر و مثنوی عارف‌نامه‌است.

    مثنوی عارف‌نامه

    در مورد انگیزه سرودن عارف نامه چندین روایت وجود دارد. می‌گویند ایرج انتظار داشته که عارف هنگام ورود به مشهد به منزل او بیاید و میهمانش شود که نه تنها این اتفاق نمی‌افتد بلکه هنگام ورود ایرج، عارف که مشغول نظارت بر نصب دکورهای کنسرت بوده، اعتنای چندانی به او نمی‌کند. همچنین گفته می‌شود عارف قزوینی در باغ ملی مشهد شعری خواند که با این بیت ختم می‌شد.

    چو جغد بر سر ویرانه‌های مطالب مشابه :

    ایرج میرزا

    ادبیات هشتم - ایرج میرزا - کلبه ادبیات - ادبیات هزلیات: تخلص: جلال




    مقاله ای درمورد ایرج میرزا

    یک لیوان آب درسی !!! - مقاله ای درمورد ایرج میرزا - نظرات شما=به روز رسانی بهتر از تیم ما




    ایرج میرزا - شاعر

    آلفا - ایرج میرزا - شاعر - وبلاگ تخصصی مطالب و مقالات برق و الکترونیک - آلفا




    ایرج میرزا شاعری جنجالی

    ادبیات کهن پارسی - ایرج میرزا شاعری جنجالی - شعر و نثر کهن و معاصر ایران و جهان - ادبیات کهن




    همه چیز در مورد ایرج میرزا

    تاکسی - همه چیز در مورد ایرج میرزا - به همه جا سرک می کشیم!! زمینه فعالیت شاعر، سبک هزلیات




    علّت محبوبیت شعر ایرج میرزا در میان مردم

    چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی) - علّت محبوبیت شعر ایرج میرزا در میان مردم - حقوقی - ادبی




    ایرج میرزا

    سبک: هزلیات توضیحی در مورد ایرج میرزا: ایرج میرزا در قالب های گوناگون شعر سروده و ارزشمند-




    سيري در زندگي و آثار ايرج ميرزا / علي دهباشي

    ایرج میرزا شده و گاه مخلوق اندیشه شاعر است و نیز مسایل گوناگون اجتماعی و هزلیات و




    ایرج میرزا

    حامیان رهبری - علمدار عشق - ایرج میرزا, یا علی گفتیم و عشق آغاز شد, این وبلاگ از تاریخ 1388/10/09 در




    برچسب :