سخنی در باره تبعیض - متن درباره تبعیض نژادی
سخنی در باره تبعیض
- اگر وقتی برای اولین بار کسی را به ما معرفی می کنند بلافاصله و بهگونه ای غیرارادی او را در پلهای از پلکان هرم اجتماعی که در ذهن خود داریم قرار می دهیم و رفتار و گفتارمان بر مبنای فاصلهای که این فرد در این هرم با ما دارد تنظیم میشود؟
- اگر میزان و نحوه پذیرایی ما از یک کارمند جزء یا یک فامیل نادار همانگونه نیست که از رئیس اداره یا یک قوم و خویش ثروتمند(۱)،
- اگر از نام بعضی از مشاغل بهعنوان ناسزا و یا ابزاری جهت تحقیر افراد استفاده می کنیم (برای مثال از کلمات حمال، عمله، بقال، قصاب و مردهشوی و... )،
- اگر برای کوچک کردن مردان آنها را به صفات زنانه و برای تعریف از زنان آنها را به صفات مردانه متصف می کنیم...
- اگر از کلمه "بچه" برای تحقیر بزرگتر ها استفاده می کنیم،
- اگر در چشم ما مهندس، محترمتر از بقال، تهرانی بالاتر از شهرستانی، شهری برتر از دهاتی، افغانی و غراقی و پاکستانی کمتر از فرانسوی و آلمانی و امریکایی است،
- اگر هوش بعضی از اقلیتهای قومی و نجابت بعضی دیگر را با نقل داستانهای کوتاه تحت عنوان جوک زیر سوال می بریم و لهجه آنان را به سخره می گیریم (۲)،
- و بالاخره اگر در جامعۀ ما هر کس با مُهری، لقبی و عنوانی خود را از دیگری متمایز نموده و در رأس هرم کوچکی که ساخته قرار داده و بین خود و دیگران دیوارهای نامرئی کشیده است، بهعنوان مثال در ادارات و سازمانها با عناوینی چون رئیس و مدیر، در دانشگاه با عناوینی چون پروفسور، استاد، دکتر و مهندس، مردم عادی با القابی چون حاجی، کربلایی، مشهدی و حتی عارفان که مکتب و مسلکشان در نفی برتری و کهتری انسانهاست با قطب، پیر، شیخ و مراد،
عجب نیست چرا که جامعه عدالتمند انسان عادل در خود می پروراند و جامعه غیر عدالتمند انسان تبعیض گر.(۳)
«من نمیدانم که چرا میگویند
اسب حیوان نجیبی است، کبوتر زیباست
و چرا در قفس هیچکسی کرکس نیست
گل شبدر چه کم از لالۀ قرمز دارد
چشمها را باید شست
جور دیگر باید دید»(سهراب سپهری)
در کلیه جوامع، انسانها از جهات گوناگونی منجمله جنس، سن، نژاد، مذهب، قیافه ظاهری، قدرت بدنی، بهرۀ هوشی و استعدادها از یکدیگر متفاوتند. رفتار غیر یکسان (معمولا تحقیر آمیز) افراد با یکدیگر به دلیل این تفاوتها تبعیض نامیده می شود.
انسانی که از تبعیض رنج میبرد نمیتواند استعدادهای بالقوۀ خود را به فعل برساند و ارتباط سالمی با دیگران داشته و نهایتاً در سرنوشت جامعۀ خویش نقشی سازنده بهعهده گیرد.
تاریخ بشر سراسر آغشته به تبعیض بوده است؛ تبعیض بین سیاه و سفید (تبعیض نژادی)، تبعیض بین زن و مرد(تبعیض جنسی)، تبعیض بین کوچک و بزرگ (تبعیض سنی)، تبعیض بین ثروتمند و فقیر (تبعیض طبقاتی) و در یک کلام تبعیض بین قدرتمند و ضعیف.
در طول تاریخ مردان و زنان بسیاری برای از بین بردن تبعیض و برقراری عدالت مبارزه کرده و میکنند اما متاسفانه جز در انگشت شماری از جوامع آنهم بطور نسبی موفقیتی در این راستا حاصل نشده است(۴). علت این دشواری می تواند این باشد که این ویژگی یکی از تبعات غریزه «صیانت نفس» در انسان است و مبارزه با ویژگیهای غریزی دشوار است.(۵)
صیانت نفس از فرزند من، خانوادۀ من و فامیل و دوست من شروع و به همسایه و همشهری، همدین و هممسلک من رسیده و سر از هموطن من یا (ناسیونالیسم) در میآورد و نهایتاً به نژاد من یا نژاد پرستی (راسیسم) ختم میشود. آری چشمها را باید شست و جور دیگر باید دید اما جور دیگر دیدن کار چندان سادهای نیست به خصوص در جوامعی که قانونی از حقوق فردی انسانها دفاع نمی کند. در این جوامع مردم مجبور می شوند که در جهت بدست آوردن امنیت از هر نوع آن به افراد قدرتمندتر از خود باج داده و محبت آنها را به خود جلب نمایند. در این راستا جلب رضایت از طریق زبانی ( استفاده از کلمات زیبا و ستایش انگیز)، رفتاری(تعظیم و تکریم و دست بوسی) و مادی (دادن هدیه و رشوه)، امری اجتناب ناپذیر می شود و این اعمال همانگونه که درنوشتارهای قبل گفته شد با نام احترام انجام می شود. (۵).
و چنین است که در این جوامع با هر کس که در مصدر کار و مرجع قدرت و یا واجد ثروتی است از ادارات گرفته تا کوچه و بازار و حتی گردهم آیی های خانوادگی بهتر و باصطلاح محترمانه تر رفتار می شود. رفتارخوب و انسانی با ضعفا و مراعات حقوق آنان معمولا به انصاف و رحم انسانها واگذار می گردد و طبیعی است آنجا که اخلاق و انصافی در کار نباشد بی توجهی و رفتار تحقیرآمیز نسبت به هر کس که نفعی نرساند و یا ترسی بر نیانگیزد مجوزی برای انجام می یابد.
بیت زیر اشاره به این پدیده اجتماعی دارد:
آنچه شیران را کند روبه مزاج احتیاج است احتیاج است احتیاج
اینکه در جوامع مدرن باج دهی، زبان بازی و اعمالی از این دست دیده نمی شود به این خاطر است که مردم احتیاج چندانی به یکدیگر ندارند چرا که نیازهای مردم را در حد یک زندگی معقول بر آورده شده است. هر چند باید گفت عدم نیاز مردم به یکدیگر در این جوامع به سست شدن روابط قومی، قبیلهای، حرفهای و صنفی و حتی خانوادگی منجر گردیده است، اما به موازات و در نتیجۀ آن رفتارهای تبعیضگرانه نیز بشدت کاهش یافته است. حمایت قانون از حقوق شهروندان هم چنین باعث شده است که افراد نتوانند احساسات منفی (غرضورزی، کارشکنی) و احساسات مثبت (پارتیبازی و رفیقنوازی) را در انجام وظایف خود دخالت دهند. هم چنین بیان حرف و انجام هر حرکتی که نشان از تحقیر و تمسخر کسی بهخاطر رنگ پوست، مذهب، ملیت، جنسیت، سن، عقیده، لهجه، قیافه و یا نقص عضو و در یک جمله متفاوت بودن او داشته باشد تبعیض تلقی میشود و مجازات قانونی در پی دارد. در این کشورها حتی به افراد خطاکار (چون دزد و متجاوز) نیز نمیتوان بیحرمتی نمود به این دلیل که مجازات آنان با قانون است و افراد نباید دخالتی در این امر داشته باشند. به بیان دیگر احترام نه فقط درخور گروهی خاص بلکه مشمول همگان و یک "باید و الزام قانونی" است.
و البته این بدان معنا نیست که کارشکنی و غرضورزی و سایر رفتارهای نامناسب در این جوامع دیده نمیشود بلکه بدین معناست که ترس از مجازات قانون باعث کاهش چشمگیر اینگونه رفتارها گشته است.
در اینجا ممکن است گفته شود اگر در جامعۀ ما نیز امنیت اقتصادی شهروندان فراهم شود و اِعمال تبعیض مجازات قانونی در پی داشته باشد رفتارهای ما نیز با همگان بهتر تر خواهد شد.
این سخن کاملاً منطقی به نظر میرسد. قانونمند شدن جامعه و دفاع از حقوق انسانی افراد شرط لازم برای رسیدن به جامعه ای غیر تبعیض گرا و عدالتمند است اما شرط کافی نیست باین دلیل که بخشی از رفتارهای ما که منجر به تحقیر دیگران می گردد و شرح آن در شروع این مقاله گذشت در تکرار خود آنچنان برای ما بصورت عادت در آمده که دیگر متوجه زشتی آن نیستیم و علی رغم عدالتخواهی، خوش قلبی و نیک اندیشی مان آنها را انجام می دهیم و بخشی دیگر چون سکوت، موافقت با عقیده، بله قربان گوئی و تعظیم و تکریم و ... را نیز احترام و ادب دانسته و بعنوان بخش مثبتی از فرهنگ خود به آنها نگریسته و به انجام آنها افتخار می کنیم. مقولاتی که می توانند مانع بزرگی در راه رسیدن به جامعهای عدالتمند گردند.
بدون شک، گذار از جامعهای غیر قانون مند، مبنتی بر غرایز، روابط و احساسات به جامعهای قانونمند و مبتنی به ضوابط و عقل کاری دشوار است اما ناممکن نیست. این گذار با آگاهی از خصوصیات و عاداتی که شرایط نابسامان اجتماعی در ما بوجود آورده اند و تلاش در کنار گذاشتن آنها بهمراتب سریعتر صورت خواهد پذیرفت.
نویسنده: طاهره شیخ الاسلام ۱- توجه داشته باشیم که اگر رفتارمان نیز جلوه و ظاهر یکسانی داشته باشد علت یکسانی ندارد، باین معنی که رفتار محترمانه و خوبمان در برابر افرادی که در رده های بالاتری از ما قرار دارند می تواند باین دلیل باشد که روزی ممکنست به آنها احتیاج پیدا کنیم یا بترسیم از اینکه رفتار غیر محترمانه یا کم احترامانه ما به آنها بر بخورد و جایی آن را تلافی کنند. اما رفتار محترمانه مان به ضعیف تر از خود از سر دلسوزی است. این واقعیت موقعی بر ما آشکار می شود که مسئله جدی در کار بیاید مثلا فرزندمان بخواهد با یکی از آنها وصلت نماید در اینجاست که تبعیض آشکار می گردد. شاید بتوان گفت ت رحم سکهای است که روی دیگرش تحقیر و احترام سکه ایست که روی دیگرش نیاز، ترس و یا علاقه است. ۲- این که بسیاری از ما از صحبت کردن به زبان خارجی در حضور یک هموطن اکراه داریم ریشه در همین امر دارد چرا که این احتمال را می دهیم که لهجه و اشتباهاتمان در غیابمان در نزد دوستان یا آشنایان مشترک به تمسخر گرفته شود. ۳- بطور حتم شدت این اعمال در همگان یکسان نیست. ویژگیهای فردی و تربیت خانوادگی ممکنست این رفتارها را در ما تشدید یا تعدیل کرده باشد اما از آنجا که همگی ما هم در خانه شاهد رفتارهای تبعیض گرایانه والدینمان با دیگران هستیم هم از شش سالگی با ورود به مدرسه وارد جامعه ای طبقاتی می شویم این ویژگی کم یا بیش در اکثریتی از ما مشاهده می شود بطوریکه می توان از آن بصورت خصوصیتی ملی نام برده شود. ۴- با تمام پیشرفتی که بشر در زمینه های مختلف کرده است هنوز زنان حتی در کشورهای مدرن برای احقاق حقوق انسانی خود مبارزه می کنند و هنوز کودکان چه در شرق و چه در غرب مورد ظلم و سوء استفاده بسیار قرار می گیرند. ۵- بعنوان مثال از عدم موفقیت بعضی مذاهب در سرکوب غریزه جنسی و بعضی مکاتب در سرکوب غریزه مالکیت می توان نام برد. ۶- رجوع کنید به نوشتار "دروغگوئی و علل آن" در همین سایت
منبع:ویستا
ویرایش وتلخیص:برگزیده ها
,