به مناسبت هفتم صفر، ولادت امام موسي كاظم (ع)
در صبح روز يكشنبه 7 صفر سال 128 هجري قمري در روستاي «ابواء» بين مكه و مدينه كودكي چشم به جهان گشود كه بعدها زمام ولايت مسلمانان را عهدهدار شد.
او در جايي زاده شد كه آرامگاه مادر پيامبر (ص) آمنه دختر وهب قرار داشت، او را كاظم و عبد صالح و باب الحوائج ميخواندند، از مادري به نام حميده زاده شد كه يكي از زنان با فضيلت به شمار ميآمد، چرا كه به كار مهّم نشر رسالت همّت ميگماشت و در اين راه برخي از احاديث همسر بزرگوارش، امام جعفر صادق (ع) روايت ميكرد.
از ابنسنان از سابق بن وليد از معلّي بن خنيس روايت شده است كه امام صادق عليهالسلام فرمود: «حميده مثل شمش طلا از هر آلودگي و چركي پيراسته است، فرشتگان پيوسته او را پاسباني مي كردند تا به من رسيد و اين كرامتي از خداوند بود در حق من و حجّت پس از من».
از همان دوران كودكي صفات و ويژگيهاي امامت در او نمايان بود، به طوري كه در حديثي از صفوان جمال، يكي از خواصّ شيعه، نقل شده است كه گفت؛ از امام جعفر صادق عليهالسلام درباره صاحب اين امر (امامت) پرسيدم. فرمود «صاحب اين امر كسي كه لهو و لعب نميكند.» در اين حال، ابوالحسن امام موسي كاظم عليه السلام كه كوچك بود به همراه يك برّه و يك بز كه هنوز يك سالش تمام نشده بود، وارد شد. ابوالحسن به برّه ميگفت: براي پروردگارت سجده كن. پس امام صادق عليه السلام او را در آغوش گرفت و فرمود: «پدر و مادرم فداي كسي كه لهو و لعب نميكند».
امام موسي كاظم عليهالسلام حدود 20 سال از عمر پر بركت خود را تحت تربيت پدر بزرگوارش سپري كرد و آن حضرت نيز همواره بر فضايل فرزند برومندش اذعان مينمود و به دوستان و ياران مخصوصش ميگفت كه او سرور فرزندان من است و پس از من امامت را عهدهدار خواهد بود.
از آنجايي كه امام موسي كاظم عليه السلام فرزند سوم امام صادق عليهالسلام بود و داراي برادر بزرگتري به نام اسماعيل بود و اسماعيل نيز در زهد و تقوا سرآمد خاندان هاشمي بود، بنابراين بعد از مرگ اسماعيل، امام جعفر صادق عليهالسلام براي اينكه جلوي انحرافات را بگيرد، بارها در مراسم تشيع و تدفين اسماعيل بر فوت فرزند خود از حاضران گواه گرفت.
از «زرارة بن اعين» نقل شده كه گفت: نزد ابو عبدالله عليهالسلام رفتم، سرور فرزندانش، موسي در سمت راست آن حضرت نشسته بود و رو به روي او تابوتي پوشيده بود. آن حضرت به من فرمود «داوود الرّقي و حمران و ابوبصير را نزد من حاضر كن».
مفضل بن عمر نيز بر آن حضرت وارد شد. من بيرون آمدم و كساني را كه امام دستور احضارشان را داده بود، حاضر كردم. يارانش يكي پس از ديگري وارد مي شدند تا آنكه جميعاً سي نفر شديم.
چون، همه گرد آمدند، امام صادق عليهالسلام فرمود «داوود! پرده از چهره اسماعيل برگير». داوود پرده از سيماي اسماعيل برگرفت. آنگاه آن حضرت پرسيد «داوود! آيا او زنده است يا مرده؟» داوود پاسخ داد: سرورم او مرده است.
بدين ترتيب امام پيكر مرده فرزندش را به يكايك يارانش نشان داد تا اينكه به آخرين نفر در مجلس رسيد. همه حاضران نيز اعتراف ميكردند و ميگفتند: سرورم او مرده است. پس امام صادق عليه السلام فرمود«خدايا تو خود گواه باش.»، سپس دستور داد اسماعيل را غسل دهند و او را حنوط و كفن كنند.
چون كار غسل و حنوط و كفن اسماعيل پايان پذيرفت، امام صادق عليه السلام رو به مفضل كرد و فرمود: «مفضل! چهره او را بنمايان» مفضل چنين كرد. امام از او پرسيد: آيا زنده است يا مرده؟ پاسخ داد: مرده. امام صادق عليه السلام فرمود «خداوندا بر ايشان شاهد باش». سپس اسماعيل را به طرف قبرش بردند و چون او را در قبر نهادند، امام فرمود «مفضل چهره او را بنمايان» و از جمعي كه حاضر بودند، پرسيد «آيا زنده است يا مرده» همه پاسخ داديم: مرده است.
پس آن حضرت فرمود «خدايا شاهد باش و شاهد باشند كه بزودي باطل گرايان به گمان و ترديد خواهند افتاد». «يريدون ليطفؤا نور الله بأفواههم» سپس به امام موسي عليهالسلام اشاره كرد و ادامه داد، «و الله متم نوره ولو كره الكافرون».
سپس به روي او خاك ريختند. امام صادق عليه السلام دوباره از ما پرسيد: اين ميّت كفن شده حنوط شده مدفون در اين قبر كيست؟ گفتيم: اسماعيل. فرمود «خداوندا شاهد باش». آنگاه دست فرزندش موسي را گرفت و فرمود: او حق است و حق با او و از اوست تا آنكه خداوند زمين و هر كس را كه در آن است، وارث شود.
بنابراين از آن جايي كه در دوران امام صادق عليه السلام فضاي باز فرهنگي در جامعه به وجود آمده بود و مردم آن روزگار با توجه به گسترش معارف اهل بيت به سوي مذهب شيعه گرايش پيدا كرده بودند و افراد زيادي داعيه رياست بر رأس شيعه را بر سر مي پروراندند، به همين جهت آينده اين مذهب پرمخاطره مي نمود و امام سعي مي كرد با معرفي موسي بن جعفر عليه السلام تا حدود زيادي اين ترفندها را خنثي سازد.
فرقه قدرتمند اسماعيليه كه پس از نهضت پيامبر (ص) بزرگترين جنبش انقلابي را پايهگذاري كردند و دولتي بزرگ و نيرومند در شمال آفريقا تأسيس كردند، زاده همين عقيده اشتباه بودند!
دوران زندگي پربار باب الحوائج را به دو بخش مي توان تقسيم كرد:
1ـ دوران قبل از امامت، از سال 128 تا 148 قمري (20سال)
2ـ دوران بعد از امامت، از سال 148 تا 183 (35سال) كه همزمان با دوران خلافت عباسيان همچون منصور دوانيقي، مهدي عبّاسي، هادي عبّاسي و هارون الرّشيد بود، و بيشتر دوران امامتش (23سال و دو ماه و 17 روز) در عصر خلافت هارون (پنجمين خليفه عباسي) بود، و آن حضرت در اين عصر سالها در زندانها متعدد به سر برد.
عبد صالح خدا چه شبهاي زيادي كه در مسجد نبوي به صبح ميرساند و با صداي حزن انگيز همراه با قطرات اشك خداي خويش را صدا ميكرد «عظم الذنب من عندى، فليحسن العفو من عندك يا اهل التقوى و يا اهل المغفره» و هنگامي كه توسط خليفه قسيالقلب عباسي، هارون الرشيد به جرم حقگويى و دفاع از حقيقت، دستگير و روانه زندان شد، به جهت فراغتي كه به دست آورده بود، سجده شكر طولاني بجا آورد و چنين عرضه داشت «بار الها! من بارها از درگاه تو مسئلت ميداشتم كه براى عبادت، فراغتى به من عنايت فرمائى تا به اطاعت و فرمان بردارى تو قيام ورزم، از اينكه اكنون درخواست مرا اجابت فرمودهاى، در برابر چنين توفيقى سپاسگزارم».
آري! او كه به حق فرزند خلف اميرالمومنين است، بايد كه اين گونه باشد، اهل عبادت و بندگي خالصانه و به جا آوردن اعمال عبادي آن هم از سرشوق، با بردن آذوقه، پول و رسيدگي به نيازمندان و مساكين با چهرهاي ناشناس به ياري آنها ميشتافت، چنانچه شيخ مفيد در اين باره مي نويسد «او شبانه از فقرا و مستمندان شهر مدينه تفقد و دلجويى به عمل ميآورد و در زنبيل مخصوص پول و مواد غذايى به منازل و كلبههاى آنان حمل ميكرد و به ترتيبى در اختيار آنان قرار ميداد كه گاهى خودشان هم نميدانستند كه اين كمكها از سوى كدام شخص است و از كدام ناحيه صورت گرفته است».
و به دليل ممارست طولاني با قرآن و عبادتهاي زياد در ميان مردم مدينه به «زين المتهجدين» يعنى زينت شبزندهداران و عبادتكنندگان شهرت يافته بود. در بين مردم مدينه اين ضرب المثل رايج شده بود « تعجب از كسى است كه كيسه بذل و بخشش موسى بن جعفر به او رسيده باشد، ولى باز هم اظهار فقر و تنگدستى بنمايد» كه نشان از جود و بخشش امام موسي كاظم عليه السلام دارد.
پيشواي هفتم شيعيان شخصاً به كار زارعت و كشاورزي مشغول بود و از دسترنج خويش استفاده ميكرد، يكى از دوستان و شاگردان امام به نام حسن بن على بن ابى حمزه در اين باره ميگويد: «موسى بن جعفر عليه السلام را در مزرعه خود ملاقات كردم و مشاهده نمودم كه در مزرعه مشغول تلاش و فعاليت است به حدى كه از شدت حرارت و گرما، عرق تا قدمهاى مبارك او رسيده است.
گفتم: فدايت گردم كارگران و خدمتگزاران شما كجا هستند كه شما خودتان اين چنين مشغول كار شدهايد؟ امام فرمودند «بزرگوارتر از من و پدرم با دست خودشان در زراعت كار و تلاش داشتند و كار خود را به ديگران واگذار نمي كردند».
عرض كردم آنان كيانند؟ فرمود «جدم رسول خدا صلي الله عليه و آله و امير المؤمنين عليه السلام و پدران ارجمندم همگى، خودشان به امور كشاورزى و زراعت مباشرت داشتند و در مزرعه كار ميكردند زيرا كشاورزى از كارهاى پيامبران و فرستادگان شايسته الهى و مردان راه خدا است».
امام براي مبارزه با حكومت جور و ستمگر عباسي از تقيّه، مبارزه مخفيانه، استفاده مي كرد و چه بسا ملقب ساختن او به لقب «كاظم» به شيوه حيات آن حضرت به صورت تقيّه و فرو خوردن خشم و غيظ در برابر دردها و فشار اشاره داشته باشد.
يا هنگامي كه علي بن يقطين اجازه دخول به دستگاه خلافت را گرفت، امام به شرطي چنين اجازهاي را صادر كرد كه او بتواند رفع ظلمى از مظلومان و بيچارگان كند.
به طور كلي فعاليت امام موسي بن جعفر را در دوران امامتشان ميتوان اين گونه تقسيم كرد:
1- برنامهريزي و آگاهي بخشي عقيدتي و پيداكردن راهكارهايي براي روبرو شدن با جريانات انحرافي عقيدتي و نژادپرستي.
2- نظارت مستقيم بر پايگاه هاي فعاليت پيروان خود و برقراري هماهنگيهاي لازم براي اتخاذ مواضع سلبي و منفي در برابر حكومت جور به منظور ناتوان كردن حكومت از نظر سياسي و حرام اعلام كردن هرگونه همكاري با دستگاه طاغوتي عباسي كه منجر به رسميت شناختن حكومت ظالم شود .
3- موضع آشكار و صريح در احتجاج با كسي كه زمامدار حكومت بود به اين كه آن حق اوست نه ديگرى و بر همه مسلمانان در احراز اين مقام برترى دارد كه به طور مثال ميتوان به مناظره حضرت با هارونالرشيد در مرقد نبى اكرم (ص) اشاره كرد كه در برابر تودهاى عظيم از اشراف و فرماندهان ارتش و كارمندان عاليرتبه دولت اتفاق افتاد.
هارون روى به ضريح مقدس رسول اكرم (ص) كرد و چنين سلام گفت «درود بر تو اى پسر عم»؛ آنگاه امام كه حاضر بود، بر نبى اكرم درود فرستاد و گفت «سلام بر تو باد اى پدر».
هارون الرشيد كه ناراحتي بر او چيره شده بود، با لحني توأم با كينه و خشم به او گفت «چرا گفتى كه تو از ما به رسولالله نزديكترى؟» و امام پاسخى تند به او داد و فرمود: «اگر رسول اكرم زنده ميشد و از تو دخترت را خواستگارى مىفرمود، آيا او را اجابت مي كردى؟»
هارون گفت: «سبحانالله! و به اين كار بر عرب و عجم فخر ميكردم». امام گفت: «اما او دختر مرا خواستگارى نميكرد و من دختر به او نميدادم، زيرا او پدر ما است نه پدر شما. و به اين علت ما به او نزديكتريم» و در اينجا بود كه در صحن مسجد نبوي هارونالرشيد فرمان دستگيري امام را صادر كرد.
4- تشويق امت اسلامي براي شورش و مبارزه با حكام منحرف عباسي و بيدار كردن وجدانهاي آنها
بنابراين امام با مديريت ولايي خويش با فرستادن نمايندگاني به تلاشهاي تبليغي خود ادامه دادند، با اينكه گسترش نهضتهاى علوى توسط گروهى از امامزادگان و سادات و افزايش قدرت سياسى بنىعباس، خصوصاً در دوران خلافت هارون، باعث تشديد مراقبت و سختگيرى نسبت به اين امام همام شد.
سلام بر امامي كه خاك ايران، پذيراي رضايش در مشهد و دربردارنده معصومهاش در قم و دربرگيرنده احمدش در شيراز و معطر از وجود نوادگانش در سراسر اين كشور است.
مطالب مشابه :
دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرری
دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرری فعالیت زمين مجتمع یادگار امام يادگار امام
تسلیت سید حسن خمینی به رییس دانشگاه آزاد
در پی درگذشت پدر دکتر حمید میرزاده رئیس دانشگاه آزاد اسلامی، یادگار امام پیام تسلیتی را
تاثير فناوري نانو در صنعت نساجي هندوستان
دانشگاه آزاد اسلامی واحد یادگار امام (ره) دانشگاه آزاد اسلامی واحد یادگار امام (ره)
واحدبابل میزبان رقابت های کشتی آزاد قهرمانی بزرگسالان کشور
سالن ورزشی یادگار امام(ره) دانشگاه آزاد چند منظوره دانشگاه آزاد اسلامی بابل را
خواب حضرت امام حسین (ع)
کانون قرآن عترت دانشگاه آزاد اسلامی موسسه فرهنگی عصر یادگار به هنگام سحر، امام
دیدار نوروزی اساتید و کارکنان دانشگاه آزاد اسلامی زنجان
دیدار نوروزی اساتید و کارکنان دانشگاه آزاد اسلامی امام خمینی (ره) دانشگاه یادگار
به مناسبت هفتم صفر، ولادت امام موسي كاظم (ع)
به مناسبت هفتم صفر، ولادت امام موسي كاظم (ع) دانشگاه آزاد اسلامی واحد
صدقه برای امام عصر (عج)
کانون قرآن عترت دانشگاه آزاد اسلامی موسسه فرهنگی عصر یادگار عاشورا مدام برای امام
برچسب :
دانشگاه آزاد اسلامی یادگار امام