شعری زیبا در مورد دانشگاه
اهل دانشگاهم رشته ام علافیست جیبهایم خالیست
پدری دارم حسرتش یک شب خواب! دوستانی
همه از دم ناباب و خدایی که مرا کرده جواب اهل دانشگاهم قبله ام استاد است
جانمازم نمره! خوب میفهمم سهم آینده من بیکاریست من نمیدانم که چرا میگویند
مرد تاجر خوب است و مهندس بیکار و چرا در وسط سفره ما مدرک نیست
چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید باید از مردم دانا ترسید! باید از قیمت دانش نالید!
مطالب مشابه :
شعری زیبا درباره سفر با پای پیاده تا کربلا،سرزمین عشق ...
فاتحان خیبر - شعری زیبا درباره سفر با پای پیاده تا کربلا،سرزمین عشق - ما همه سرباز توایم
شعری زیبا در مورد دانشگاه
سفر به رویای جوانی - شعری زیبا در مورد دانشگاه - شعری زیبا در مورد درباره وبلاگ. به
شعر یغما گلرویی درباره استاد سیاوش قمیشی
در این بست شعری از یغما گلرویی که درباره سفر سیاوش قمیشی از لس آنجلس هست رو واستون گذاشتم .
شعری درباره استاد
شعری درباره بشر امروزي از نظر علمي و فکري پا به جايي نهاده که آهنگ سفر افلاک کرده و
شعری درباره فصل بهار از لیلا کردبچه
شعری درباره فصل بهار از لیلا کردبچه : این شعر را همین حالا همه ساله حج نمودن، سفر حجاز
شعری درباره ی عقاب
درباره ی عقاب ها - شعری درباره ی عقاب - عقاب بارها آمده شادان ز سفر
شعری درباره ی وصف خدا از قیصر امیر پور
به خدا نگویید که مشکل بزرگی دارم - شعری درباره ی وصف خدا از قیصر امیر پور - به مشکل بگویید
شعری زیبا از جامی
مطالب جالب - شعری زیبا از جامی بی خبر از پدرش کرد سفر رنج بسیار کشید و پس از
شعری درباره مهربانی خدا
آلنی - سانال - شعری درباره مهربانی خدا راه افتادم به قصد یک سفر. در میان راه، در یک
برچسب :
شعری درباره سفر