269- شکرخند (1) : «قند»
شکرخند (1) : «قند»
کار «شکرخند» بر این پایه است که نخست یک سوژه برگزیده شده و سپس دوستان درباره ی آن سوژه ، به طنازی و شوخی های شاعرانه و گاه حتا مشاعره های طنزآلود می پردازند...
قراره اینجا فقط شوخی و خنده باشه به طنز شعرکوتاه - طرح-دوبیتی-ترانه-رباعی-غزل-آزاد ... فقط کوتاه - فقط طنز
بدون دشنام-ناسزا-توهین-بی ادبی-بی آبرویی و مانند این!
دوست خوبم Hossin Pariz در فراخوان نخستین ، سوژه ی قشنگی از «قند» به دست داد که ما - با اجازه ی ایشون - سوژه ی «شکرخند»نخستین اش می گذاریم.
خواهشمندم همه ی دوستان ، «قند» رو با طنز تلخ و شیرین خود ، به شوخی بگیرند...
ببینیم چه می کنید...
*****************************************************************
ز "فرهاد" و ز عشق پاک او شد با شکوه
کله قندی که ﺑُﻮد "شیرین" و در ظاهر چو کوه
از این رو کله قند چون کوه باشد
که شیرین اندر آن مستور باشد
کله خر و کله کدو ، کله قند
همه آمدیم ؛
جانا بخند
م.رها
سخنهاي شيرين به مانند قند /زدهان تو در ايد يه كم بخند.....
دريا اسماني
كه خودمم ..
خواهشمندم زیر شعرها نام شاعر رو بنویسید- حتا اگه سروده ی خود بزرگوارتون باشه.
سپاس/
قند من پایین و چربی سخت بالاست
تا زبانت چرب سازم، قندی از لبها بده..
م.رها
دوستانی که درجا (بداهه) همراهی می کنند ، زیر نامشون تاریخ و ساعت هم بزنند ...
این دو نوشتک من : 1مرداد93 - ساعت 3:40
قند دل را اب كردي تو اخر چرا ؟/در كجا من بخرم ان دل را
دريا اسماني
ساعت چهار وربع
سر بازار دل فروشی رو
کله قندی ببر
«دل»ی تو بخر!!
ساعت 4:45
پیشکش دوست گرامی دريا اسماني
ممنونم اقاي نبي زاده
كله قندي را به دادم نو عروس /اوزدش انرا سر داماد لوس / دريا اسماني
فرق او تا بینی اش شد غرق خون
کله قند خونی و بخت نگون !!
م.رها
ساعت 18
چندیست که بیمارم و قندم بیش است ... چشمم شده کم سو و دلم درویش است ... گویند مخور این و مزن آن دگری ... نوش لب کیفور برایم نیش است . ( ناجی غریبی زاد بداهه )
خلقتم , شيرين کارى خداوند است /قندم بالا , سرم چون کله قند است /بهزاد ( همين حالا مقابل آينه ! )
شعر کوتاهست و مضمون کله قند ** دست را بر دل نهاده هی بخند ** قند شیرین است و لبهایت عسل **من عسل خواهم نخواهم کله قند (حبیب)
تاریخ مخواه وساعت از من ** چون اکثر شعر من بداهست ** مکتوب اگر چه این ببینی ** بالای سرش ولی شفاهست
(کله خر و کله کدو ، کله قند) ** رهزن دل دلبر زیبا پسند ** پول اگر نیست مرانم زخویش ** مانده به جیبم شپش از ماه پیش (حبیب)منهای مصرع اول که از جناب نبی زاده میباشد وبدون اطلاعشان به سرقت گذیده شده
انقدر شیرینی ،تو شبیه قندی
تو شبیه کله قند ،منم آن کله خر
تو خودت میدانی ،که همه دوست دارن
مثل خر کله قند.....فهام:/
«فهام»م کله و خر را رها کن
خروس قندی بخور، دردت دوا کن
«حبیب»م «سرقت»ت را سرفرازم
برای یک شپش صد خر ببازم!!!
م.رها
9:45 - چهارشنبه شب
گرچه "میمم" بدون "ها"یم "ف"دای توست
فهمم فدای "میم" و "رها"ی توست
/اما/
خروس من از خرم کله خر تر است
هرگز نخورم خروسی که خودش کله خر است
فهام:/
10:23
خروس قندی اگر درمان درد است
فشارت چوون فتاده ، دست سرد است؟!!!
مرجان فراهانی
فشارم نه دلم افتاده بانو
یه حبه قند تو درمان درد است
فهام:/
دلت چوبی مثال آبنبات است
و قند بانوان اینجا سراب است
م.رها
نبی زاده////
مثالی تو بزن از شعر بانو ...
که یک بیتش بدون یک سراب است
خیال است و توهم،بی دلیل است
خود بانو ،خودش هم یک سراب است
فهام:/
االا يا ايها الساقي ادركعسا وناولها /كه قند اسان بدست ايد ولي ميشكند دندان را دريا
شبی یک کله قند را خرد کردم/تو چایی دادی و من برد کردم.....مجید93/5/1 ساعت10:55
دريا اسماني////.
آن قند که گویی قندان است
قند نیست عزیز،سنگ چخماق است
دندان تو را شکست و عشق من را
و چقدر آسان بود، این شکست تو و من
فهام:/
.مجید///
عزیزم یاد من بودش که گفتم
فراموشم نکن یادم فراموش
ولی چون نلبکی دادم به دستت
گرفتی و نگفتی، برد کردم
فهام:/
درون کله ات قند یا شکر بود
که بانو را سراب و خواب دیدی
فمینیستی شود گر پی بگیرم
سخن را ،.....!!!!
مرجان..
Majid Bahri
تو چایی را کنار قند خوردی
نه قیسی و نه کشمش ؛ من چه سازم؟
م.رها
فراهانی ////درون کله ام کاه است و کوه است
همین را از ازل بابا بهم گفت
فمینیستی شوی یا تو نشوی
هوای حال من اینک همین گفت
سرابیُ سرابیُ سرابی
فهام:/
درون کله ات گر کوه بودی
هوا را تو «حوا» کی می نوشتی
شکر هم نیست درمغزت پسر جان
خودت هم خوابی و خوابی و خوابی...
مرجان...
الا مردم، شما دیدید چیزی
کدام حوّا ؟ کدام هیوا ؟
چرا بانو توهم هی گرفته ؟
از اول من که گفتم شعر بانو
سراب است و سراب است و سراب است
فهام:/
جناب فهام فهیم یکی از امکانات این فیس بوک زبان بسته این است که سوابق ویرایش در ان ثبت میشود.. ( تغییر " حوای حال" به " هوای حال)... مررررسی ((فهام نوشته بود : حوای حال من اینک همین گفت!!!))
میدونم ... ولی تاریخ قضاوت خواهد کرد ..
تصور بکن 200سال دیگه توی دانشگاه تهران کلاس تاریخ سر این مسئله با هم دعوا کنن... و روح من و تو هم اونجا هی بخندیم
دمتون گررررررررررررررررررررم.
نبی زاده////
جناب شاعر پرپشت مویم
تو که جدت نبی هست و مقدس
دمت گرم و سرت سرد و دلت باد
کمی فهمم خراب است و پر از باد
همین شعرم از اول شد فقط باد
لبت شيرين تر از قند و عسل بود /ولى اى کاش سير , کمتر خورده بودى /بهزاد ( همين حالا )
اي قند ونبات يادش بخير ان ابنبات/كه مادرم ميخريد با دادزياد/ يادش كرامي مامان نازنينم ........
اخ زير دندان بود قند ونبات /قرچ قرچ ميخوردي با اب وتاب .......
بهزاد///
حیا کن ،سیر نبودش بچه پر رو
همان عطریست که دیروز تو خریدی
فهام:/
قند از سخنت پرید جانم
از سیر به شیر برس «فهام»م
م.رها
فهام ///
عزيزم عطر من که خوب بوده /
شنل بود , نه گمونم جوپ بوده /
نزن زيرش اگه آش رشته خوردى /
يقينا سيرشم مرغوب بوده /
بهزاد ( همين حالا)
لبت قند و بوسه ات قند در قند
بگو این همه قند کیلویی چند ؟
علی نیکفر - الان
بهزاد//
برو پررو جوابت را که دادم
مگر فردا به دستم تو نرسی
اگر بردم به جردن تا بسلفی
هزارو یک صدو پنجاه دینار
بفهمی فرق عطر و سیردوشی
فهام:/
فهام ///
باشه فردا بريم , خيلى هم عالى /
پيرزن ترسوندى از تاکسى خالى ؟ /
بهزاد ( همين حالا )
بهزاد//
عجب پررو پسر ،مغز توخالی
پسر من عشقتم ،تو عقل نداری
برو...تاکسی میاری تو برایم؟
یا شاید هم خودم تاکسی بیارم
بیار اون ماشین از تو قشنگت
که من جلدم به ماشینت نه عشقت
فهام:/
فهام ///
عجب...پس عاشق ماشينم هستى /
برو اى بى حيا خيلى تو پستى /
برو سرکه بخر با خمره ديگه /
لگد زدى به بختت دستى دستى /
بهزاد ( همين حالا )
بهزاد//
په نه په، تو فکر کردی که سرداری
سپه سالار عشق بی نوایی
نه جونم تو برایم حکم ریگی
سیاه هستی و زشتی و یه دیگی
به آتش میکشم آن بخت را که
به دست تو شود خوشبخت، با که؟
فهام:/
ﻓﻬﺎﻡ ///
ﺁﺧﻪ ﻧﻪ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺗﻮ ﻫﻤﻪ ﭼﻰ ﺗﻤﻮﻣﻰ /
ﺑﺪﻭﻥ ﺁﺭﺍﻳﺶ , ﺷﮑﻞ ﻋﻤﻮﻣﻰ /
اگه رو صورتت کرم نمالى /
انگار برگشته از تون حمومى /
ﺑﺮﻭ ﺩﻳﮕﻪ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﮐﺎﺭﻯ ﻧﺪﺍﺭﻡ /
ﺩﻳﮕﻪ ﺑﻪ ﺍﺳﻢ ﺗﻮ ﻳﺎﺭﻯ ﻧﺪﺍﺭﻡ /
ﻫﺰﺍﺭ ﺗﺎ ﮐﺸﺘﻪ ﻣﺮﺩﻩ ﺩﺍﺭﻡ ﻫﺮ ﺟﺎ /
ﺧﻴﺎﻝ ﮐﺮﺩﻯ ﺧﺮﻳﺪﺍﺭﻯ ﻧﺪﺍﺭﻡ ؟ /
ﺑﻬﺰﺍﺩ ( ﻫﻤﻴﻦ ﺣﺎﻻ )
بهزاد..(په نه په .منیژه؟ آخه مگه کَسِ دیگه ای هم هست) ///
//
هه هه ،نه اینکه تو خیلی باهالی
یه کم لاتی، دره پیتی، چاخانی
خریدارت خر است و ابله و شیرین بیان است
خودت راستش بگو از گور خران است؟
دروغ و حیله و تزویر تاکی؟
پسر اینقد پیام و وزوز و توجیه تاکی؟
بامن کاری دیگه تو نداری؟
خیارشور خورده ای تو حال نداری
برو شیرت بخور تا حال بیایی
فهام:/
عزیزان طنز ما گویا که قنده ** نمی بینم اثر از (قند) بنده ** قرار این بود یاران یار باشند ** نه اینکه در پی آزار باشند ** عزیزم تو به بیداری وهم خواب ** بکن لطفی وفوری سوژه را یاب
حبیبیان//
عزیزم قندیت از بهر یار است
چه کس دیده که آزام به مار است؟
تو بهزادش بگو" بس کن پسر جان"
نکن بازی تو با دُم ای پسر جان
که این دم دست تو از بهر شیر است
پریشان و غضب چون گرگ پیر است
Naji Gharibizad
چندیست که بیمارم و قندم بیش است ... چشمم شده کم سو و دلم درویش است ... گویند مخور این و مزن آن دگری ... نوش لب کیفور برایم نیش است//حیف است عزیزمن که دل باشد ریش **فرصت چو شود ویزیت بکن دکتر خویش ** هر آنچه که گویدت فقط گوش بکن ** ویزیت بده وسپس فراموش بکن
Ali Nikfar
لبت قند و بوسه ات قند در قند/ بگو این همه قند کیلویی چند ؟ // برادر قند ما قیمت نداره ** چوجایش برلب زیبا نگاره
حبیبیان//
آآآ ق ااا ای نبی زاده
نیستی تو مگر استاد؟
قند همه زد بالا
اینجا همه بیمارن
دکتر تو بیا درمان
گشتم کمی افسرده
از این همه بیمارت
استاد نبی زاده * با این همه دلداده * یک پارچه فریاده *عشقش به دل افتاده *او در پی لبخنده * مضمون گل من قنده . Mohammadi Nezhad
حبیبیان//
قند تو همی پیش کش
من مُردم از اندوهت
از بس که تو هی گفتی
من بیمارم و بیمارم
کی گفته تو بیماری؟ ** تو خوب و وفاداری ** لطفی کن وهم ازقند ** اشعار جدیدی بند Mohammadi Nezhad از همراهیتان خوشحال شدم (وقت بخیر)
زین قند که از شعر ِ عزیزان ِ سخن ریخت
دلها شده قنداب سرا و شکرآذین
از بس که بخندیدم و هی ریسه برفتم
اشکم شده سرریز ولی شور نه ، شیرین/ شراره /همین حالا بعد از خوندن طنزهای خوب دوستان / ممنون از مجتبا، بهزاد ، مرجان ، فهام و جناب حبیبیان عزیز/ خیلی خوب بود عزیزان
حبیبیان//
از روی زبان تو من گفته ام که بیمارم
گرنه همه میدانند کی گفته که بیمارم
وهم را که من گفتم
مخصوص نسوان است
تو گوش نده لطفا
اینها همه هزیان است
قند گوی و قند جوی و قند پوی
جز قند در این سرای از هیچ مگوی
قندت چو که بالاست ، به لیمو بندش
دل را که ترُش گشت ، به گیسو بندش
دل را زغم سَفته و چک ها برهانیم
با قند رفیقان ، دگر افسرده نمانیم
گر قند به بقالی سه و صد به تومان است
اینجا همه مجانی و درهم به گمان است
شیرین دهنان صحبت شیرینی چو کردند
از دل همه اندوه ِ چک و سَفته ستردند
اینک من و تو پارشه ِ کشور قندیم
از قند بگو ، قند بگو تا که بخندیم
«با هم» بخندیم...
درودتان هزاران هزار.
م.رها - 2 امرداد 1393
ساعت 3 و نیم پسین
شراره//
اندکی شیر به آن شور اضاف کن
بعدا تو بشین هی تو همِش زن
انقدر بزن عاقبتش شیرعسل کن
بعدا تو بشین رخ بنما..جرعه ای مهمان تو مرا کن.....فهام:/
فهام ///
شنيدم گفته اى شيرى , پيشى جان /
اگه تو شير باشى , من اژدهايم /
اگر ديروز نخوردمت به يک ضرب /
نگات کردم , کور شد اشتهايم /
بهزاد ( همين حالا فاز اعتماد به سقف )
نبی زاده//
ایستت بکن ای زاده ی موسی
عیسی و مسیح یا یهودا
آیا تو که هی داد زنی این سخنت را:
""""دل را زغم سَفته و چک ها برهانیم
با قند رفیقان ، دگر افسرده نمانیم"""""
آیا تو شده پاس نباشد چکِ روزت
حتما که نه گرنه تو بدانی
قند به بازار جهان قیمت روزاست
فهام:/
بهزاد//
الا شاها تو ای مار+ا
برو بونه سر لانه نهادم
همان هه هه،که دیروز کرده بودم
دوباره محضرت play بکردم
فهام:/
به گوشم پند هايش شيرين تر از قند است
سر وقت و به جا , يارانه ى هدفمند است
خوشتيپ , مو بلند و گندمگون
دوستان درکم کنيد , مسئول شکرخند است
بهزاد ( همين حالا در حال جارو کردن زير پاى دوستان )
فهام/
اینهمه غلط غلوط املایی ِ تو ای دوست!
خود شکرقند و شکرخندی ست امروز
شراره//
غلط کردم غلطها من نوشتم
اگر روزی دل بانو شکستم
همه دوستان//
نوشتن کار هر کودک نباشد
مرا لطفا شما کودک نخوانید
منم فَهّام همان که گفت سعدی:
"!@#$&&^*(%#@:)سعدی
نمی دانم چه گفتا یا کجا گفت
فقط دانم یه چیزی همچنین گفت
فهام:/
آفرین بر قند گفتارت که شیواست
دل استاد از شعر تو شیداست
ولی شیرین نکن دیگر خودت را
حسودی میکنم این خصلت ماست!!!!!!!!!!!
شراره همین حالا
بابا او حوصله را سر ببرده /كلامش مثل دندان كرم خورده / يادش رفته دوستمان با قند شعر بنويسه
بهزاد//
توئی بهزاد من، یا که عزیزم
فدای تو منم اما مریضم
از اول من تو را هی دوست داشتم
تفاهم بود، اما ســـــــــــــوء داشتم
فهام:/
شراره ///
بنده خدا بى سوادست چيزى نگو /
لحظه اى در باز بود آمد تو /
بهزاد ( همين حالا )
«فهام»م جان فدای «فا» و «هام»ت
همه دنیا بود چون قند به کامت
بدان من زاده ی پندار نیکم
نه آن تازی پرستان ، بدسگالان
دل از اندوه ایرانم پر از درد
نگاهم خون ، زبانم خون ، جگر سرد
مرا گر چک نبودی غصه و غم
چرا تکرار کردم این دو را هم؟
چو اینجا قصه گفتم از شکرخند
فراموشم شود غم ها به یک «قند»
رفیقان ، همدم و همراز و همدل
به یک قند و شکر ، حلال مشکل
اگر اشکی ببینند ازرفیقی
از آن سازند اشعار دقیقی
که خنده جای اشکش روید از دل
بخندان یار زیبا روی خوشگل
بخندان تا خدایت روز محشر
بخنداند تو را با کار دیگر
بهشتت می دهد پاداش خنده
جهنم جای آخوندان ...ونده
قرارم فحش و دشنام نیست یاران
خودت جای سه نقطه ، نکته ای دان
م.رها
دوم امرداد 93 - ساعت 4 و 20 دقیقه پسین.
فهام ///
سر و کار تو با شيخ اجل چيست؟
دروغى شاخدار گفتى پسر جان
در اين پنجشبه ى ماه رمضان
تنش را بيش ازين در گور نلرزان
بهزاد ( همين حالا )
بهزاد//
مرا با شیخ تو کاری نباشد
مگر شیخ تو با من کار باشد
کمی گفتم که خندیده بباشیم
وگرنه قند من شیخی نباشد
قند شيرين ميكند كام را /ولي كاهي زهرمار ميكند جان را /
خوردن قند به سان بودن است در نت /خوشا انكس كه ندارد اين اينترنت ..... تا ميايم بنويسيم مثل اكهي بازركاني هي قطع ميشه
نسرین//
عزیزم کی تو رو غمگین بکرده
همین بهزاد؟ بهزاد خودمون
همون که شعرهایش نم بکرده
تو قندت را بخور صبر پیشه ات کن
بگیرم انتقامت رو تو صبر کن
عزيزان مى روم قلبم گرفته
شايد با خود بگين يارو خرفته
گمون کردم شما با جنبه هستين
رفيقى با مرام , خوش خنده هستين
ندانستم شما نازک نارنجين
کمى هم سرتق و يک دنده هستين
بهزاد ( همين حالا در حال محو شدن در افق )
بدون مخاطب/
ز شیرینی شبیه کله قندی
زبان ریز و سخن باز و لوندی
ولی افسوس ها...که پاچه خواری
و من می گویمت دورم بگردی
شراره/ 4:45 دوم مرداد
Nasrin Nasrini
واي بي جنبه بابا شوخي بكردم /تمام قند ايرانو برايت من شكر بكردم .......اقا بهزاد نرويد بابا
با بهزاد نیستم//نخند//
ما که نگفتیم تو خرفتی
اگه اصرار داری باشه...
تو این قلب و بهانه هی بکن باز
همین که چیزی گفتیم قهر بکن باز
مامانت رو بهانه هی بکن باز
تو محو و دود و مه شو باز
فهام:/
«شیخ» را سه حرف باشد ، شین و یا و خا
دانی که هرکدام زکجا آمده؟ چرا؟
«شین» را ز حضرت شیطان گرفته است
تا فریبد همه مردم ، به تزویر و ریا
یادگار خصلت یابو اگر «یا» بنگری
در نهان پولدار و در ظاهر بود او بینوا
«خا» ز خوک آید ؛ همو که بنده ی شهوت بود
البته بی غیرت است و همچو خوکان پرصدا
گفته بودم «قند» باشد این شکرخند نخست
صحبت شیخ اجل آغاز کرد این ماجرا
دوستان تلخی این «قند» خوشتر است
از سخن های شیوخ بی خدای بی خدا...
م.رها
ساعت 16:50
بانو Sharare Azar
اگه دورت بگردم ؛ قند میدی؟
بیا خشکه حساب کن ؛ چند میدی؟
من الان میروم قندم تموم شد// یه کم قند میخرم،.. دیدی تموم شد؟
ممنون از همه دوستان گلم واقعا ممنونم که من رو لايق هم کلامى دونستند , به خصوص فهام عزيز , خانم ها نسرينى و آذر و جناب نبى زاده عزيز , ببخشيد اگر گاهى از دايره ادب خارج شدم قصد جسارت به کسى رو نداشتم فقط جهت انبساط خاطر دوستان بود , بهزاد ( همين حالا در حال ماست مالى )
گرکام دهان تو گر که شیرین خواهی
با تیشه به جنگ کله قند باید رفت
شیرینی کام دل ولی سخت تر است
با تیشه به جنگ بیستون باید رفت
شیخ ساعت 17
دوست خوبم Marjan Farahani
«شکرخند»ی که کردی پیشنهادم
میان «شعر کوتاه»اش نهادم
تو خود رفتی برامان خنده آری
من از پرخندگی در خود فتادم!!!
بیا «قند»ی برامان کن فراهم
که چایی سرد شد ، در بند بادم!
نمیشه کله قندامون گرونه
به جیب پاره پاره نخ نمیده
اگرخواهی یه حبه قند دارم
کمی نم داره و اما مفیییییییییییییده
Farzad Mahmoodi
من فقط ذره ای از چـشم تو را میدیدم
آخـــــر آن ذره و مثـقال مرا شاعر کرد
.
این چنین سوی کسی جاذبه ارسال نکن
که همان لحـظه ی ارسال مرا شاعر کرد
.
پـدرم بر سر یک خال سـمرقــندی داد
باز هم قــند همان خال مرا شـاعر کرد
.
دلجو
بزرگی و بزرگواری تو بهزاد
بدون تو ، فهام و شیخ و فرزاد
و نسرین و شراره ، گاه مرجان
شکرخندی نبود و قند و قندان
سپاس بیکران بر جمع یاران
همه خوش خنده های قند و قلیان!!
امدم جانم به قربانت ولی قندم فتاد
زود ورش دار فوتکی کن در دهانت بذار (مرجان ...همین حالا) به مجنبا نبی زاده
مجتبا درود بیکران بر گلقند قندان
جان و قربانت چه سود وقتی که قندت خاکی است
فوتک نقاشی «آیدا» بیارم ؛ فوت من افلاکی است !!
ساعت 17:20
Behzad Rasoulzadehاز مجتبا نبی زاده خواهش میکنیم از دوستان بخواهند که ناراحتی و دلخوری از هم در "شکرخند" نداشته باشیم. اگه با هم شوخی میکنیم باید با جنبه باشیم و از هم ناراحت نشیم .
مجتبا نبی زاده:
همه قند و عسل ریزد از این جمع
همه شعر و غزل باشد فراهم
ولی در این میان یک چیز کم بود..!
چرا این آخری حق زیر پا بود...؟؟
اگر مرجان نبود.. قندی نبودی
چنین پیج و شکرخندی نبودی ...
تو که بالابلند و سرو قدی ...
چرا گافیدی ای جان : " گاه ..مرجان" ؟؟
با عرض پوزش از محضر بزرگان - نازنین
یه چیزی که اینجا خیلی به من ( و حتمن به شما دوستان) خیلی چسبید ، رفاقت خیلی قشنگ دوستان بود که در اوج کل-کل هم قربون صدقه ی هم می رفتند!!
و یا دفاعی که نازنین بانو از خانم فراهانی کردند ، حسودی آدم رو برمی انگیزه!!!
باز هم دم «باجنبه» و «پرگنجایش» همه تون گرررررررررررررررررررررررررم.
منم فقط من باب طنز گفتم قربان ...تازه کلی هم از قد و بالای شما تعریف کردم که دلتون نگیره ...
تازه مطلبو گرفتم! نازنین جان همیشه همینه... الان کم کم احساس ناراحتی میکنم... " گاه مرجان"؟!!!! من رفتم..
مرجااااااااااااااااااااااااااااااان
تو نباشی چه کسی قند و شکرخند بزنه؟
توووووووو لبامون گل خنده بکاره؟
روووو گره های دل وامونده مون
پاپیونی و قشنگ بند بزنه!!!!!!!!!
من هم دیگه باید برم!
واسه افطار، نه نون داریم و نه حلیییییییییییییییییییم...
تا برمی گردم - جون «آقا» - چند تا پیشنهاد تووووووووپ بذارین تا بشه یک سوژه ی خوووووووووووب ازشون دربیاریم!
درودتان.. تا افطار/
آقا خواهش کلماتی مثل بوسه و لب و ...نزارید ...من التماس میکنم(حالا چراش رو نمی تونم بگم...بهزاد میدونه) ..البته اگر هم گذاشتین دیگه تقصیر خودتونه...از من گفتن بود
منم با لب و اینا موافق نیستم ...کار به جاهای باریک می کشه ...خانوما هم نمی تونن از لب یار بگن ...دِ...
خوب از لب جوی، لب دیوار ، لب چشمه ،لب کارون..... بگید... ؟
آقا اينجا خانواده زندگى مى کنه
بر لب جوي نشينم /كذر عمر ببينم/موهاي سفيدم را/با قيچي ميچينم
بر لب ديوار نشستم /باور كنيدخسته هستم
حرفای من به مامانم وقتی قرار بشه واژه لب و..بزاریم:::مااااااااماااااااااااان زود چادرتو سرت کن...ایجا هوا پسه!!! ... به شعر کوتاه هم تا یه هفته سر نزن!!!
لب كارون /خاطراتت /هنوز /در البوم زندكيم/تكرار ميشود/
خنده پسته
ستاره چشمك زمين
تا شهد لب لعل تو را چشید زنبور
زد شعبه کندوی عسل در همه عالم
شیخ
عالم همه چون شهد لبت را بچشیدند
انگار که بمب اتم افتاد به عالم
شیخ
//مخاطب طرفدارهای واژه لب..//
لبهای من از آن لب شيرين تو شيرين
شيرين نشود، چون لب شيرين لب بهزاد
لب لب نکن اي دهريِ زنديقِ دل من
شيرينِ من از تلخيِ نسرین، شده بهزاد
فهام:/
الان خوب شد..دیدید من یه چیز میدونستم..گفتم نزارید..گفتم یا نگفتم!!!!
آرام شود حسرت و اندوه نهانم
یک بوسه از آن شهدلبش گر بستانم
شیخ
ما كه مهمان بوديم ورفتيم /لب يار را پسته ي خندان ديديم ورفتيم
قند را با قيمت زياد خريدم / اما ببخش به تو نميدم /
شیخ//
ای شیخ تو لب لب نکن انقدر حرام است
در وادی لب اول کارت شراب است
فهام:/
بابا چرا جوون مردم رو اذیت میکنید...هی مینوسیم هی پاک میکنم ..هی میخندم..هی نگاه میکنم پشتم ببینم مامان یه وقت نخونه چی نوشتم...از مرجان که رد میشم میرسم به نسرین از نسرین به بهزاد ..بهزادو همون بیت اول ول میکنم میرم نازنین..... و یهو میبینم شعر کوتاه که هیچ شده بحر طویل ...... و منم که پررو....باز مینویسم پاک میکنم...
دریا و آسمان دست به دست هم داده اند و آبجی نسرین ما رو پرداخته اند ؛
دلش دریا ، نگاهش آسمانی ست
رفیق من که مهرش جاودانی ست.
این قهرها همه ش شوخی و خنده ست. جدی نگیرین دوستان/
من از دست كسي ناراحت نيستم بابا من درياي اسمانها هستم دوستان ميتونن سركي به صفحه منم بزنن فداي مهر تك تك دوستان تو ي صفحه من خوشحالم كنارتونم به خدا اسمم نسرينه ولي همه ميكن دريا دوتا صفحه ي فيس بوكم پر شعره نخنديد كم اورديم جا كم بود خوب دوتا صفحه داريم مثل موبايل اينم مد شده
اقاي نبي زاده ممنون از شعرتون متشكرم مارو خجالت داديد مهربان
بهزاد عزیز دیگه تو واژه ی لب تعارف نداریم..شوخی که نیست.دیگه خودت متوجه شو ..بیش از این توضیح بدم منو از گروه اخراج میکنه استاد.حالا تنبیه مامانم هیچ....البته میشه یه معنای دیگه هم بر داشت کرد..یعنی همون بیت اول فیتیله پیچ میشی ...هاها ها ها ااا
دریا// به دریا بنگرُم نسرین ببینُم پس یعنی این....گفتم ها شاعر الکی نمیگه
آهان پس که اين طور .... فهام جان اعتماد به نفس تو رو صندوق صدقات داشت ميشد بانک مرکزى
ما از اول داشتیم آنچه دیگران نداشتند.... یارانه ها رو که دادند دیگران هم دیگه داشتند
فکر کنم اذونه...منظور اذانه ...نرم مادر شک میکنه ...بای
کله خرسلام من جوابی دارد
البته علیک هم ثوابی دارد
ای کاش درفراق قندلبت کشته شوم
این کشته شدن چه بازتابی دارد
فرزاد
جناب نبی زاده موضوع اول در مورد کله قند بود ولی سپاسگزارم از توضیحی که در مورد فامیل من دادید چون تاکنون فکر میکردم شیخ ابو علی سینا شیخ حافظ شیرازی شیخ اجل سعدی اگه همچین لغبی دارن پس باید به فامیل خودم افتخار کنم متشکرم ازتون که توضیح دادید در اینمورد
دوست بزرگوارم Ahmad Reza Sheykh
هرگز و هرگز به خود و حتا به دیگران اجازه ی توهین و رنجش دوست ارجمندی چون شما رو نداده و نخواهم داد..
آنچه در آن کامنت آمد ، نه در معنا و مفهوم واقعی و واژگانی «شیخ» ؛ بلکه درباره ی کاربرد سوءاستفاده گرایانه ای ست که مشتی ابلیسان «شیخ»نما از این واژه ی دیرین و پرمغز (که همان «پیر» است و مراد از آن «مراد» نیز) کرده اند.
و نیز واژگان والایی چون «آخوند» و «ملا» و... که اینک معنایی درست وارون معنای راستین آن یافته اند/
گر رنجشی - ناخواسته - پیش آمده ، داداشت رو ببخش بزرگوار.
دوستان کاش اگر میخوان دو بیتی یا شعر کلاسیک اینجا بزارن به وزن شعرها توجه کنند یا اگر براشون سخته همون شعر سپید بزارن. راستش بعضی شعرها خیلی از نظر وزنی خرابه
وقتی قراره تو چند ثانیه جواب رو بگی فکر نکنم وزن اینجا زیاد مهم باشه....البته خیلی هم بی وزن نباشه...
Mohammadi Nezhad فهام// یه لحطه حس کردم اینجا یک نشست ادبیاتانه!!! ست.. ما با این بداهه ها به پیکره ی ادبیات ضربه ی مهلکی وارد میکنیماااااا !!!
نمیخوایم یه اثر ادبی خلق کنیم همینکه بتونیم توو چند دقیقه مشاعره ی ظنز و پیش ببریم و خلاقیت جواب دادن داشته باشیم به نظر من کافیه. این پست ، از ابتدا هم قرار بود به عنوان یک زنگ تفریح باشه. برای تمرین و خلق اثر، کارگاه شعر و داریم. از همه ی دوستان خوش ذوق تشکر میکنم.
نه موضوع اثر ادبی نیست.. ولی زیادی هم رها بشه کمی از هدفمون که همانا طنز در مقام شعره گم میشه..
دوست خوب و دیرینم مینا اروجلو
«شکرخند» تنها برای زدودن غصه ها از دل صاب مرده مون برنامه ریزی شده و اینجا اصلن قرار بر نقد شعر نیست.
به پیشنهاد دوست خوبمون بانو فراهانی ، و استقبال خیلی خوب دوستان ، قرار شد در کنار فضای خشک کارگاه شعر ( و سختگیری های من و دوستان) و نیز فضای رسمی کامنت های زیر شعرها (سپاس-احسنت-آفرین-دست مریزاد و...) کمی -دور هم- طنز بگیم و بخندیم و بخندونیم و مهم نیست شعر از چه کسی یا کجا باشه فقط مایه های طنز داشته باشه ، بسنده ست.
بیاین باهم ، با هم ، با هم بخندیم...
سپاس تان بیکران.
دوست خوبم Marjan Farahani
خواهشمندم از نیش کلام بکاه و دوستانه تر ببین.
شاید این شوخی (طنز) تلخ تو رو - حتا من - کنایه ای به خود بگیرم و رنجیده بشم...
می دونم که رنجش هیچ دوستی رو نمی پسندی.
سپاس مهربانو.
//من از این که باعث کدورت بین دوستان شدم عذر خواهی میکنم//
.
چند روزي بعد تو
بانو، مرا غمها گرفت
شعر گفتم، گريه کردم
بي تو اين دنيا گرفت
يکدفعه وارد به محرابي شدم
خنده کردم، خنده هاي ديگران باما گرفت
دوستانم جرعه اي مهمانمان کردند ولي
با نبودت اين دلم را ياد تو، غوغا گرفت
باز يادت آمد و اين درد را تازه که کرد
ناله هاي مرغ شب،هرشب مرا، بالا گرفت
اخم هايت را رها کن، اندکي با ما بخند
داغ بر دستم زنم، اندوه تو از پا گرفت
.
.
محمدي نژاد- فهام:/
93/5/4
5:50
اخم هایت بیخ ریشت ، خنده هایت مال ما
اشتری کو تا تواند این «فهام» از ما گرفت ؟!!!
مجتبا نبی زاده
تو بزرگ و بزرگواری «فهام» جان.
سوءتفاهم - چونان سوءهاضمه - در تراکم سخن - چون تراکم خورش - طبیعیه داداش.
تو را گناهی نیست که پوزش خواهی.
ماچ بده بیاد.
مطالب مشابه :
269- شکرخند (1) : «قند»
شرکت پارتیان مهندسی عمران-سازه-تحقیقات و مثل خر کله قند فهام:/ مجتبا نبی
اولین دانشنامه نرم افزار ایران softgozar.com
کلیه حقوق این سایت متعلق به شرکت مهندسی فناوری هوشمند اطلاعات فهام می
270- شکرخند (2) : «شتر»
شرکت مهندسی اين فهام است آمده با صد شتر شعر و غزل
272- شکرخند (4) : «گوشی»
شرکت مهندسی ساختمان « پی آمود پارتیان » در این پست معرفی شده ایم : http://partian.blogfa.com/post/91
سیستم اندازهگیری هوشمند (AMI) چیست؟
مقالات و مطالب وتصاویر مربوط به مهندسی برق (فهام) " توسط تارنمای مهندسی برق قدرت شرکت
قدر زبالههایتان را بدانید
مهندسی محیط گفتوگویی داشتهایم با مهندس حمیدرضا فهام، مدیرعامل شرکت پیشگامان صنعت و
شنیده ای از آکنتور
نگاهی به گزارشات 9 ماهه شرکت های گروه (ر ) رایانه و فنی مهندسی .
برچسب :
شرکت مهندسی فهام