به مناسبت سال نو و تولد فروغ رئوفي

<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

 

www.eslamibidgoli.ir

گروه: شعر و موسيقي

 

 

صفر:‌ روز اول فروردين

توضيح:‌ يادداشت را بيست و هفتم اسفند نوشتم و قسمت صفر را يكم فروردين اضافه كردم.

بخند شكوفه آلو

آفتاب

از كمند زمستان كهنه گريخته است

* * *

به شمار آمدگان زمين بسيارند

من از تكرار نام توست

كه كلمه كم آورده‌ام

* * *

شد آمد هفت دريا

در يكي گوش‌ماهي شكسته

تلاوت آيات آفرينش است

* * *

صياد با دست پر به خانه بر مي‌گردد

اما تمام طول راه

در انديشه جوجه‌هاي قرقاول است

امروز تولد سيد علي صالحي است. شاعري كه كتاب جديدش در آخرين روزهاي سال چنان لذتي به من هديه كرد كه به خودم قول دادم در موردش بنويسم. خيلي زود:

صبح اول فروردين

سال‌روز تولد من است

نيمي شقايق و نيمي شبنم.

 

يك: آغاز فروردين

فردا اگر نرسيم

پس فردا خواهيم رسيد

منزل به منزل تا بنفشه فروردين!

 

دو:‌ در باره اين يادداشت

فقط چند روز به پايان سال سخت و غمگين 1386 باقي مانده و سال جديد در راه است. هر چند سال 1386 خيلي سخت گذشت و من هنوز غمگين روزها و فرصت‌هاي از دست رفته و دوري‌ها و ... هستم، اما اين ليوان نيمه پري هم داشته كه به زودي (در اولين روزهاي سال جديد) در مورد آن خواهم نوشت و بهترين خوانده‌ها و ديده‌ها و شنيده‌ها را برايتان خواهم گفت.

براي اين يادداشت اما دو دغدغه داشتم. يكي سال نو كه به مناسبت آن هديه‌اي از جنس موسيقي آماده كردم. موسيقي كه اگرچه در مورد بهار نيست اما همچون بهار زيبا و خاطره‌انگيز است.

دو ديگر،‌ تولد فروغ رئوفي بود. شاعري كه بخش شعر و ادبيات اين وب‌لاگ (وب‌سايت)‌ با شعرهاي او آغاز شد. خيلي نزديك، مفصل درباره شعرهاي او خواهم نوشت اما در اين يادداشت هم گريزي به يكي از شعرهاي او زده‌ام.

 

سه:‌ پاسداشت شاعر جوان؛ فروغ رئوفي

طي اين دوران به مناسبت‌هاي مختلف از شاعران بزرگي كه بر لذت‌هاي زندگي من افزودند و مرا در تنها فضاي بي‌دروغ اين عالم هستي،‌ شعر،‌ غرق كردند نوشتم. از سايه  (به بهانه معرفي كتابش) و احمد شاملو (كه حامد عزيز در موردش نوشت) و بزرگداشت اخوان بزرگ (در سال‌مرگش) و محمدرضا عبدالملكيان (كه امسال بيشتر از گذشته با شعرهايش عجين شدم) و قيصر امين‌پور (به خاطر درگذشت ناگهاني و دردناكش) تا اين اواخر كه در مورد پريشادخت شعر نوشتم. حتي به بهانه پايان سال 2007 ميلادي كه سال مولانا بود در مورد اين فخر بزرگ ايران‌زمين هم نوشتم.

حالا ديگر همه كساني كه وب‌لاگ من را مي‌خوانند فروغ رئوفي را مي‌شناسند. از فروغ هم اگر چه هيچ‌گاه مفصل ننوشته‌ام- و اكنون هم چنين قصدي ندارم- اما چندين بار از شعرهاي او استفاده كرده‌ام. حالا منصفانه نديدم كه در سال‌روز تولد اين شاعر خوب جوان -28 اسفندماه- يادي از او نكنم.

فروغ در ابتداي راه بي انتهاي شاعري است. شعرهاي فروغ بي‌ايراد نيستند اما آن‌قدر لحظه‌هاي ناب در شعرهاي او هست كه لذت خواندن شعرهايش را بي‌انتها كند و نوشته‌هايش را به شعرهاي بي‌اشكال اما عادي و بي ايده بسياري از شاعران اين روزگار ترجيح دهم. تنها چند نمونه از اين فصل‌هاي زيبا را در زير آورده‌ام:

(1)

مي‌خواهم از تمام آن‌چه ندارم

          فقط تو را

               در کوله بار خستگي‌ام جا دهم و بعد

               تبعيد سرزمين نگاهت شوم ولي

اين هم فقط توهم بيداري من است

               ـ يک آرزوي نارسيده از اين باغ بي‌درخت ـ

از شعر "دست‌هاي تو"

 

(2)

براي فرداهايي که نمي‌آيي

ديروزهاي من

          سرشار از دروغ، گناه

          و بيهوده چشم به راه ماندن است

از شعر "فردا"

 

(3)

انگار گم شده‌اي چون ترانه‌اي در باد

          در حجم ثانيه‌هايي پر از عبور غبار

          در لابه‌لاي خاطره‌هايي که مي‌روند ازياد.

. . .

اين‌جا هنوز هم

آوار لحظه‌هاست

          که بر پيکر زمين

                   ويرانه‌هاي انتظار تو را تازه مي‌کند

 

از شعر "شبي كه تو را گريه مي‌كند"

 

(4)

معجون خلسه‌آور اين روزگار تلخ

          هذيان و همهمه و ترس و گريه بود

در زير گنبدي کبود، پر از عطر رازقي

          چيزي به جز نگاه تو و اشک من نبود.

از شعر "نگاه تو"

 

(5)

موعود روزهاي پريشان بي‌کسي!

          اين لحظه‌ها

          براي تو دلتنگ مي‌شوند

در من کسي به هيأت يک ابر بي‌قرار

          دلتنگي بزرگ مرا گريه مي‌کند

از شعر "از شهر خسته‌ام"

 

اين‌ها تنها بخشي از اين فصل‌هاي ناب هستند كه در شعرهاي فروغ رئوفي به وفور ديده مي‌شوند. تقريبا تمام شعرهاي فروغ-كه غالبا عاشقانه هم هستند- داراي تعابير اين‌چنيني‌اند و اين به سبك شعرگويي فروغ مربوط مي‌شود.

شعري كه امروز از فروغ رئوفي گذاشته‌ام از كارهاي اوليه او و قبل از تحول شعري اوست و شايد از بهترين‌هايش نباشد. (فروغ اين شعر را در 18 سالگي سروده است) اما به سه دليل آن‌را انتخاب كرده‌ام. اول اين‌كه با حال و هواي اين‌روزها مناسبت بيشتري دارد و دوم اين‌كه در همين شعر هم مي‌توان يك شاعر پر استعداد اما كم‌مطالعه را ديد كه آينده‌اي روشن پيش رو دارد و سوم اين‌كه اين شعر از معدود اشعار فروغ است كه اميد در آن ديده مي‌شود و اندوه كمتري در آن هست. فروغ واقعا مصداق اين قطعه سيد علي صالحي است كه:

 

او كه مي‌گويد به وقت سرودن غرق شادماني بودم

دروغ‌گوي بزرگي است

شعر. . . اولاد اندوه آدمي است.

 

در حال نوشتن يادداشت مفصلي راجع به خصوصيات شعري فروغ رئوفي هستم كه به محض آماده شدن روي سايت خواهم گذاشت. و حالا شعر بهار از فروغ رئوفي:

 

بهار

 

مي‌رسد بهار

سبز مي‌کند دوباره تک‌درخت خانه را

مي‌رسد و با دو دست خيس خود

پاک مي‌کند تمام غصه‌هاي خانه را.

 

اي بهار من!

مي‌رسد بهار و من هنوز

          در خزان بي‌کسي

          مانده‌ام در انتظار

منتظر براي لحظه‌اي که مي‌رسي ز راه

منتظر براي گريه‌اي که بشکند

لحظه‌لحظه‌ي سکوت خانه را.

*   *   *

مي‌رسي

          سبز و شاد و مهربان

لحظه‌ي رسيدنت

مي‌بري ز گريه‌ام قرار

پيش پاي تو

          دانه‌دانه اشک‌هاي خويش را

          مي‌کنم نثار.

 

                                                           اسفند 1378

 

توضيح:‌ از اشعار فروغ رئوفي قبلا سه كار روي سايت گذاشته‌ام:

1.      مرا شبيه خودت كن

2.      تو . . . خدا

3.      دوباره روز ديگري تمام شد

 

چهار: موسيقي (هديه نوروز)

در پايان مي‌خواهم سال نو را تبريك بگويم و هديه‌اي ناچيز براي اين نوروز باستاني عرضه كنم. عليرضا افتخاري در تجربه‌هاي جديد خود آثاري را منتشر كرد كه برخي از آن‌ها مورد توجه هم واقع شد. قطعه‌ صياد ساخته دكتر محمدرضا چراغعلي و با صداي عليرضا افتخاري از آن دست قطعه‌هاي بسيار زيبا است كه شايد يكي از بهترين اين تجربه‌ها باشد. شعر اين اثر از مهدي عابديني است. من اين قطعه را بسيار بسيار دوست دارم و لذت شنيدنش واقعا بي‌نهايت است. تنظيم زيباي محمدرضا چراغعلي و صداي سوزناك افتخاري زيبايي اثر را صدچندان كرده است. اميدوارم شما هم لذت ببريد.

ذكر اين نكته هم ضروري است كه اين اثر با اجازه عليرضا افتخاري روي وب‌سايت قرار گرفته است. از او و از بهنام خدارحمي سپاسگزارم:

 

"چون صيد به دام تو به هر لحظه شکارم؛

اي طرفه نگارم.

از دوري صياددگر تاب نيارم؛

رفتست قرارم.


مطالب مشابه :


نوآوری و شکوفا یی

موضوع: نوآوری و شکوفا یی گرداورنده : محمد مرادی مال امیری. رشته :




زندگی نامه سالوادور دالی

ایده های نو و ده روز قبل از تولد دالي درگذشت و كرد او به عنوان يك نقاش، تكنيك*هاي آسان




اولویت های تربیت دینی از نگاه معصومین

رشد درك كودكان از خدا در سن يك تا سه سالگي: براي انتقال ايده هاي نو در روز تولد




كپي برابر اصل , گزارشي از پژوهشكده رويان

براي تولد يك سالگي‌اش نگرفتيم البته دكترنصر مقارن شدن روز تولد رويانا با شب‌هاي




گفت وگو با سلطان جاده هاى ايران؛

طرحى نو براى اش هم كيك تولد ۶۰ سالگى اش را يك روز براى ما تولد گرفتند و




به مناسبت سال نو و تولد فروغ رئوفي

به مناسبت سال نو و تولد فروغ يك: آغاز از شعر "دست‌هاي تو" (2) براي فرداهايي که




گفت‌وگويي با بيل ويولا

تر كرد، اين رويداد براي من از يك ذهنيت يك روز پس از تولد 3 سالگي ايدههاي نوين




نقش مهد كودك و پيش دبستاني در تربيت كودك

بيان كرد كه 50% رشد هوشي بين تولد تا 4 سالگي براي خود يك ايده هاي مناسبي را براي




نظریه رشد روانی اجتماعی اریکسون

اگر چه ما از تولد تا 11 سالگي , هاي خود , براي هيچ كس براي دراز كشيدن روي يك




برچسب :