ماسون تعبیر دیگرآنتی کراست یا دجال اسلامی

ماسون تعبیر امروزی دجال – نماد سازی و القای فرهنگی در NATO in cultural software 

در این مقاله سعی شده است تا با استناد به شرایط امروزی نگاهی متفاوت از دجال یا نوعی برداشت نماد گونه و فرهنگی استنباط شود و تحلیلی متفاوت گونه از شرایط عصر ظهور ارائه گردد.

دجال: 

واژه المسیح الدجال (در عربی به معنی مسیح دروغین) ۴۰۰ سال پیش از اسلام از سریانی(زبان مردم ناصریه در زمان حضرت عسیی(ع) به عربی آورده شده ، که معادل یونانی آن antichristos و معادل فارسی آن ضد مسیح است. در روایات اسلامی دجال در آخرالزمان و پیش از قیام مهدی(عج) از شرق ظهور می‌کند. او در انجام با کارهای شگفت‌انگیز و معجزاتی عجیب جمع زیادی از مردم را می‌فریبد. دجال در اورشلیم (بیت المقدس امروزی) ادعای خدایی می کند و سرانجام پس از حکمرانی به مدت چهل روز یا چهل سال به دست عیسی مسیح یا مهدی(عج) یا هر دوی آنها به هلاکت می‌رسد.

دجال در مسیحیت

عبارت دجال در عهد جدید (کتاب عهد قدیم شامل تورات با هر بخش که سِفر (سکون در ف) نامیده میشود و کتاب عهد جدید شامل اناجیل 4 گانه است)  چندین بار تنها در رساله یوحنا آمده‌است. و مقصود کسی است که با مسیح مقاومت یا ضدیت می‌کند. و مدعی آن باشد که خود در جای مسیح است.

در نامه اول یوحنا آمده‌است:دروغگو کیست جز آنکه مسیح بودن عیسی را انکار کند آن دجال است که پدر و پسر را انکار می‌نماید.باز در همان رساله آمده‌است: «شنیده‌اید که دجال می‌ آید الحال هم دجالان بسیار ظاهر شده‌اند و از این می‌دانم که ساعت آخر است.» در جای دیگر در همان رساله می‌گوید: «و هر روحی که عیسای مجسم شده را انکار کند از خدا نیست و اینست روح دجال که شنیده‌اید که او می آید و الان هم در جهان است.»(منظور نمادهای فراماسونی است که در عصر یوحنای اول باب شده بود) برخی از علمای مسیحی از جمله صاحب قاموس کتاب مقدس دجال را اسم عام می‌داند و به تصور وی مراد از دجال و دجالان کسانی هستند که مسیح را تکذیب کنند و این معنا از عبارات انجیل نیز استفاده می‌شود. همچنین گفته شده دجال یا ضد مسیح شخصی است که در آخر الزمان  قیام کرده و مسیح، رجعت  کرده او را از پای در خواهد آورد.

توضیح:

 نخستین دشمنی در تاریخ از زمانی آغاز شد که شیطان بر آدم سجده نکرد و از خدا تقاضای عمر جاویدان کرد تا همگان را گمراه سازد.شیطان از بی تجربگی آدم استفاده کرد و با دادن قسم دروغ به خدا ،آدم از آن میوه ممنوعه خورد.مورد بعدی قتل هابیل به دست قابیل بود که با وسوسه ی شیطان همراه بود و از آنجا نخستین اردوگاه حزب الشیطان درست شد.

تا زمان حضرت نوح (ع) شیطان اکثریت انسان ها را از خط هدایت منحرف کرد.و با ساختن کشتی و آمدن توفان تمام گمراهان از بین رفته و زندگی دوباره ای بر روی زمین آغاز شد.نمرود از فرزندان نسل نجات یافته بود .حربه شیطان تا حدی بود که نمرود ابراهیم را به آتش انداخت ، (قابل ذکر است که پدر(عمو) ابراهیم نیز بت ساز بوده).  

حضرت ابراهیم بعد از تلاش در بابل به فلسطین مهاجرت کرد.مردم فلسطین ابراهیم(ع) را پذیرفتند و توحید و خدا پرستی رواج پیدا کرد.او در کهنسالی دارای دو فرزند اسماعیل از هاجر و اسحاق از ساره شد.اسماعیل به فرمان خدا در کنار خانه خدا بزرگ شد و اسحاق در همان فلسطین ماند.

قرآن داستان قربانی حضرت اسماعیل (ع) را با عنوان قربانی بزرگ نام برده است.در روایتی از امام رضا منظور از ذبح عظیم در این آیه ذبح امام حسین (ع) است.چون اگر اسماعیل کشته می شد نسلی از او باقی نمی ماند.در این روایت داریم که ابراهیم پس از اینکه دستور قربانی قوچ می رسد آرزو داشت که فرزندش را ذبح کند تا حالتی بر او ظاهر شود که بر پدر فرزند از دست رفته ظاهر می شود، پس خدا از او می پرسد که از بین مخلوقاتم کدام یک برایت عزیز تر است می گوید: "محمد(ص) "خدا می گوید" آیا فرزند او محبوب ترند با فرزند خودت " می گوید "فرزند او بعد خدا " می گوید" گروهی از ظالمان حسین (ص)  فرزند محمد(ص)  را خواهند کشت و حضرت ابراهیم (ع) شیون سر می دهد.

اسحاق دارای فرزند می شود به نام یعقوب که اسم دیگر او اسرائیل بود او دارای 12 فرزند بود به همین دلیل به فرزندان او بنی اسرائیل می گفتند.

  دوران دیگر در تاریخ دوران حضرت موسی (ع) و حوادث پیرامون آن است،موسی در دوران خودش از دست بنی اسرائیل بسیار اذیت شد زیرا آنها نافرمانی های زیادی می کردند.

حضرت موسی اردوگاه آموزشی در پای کوی طور بر پا کرد و به آنها آموزش های ضروری را داد،یکی از آموزش های انها چهره شناسی بود و سیستم ارتباطی و اطلاعاتی قوی هم آموزش دیدند ،و این باعث شده تا هم اکنون به خوبی از این توانایی های خود استفاده کنند.

قوم یهود از فرمان های حضرت موسی سر پیچی می کردند(آن آموزه ها با آموزه های دوران فرعون و سحرهای ساحران (بخوانید علوم عالیه ساحران) ممزوج نموده و پایه های اولیه فراماسونری ریخته شد که برخی از این مراسم مثل سیپور و آلارماهی ویژه  و یا مراسم ویژه ی ایلیومناتی اکنون در سرزمینهای اشغالی برگزار میشود) ،انها خود را قوم برگزیده می خواندند ، بعد از حضرت موسی یوشع به پیامبری رسید و در زمان او ارض فلسطین را گرفتند پس استقرار آنها در قدس تجربه ی علمی آنها در اردوگاه با تجربه های عملی همراه شد.بعد از حکومت یوشع انحراف به وجود آمدو تفکر یهود یا ماسونیزم صهیونی به وجود امد.

حضرت عیسی(ع) اخرین پیامبری بود که برای اصلاح بنی اسرائیل امد.بعد از او پترس جانشین عیسی می شود و در همان زمان شائول که یهودی بود به مسیحیت گروید و به پولس تغییر نام داد

نحوه ایمان آوردن شائول:

زمان حضرت امپراتور روم کنستانتین (شهر استانبول امروزی ملقب به وی است و پایتخت حکومت وی نیز همین استانبول فعلی روم بود که فرزندان وی بعدا" تجزیه کرده و روم شرقی و غربی را بوجود آرودند) بجهت اینکه اکثرا" ساکنین مسیحی شده بودند خواست مسیحیت را دین رسمی اعلام کند و چون کاهنان اعظم آن زمان یهودی و بیشتر در عرفان کابالا سیر میکردند برای نگه داشتن بدنه یهود برخی از اینهاها ظاهرا" ایمان آوردند که یکی از اینها همان شائول (وی قبلا" عده ی زیادی از مسیحیان را به قتل رسانده بود که روزی وارد شهر شده و مستقیما" به کلیسا وارد و شروع به عبادت مینماید . میپرسند چطور شده که از مسیحی کُشی دست کشیده ای؟ میگوید در راه، حضرت مسیح بر من نازل شد(این واقعه 50سال بعد از صلیب کشیدن حضرت عیسی(بتعبیر مسیحیان) بوده) و گفت: بهتر نیست دست از این اعمال برداری و مسیحی بشوی و الان مقدس ترین فرد بعد از مسیح پولس برای مسیحیان می باشد دقیقا" درست آنچه در سقیفه بر سر مسلمین آمد بر سر آئین مسیح آمد و پولس جایگزین پترس جانشین عیسی(ع) شد

.پولس عامل انحراف در دین مسیحیت است که از همان ابتدا از دین یهود برای همین منظور به مسیحیت گرویست

و همان افکار ماسونی را بر کشیشان اعظم یاد میدهد (پاپ لروی در جنگهای صلیبی که عامل اصلی بوجود آورنده جنگهای صلیبی بین اسلام و مسیحیت است عضو گروه ارشد پولسی ماسونی بوده است)

و فرهنگ ضد اسلامی و دجالی منطبق با تفکرات اینهاست

دجال در اسلام و توصیف روایات

دجال در اسلام

در روایات اسلامی و روایاتی از پیامبر اسلام(ص)، یکی از نشانه‌های دوران ظهور و آخر الزمان خروج دجال است. ظهور دجال از نشانه‌های برپایی قیامت دانسته شده‌است. دجال فردی با یک چشم و صورتی کریه و موهایی تابداراست که بر پشانیش کلمه کفر حک شده است. دجال در آخرالزمان و پیش از قیام مهدی از شرق خروج می‌کند. او انجام کارهای شگفت‌انگیز و معجزاتی جمع زیادی از مردم را می‌فریبد. دجال در اورشلیم ادعای خدایی می کند. او سرانجام پس از حکمرانی به مدت چهل روز یا چهل سال به دست عیسی مسیح یا مهدی(عج) یا هر دوی آنها به هلاکت می‌رسد.

دجال در روایات اهل تسنن

قسمت عمده روایات در مورد دجال را «احمد حنبل»در کتاب «المسند»و «ترمذی»در «صحیح»خود و «ابن ماجه»در «سنن»و «مسلم» در «صحیح» و «ابن اثیر»در«نهایه»از عبدالله بن عمر و ابوسعیدحذری و جابر ابن عبدالله انصاری نقل کرده‌اند.

«صائد بن صید» که در زمان پیامبر مکرم اسلام(ص) می‌زیسته و در جنگ نهروان نیز حضور داشته توسط خود پیامبر اعظم(ص) و حضرت علی(ع) از مصادیق دجال معرفی شده است و چون بعداً از خروج دجال در آخرالزمان نیز خروج دجال خبر داده شده بود،بعضیها گمان کرده‌اند "دجال آخر الزمان" همان «صائد بن صید» است و در نتیجه به زنده ماندن و طول عمر او بعنوان شخص و رجل قائل شدند.

بعضی از نویسندگان اسلامی نیز با توجه به ریشه لغت «دجال» آن را منحصر به یک فرد بخصوص نمی‌دانند بلکه آن را عنوانی می‌دانند کلی برای افراد پر تزویر حیله گر و حقه باز که برای فریب مردم از هر وسیله‌ای استفاده می کنند. دجال شخصی است که حق را با باطل آمیخته و از حق برای راهبرد اهداف شیطانی خود استفاده می‌کند.

دجال در روایت‌های شیعه

در روایت‌های شیعه نیز گفته‌های زیادی در مورد دجال به چشم می‌خورد و اینچنین گفته شده آست که وی در زمانی که مردم گناهان زیادی را انجام دهند و نیکی را بد و بدی را نیک بدانند، ظهور خواهد کرد.

از پیامبر(ص) درباره وی چنین گفته شده:

خداوند هیچ پیامبری را به رسالت برنگزید مگر آنکه قومش را از دجال ترسانید و خداوند آن را تا به امروز بر شما تاخیر انداخته و اگر امر بر شما مشتبه شد بدانید که پروردگار شما یک چشم نیست و دجال بر الاغی که فاصله دو گوشش یک میل است خروج می‌کند و بهمراهش بهشت و دوزخ و کوهی از نان و نهری از آب است و بیشتر پیروانش یهود و زنان و اعرابند و به همه کرانه‌های زمین بجز مکه و مدینه و حومه این دو شهر، گذر می‌کند.

تطبیق روایات

در روایات اسلامی، احادیث فراوانی در مورد دجال  و  خر  دجال  گفته  شده است و معصومین (ع)، فتنه ای که توسط دجال برپا می شود را سخت ترین فتنه ی  تاریخ  دانسته اند.  معصومین (ع)  همواره  درباره ی  دجال به  مسلمانان  هشدار داده اند و مسلمین را از  فریب  خوردن  توسط  دجال  برحذر  داشته اند.  در روایات ذکر شده  است  که  دجالان  زیادی  در  طول  تاریخ  خواهند  آمد،  اما  دجال آخرالزمان از همه خطرناک تر خواهد بود. توصیفاتی که در روایات پیرامون دجال و  خر دجال آمده اند، مربوط به همین دجال آخرالزمان می باشد. با این اوصاف، لزوم  شناخت  دقیق  این موجود خبیث بر هیچ کس پوشیده نیست، زیرا که در صورت عدم  شناخت  دجال، انسان ها ممکن است فریب خورده و دجال را یاری کنند و بدین ترتیب شقاوت  ابدی را برای خود بخرند.

معصومین (ع) برای این که مومنین را از چنگال  دجال  رهایی  بخشند،  نشانه ها  و توصیفات دجال را در روایات فراوانی ذکر کرده اند تا مومنین با مطالعه ی این توصیفات، بتوانند دجال را بشناسند و از افتادن در دام دجال برهند.(سئوال: آیا اگر چنین فردی با یک چشم بود دیگر نیازی به هشدار به عدم فریب خوردن به طرق گوناگون داشت؟ مسلما" نه، چون همه افراد بویژه مومنین چنین فردی را بسادگی خواهند شناخت و امر بر کسی مشتبه نمی شد و نیازی به این همه توصیه همه ائمه نبود یا حداقل خطری برای مومنین شمرده نمی شد) نکته ی مهمی که در روایات دجال حایز اهمیت  است،  این  است  که  روایات  پیرامون  دجال،  بسیار  گسترده  و گوناگون بوده و بسیاری از آن ها از نظر سندی یا محتوایی مخدوش  می باشند؛  اما در هر حال روایات  مستند  فراوانی  نیز  وجود  دارند که می توانند راهگشای مسلمانان باشند.

از سوی دیگر، در بین علما نظرات متفاوتی در مورد محتوای روایات دجال وجود دارد.  برای مثال عده ای از  علما  معتقدند  که دجال و خر او شخصیت هایی حقیقی هستند و در واقع دجال یک  انسان،  و  خر  او  واقعاً یک خر می باشد.  اما عده ای دیگر از علما که تعدادشان نیز بسیار  زیاد  است، معتقدند که دجال و  خر دجال  توصیفاتی  نمادین  از  جریان های  فکری،  سیاسی، فرهنگی و اقتصادی خاصی هستند که مسلمانان و دیگر انسان ها  را  فریب داده  و خطرناکترین فتنه ی تاریخ را رقم می زنند.

در نظر این خادم حقیر آقا امام زمان (عج)، به احتمال بسیار زیاد، سخن گروه دوم  از علما (که قائل به نمادین بودن توصیفات روایات در مورد  دجال  و  خر دجال  هستند)، صحیح تر به نظر می رسد؛  زیرا  سخن  گروه  اول  علما  بنا  به  دلایلی  کمتر  قابل پذیرفتن است.

 برای مثال اگر بپذیریم که  واقعاً  دجال  انسانی  یک  چشم  و  دارای ویژگی های بسیار عجیب است و خرش نیز خری استثنایی  است  و  از  هر  مویش نغمه ای بلند می شود، چگونه می توان پذیرفت که عده ی زیادی  به  دورش جمع می شوند و از وی حمایت می کنند؟ زیرا اگر انسانی با  این  ویژگی های  عجیب  و غریب همراه با خری عجیب تر از خودش!  ظاهر  شود،  انسان ها  نسبت به او مشکوک شده و او را به راحتی می شناسند.  در این حالت، با توجه به عجیب  و  غریب بودن  این انسان (دجال)، مردم به راحتی وی را شناخته و دیگر از وی فریب  نمی خورند.  زیرا انسانی که یک چشم بوده و چشمش در وسط پیشانی  او  است،  به  راحتی  قابل شناسایی است. بنابراین دجال نمی تواند واقعاً یک انسان باشد، بلکه احتمالاً  نماد یک تفکر، گروه و یا جریان خاصی در آخرالزمان است که خیلی فریبنده و  بدون  اینکه دیگران متوجه شوند، اعمال شیطانی خود را انجام می دهد.

 از توصیفاتی که در احادیث و روایات در باب دجال وارد  شده  است،  می توان  نتیجه گرفت که دجال یک شخص واحد نیست، بلکه یک جریان  و  یک  تفکر  است.  بیشتر توصیف ها در مورد دجال به صورت نمادین است و ویژگی هایی که برای دجال  گفته شده است، عموماً مربوط به انسان  نمی شود.  این  در  حالی  است  که  در  مورد سفیانی ( یکی دیگر از دشمنان امام زمان(عج) )، کاملاً ویژگیهای  یک  انسان  بیان شده است. و صریحا" نیز اشاره شده و تکلمهایش نیز گفته شده است به همین دلیل اکثر علما در مورد سفیانی اتفاق نظر دارند  که  سفیانی یک انسان است.

 بسیاری  از  عالمان  بزرگ  از  جمله  آیت الله مکارم شیرازی  دجال  را  نماد  حرکات شیطانی « سردمداران ستمگر جهان مادی » می دانند.  همچنین  برخی نیز  « نظام سلطه یهود (میتوانید به کتاب دنیا ملعبه دست یهود ،سید محمد شیرازی یا کنفرانسهای متعدد یهود و تسخیر دنیا با ابزار فرهنگی مراجعه نمائید »  اشاره  کرده اند. این نامگذاری ها نشان می دهد که  در  ورای  الفاظ  ظاهری،  باید  به  لایه های  پنهان معانی روایات نیز توجه کرد.

به نظر بنده ی حقیر، تشکیلات  جهانی  فراماسونری، با دجال  آخرالزمان  تطابق بیشتری دارد.  زیرا شباهت های بسیاری با توصیفات نمادینی که از دجال در روایات  آمده  است،  دارد. همچنین فتنه ای که این تشکیلات جهانی به  راه  انداخته  است،  به حق  بزرگترین فتنه ی تاریخ است؛ بوجود آوردن 25000فرقه در طول 10-12 سال و نیز فرقه های منحرفی از درون جهان اسلام که بابیت و بهائیت و صوفیه گری جزیی از این تشکیلات شیطانی هستند.(مستند خاطرات همفر و دالگورگی سفیر انگلیس و روسیه و تشکیلات سری فراماسونری در ایران و کشورهای اسلامی)

 البته در این مقاله ، تلاش داریم تا صحت این ادعا را اثبات کنیم و تطبیق روایات پیرامون دجال را با فراماسونری (نظام سلطه جهانی)، بررسی نماییم.

 در هر صورت انسان جایزالخطا است  و  خطا کردن جزیی از  ذات  انسان  می باشد؛ بنابراین ما نیز از این قانون مستثنی نیستیم. در مورد  تطبیق  دجال  با  فراماسونری نیز باید ذکر کنیم که ما این مسأله را به  صورت  احتمال  قوی  ذکر  می کنیم،  اما  ادعا نمی کنیم که این مطلب صد در صد قطعی است. اگر این تطبیق  صحیح  نباشد  نیز قصور از جانب ما بوده است و اشکالی بر روایات مترتب نیست.

 البته ترس از اشتباه نباید سبب شود تا از  مطالعه  در  نشانه های  ظهور  خودداری کنیم؛ زیرا ممکن است که ما نشانه ها را نشناخته و این نشانه ها به  وقوع  بپیوندند و ما نادانسته گرفتار فتنه های آخرالزمان شویم. اما در طی این  مطالعات،   باید  دقت کنیم که نشانه های ظهور را بدون مطالعه و  بی مهابا  بر  حوادث  اطرافمان  تطبیق ندهیم؛ بلکه در شرایطی این تطبیق را انجام دهیم  که  دقیقاً  نشانه ها  بر  حوادث منطبق باشند و ما خودمان آن ها را به یکدیگر ربط ندهیم! از سوی دیگر حتی اگر نشانه ها را بر حوادث اطرافمان تطبیق دادیم، باید مسؤلیت این مسأله را خودمان بر عهده بگیریم و از اشکال گرفتن بر روایات بپرهیزیم؛ زیرا این روایات نبودند که ما را  به تطبیق وا داشتند، بلکه ما خودمان این کار را انجام دادیم! با رعایت این مسایل،  هم  می توانیم نشانه های ظهور را به خوبی مطالعه کنیم و  ان شاء الله  بدین ترتیب  از افتادن در دام فتنه های آخرالزمان بپرهیزیم، هم از افتادن در اشتباهی که عده ای از پیشینیان ما انجام دادند (و به دلیل تطبیق نا به جای نشانه ها بر حوادث  اطرافشان عجله کردند و با عدم وقوع ظهور نا امید شدند)، خودداری کنیم.

 بعد از ذکر این مقدمه ی طولانی،  به  بیان  شباهت های  فراماسونری  با  دجال  در روایات اسلامی  می پردازیم.  این  نکته  را  باید  متذکر  شویم  که  در  اینجا  سعی نموده ایم تا  عده ای  از  نشانه ها را ذکر کنیم که در اکثر روایات، مشترک  بوده اند.  نشانه های مهمی که در اکثر  روایت  پیرامون  دجال  ذکر  شده اند  و  با  تشکیلات  فراماسونری مشابهت دارند، عبارتند از:

۱ – یک چشم بودن دجال و وجود چشم مذکور در وسط پیشانی.

 یکی از مهمترین ویژگی های دجال که در روایات متعددی به آن اشاره شده است، یک چشم بودن دجال می باشد:

 پیامبر (ص) درباره ی دجال فرمودند:

 « ... ما من نبى إلا و قد أنذر قومه و لكن سأقول فيه قولاً لم يقله نبى لقومه تعلمون إنه أعور ... »           

 « ... هيچ پيامبرى نيست جز اينكه از او برحذر داشته است. ولى من به شما چيزى مى گويم كه هيچ پيامبرى به قوم خود نگفته است: مى دانيد كه او أعور (یک چشم) است ... »

 همچنین  حضرت علی (ع)  در پاسخ به سوال یکی از یارانشان درباره ی  دجال، می فرمایند:

 « ... عينه اليمنى ممسوحة والأخرى في جبهته تضيء كأنها كوكب الصبح، فيها علقة كأنها ممزوجة بالدم ...  »

 « ... چشم راست ندارد و چشم دیگر در پیشانی اوست و مانند ستاره ی صبح می درخشد. چیزی در چشم اوست که گویی آمیخته به خون است ... »

 بدین ترتیب می توان گفت که یک چشم بودن دجال، نشانه ی مهمی است که می توان با توجه به آن، دجال را شناخت.

 اما نکته ی شگفت انگیز این که یکی از معروفترین و مهمترین نماد های فراماسونری، علامت یک چشمی « هرم و چشم جهان بین » است که این نماد، دقیقاً مشابه توصیفات معصومین (ع) درباره ی دجال است.

 نماد بسیار معروف « هرم و چشم جهان بین »  فراماسونری،  یک چشم  است  که در وسط رأس هرم قرار گرفته است؛ چشم جهان بین

از سوی دیگر،  معنای  دیگر  رأس  در  عربی، « سر » می باشد. همانند توصیف  روایات که می گویند: « ... او أعور (یک چشم) است ... » و « ... چشم راست ندارد و چشم دیگر در پیشانی اوست ... »،  نماد « هرم و چشم جهان بین » فراماسونری نیز یک چشم دارد که این چشم  در  وسط  قسمت  انتهائی  هرم (قسمت رأسی : سری) قرار گرفته است.  بنابراین  این  علامت  معروف  فراماسونری،  با توصیف روایات درباره ی دجال، مطابقت کامل دارد.

 نکته ی مهم این که علامت « چشم جهان بین » در حالی به عنوان یکی از مهمترین علامت های فراماسونری مطرح می شود که این تشکیلات شیطانی، نه گروه تصویربرداری است و نه کانال تلویزیونی! و استفاده ی این تشکیلات از علامت « یک چشم »، ارتباطی به فعالیت های تلویزیونی و تصویری و ... ندارد. بدین ترتیب، استفاده از علامت « چشم جهان بین » در این گروه، بی مسما بوده و قویاً توطئه آمیز می باشد.

 ۲– چشم او (دجال) که در وسط پیشانی اوست، مثل ستاره می درخشد.

 

 همان گونه که در مطلب قبل ذکر شد، حضرت علی (ع) در پاسخ به سوال یکی از یارانشان درباره ی دجال، می فرمایند:

 « ... عينه اليمنى ممسوحة والأخرى في جبهته تضيء كأنها كوكب الصبح، فيها علقة كأنها ممزوجة بالدم ...  »

 « ... چشم راست ندارد و چشم دیگر در پیشانی اوست و مانند ستاره ی صبح می درخشد. چیزی در چشم اوست که گویی آمیخته به خون است ... »

 همان گونه که ملاحظه فرمودید، در حدیث مذکور، یک ویژگی مهم برای « تک چشم » دجال ذکر شده است و آن « درخشنده » بودن چشم دجال می باشد.

 این ویژگی ذکر شده در روایات نیز به طرز اعجاب آوری با نماد معروف « هرم و چشم جهان بین » فراماسونری مطابقت دارد.

 

زیرا:

 نام دیگر نماد « چشم جهان بین »، « مثلت نور افشان » است؛ به گونه ای که در تصاویر نماد مذکور، از اطراف « چشم جهان بین »، شعاع های نورانی رسم می گردد. زیرا نماد « چشم جهان بین »، از چشم (Ra) یا خدای خورشید مصریان اقتباس شده است و به همین علت،  به صورت « درخشنده » رسم می گردد.(نکته قرآنی که ملکه سبا را خورشید پرست معرفی میکند همان راع است که نمادهای ابلیسک انشاء ا.. در مقالات آینده توضیح داده خواهد شد.) نکته ی  مهمی که در این رابطه وجود دارد، این است که در نماد «چشم جهان بین» ماسون ها، ویژگی درخشندگی بسیار حایز اهمیت است. از شواهد مهم در این رابطه، می توان به این نکته اشاره کرد که نه تنها نام دیگر نماد « چشم جهان بین »، « مثلت نورافشان » است، بلکه در اطراف این چشم، شعاع های نورانی نیز وجود دارد.  حتی در مهر ماسونی   نیز شعاع های نورانی فقط در اطراف « چشم جهان بین » و مثلث انتهایی هرم وجود دارد و در اطراف نقاط دیگر هرم، شعاع های نورانی  موجود نمی باشد.

 ۴ – محل « خروج » دجال، « سجستان » یا « خراسان » است.

 در احادیث گوناگون،  محل های متفاوتی به عنوان محل  « خروج » دجال  ذکر شده است. برای مثال در برخی از احادیث، « سجستان(قسمتی از افغانستان امروزی نزدیک خراسان) » به عنوان محل خروج دجال ذکر شده و در بعضی دیگر از احادیث، « خراسان » محل خروج دجال دانسته شده است؛ البته در تعدادی از احادیث نیز، « اصفهان » به عنوان محل خروج دجال ذکر شده است.  

 نکته ی بسیار شگفت انگیز این که محل ذکر شده در روایات پیرامون « خروج » دجال، با محل آغاز یورش آخرالزمانی فراماسونری مطابقت دارد که این مسأله نیز فرضیه ی دجال بودن فراماسونری را بیشتر تأیید می نماید. برای فهم بهتر این مطلب، بهتر است که به صورت دقیق تر به یورش آخرالزمانی فراماسونری بپردازیم:

 در سال 2001، واقعه ی 11  سپتامبر  به  وقوع  پیوست.  همان طور  که  مستحضر هستید، این واقعه دسیسه ای بیش نبود و تنها بهانه ای  برای حرکت های تهاجمی غرب، بالاخص سردمداران فراماسونری، نسبت به  مسلمانان  بود(رجوع به مستند و کتاب انفجار برجهای دوقلوی مرکز تجارت جهانی و حقایق پشت پرده). این واقعه ی توطئه آمیز، چنان جهان غرب را تحت تأثیر قرار داد که در  مدت  بسیار  کوتاهی،  عقاید آخرالزمانی در بین مسیحیان نوانجیلی آمریکا شیوع پیدا کرد.  همچنین  رسانه های غربی و  صنعت  سینمای  آمریکا،  محصولات  بی شماری  تولید  کردند  که  در  این محصولات، دیدگاه های آخرالزمانی ترویج می شد؛  به نحوی که  حتی  کتاب هایی  چون « سپتامبر آخرالزمان = The September Apocalypse و » و امثال آن منتشر شدند و فیلم های زیادی(فیلمهایی چون پیشگویی های نوسترا آداموس که محل ظهور دجال را مکه و با شعار انا بقیت ا... معرفی میکند  یا متریکس ، روز استقلال و نبرد آرمکدون2012٫ ٫ ارباب حلقه ها  و چندین نمونه مشابه میتوان نام برد و  تاکنون بالای70%  تولیدات هالیوود با موضوع ظهور دجال و آخر الزمان بوده که در دسترس مخاطبان قرار گرفته است و در این مورد با دقیق شدن روی برخی از سکانس فیلمهای مذکور )مثلا" در اسپایدرمن یا مرد عنکبوتی موقعی تار از دستش خارج میشود که دستش را بازیگر نقش اول بصورت نماد بز بفومت(درمقاله بعدی خواهم نوشت)تغییر دهد.

 نماد دست به شکل بز که در لژهای فراماسونری بعنوان احترام انجام میشود

 

در  همین زمان، هجوم غرب نسبت به مسلمانان شکل جدیدی به خود گرفت؛ به نحوی که  در کنار تهاجم فرهنگی که از مدتها قبل در حال اجرا بود، تهاجمات نظامی جدی توسط غرب، به رهبری ناتوشکل گرفت. همان طور  که  مستحضر  هستید،  اولین حرکت تهاجمی فراماسونری در آخرالزمان،  حمله  به  افغانستان  بود. این حرکت تهاجمی، با پشتیبانی سازمان ماسونی NATO شکل گرفت (سازمان NATO  سازمانی ماسونی است که در  کتاب  « کمیته ی 300 کانون توطئه های جهانی » نوشته ی  دکتر  جان – کولمن، از آن نام برده شده  است و فرمانده آن عضو لژ بزرگ ماسونها با درجه بالای 32است.)  بدین ترتیب می توان نتیجه گرفت که حمله به افغانستان که اولین حرکت تهاجمی غرب نسبت به جهان اسلام در آخرالزمان بود، کاملاً توسط تشکیلات فراماسونری شکل گرفت قابل توجه که فعالیت این گروه با تشکیل شاخه های ماسیونری یا فراموشخانه دوباره در اطراف کابل و قندهار شروع گردیده(رجوع به تشکیلات ماسونی در افغانستان)

همان طور که می دانید، افغانستان دارای  پهنه ی  به  نسبت  وسیعی  است.  از  مناطقی  که  در   کشور افغانستان وجود دارند، می توان به منطقه ی سیستان  اشاره کرد که دقیقاً هم مرز با سیستان ایران است. در واقع سیستان، منطقه ی پهناوری بوده است که  بعد  از جدایی افغانستان از ایران، بین ایران و افغانستان تقسیم شد و بخش بزرگی از آن، در خاک افغانستان جای گرفت.

 از دیگر مناطقی که در افغانستان وجود دارد، می توان به منطقه ی خراسان اشاره کرد؛ خراسان نیز منطقه ی وسیعی  است  که  بعد  از  جدا  شدن  کشور های همسایه از ایران، بخشی از آن در ایران، بخش زیادی در افغانستان و بخش  کوچکی از آن در ترکمنستان، تاجیکستان و ازبکستان جای گرفت.

 حال اگر ما به اولین حرکت تهاجمی فراماسونری در آخرالزمان توجه کنیم، خواهیم دید که این حرکت، با توصیفاتی که روایات اسلامی از مکان « خروج » دجال ارایه می دهند، مطابقت دارد. بدین ترتیب که حرکت نظامی و هجوم ناگهانی فراماسونری (که دقیقاً مطابق  با کلمه ی خروج در روایات است)، از افغانستان شروع شد و همان طور که گفتیم، افغانستان شامل خراسان و سجستان (سیستان) می باشد. به عبارت دیگر، تهاجم نظامی فراماسونری علیه اسلام که ابتدائاً از افغانستان آغاز شد، دقیقاً مطابق پیشگویی روایات درباره ی خروج دجال از خراسان و سجستان می باشد.

 نکته ی بسیار جالب اینکه، روایتی از امام باقر (ع) نقل شده است که تحلیل فوق را تأیید می نماید:

 « معاوية بن حكيم، عن محمد بن شعيب بن غزوان، عن رجل عن أبي جعفر عليه السلام، قال: دخل عليه رجل من أهل بلخ. فقال له: يا خراساني، تعرف وادي كذا و كذا؟   قال: نعم؛   قال له: تعرف صدعاً في الوادي من صفته كذا و كذا؟  قال: نعم؛  (قال:) من ذلك يخرج الدجال . »

 « معاوية بن حكيم،   از محمد بن شعيب بن غزوان،   از أبي جعفر عليه السلام ( امام محمد باقر (ع) )، نقل می کند: مردی از بلخ (از استان های افغانستان امروز) نزد امام باقر (ع) وارد شد. پس (امام) به او فرمود: ای خراسانی، آیا فلان وادی (دره) را می شناسی؟  (آن شخص) گفت: بله؛  (امام) به او فرمود: آیا شکافی (تنگه ای) را با چنین و چنان خصوصیاتی در آن وادی (دره) می شناسی؟  (آن شخص) گفت: بله؛  (امام فرمود:) دجال از آنجا خروج می کند. » 

 همان گونه که در حدیث فوق ملاحظه فرمودید، امام باقر (ع) محل خروج دجال را بخشی از خراسان دانسته اند که در نزدیکی بلخ و در کشور افغانستان امروزی قرار دارد، که این مسأله با تحلیلی که در رابطه با هجوم فراماسونری به افغانستان ارایه کردیم، مطابقت دارد.

 ذکر یک نکته ی مهم: آنچه که در احادیث و روایات در مورد حرکت آخرالزمانی دجال گفته شده است، عمدتاً پیرامون « خروج » دجال است نه « ظهور » وی.  تفاوت این دو کلمه، این است که  « ظهور »  به معنی پدید آمدن و آشکار شدن است،  ولی « خروج » به معنی یورش و حرکت تهاجمی است.

 ذکر یک نکته ی مهم: با توجه به مطالب گفته شده در این بخش از مقاله، نتیجه می گیریم که با فرض دجال بودن فراماسونری، حرکت « خروج » مانند این تشکیلات در افغانستان نشان می دهد که ما به زمان ظهور حضرت قائم (عج)  بسیار نزدیک تر شده ایم؛ اما این مطلب به این معنا نیست که حتماً ظهور  حضرت قائم (عج) در یک یا دو سال دیگر و یا سی یا چهل سال دیگر به وقوع خواهد پیوست؛ زیرا در روایات اسلامی، فاصله ی مشخصی بین خروج دجال و ظهور حضرت مهدی (عج) ذکر نشده است و زمان هایی که در روایات در این رابطه بیان شده است،  عمدتاً کنایی می باشند.  برای مثال،  در روایتی که فتنه گری دجال را در « چهل روز »  بیان می کند،  روز اول این چهل روز، برابر یک سال،  روز دوم برابر یک ماه و ... بیان شده است   که این مطلب نشان می دهد « چهل روز » ذکر شده در روایت مذکور، « چهل روز » کنایی می باشد نه « چهل روز » حقیقی.

 علاوه بر این در روایات مختلف، زمان های متفاوتی برای فتنه گری دجال ذکر شده است؛ برای مثال در بعضی از روایات، مدت زمان فتنه ی دجال « چهل سال »  و  در برخی دیگر « چهل روز »  ذکر شده است.  بنابراین  نمی توان فاصله ی خروج دجال تا ظهور حضرت مهدی (عج) را حدس زد.

 از سوی دیگر، « دجال » از نشانه های « حتمی » پنج گانه ی ظهور نیست. به همین دلیل، نمی توان فاصله ی خروج دجال را تا ظهور حضرت قائم (عج) تخمین زد. چرا که تنها وقوع نشانه های « حتمی » ظهور را می توان مبنای نزدیک شدن قریب الوقوع حضرت مهدی (عج) دانست و در غیر این صورت، توقیت (وقت تعیین کردن) برای ظهور، جایز نیست.   

 ۵ – پشت سر دجال چیزی است که مردم آن را نان می بینند.

 حضرت علی (ع)  در  پاسخ  به  سوال  یکی   از  یارانشان  درباره ی  دجال، می فرمایند:

 « ... و خلفه جبل أبيض يري الناس أنه طعام ... »

 « ... و در پشت او (دجال)  کوه سفیدی  است  که مردم  آن  را  طعام (غذا) می پندارند ... »

 همچنین  پیامبر گرامی اسلام (ص)  در طی حدیثی،  دجال را چنین توصیف کرده اند:

 « ... معه جنة و نار و جبل من خبز و نهر من ماء ... »

 « ... همراه  او (دجال)،  بهشت و جهنم،   و کوهی از نان،   و  نهری  از  آب می باشد ... »

 این توصیفات گرچه عجیب به نظر می رسند، اما اگر به صورت کنایی به مفاهیم آن توجه کنیم (همانند بسیاری از احادیث پیرامون دجال)، خواهیم دید که شباهت های زیادی با ویژگی های فراماسونری دارند.

 برای بررسی این مطلب، لازم است در ابتدای بحث، نگاهی مجدد به اسکناس 1 دلاری آمریکا (که واحد پول آمریکا و عملاً واحد پول جهان است)، بیندازیم(طراحی این اسکناس 4 سال طول کشیده که بدستور جرج واشینگتون لژ بزرگ صورت گرفته است):


تصویر جرج واشینگتن اولین رئیس جمهور ایالات متحده با درجه 33 در لژ ماسون

 

 در تصویر فوق، اسکناس 1 دلاری آمریکا را ملاحظه می فرمایید که واحد پول آمریکا و عملاً واحد پول جهان است. (حتی امروزه با وجود حضور رقبایی چون یورو، 1 دلار آمریکا کماکان واحد پول بین المللی است.)  بدین ترتیب اسکناس 1 دلاری آمریکا، نماد پول، ثروت و رفاه است؛ تا جایی که عکس 1 دلاری آمریکا، بر روی جلد بسیاری از مجلات اقتصادی به چشم می خورد و نماد ثروت و قدرت می باشد.  بدین ترتیب می توان گفت که اسکناس 1 دلاری آمریکا چیزی است که در نظر اکثر مردم، ثروت، رفاه و ... را به همراه دارد و بسیاری از مردم برای به دست آوردن آن، تلاش های بسیاری می کنند و حتی در این راه، گهگاه به اعمال ناشایست نیز دست می زنند. به عبارت دیگر، اسکناس مذکور چیزی است که مردم آن را نان می بینند. (البته جالب است بدانیم که اهمیت پول در بین مردم دنیا به قدری زیاد است که در بسیاری از زبان های دنیا (از جمله فارسی و انگلیسی)، کلمه ی (نان : Bread) به معنای « پول : Money » نیز می باشد.)

 همان گونه که در بخش های آغازین این مقاله ذکر شد،  در پشت اسکناس 1 دلاری آمریکا،  علامت  « هرم و چشم جهان بین »  وجود دارد.  اگر  مطابق بحث هایی  که  در  بالا  انجام  دادیم،  علامت ماسونی و یک چشمی « هرم و چشم جهان بین » را به عنوان نماد دجال بپذیریم، خواهیم دید که این پیشگویی روایات در مورد دجال،  با فراماسونری مطابقت زیادی دارد؛ بدین ترتیب که نماد « هرم و چشم جهان بین » یا (نماد دجال از نظر ما) در پشت دلار قرار دارد؛ اگر مطابق روایات، به پشت دجال (در اینجا پشت نماد مذکور) توجه کنیم، تصویر اسکناس 1 دلاری آمریکا را خواهیم دید که واحد پول آمریکا و واحد پول جهان است. در واقع چیزی است که مردم آن را نان (رزق و روزی) می پندارند. علاوه بر این همان گونه که گفته شد،  کلمه ی  (نان : Bread)  در  بسیاری  از زبان ها از جمله زبان انگلیسی  و  فارسی  و ...  به  معنای  پول  نیز می باشد. بدین ترتیب سخن روایات را در مورد دجال، می توان بدین گونه نیز با فراماسونری مطابقت داد که: « در پشت دجال (نماد هرم و چشم جهان بین فراماسونری)  چیزی  است  که  مردم  آن  را  نان (پول، رزق و روزی، طعام) می بینند. »

البته لازم به ذکر است که حتی اگر تحلیل فوق را در رابطه با دلار، نادیده بگیریم، شواهد دیگری نیز وجود دارند که تطبیق فراماسونری را بر روایت ذکر شده در رابطه با دجال، تأیید می کنند. برای مثال همان گونه که می دانیم، بخش اعظم ثروت دنیا در اختیار کشورهای غربی، قرار دارد. همچنین یهودیان تاجران طلای جهان(مستند نایل فرگوسن در باره پول و بانک) از نظر اقتصادی، در وضعیت مناسبی به سر می برد. وضعیت اقتصادی و رفاه مادی کشور های ماسونی باعث شده است تا بسیاری از ساکنان کشور های دیگر (بالاخص کشور های جهان سوم)،  به کشور های غربی مهاجرت  نمایند.   تبلیغات  فراوان کشور های ماسونی ، سبب شده است تا عده ی زیادی از مردم جهان، آمریکا (گروه یهودی ای پک)را مظهر رفاه مادی و اقتصادی ببینند و این کشور ماسونی را به عنوان مدینه ی فاضله ی دنیوی و سرای خوشبختی بشناسند و حتی برای زندگی در این کشور،  رنج های  زیادی  را  متحمل  شوند.   این مسأله را می توان بر این توصیف روایات درباره ی دجال تطبیق داد:

 « ... و در پشت او (دجال)  کوه سفیدی  است  که مردم  آن  را  طعام (غذا) می پندارند ... »

 

۶- دجال از مادری یهودی زاده می شود.

 در روایات ذکر شده در مورد دجال، بیان شده است که وی از مادری یهودی زاده شده و اصلیتی یهودی دارد.  این مطلب نیز انطباق دجال را بر  فراماسونری  نشان می دهد.

همان گونه که در ابتدای مقاله اشاره کردیم، شالوده ی فراماسونری بر پایه ی تعالیم  یهودی  کابالا بنا نهاده شده است و قوم بنی اسراییل، اولین قومی بودند که تعالیم کابالا را گسترش دادند. در واقع می توان گفت که رابطه ی یهود و فراماسونری، همیشگی بوده است.

 7 – زنا زادگان،  شراب خواران،  آواز خوانان،  شیطان ها  و  یهودیها  از  پیروان  دجال هستند.

 به نظر نمی رسد که این مطلب نیاز به توضیح داشته باشد! زیرا که در قسمت های مختلف مقاله به این مطلب اشاره شده است که فراماسونری، مهمترین و قویترین حامی گروه های شیطان پرست، فاسد و ... و قویترین پشتیبان یهودیان صهیونیست است. گروه های مذکور نیز متقابلاً از فراماسونری حمایت کرده و سربازان خط مقدم آن به شمار می روند. از این مسأله نتیجه می شود که توصیف فوق درباره ی دجال، با ویژگی های فراماسونری مطابقت دارد.

 8 – خورشید با او سیر می کند.

 حضرت علی (ع)  در  پاسخ  به  سوال  یکی   از  یارانشان  درباره ی  دجال، می فرمایند:

 « ... و تسیر معه الشمس ... »

 « ... و خورشید با او سیر می کند ... »

 همان گونه که از متن حدیث پیداست، این روایت نمی تواند بر یک انسان یا موجود زنده دلالت کند. زیرا از یک سو موجود زنده ای وجود ندارد که بتواند همواره و بدون خستگی با خورشید سیر کند. از سوی دیگر،  کسی که دایماً در حال سیر با خورشید است، نمی تواند به فریبکاری مردم بپردازد و اعمال خود را انجام دهد. (همچون دجال)

چنین تعبیری، احتمالاً برای بیان وسعت عملکرد دجال به کار رفته است و منظور از آن، این است که دجال در تمام نقاط دنیا فعالیت می کند. برای فهم بهتر این مطلب، به یک ضرب المثل معروف انگلیسی توجه فرمایید:

« در امپراطوری بریتانیا، خورشید هیچ گاه غروب نمی کند. »

مفهوم این ضرب المثل این


مطالب مشابه :


كرامات حضرت عباس عليه السلام

وقتي تابلوي «بيمه با حضرت ابوالفضل العباس» عليه‏السلام را بر روي كاميونها و غير مي‏ديد




افتضاح نظامی در عاشورا

هيئت حضرت ابوالفضل العباس بيمه آسيا مقتل نیز آمارهایی با مختصر تفاوت ذکر شده




ماسون تعبیر دیگرآنتی کراست یا دجال اسلامی

هيئت حضرت ابوالفضل العباس بيمه آسيا قرآن داستان قربانی حضرت اسماعیل (ع) را با عنوان




حق الناس

هيئت حضرت ابوالفضل العباس گرفتن آن ارتباط مستقیمی با بحث عدالت بيمه آسيا




دعای قنوت امام رضا (علیه السلام) جهت اصلاح امر امام زمان

هيئت حضرت ابوالفضل العباس بيمه آسيا بگمار، و از سوی خویش با «روح القدس» او را




اعتماد به نفس یا به خدا...

هيئت حضرت ابوالفضل العباس(ع) ولی با مراجعه به منابع دینی و کتاب های اخلاقی و تربیتی که بر




استغفار معجزه آسا

هيئت حضرت ابوالفضل العباس(ع) بيمه آسيا و يا خوار كردم آنكه با من دشمنى كرد و با




چند برای منجیتان هزینه کرده اید؟

هيئت حضرت ابوالفضل العباس نظریه‏ هاى مختلفى در رابطه با مکان فعلى بيمه آسيا




الگوی سبک زندگی کیست ؟؟؟

هيئت حضرت ابوالفضل العباس بيمه آسيا زن بیست ساله آمریکایی با تمام مشخصات اندامی




حرف های درمورد حضرت ابوالفضل العباس (عليه السلام)

حرف های درمورد حضرت ابوالفضل العباس حضرت عباس با عزمى سامانه مشاهده سوابق بيمه




برچسب :