شيرزن گيلانغربي كه با رهبر ديدار كرد، كه بود؟
همشهری آنلاین
خاطرهای که زنده ماند
گیلانغرب پس از خرمشهر، دومین شهر مقاوم کشور لقب گرفته است؛ آن هم بهخاطر رشادت مردان و زنان بومیاش.در حوزه رشادتهای زنان این دو شهر، کتاب دوستان خرمشهر را با «دا» که روایت خاطرات سیده زهراحسینی است میشناسند اما از شیرزن گیلانغرب کمتر در رسانههای مکتوب و غیرمکتوب حرفی به میان آمده است. در سفر اخیر رهبر معظم انقلاب و پس از اشارتی که ایشان در سخنرانیشان به این شیرزن داشتند نام فرنگیس حیدرپور سر زبانها افتاد.
اگر سیده زهرا حسینی، شیرزن خرمشهری، در 17 سالگی خود را در مخمصه جنگ مییابد و در هر کاری از امدادگری، زخمبندی، حمل مجروحان گرفته تا تعمیر و آمادهسازی اسلحه، پخت و پز و توزیع امکانات فعالیت میکند و نهایتا بعد از شهادت پدر و برادرش خود نیز در جریان دفاع از خرمشهر مجروح میشود فرنگیس حیدرپور شیرزن گیلانغربی نیز در همان سنین یعنی در 18 سالگی با یک تبر به مبارزه بعثیهای عراق میرود.
رهبر معظم انقلاب در جریان سفرشان به استان کرمانشاه و
در جمع مردم گیلانغرب از «بانوی مسلمان و شجاع گیلانغربی که در آن دوران
[دوران دفاع مقدس] تعدادی از نظامیان دشمن را به هلاکت رساند و اسیر کرد»
تجلیل کردند. در جریان این سفر هم این شیرزن گیلانغربی به همراه
خانوادههای شهیدان شیرودی، کشوری، موحددانش و پیچک با رهبر معظم انقلاب
دیدار داشت.
این شیرزن گیلانغربی کیست؟
کسانی که به کرمانشاه سفر کردهاند احتمالا در بوستان شیرین کرمانشاه تندیسی از یک مادر را که با سری بالا تبر به دست، روی جنازهای ایستاده دیدهاند.
این تندیس نماد مقاومت مردم روستاهای مرزی استان کرمانشاه در زمان جنگ و در واقع تندیس فرنگیس حیدرپور همان شیرزن گیلانغربی است که رهبر معظم انقلاب در بخشی از بیاناتشان در جمع مردم گیلانغرب از او نام بردند.
دانشنامه ویکی پدیا درباره فرنگیس حیدرپور نوشته است: ساکن روستایی از توابع گیلانغرب و از قهرمانان غیرنظامی جنگ ایران و عراق است. فرنگیس حیدرپور متولد سال ۱۳۴۱ در روستای آوزین است. او در حمله نظامیان عراقی به روستای محل سکونتش با رشادت و شجاعت، حماسهای آفرید که به شیرزن ایران شهرت یافت.
خانم حیدرپور در حال حاضر و در آستانه 50 سالگی در روستای «گور سفید» شهرستان گیلانغرب ساکن است. او خود درباره اتفاقی که در مهرماه سال 59 رخ داده است میگوید: پس از اشغال قصرشیرین توسط نیروهای عراقی در اوایل مهرماه 59 مزدوران عراقی به سمت گیلانغرب که در 50 کیلومتری جنوب این شهر قرار دارد هجوم آوردند. با اشغال روستای «گورسفید»، من به همراه پدرم و دیگر اهالی روستا بدون اینکه کفشی بهپا داشته باشیم یا غذایی با خود برداشته باشیم به طرف ارتفاعات روستای «آوزین» پناه بردیم. نیروهای بعثی با اشغال روستای گورسفید نزدیک به 8 نفر از اقوام حیدرپور (از جمله برادر، دایی، عمو، پسردایی، دختر دایی، دختر عمو و...) را به شهادت میرسانند. گفته میشود مراسم خاکسپاری کشته شدگان این یورش تا 8شب طول میکشد.
فردای روز اشغال، فرنگیس حیدرپور به همراه پدرش برای تهیه غذا به داخل روستا بازمیگردند. هنگام ورود متوجه حضور عراقیها میشوند اما بهدنبال غذا داخل روستا میروند. پس از تهیه غذا او محض احتیاط «تبری» با خود به همراه برمی دارد. در مسیر برگشت شیرزن گیلانغربی و پدرش با 2 سرباز عراقی در محدوده رودخانه آوزین و ارتفاعات مجاور مواجه میشوند.
حیدرپور این لحظه را اینگونه روایت میکند: در موقع این حادثه 18 بهار از عمرم گذشته بود. در همان آغازین روزهای جنگ شاهد شهادت دختر عمو، پسر عمو، دایی و اسارت 2 برادر خود بودم.
از آنجایی که دچار نگرانیها و ناراحتی شدید ناشی از اشغال کشورم و به شهادت رسیدن عدهای از بستگانم شده بودم ، زمانی که با این
دو عراقی برخورد کردیم بدون هیچ درنگی با تبر به آنها حملهور شدم؛ یکی را
کشتم و دیگری را هم که بهشدت ترسیده بود به اسارت گرفتم و با تمام
تجهیزاتش ساعتی بعد تحویل رزمندگان اسلام دادم.
او میگوید:«۱۸ماه آواره بودیم که عراقیها عقبنشینی کردند و مردم دوباره به روستاهای خودشان برگشتند».
او
اکنون دارای 4 فرزند است(3پسر و یک دختر) در زادگاه خود روستای «گورسفید»
زندگی میکند و پدر و همسر او نزدیک به 10سال است که فوت کردهاند.
سال گذشته خبرگزاری فارس در گفتوگویی که با او داشت نوشته بود: او با مرگ شوهرش به سختی مخارج خود و خانوادهاش را تأمین میکند.
او همچنان در خطهای زندگی میکند که دهها میلیون تومان خرج مجسمهاش شده، در حالی که خود با فقر و نداری کودکانش را بزرگ میکند.
کسی چه میداند، شاید همین کودکان محروم فرنگیس باشند که فردا روز در صف اول مبارزه با دشمنان انقلاب و کشور قرار گیرند اما خدا کند سهم آنها از این قهرمانی یک مجسمه و سالها فراموشی نباشد. شاید اگر حضور رهبر معظم انقلاب در استان کرمانشاه و خطه گیلانغرب نبود نام این شیرزن گیلانغربی رفته رفته به فراموشی سپرده میشد. حالا صحبت از تبدیل خاطرات فرنگیس حیدرپور به کتاب است؛ خاطراتی که میتواند درد و رنج 18 ماه آوارگی ناشی از حمله رژیم بعثی به روستاهای مرزی را به نمایش بگذارد؛ خاطراتی که میتواند گوشهای از رشادتهای شیرزنان دیگر را هم به نمایش بگذارد همچنان که سیده زهرا حسینی با روایت بینظیرش از جنگ تصویری از خوی وحشیگری رژیم بعثی را به نمایش گذاشته است. شیرزن خرمشهری نقل میکند که به دست خودش پدر و برادرش را زیر خاک نهاده و در جریان دفاع از خرمشهر مجروح شده و هنوز آن ترکشی را که در نخاع او جای گرفته است با خود دارد.
رهبر معظم انقلاب در دیدار مردم شهرستان گیلانغرب با تجلیل از بانوی مسلمان و شجاع گیلانغربی که در دوران دفاع مقدس چنین رشادتی از خود نشان داد، افزودند: حفظ خاطرات پایداری مردم گیلانغرب، قصرشیرین و اسلام آباد، سرپل ذهاب و دیگر مناطق کشور در حفظ هویت ملی، دارای چنان اهمیتی است که شخصیتهای برجسته، دانشمندان و عناصر فعال و متفکر باید در این زمینه احساس مسئولیت کنند.
http://www.hamshahrionline.ir/details/149070 لینک مطلب:**************************************************************************** اینجا گیلانغرب است
ن : یاسر ت : جمعه بیست و سوم دی 1390 نظر دهید |
ن : یاسر ت : دوشنبه نوزدهم دی 1390 نظر دهید |
ن : یاسر ت : دوشنبه نوزدهم دی 1390 نظر دهید |
ن : یاسر ت : دوشنبه نوزدهم دی 1390 نظر دهید |
ن : یاسر ت : دوشنبه نوزدهم دی 1390 نظر دهید |
سیستم فرماندهی و کنترل در گمجن عشایری
در دوران دفاع مقدس کنترل عملیاتی گمجن به ویژه در عملیات آرام سازی منطقه در اختیار قرارگاه عملیاتی غرب بود. در مناطق سرپل ذهاب، گیلانغرب و سومار کنترل عملیاتی گمجن به لشکرها و تیپ های در خط محول گردید که این لشکرها و تیپ ها نیز در برخی از موارد این کنترل عملیاتی را به تیپ ها و یکان های تابعه در خط محول می نمودند.
فرماندهی و کنترل عشایر را افسران و درجه داران ارتش بر عهده داشتند. کلیه کادر اداره کننده گمجن موقت بودند، به جز فرماندهی گمجن و تعدادی از فرماندهان گردان های عشایری، بقیه برای یک دوره عملیاتی 45 روزه- بعدا به 3تا4 ماه افزایش یافت- و اکثراً از عناصر داوطلب ستاد مشترک ارتش متشکل از قرارگاه و ادارات تابعه آن، دژبان مرکز و سازمان قضایی و نیروی هوایی به جبهه اعزام می شدند. افزون بر پرسنل فوق، نیروی زمینی ارتش نیز با اختصاص تیم های عملیاتی نوهد، افسران و درجه داران مامور از فرماندهی آماد و خدمات، دافوس و همچنین با واگذاری به طور متوسط 200 سرباز ، فرماندهی و ستاد گمجن و یکان های عملیاتی گمجن را تقویت می نمود.
افرادی که از زمان تشکیل این نیرو تا واگذاری آن به سپاه پاسداران، فرماندهی این نیرو را برعهده داشتند: مرحوم امیر سرتیپ محمود رستمی که در زمان مسولیت درجه سرگردی و در مقطعی سرهنگی داشت، سرهنگ دو پیاده نورالدین طباطبایی، سرگرد محمد شهسواریان، سرهنگ عبدالله مهرپویا و سرگرد احمد اسدی بودند.
عملیات گشتی گمجن عشایری
در اوایل جنگ یکی از ارزنده ترین فعالیت های عملیاتی گمجن را اجرای گشتی رزمی ( عملیات چریکی) تشکیل می داد. اولین گشتی رزمی گمجن در 14 مهر 1359 در منطقه گیلانغرب و در موقعیت فوق العاده حساس همزمان با تلاش مجدد دشمن برای تصرف گیلانغرب اجرا گردید. در این عملیات رزمی بزرگترین پایگاه دیده بانی دشمن تصرف و کلیه دیده بانان عراقی کشته و متواری شدند، به نحوی که فعالیت توپخانه دشمن برای مدتی از کار افتاد.
در منطقه عملیاتی غرب کشور، هر گاه نیاز به اطلاعات از دشمن بود، قرارگاه غرب ابلاغ می نمود که گمجن اسیر بیاورد. افراد این گروه ها قادر بودند که در مناطق کوهستانی مسافت زیادی را طی نموده و در قلب خطوط دشمن نفوذ کرده کسب خبر نموده و دشمن را اسیر نمایند. استعداد این گروه ها بین 9 تا 15 نفر متغیر بوده و محل استقرار آن ها در قرارگاه تاکتیکی گمجن بود. ماموریت اصلی این گروه ها در وهله نخست اجرای گشتی های برد بلند و در سایر موارد از آنان به عنوان گروه های ضربت و احتیاط گمجن استفاده می گردید. با توجه به گسترش نیروهای دشمن، اولین گروه گشتی برد بلند گمجن در خرداد ماه 1360 به نام گروه ضربت حمزه در گیلانغرب تشکیل گردید. پس از مدتی گروه های گشتی دیگری سازماندهی شدند که از جمله مهمترین آن ها می توان گروه گشتی حشمت کوه پیکر، گروه گشتی نعمت کوه پیکر و گروه گشتی شهید سید کریم احمدی را نام برد.
خلاصه عملیات گمجن عشایری
1- تامین و حفظ خطوط مواصلاتی یکان های عمل کننده قرارگاه عملیاتی غرب کشور
2- پاکسازی و تجدید حاکمیت دولت بر بخش وسیعی از مناطق غرب کشور
3- استقرار مجدد پاسگاه های خلع سلاح شده ژاندارمری شامل پاسگاه گهواره، زاوله، دوشمیان و بزمیرآباد
4- تعویض شش گردان پیاده، پیاده مکانیزه و زرهی نیروی زمینی و بر عهداه گرفتن مسوولیت آن ها
5- تعویض دو گردان از نیرو های ژاندارمری در منطقه عملیاتی گیلانغرب
6- تصرف ارتفاعات گاری واقع در دشت ذهاب
7- شرکت در عملیات آفندی قرارگاه غرب : تک در عملیات تنگ حاجیان، ارتفاعات بازی دراز، کهنه ریگ(عملیات مسلم بن عقیل) در منطقه سومار
8- پدافند در مناطق عملیاتی گیلانغرب: بانسیران، قلیجه و تنگ حاجیان
9- پدافند در ارتفاعات بازی دراز، سنبله، کاسه شور در منطقه عملیاتی سرپل ذهاب
10- پدافند در ارتفاعات کهنه ریگ و گیسکه در مناطق عملیاتی سومار.
11- پدافند در ارتفاعات زله زرد و داروان
12- اعزام بیش از 100 گشتی رزمی دستبرد و به اسارت گرفتن تعدادی از متجاوزین عراقی جهت کسب اطلاعات
13- اجرای عملیاتی پوشش و فریب تاکتیکی در منطقه عملیاتی سومار به طور مستقل توام با پیشروی و اشغال بیش از 150کیلومتر مربع در منطقع سومار و انهدام نیروهای دشمن و به غنیمت گرفتن و اسارت گرفتن 9 نفر از نیروهای متجاوز عراقی.
14- تاخت نیرو های گردان یکم گمجن عشایری به نیروهای عراقی در 22 بهمن1363 با موفقیت کامل
15- پدافند در منطقه ای به عرض 25 کیلومتر در منطقه عمومی نفت شهر و سومار.
انگیزه شرکت عشایر در بسیج نیروهای عشایری برای جنگ با دشمن
اصولا عشایر شرکت در جنگ را وظیفه ملی و دینی خود می دانستند و از بذل هیچ گونه فداکاری حتی از جان و مال خود دریغ نمی نمودند. برای مثال استفاده از وسایل نقلیه شخصی اعم از خودرو های وانت، جیب و حتی تراکتور برای حضور در جبهه امری بدیهی بود. بسیاری از سران عشایر و سرگروه ها و کسانی که نقش موثری در بسیج نیروها داشتند، هیچ گونه حقوقی از ارتش دریافت نمی کردند. در بسیاری از موارد حتی رزمندگان داوطلب عشایر تمایلی به دریافت حقوق ماهانه نداشتند و آن را باعث تحقیر خود می دانستند. در واقع آنان برای بزرگداشت ایل و طایفه خود و زنده نگهداشتن افتخارات تاریخی عشایر در دفاع از مرزهای کشور، حضور در جبهه را وظیفه خود می دانستند.
روند تحویل و تحول مسولیت اداره و هدایت نیروهای بسیج عشایری
گرچه ستاد مشترک ارتش به علت موقعیت اضطراری اوایل جنگ مسوولیت به کارگیری عشایر را پذیرفت. اما به علت افزایش روزافزون مشکلات آمادی، پرسنلی و عملیاتی ناشی از کمبود امکانات و توانایی در اداره و هدایت نیروهای بسیج عشایری درخواست واگذاری مسوولیت این نیرو را به نیروی زمینی ارتش یا سپاه پاسداران را نمود. تعیین تکلیف به کارگیری این نیرو توسط نیروی زمینی ارتش و یا سپاه پاسداران در شورای عالی دفاع مورد بحث قرار گرفت و مقرر گردید که تسلیح عشایر کشور به عهده سپاه پاسداران گذاشته شود، اما با اعلام عدم توانایی برای برعهده گرفتن مسوولیت گمجن به علت کمبود کادر سپاه ، واگذاری مسوولیت به کارگیری عشایر به سپاه به اعلام آمادگی آن نیرو موکول گردید. از اواخر سال 1360 به مرور اداره این نیرو به نیروی زمینی ارتش واگذار گردید و پس از مکاتبات بین ستاد مشترک و دبیرخانه شورای عالی دفاع در فروردین 1364 فرماندهی گمجن عشایر غرب کشور رسما به نیروی زمینی ارتش واگذار شد. بعد از دو سال با توجه به آمادگی سپاه مبنی بر تحویل گرفتن عشایر غرب کشور و صدور امریه قرارگاه خاتم الانبیا(ص) و بروز مشکلاتی چند در اداره گمجن عشایری نهایتاً سرپرستی و هدایت عشایر غرب کشور از 15 فروردین 1366 به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تفویض- ذکر این نکته ضروری است که قبل از آن یکان هایی از این نیرو در اختیار سپاه قرار گرفته بود- و گمجن عشایر از همین تاریخ از ترتیب نیروی زمینی ارتش حمهوری اسلامی ایران حذف گردید.
نقش عملیاتی نیروهای گمجن عشایری در نخستین سال دوران دفاع مقدس در سطح دو لشکر عملیاتی و به هنگام تفویض مسوولیت سرپرستی نیروهای گمجن عشایری به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سطح یک لشکر عملیاتی بود. افراد آشنا به تبلیغات و جنگ روانی هستند، می دانند که نقش روانی و تبلیغات به مراتب بیش از چند لشکر در پیشبرد اهداف جنگ موثر و سرنوشت ساز است.
شناخت سران ایلات در گمجن
پس از تصرف قصر شیرین و بخش هایی از مناطق غرب کشور، هیجان و واکنش شدیدی در میان عشایر به وجود آمد، به طوری که آثار آن را می توان در پایداری قهرمانانه زنان گیلانغرب ملاحظه نمود که دوشادوش شوهران خود در دفاع از این شهر سرسختانه در جوار یکان های ارتش در مقابل نیروهای عراقی مقاومت می نمودند و مانع سقوط این شهر شدند. در چنین موقعیتی بسیاری از سران ایلات و کدخدایان و روسای طوایف که حتی در گذشته چندان مراودهای با هم نداشتند به فرمان امام خمینی(ره) دائر بر تسلیح عشایر و شرکت در جنگ لبیک گفته و با سوگند به کلام خدا ایل ، طایفه و فرزندان خود را به صحنه آوردند. تعدادی از آنان با شهادت و جانبازی خود و فرزندانشان که گاهی متجاوز از چهار شهید و جانباز بود از آغاز تا پایان جنگ بر عهد و میثاق خود پافشردند.
در مقایسه با ایلات کلهر، سنجابی، گوران و قلخانی، بزرگان سایر طوایف و ایلات تسلیح شده تلاش چشمگیری از خود نشان ندادند. همه آنان در آغاز تشکیل گمجن آمادگی خود را اعلام نمودند، اما در دومین سال جنگ و نیمه راه از صف رزمندگان گمجن جدا شدند. سرپرست ایل ولدبیگی سلاح های دریافتی را داوطلبانه تحویل داد و ایلات عثمانوند، جلالوند و زردلان نیز به علت عدم شرکت فعال توسط ارتش خلع سلاح گردیدند.
براساس بررسی ازاسناد و مدارک جمع آوری شده گمجن عشایری در دوران دفاع مقدس، بیش از 13 هزار نفر عشایر غرب کشور در مناطق عملیاتی شرکت داشتند.
آمار شهدا، جانبازان و آزادگان گمجن عشایری
شهدا و جانبازان گمجن عشایری در 6 ماهه دوم سال1359 عمدتاً از نیروهای مستقر در سرپل ذهاب در ارتفاعات بازی دراز، سنبله، گیلانغرب، تنگ حاجیان ، باربلوط و بانسیرانات بودند که در تک های محدود و یا پدافند از این مناطق مجروح و یا به شهادت رسیدند. اولین شهید گمجن عشایر غرب کشور علیمراد الماسی از ایل کلهر بود.گمجن عشایری غرب کشور در دو مرحله زمانی متحمل تلفات و ضایعات پرسنلی نسبتاً زیادی شدند. مرحله اول پس از عملیات مسلم بن عقیل در منطقه سومار و نفت شهر در سال1361، مرحله دوم بمباران شیمیایی دهم دی ماه 1365 در سومار بود.
به طور کلی آمار شهدا، جانبازان و آزادگان گمجن عشایری بالغ بر 1200 نفر محاسبه گردیده است. این تعداد جدا از افراد مبتلا به سرطان و کسانی هستند که از تاثیرات سوء مواد شیمیایی در گمنامی غریبانه جان باختند و جدا از کسانی هستند که هیچ گونه سوابقی از مجروحیت خود ندارند و هنوز پس از حدود 20 سال به دنبال تایید مجروحیت خود هستند و کسی جوابگوی آنان نیست، به بیانی به آمار فوق باید کسانی را افزود که عوارض فیزیولوژیک و روانی ناشی از جنگ آنان را از کار انداخت و در گمنامی با داشتن ماهها خدمت عملیاتی بدون هیچ گونه امتیازی در گمنامی و عسرت جان باختند.
نقش روانی گمجن عشایری در دوران دفاع مقدس
تسلیح عشایر و تشکیل بسیج عشایری از همان ابتدای جنگ از جنبه روانی فوق العاده حایز اهمیت بود و رسانه های ارتباط جمعی آن را در سطح وسیعی تبلیغ می نمودند. برای مثال در اولین تاخت نیروهای عشایری روزنامه کیهان در 19 مهر 1359 با تیتری درشت این مطلب را به چاپ رساند: عشایر ماهیدشت بزرگ ترین پایگاه دیده بانی عراق را در منطقه گیلانغرب تصرف کردند. همچنین اعزام نیروهای عشایری به منطقه سرپل ذهاب و گیلانغرب و یا تعویض یکان های ارتش را در مناطق عقب و خطوط مواصلاتی توسط این نیروها را با عناوین آمادگی و اعزام 30 هزار نفر از عشایر غرب کشور و آمادگی و حرکت 200 هزار رزمندگان عشایر غرب کشور به جبهه ها را تیتر زدند. یا در 22بهمن1363 بعد از عملیات موسوم به کله قندی روزنامه ها اعلام نمودند: چریک های ایران به قلب مواضع دشمن در جبهه مرزی باختران یورش بردند. در پی آن اطلاعیه ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران با این شرح انتشار یافت: ... در ساعت 6 بامداد امروز(22بهمن) نیروهای دلاور و شجاع جنگ های نامنظم عشایری ما در منطقه مرزی باختران طی یک عملیات چریکی به قلب نیروهای عراقی یورش برده و با زدن ضربات موثر به نیروهای عراقی سالم به پایگاه های خود مراجعت کردند. در این عملیات موفقیت آمیز حداقل 80 تن از نیرو های عراق کشته و یا مجروح شدند و دو تن نیز به اسارت نیروهای ما درآمدند. دلاوران عشایر ما موفق شدند با انهدام 20 سنگر جنگ افزار دشمن، یک قبضه آر پی جی7 و سه قبضه تفنگ آنان را به غنیمت بگیرند...
شرکت و حضور عشایر در جبهه ها روح تازه ای در کالبد رزمندگان دمید و آنان را امیدوار نمود که با توان رزمی پایین خود به مقاومت ادامه دهند تا بسیج نیرو ها تکمیل گردد. تمام عملیات گمجن عشایر در مناطق غرب کشور دارای اثرات روانی بودند. غیر نظامیان چون به حقایق مسائل نظامی آشنایی چندانی ندارند ، ارزش نظامی یک ارتفاع یا معبر وصولی و عوارض حساس کلیدی را به زحمت درک می کنند، اما در عوض خلع سلاح نیروهای امنیتی حتی در مرکز یک دهستان را تجسم شکست و پیروزی می دانند. به این خاطر برای افزایش روحیه غیرنظامیان و تزلزل روحیه مهاجمین و عوامل اطلاعاتی دشمن، بازپس گیری پاسگاه های اشغال شده توسط دشمن از جنبه روانی حائز اهمیت بود.
با آغاز تهاجمات عراق به سرزمین جمهوری اسلامی، تعدادی از فریب خوردگان عشایر قلخانی دست به اقدامات خرابکاری در منطقه زده بودند. این اقدامات موجب برآورد غلط تحلیل گران نظامی و سیاسی عراق گردید و آنان تصور کردند که به محض تهاجم به ایران، این عوامل نیز به آن ها خواهند پیوست و پیروزی های نیروهای بعثی را تسهیل خواهند نمود، غافل از این که ملت ایران به ویژه عشایر ایران کمتر می توانند عقاید خود را درباره حفظ ثغور مرزهای ایران تغییر داده و یا دفاع از سرزمین ابا و اجدادی خود را فراموش کنند.
به طور کلی در تمام مراحل جنگ رزمندگان گمجن عشایری از نظر تجهیزات جنگی به مراتب از نیروهای عراقی ضعیف تر بودند و در مقایسه با دشمن به دسته های پراکنده شباهت داشتند، اما توانستند ارتش منظم و مجهز عراق را بارها با شکست مواجه کنند، نمونه ای از این تلاش را می توان به عملیات موفقیت آمیز آن ها در تیر1362 در منطقه نفت شهر و سومار نام برد که بدون هیچ گونه تلفاتی علاوه بر فریب کامل دشمن از محل تک اصلی که عملیات والفجر3 در مهران بود، حدود150 کیلومتر از مناطق اشغالی را آزاد کرده و تعداد زیادی از نیروهای عراق را از بین بردند.
ن : یاسر ت : دوشنبه نوزدهم دی 1390 نظر دهید |
به گزارش خبرگزاري آريا، در ادامه برنامههاي ستاد مرکزي راهيان نور در تدفين شهداي گمنام در نقاط يادماني دفاع مقدس، در راستاي تثبيت و افزايش ظرفيت يادماني، پيکرهاي طيبه دو شهيد گمنام 15 مهرماه در نقطه مقاومت مردمي گيلانغرب استان کرمانشاه تشييع و به خاک سپرده ميشوند.
گيلانغرب 750 شهيد دارد که 100 نفر از آنها زنان شهيده هستند؛ اين شهر در دوران دفاع مقدس 84 بار در معرض بمباران هوايي رژيم بعث عراق قرار گرفت و تدفين شهداي گمنام به منظور پاسداشت مقاومت و ايثار مردم اين منطقه صورت ميگيرد.
همزمان با روز عرفه نيز يک شهيد گمنام در شهر مرزي و خالي از سکنه سومار به خاک سپرده ميشود و يادماني نيز به ياد عملياتهاي «مسلمبن عقيل» و «زينالعابدين (ع)» در اين نقطه احداث خواهد شد.
همزمان با سالروز آزادسازي بازيدراز در ارديبهشت سال جاري پيکرهاي مطهر سه شهيد گمنام دوران دفاع مقدس در محل يادمان شهداي بازي دراز تدفين شد و در ادامه برنامه تدفين شهداي گمنام در نقاط يادماني، همزمان با سالروز شهادت حضرت زهراي اطهر (س) ابدان مطهر 2 تن از شهداي گمنام دوران دفاع مقدس در پادگان ابوذر، شهرستان سرپل ذهاب استان کرمانشاه آرام گرفت.
ن : یاسر ت : دوشنبه نوزدهم دی 1390 نظر دهید |
موقعیت جغرافیایی
شهرستان گيلانغرب كه در جنوب غربي كرمانشاه واقع شده از شمال به شهرستانهاي اسلام آباد غرب و دالاهو از جنوب و شرق به استان ايلام از غرب به شهرستان قصرشيرين و از شمال غربي به شهرستان سرپل ذهاب محدود مي شود. فاصله گیلانغرب تا تهران ۷۰۰کیلومتر، تا مرکز استان ۱۴۰کیلومتر، تا شهرستان اسلام آباد ۹۰کیلومتر، با شهرستان قصر شیرین ۵۲کیلومتر، با سر پل ذهاب ۵۰کیلومتر و با مرکز استان ایلام ۱۲۰کیلومتر میباشد.
مركز شهرستان با كرمانشاه 146 كيلومتر فاصله دارد، اين شهرستان متشكل از دو بخش گواور و مركزي، دو شهر گيلانغرب و سرمست، شش دهستان و 202 روستاست.
شهرستان گيلانغرب هرچند فاقد نقطه صفر مرزي بوده ولي به دليل واقع شدن در نزديك نوار مرزي، موقعيت ويژه و حساسي داشته و از مناطق استراتژيك استان كرمانشاه به شمارمي رود.
این شهر به واسطه سرسبزی و وجود جنگلهای وسیع بلوط در آن به نام گیلان شهرت یافتهاست.
این شهرستان با وسعت 370 کیلو متر مربع و جمعیت 370 هزار نفر ، دومین شهر مقاوم کشور لقب گرفته است.
شهرستان گیلان غرب بین ۳۳درجه و ۴۹دقیقه تا ۳۴درجه و ۲۸دقیقه عرض شمالی و ۴۵درجه و ۵۱دقیقه تا ۴۶درجه و ۳۷دقیقه طول شرقی نسبت به نصف النهار گرینویچ واقع شدهاست. ارتفاع این شهرستان ۸۰۰متر از سطح دریا میباشد.
شهرستان گیلانغرب از توابع استان کرمانشاه با جمعیت ۷۰هزار نفر که بیشتر آن در روستا و مناطق عشایرنشین سکونت دارند. این شهرستان در جنوب استان کرمانشاه واقع شدهاست و مرکز آن شهر گیلان غرب است. سرمست دیگر شهر آن است. بیشترین معادن قیر طبیعی ایران در گیلانغرب است. شغل اصلی مردم گیلانغرب به خاطر موقعیت خاص آب و هوایی منطقه و همچنین زمینهای حاصلخیز. کشاورزی و دامداری است.
در باره تاریخ پیدایش شهر اطلاعات کامل و جامعی در دست نیست اما بنابر اظهار نظر بزرگان از اواخر دوره قاجار این منطقه دارای تجمع سکونت و شهرداری بودهاست اما سرزمین گیلان غرب از گذشتههای بسیار دور به عنوان یکی از مراکز زندگی ایلی بشمار میآمدهاست.این شهرستان با شهرستان ایوانغرب در استان ایلام از لحاظ گویش و فرهنگ مردم شباهت بیشتری دارد. نام قدیم این شهرستان امله میباشد . که پس از بازدید رضا خان از این منطقه به دلیل وجود رود خانهها و همچنین چشمههای فراوان و سرسبزی این منطقه دستور داد نام آن را به گیلان غرب تغییر دهند. شهر گیلان غرب به دلیل وجود درختچهٔ مورت که یکی از درختچههای مقدس درایران باستان است از دیرباز محل عبادت زردشتیان بودهاست . به گونهای که تازگیها قصر و عبادتگاهی در شهر گیلان غرب از دل خاک بیرون کشیده شدهاست که به نظر میرسد مطعلق به دورهٔ ساسانیان است.
مذهب شهر
مردم گیلانغرب دارای دین اسلام مذهب شیعه شامل 90% مسلمان و شیعه و 10% فرقه اهل حق است كه به زبان كردی كلهری تكلم دارند. زیارتگاهایی كه در این شهرستان قرار دارند عبارتند از:حضرت سلیمان در دهستان چله، دوازده امام در روستای گراویان، قدمگاه امام محمد باقر در روستای گورسفید، قدمگاه حضرت ابوالفضل در روستای كله جوب سفلی، چهل مرد در سراب مورت .
وضعیت شهر در زمان جنگ
پس از آغاز جنگ تحميلي در سال 59 و اشغال قصرشيرين توسط نيروهاي عراقي و پيشروي آنها به طرف گيلانغرب، در چهارم مهر ماه 59ارتش بعث پس از اشغال 32 روستاي دهستان حومه در محور جاده قصرشيرين در آستانه ورود به شهر گيلانغرب بود كه با مقاومت به ياد ماندني مردم اين شهر مواجه شد.
مردان و زنان سلحشور گيلانغرب به همراه تعدادي از نيروهاي رزمنده و با حمايت و پشتيباني خلبان شهيد شيرودي در نبردي نابرابر آنچنان درسي به متجاوزين دادند كه فكر اشغال گيلانغرب براي هميشه از ذهن آنها پاك شد.
استفاده از كمترين ابزار جنگي گرم و سرد اعم از تفنگ شكاري، تبر و تيشه و چوب و رها سازي آب در مزارع كشاورزي براي توقف ابزارهاي جنگي دشمن از جمله اقدامات تدافعي مردم قهرمان ديار گيلانغرب بود كه دشمن را تا 10 كيلومتري اين شهر به عقب راند و منطقه عمومي گورسفيد را تبديل به كانون درگيريها و مقاومت نمود.
با استقرار نيروهاي بسيج مردمي و كمكي در نقاط مرزي، زمينه باز پس گيري ارتفاعات و مناطق استراتژيك گيلانغرب فراهم شد و طي دو عمليات بزرگ 'مطلع الفجر' و 'انتقام ' منجر به آزادسازي مناطق مهمي همچون آوزين، چغالوند، تنگه حاجيان و ارتفاعات شياكوه گرديد. در طول جنگ تحميلي بارها گيلانغرب مورد هجوم ناجوانمردانه ارتش بعث عراق از طريق زمين و هوا قرار گرفت به طوريكه در نتيجه بمبارانهاي هوايي،موشك باران و گلوله باران آن (150 بار بمباران و موشك باران ) تعداد 30 روستا و شهر گيلانغرب به ميزان صددرصد تخريب شد.
ايثار، شجاعت و پايداري و استقامت مردم اين خطه در مقابل تهاجم وحشيانه دشمن بركسي پوشيده نيست مقاومت دليرانه مردم اين ديار در جلوگيري از اشغال شهر به دست نيروهاي متجاوز بعثي عراق، تقديم 750 شهيد والامقام، بيش از دو هزار و 500 جانباز، 133 آزاده سرافراز وهزاران رزمنده با تشكيل تيپ مستقل مسلم بن عقيل از بين جوانان غيور اين ديار گواه اين مدعاست.
مردم گيلانغرب در طول دوران دفاع مقدس علي رغم تحمل فشارهاي فراوان وعدم امنيت منطقه هيچ گاه موطن خود را ترك نكردند، در حاشيه شهر و دامنه كوهها به عنوان پشتيبان رزمندگان اسلام سكني گزيدند و از اين حيث نه تنها بار مالي بر دولت تحميل نكردند بلكه به فعاليت اقتصادي كشاورزي و دامپروري خود نيز ادامه دادند كه به پاس اين از خودگذشتگي و مقاومت عنوان دومين شهر مقاوم كشور را از لسان مقام معظم رهبري كسب كردند.
به گفته فرماندار گيلانغرب در سال 63 و حتي پيش از پايان جنگ تحميلي كار بازسازي ويرانه هاي بر جاي مانده در سطح شهر و 30 روستاي اين شهرستان با مشاركت مردم منطقه و دولت به سرعت آغاز و انجام شده كه رقمي بالغ بر 60 ميليارد ريال هزينه بازسازي آن گرديده است.
اردشير رستمي افزود: در تابستان سال 67 و با قبول قطعنامه 598 سازمان ملل از سوي جمهوري اسلامي ايرا
مطالب مشابه :
فراخوان طرح امریه خدمت نظام وظیفه (خدمت سربازی)
18 ژانويه 2015 ... به گزارش بسیج مهندسین سپاه فجر استان فارس : قرارگاه خاتم الانبیا - موسسه الهادی در راستای انجام طرح امریه خدمت نظام در رشته هایمهندس عمران،مهندس
یاد باد آن روزگاران یاد باد
بعد از دو سال با توجه به آمادگی سپاه مبنی بر تحویل گرفتن عشایر غرب کشور و صدور امریه قرارگاه خاتم الانبیا(ص) و بروز مشکلاتی چند در اداره گمجن عشایری نهایتاً
عشایر گوران در دوران دفاع مقدس
در اجراي امريه فرماندهي قرارگاه خاتمالانبيا(ص) مستند به مصوبه شوراي عالي دفاع تحويل و تحول گمجن عشايري در مورخه 15/1/66 با سپاه پاسداران منطقه هفت كرمانشاه انجام
شيرزن گيلانغربي كه با رهبر ديدار كرد، كه بود؟
22 ا کتبر 2011 ... بعد از دو سال با توجه به آمادگی سپاه مبنی بر تحویل گرفتن عشایر غرب کشور و صدور امریه قرارگاه خاتم الانبیا(ص) و بروز مشکلاتی چند در اداره
مجموعه چیستان های کودکانه
باتشکرمدیریت سایت. موضوعات وب. تجربه های معلمی .... ثبت نام آزمون نظام مهندسی 94. » شرایط امریه خدمت سربازی قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء(ص) سپاه پاسداران 93 .
نگاهي به شروع جنگ تحميلي و قطعنامه 598 از تصويب تا اجرا
22 سپتامبر 2012 ... پیش از فعال شدن قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء(ص)،خصوصا در سال دوم جنگ ... طی امریه ای که فرماندهی نیروی زمینی ارتش و قرارگاه عملیاتی کربلا 1
گزارش از پدیده ی مدل سازی ایران!!!
17 ژوئن 2008 ... ... کردم ، در پایان دوره با معرفی به دبیرخانه ستاد و صدور امریه جهت ماکت سازی در ... همسطح سه راه آزمایش : مقیاس 1:800 ( قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا ).
برچسب :
امریه قرارگاه خاتم الانبیا