بيماريهاي مزمن ؛ معضل قرن بيست و يكم
اکنون که سيستم درمان از حالت طبي معالجه مدار به سمت پيشگيري و ارتقاء سلامت حرکت کرده و با عنايت به اهداف عمده سازمان بهداشت جهاني تا سال 2010 که همانا ارتقاء کيفيت زندگي و سالهاي زندگي سالم و رفع مشکلات بهداشتي است، گروه مراقبين سلامتي بويژه پرستاران مسئوليت بيشتري در قبال رفتارهاي بهداشتي دارند.
اگر بيماران مبتلا به بيماريهاي مزمن، بهتر مديريت شوند نياز کمتري به بستري در بيمارستان خواهند داشت، از تعداد روزهاي بستري در بيمارستان کاسته خواهد شد و کيفيت زندگي بالاتري را تجربه خواهند کرد. همچنين اگر خانوادهها و همه مراقبان مبتلايان بيماريهاي مزمن، از آگاهي و آموزش کافي برخوردار باشند، کيفيت زندگي بيماران بهتر خواهد شد.
چندي پيش همايش کشوري با عنوان «بيماريهاي مزمن؛ با تاکيد بر پيشگيري، کنترل و ارتقاء کيفيت زندگي: نقش پرستار و ماما» از سوي دانشکده پرستاري مامايي رامسردر تالار آمفي تئاترمجتمع فرهنگي شهداي هفتم تير شهرستان رامسر برگزار شد که گزارش حاضر با بهره گيري از سخنرانيها و مقالات اين همايش تهيه شده است.
اهميت پيشگيري
فاطمه شيرين کام، رئيس همايش و رئيس دانشکده پرستاري مامايي رامسر درباره اهميت پيشگيري از بيماريها، گفت: «رشد جمعيت، مشکلات ناشي از پيشرفتهاي تکنولوژيک و روند رو به رشد بيماريهاي مزمن، تهديدي جدي براي سلامت بشر در دنياي حاضر به شمار ميرود. بررسيها نشان ميدهد در طول 10 سال آينده بيش از 36 ميليون نفر در جهان با خطر مرگ زودرس ناشي از بيماريهاي قلبي، سکته، سرطان و ديابت مواجه ميشوند. اين درحالي است که، نامناسب بودن رژيم غذايي (پرخوري، مصرف بيش از حد چربي، قند و نمک)، ناکافي بودن تحرک بدني، اعتياد به دخانيات و ناراحتيهاي فکري، استرس و اضطراب؛ از علل اصلي افزايش بيماريهاي مزمن است که از طريق تغييرشيوه زندگي و الگوي رفتاري، قابل پيشگيري هستند. لذا تاکيد بر پيشگيري در مقايسه با درمان، به عنوان راهي براي مقابله با آثار منفي ابتلا به بيماري و افزايش کارآيي بودجههاي درماني، اجتناب ناپذير است. کاهش بيماريهاي مزمن، مستلزم هماهنگي و بسيج بخشهاي مختلف جامعه و در صدر آنها اعضاي تيم بهداشتي است که با توانمندسازي افراد جامعه و با مشارکت مددجويان، قابل اجراست.»
چالش بيمارهاي مزمن
محبوبه نصيري، عضو هيأت علمي دانشکده پرستاري مامايي رامسر با اشاره به اينکه عللي همچون کاهش مرگ و مير ناشي از بيماريهاي عفوني، افزايش طول عمر در اثر پيشرفتهاي تکنولوژي و دارويي، محيط کار بي خطر، پيشرفت روشهاي غربالگري و تشخيصي، و درمان سريع و قاطعانه بيماريهاي حاد، از جمله علل ابتلا به بيماريهاي مزمن هستند، گفت: «تحقيقات نشان ميدهد، پرستاران در فرايند مراقبت بهداشتي بيماران بستري دربيمارستانها مشارکت قابل توجهي دارند و آنان براي ايجاد سيستم مراقبت يکپارچه بايد توانايي تشخيص سريع نيازهاي کوتاه و بلند مدت بيمار را داشته باشند و در اين راستا همکاري موثر با بيماران، خانواده و ساير اعضاي تيم مراقبتي لازم است.»
او افزود: «پرستاران، با پيشرفت علم و تکنولوژي در مقابل آيندهاي قرار ميگيرند که تغييرات آن قابل مقايسه با گذشته ندارد. گستردهتر شدن و انتشار فوري اطلاعات و دسترسي آسان را ميتوان از عوامل ايجاد اين تغييرات دانست. لذا امروزه پرستاران براي ارتقاء کيفيت مراقبتي در زمينههاي بهداشتي، در عرصه فرصتها و چالشها قدم ميگذارند بطوريکه تغييرات سريع مراقبت بهداشتي مستلزم اين است که پرستار آمادگي تهيه و برنامه ريزي براي مراقبت در مکانهاي مختلف و در همه مراحل بيماري را داشته باشد.»
سلامت روان
دکتر مسعود فلاحي، استاديار گروه پرستاري دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي درباره رابطه بيماري مزمن با سلامت روان، ميگويد: «بيماريهاي مزمن جسمي مانند پرفشاري خون، نارسايي قلبي، بيماريهاي عروق کرونر قلب، سکتههاي مغزي، آسم، ديابت، بيماريهاي انسدادي مزمن ريه، سرطانها و امثالهم و به همراه بيماريهاي مزمن رواني مانند اسکيزوفرني، افسردگيها، وسواس، اختلالات دو قطبي، اعتياد، صرع و نظاير آن و معلوليتها مانند قطع عضو (آمپوتاسيون)، فلجها (پاراپلژي، همي پلژي و...)؛ معلوليتهاي ذهني (انواع عقب ماندگيها) همه و همه مزمن وطولاني مدت بوده و در صورت ابتلاي فرد به آنها، تا سالهاي مديد و حتي پايان عمر مبتلا ميكنند. همچنين سالمندي که بيماري تلقي نشده و به عنوان دوره ايي از دوران زندگي محسوب ميشود همراه بيماريهاي مختلفي که بيشتر مزمن هستند وبا کاهش توان اعضاي گوناگون مانند چشم، گوش و نظاير آن همراه هستند، روز به روز درحال افزايش است.
بيماريهاي مزمن که اکثريت آنها درطبقه بيماريهاي غير واگير طبقه بندي ميشوند وناشي از سبک زندگي، مشکلات شهرنشيني، تکنولوژي و حوادث ناشي از آن مانند تصادفات هستند، معضل قرن اخير محسوب ميشوند. اين بيماريها بر جنبههاي مختلف فرد و خانواده تاثير ميگذارند و منجر به تغيير در ابعاد مختلف سلامت فرد، خانواده و جامعه ميشوند. از جمله اثرات آنها تاثير بر کيفيت زندگي، رفاه اجتماعي، بار خانواده، تغيير در عملکرد روزمره خانواده، تغيير در نقشها و وظايف اعضاي خانواده، تغيير در ارتباطات فرد وخانواده و تعامل با جامعه است».
وي ميافزايد: «هر چهار دسته بيماريهاي جسمي مزمن، بيماريهاي رواني، معلوليتها و سالمندي، بر سلامت روان فرد، خانواده و جامعه تاثير منفي ميگذارند و منجر به تخريب آن ميشوند. بيشتر بيماران قلبي و معلولان به درجاتي دچار افسردگي واضطراب هستندکه منجر به کاهش ظرفيتهاي فردي، خانوادگي واجتماعي آنان ميشود ودر عملکرد روزمره زندگي آنان مانند عملکرد شغلي وخانوادگي تاثير ميگذارند. ميزان شيوع افسردگي با افزايش سن، بالا ميرود و در سالمندان که حداکثر فقدانها را دارند به اوج ميرسد واز طرفي خودِ بيماريهاي رواني، بيشتر مزمن بوده و تا آخر عمر، فرد را مبتلا ميكنند و منجر به تخريب شخصيت، اُفت عملکرد اجتماعي و خانوادگي، اُفت مراقبت از خود و فعاليتهاي روزمره زندگي ميشوند و همه ابعاد فرد را متاثر ميكنند. بيشتر معلولان، گرفتار بيماريهاي مختلف رواني بالاخص افسردگي و اختلالات اجتماعي ناشي از نگاههاي ترحمآميز هستند و بسياري نيز دچار مشکلات زناشويي و تجرد هستند که همه و همه، بهداشت وسلامت روان آنان را مختل ميكند. در اين بين، نقش و وظايف پرستاران چه چيزهايي ميتواند باشد؟»
دکتر فلاحي ميافزايد: «طبيعتاً نگاه پيشگيري، حفظ و ارتقاي سلامتي از نقشهاي عمده پرستاران است. در تعريف پرستاري گفته ميشود که پرستاري، تشخيص و درمان عکس العملهاي افراد به مشکلات بالقوه و بالفعل سلامت است ودراين راه شناخت تجارب مددجويان دچار اختلال مزمن، تعيين کننده و کمککننده است، چون در غيراينصورت اين عکسالعملها که تاحدزيادي متاثراز فرهنگ اقوام است ناشناخته ميماند. آيا تا بحال با سالمندي مواجه شدهايد که درعين نياز بسيار شديد به کمک سايرين، ميخواهد استقلال خود را حفظ کند ومزاحم فرزندان خود نباشد و نميخواهد سربار ديگران باشد و از طرفي حاضر به استفاده از خدمات ساير سازمانها مانند خانههاي سالمندان نيست. اين عکس العملها در فرهنگ ايران شايع است ولي درساير کشورها کمتر رايج است به طوري که سالمندان در صورت داشتن مشکل، از سازمانهاي مرتبط کمک درخواست ميكنند. درمجموع بايد گفته شود براي ارتقاء و حفظ سلامت روان ؛ شناخت تجارب واحساسات، نگرشها، عقايد و افکارمددجويان دچار بيماريهاي مزمن ضروري است.
آموزش وکيفيت زندگي
کيفيت زندگي، يک احساس خوب بودن است که از رضايت يا رضايت نداشتن از جنبههاي مختلف زندگي که براي فرد مهم هستند، ناشي ميشود و حوزههاي سلامتي وکار، اقتصادي، اجتماعي، رواني و خانوادگي را شامل ميشود. کيفيت زندگي يک مفهوم چندبعدي است که سازمان بهداشت جهاني، آن را درک هر فرد از زندگي، ارزشها، اهداف، استانداردها و علايق فردي، تعريف کرده است. البته تعريف دقيق کيفيت زندگي، کارمشکلي است، چراکه مفهومي وسيع و پيچيده دارد که با داشتن احساس خوشحالي و رضايت، شناسايي ميشود. شخصيت سالم، آميزهاي از تجربيات فردي درطول زندگي وعوامل وراثتي ميباشد که هردو با هم، تصور ذهني فرد از خوب يا ضعيف بودن کيفيت زندگي را ميسازند. احساس امنيت، تعارضات هيجاني، عقايد شخصي، اهداف و ميزان تحمل ناکاميها، همگي در تعيين نوع درک فرد از خود(احساس خوب بودن يا احساس ناخوشي) تاثير دارند. بين بيماري و کيفيت زندگي، يک ارتباط متقابل وجود دارد و اختلالات جسماني و وجود علائم جسمي، اثر مستقيم روي همه جنبههاي کيفيت زندگي دارد.
دکتر عاطفه قنبري، استاديار و عضو هيأت علمي دانشکده پرستاري و مامايي گيلان در اين باره ميگويد: «کيفيت زندگي، يک سازه ذهني چندبعدي است که نقش مهمي در تصميم گيريهاي باليني وطبي در بيماران مزمن دارد و اندازه گيري آن در ارزيابي کيفيت خدمات ارائه شده، نياز به مراقبت بهداشتي، تاثير تداخلات درماني ومراقبتي وبرآورد هزينه اثربخشي، نقش مهمي ايفاء ميكند.»
او ميافزايد: «کيفيت زندگي، بيانگر ديدگاههاي بيمار نسبت به بيماري و درمان و نياز درک شده وي از مراقبتهاي بهداشتي است. تيمِ درماني و مراقبتي بايد درک درستي از ادراکات بيماران خود که به نحوي بيانگر کيفيت زندگي آنان است، داشته باشند و اين بدون ابزارهاي استاندارد عمومي و اختصاصي ممکن نخواهد بود اما سوال مهم اين است که آيا افزايش آگاهي هميشه قادر به افزايش کيفيت زندگي بيماران مزمن خواهد شد يا نه؟»
آموزش و تغيير رفتار
فاطمه قاني دهکردي، کارشناس ارشد پرستاري دانشگاه علوم پزشکي شهرکرد و همکارانش در تحقيقي که روي 112 بيمار مبتلا به سکته قلبي انجام دادند، تاثير آموزش را روي تغيير مصرف سيگار در اين بيماران بررسي کردند. يافتههاي اين تحقيق نشان ميدهد كه آموزش بيماران، بر فراواني ترک سيگار مبتلايان به سکته قلبي موثر بوده است و اين تاثير از نظر آماري معنيدار است. اگرچه ممکن است عوامل مداخله گر ديگري (همچون ترس واضطراب پس از سکته) روي نتايج اين تحقيق اثر داشته باشند، ولي بطور کلي اين مطالعه نشان ميدهد، حتي با آموزشهاي محدود هم ميتوان تغييراتي ايجاد کرد که ارزش ويژهاي در پيشگيري از حوادث قلبي عروقي، کاهش عوامل پرخطر پيش بيني کننده مشکلات قلبي عروقي و ارتقاي رفتارهاي وابسته به سلامت در بيماران مبتلا به سکته قلبي داشته باشد.
جنبههاي آموزش
هاجر پاشا، عضو هيأت علمي دانشگاه علوم پزشکي بابل درباره جنبههاي آموزش در بيماريهاي مزمن ميگويد: «نهضت ارتقاء سلامتي از دستآوردهاي بهداشتي قرن حاضر و آموزش، پيشتاز اين نهضت است. آموزش به مددجو، يک اکسير جادويي براي حل مشکلات بيمار با توسل به رفتارهاي بهداشتي است که متاسفانه با وجود فوايد زياد آن در قبال هزينه ناچيز، کمتر استفاده ميشود. مفهوم آموزش به مددجو، مفهوم جديدي نيست، اما چگونگي آموزش به مددجو و شيوه اجراي آن تغيير کرده است. بکارگيري استراتژيهاي نوين آموزشي، نقش بسزايي در تسهيل يادگيري وتغيير رفتار بهداشتي وبالطبع ارتقاي سلامتي خواهد داشت. هدف از آموزش، بکارگيري روشهاي نوين آموزشي براي پيشگيري، درمان، توانبخشي يا به طورکلي ارتقاي سطح سلامتي وهمچنين مشارکت فعال بيمار در مراقبت از خود و روحيه مسئوليت پذيري است. نتيجه چنين مشارکت فعالانهاي آن است که بيمار را تبديل به فرد مفيدي ميكند، نه يک فرد بيمار وازکارافتاده».
وي ميافزايد: «نمونههايي ازسياستها و استانداردهاي آموزشي كه نقش بهينهاي در آموزش موثر دارند از اين قرار هستند:
1ـ توجه به ويژگيهاي فردي بيمار براي پذيرش رفتارهاي بهداشتي
2ـ ارزيابي نيازهاي آموزشي و دسته بندي آنها و يادگيري بر اساس پاسخگويي به نيازهاي احساس شده ي فراگير 3ـ اطمينان از ارتباط موضوع با مراجع و سازماندهي مواد آموزشي 4ـ مشارکت فعال فراگير در امر يادگيري 5ـ تنظيم اهداف يادگيري 6ـ انتخاب روشها و استراتژيهاي آموزشي مناسب در يکي از چهار حيطه کلي يادگيري (آگاهي، مهارتها، نگرشها، رفتارها) و 7ـ ارزشيابي و کسب بازتاب درباره آموزش.»
الگوي خانواده محور
مهدي حارث آبادي، کارشناس ارشد پرستاري گرايش بهداشت جامعه از دانشکده پرستاري مامايي مشهد و همکاران، در تحقيقي که روي مبتلايان به بيماري «مولتيپل اسکلروزيس» انجام دادند، تاثير الگوي توانمندسازي «خانواده محور» بر کيفيت زندگي بيماران را بررسي کردند.
مولتيپل اسکلروزيس يا ام اس (MS)، بيماري مزمن خودايمني در سيستم عصبي مرکزي است که معمولاً بين 20 تا40 سالگي بروز كرده و زنان را بيشتر از مردان گرفتار ميكند. معالجه قطعي براي اين بيماري وجود ندارد و به همين دليل، اساس درمان بر تنظيم ايمني با «بتا اينترفرون»، کنترل علائم و مداخلات غيردارويي متمرکز شده است.
افراد مبتلا به بيماري ناتوانکننده «ام اس»، مشکلات زيادي دارند که شرکت آنان را در فعاليتهاي ارتقاي سلامتي محدود ميكند و در نتيجه، سبب افزايش عوارض ثانويه ومحدوديت درزندگي مستقل آنان ميشود و در نهايت تاثير منفي بر کيفيت زندگي دارد. نتايج مطالعات نشان ميدهد بيماران مبتلا به «ام.اس» در مقايسه با افراد سالم جامعه، کيفيت زندگي پايينتري دارند. همچنين در مطالعات ديگري براي مقايسه کيفيت زندگي اين بيماران با مبتلايان به بيماريهاي مزمن ـ مثل ديابت، صرع، آرتريت روماتوئيد وبيماريهاي التهابي روده ـ مشخص شد که بيماران مبتلا به «ام.اس» به طور معني داري، کيفيت زندگي پايين تري دارند.
از آنجائي که اين بيماري بر همه جنبههاي اقتصادي، مالي، اجتماعي وعاطفي فرد، خانواده و جامعه اثر ميگذارد، فقط درمان دارويي وکنترل دورههاي بيماري آنان کافي نيست. يافتن راهکار مناسب براي مقابله با مشکلات وناتوانيهاي ناشي از اين بيماري، يکي از چالشهاي اساسي در پرستاري است. يکي از راهکارها در اين زمينه، مشارکت خانواده در مراقبت از بيمار است.
مراقبت خانواده محور، يک فلسفه مراقبتي است که اهميت خانواده را، به عنوان نقطه تمرکز اصلي در همه مراقبتهاي بهداشتي، به رسميت ميشناسد. از آنجا که خانواده به عنوان واحد اصلي اجتماع، با توجه به نفوذي که بر روي اعضاي خود دارد از قديم مورد توجه حرفهاي پرستاري بوده است، مراقبت پرستاري بايد خانواده بيمار را در برگيرد.
اين محققان معتقدند ساير اعضاي خانواده فرد مبتلا به بيماري ام.اس، بايد از خدمات برنامه ريزي شدهاي براي کمک به بيماران و فايق آمدن بر استرس و ديگر اثرات مرتبط با بيماري استفاده کنند. خدمات و آموزش بايد در دسترس اعضاي خانواده و ديگر مراقبان غيررسمي باشد چون به اندازه بيمار مبتلا به «ام.اس»، تحت تاثير قرار گرفتهاند.
تحقيقات مختلف نشان ميدهند كه اجراي الگوي توانمندسازي خانواده محور بر بهبود کيفيت زندگي
مطالب مشابه :
سالمندان را دريابيم
مجموعه مقالات سالمندي: کنفرانس بين المللي سالمندان سال 18. بهداشت سالمندان: چگونه از دوران
روانشناسی سالمندان
مزمن در دوران سالمندي بيشتر است و مجموعه مقالات سالمندي: كنفرانس بين مجموعه
کتب و مقالات تهیه شده در سازمان بازنشستگی کشوری
سالمندي و سلامت - کتب و مقالات تهیه شده در سازمان بازنشستگی کشوری (مجموعه مقالات 2)
کتاب استانداردهای مناسب سازی بناها و محیط های شهری
سالمندي و سلامت بانك جامع مقالات های شهری عنوان کتابی از مجموعه کتب منتشر شده معاونت
بيماريهاي مزمن ؛ معضل قرن بيست و يكم
مجموعه مقالات ام همچنين سالمندي که بيماري تلقي نشده و به عنوان دوره ايي از دوران زندگي
بررسي عوامل محيطي موثر بر فلورباكتري هاي هواي تهران
آن بر سالمندان "" چاپ شده در كتاب مجموعه مقالات اولين كنگره بين المللي سالمندي در
برچسب :
مجموعه مقالات سالمندي