فروردین در باغ نگارستان

 

 

پسرم امسال وارد چهاردهمین سال زندگیش می شود . نوجوانی که اگرچه با گامهای بلند روی پله های زندگی می دود اما هنوز دل در گرو سایه های دلچسب کودکی دارد . می رمد و می تازد و صدا در گلو می اندازد و ساز مخالف کوک می کند و در آغوش من و پدرش آرام می شود و با شعف بسیار بازیهای کودکانه می کند و کنجکاو است و نگاهش کم از دوربین در دستش ندارد و ثانیه ها را هدر نمی دهد و آنچه باب میل و مذاقش نیست نمی شنود و در خاطر ندارد و هنوز دوست دارد کنار تختش روی مبل کوچک بنشینی و برایت حرف بزند و به خاطره هایت گوش بدهد و عجب دورانی است این چهارده سالگی های درخشان . چهره و اندامش فتوکپی بی نقصی از پدر است و روحیات و خلق و خو و علایقش به طرز وحشتناکی شبیه من . آنقدر شبیه که گاه ترسناک است انگار آینه ای روبروی خویش گرفته ای . خوشبختانه علیرغم حد و حریمی که در خانه دارم رفاقتمان پابرجاست و در هر فرصت و فراغتی او را با خود به سفری در گذشته ها می برم که به شدت هم برای آن ولعی سیری ناپذیر دارد .  

 

 


مطالب مشابه :


یک ننو برای خواب راحت نوزاد

یک ننو برای خواب راحت نوزاد. همراه با خرید این دستگاه شما یک کیف مسافرتی هم دریافت خواهید




فروردین در باغ نگارستان

بازیچه ها و عروسکها می نشینند و به نوای لالای مادربزرگ در کنار ننوی نوزاد خرید دستگاه




رمان آخرین برف زمستان قسمت 32

دامی عشایرمون،خرید یه تعداد چارقد ننوی نوزاد وسط آلاچیق هم تو ننوی بچه محمد




آخرین برف زمستان قسمت9

ایده ی برپایی ننوی نوزاد وسط آلاچیق هم تو آخرین لحظات به ذهن محمد ـ یه ننوی خرید بک لینک




رمان یک تبسم برای قلبم (20)

چند لحظه بعد صدای گریه مهرزاد توی اتاق پیچید و من نوزاد لخت و رو توی ننوی خرید رو که دید




برچسب :