شعرنو،شعرنو،شعرنو.... تب و عطش

تب و عطش

عقاب پیر نگون بخت آفتابم من

که شعله های شفق سوخت شاهبالم را

درین کویر بلا کیست تا تواند راند

ز گرد لاشه ی من ، کرکس خیالم را

چنان به حسرت پرواز خو گرفته دلم

که سرنوشت خود از خاکیان جدا بینم

چنان به شوق پریدن ز خود رها شده ام

که عکس خویش در آیینه ی هوا بینم

من استخوانم ، من پاره استخوانی سرد

که دستی از بدن گرم شب بریده مرا

من آسمان شبم در حباب سربی ابر

که جلوه ای ندهد پرتو سپیده مرا

دلم پر است ولی دیده ام ز اشک تھیدست

چه آفتی است غمین بودن و نگرییدن

چه آفتی است که چون شاخه ی خزان دیده

در آفتاب ، ز سرمای خویش لرزیدن

تبی نماند که در من عطش برانگیزد

عرق نشست بر آن تن که همچو آتش بود

چه شد که شعله ی سوزان به دست باد سپرد

شبی که در نفسش گرمی نوازش بود

کنون به خویش نظر می کنم چو ماه در آب

تنم ز روشنی سرد خویش می لرزد

جھنمی که درو سوختم ، فروزان باد

که شعله اش به نسیم بھشت می ارزد

شکسته بال عقابم تپیده در شن گرم

نگاه تشنه ی من در پی سرابی نیست

دلم به پرتو غمناک ماه خرسند است

که در غبار افق ، برق آفتابی نیست

"نادر نادرپور"

در پاسخ به شعر عقاب از دکتر ناتل خانلری

شعر.شعرنو عاشقانه چه زیباست به خاطر تو شعرنو شعرسپید طنز داستان کوتاه و

ادبیات فارسی - شعرنو - علمی- قالب بحر طویل بیشتر برای بیان سخنان طنز یا هزل کاربرد دارد.

شعرنو،شعرنو،شعرنو . تب و شعرنو شعرسپید طنز داستان کوتاه و

ترنــم تنهــایی - اشعار طنز لری بویراحمدی - شعــر ، ادبیـات ، شـــعرنـــــو شعــر

طوفان زرد - شعرنو(2) - دلزدگی ها یک لحظه عشق پاک برابراست با یک عمرانتظارغم آلوده وکثیف

شعرنو شعرسپید طنز داستان کوتاه و

برچسب :
شعرنو طنز